لزوم مدارا و عدم سخت‌گیری در دین

جداکردن خرافات از دین

منبع: بدايات

با توجه به نفوذ و رخنهٔ پیرایه‌ها در دین، انسان فهمیده و بزرگوار و دانا نمی‌تواند راجع به تمامی جزییاتی که ادعا می‌شود دین است، به مردم سخت بگیرد و اگر کسی گناه یا فساد و کار بدی کرد، نباید عصبانی شد؛ چراکه طبیعت انسان چنین اقتضایی دارد. نسبت به دین نباید تعصب و تندی به خرج داد و این‌که کسی بگوید: «به‌زور هم که شده من تو را دین‌دار می‌کنم»، یکی از پیرایه‌های دینی است. هیچ دینی نتوانسته است چنین چیزی را محقق کند و افراط‌ها و فشارها تحت عنوان قاعدهٔ نفی عسر و حرج از دین نفی شده است. وقتی قرآن‌کریم می‌فرماید: «إِنّ الإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»(2) و وقتی قاعدهٔ نفی عسر و حرج خود قاعده‌ای دین است، قوانین برآمده از دین باید یسر باشد. دین، آزاد است و بسته و سخت نیست. دین چون آزادی انسان‌ها را ارج می‌نهد، در جامعه، جزو قضایای مهمله است و یکی آن را ظاهر می‌کند و دیگری پنهان، یکی کم‌ترش را دارد و دیگری بیش‌ترش را. شأن انبیا و ادیان و نیز حکومت‌های دینی، دخالت و فضولی و تجسسس در کار مردم نیست. حکومت نباید در لاابالی‌گری‌ها و هوس‌های معتدل مردم دخالت کند. این وصف مردم است که می‌خواهند دین داشته باشند و یا

1- بحارالانوار، ج 28، ص 239.

2- عصر / 2.

(278)

نداشته باشند یا کم یا زیاد داشته باشند. انسان، دارای هوس است؛ یک روز می‌خواهد روزه بگیرد و دیگر روز نمی‌خواهد.

دین در جامعه، مهمل است و فقط نباید مزاحمت داشته باشد. افراد در دین‌داری یا بی‌دینی نباید مزاحم همدیگر باشند. دین‌دار نباید مزاحم بی‌دین باشد و بی‌دین نباید مزاحم دین‌دار شود. این وصف متدینان به دین است و لاابالی‌گری جزو جدایی‌ناپذیر انسانِ دارای هوس و میل نفسانی است. انسان، اهل هوس و دارای ضعف در اختیار و اراده است و گناه می‌کند. انبیا علیهم‌السلام و حکومت‌های دینی ر این اقتضا دخالت و ارتباطی ندارند.

وظیفهٔ انبیا و عالمان و دانشمندان، جداکردن خرافات از دین و ایصال دین حقیقی به مردم است. بی‌عملی امت ربطی به اولیای دین ندارد. عالم همانند طبیب، بیمار را شناسایی و بیماری را تشخیص می‌دهد، اما خوردن یا نخوردنِ دارو، شأن طبیب نیست. این شاهان بودند که با قلدری و زورگویی گفتند: «این کار را بکن و آن کار را نکن». عالمان هم به تبع آنان، دین را فرمانی ساختند. بعضی اطبا و دیگر قشرها نیز به این سبک ملحق شدند.

خداوند به پیامبرش می‌فرماید:

«إِنّک لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکن اللّهَ یهْدی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»(1)؛

بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری، نمی‌توانی راهنمایی کنی اما خداوند هر کس را بخواهد، راهنمایی می‌کند. و او به ره‌یافتگان داناتر است.

یعنی هدایت یا گمراهی امت به بنده‌ای ارتباط ندارد و وظیفهٔ انبیای الهی تنها تبیین آن چیزی است که به آنان وحی شده است؛ بیان این‌که چه چیزی جزو دین است و چه چیزی جزو دین نیست.

1- قصص / 56.

(279)

سخن ما در پیرایه‌های دینی است. پیرایه روی دین می‌آید و به مردم کاری ندارد. وظیفهٔ عالم و متخصص دین شناخت دین و پیرایه‌های آن است.

امر به معروف و نهی از منکر نیاز به تخصص ندارد؛ چراکه وظیفه‌ای برای آحاد مردم است و مردم، معروف‌ها و منکرها را می‌شناسند. معروف آن چیزی است که جامعه پذیرفته است و اگر کسی نخواهد به آن عمل کنید، از ناحیهٔ مردم امر به معروف می‌شود؛ یعنی عمل یا ترک عمل وی مجوز می‌شود که آمِر به وی امر یا ناهی از او نهی کند. این مسأله نیز مربوط به خود مردم و امری مردمی و اجتماعی و مدنی است و برآمده از عالم دینی و دین نیست. منکر نیز همان چیزی است که جامعه آن را نپذیرفته است و اگر کسی در ملأ عام مرتکب آن شود، مردم می‌توانند یخهٔ وی را بگیرند و او را از آن کار نهی کنند.

ناگفته پیداست که معروف و منکر، امری اجتماعی است و در هر جامعه‌ای تعریفی دارد. ممکن است معروفی در جایی منکر به حساب آید و به‌عکس، منکری در منطقه‌ای یا بین افرادی معروف محسوب شود. به هرحال مهم این است که کسی متعرض دیگری نشود و هیچ‌فردی یا گروهی، معروف فرد و گروه دیگری را زیر پا نگذارد و مرتکب منکر نگردد. در بعضی مناطق، این‌که در کنار دریا کسی با لباس زیر می‌گردد، معروفِ همان‌جاست، وگرنه در شهر اگر کسی چنان رفتاری داشته باشد، مورد نکوهش مردم و پی‌گرد قانون خواهد بود و پلیس با وی برخورد خواهد کرد. معروف و منکر، اموری عرفی و عقلایی است و تأسیسی در دین ندارد، گرچه گاهی با دین همراه است و گاهی همراه نیست. بنابراین امر به معروف به فروع دین ارتباطی ندارد، مگر آن‌که فرعی دینی معروفی اجتماعی و عرفی شده باشد.

امر به معروف یعنی هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی. حال این‌که با دین هماهنگ است یا نیست، سخن دیگری است. برای مثال: بی‌پوششی با دین همراه

(280)

نیست، ولی اگر یک زن بدون پوشش بیرون آید، ممکن است عده‌ای دین‌مدار به وی اعتراض کنند، اما اگر همین زن، لخت و با عریانی کامل به خیابان بیاید، خود مردم از جمله خود زن‌ها جلوی او را می‌گیرند. معروف و منکر زمان به زمان و جابه‌جا تغییر می‌کند. امر به معروف و نهی از منکر، اجتماعی است. حال ممکن است نظر دین با جامعه متحد یا متفاوت باشد. در موارد اختلافی میان مردم باید انتخابات پیش آید و رأی اخذ شود. دین در اموری که تأسیسی ندارد نباید به هرچیزی آلوده شود و در امور عقلایی دخالت غیرعقلایی کند، وگرنه چیزی جز از بین‌رفتن دین نتیجه نمی‌دهد.

لاابالی‌گری، وصف متدین به دین است و امری شخصی است مگر آن‌که به منکرات و نقض حریم جامعه منجر شود. اگر کسی در خانه شراب بخورد به کسی ربطی ندارد و تجسس نیز حرام است. امر به معروف و نهی از منکر یعنی هرکسی به هرکسی امر و نهی کند به این صورت که وقتی کسی منکری را انجام داد، به دیگران جواز داده است که به وی اشکال بگیرند؛ این هم همگانی است.

منبع: بدايات

دیدگاه ها بسته شده اند.