در ساختار عرفان عملی، کسی نمیتواند بدون ذکر، به «همت» برسد. سیستم عرفان عملی به گونهای است که بدون سوخت ذکر، از ناسوت بر نمیشود و اوج نمیگیرد. این ذکر است که به فرد قدرت میدهد تا بتواند با عوالم دیگر ارتباط برقرار کند یا از عوالم دیگر جدا شود و به ناسوت و بدن خویش بازگردد.
قرآن کریم میفرماید:
«فَاذْکرُونِی أَذْکرْکمْ وَاشْکرُوا لِی وَلاَ تَکفُرُونِ»( بقره / ۱۵۲٫).
پس مرا یاد کنید (تا) شما را یاد کنم و شکرانهام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید.
در ساختار عرفان عملی، کسی نمیتواند بدون ذکر، به «همت» برسد. سیستم عرفان عملی به گونهای است که بدون سوخت ذکر، از ناسوت بر نمیشود و اوج نمیگیرد. این ذکر است که به فرد قدرت میدهد تا بتواند با عوالم دیگر ارتباط برقرار کند یا از عوالم دیگر جدا شود و به ناسوت و بدن خویش بازگردد.
به هر روی، ارتزاق جان آدمی با ذکر است؛ ذکر و رزقی که به باطن انسان صفا و خلوص میبخشد. مهمترین خاصیت ذکر، این است که صفای انسانی و معنوی را درون آدمی ایجاد میکند. صفا ساختار خاصی دارد که با نسخههای ذکردرمانی ظهور مییابد. صفا، عامل جلب توفیق و عنایت خاص خداوند میباشد.
ذکر، غذای روح انسان و باطن او میباشد. انسان، پدیدهای ارتزاقی است که دارای رزق میباشد و رازق پدیدهها او را به عشق، رزق میدهد. این پدیدهٔ مرزوقی، رزق خود را از بدل مایتحلل میگیرد و مصرف میکند تا زنده بماند. اگر کسی رزق خود را استفاده نکند، با تمامشدن بدل مایتحلل ـ که در هریک از انسانها زمان ویژهای دارد و از هم متفاوت میباشد ـ میمیرد. نفس انسانی در تعامل با رزق، همانند خاک میماند که آب را به خود میگیرد. رزقهایی که در سلولها به صورت بدل مایتحلل تعبیه شده است، مدت زمانی او را زنده نگاه میدارد. این امر، قویتر و بالاتر از نشخوار شتر میباشد. انسان میتواند با یک وعدهٔ غذایی، رزق یک یا چند هفتهٔ خود را ذخیرهسازی کند؛ به گونهای که در این مدت، نیاز به مصرف غذا نداشته باشد. انسان، هم نیاز به غذای بدن دارد و هم غذای باطن، و ذکر غذای نفس و جان آدمی میباشد. همانطور که بدن بدون آب زنده نمیماند، حیات معنوی انسان نیز در گرو ذکر ـ با اقسام متفاوت و هیأتهای گوناگونی که دارد ـ میباشد. کسی که ذکر ندارد، باطن وی مبتلا به حرمان، سستی، پستی، غفلت و نابودی معنوی میشود. حیات نفسی معنوی و حیات طیبهٔ انسان، از ذکر رزق میگیرد و بدون آن، مرداری بیش نیست؛ اما مردهای که در ظاهر، میجنبد و حرکت دارد. سلولهای معنوی انسان، بدون ذکر از بین میرود.
خداوند بر بندگان منّت گذاشته است که هیأتهای مختلف ذکر، مانند نماز و عبادات واجب را از او خواسته و به وی مستحبات و نوافل فراوانی را آموزش داده است. تمامی این امور، حیات طیبه و معنوی انسان را تأمین میکنند. این رزقِ ذکر است که به نفس آدمی جلا و صفا میدهد و آن را از سبوعیت و ددمنشی و هاری حفظ میکند و زنگ کدورت و نکبت را از آن میزداید.
هیأتهای گوناگون ذکر و تنوع آن نیز حایز اهمیت است. کسی که تنها از یک نوع خوراک استفاده میکند، چون نیازهای خوراکی لازم برای مغز را تأمین نمیکند، بخشی از سلولهای مغزی وی آسیب میبیند؛ همینطور است در امور معنوی که اگر نیازهای حیات باطنی آدمی با ذکرهای متنوع فراهم نشود، بخشی از حسهای باطنی او آسیب میبیند و به حرمان دچار میشود.
کسی که از غذای باطنی ذکر استفاده نمیکند ـ در حالیکه خداوند این خوراکی لازم را با تنوع فراوان به بندهٔ خود پیشکش نموده است ـ به کفران نعمت دچار شده است؛ بر اینپایه در پایان این آیهٔ شریفه، که بر ذکر توصیه دارد، آمده است: «وَاشْکرُوا لِی وَلاَ تَکفُرُونِ». پیآمد کفران نعمت ذکر، این است که فردِ رویگردان از ذکر ـ که یا به صورت کلی ذکر نمیگوید و یا آن را کم و به اهمال میآورد ـ ابتلا پیدا خواهد کرد.