منبع: دانش زندگی
خاکی که انسان در آن نشو و نما یافته، بر محتوای زندگی، طبیعت انسان و منش وی مؤثر است.
یکی از بهترین خاکها برای زندگی معنوی و انس با حقتعالی، ارض مقدس و ملکوتی قم است. شهر مذهبی قم به دلیل اهمیت خاک ولایی آن، پیشینهای شیعه نشین دارد و همواره مرکز شیعیان، پایگاه علم و روحانیت تشیع و مرقد و زیارتگاه ملایک و مربی و مرشد معنوی تمامی جواریافتگان حق میباشد.
خاک قم بوی مشک میدهد و از فضای آن بوی عنبر به مشام میرسد. بهتر از خاک این شهر، آسمان آن است. آسمان قم عظمتی دارد از علم و سیادت که هر قدم در آن برداشته شود، نسیم علم و دیانت آن گونهٔ انسان را نوازش میدهد.
تاریخ قم از مجاهدتهای عالمان و برکت سادات و ذرارهٔ گرانقدر خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام سرشته شده است و جای آن دارد که خاک پاکش را تربت مقدس و سجدهگاه مؤمنان و ملایک دانست.
قم مرجع و پناهی برای دوستان امیرمؤمنان علیهالسلام و تمامی مردم ایران و راهیافتگان جهان و روشنگر مسیر همگان و حامی حقخواهان بوده است و همین گونه نیز باقی خواهد ماند.
مردم فرزند خاکی هستند که بر آن رشد میکنند؛ چنانچه قرآنکریم میفرماید شما از زمین آمدهاید و خاک را اصل برای هر کسی قرار میدهد: «مِنْهَا خَلَقْنَاکمْ وَفِیهَا نُعِیدُکمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکمْ تَارَةً أُخْرَی»(۱). انسان، هم از خاک آمده است و هم بعد از مرگ، به مادر خود (خاک) سپرده میشود و مادر است که پیکر او را در بر میگیرد. خاک، هم در ژن انسان و هم در روح (نفس) او مؤثر است. از سوی دیگر، خاک هر منطقهای اثری متفاوت با خاک دیگر مناطق دارد. برخی از تفاوتهای اساسی افراد، از خاکی است که بر آن زندگی کردهاند. دره، کمر و قله و نیز رطوبت، خشکی یا اعتدال هوا، هر یک اثر متفاوتی بر مردم دارد. برای مثال، مردم جنوب ایران که در هوای گرم زندگی میکنند، سختی، صعوبت و زمختی دارند؛ برخلاف اهل شمال، که رطوبت و زیبایی در آنان است. مردم درهنشین، بستگی و انقباض پیدا میکنند و مردمی که در دشتها زندگی میکنند، وسعت نظر مییابند. به هر روی، مادر هر کسی را باید زمینی دانست که بر روی آن به دنیا آمده و در آن رشد کرده است. ام به معنای ریشه است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را به همین اعتبار «امی»، و وطن ایشان (مکه) را «ام القری» مینامند.
سرزمین و خاک جغرافیایی، اصل هر کشور و ریشهٔ مردم و حکومت آن است. کسانی که این بحث را از حکومت شروع کردهاند و به سرزمین ـ از جنبهٔ جغرافیایی آن ـ به پایان بردهاند، نظم منطقی بحث را رعایت نکردهاند و سیستم طبیعی یا تاریخی بحث اقتضا میکند که نخست «سرزمین» مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا ریشهٔ کشور را خاک تشکیل میدهد. سپس، «مردم» هستند که معلول خاک و ظهور آن میباشند؛ به گونهای که اگر این خاک، درون خود معادن طلا داشته باشد، افرادی که بر روی آن زندگی میکنند، استثنایی و ناب میشوند و چنانچه نمک داشته باشد، آنان فسیل میشوند.
بعد از خاک باید ضلع «مردم» مورد التفات قرار گیرد؛ زیرا مردم بر حکومت پیشی دارند و تا مردمی کنار هم جمع نشوند، زمینه برای حاکمیت پیدا نمیشود. اصل این است که مردم، آزاد آفریده شدهاند و کسی بر دیگری چیرگی ندارد و مردمی که رو به رشد و ترقی هستند و نظام شهروندی پیدا کرده و از زندگی طبیعی دور شدهاند، برای مدیریت و کنترل جامعهٔ خود، نیاز به حاکمیت را احساس میکنند و به آن تن میدهند.
۱- طه / ۵۵.
منبع: دانش زندگی