ذكر لا اله الا الله ؛ زداينده نفاق و جلا دهنده دل

نخستین کلمه‌ای که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مردم را به گفتن آن دعوت نمود: «قولوا: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه تفحلوا» (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۵۱) است. کلمه‌ای که بر اساس این روایت، ختم کلام است.

 

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» لحاظ جمع دارد، نه وحدت؛ چرا که دربردارندهٔ اسم عام و اسم خاص است و ترکیب این دو آن را اسم برای تمام حق و تمامی شؤون حق تعالی قرار داده است که آن را به نفی عام و نفی کثرت خلقی و تنزیه و اثبات خاص و وحدت حقی با جمعیت و کثرت حقی آن که مستجمع جمیع صفات است و تشبیه می‌گیرد و جمع میان نفی و اثبات و تنزیه و تشبیه، آن را در مرتبهٔ متوسط و استوای اسما قرار داده و همین امر است که آن را ذکر رستگاری و فلاح نموده است و هیچ دلی نیست که به آن نیاز نداشته باشد.

جمعیت این ذکر، آن را تکرارپذیر نموده است و ذکری است که در هر مرتبه گفتن می‌تواند معنایی خاص داشته باشد.

تمامی دل‌ها به گفتن ذکر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» نیاز دارند. ذکری که برای رفع نفاق و ضعف مؤثر است و هیبت، جمع و قوت قلب می‌آورد و دارای آثار حیاتی و حتی مماتی است. دلی که این ذکر شریف را نپذیرد دلی بیمار و گرفتار است. دلی که آن را در خود نپروراند خشک و پژمرده می‌شود. ذکری که گفتن آن در هر صبح برای قلب و سلامت باطن لازم است. «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» ذکر عام است؛ به این معنا که برای تمامی افراد لازم است و مقید به زمانی خاص نیز نیست و در هر ساعت از شبانه‌روز می‌توان آن را داشت.

احادیث و روایات فراوانی در شناساندن جایگاه و معرفی آثار آن به‌ویژه در کتاب «التوحید» شیخ صدوق که در واقع توحید امام صادق علیه‌السلام است، آمده است.

شیخ صدوق ذکر تهلیل را پیش از بسم اللّه آورده و آن را ذکر شروع قرار داده است که ما نقد آن را پیش از این آوردیم و گفتیم همین ذکر بدون بسم اللّه ابتر است و در مرتبهٔ بعد از آن قرار دارد.

این روایات از ثقل و سنگینی این ذکر می‌گویند و از همین روست که اگر دلی نفاق داشته باشد، نمی‌تواند آن را تحمل کند. در واقع، این ذکر ابزار آزمایش و سنجش دل است که دل را می‌توان با آن آزمود و تست زد. دلی که چرکین باشد نمی‌تواند زبان را حتی به گفتن ظاهری آن وا دارد و زبان در گفتن آن لکنت می‌یابد و کلماتی مهمل از آن می‌سازد. سنگینی این ذکر چنان است که باید آن را با صلوات همراه کرد تا خسته‌کننده نگردد.

بر اساس آن‌چه گذشت و نیز با توجه به روایت: «قولوا: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه تفحلوا» (مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۵۱) باید گفت تهلیل ذکر جلی است و ذکر خفی آن کمرشکن است. اهمال داشتن نسبت به این ذکر و کم‌گفتن آن سبب می‌شود دل زنگار پیدا کند و برای همین است که توصیه شده است آن را هفتاد مرتبه در هر صبح و در تعقیب نماز آورده شود. در واقع این ذکر مفتاح دل است.

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» تنها ذکر شهادت بر یگانگی خداوند است و ذکرپرداز گواه بر وحدانیت خداوند می‌دهد؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ» (آل عمران / ۱۸) و در این رابطه معادلی برای آن نیست و تمام جمیع و جمع جمیع است که نفی شرک و بیان حکومت حق است. بسم اللّه تنها بیانی اثباتی است، ولی این ذکر بیان جمع میان نفی و اثبات است. شرک و نفاق و هر قیدی حتی قید وحدت با این ذکر است که برداشته می‌شود. باید توجه داشت دفع شرک امری برتر و فراتر از دفع کفر است؛ چرا که می‌شود کافر غافل باشد و کفر وی ستر و پوشش بر آگاهی و علم شود و او را غافل سازد، اما در شرک، غفلت وجود ندارد و مشرک با علم و آگاهی و با توجه به وحدانیت خداوند است که برای او شریک می‌آورد. شرکی که مراتب دارد و گاه ریا را در بر می‌گیرد و چنان خفی و ظریف است که فرد را نجس نمی‌کند، اما او را به باطل می‌کشاند. کسی که شرک در دل او بند می‌زند، با خداوند به عناد و دشمنی می‌افتد و خود را رقیب و شریک خداوند قرار می‌دهد.

از نظر روحی روانی، چنین است که اگر کسی ذکر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» را کم بگوید، زمینهٔ کبر در دل وی می‌نشیند. بر این اساس، کسی که دولت و ثروت به او رو آورد یا در علم برجسته شود و یا اعتبار و منزلت اجتماعی بیابد، باید از این ذکر در هر روز استفاده نماید وگرنه جبار و متکبر می‌شود و کبر هم‌چون قارچ بزرگی در دل وی می‌روید و به مکر الهی گرفتار می‌آید. این بیماری با اذکار دیگر مانند صلوات و بسم اللّه حل نمی‌شود و تنها با «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» است که کنترل و مهار می‌شود. چنین کسی اگر بسم اللّه بگوید بر علم و اعتبار وی افزوده می‌شود، ولی فساد باطنی او رشد می‌کند و هم‌چون سرطان می‌شود که تا او را از پا در نیاورد و دست به ظلم بر خود و دیگران نیالاید آرام نمی‌شود. مرضی که تنها پادزهر آن ذکر تهلیل است.

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» است که سپر، حصن و حاجز است، نه اذکار دیگر؛ چنان‌چه در روایت شریف سلسلة الذهب است:

«حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکل رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا أبو الحسین محمّد بن جعفر الأسدی، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین الصوفی، قال: حدّثنا یوسف ابن عقیل، عن إسحاق بن راهویه، قال: لمّا وافی أبو الحسن الرضا علیه‌السلام بنیسابور وأراد أن یخرج منها إلی المأمون اجتمع إلیه أصحاب الحدیث فقالوا له: یا ابن رسول اللّه ترحل عنّا ولا تحدّثنا بحدیث فنستفیده منک؟ وکان قد قعد فی العماریة، فأطلع رأسه وقال: سمعت أبی موسی بن جعفر یقول: سمعت أبی جعفر بن محمّد یقول: سمعت أبی محمّد بن علی یقول: سمعت أبی علی بن الحسین یقول: سمعت أبی الحسین ابن علی بن أبی طالب یقول: سمعت أبی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب یقول: سمعت رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله یقول : سمعت جبرئیل یقول: سمعت اللّه جلّ جلاله یقول: لا إله إلاّ اللّه حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی. قال : فلمّا مرّت الراحلة نادانا: بشروطها وأنا من شروطها» (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص ۳۷۱).

این «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» است که دژ محکم خداوند است و اگر بنده‌ای بخواهد خود را از گناه پاک نماید و کسی است که از گناه خسته است و سنگینی گناه او را آزار می‌دهد، و در پی آن است که دل او صافی شود، باید به این حصن پناه برد و «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» را ذکر خود قرار دهد.

البته همان‌طور که در این روایت آمده است این ذکر با شرط ولایت است که حصن می‌باشد. ذکر تهلیل با آن که خود شهادت بر توحید است، ولی شهادت بر توحید در هیچ جایی بدون شهادت بر رسالت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ولایت حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام نیست و برای شیعه روا نیست آن را حتی در اذان از هم جدا نماید؛ همان‌طور که این سه شهادت در تشهد آمده است و صلوات که جزیی از تشهد است همان شهادت بر ولایت است.

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» پاک کنندهٔ نفس از گناهان است و سبب صفای نفس و نیز تقویت اراده می‌شود. صفای دل و نفس همان توان فهم بالاست که قدرت جذب معرفت می‌یابد. نفس آلوده جز در محدودهٔ امور دنیوی چیزی را متوجه نمی‌شود.

بسیاری از گناهان سبب عذاب وجدان و ضعف اعصاب می‌شود و چنین ضعف اعصاب‌ها را باید با «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» درمان کرد. کسی که مرتکب تعدی، تجاوز یا قتل شده است تنها با این ذکر است که می‌تواند خود را مقداری آرامش دهد و این ذکر در آرامش‌بخشی و رفع تنیدگی بسیار مؤثر است. اگر قاتلی آن را ذکر خود قرار دهد چه بسا در ولی دم تأثیر گذارد تا جایی که به بخشش او رضایت می‌دهد و تأثیر آن نیز سریع و زودبازده است و همانند زیارت عاشورا نیست که برای تأثیر به گذشت چهل روز نیاز دارد. کسی که به کلی از این ذکر غفلت دارد به پریشانی، ضعف اعصاب، اضطراب، تنیدگی، بی‌خوابی، وسواس و مانند آن و نیز گرفتاری به گناه دچار می‌شود و روان‌کاوی امروز نیز نمی‌تواند ریشهٔ آن را تشخیص دهد و با تجویز قرص‌های خواب‌آور، او را هرچه بیش‌تر در معرض بیماری قرار می‌دهد.

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» برای رفع ضعف اراده و نیز برطرف شدن حواس‌پرتی در نماز مفید است.

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» تنها در پی نفی غیر و زدایش شرک است و در مقام اثبات اللّه نیست؛ همان‌طور که قرآن کریم در هیچ آیه‌ای برای اثبات ذات باری تعالی دلیل نمی‌آورد و وجود خداوند امری است که کسی انکاری نسبت به آن ندارد و این شرک است که دامنگیر همگان است. اثبات، فرع بر انکار است و کسی خداوند را انکار ندارد تا اثبات آن لازم باشد؛ از این رو ذکر یاد شده در اثبات ایمان کافی است؛ همان‌طور که شریعت اسلام، گفتن آن را برای رسیدن به ایمان و رستگاری کافی می‌داند: «قولوا: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه تفحلوا» (مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۵۱). افزون بر این می‌توان گفت در باب توحید آن‌چه مهم است حصر در توحید است و در مقام ثبوت است، نه اثبات خداوند؛ از این رو «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» جنبهٔ اثباتی ندارد و این نفی است که حصر را ممکن می‌سازد آن هم نفی تمامی خدایگان و آلهه‌ها که توحید می‌آورد. البته نفی شرک کاری بسیار مشکل است؛ زیرا مصادیق و مظاهر شرک بسیار فراوان و ظریف است.

مداومت بر گفتن کلمهٔ توحید، شرک‌زدا و توحیدآور است و دل با آن جلا، قوت، استعلا، استحکام، قوام و حیات می‌گیرد: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه»آب دل است که هر چیزی به آن زنده است: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی» (انبیاء / ۳۰).

این ذکر چون دل را محکم می‌سازد و به آن قوام می‌دهد، تذبذب را بر می‌دارد و نفاق را می‌زداید.

همان‌گونه که دیده شد آثار ذکر تهلیل آثاری زیربنایی، مخفی، قلبی و روانی است. این ذکر توحید را در دل تقویت می‌کند و قوام دل و صفای باطن می‌آورد و راه غیب را می‌گشاید و نه تنها اثر مادی ندارد بلکه با از بین بردن شرک و ریا، راه برخی از درآمدهای مادی را سد می‌کند و انسان را در مخاطره، فشار، بلایا و ابتلاءات قرار می‌دهد تا راه غیب بر او باز شود. مسیری که بدون مربی نمی‌توان به سلامت از آن گذشت تا به نفی تمامی شرک‌ها و یافت توحید، خداباوری، خداخواهی، خداجویی و وصول به حق تعالی رسید. راهی که وقتی قرار است شرک با پیمودن آن از دل ذکرپرداز زدوده شود، شرک با تمامی جنود خود در برابر وی صف‌آرایی می‌کند و غیری که باید نفی شود مقاومت می‌کند و برای او بلا، اذیت و آزارهای انسی یا شیطانی و ظاهری یا مخفی در پی دارد. این گونه است که ذکر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» ثقیل است و مداومت بر آن تحمل بالایی را می‌طلبد که در آن جز معرفت، غیب، امور ربوبی و قوت قلب و دل نیست، بلکه مظاهر دنیوی یکی پس از دیگری از دست می‌رود و در پی بلایی باید منتظر بلایی دیگر بود و برای آن آمادگی داشت و چنان‌چه تحمل وی پایین است و خسته می‌شود باید آن را با اسمای دیگری مانند: «یا حی یا قیوم» و یا با «یا ذاالجلال و الاکرام» گفت و یا به گونهٔ ذکر یونسیه آورد. کسی می‌تواند «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» را به تنهایی ذکر خود قرار دهد که بتواند هر بلایی را به جان بخرد و به آن لبخند بزند. «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه»توحید را برای آدمی رقم می‌زند که زیربنایی‌ترین اصل در معرفت است.

این ذکر را باید هنگامی گفت که دل خلوت باشد و ذهن خالی از کثرت. بهتر است آن را در سجده و در تنهایی و به ویژه در تاریکی شب و نیز در نماز گفت.

مطالب مرتبط