میدان تزاحم ناسوت

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم) 

ناسوت، هم عالم حرکت‌های متناوب است و هم عالم حرکت‌های شتاب‌دار. تناوب حرکت پدیده‌ها سبب تزاحم و درگیری می‌شود. هم‌چنین آدمی در ناسوت، افزون بر دشمنی نفس اماره ـ که خطرناک‌ترین و قوی‌ترین دشمن درونی است ـ عناد و خصومت شیاطین خبیث را نیز در خود دارد. نمونه‌ای از تزاحم‌های ناسوتی، بلایای طبیعی است؛ هم‌چون گردبادهای عظیم، آن هم با سرعت بالا، سیلاب‌های تند، رانش‌های زمین، زلزله‌ها و طوفان‌های دریایی و گرفتاری در موج‌های سهمگین آن. ناسوت به انواع نیروهای نامریی و نفوذپذیر در جسم و روان آدمی پیچیده شده است. زندگی و حیات در چنین عالم پرمخاطره‌ای نیازمند داشتن زره‌ها و حرزها و حصن‌های مستحکمی است که هیچ نیروی ضدزرهی توان نفوذ در آن را نیابد. عالم ناسوت، عالم شرور و حوادث فراوان می‌باشد و غفلت از ذکر، مشکلات بسیاری را بر سر آدمی می‌ریزد. هورمون‌های نفسی و روحی فرد غافل، به اختلال مبتلا می‌شود و در بزنگاهی که نفس در ضعف و مشکل قرار گیرد، توان حفظ خود را از دست می‌دهد. هم‌چنین انتقال علم به دستگاه ذهن و فاهمه دچار اختلال می‌شود و توهّمات غیرواقعی، فرد را در برمی‌گیرد و حافظه، رو به ضعف و کاستی می‌گذارد. کسی که ذکر نداشته باشد، چون غافل شده است، ممکن است در روز روشن و در هوایی صاف و در چشم‌اندازی وسیع، ناگهان تصادف کند و بمیرد. موت اخترامی، یعنی مرگی که هیچ علت آشکار و موجهی ندارد و غیرمنتظره می‌باشد. طبیعت، هوشمند است و قدرتِ گرفتنِ انتقام را دارد. خداوند مدبّران، موکلان و حافظان فراوانی برای پدیده‌های ناسوتی گذاشته است که نمونهٔ شناخته‌شدهٔ آن، ملایکه می‌باشند. در برابر نیروهای نگه‌دارندهٔ ماورایی، نیروهایی نیز وجود دارد که سعی در وارد کردن آسیب به انسان‌ها می‌باشند. نمونهٔ شناخته‌شدهٔ این نیروها شیاطین می‌باشند. آنان با وسوسه‌گری در روان و ذهن انسان‌ها، آنان را به ضعف نفس و تکرار در کارهای خود و وسواس سوق می‌دهند. در چنین بحران عظیمی، بهترین ابزار برای جلب نیروهای محافظ به خود و دفع نیروهای آسیب‌زای باطنی و ظاهری و دشمنان خارجی و درونی ـ اعم از حیوانات، انسان‌ها و شیاطین و خبایثی که با آدمی سر ستیز دارند ـ «ذکر» می‌باشد.

خانه‌ای که به ذکر خداوند آباد است؛ نیروی جاذبه‌ای می‌یابد که فرشتگان را به سوی خود می‌کشاند؛ زیرا فرشتگان با ذکر خدا ارتزاق می‌کنند. خوراک فرشتگان ذکر است و از آن، خوشایند دارند. هرجا بوی خوشِ ذکر معنوی حق‌تعالی بلند شود، فرشتگان را چونان آهن‌ربایی به خود می‌کشاند(1). تأثیرپذیری فرشتگان از ذکر، چنان است که می‌توان آنان را با ذکر، به تسخیر خود درآورد و به استخدام گرفت. اجنه را نیز می‌توان با ذکر به خدمت خود گرفت و آنان را به کارهای دلخواه، مانند کسب اطلاعات و آگاهی یا انجام برخی کارهای قدرتی واداشت. هرجا که فرشتگان حضور داشته باشند، شیاطین از آنجا می‌رمند؛ زیرا آنان قدرت ملایکه؛ به‌ویژه ملایکهٔ ارضی را می‌دانند. فرشتگان زمینی، گروه ضربت پروردگار می‌باشند و شیاطین تا احساس کنند فرشتگان در جایی حضور می‌یابند، خود از آن‌جا می‌روند.

آدمی نه رویین‌تن است که با آسیبی، خودبه‌خود درمان شود و نه به تنهایی توان مقابله با سپاهی عظیم از نیروهای معاند شیطانی را دارد؛ بلکه باید با ذکر، خود را در پناه خدای مهربان و نیروهای محافظ خیر قرار دهد تا بتواند عمر سالم خود را در برابر حوادث ناسوت پایدار بدارد و از موقعیت ویژهٔ ناسوت در وصول به کمالات اختصاصی خویش و شکوفایی استعدادهایی که دارد، بهره ببرد.

کسی که ذکر حق‌تعالی را داشته باشد، خداوند با او هم‌نشین می‌شود و پای وی نشسته و او را در پناه خود می‌دارد؛ چنان‌که می‌فرماید: «أنا جلیس من ذکرنی»(1). کسی که ذکر حق‌تعالی را در دل خود دارد، دل خویش را مهمان‌خانهٔ حضور حق‌تعالی قرار داده است.

از نشانه‌های تأثیر ذکر بر باطن آدمی، این است که ذکرپرداز در دل خود نسبت به بندگان خدا احترام می‌گذارد و با آنان به بدی سخن نمی‌گوید، به آنان ظلم نمی‌کند و آزاری برای کسی ندارد. ذکرپرداز، خدا را در دل خود احساس می‌کند و برای همین، ادب حضور دارد و به بندگان خدا بی‌حرمتی نمی‌کند. او نمی‌تواند بندگان را دوست نداشته باشد. کسی که ذکر دارد، به انس با خداوند می‌رسد و ظهورات او را ریخته‌های پروردگار و ثمرات او می‌یابد. نمی‌شود کسی خدا را دوست داشته باشد و حضور او را با ذکری که دارد، در دل خود نهادینه سازد و بنده‌های خدا را دوست نداشته باشد.

1- ر. ک : الکافی، ج 2، صص 498 ـ 499.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم) 

دیدگاه ها بسته شده اند.