چیزی که برتر از عدالت اجتماعی و فردی است، ولایت عمومی و فردی است که اگر فردی بر خود و دیگران احساس ولایت کند، بهراحتی میتواند باریکترین ظرایف زندگی را پیگیری نماید و این راه عرفان، معرفت، وصول، امانت و ولایت است. عدالت، راه برهان و ریاضت، دلیل آن است و اندازه و راه ولایت، عشق و عرفان است و تفاوت ایندو مانند دیدن و بودن در آب و آتش است؛ پس باید از عدالت به محبت و عشق رسید و محبت نیز باید به حقتعالی و همهٔ خلق خدای تعالی باشد که صنع و فعل اوست و خلق، تنزیلی از حق میباشد.
اگر راه عشق و محبت فراروی فرد یا جامعه گشوده شود، ترویج عدالت در نظر مردم خشک و عبوس نمینماید و لازم نیست به جبر و قسر توسل جست؛ بلکه این «ایثار» است که میداندار میگردد. کسانی که خود میروند، که میروند؛ اما برای افرادی که عدالت را عبوس میدانند و از آن میگریزند، باید آنان را با چاشنی محبت نرم نمود که این امر، تنها در جامعهای که بر اساس ولایت و محبت حرکت دارد میسر است. حتی در جوامع عدالتمحور نیز نمیشود از گریز عدالت گریزان جلوگیری نمود.