انقلاب اسلامی دارای نیروهای معنوی است و فردی که ممکن است جثهٔ پهلوانی نداشته باشد، دارای قدرت نفسانی عظیمی است. چنین کسی را به هیچ وجه نمیتوان در زندان نگاه داشت؛ زیرا او میتواند از دیوارهای عظیم مادی زندان عبور نماید.
در احوال بعضی از شاهان آمده است که آنان سینیهای آهنی یا نقره یا طلا را با دست، تکه تکه خُرد میکردهاند و زرگر مخصوصی آن پارهها را آب میکرده و دوباره از آن، سینی میساخته است. در احوال کریمخان زند است که وی روی گلیم مینشسته و سلطنت میکرده است و حتی تاج بر سر خود نگذاشت و شال به سرش بست و به رعایا و مردم خدمت میکرده است. گویند وی برای آنکه نمایندهٔ انگلیس را بترساند، نمایش پهلوانی برای او گذاشت. پهلوانهایی که زیر دل اسب میرفتند و اسب را با سوار آن بلند میکردند یا چنان بر خرطوم فیلی میزدند که آن را میشکافت.
اما انقلاب اسلامی دارای نیروهای معنوی است و فردی که ممکن است جثهٔ پهلوانی نداشته باشد، دارای قدرت نفسانی عظیمی است. چنین کسی را به هیچ وجه نمیتوان در زندان نگاه داشت؛ زیرا او میتواند از دیوارهای عظیم مادی زندان عبور نماید. چنین نیرویی، برآمده از تکنیک، ضربه و سرعت عمل نیست؛ بلکه گاه کسی با نگاهی نرم میتواند سنگی سخت را بشکند.
حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز درِ خیبر را با نیروی جسمانی بر روی دست مبارک خویش بلند ننمود؛ بلکه در روایت است: «ومنها: قوله: واعلم أنّ إمامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه یسدّ فورة جوعه بقرصیه، لا یطعم الفلذة فی حولیه إلاّ فی سنة أضحیة، ولن تقدروا علی ذلک، فأعینونی بورع واجتهاد. وکأنّی بقائلکم یقول: إذا کان قوت بن أبی طالب هذا، قعد به الضعف عن مبارز الأقران، ومنازلة الشجعان! واللّه ما قلعت باب خیبر بقوّة جسدانیة، ولا بحرکة غذائیة، لکنّی أیدت بقوّة ملکیة، ونفس بنور ربّها مضیئة(قطب الدین الراوندی، الخرائج والجرائح، ج ۲، ص ۵۴۲).
اقتدار نفسانی و معنوی، حقیقتی غیر قابل انکار است؛ اما آیا انقلاب اسلامی میتواند از چنین نیروهایی بهره برد؟ و اگر پاسخ آن مثبت است، چگونه افرادی را که دارای چنین توانمندیهایی هستند، میتواند به حمایت از خود، راضی نماید؟ پاسخ این پرسشها را باید در جای دیگری جستوجو نمود. ما به این پرسشها در کتابی که وظایف، اختیارات و شگردهای ولیفقیه و مرزهای ولایت وی را تبیین مینماید، به تفصیل پاسخ دادهایم. در این جا نکته ای را به اختصار خاطرنشان می شوم و آن این که همان طور که هیچیک از انبیای الهی علیهمالسلام دست خالی به میان قوم خویش نمیرفتند و خالی دیدن دست آنان، از سادهانگاری است، عالمان ربانی و اولیای برگزیده خداوند در عصر غیبت نیز چنین می باشند. انبیای الهی اگر میخواستند با سپاه و لشکر، به تسخیر اقوام بپردازند، همهٔ مردم آنان را یک «شاه» میدانستند و کسی نسبت به رهنمودهای آنان سخنپذیری نداشت. مردم به اعتبار قدرت الهی باطنی انبیا، آنان را دوست داشتند و آنان را احترام میکردند.