مکافات بر اساس نظام هوشمند طبیعت بر فرد غافل و بی ذکر

 مکافات بر اساس نظام هوشمند طبیعت بر فرد غافل و بی ذکر

رزق انسان‌ها بر دو گروه عمده می‌باشد: یکی رزقی که باید آن را با کسب و تلاش به دست آورد و در پی آن رفت، تا به آن رسید و دیگر رزقی که به خودی خود و بدون هیچ تلاشی به صاحب خود می‌رسد. هم‌چنین رزق یا ظاهری است یا نفسی، معنوی و تجردی. ذکر نیز داخل در رزق آدمی می‌باشد و احکام گفته‌شده برای رزق، برای رزق معنوی ذکر نیز ثابت است.

برخی برای تحصیل رزق معنوی باید تلاش داشته باشند و ذکر خود را بیابند و آن را بیاورند؛ و برخی ذکر موهبتی دارند که ذکر به آنان القا می‌شود. همان‌طور که برای رزق‌های اکتسابی باید زحمت کشید و کار و تلاش و کوشش داشت تا به آن رسید، برای رزق معنوی ذکر نیز چنین می‌باشد و اگر کسی تلاش لازم در این زمینه را نداشته باشد، به غفلت مبتلا می‌شود. همان‌طور که حیات مادی و ظاهری بدون رزق امکان‌پذیر نیست، زندگی بدون ذکر نیز دوام ندارد. بسیاری از بیماری‌ها یا مبتلا شدن به برخی معصیت‌ها یا بلایا، بر اثر غفلت از مصرف نکردن رزق ذکر درست و غفلت از حق‌تعالی می‌باشد.

همان‌طور که اگر کسی از رزق‌های خوراکی مانند گوشت استفاده نداشته باشد، به کاستی‌هایی در بدن خود مبتلا می‌شود که به وی اجازه نمی‌دهد استجماع پیدا کند و حافظهٔ وی ضعیف می‌شود و توان استخراج و استنباط مطالب در او کاهش می‌یابد و در کردار خود نمی‌تواند قدرتمند عمل کند، بهره نبردن از رزق ذکر اکتسابی ـ که متوقف بر تلاش می‌باشد ـ نیز قدرت استجماع فرد و تمرکز نیرو برای انجام کارها را تضعیف می‌کند و فردِ بریده از ذکر، نمی‌تواند کارهای خود را محکم بیاورد.

در فرد غافل، برخی از قوای نفسانی رشد نمی‌کند و قوّت نمی‌گیرد و در حال ضعف باقی می‌ماند، بلکه به حالت رکود و تعطیلی کشیده می‌شود؛ در نتیجه در صحنهٔ تزاحمات گستردهٔ ناسوتی، به سبب ضعف‌های باطنی‌ای که دارد، نمی‌تواند از خود، دفع بلایا و مشکلات کند یا توان پیشگیری از بیماری‌ها را داشته باشد. این ابتلاءات با غفلت ملازم است، نه این‌که خداوند به صورت مستقیم وی را به پی‌آمدهای غفلت خود مبتلا کرده باشد. در واقع، این طبیعت هوشمند است که فرد غافل، از حق‌تعالی را مکافات می‌کند و وی را به جزای ناسپاسی (غفلت) خود می‌رساند. کم‌ترین آفت فرد غافل این است که به‌راحتی به معصیت تن می‌دهد. از سویی، معصیت ـ که به ایجاد فساد در طبیعت می‌انجامد ـ مکافات دارد؛ مکافاتی که به صورت سیستماتیک و بر اساس نظام هوشمند طبیعت بر وی وارد می‌شود؛ نه آن‌که خداوند در این امر جزیی، دخالت بدون سبب داشته باشد؛ هرچند خداوند می‌تواند بدون سبب و واسطه، در هر پدیده‌ای مؤثر باشد.

 

 روزی و خوراک روح و دل انسان

هنگامی که سخن از روزی به میان می‌آید، ذهن انسان نباید تنها به دنبال خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، پوشیدنی‌ها و دیگر چیزهای ضروری جسمانی باشد؛ چرا که حقیقت انسان، روح و جان اوست و جسم، تنها ابزاری برای رسیدن به کمالات معنوی است؛ پس چنان‌که جسم آدمی برای بقا و قوام خود، نیاز به خوراک و غذا دارد، روح او نیز برای استمرار و ارتقای حیات طیبهٔ معنوی خود، حتی بعد از دنیا به روزی معنوی نیاز دارد؛ از این رو حق تعالی دربارهٔ شهیدان ـ فی سبیل‌الله ـ فرموده است: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتا، بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقون؛ کسانی را که در راه حق شهید شده‌اند، مرده نپندارید، بلکه زنده‌اند و نزد حق روزی می‌خورند.»

پس روزی، محدود به روزی مادی نیست، بلکه کمالات معنوی نیز روزی و خوراک انسان و نیاز ضروری او برای استمرار زندگی معنوی در دنیا و آخرت است و چون انسان، مشتمل بر ماده و روح است، هنگامی که از خداوند متعال، درخواست گشایش در روزی می‌کند، باید گشایش در روزی مادی و معنوی را به‌طور جمعی مورد توجه قرار دهد؛ چنان‌چه امام سجاد« علیه‌السلام » در فرازی از دعای صحیفه که در مقام درخواست گشایش در روزی است، به‌گونهٔ ویژه‌ای از روزی اشاره نمی‌کند، بلکه به‌طور کلی می‌فرماید: «وَ أَغنِنى وَ أَوسِعْ عَلَىَّ فى رِزْقِكَ…» تا همهٔ مراتب روزی را شامل شود.

روشن است که روزی هر مرتبه‌ای از مراتب وجودی انسان، مناسب همان مرتبه است. روزی جسم آدمی، خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها و دیگر نیازهای دنیایی و ناسوتی است و روزی و خوراک روح و دل انسان، یاد خدا، قرب و وصول به کمالات الهی و معنوی است. امیرمؤمنان« علیه‌السلام » در بیان ملکوتی خود، تداوم در ذکر و توجه به حق را نیاز همیشگی دل‌ها و جان‌ها برشمرده و می‌فرمایند: «مُداوَمَةُ الذِّکرٍ قُوتُ الأرواحِ وَ مِفْتاحُ الصَّلاحِ؛ ذکر همیشگی، قوُت و غذای روح و کلید رستگاری است».

 

 بی‌پایان بودن روزی معنوی

انسان در خواهش روزی معنوی هیچ محدودیتی ندارد؛ زیرا ظرف وجود انسان از جهت روح و باطن مجرد است و می‌تواند به‌طور بی‌پایان ارتقا و سیر معنوی داشته باشد؛ پس روزی معنوی او نیز می‌تواند نامحدود باشد و تا آن‌جا پیش رود که روزی معنوی او رسیدن به مقام «أوْ أَدْنی» باشد و حق دربارهٔ او بگوید: «ثُمَّ دنی فَتَدَلّی فَکان قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی فَأَوحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی».

روزی مادی چون به محدودهٔ جسم و ناسوت انسان مربوط می‌شود و جسم و ناسوت در جهان ماده است و عالم ماده از جهان تجرد محدودتر است، به‌طور قهری روزی مادی انسان نیز محدود و به اندازهٔ کفایت است.

 

 بدن و جان آدمی به ذکر نیاز دارد

ذکر، رزق و خوراک نفس انسان است که اگر به‌درستی از آن استفاده نشود، محرومیت و فقر ذکر، وی را به بلایایی مبتلا می‌سازد. همان‌طور که اگر حیوانی را بدون ذکر خدا ذبح کنند، مردار نجس و حرام می‌شود، آدمی نیز بدون ذکر خداوند، نجس و حرام می‌شود. بر این‌پایه، باید گفت خاصیت ثواب اخروی داشتن ذکر، یکی از پایین‌ترین اثرات آن می‌باشد؛ درحالی‌که مهم‌ترین آثار ذکر، در همین دنیا انعکاس دارد. بدن و جان مؤمن و کافر به ذکر نیاز دارد و استفاده نکردن از آن، عوارض کمبود و فقر ذکر را در روح و جان و بدن به‌جا می‌گذارد.

استفاده از ذکر، سلول‌های مغز را تقویت نموده و کارآمدی آن را بالا می‌برد. انسان بدون ذکر، باطنی مردار، ضعیف و ناقص دارد. وقت‌گذاشتن برای ذکر، به توان آدمی می‌افزاید و استفاده از وقت‌ها را برکت می‌بخشد. داشتن وقتی برای ذکر، وقت‌ساز است، نه وقت‌سوز. ذکر با توجه به تأثیری که در سلامتی دارد و بلایایی که از انسان دفع می‌کند و برکتی که به عمر می‌بخشد، استفادهٔ مناسب از وقت می‌باشد. کسی که ذکر ندارد، با توجه به قطع ارتباطی که با باطن خود و باطن عالم دارد و باطن خود را مردار ساخته است، ظاهر خود را نیز فسیل، پوک، سست و عقب‌مانده می‌سازد و از رشد سالم و شتاب در زندگی باز می‌ماند. نفْس و روح، اگر ذکر و شگردهای آن را نداشته باشد، به آدمی پیاده می‌ماند که کار چندانی از او برنمی‌آید؛ اما کسی که رزق ذکر را استفاده می‌کند، در مسیر کمال، شتاب و سرعت می‌گیرد و کارها برای او وفق می‌شود و بر انجام آن‌ها توفیق می‌یابد. ذکر، مثل ورزش و مانند غذاست. کسی که ذکر ندارد، نه قدرت استجماع دارد و نه توان اراده. چنین کسی نمی‌تواند به اراده بخوابد و با اراده و اقتدار و به دور از ضعف، خستگی و کسالت برخیزد.

مطالب مرتبط