منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
ذکرِ لفظی دارای لایهای ظاهری به نام «لفظ» و لایهای باطنی به نام «محتوا و معنا» میباشد. صورت ذکر، امری غیر از محتوای آن میباشد؛ هرچند لفظ، حکایت توجه باطن است و دارای اهمیت میباشد؛ بهگونهای که اگر اسم خدا بر ذبیحه ذکر نشود، گوشت آن حرام میگردد:
«وَأَنْعَامٌ لاَ یذْکرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیهَا»(1)؛
و دامهایی (داشتند) که (هنگام ذبح) نام خدا را بر آن(ها) نمیبردند.
ذکر، فقط گفتن الفاظ نیست و میان صورت و معنا نیاز به پیوند میباشد و ایجاد این پیوند به گونهٔ انشایی که در آن، هدف خاصی منظور میباشد و تحقق چیزی قصد میگردد، دارای شرایط فراوانی است. در ذکر، نتیجه همیشه تابع اخسّ مقدمات است و نبود یک مقدمه در ناحیهٔ ذکرپرداز، ذکر، مذکور و پیوند میان آنها ـ هرچند نسبت به دیگر مقدمات، اهمیت کمتری داشته باشد ـ توان اجابت را از آن میگیرد. لفظ در این دنیا دارای خاصیت و اثر میباشد؛ گاه با لفظ، زنی بر مردی محرم میشود و با لفظ، مَحرمی بیگانه و نامحرم میشود یا با لفظ، کالایی منتقل میگردد.
توجه به تفاوت میان لفظ و معنا، در دانش ذکر وقتی سخت میشود که دانسته شود محتوا بهراحتی به چنگ صورت نمیآید. ذکرپرداز در گفتن ذکر لفظی به صورت عام و بدون قصد انشا و به گونهٔ اِخبار، صورت و لفظ ذکر را آسان میآورد، اما تحقق این ذکر با قصد انشا وقتی ممکن میشود که ذکرپرداز توجه به معنا داشته باشد. ذکر اگر با قصد انشا همراه شود، توان استجابت مییابد. ذکری که با قصد انشا آورده شود، دیگر ذکر عام نیست و ذکر خاص میباشد که میان لفظ و محتوا پیوند زده است. چنین ذکرپردازی به تیراندازی ماهر میماند که با قوّت بازو و قدرت کنترل اعصاب و توان مغز در محاسبهٔ دقیق فاصله و نیروی لازم، تیر را به هدف میزند. ذکر خاص نیز ذکری است که به هدف خورده و متعلق خود را محقق ساخته است. چنین مهارتی برای ذکرپرداز به آسانی به دست نمیآید و وی باید تمامی شرایط عام و خاص ذکر را رعایت کند، تا در تحقق محتوای ذکر توفیق یابد. برای نمونه وی باید طهارت، پاکی، صدق و صفای باطن داشته باشد. کسی که دروغ بگوید، ذکر نیز به وی دروغ میگوید و گمراهش میکند. کسی که از حرام بخورد، ذکر وی نیز حرام میشود و اگر ذکری مصرف کند، همانند پشمک، در دهان وی آب میشود و از بین میرود؛ البته اگر او را به قساوت و حرمان مبتلا نسازد. ذکر، هم صلابت دارد و هم آسیبپذیر میباشد. ذکر از حرام، دروغ، نفاق و برخی از معصیتها آسیب میبیند و مقهور آن میشود. نخست باید لسان صدق داشت و باطن را از حرام دور کرد، آنگاه ذکر گفت؛ وگرنه دروغ و حرام، ذکر را خنثی و بیاثر میسازد، بلکه انعکاس به خلاف دارد.
ذکر بر قلب پاکیزه و طاهر مؤثر و کارآمد است؛ نه قلبی که از لجن و کثافات گناه و کدورت از دیگران و تلاش برای حیلهگری و فریب دادن و دروغ گفتن به آنان، آلوده است و صفا، روشنی، خلوص و شفافیت ندارد. برای ذکر باید صفای باطن داشت تا سبکبار گردید. ذکر کسی بردهنده است که در دل خویش مهر و محبت به پدیدههای الهی و خداوند داشته باشد. قلب، تا تخلیه و شفافسازی نداشته باشد به ذکر قلبی نمیرسد. نخستین تخلیهٔ لازم نیز، حلالدرمانی و پرهیز از لقمهٔ حرام میباشد. تا کمترین حرامی در بدن و نفس کسی باشد، ذکر لیز میخورد و بر قلب نمینشیند. ابتلا به حرامها و گناهان، باطن را چنان لغزنده میسازد که دیگر نمیتواند هیچ کمالی را بپذیرد و هرچه ذکر میآورد، در آن نمینشیند تا خاصیتی برای آن داشته باشد؛ از اینرو حلالدرمانی و برطرفسازی لیزیهای باطن ـ که اراده را ناکارآمد میسازد و اقتدار و تمکین را میگیرد ـ ضرورتی اجتنابناپذیر میباشد.
آلودگی به گناهان، ذکر را در مرتبهٔ صورت و ظاهر حبس میکند و محتوا را از آن میگیرد و ذکر، صوری میشود. اگر ذکر لفظی به مرتبهٔ ذکر قلبی نرسد و آن را پشتوانهٔ خود قرار ندهد، ذکری بدون روح و فاقد حیات است.
1-انعام / 138.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)