پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر اساس علاقهای که به دین خدا داشت بر آن بود که انسانهای قوی و کارآمد و بزرگان، متنفذان و سران اقوام هدایت شوند تا بلکه به دین کمک نمایند و در مسیر پیشرفت آن قرار گیرند، بلکه زمینه را برای هدایت عموم افراد فراهم نمایند. برخی از سران قبایل چنان موقعیتی داشتند که با گرویدن آنها به دین، امتی را دیندار مینمودند و همین امر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را ترغیب مینمود که بر ایمان آوردن آنها سرمایهگذاری و اصرار نماید تا ایمان تمامی مردم در پرتو آن فراهم گردد؛ همانطور که برای خداوند آدمها و افراد بسیار حایز اهمیت میباشند؛ چنانکه آمده است: «المؤمن افضل من الکعبة»؛ چرا که کعبه ابزار هدایت مؤمن است و آنکه به قرب الهی میرسد و به بهشت میرود کعبه نیست، بلکه انسان مؤمن است.
خداوند در قرآن كريم خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم میفرماید:
«إِنَّک لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ، وَلَکنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ، وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»( قصص / ۵۶).
ـ در حقیقت، تو هرکه را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، اما خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند و او به راهیافتگان داناتر است.
هدایت به دست خداوند است و خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند. البته روشن است که خداوند در هر کاری حکیمانه عمل میکند.
در ظاهر هرچند این که انسان سرمایهدار و متنفذی ایمان بیاورد از این که انسان نابینای فقیری ایمان آورد برتر است؛ زیرا اگر غنی ایمان بیاورد دو ویژگی دارد: یکی این که خود وی ایمان آورده و هدایت شده است و دو دیگر این که قدرت مالی و نفوذ اجتماعی وی میتواند در خدمت دین و هدایت دیگر مردم قرار گیرد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بسیار دوست میداشت دین خداوند را رونق دهد؛ هرچند با اقبال به رؤسای قبایل باشد و خداوند میفرماید: «إِنَّک لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ».
در مسیر حرکت باید موضوع را انسانها قرار داد؛ همانطور که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله چنین مینمود. البته بسیار سخت و دشوار است که حاکم یا هادی یا مبلغ به انسانها اهمیت دهد. ما بر اساس همین مبناست که میگوییم درست نيست امروز كه در عراق و كشورهاي ديگر روزانه صدها مسلمان کشته میشوند برخي آن را به چیزی نينگارند و عزای عمومی برای مظاهري بگيرند که صبغهٔ مادی آن قابل جبران است. باید برای آدمها سرمایهگذاری کرد ؛ چنانكه دین برای رسیدن به سعادت و سلامت افراد و مردم است؛ همانطور که قرآن کریم برای هدایت مردم است. انسانهای مسلمان و مؤمن ارزش بیشمار دارند. باید مردم را داشت تا دین و شعایر نیز به دست آنان تقویت شود.
رهبر جامعهٔ اسلامی مردم را همانند اعضای خانوادهٔ خود میبیند. همانطور که پدر خانواده نباید به بدیهای جزیی فرزندان حساس شود؛ رهبر اسلامی نیز باید از کنار مسایل بسیاری با اغماض بگذرد. افراد دگم، بسته که معرفت اجتماعی ندارند نسبت به بدیهای مردم حساس و عصبانی میشوند. درست است بدی اذیتآور است و کسی از آن خوشایند ندارد ولی در موج حادثات بدیهای اجتماعی نباید دست و پای خویش را گم نمود و باید با مردم مدارا داشت؛ نه آنکه ناراحت شد و بدتر از همه، خود ایجاد تشنج نمود و بر آن دامن زد.
حکومتی دینی و اسلامی است که در مواجهه با مردم خود، اصل را محبت قرار دهد و برای مردم نظامی حمایتی داشته باشد و نه همچون شاهان و مستکبران نظامی تخریبی تا مردم در پرتو آن به خداوند و دین او رغبت نمایند و در سایهٔ آن حکومت، «إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ» سر دهند؛ چنانكه قرآن كريم ميفرمايد:
«وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ»(. توبه / ۵۹).
ـ و اگر آنان بدانچه خدا و پیامبرش به ایشان دادهاند خشنود میگشتند و میگفتند خدا ما را بس است بهزودی خدا و پیامبرش از کرم خود به ما میدهند و ما به خدا مشتاقیم، بهقطع برای آنان بهتر بود.
کارگزاران حکومتی باید چنان با مردم مهربان باشند که مردم آنان را پناه خود بدانند. حکومتی اسلامی است که بتواند بر دلها چیره شود و دل مردم را به سوی حق متمایل سازد.
رابطهٔ حکومت اسلامی با شهروندان رابطهٔ محبت و آزادی است؛ یعنی حکومت مزاحمت و ممنوعیتی برای کسی و حقوق آنان ندارد؛ مگر این که نظم جامعه را برهم زنند. این نوع حکومت بر مردم باعث میشود آنان «إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ» را شعار خود سازند و به تدریج صلاح و سعادت بر تمام زوایای زندگی افراد سایهگستر شود.
حکومت نباید هیچ گاه مردم را در برابر خود قرار دهد، بلکه همواره باید نسبت به آنان ارفاق و گذشت داشته باشد تا مردم به خدا و دین رغبت پیدا کنند و بهجای اصرار بر عمل، شوق، طراوت، سرزندگی و رغبت به عمل را در جامعه ایجاد نماید.