منبع: بدايات
«حق» از سنگینترین اسمای الهی است. حق عامل تمام موجودات در ظهور و بروز است و هیچ واقعیتی بدون حق نیست. گاهی بیشتر واقعیت از حقیقت است و باطل مغلوب است و گاهی بیشتر واقعیتها باطل است و حق اندک میگردد.
اینکه میگوییم «نظام آفرینش، احسن است» به این معناست که تمام عالم هستی و موجودات، هر چه که هست همه و همه، با حقیقت حرکت میکند و پیش میرود؛ یعنی جانیترینِ انسانها نمیشود که بهرهٔ هرچند بسیار اندک از حقیقت در آنها نباشد. نظام احسن خلقت یعنی بهتر از این در ظرفِ خلق و بهویژه ناسوت، امکان نداشت.
گفتیم میشود اشکال کرد اگر این نظام احسن است، پس ظلم و ستم و اذیت و آزار و فساد و افساد و … چیست؟ میگوییم: خوبیها وقتی در انسانها از حدش کمتر شود و افول کند، نمیتوانند جلوی بدیها را بگیرد؛ یعنی این، هم انسان است و هم ظلم میکند و کمال انسانبودن نمیتواند مانع ظلم شود. اگر نبود عالم آخرت، این دنیا نظام احسن نمیشد؛ چون ظالم و مظلوم هر دو میمیرند و حسابرسی و مکافات کامل و تمامی در میان نیست. اما با وجود آخرت است که آنچه در دنیا انجام میشود، به حُکم و به اقتدار حقتعالی گرفتار میآید و خداست که بین بندگانش به حق حکم میکند. پس با وجود خداوند، بهترین دلیل بر عالم آخرت، خود دنیاست. دنیا بهترین دلیل بر وجود عالم آخرت است. اگر عالم آخرت نباشد، اینجا ظلمآبادی کلان است.
آنچه در دنیا به عنوان عقوبت و مجازات و مکافات یا پاداش و اجر داده میشود، مساعدهای بیش نیست و عمدهٔ حساب و کتاب برای آخرت است و استیفای کامل حقوق در آن عالَم صورت میپذیرد. اگر انسان نتواند آخرت را در دل بنشاند، گمراه و نادان است و از علم و معرفت و حکمت بهره نبرده است. حکمت و معرفت همین وجود دنیا را با ضعفی که در استیفای حقوق دارد، دلیل بر وجوب و لزوم آخرت میشمرد و اگر آخرتی در کار نباشد، ظلم به مخلوقات میشود و این ظلم متوجه خداست و چون خدا عالم را صحیح آفریده، پس خدا تبرئه است و نظام احسن میباشد و آنچه در دنیاست همه به مساعده است و تسویه و تصفیه در آخرت صورت میگیرد.احسنبودن نظامِ دنیا به خاطر وجود عالم آخرت است. عالم آخرت است که باعث میشود که اینجا نظام احسن باشد، وگرنه دنیا ظلمآبادی بیش نیست. صرفِ آفرینش دنیا به دست توانای حقتعالی نمیتواند احسنبودن آن را تأمین کند، بلکه وجود عالم آخرت است که حُسن و احسنبودن نظام ناسوت را تأمین میسازد. از طرفی، آخرت بدون دنیا نمیتواند باشد، اما دنیا بدون آخرت میتواند باشد، ولی دیگر ظلمآبادی است که نمیتوان گفت خداوند آن را آفریده است.
حسابرسی آخرت نیز مشاعی خاص است نه مشاعی عام. تعبیر «مُشاعی خاص» را که ویژهٔ این نوشته است، در پیشگفتار آوردیم. حسابرسی در آخرت، مشاعی خاص است که خداوند از دل عمل، نتیجه را بیرون میکشد. این حسابرسی تنها از حقتعالی برمیآید و بس. ما از عالم آخرت و قواعد و قوانین پیچیدهٔ آن بیخبریم. ما نمیدانیم که حق چیست و چگونه است؟ برای مثال ما نمیدانیم ترتیب یادشده در کریمهٔ «یوْمَ یفِر المَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمهِ وَ أَبِیهِ وَ صَحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ»(1)؛ روزی که آدمی از برادر خود میگریزد و از مادر و پدر خویش و از همسر و فرزندانش.
. برای چیست؟ برادر ابتدا آمده است؛ چراکه برادران همواره در حال رقابت با یکدیگرند. مادر را بر پدر پیش انداخته است، زیرا مادر پیوسته مطلوب است، ولی پدر امتنانی به همهٔ خانواده دارد. زن و همسر نیز عِدل مرد است، پس ممکن است که مشکل پیدا کند. فرزندان نیز نتیجهٔ این زندگی هستند و در نهایت قرار میگیرند.
ما نمیدانیم خلود به چه معناست. تنها میدانیم که در ارتباط با نیتهای ماست. عقل و فهم ما کشش دریافت این حقایق ملکوتی را ندارد. مهم برای ما مراقبت از خود و از نیات و اعمال و کردارمان است.
1- عبس / 34 ـ 36 .
منبع: بدايات