ذکر خفی قلبی و ذکر انشایی

ذکر خفی قلبی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم) 

ذکر خفی قلبی

کسی که نتواند ذکر لفظی را به ذکر قلبی برساند، مانند کسی است که در مرحلهٔ کودکی خود مانده و رشد وی سیر صعودی نداشته است. گذر از مرحلهٔ ذکر لفظی و یافت مرتبهٔ ذکر قلبی یا ذکر خفی، بسیار سخت است. ذکر قلبی، پدیده‌ای است که در باطن نفس واقع می‌شود و سیر پیش‌رونده به خود می‌گیرد و نفس شخص و قدرت او را گسترش و توسعه می‌دهد. ذکر روحی، ذکر حقیقی است که ذکرپرداز با ذکر متحد می‌شود.

در ذکر، بسیار مهم است که ذاکر بیابد در چه مرتبه‌ای از ذکر می‌باشد. ذکر می‌تواند تنها لقلقهٔ زبان و قرائت مکرر لفظ باشد یا همراه با توجه نفسی، عقلی و روحی. ذکرپرداز در ذکر معنوی، به نفسِ ذکر و به مذکور، وصول می‌یابد و با آن اتحاد یا وحدت می‌یابد.

برای گذر از ذکر لفظی به ذکر خفی و قلبی، باید سیری نرم و ملایم داشت. این کار درست مانند یاد گرفتن یک علم یا آماده‌سازی بدن برای ورزش است که اندک اندک و با تمرین‌های مداوم و موافق با نفس یا بدن که تحمل‌پذیر باشد، به دست می‌آید. ما از این امر، تحت عنوان «وفق نفس» در کتاب «دانش سلوک معنوی» گفته‌ایم.

برای آن‌که ذکر از زمین گل و لایی ذکر لفظی بیرون آید و به فرودگاه قلب برای پرواز برسد، باید نخست بدن و نفس را آماده کرد. هم‌چنین است کسی که در نفس خود از دیگران دل‌آزرده است و نمی‌تواند آنان را ببخشد.

توان حقیقی ذکر، در ذکر قلبی می‌باشد و ذکرهای لفظی، با توجه به بلندا و مشکلات سلوک، خاصیت و اثر قابل توجه چندانی ندارد؛ به‌گونه‌ای که بتواند کار سوخت سلوک را انجام دهد. قرآن‌کریم نیز می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا آَمِنُوا»(1)؛ این بدان معناست که ایمان سطحی و ظاهری و شکلی خود را عمق بخشید و آن را حقیقی و باطنی سازید که در این بحث می‌توان گفت: از ذکر لفظی به ذکر قلبی ارتقا و وصول یابید.

هدف از این ذکرها، استمرار توجه به حق‌تعالی می‌باشد. این توجه می‌تواند هیأت ذکر لفظی داشته باشد یا صورتِ تعقل و اندیشه‌ورزی باشد که با سکوت، صمت، خلوت، تدبر و حیرت همراه است و یا به گونهٔ ذکر قلبی و توجه باطن باشد.

ذکرهایی که در مرتبهٔ حس و عقل و با بُرد نفس انجام می‌شود، ذکرهای عمومی است و ذکر خاصی که دانش ذکردرمانی در پی تحقق آن می‌باشد، ذکر خاص قلبی می‌باشد. ذکردرمانی در مرحلهٔ عالی خود، در پی تربیت نیروهایی است که بتوانند به ذکر خاص به صورت کامل دست یابند؛ ذکرهایی که توان استجابت دارد و می‌تواند خود را با عالم ربوبی وفق دهد.

مهم‌ترین معضل در ذکر این است که بتوان ذکر را قلبی نمود و نفس به‌طور کلی با قلب هماهنگ شود و ذکر در دل نهادینه شود.

ذکر اگر قلبی شود، برای آن، حد و اندازه‌ای نیست؛ برخلاف عباداتی مانند روزه و حج که برای آن، اندازه‌ای معین می‌باشد. ذکر قلبی به حیات قلب وابسته است و تا زمانی که قلب زنده باشد، فعالیت دارد؛ اما ذکر لفظی، امری دایمی نیست؛ بلکه موقت و تقطیعی است و اگر زبان به سخن‌گفتن با دیگری مشغول شود، به‌ناچار باید ذکر خود را قطع کند. ذکر لفظی، ذکر ابتدایی و جلی و آشکار است؛ درحالی‌که ذکر قلبی ذکر خفی و سِرّی کمالی می‌باشد که تقطیع نمی‌پذیرد و حتی با سخن‌گفتن نیز جمع می‌شود، بدون آن‌که یکی مزاحم دیگری باشد. این ذکر به صورت سیستماتیک و نیز اتومات توسط نفس (قلب یا روح) انشا می‌شود؛ بدون آن‌که نیاز به تعلق اراده به صورت خاص باشد؛ بلکه حرکت آن برای نفس، ناخودآگاه و تحت ارادهٔ کلی و استمراری می‌باشد؛ چنان‌چه نفس برای گام‌برداشتن و رفتن مسیری خاص، به هر گامْ اراده‌ای خاص نمی‌دهد و آن را ناخودآگاه و تحت ارادهٔ استمراری و کلی می‌آورد. هرگاه ذکر در بدن به حرکت افتد و همراه ذکرپرداز و مونس و همدم او گردد، زمان خواب او را نیز تحت اِشراف خود درمی‌آورد و ذکرپرداز را به مقام دوام ذکر می‌رساند و او را صاحب ذکر می‌سازد.

برای رسیدن به ذکر تخصصی قلبی و استمراری، باید ذکر ابتدایی و عمومی لفظی و ذکر جلی تقطیعی داشت. باید چندسال زیر نظر استاد کارآزموده و دارای دم، ذکر زمان‌بر جلی داشت تا به ذکر فرازمانی قلبی رسید که ذکر را جزو جدایی‌ناپذیر نفس قرار می‌دهد. کسی که ذکر قلبی دارد، حتی در زمان بیهوشی‌های پزشکی نیز از ذکر خود دست برنمی‌دارد و همنشینان خود ـ اذکار متعدد قلبی ـ را یاد می‌کند. بهترین یار و پناهگاه انسان در سکرات موت، ذکر قلبی است که شاغل و مانعی برای آن پیش نمی‌آید و البته این حقیقت، برای افراد عادی نیز قابل فهم و دریافت نیست.

برای آن‌که بتوان در تمامی دم و بازدم‌ها و در تمامی حال‌ها و مکان‌ها و موقعیت‌ها و لحظه‌ها و با هر کسی و در حال انجام کار ـ که دقت ویژهٔ خود را می‌طلبد ـ ذکر داشت، باید به ذکر خفی رسید. ذکر خفی، نیازمند اراده است و با طول زمان به دست می‌آید تا فرد را در داشتن ذکر باطنی حرفه‌ای نماید. کسی که ذکر باطنی و خفی دارد و قلب وی به صورت اتومات، ذکر می‌پردازد، حتی در حال خواب نیز دارای ذکر است و ذکر وی هیچ گاه تعطیل نمی‌پذیرد؛ مگر آن‌که قلب وی دچار عوارضی جانبی شود که در این صورت، ذکر در لایه‌های باطن فرد می‌ماند و با او حتی در قیامت محشور می‌شود؛ هرچند فعالیت خود را در لایه‌های رویین و ظاهری از دست داده باشد. ما کسی را در ذکر، دارای موقعیت ممتاز و فردی حرفه‌ای می‌دانیم که توانسته باشد به ذکر خفی دست یافته باشد. چنین کسی در هیچ لحظه‌ای و در هیچ مکانی و حتی در سخت‌ترین شرایط کاری خود، ذکر خویش را از دست نمی‌دهد و باطن وی نمی‌گذارد حتی یک ذکر از او فوت گردد. چنین ذکری در نَفَس‌های فرد تعبیه می‌شود و همان‌طور که تنفس به‌خودی خود انجام می‌شود، ذکر باطنی نیز به خودی خود رقم می‌خورد.

کسی می‌تواند دارای ذکر قلبی باشد که پیش از آن در بیداری، خلوت داشته و با ریاضت‌های طولانی‌مدت زیر نظر مربی کارآزموده، صاحب همت شده، یا آن را به صورت عنایی و موهبتی دارا گردیده باشد. چنین کسی در حال خندهٔ خود، ذکری پنهان دارد. افرادی که دارای تمکین می‌گردند، در هر لبخند و تبسمی که دارند، می‌توانند صدها ذکر باطنی تعبیه کنند؛ ذکری که هیچ نمود ظاهری ندارد و افراد ناآگاه ـ به‌ویژه ظاهرگرایان ـ وی را فردی غافل و فاقد ذکر می‌دانند؛ غافل از آن‌که در هر ذکر ظاهری‌ای که آنان دارند، وی صدها ذکر باطنی را با عمق و ژرفا و با خلوصی پر رونق از صفا و عشق در خود دارد؛ ذکری که به ریا آلوده نمی‌شود و گَرد سالوس نمی‌گیرد و برخلاف ذکر ظاهرگرایان، در مرتبهٔ نفْس انجام نمی‌گیرد؛ بلکه با قلب ادا می‌شود و با هر کاری نیز سازگار است و ترک نمی‌گردد و مداومت آن تضمینی است و غفلت یا فراموشی بر آن، عارض نمی‌گردد.

به صورت کلی، ذکر تمرینی است برای با حق‌بودن و گذشتن از غیرها. کسی‌که ذکر می‌یابد، نخست خود را فراموش می‌کند و زنگار غیرها را از قلب خود می‌زداید تا قلب، تجلی‌گاه نور پروردگار گردد و او هم‌نشین و جلیس وی و مهمان دل او شود. کسی که یاد و ذکر حق را دارد، با ذکر او گام برمی‌دارد؛ بلکه با حق و به حق است که پا برمی‌دارد و پا می‌نهد؛ بلکه به گام‌های حق است که قدم به قدم می‌رود. کسی که ذکر خفی دارد، حق را مهمان دل خود و قوتِ قوّتِ باطن خود قرار می‌دهد و یاد خدا می‌خورد و حق را خوراک جان خویش قرار می‌دهد؛ زیرا خدا با هرچیزی و در هرجایی است.

خاصیت ذکر نفسی و قلبی ـ که ذکری خفی است ـ این است که خواسته‌ای در آن نمی‌باشد و ذکر به عنوان غذا و قوت قلب می‌باشد و ملکوت‌آفرین است؛ به این معنا که حیات قلب باطنی با آن است. آیهٔ شریفهٔ زیر، ذکر قلبی را خاطرنشان می‌شود:

«الَّذِینَ آَمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(2).

همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد! آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.

توان قلبی‌شدن ذکر می‌رساند که ذکر، پدیده‌ای زنده و دارای حیات و قدرت رشد و ارتقا می‌باشد. حیات ذکر، قابل شدت و ضعف و نیز قابل سلب می‌باشد. برخی از گناهان، می‌تواند حیات ذکر را سلب کند؛ بلکه حیات قلب را نیز بگیرد و آن را به قساوت بکشاند.

1-نساء / 136.

2- رعد / 28.

ذکر انشایی

ذکر لفظی، «حاکی»، و مقصود و خواستهٔ موردنظر، ـ که هدف ذکر می‌باشد و همان نیل به قدرت پروردگار و وصول به اوست ـ «محکی» آن است. پیوند میان حاکی و محکی توسط ذکرپرداز و با حفظ شرایط ذکر، محقق می‌شود. این پیوند، یا به گونهٔ اخباری آورده می‌شود و یا انشایی. در ذکر انشایی، مهم این است که معنای ذکر با تمامی ابعادی که دارد، دانسته شود و انشا، بدون در دست داشتن معنای صحیح ذکر، محقق نمی‌شود. تا معنای ذکر به دست نیاید، نمی‌توان در گفتن آن، قصد انشا داشت.

ذکر اخباری، ذکر عام می‌باشد که موضوع دانش ذکر نمی‌باشد و این ذکر انشایی است که ذکر خاص است. فایدهٔ ذکر عام، ثواب‌هایی است که برای آن نقل شده است؛ اما ذکر خاص، تنها به منظور تحقق محکی و خواستهٔ مورد نظر ذکرپرداز آورده می‌شود. در ذکر لفظی اخباری که تقلید بر آن حاکم است، فرد از امتیازات ظاهری برخوردار می‌شود؛ برای نمونه: همین که «لا إله إلاّ اللّه» را بر زبان می‌آورد، خون، عرض و ناموس وی محترم می‌گردد و پاکی و طهارت دارد و نجس نیست و این خود، یک رستگاری می‌باشد؛ اما ذکر خاص، ذکر انشایی است که نخست باید به فهم معنای آن رسید تا بتوان به محکی ذکر، وصول داشت.

ذکر خاص، از تقلید به دور می‌باشد و تمام تحقیقی است که با آن، خواسته‌ای محقق می‌شود. کسی می‌تواند قصد انشا داشته باشد که تمام ذکر و معنای آن را وصول داشته باشد و نیت خود را بر مدار آن تنظیم و تصحیح کند؛ وگرنه با پیشامد کم‌ترین اشتباه معنایی، نشانی ذکر تغییر می‌کند و به هدف اجابت نمی‌رسد. در قصد انشا، فرد به زبان خود، ذکر را می‌آورد و حصول به نتیجه، آن را ارزش می‌دهد. ذکر انشایی، امری سخت و نوعی اِعمال قدرت باطنی می‌باشد؛ از این رو، موفق بودن در آن، در همین‌جا مشخص می‌شود؛ برخلاف ذکر اخباری عام که نیل آن به ثواب‌های وعده‌شده، در آخرت محقق می‌گردد.

نخستین امر در تحقق ذکر انشایی، تصحیح نیت می‌باشد. کسی در ذکر انشایی موفق می‌شود که اهداف خودخواهانه نداشته باشد و نیت خویش را با حق‌تعالی صافی سازد؛ به‌گونه‌ای که اگر خداوند، تمامی جواهرات عالم را به دست وی بسپرد، حتی ریالی از آن را برای خود هزینه نکند؛ هرچند برای این امانت‌داری، ناسزاها بشنود و در نگه‌داری آنان، زحمت و رنج فراوانی بر آنان وارد شود.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم) 

دیدگاه ها بسته شده اند.