امام باقر علیهالسلام میفرمایند: چون مؤمنی با مؤمنی دیگر دست دهد، در حالی دست خود را از هم جدا میکنند که گناهی برای هیچ یک از آنان نیست.
بیان: این روایت بیان گوارایی در رابطه با ویژگی مؤمنان است و آن اینکه مؤمن چنین ویژگی را دارد که وقتی به او احترام گذاشته شود و در رابطهٔ اجتماعی با او به نیکی رفتار شود و با او دست داده شود، گناه آنان فرو میریزد و رحمت خداوند آنان را در خود غرقه میسازد. مصافحه با مؤمن چنین اثر وضعی دارد و متأسفانه به این مسأله کمتر اهمیت داده میشود.
مؤمنی که به مؤمنی دیگر دست دهد، چون آهنگ جدا ساختن دست خود را نماید گناهی برای وی باقی نمیماند. این اثر وضعی برای نافله و عبادتی نیست. مسلمانی که وارد مسجد، مجلس، هیأت یا محیط کار خود میشود باید از گناهان خود پاک شود و این مهم با دست دادن به برادر دینی ممکن میگردد. دست دادن به برادر دینی حب و صفا میآورد و سبب محبت مؤمنان به یکدیگر میشود.
وقتی دو نفر مؤمن به هم دست میدهند چون با هم اجتماع کردهاند دست خداوند با آنان خواهد بود. در روایتی از اهل سنت آمده است: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : ید اللّه مع الجماعة»(۱).
دست خدا با گروههاست. در واقع چون دست خداوند با آنان است، این دو مؤمن پاک میشوند وگرنه دو نفر که بیگناه نمیباشند نمیتوانند فردی دارای گناه را پاک کنند و سبب پاکی دیگران شوند، بلکه این دست پاک خداوند است که برای آنان طهارت و پاکی میآورد گویا که توبه کردهاند و دست مثبت خداوند است که این دو قطب منفی را به پاکی سوق میدهد.
معانقه و به آغوش گرفتن فرد مؤمن صفایی بیش از مصافحه و دست دادن دارد. معانقه برخورد عنقهاست و کسی را میگویند بد عنق است که با دیگران هماهنگ و همآوا نیست. خداوند اراده کرده است بندگان خود را اینگونه به صفا و پاکی برساند و نباید خود را از این دریای مهر و کرم خداوندی که بهانهای برای نیل به خیرات است محروم ساخت. امتنان خداوند اینگونه است و ثواب دست دادن و معانقه از پاداشهای امتنانی است.
بد عنق و محروم کسی است که با دیگران مصافحه ندارد و دستش را به طرف کسی دراز نمیکند. قرار گرفتن دست در دست مؤمنی دیگر صفا ایجاد مینماید و شکوفهٔ محبت به بار مینشاند.
دست از نظر روانشناسی با قلب رابطهای مستقیم دارد و آنچه از دست بر میآید از قلب رسیده است. اتصال دو دست در واقع پیوند قلبها و یکی شدن آن است. خداوند توفیق دهد قدر امتنانهای الهی و ثوابهای بیزحمتی را که برای بندگانش گذاشته است بدانیم چون روزی میرسد که برای یک ثواب درمانده و نیازمند میشویم! مگر آنکه به قیامت و آخرت شک داشته باشیم.
۱٫شیخ صدوق، الخصال، ص ۲۱٫
۲٫ترمذی، سنن الترمذی، ج ۳، ص ۳۱۶٫
برگرفته از کتاب خصال سعادت و سلامت