رونق فرازندگی
یکی از شاگردانم که درس منازل السائرین شرکت میکرد، آقامحمد نام داشت. او اهل کرمان بود. خداوند او را رحمت کند! محمد، جوانی نابغه و دارای هوش سرشاری بود. او از حرفهای تکراری، احساس خستگی و دلزدگی میکرد. وقتی به درس منازل آمد و در کلاس درس شرکت کرد، ماندگار شد و حرفها و بحثهای من برایش جالب و باعث تعجب بود. او به نوارهایی که از جلسات درس ضبط میشد، سر و سامان داد. پروسه پیادهکردن نوارها را راهاندازی کرد. من نسبت به نوارهایی که از جلسات درس ضبط میشد، بیتفاوت بودم و پیگیر این مسائل نبودم؛ اما او نوارها را تکثیر و منتشر کرد. در آن زمان، طلبهها در کلاس درس شرکت میکردند و از گفتههای من در کلاسهایشان استفاده میکردند و به نوارها توجه چندانی نداشتیم. او به قتل رسید. وقتی از دنیا رفت، فامیلهایش میگفتند حاج آقا! او بسیار از شما سخن میگفت و درباره شما صحبت میکرد. داخل اتومبیل مینشست و با افراد غریبه، سر صحبت را باز میکرد. اگر دو جمله میگفت، یکی از جملهها به شما مربوط میشد. افراد خانواده محمد و فامیلها و دوستان او، تمام اندیشهها و نظرات من را از بر هستند؛ به دلیل اینکه او مدام سخنان مرا نقل قول میکرده است. انگار که آنها در کلاس درس من حضور داشتهاند. او دانستههایش را درونش انبار نمیکرد و این ویژگی اخلاقی و روحی او بود. او تحرک داشت و اهل ایستایی نبود. آدمهایی با چنین ویژگی و روحیهای اندک هستند.