كتاب خداانكاري و اصول الحاد

خداانكاري و اصول الحاد با نقد و تحليل – حضرت حق و ظهورهای فعلی / ص ۲۳۲ – ۲۳۵

 

رابطهٔ فعل حق و عبد در زمینهٔ تکالیف بندگان این چنین است که بنده چیزی جز ظهور فعلی حق نمی‌باشد و فعل او نیز مانند ذات حضرتش این‌گونه می‌باشد و همه، مظاهر و ظهورها و نمودهای فعلی حضرت اوست. همهٔ کردار پدیده‌ها چهره‌ای از علم و اقتدار حق است که تحت علم و قدرت، طلب و اراده و هدف و غایت عبد قرار گرفته است؛ بدون آن که تفکیک، دوگانگی، جبر و تفویض پیش آید.

 پس این چنین نیست که عبد بی‌بهره از علم و اقتدار، یا حق دور از فعل عبد باشد. این حق است که در اساس نظام احسن فعلی خویش کردار آدمی را تحت علم و اختیار اعطایی وی قرار داده و تکلیف، جزا، ثواب و مکافات را برپا ساخته است؛ بدون آن که فعل به کلی به عبد استناد داده شود. هر فعلی عوامل تسبیبی و مباشری فراوانی دارد؛ برای نمونه، هرگز کسی نمی‌تواند قتلی را مرتکب شود که همهٔ مؤلفه‌های آن به تمام از وی صادر شود؛ زیرا کردهٔ فرد بر عوامل فراوانی متوقف است که در نهایت و به‌طور مباشر، آن فرد، عامل بروز و ظهور آن می‌گردد.

کردار جمعی و معاد عمومی

اگر با دیدهٔ دقت نظر شود، هیچ کس به تمامی صاحب هیچ یک از افعال خود نیست و هر فعلی عوامل و اسباب فراوانی؛ اعم از مباشری یا تسبیبی دارد. برای صدور هر فعلی، عوامل فراوانی؛ مانند: وجوب الهی، عامل خلقی و عبدی و عوامل طبیعی و قسری لازم است و تنها فعل از دید عادی و ظاهری به فرد مباشر نسبت داده می‌شود؛ در حالی که فاعل نهایی عواملی را از پیش همراه داشته است تا توانسته فاعل فعل گردد.

پدر، مادر، غذا، محیط، زمان، اسباب، صفات فردی و جمعی خود، اصلاب، جامعه، مردم، قوم، ملت و نژاد تا مبادی عالی و حضرت حق، همه و همه در تحقّق حتّی یک فعل کوچک نقش تمامی دارند.

علم فرد، ارادهٔ بنده، منش و خلق و خوی او، صفات و خصوصیات دوران گذشته، روح و روان و هزاران عامل آشکار و پنهان دیگر پیش از این فرد در تحقّق آن فعل نقش اساسی دارد.

بنابراین باید گفت: صدور فعل از هر فرد با فاعلیت همهٔ عوامل وجودی و اسباب ایجادی برابر است و ممکن نیست فاعل فعلی تنها یک فرد باشد؛ اگرچه در ظرف تحقق، فعل به آن فرد منتهی و منسوب می‌گردد؛ همان‌طور که در ظرف ظاهر، به او نسبت داده می‌شود.

یک فعل و فاعل‌های بی‌شمار

آیا می‌توان گفت: یک فعل فاعل‌های بی‌شماری دارد؟ فردی دزدی می‌کند و گرفتار قانون و قوای قهری می‌گردد و قاضی وی را بعد از اثبات انتساب فعل به او، «سارق» می‌شناسد و مورد مجازات قرار می‌دهد؛ بدون آن که اسباب و علل گوناگون تحقّق فعل را دنبال نماید یا بتواند این کار را انجام دهد. در دنیا، نوع قضاوت؛ اگرچه درست نیست، به گونه‌ای است که قاضی می‌تواند به‌راحتی بگوید: من به عوامل و اسباب تحقّق جرم کاری ندارم و تنها مباشر صدور جرم را مجرم می‌شناسم و بس؛ در حالی که عوامل تسبیبی صدور جرم گوناگون می‌باشد.

قاضی در دنیا قدرت تحلیل و بررسی عوامل متعدّد جرم را ندارد و تنها در آخرت است که همهٔ عوامل و اسباب مورد توجّه قرار می‌گیرد و در ظرف حکم حق و هنگام « انّ اللّه قد حکم بین العباد»(در قیامت، حق با همهٔ اسما و صفات، نسبت به بندگان خود حکم می‌کند. غافر/ ۴۸)، همهٔ اسباب و علل ملاحظه می‌گردد. آن‌جاست که روشن می‌شود چگونه یک فعل می‌تواند فاعل‌های بی‌شماری داشته باشد. آن‌جاست که عوامل جرم و همهٔ اسباب قهری و طبیعی، عبدی و الهی بررسی می‌شود و آن‌جاست که افعال بندگان به‌طور مشاعی مورد سنجش قرار می‌گیرد و با صدور حکم الهی هر کس سهم خود را می‌یابد و خلاصه، اقتدار هر کس، از فاعل مباشر تا تسبیب، از عبد تا حق، همه و همه ملاحظه می‌گردد؛ استعداد و جبلّت و خلقتی که حق در عبد نهاده، لقمه، نطفه، پدر، مادر، محیط، زمان، استاد، شاگرد و خلاصه همهٔ عوامل پنهان و آشکار هر فعلی گویا می‌گردد و مورد عتاب و عقاب یا ثواب و جزا قرار می‌گیرد و این حق است که به هر کس می‌فرماید: تو تنها باید سهم کردار فردی خود را به‌گونهٔ مشاع ببینی و دیگران نیز باید سهم خود را در این طرح ببینند، و در مورد حق نیز آن‌چه به لحاظ تحقّق نظام احسن در همهٔ افراد به ودیعت نهاده است ملاحظه می‌گردد.

این‌گونه نیست که محاکمهٔ حق هم‌چون محاکمهٔ اهل دنیا باشد؛ زیرا ظرف دنیا کوچک است و قاضی قدرتی بیش از این ندارد، بلکه در همین مقدار نیز مشکل دارد. تنها حق است که قدرت محاسبهٔ کامل دارد که می‌فرماید: « فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»(زلزال / ۷)؛ هر کس هرچه انجام دهد، آن را به‌خوبی می‌بیند. کردار افراد را به چشمانشان می‌کشاند و یک یک آن را آشکار و گویا محاسبه می‌نماید.

این حق است که به لسان وحی می‌فرماید: « یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم»(زلزال / ۶)؛ در آن روز است که مردم دسته دسته ظاهر می‌گردند تا کردار خود را ببینند و به‌طور جمعی مورد محاسبه قرار گیرند. این چنین نیست که هنگام « اقرأ کتابک»( اسراء / ۱۴)؛ هر کس افعال مباشری خود را قرائت کند، بلکه همهٔ کردار تسبیبی، ارادی، قهری و قسری مورد محاسبه قرار می‌گیرد تا نسبت موجودی هر فرد به‌طور دقیق مشخص گردد.

از آن‌چه گذشت می‌توان به‌خوبی دریافت که چگونه یک فعل از بی‌شمار فاعل انجام می‌گیرد؛ نه از دو فاعل و نه با جبر و تفویض، بلکه « أمر بین الأمرین» است که گویاترین بیان در فهم این معناست. نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری میان آن دوست؛ امری که در آن نه ارادهٔ حق محکوم است و نه بندگان در ارادهٔ خود مجبورند. نه بندگان رهایند و نه حق در اقتدارش بسته است؛ حق است و عبد و همگان ـ از عالم و آدم ـ و هیچ کدام بدون هم ظرف ظهور و تحقّق نمی‌یابند و جز حق، فاعل و جز ظهور فعلی حق، فعلی در کار نیست.

——————————————————-

خداانكاري و اصول الحاد با نقد و تحليل

مطالب مرتبط