منبع: بدايات
راههای رهاسازی جامعه از خرافات
برای پیشگیری از خرافات و رهاسازی جامعه و مردم از آن، امور زیر را باید رعایت کرد:
نخست: برای دوری دین از خرافات باید پژوهشگاه و مرکز مستقل و غیروابسته به دولت درست شود که در آن دانشمندان علوم دینی، تاریخی، جامعهشناسی، روانشناسی و متخصصان علوم طبیعی، ریاضی و فقه و اصول در آن جمع باشند و بدون عجله و وقتکشی، همه چیز را بررسی و نتیجه را صادقانه به مردم ارائه کنند که «فلان حکم دلیل دارد» و «فلان حکم دلیل ندارد» و «فلان حکم اشکال دارد» و «فلان حکم اشکال ندارد».
دوم: متخصصان یادشده باید دارای مدرک تأییدشده از مراجع ذیصلاح بوده و امتحان بدهند و مستند باشند؛ چه دانشگاهی و چه اجتماعی و چه حوزوی. لازم نیست این دانشمندان، ایرانی یا مسلمان باشند (گرچه ایرانی و مسلمان بودن بهتر و مفیدتر است) چراکه علوم ریاضی و علوم طبیعی در همهجای دنیا متخصص و صاحبنظر دارد. پس مهم تخصص، مدرک و آزمون است، نه اجازهنامههای مرسوم آخوندی. در زمان حکومت رضاشاه که بحث لباس روحانیان بهجز مجتهدان و عالمان طراز اول مطرح شد، صدور اجازهنامه برای اجتهاد روحانیان از سوی بعضی مراجع باب شد تا آنان را از خلع لباس روحانیت معاف کنند و این اجازهنامهها تنها در این مورد رسمیت داشت. مراجع در این اجازهنامهها به این روحانیان، القابی مانند «ثقةالاسلام» میدادند و باب لقبدادن به روحانیون در آن زمان اوج گرفت و عمومی شد. مأموران حکومت، وقتی جواز این روحانیان را مشاهده میکردند، آنها را رها میکردند و برای خلع لباس، مزاحمشان نمیشدند. سنت اجازهنامههای سیاسی بعد از مرگ رضاشاه باقی ماند و هنوز ملقبکردن عالمان به القاب رواج دارد. در این میان، طبقهٔ آخوندها برای گرفتن اجازهنامه پول خرج میکردند. گاهی آخوندی که از هیچ تخصص و دانشی برخوردار نبود، اجازهنامههای مختلفی از آقایان کسب کرده بود. آقایان به دلیل اینکه چنین آخوندهایی زرنگ بودند و وجوهات جمعآوری میکردند، برای آنها مجوز صادر مینمودند. یعنی فضای غالب چنین شده که بسیاری از این اجازهها، قلابی و بیاساس گردیده بود و کافی بود کیسهای پول برای بعضی ارسال شود تا اجازهٔ اجتهاد برای شما صادر شود.
زمانی از من دربارهٔ اجازهٔ اجتهادم پرسیدند، گفتم: «من از رجال علمی اجازهٔ حقیقی دارم». آنها استادان من در رشتههای مختلف بودند و به من اصرار میکردند تا اجازهنامهشان را بپذیرم، اما من قبول نمیکردم؛ زیرا در چنین فضایی که اجازهنامههای بسیاری به صورت سیاسی یا بر مدار پول داده شده است، اجازهنامهها اعتباری ندارد و امری بیهوده است. امروز فضای علمی بر نخبگان حاکم است و آنان با مراجعه به آثار و نوشتههای هر فرد و تولیدات علمی و نوآوریهای او، میتوانند مرتبهٔ علمی وی را محک بزنند و جامعهٔ علمی دیگر قیمبردار و سفارشپذیر نمیباشد.
گاهی بعضی از آخوندها، حدود بیست اجازه را از اشخاص مختلف برای من ارسال، و تقاضا میکنند من نیز به آنها اجازهٔ اجتهاد بدهم. من با اصل و اساس این کارها مخالفم و صدور اجازه را اشتباهی بزرگ میدانم و به کسی نیز اجازهای ندادهام. من به آخوندها اجازهٔ اجتهاد و اخذ وجوهات نمیدهم؛ زیرا نمیخواهم به یک دزدِ علم و سارقِ اجتهاد کمک کنم. هدف من نیز کاسبی نیست. بعضی از طلبهها مرا میبینند که حرکتی فرهنگی را آغاز کردهام و مدعی هستم، با خودشان فکر میکنند که بهتر است از ایشان نیز اجازهای داشته باشیم. آنها از آقایان کسب اجازه میکنند و بابتش حق حساب میدهند. مثلاً پسته و چاه آب را به قیمت چهل سال قبل با او حساب میکنند که با قیمت روز تفاوت زیادی دارد. به مزاح میگویم: «این مسائل، آثار استبداد رضاشاه است که باقی مانده است و ثوابش به روح او میرسد. زیرا او بود که گذاشتن عمامه را برای علمای طراز اول و خلع لباس را برای طلبهها اجباری کرد».
سوم: کسانی که از دوستان دیانت هستند هرگز نباید بدون مستند حرف بزنند. صِرف تخصص کافی نیست، بلکه باید مستند سخن گفت و ادعا داشت. اگر کسی بدون تخصص و مستند و بدون دلیل ادعایی آورد، باید مؤاخذه شود تا هرکسی جرأت نکند آنچه دلش میخواهد به زبان جاری سازد و به دیگران تلقین کند.
چهارم: تلاش در بالابردن آگاهی و بصیرت مردم در هر سطحی که باشند. این ارتقا میتواند با برگزاری کلاسهای مقطعی، خصوصی و عمومی صورت پذیرد. پس به هر وسیلهای که شده برای طیفها و طبقات گوناگون جامعه، متناسب با سطح درک و فهمشان، مطالب علمی و دینی ارائه شود تا با کسب علم و آگاهی، رشد بیشتری داشته باشند. باید به جامعه معلومات داد و آنها را به مطالعه و تحقیق و پژوهش تشویق کرد تا هرچه را که میخوانند یا میشوند، زود باور نکنند. مشکل اصلی جامعه پذیرش از روی سادهباوری و ناآگاهی است. باید افراد را آموزش داد تا زودباور نباشند و بدون دلیل چیزی را قبول نکنند. اگر کتابهایی را که نقد مثبت به دین دارد به مردم بدهیم تا مطالعه کنند، بسیار خوب است و هوش و دریافت افراد را بالا میبرد تا هر سخنی را باور نکنند و به دنبال هر کسی راه نیفتند.
ابتدای انقلاب سخن از «جهموری اسلامی؛ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» بود، اما مقصود از جمهوری اسلامی روشن نبود و هیچکس، حتی من هم نمیدانستم که چیست؟ همهٔ ما گمان میکردیم مردم آزاد میشوند و فقر برداشته میشود و عدالت عمومی در جامعه پیاده میشود. به هرحال آگاهسازی افراد با حرفهای کلیشهای مسجد ممکن نیست، بلکه منظور برگزاری کلاسهای علمی و دقیق و داشتن درسگفتار است. تأسیس مرکز و پژوهشگاه پیرایهشناسی یک بخش کار است و آگاهسازی افراد جامعه بخش دیگر. هر کسی باید برای دین خود اندکی وقت بگذارد و مطالعه از منابع معتبر داشته باشد، وگرنه دین آنها به انواع پیرایهها آلوده میشود و اثری در سلامت دنیا و سعادت آخرتشان ندارد و رو به نابودی و زوال میروند.
شک و انکار؛ اصل مفروض علم و اعتقاد
قبل از ورود به جرگهٔ پیرایهزدایی لازم است انسان در زمینههای تحقیقی و علمی شک و انکار را مفروض داشته باشد. نمیشود دور تمامی گزارههای دین هزار و پانصد ساله یک خط قرمز کشید و گفت: «إِنْ هُوَ إِلا وَحْی یوحی»(1). این جزمگرایی و عصمتانگاری خود بزرگترین عامل پیرایهساز است. انسان در هر رشتهٔ علمی و دینی باید اصل انکار و شک و تردید و تعهد به تحقیق و پژوهش را مفروض داشته باشد.
دانشمند باید به تمام مسایل علمی به دیدهٔ شک و انکار بنگرد تا آن علم را تحقیقیتر و سالمتر و جامعتر دنبال کند. تمام رشد علوم در دنیا به خاطر شک و انکار بوده و عدم رشد و تعالی ادیان به جهتِ جزمگرایی و معصومانگاری بوده است. این نخستین عامل پیرایهساز است و خرافات و حرفهای باطل و نادرست از اینجا پیدا شده که این حرف، سخن وحی است و این کلام را معصوم گفته است بدون آنکه اصل استناد یا تبیین دارای درستی و صحت و سلامت باشد.
اولین مرتبهٔ حرکت انسان در تحقیق این است که با شک و انکار و اثبات و دلیل همراه باشد، وگرنه تعهد به علم و پژوهش و روحیهٔ علمی نادیده گرفته شده است. چنین کسی اگر درس هم بخواند تنها محفوظاتی را با خود همراه خواهد ساخت و همانها را به دیگران انتقال خواهد داد. انسان اول باید جستوجوگر باشد و مباحث علمی را، از خدا گرفته تا سایر مخلوقات، به دیدهٔ شک و تردید بنگرد. برای این مهم باید خود را محک زد که چه اندازه به حافظهاش متکی است و چه اندازه اهل تفکر و تأمل و تحقیق و بررسی و پیجوی دلیل است؟ باید دید ذهن کاسهٔ حافظه است یا جوّال و در پی حقیقت! آیا تغییر و تبدل بیرون از خود را میبیند یا خیر؟
برای رفع پیرایه نخست باید اصل شک و تردید را مفروض داشت و بعد از آن حافظه و تقلید را کنار گذارد و از ذهن و فکر خود مدد گرفت و در همهٔ مراحل تحقیق خط قرمزی قایل نبود و استقلال در تحقیق را حفظ کرد و اعتمادی نبود. سپس باید خود را آزمایش کرد تا به دست آورد آیا میتوان آنچه را که دیگران قدرت دریافتش را ندارند، دریافت کرد؟
1- نجم / 4.
منبع: بدايات