ضرورت آشنایی با زبان سیاست دینی

سیاست تهران / ضرورت آشنایی با زبان سیاست دینی

امروزه تهران، پایتخت سیاسی کشور ایران است. ایرانیان از زمان حکومت امیرمؤمنان تاکنون به فرهنگ شیعه علوی و مکتب جعفری دوازده‌امامی شناخته شده‌اند. با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سیاسی ایران از پادشاهی به جمهوری اسلامی تغییر یافت. حاکمان و کارگزاران تهران که یکی از کلان‌شهرهای دنیا می‌باشد، آیین حکمرانی خود را باید از اسلام بگیرند. ما در این جا می‌خواهیم یکی از پایه‌ای و ریشه‌ای‌ترین مباحث سیاست دینی را طرح نماییم و آن این‌که نخستین گام برای داشتن سیاست دینی و تدبیر شرعی که سبب می‌شود استراتژی‌ها و تاکتیک‌های سیاسی مهر تأیید حکم الهی را بخورد، آشنایی با زبان دین است.

 

نخست به عنوان مقدمه و تمهید بگوییم که: مکتب‌های حرکت‌آفرین و کمال‌بخش که در نهاد خود مبارزه با ستم‌پیشگان و ظالمان را به عنوان اصلی بنیادین و مهم دارند، همواره مورد هجوم و بدخواهی ستم‌پروران سفله‌خیز بوده است. مکتب تشیع که عدالت را شعار محوری خود می‌داند و ظلم‌ستیزی و مردم‌خواهی و عشق به مردم به‌ویژه فقیران و توده‌های ضعیف را خواسته پروردگار و پیشوایان الهی خویش می‌شمرد، هدف بیش‌ترین و شدیدترین هجمه‌ها در طول تاریخ بوده است. این هجمه‌ها که سبب مانع‌سازی برای بزرگان و دانشمندان این مکتب می‌شده، سبب گردیده است آموزه‌های تخصصی این فرهنگ بازشناسی نگردد و در بستر اولی و صدر تاریخی خود خفته بماند. فرهنگ شیعه فرهنگ پویایی بوده که با ظالمان و مستکبران به هیچ وجه کنار نمی‌آمده است. فشارهای سیاسی مضاعفی که پیشوایان شیعه علیهم‌السلام و عالمان حقیقی آن را محصور می‌ساخته است برای آن بوده تا نقش پیشتازی و مصدر عموم بودن را از آنان بگیرند. بزرگ‌ترین خسارت این امر بعد از نقش اجتماعی آن و محرومیت مردم از هدایت و رهبری این آزادمردان آزادی‌خواه و هدایت‌بخش، به جامعه علمی وارد شده است. آنان آزادی سیاسی برای ایجاد کرسی تدریس و تألیف و نگارش و نشر و توزیع آن را نمی‌یافتند و همواره مورد هجوم و تهدید از جانب دشمنان بوده‌اند. آنان ناچار بودند همان نوشته‌های اندک علمی را که در کمال احتیاط و با حفاظت بسیار شدید و در فضای تقیه و خفقان می‌نوشته‌اند، جایی در زیر خاک مدفون سازند تا بلکه زمانی روزنی باز شود و خود را در نسل‌های بعد بنمایاند. این فشارها و حاکمیت فضای تقیه و توریه و خفقان، صاحبان حقیقی دانش را به انزوا و حاشیه می‌کشاند و در برابر به سرسپردگان و یا افراد عادی که خطری برای حاکمیت نداشتند، مجال جولان و میدان تاخت داده است و بزرگ‌ترین آفت چیرگی افراد عادی بر مراکز علمی، نازل‌ساختن سطح علم و دانش و رسوخ نیافتن به زبان علوم مختلف و ظاهرگرایی و ساده‌پنداری بوده است. زبان علمی زبانی تخصصی با پیچیدگی و تعقیدات فراوان و در لایه‌های ایهام و اشاره و گاه تقیه و توریه بوده و قراین آن یا مقالی بوده و یا حالی که گاه تنها سینه به سینه و با دَم حیات‌بخش یک ولی الهی به شاگرد معتمد خود داده می‌شده است. همین امر رسوخ به زبان علمی فرهنگ شیعه را سخت کرده است. وقتی سختی این امر مورد توجه قرار می‌گیرد که دانسته شود حاکمیت فضای خفقان ستم‌پیشگان و ظلم و عناد خلفا، بسیاری از آموزه‌های این مکتب را جزو مگوهای زمانه ساخته بوده است. بنابراین، چنین مگوهایی که از فقه شیعی تا عرفان را در خود گرفته است، بدون زانوزدن و تلمذ در حضور حقانی عالمی حقیقی که از ناحیه خداوند، حکمِ سمتِ هدایت را دریافت کرده باشد و موهبت ملکه قدسی یا ولایت را با خود داشته باشد، ممکن نمی‌گردد. فرهنگ علمی شیعه از چنین اکسیژنی حیات، نیرو، نشاط و پویایی می‌گیرد و چیرگی افراد عادی که این فضا را درک نکرده‌اند جز عمومی‌سازی و عادی‌پنداری این زبان ثمری ندارد اگر از مرز عادی و زندگی عمومی خود فراتر نروند و آن‌چه را که خود نمی‌دانند، جهل و بیراهه نپندارند و مانعی برای دانشیان حقیقی نشوند، وگرنه در صورتی که به زیاده‌خواهی و ظلم به دیگر صاحبان علم رو آورند، متأسفانه گمراهی و مرگِ فیروزی و عاقبت‌به‌خیری خود و توده‌های سرسپرده به آنان را موجب می‌شوند و برای فرهنگ شیعه همان‌گونه خطرآفرین می‌گردند که سپاهیان یزید در عاشورا شدند؛ زیرافرهنگ شیعه را چیزی جز تجزیه و تحلیل‌های عادی و معمولی خود نمی‌انگارند که اگر کسی فراتر از آن سخنی گوید و تجزیه و تحلیلی بیش‌تر و پیشرفته‌تر و علمی‌تر داشته باشد، گویی به هدم مکتب و ضلالت ملت کمر بسته است و این نیست جز به سبب ناآگاهی و ناآشنایی به زبان پیشرفته و فوق‌تخصصی پیشوایان مکتب و متن قدسی قرآن‌کریم که تمامی دانش‌های مورد نیاز بشر را در خود دارد.

زبان عادی و معمولی بشر که برای انتقال معانی و مرادات و وسیله‌ای برای ایجاد تفاهم می‌باشد، تفاوت چندانی با زبان طبیعی و غریزی حیوانات ندارد. حیوانات نیز مقاصد و وهمیات خود را به یک‌دیگر با زبان طبیعی و قراردادهای غریزی منتقل می‌کنند و آنان دارای این زبان طبیعی اما فاقد قدرت اختیاری وضع می‌باشند. آن‌چه قدرت نطق و زبان انسان را از زبان حیوانات متمایز می‌سازد، قدرت جعل و قرارداد است و زبان فرهنگ شیعه که زبانی عربی است، هم به تبع زبان عربی دارای جعل و وضع دقیق واژگان می‌باشد و هم خود در استخدام واژگان، به خاطر دارا بودن غنای علمی و نیز در فضای تقیه و توریه دارای اصطلاحات خاص می‌باشد که در اصول فقه از آن بحث می‌شود. البته در آن‌جا گفتیم وضع متشرعه در انتقال فرهنگ دینی به نسل بعد حایز اهمیت است و چنین نبوده است که اهل این فرهنگ برای خود وضع اصطلاح نداشته باشند. بی‌توجهی به این امور، فهم دینی را دچار اختلال می‌سازد. زبان دینی تاکنون قدرت نیافته است اصول و قواعد خود را تدوین کند تا اشراف بر آن آگاهانه و با توجه به ریشه‌های زبانی و التفات به تقارب معنایی تحقق یابد و در زبان رایج عرفی محصور و زندانی باقی مانده است؛ برای همین نیز داده‌های استنباط‌شده از آن، البته در مرتبه عالمان عادی و ظاهرگرا، سطحی، نازل و فاقد ارزش علمی گردیده است؛ یعنی نمی‌توان به آن نگاه علم داشت و آن را دانش دانست؛ هرچند نام فقه، فلسفه یا عرفان بر آن نهاده شود. این حصر و بند سبب می‌شود دانش‌های دینی ارتقا و رشدی نداشته باشد و در بند داده‌های سنتی و کهن خود بماند. چیرگی چنین فضایی نیز عالمی را اصولگرا و پایند به سنت‌ها می‌شناسد که در فرایند تحقیق علمی خویش که با متد نازل ساده‌باوری صورت می‌گیرد، داده‌های گذشته را تکرار و تأیید کند؛ وگرنه ساختارشکنی نابهنجار تلقی می‌گردد. این مشکل نه تنها دامنگیر حوزه‌ها با داده‌های سنتی خود است، بلکه دانشگاه‌ها نیز به آن مبتلا می‌باشند؛ اما با این تفاوت که آنان به جای تکرار و تأیید داده‌های قدیم، یافته‌های دو قرن گذشته دنیای غرب را از باختر به خاور می‌آورند و همان‌ها را بدون تحلیل و آنالیز لازم، با خودباختگی تکرار و تأیید می‌کنند. بسیاری از آنان حتی داده‌های فلسفی فیلسوفان غربی را که گاه حایز عقل‌ورزی دقیق می‌باشد، با سطحی‌نگری خود مواجه می‌سازند و همان را نیز نازل می‌کنند. این بلای خانمان‌سوزی است که علوم انسانی دانشگاه‌ها و علوم اسلامی حوزه‌ها را خاکستری بر بادرفته ساخته است و در لایه‌هایی از آن جز بنایی پوسیده و بیماری‌زا باقی نگذاشته است. شاهد آن نیز این است که افراد عادی جامعه که از داده‌های این علوم دور هستند زندگی سالم‌تری دارند تا تحصیل‌کرده‌هایی که مغز و فکر خود را با داده‌های غلط و اشتباه این علوم انباشته و تلقی درست از آن داشته‌اند. این فرهنگ اشتباه بیشتر از آن‌که از نفوذ استعمار و اجانب و دشمنی ددمنشانه بدخواهان به ویژه در دانشگاه‌ها باشد، از خود ماست. این مشکل ریشه در ضعفی دارد که ما در زبان‌شناسی داریم و این مشکل وقتی معضلات سیاسی و اجتماعی فراوانی را موجب می‌شود که روزی ظاهرگرایان بیگانه از فهم زبان تخصصی دین و مگوهای آن، حاکمیت و چیرگی بر مؤسسه، سازمان، نهاد، وزارتخانه، دولت یا نظام بیابند و بخواهند بر پایه فهم خود از دین، قانون بنویسند و متشرعانی پایبند به داده‌های سنتی اجتهاد سطحی خویش باشند که سیاست و تدبیر را شرعی می‌خواهند؛ آن هم شرعی که فقط آنان با ذهن ساده‌باور و اندیشه سطحی و مغز خشک و سینه سرد و یخ‌زده از جمود و ارتجاع می‌فهمند؛ نه شرعی که فهم عالمان و آگاهان به زبان دین آن را سینه به سینه و با درک حضور ربانی عالمان ولایی و با زحمت بسیار فراوان و با تحقیقاتی که ناحیه شناخت موضوع، معیار حکم و حکم در طول چند دهه داشته‌اند به دست آورده است. قم مقدس / محمدرضا نکونام

مطالب مرتبط