سخن خوب فراوان است؛ اما اهل عمل به آن بسی اندک است.
همه خوب میگویند و بد عمل میکنند. سخنهای خوب هر فردی با کردار ناشایستهٔ وی قابل مقایسه نیست. سخن خوب چه فراوان است؛ ولی مرد خوب، آدم خوب، همسر خوب، دوست خوب، عالم خوب و خلاصه خوب و خوبیها کجاست؟
کمتر میشود کسی را دید که از بدیها دفاع کند یا بدیهای خود را بازگو نماید و دستکم نزد ستمشدگان به دست خویش؛ ولی در گفتار چه زیبا میبافد و میبُرد و میدوزد.
اگر میان سخن و عمل مقایسهای شود، معلوم نیست این مقایسه قابل سنجش یا کشش باشد و اگر نسبت سخن به عمل فردی یک درصد، یک در هزار، یک در میلیارد و یا در هر قدر دیگر باشد، باز هم خوب است و میشود آن فرد را به مدار و معیاری پایبند دید و به آن معیار شناخت.
از همهٔ خوبیها حمایت میشود؛ ولی به اندکی از آن عمل نمیشود. گاه میشود بر یک ادعا و سخن کتابها نوشته میشود، سخنها گفته میشود، دلایلی اقامه میشود و خونهای فراوانی ریخته میشود، در حالی که دربارهٔ عمل به همان سخن، ادعا یا قانون نه حساسیتی در کار است و نه گویی همهٔ خونها برای سخن و به کرسی نشاندن ادعا ریخته شده است و نه چیز دیگر.
بر اساس ادعای قولی، خوبها بیشتر هستند تا بدها و اگر ادعای فرد خوبی را به سخن بکشند خروارها میشود، در حالی که ممکن است فرد بدی چندان ادعایی در گفتار نداشته باشد.
میشود گفت: گویی بسیاری از خوبها نان سخنان خود را میخورند تا عمل خود را و بیچاره بدها که چوب همین سخنها را باید بخورند و سخنی هم ندارند. خوبهای صوری بیشتر کاسب میباشند و اگر از بدی خود نیز دم زنند با هزاران شکسته نفسی است که خود رنگ و روی خودنمایی و ظاهرسازی دارد و به کمتر از عصمت نسبت به خود راضی نمیشوند.
اینگونه افراد را میشود در بزنگاهها و برخوردهای مختلف با مردم عادی و در غایتها و تعیین حدود شناخت؛ از این رو بد نیست به موقعیت فریب کارانهٔ آنان آگاه شد و آنها را باز شناخت.
کردار ناشایست و بدیها واقعیتی است که در خارج رخ میدهد و آثار شوم خود را در پی دارد. در حالی که بسیاری از سخنها اثر خارجی ندارد؛ چرا که لباس عمل نپوشیده، واقعیتی جز همان گفتار ندارد و فقط سخن است و سخن.
خوبهای ظاهری با خوبیهای خود کاسبی میکنند و نان صورت و ظاهر را میخورند و ریا، دغل و خودنمایی آنها کره را آب میکند، در حالی که بسیاری از بدها؛ هرچند بدند و بدی هم میکنند، اینگونه دغلکاریها ندارند و ریا در کار آنها نیست.