بدترین امت و شرورترین آنان
بدترین امت و شرورترین آنان کسانی هستند که مردم از ترس به آنان احترام میگذارند و مردم از آنان ترس دارند. به این معنا که آنان مسلمان نیستند. رفتار کسی که دیگران را به محافظهکاری و ملاحظه از وی میکشاند چنین عاقبتی دارد. کسی که دیگران دوستش ندارند و به سبب ترسی که از او دارند یا کاری که انجام آن به وی وابسته است و به او گرفتار شدهاند به وی احترام مینمایند.
افراد بیآبرو، زورگو یا سرمایهداران متنفذ میتوانند در این گروه جای بگیرند.
مسلمان باید بهگونهای با دیگر همکیشان و پیروان دیگر ادیان و تمامی مردم رفتار نماید که مردم او را به صورت واقعی دوست بدارند وگرنه از جرگهٔ مسلمانی خارج است. مردی که همسر و فرزندان وی از او ترس دارند نیز در این گروه قرار دارد. معلمی که ترس را در وجود شاگردان میریزد و دانشآموزان او را از سر ترس احترام میکنند نیز همینطور است. کارگزاران و مسؤولان یا رئیسان و کارفرمایانی که با کارگران در ارتباط هستند و دیگران از آنان ترس دارند از افراد این مجموعهاند. جبروت عالمان دینی نیز نباید مردم را به ترس اندازد و او باید خاک نشین باشد و به سادگی با مردم نشست و برخاست داشته باشد تا هر کس بتواند بهراحتی پاسخ مسائل دینی خود را از او بخواهد.
این عنوان شامل هر مسلمانی میشود که از یکدیگر ترس دارند و برای نمونه، تعقیبات نماز را بلند نمیخوانند به این احتمال که در صورت اشتباه، دیگران به وی نخندند. هر مسلمانی اگر مسلمان است نباید از دیگر مسلمانان اگر مسلمان باشند ترسی داشته باشد. انسان باید به خداوند پناه برد از اینکه جبروت معنوی، زور، مال، قدرت، عنوان یا مقام وی کسی را به ترس اندازد.
در این میان عالمان دینی باید پناهگاه مردم باشند تا شرار امت از آنان احساس امنیت و آرامش یابند و برای توبه به آنان پناه آورند. عالمان دینی باید چنان زندگی کنند که گاه خطاکاران و خطرناکترین افراد مشکلات پنهانی و گناهان خود را با آنان در میان بگذارند و راهنمایی بخواهند. خانهٔ عالم باید مانند بیمارستانی مأوای مردم باشد و حتی مردم بدکردار و بیمار به وی مراجعه داشته باشند نه آنکه آنان از او ترس داشته باشند.
بدهای بسیار بدی که سیاستِ کاری آنها خوش گفتاری است
بسیاری از کردار خوب ژرفایی ندارد و با آنکه خوبی است عیار چندانی برای آن نیست، در حالی که بدیها پر عیارند و در واقع بدی هستند و با خلوص نیز انجام میگیرد.
اگر خلوصی که در ارتکاب جرائم وجود دارد در خوبیها وجود داشت، وضع روزگار صورت دیگری میداشت و نظام زندگی صورت دیگری مییافت. اگر مردمان لاابالی و افراد ناشایسته کارهای زشتی مرتکب میشوند، در مقابل از بسیاری نازیباییهای خوبها عاری هستند.
البته در اینجا باید دقت داشت که موضوع سخن ما تبهکارها یا افراد بسیار شایسته نیست و حساب آنان جداست که این بدهای تبهکار ـ هرچند اندک میباشند ـ از هر صفت خوبی بیبهرهاند و خوبان بسیار شایسته نیز هرچند اندک میباشند، تمامی صفات کمال دلشکستگان را در خود دارند. اینان با آنکه در واقع خوباند، با بدها سر ستیز ندارند و آنها را نیز در حد توان خود ملاحظه میکنند.
حساب خوبهای خوب با بدهای بد جداست. این دو دسته اهل ریا و پرگویی نیستند و به کار خود مشغول میباشند، مگر بدهای بسیار بدی که سیاستِ کاری آنها خوش گفتاری است که در هر حدی از بدی هم که باشند از سخن خوب دست برنمیدارند و این خود شگرد کاری آنهاست.
اما دیگر مردمان عادی دارای صفات متفاوتی هستند. در این میان، کسانی بیشتر اهل پرگویی هستند که نان و آب آنها را سخن و ظاهر فراهم میسازد. باید گفت: اینگونه افراد شأنی جز سخن و ظاهر ندارند و افراد بیخود و بی هویتی هستند و خودی آنها همان ظاهر و نان و آب آنهاست و موقعیت عملی و اعتقادی دیگری را دارا نیستند و گویی حقیقت آنها همان سخن و ظاهر است.
هرگز نباید به این دسته از مردمان اعتمادی داشت و فریب گفتار آنها را خورد و نباید در پی آنها رفت و به قول معروف: «نباید با طناب آنها در چاه رفت» که طناب آنها هم از سخن و ظاهر است. آنان با اندک مناسبتی تغییر عقیده میدهند، با نانی موافق و با آبی مخالف میشوند و چنان رنگ عوض میکنند که گویی عمری است در این عقیده ثابتاند، در حالی که شاید با هر عقیدهای خود را تطبیق دهند که با هر ادعایی بسازد، و در واقع هم نسبت به همهٔ آنها نظر آلی و تبعی داشته باشند.
اینگونه افراد را میشود به راحتی تغییر داد و نباید به مخالفت و نیز به موافقت آنها اعتماد کرد و باید به راحتی از آنها گذشت.