روانشناسی

 مواجهه انسان‌های ترسو با عامل ترس

 ترسوها به وقت خطر، چشمانشان از ترس در حدقه می‌چرخد و دست و پای خود را گم می‌کنند و زبانشان لال و الکن می‌شود، اما وقتی عامل ترس از بین رفت، خشن، پرمدعا و طلب‌کار می‌شوند و تند و تیز علیه عامل ترس سخن می‌گویند.

دوری از ترس؛ شرط وصول

 باید چنان قدرت داشت و قوی‌دل بود که بتوان خود را در دل حادثات قرار داد و هر کاری را به قوت تمام و بدون ترس اداره نمود. ابتدا باید ترس را از خود دور ساخت.

 

اهل ایمان که ترسی در دل ندارند در برابر هزاران مشکل قد خم نمی‌کنند. در واقع، اگر کسی ترس را از خود دور کند، واصل و فارغ است.

 

اعتماد و امید به خدا در ناملایمات و سختی‌ها

 

اگر انسان به همان میزانی که در خوشی‌ها از آینده خویش نمی‌هراسد یا به سبب غفلت از آینده، ترسی بر وی هجوم نمی آورد، در ناملایمات و سختی‌ها نیز اعتماد و امید به خدا و حل مشکلات خویش داشته باشد و بر پایه این ایمان، شجاعت برای مواجهه با سختی‌ها و مشکلات را به دست آورد، هرگز نومید و مایوس و غمگین نمی‌شود.

 

قرآن کریم به این نکته روان‌شناسی بسیار عظیم اشاره دارد، آن‌جا که در حکایت هبوط آدمیان به زمین می‌فرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعا فَإِمَّا یاْتِینَّکمْ مِنِّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ» (بقره / ۳۸).

 

مومنی که پای در صراط هدایی و عقلانی گذاشته باشد و راه هادیان حق را پی‌گیری نماید با تفکری عاقلانه و ایمانی هرگز توهم در ناملایمات و سختی‌ها به او دست نمی‌دهد و با امید و مهار ترس از آینده، خود را به چنگال نومیدی نمی‌سپارد و غمی نیز بر گذشته خود ندارد هرچند انبوهی از سختی‌ها و مشکلات را پشت سر گذاشته باشد.

 

خودفریبی خوش ظاهران

 

بسیار می‌شود که برخی از آدمیان خوش‌ظاهر و خوش چهره همان‌طور که دیگران فریب ظاهر نیکوی آنان را می‌خورند، خودشان نیز فریب ظاهر خود را می‌خورند و بر اثر جهل و غرور، خود را به آسانی و با رضایت در اختیار زشتی‌ها و بدی‌های شیاطین قرار می‌دهند.

 

قهر نشانه ضعف نفسانی و ناتوانی

  سلامت زندگی در صورت دستخوش تغییر و آسیب نمی‌گردد که بتوان بیش‌ترین صبوری و سازگاری را با ناملایمات و بدخواهان داشت و طمأنینهٔ خود را حفظ کرد.

 

افرادی که با دیگران قهر می‌کنند ضعف نفسانی و ناتوانی دارند و نمی‌توانند به هیچ وجه صحنه آفرین باشند. این‌گونه افراد چون فعلیت و توان مثبتی ندارند، قدرت مانور و جابه‌جایی در خود را ندارند.

 

در زندگی همه به‌نوعی اشتباه یا گناهی را مرتکب می‌شوند که باید در برابر آن خون‌سرد بود و به تنیدگی و استرس دچار نشد و آن را به‌گونه‌ای جبران کرد نه این‌که با قهر و دعوا مشکلی بر مشکلات پیش افزود.

 

افراد همه رنگ!

 

کسی که با همه هست با هیچکس نمی‌باشد و فردی که به هر رنگ در می‌آید، هیچ رنگ ثابتی ندارد و جبههٔ مشخصی برای خود پیدا نمی‌کند.

این‌گونه افراد، دنیایی از تصورند و تصدیق ندارند و بی‌نهایتی از نقطه‌اند و خطی نمی‌شوند و همه‌اند بدون آن که کسی باشند یا کسی با آن‌ها باشد.

 

پذیرش واقعیت‌ها در زندگی

 

 هم‌اکنون برخی از روانشناسان غربی برای درمان برخی از بیماری‌ها و برای رهایی روان‌پریشان خود از مشکلاتی دارند، خیال‌پردازی را به آنان تلقین می‌کنند و می‌گویند به خود تلقین نمایید ما آرامش داریم و آرام هستیم و می‌خواهند آنان را «خیال‌درمانی» کنند.

 

تشویق خیالی خود، اثر محدودی دارد و چنین نیست که کسی بگوید گرمم هست‌ و آتش بگیرد. در مواجهه با مشکلات یک اصل این است که ما واقعیت‌ها را بپذیریم. کسی که هشتاد کیلو وزن دارد، نمی‌تواند خیال کند وی شصت کیلو وزن دارد و تخیل و تلقین تنها می‌تواند بر اشتهای وی به صورت محدود اثر گذارد و وزن او را تا حدود یک کیلو تغییر دهد، نه بیشتر.

 

واقعیت‌ها را با خیال‌پردازی نمی‌توان تغییر داد. در زندگی باید ‌واقعیت‌ها را آن‌گونه که هستند بپذیریم و نگاه به نیمه‌ی پر یا خالی لیوان، ما را نه خوش‌بین نماید و نه بدبین، بلکه واقع‌بین نماید.

 

لزوم شکوفایی استعدادها در فرصت دنیایی

 

 در روان‌شناسی اصلی بسیار مهم وجود دارد و آن این که هر فرد انسانی دارای لایه‌های باطنی فراوانی است. این لایه‌های باطنی هم‌چون معادن زیرزمینی است که نیاز به کشف و شناسایی دارد.

 

برای نمونه، نسل اول انقلاب، استعداد شهادت را در باطن خود داشت. این استعداد محصول فعالیت نظام مشاعی و پیشینه از خودگذشتگی تاریخی شیعه می‌باشد. رگه‌های نهفته در باطن آدمی می‌تواند مثبت یا منفی باشد.

 

تا فرصت دنیا باقی است باید این استعدادها را که هم‌چون آتشفشان خاموش است به فوران و شکوفایی رساند و گرنه در برزخ، کندی سرعت عالم، فشارهای فراوانی را به صاحبان استعدادهای نهفته وارد خواهد ساخت.

 

نیاز چرخهٔ قضاوت به روان‌شناسی

 

 انسان دارای این ساختار خلقتی است که مدار اختیار در آن تعبیه شده است و اصل توانمندی وی بر انجام گناه، یک کمال است، نه یک بیماری؛ اما آن‌چه بیماری و نقص است، ارتکاب گناه و کشاندن این توان به عمل می‌باشد؛ البته نیازی به حقوقی برای کنترل، بازدارندگی و خودنگه‌داری دارد.

 

باید توجه داشت که برخی از گناهان جنبهٔ طبیعی دارد، اما بخشی از آن، عوامل غیر طبیعی داشته و به محیط خانواده و زمان کودکی باز می‌گردد و عقده‌های روانی برآمده از فقر، خشونت، ظلم، طلاق یا مال حرام است که به شکل جرم و گناه سر بر می‌آورد. چنین گناهانی که استعداد انجام آن در شخص است، حتی توان آن نیز بیماری است.

 

در این زمینه باید روان‌شناسی جرم را توسعه بخشید و در محاکم قضایی از آن استفاده کرد و میان بزه‌کار روانی و بزه‌کار طبیعی تفاوت نهاد و همه را به یک چوبِ قضاوت نراند. از مهم‌ترین ابزاری که باید در چرخهٔ قضاوت قرار گیرد، روان‌شناسی است و بدون آن نمی‌توان بر کسی حد اجرا نمود یا در برخی مسایل، حکم داد.

 

شناخت نیروی توهّم؛ مقدمهٔ رسیدن به کمالات

 خداوند در نقطه شروع بندگی و اصل اعطای استعداد خردورزی، میان بندگان تفاوتی ننهاده است، هرچند در قوت و ضعف آن، مردم با دخالت نژاد، وراثت و تأثیر لقمه‌های حلال و حرام و موقعیت‌های زمانی و مکانی مؤثر در آمیزش و انعقاد نطفه، با هم تفاوت می‌یابند و این امر به وراثت و پدر و مادر و دیگر عوامل طبیعی باز می‌گردد.

البته انسان می‌تواند با مدیریت نسل، توان خردورزی نسل‌های آینده را بهبود بخشد و افزایش دهد و قدرت این امر نیز در اختیار آدمی است.

اعطای این استعداد همگانی به این معناست که تمامی بندگان برای رسیدن به کمالات، می‌توانند تمامی خیرات را از خداوند طلب نمایند و در مقابل از تمامی بدی‌ها خارج شوند؛ به شرط آن‌که نیروی توهم خود را به عنوان پایه‌ای‌ترین نیرویی را که قابلیت درک، فهم و شناخت دارد و موقعیت اندیشاری و ذهنی فرد را رقم می‌زند، بشناسند.

 

 گرفتاری به توهّم؛ اسارت و بندگی شیطان

 گرفتاری به توهم، انسان را دچار کمبود حدس و خمودی بسیار و رقیت و بندگی غیر حق می‌سازد و آدمی به جایی می‌رساند که دیگر آدم نیست. کسی که در زندگی خود به‌طور غالبی توهم می‌زند، همواره در بند توهمات و سوءظن‌ها، بددلی‌ها و چرکین‌دلی‌های خویش اسیر است.

چنین کسی دیگر آزاد نیست و بندگی شیطان، پیشه می‌کند. این فرد به دلیل فهم نادرست خود، نمی‌تواند با دیگران به‌ویژه با کسانی که نیروی عقل‌ورزی و توان حدس بالا دارند، سازگاری نشان دهد و به جایی می‌رسد که بر اساس خودشیفتگی توهمی، نه او دیگران را می‌پذیرد و نه قبول وی برای افراد سالم و عقل‌ورز ممکن می‌باشد.

رهایی از چنین مشکل روانی برای چنین فردی از آزاد شدن از بند اعتیاد به گناهان بزرگ، سخت‌تر و مشکل‌تر است؛ به‌ویژه اگر فرد توهمی به خودشیفتگی وهمی دچار شده باشد و خویش را در مسیر کمال و ارزش‌های انسانی بپندارد.

 

تفکر_خلاق و تولیدگر در گرو تربیت استادمحور

سلامت زندگی بر مدار تربیت استادمحور شکل می‌گیرد. کسی که چندین مربی و استاد دارد و از هر کدام ورودی‌های متفاوت ذهنی می‌گیرد همانند معده‌ای می‌شود که غذاهای ناهمگون و ناسازگاری را می‌خورد و معدهٔ وی ترش می‌کند.

مطالعه‌های کتاب‌های فراوان از نویسندگان مختلف برای آنان که در پرتو تربیت استادمحور قوام نگرفته‌اند جز آسیب برای روان آدمی پی‌آمدی ندارد و ذهن را عفونی، بیمار و فلج می‌سازد. تربیت استادمحور وحدت فکر، رویه و فرهنگ را سبب می‌شود و به فرد قدرت تفکر خلاق و تولیدگر را می‌دهد.

ویژگی مهم معلم الهی نیز بندگی او و رسیدن به مقام فنا و بقای حقانی و دارا بودن علوم لدنی و قابل استناد به دین و حق تعالی است نه آن که از پیش خود یا دیگری چیزی داشته باشد.

 

سنجش دوستی

اگر کسی می‌خواهد از پیش بداند که دوست وی در هنگام دشمنی با او چگونه رفتار می‌کند، ببیند این دوست با دشمن فعلی خود چه می‌کند که نوع برخورد وی با دشمن، بیان‌گر نوع برخورد او با شما در آینده می‌باشد.

اگر دوست شما با دشمن خود به مدارا و انصاف رفتار کرد، با او باش و اگر ظلم کرد و بی‌باک بود، با او ترک دوستی نما که جدایی به مدارا در امروز بهتر از جدایی با ستیز در فرداست.

 

مردم عتیقه‌پرست

 حرف نو مانند قالی نو است که کسی آن را نمی‌خرد اما همین که سالیانی بر آن قالی گذشت و خاک روزگار آن را کهنه و فرسوده نمود عتیقه می‌شود و خریدار پیدا می‌کند.

سخنان الهی و رحمانی همه نو و باارزش است ولی مردم کهنه‌خر از آن روی برمی‌گردانند؛ زیرا آنان عتیقه‌پرست هستند.

 

آدم قوی دروغ نمی تواند بگوید

بر افراد دارای ضعف نفس، ترس غالب است. هم‌چنین به لحاظ روان‌شناسی چنین افرادی زود مأیوس یا خودباخته می‌شوند و زود هم مغرور می‌گردند، چرا که نفس آنان ضعیف است و با به‌دست آوردن کم‌ترین قدرتی، دیگر خود را نمی‌شناسند و به خودشیفتگی دچار می‌شوند.

دروغ‌گویی، بدگویی از دیگران و بستن افترا و تهمت به رقیب خود همه از کسانی سر می‌زند که شخصیتی ضعیف دارند. ریا و شرک نیز با افراد ضعیف است که پرسه می‌زند. انسان قوی به هیچ ‌یک از این گناهان که ریشهٔ بسیاری از گناهان دیگر است آلوده نمی‌شود.

انسان قوی نمی‌تواند دروغ بگوید حتی اگر اراده آن را نیز بنماید. او نمی‌تواند غیبت کند و تهمت بزند؛ چرا که به خودش برمی‌خورد و شخصیت قوی و قدرتمند او به وی اجازه نمی‌دهد به کارهای پست، حقیر و آلوده دست بزند.

شناخت روان فرد با سخن و نوشته

هر سخن و نوشته‌ای از روان و باطن صاحب سخن و نوشته حکایت دارد. با شناخت روان و باطن هر فرد می‌توان ارتباط موثری با وی برقرار کرد.

روی درب باک بعضی از خودروها نوشته شده است: «بخور به حساب من» و روی بعضی، عبارت «شکمو» دیده می‌شود. برخی نیز «بخور به سلامت» را نوشته‌اند. برای نمونه، صاحب جملهٔ نخست بسیار سخاوتمند و باصفاست، برخلاف رانندهٔ وسیلهٔ دوم که خسیس و اهل دعواست، و صاحب جملهٔ سوم فرد آرامی است.

هم چنین هر آن‌چه از دهان انسان خارج می‌شود رشته‌ای از حقیقت پنهان اوست؛ خواه به شوخی گفته شود یا کم‌تر از شوخی. اما اگر کلام وی جدی باشد، همه متوجه قلب، فکر و روش گوینده می‌شوند؛ ولی در صورت مزاح، کم‌تر این حقیقت پنهان آشکار می‌شود و افراد غیر خبره نمی‌توانند از این مسائل درس بگیرند و پی به هویت شخص برند؛ ولی خبرگان در این مسائل، زود متوجه امر می‌شوند.

از این رو، انسان باید مراقب سخنان و گفته‌های خود باشد؛ چراکه شوخی‌ها نیز در کارنامه عمل آدمی ثبت می‌شود و روزی باید پاسخگوی آن‌ها باشد.

 

از نشانه‌های هاری

اگر به كسى بگويند فلانى غيبت شما را مى‏‌كرد و به شما بد مى‌‏گفت و او سريع وى را متهم نمايَد و هزاران عيب بر او وارد آوَرَد اما در صورتى كه به او بگويند فلانى از تو تمجيد كرده است، او را فهميده بخواند، چنين فردى هار است و انكسارى درون قلب خود ندارد.

 

از راه‌های شکوفایی استعدادها

یکی از راه‌های شکوفایی استعدادها، داشتن دشمن یا رقیب و مشکلات فراوان و نیز فقر مالی است؛ چنان‌که خداوند برای شکوفا ساختن استعدادهای فرستادگان خویش، برای آنان دشمنانی از شیاطین و اجنه قرار می‌داد « وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ » انعام/۱۱۲

 

نابودی انسان در سایهٔ ناسازگاری و دشمنی

چیزی که اندک آن فراوان است و توان مضاعفی برای نابودی آدمی دارد ناسازگاری و بدتر از آن، دشمنی است.

دعوایی که به دشمنی بینجامد، با هر بهانه‌ای که باشد، اندک آن نیز زیاد است؛ چرا که هم ضعف اعصاب و پریشانی خاطر می‌آورد و هم اگر روحیهٔ انتقام در کسی باشد هم آسیب و زیان وارد می‌آورد و هم بیماری را به جان او می‌اندازد.

 

عوارض آرزوهای طولانی

آرزوهای طولانی، تحریک‌برانگیز و منبعث کنندهٔ عواطف، و مزاج است و سبب پیدایش سرطان خفته حرص و افزون‌خواهی، طمع و آزمندی، خباثت و دروغ می‌شود و سرطان انباشتگی در فرد پدید می‌آورد؛ به گونه‌ای که دیگر نمی‌تواند به حقیقت سر بسپارد و مدام حرص می‌زند.

 

دو نوع رفتار با آدمی در دو موقعیت

خدا نکند آدمی کم بیاورد و دچار ضعف شود. اگر کسی ناگاه مشکل پیدا کند بسیاری از آشنایان منکر او می‌شوند و می‌گویند ما او را نمی‌شناسیم، اما کافی است که یخ او بگیرد، آن‌گاه بسیاری از بیگانگان و غریبه‌ها نیز درصدد برمی‌آیند خود را به نحوی به او نزدیک کنند و پیمان خویشی با او ببندند تا از کنار او یا نانی بخورند یا نامی بیابند.

 

تربیت استاد محور

سلامت زندگی بر مدار تربیت استادمحور شکل می‌گیرد. وحدت استاد سبب می‌شود ذهن آشفتگی نگیرد و نظم بیابد. کسی که چندین مربی و استاد دارد و از هر کدام ورودی‌های متفاوت ذهنی می‌گیرد همانند معده‌ای می‌شود که غذاهای ناهمگون و ناسازگاری را می‌خورد و معده وی ترش می‌کند.

هماهنگی ورودی‌های ذهنی که سلامت روان و آرامش درون را با خود دارد در گرو تربیت استادمحور آن‌هم بر مدار یک استاد است. مطالعه‌های کتاب‌های فراوان از نویسندگان مختلف برای آنان که در پرتو تربیت استادمحور قوام نگرفته‌اند جز آسیب برای روان آدمی پی‌آمدی ندارد و ذهن را عفونی، بیمار و فلج می‌سازد.

تربیت استادمحور وحدت فکر، رویه و فرهنگ را سبب می‌شود و به فرد قدرت تفکر خلاق و تولیدگر را می‌دهد. البته مهم این است که استاد چنان کارآزموده باشد که خود دارای وحدت اندیشاری باشد و مدام به تغییر موضع خود نپردازد و کتاب‌هایی نداشته باشد که در هر یک، نظری مخالف دیگری ارایه داده باشد که در آن صورت تشتت فکر می‌آورد، مگر آن که دانسته شود در مقام تقیه و به سبب جو ملتهب روزگار است که چنین نوشته است.

 

کاستی‌های علوم تجربی

دانش‌های تجربی با همه گستردگی که دارد تنها در بحث تربیت و تیمار بدن تخصص دارد آن هم با روش تجربی، در حالی که برخی از روش‌های رایج آن به‌ویژه در بخش پزشکی و جراحی‌هایی که همراه کشیدن تیغ به بدن است، خود مضر است و نیز روان‌پزشکی آن نسخه‌هایی دارد که در بیش از هشتاد درصد آن به جای سلامت بیمار، وی را به اختلال روانی و گاه جسمی مبتلا می‌سازد.

پزشکی حاضر برخی از تخصص‌های طب قدیم را از دست داده است. در گذشته طبیبانی بودند که هنگام شنیدن کلمات بیماری که از مشکلات خود می‌گوید چنان تربیت شده بودند که با دقت دیده می‌نگریستند و با تیز گوشی می‌شنیدند گویی خویش را محدود در گوش و چشم بیمار کرده‌اند و از همین طریق، بیش‌تر بیماری‌ها را تشخیص می‌دادند بدون آن که نیاز به آزمایش‌های پیچیده امروزی داشته باشند.

آنان در نظام آموزشی خود فرهنگ طب فلسفی را می‌آموختند. علومی که امروزه به انزوا، غربت، بلکه انعطال کشیده شده است. علوم تجربی امروز کم‌تر توان آن را دارد که چنین علومی را بیابد؛ زیرا آن دانش‌ها تنها موهبت مردان دلسوخته و شب‌زنده‌دار بوده است و برای یافت آن باید دست‌کم زمینه اعطای ملکه قدسی داشت.

 

بازیابی توان عقل

هرگاه مشكلى روانى بر شما فشار مى‏‌آورد و خستگى يا افسردگى به شما هجوم مى‏‌آورد، بهتر است با آب ولرم كه خنكى آن بيش‏تر باشد يا با آب خنك، استحمام نماييد تا عقل بتواند توان خود را باز يابد و راهى براى حل مشكل به شما پيشنهاد دهد.

در كنار استحمام، تميزى دندان‏ها با مسواك و نخ دندان و شانه و برس زدن موها و نيز استفاده از عطر نيز توصيه مى‌‏شود. به همين صورت است اگر كسى مرتكب گناهى شود كه در اين صورت بهتر است غسل توبه نمايد و ظاهر و باطن خويش را با آن پاك كند تا بتواند گناه خويش را جبران نمايد.

 

وهم خودشیفتگی و استکبار

بخش اول

وهم گاه به آدمی‌زاد القا می‌کند هیچ مشکلی در نهاد وی نیست و او را از این اندیشه که شاید در اشتباه باشد باز می‌دارد و همواره ریشه مشکلاتی را که در زندگی دارد در دیگران می‌بیند.

چنین انسان‌های توهمی تنها با هدایت گرفتن از دین است که می‌توانند راه سالم را بیابند؛ چرا که تنها دین است که می‌تواند سره را از ناسره و درست را از خطا به‌درستی بیان دارد و حتی افراد عادل غیر معصوم نیز معلوم نیست این توان را در خود داشته باشد.

وهم خودشیفتگی بیشتر در افرادی خود را نشان می‌دهد که دارای قدرت سیاسی هستند. صاحبان قدرتی که به این توهم مبتلا می‌گردند فلاکت‌ها، بیچارگی‌ها و بدبختی‌های فراوانی را برای جامعه خود رقم می‌زنند. آنان چون خود را از هر عیبی منزه می‌دانند و تصمیمات خود را صد درصد درست می‌دانند، بر آن پای‌فشاری می‌کنند.
اگر افراد آن جوامع نیز دچار جهل و نادانی باشند، زمینه برای بالا رفتن درصد این خودشیفتگی فراهم می‌شود. نادانی و جهل افراد جامعه گاه به جایی می‌رسد که آنان فرزندان خود را به‌راحتی قربانی این صاحبان قدرت خودشیفته می‌سازد.

 

وهم خودشیفتگی و استکبار

بخش آخر

قرآن کریم نمونه‌ای از این توهمات را در مورد مشرکانی بیان کرده است که فرزندان خود را قربانی بت‌ها می‌کردند تا از این راه به خداوند تقرب جویند: (انعام / ۱۳۷) ؛ و این گونه برای بسیاری از مشرکان کشتن فرزندانشان را آراستند تا هلاکشان کنند و دینشان را بر آنان مشتبه سازند و اگر خدا می‌خواست چنین نمی‌کردند. پس ایشان را با آن‌چه به دروغ می‌سازند رها کن.

آنان از قتل فرزند خود برای بتی بی‌جان لذت می‌بردند و خوشامد داشتند؛ چرا که سران قوم این کار را برای آنان زینت داده بودند: «وَکذَلِک زَینَ لِکثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَتْلَ اَوْلاَدِهِمْ». آنان قربانی نمودن حضرت اسماعیل را تاییدی بر کار خود می‌دانستند. آنان برای این که بتی که به خدایی می‌پرستیدند سالم بماند فرزندشان را پیش او آتش می‌زدند یا سر می‌بُریدند.

افراد بشر از این جهالت‌ها و حماقت‌ها بسیار داشته است. آنان حضرت موسی علیه‌السلام با آن همه معجزه و بزرگی را به پیامبری نمی‌پذیرند، ولی گوساله‌ای را به خدایی و پرستش برمی‌گزینند. شطرنج عالم است که این‌گونه می‌چرخد و زرنگ‌های آن در گردونه‌ای که دارد کارهای خود را با مدیریت نیروی توهم انسان‌ها پیش می‌برند.

 

حکم یکی برای همه

قرآن كريم مى‏‌فرمايد: « هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است »

كسى كه يك نفر را بكشد، به كسى رحم نمى‌‏آورد و مى‏‌تواند همه را بكشد و كسى كه حرمت يك نفر را نگاه ندارد مى‏‌تواند حرمت هر كسى را بشكند، و به عكس، كسى كه حرمت يكى را پاس دارد، مى‌‏تواند حرمت هر كسى را نگاه دارد.

 

کنترل عصبانیت و رهایی از مشکلات

بخش اول

تلاش برای ایجاد بهترین کار و به سامان رساندن درست هر مسؤولیت و وظیفه‌ای که بر عهده‌ی انسان است از پیش زمینه‌های ایجاد «اعتماد» و از اساسی‌ترین مسائل در ایجاد خودباوری در افراد است.

مردمی که تعهد کاری را جان مایه‌ی کار خویش قرار نداده باشند و در انجام کارها اهمال روا دارند، روز به روز به قهقرا کشیده می‌شوند و فرجامی جز خواری، سرافکندگی و عقب‌ماندگی نخواهد داشت.

انسان می‌تواند با هنری که دارد خود و دنیای پیرامون خویش را تغییر دهد و از مشکلات آن رهایی یابد. برای نمونه، اگر از دستِ دشمن و یادوست عصبانی است و نمی‌تواند خود را کنترل کند، باید بداند که این نتوانستن از ضعف اوست؛ ولی این کار از توان انسان خارج نیست و انسان می‌تواند با ذهن و فکر خود از عالَمی و مرتبه‌ای به عالَم و مرتبه‌ای دیگر حرکت کند و این امر نیازمند هنرمندی زیرکانه و عاقلانه است.

 

کنترل عصبانیت و درمان ضعف نفس

بخش آخر

انسان هنگامی که با عصبانیت از سر کار روزانه به خانه و کاشانه آمده است، بعد از این که لباس کار خود را درآورد، باید مشکلات کار را نیز با آن لباس درآورد و عصبانیت را با نوشیدن لیوانی آب فراموش کند و سپس با روحیه‌ای شاداب و زنده سر سفره بنشیند و با تمام وجود غذا بخورد و زمانی که دست به نان می‌برد و قطعه‌ای از نان را به همراه غذا به دهان نزدیک می‌کند، شایسته است به غذای خود و به چیزهای خوب وریزی که در اطراف وی هست توجه کند و بیندیشد.

برای نمونه، چنان‌چه موری نزدیک سفره است و قطعه نانی به دندان می‌کشد، از دیدن آن لذت ببرد و لبخند بزند. به چنین انسانی با شخصیت و افکار و هنری که از آن یاد شد، انسان قوی می‌گویند. اگر کسی عصبانیت جامعه و دوست و دشمن و در و دیوار را به خانه آورد و درگیری خانه را به بیرون برد و آن را بر راننده‌ی تاکسی خالی نماید، عملکرد وی شخصیت ضعیف او را نشان می‌دهد. او هم برای خود و هم برای دیگران مشکل‌ساز می‌باشد.

انسان در حال درگیری با همسر خود می‌تواند صحنه را به گونه‌ای دیگر در ذهن خود تصور کند و با شوخی و مزاح با همسر خود، کلام و لحن گفتاری عصبانی چیره بر آن محیط را به شیوه‌ای هنرمندانه تغییر دهد و پیشامد مشاجره را پیش از هر گونه ناراحتی و کدورت به نشاط وشادمانی تحویل برد و ناسازگاری را به بهترین شیوه برطرف نماید.

 

رفتارهای ناهمگون

هر چيزى كه نامتعارف و غير معمول باشد، نشانه‏ ى وجود مشكلى در صاحب آن است.
اين كار در نحوه ‏ى راه رفتن، لباس پوشيدن، ريش و مو گذاردن و به طور كلى در تيپ و مد بيش‏تر ديده مى‏ شود.

 

گوهر گران در پیچ و خم مشکلات

بسیاری از انسان ها درگیر حوادث هستند، اما حوادث پر پیچ و خم برای بیش تر افراد کم تر پیشامد می کند و چنین افرادی گوهر گران بهایی ندارند.

 

ترس و هراس زاییده ضعف نفس آدمی
.
✅ انسان ترسو پیش از آن که تکلیف یا تقدیری برای وی بیاید یا عذابی بر او نازل شود خود را با دست خویش خفه می‌کند. قرآن کریم نیز مردن را برای آنان سزاوارتر می‌داند: «فَأَوْلَی لَهُمْ».

✅ آدمی نباید ترسو باشد حتی اگر بخواهند او را اعدام کنند چرا که تا لحظهٔ اعدام، ممکن است بسیاری از شرایط تغییر کند و معلوم نیست چه پیش خواهد آمد و به قول معروف: «از این ستون تا آن ستون فرج است» و شاید موقعیتی پیش آید که وی نجات پیدا کند؛ مگر این که بر حق نباشد. اگر هم اعدام شود و بمیرد، دست و پا زدن ندارد؛ چرا که در نهایت باید مرد.

✅ آدم‌های ترسو و بزدل زود مأیوس می‌شوند و کار را گذشته می‌دانند و خود را می‌بازند. آنان کوچک‌تر از آن هستند که مرگ باعزت در جهاد داشته باشند؛ از این رو می‌فرماید: «فَأَوْلَی لَهُمْ»؛ اینان سزاوار مرگ و مردن هستند.

✅ به لحاظ روان‌شناسی، انسانی که زود مأیوس و خودباخته می‌شود زود هم مغرور می‌گردد؛ چرا که وی ضعیف است و با به دست آوردن کم‌ترین قدرتی، دیگر خود را نمی‌شناسد و به خودشیفتگی دچار می‌شود.

✅ ما استادی داشتیم که می‌گفت یک وجب آن طرف ترس گنج خوابیده است و همین که نترسیدی پیروزی! این بدان معنا بود که تنها افراد ترسو هستند که شکست می‌خورند و انسان‌های نترس شکستی ندارند؛ هرچند آنان را بکشند که باز هم شکست نمی‌خورند و هستند؛ ولی او کجا و آن کسی که در راه حق است و می‌خواهد اعدام شود اما از ترس می‌گوید من اشتباه کردم کجا؟

 

رابطه میان امید به حق تعالی و آرامش روانی انسان

آنان كه طمع از غير و از خود بريده ‏اند و تنها به خداوند متعال اميد دارند و همواره او را شاهد حال خويش و وكيل در كارهاى خود مى ‏بينند و با او معامله مى‏ كنند، آرامش روانى بسيارى دارند؛ چرا كه اگر خدمتى به ديگرى مى‏ كنند، منتظر نمى ‏نشينند تا كسى از آنان تشكر نمايد و چشم بر دست كسى ندارند تا براى آنان كف بزند و آن را تلافى و جبران كند.

به عكس كسانى كه ديگران براى آنان بزرگ جلوه مى ‏كنند و به خدمت دو سويه معتقدند. آنان رنج و عذابى دايمى دارند؛ به ويژه اگر توقع بالايى از او داشته باشند.

چنين كسانى خدا را در هنگام كار در نظر ندارند و براى همين نيز بعد از انجام هر كارى، دو درد به سراغ آنان مى‏ آيد: يكى درد رنجى كه كشيده‏ اند تا كارى را انجام دهند و ديگرى درد بى‏ مهرى و بى‏ توجهى ديگران به كار انجام شده را.

حال آن كه اگر اين فرد با خداوند معامله مى ‏نمود دو سود برده بود: يكى اجر زحمتى كه كشيده بود و ديگرى آرامش روانى كه براى او حاصل مى‏ شد و منتظر لطف ديگران نمى‏ ماند.

 

انسان از هر چه بترسد همان بر سرش می آید

 وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هٰامٰانَ وَ جُنُودَهُمٰا مِنْهُمْ مٰا كٰانُوا يَحْذَرُونَ. سوره کهف آیه ﴿۶﴾

– و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریانشان آن چه را که از جانب آنان بیمناک بودند بنمایانیم.

بیان: این آیه از اصل روانشناسی می گوید و آن این که انسان از هر چه بترسد همان بر سرش می آید. خداوند می فرماید: به فرعون و هامان و سپاهیان آن ها همان چیزی را که می ترسیدند نشان دادیم.

آن ها پسران را می کشتند تا بزرگ و قوی شوند و زن ها را برای کار و بهره نگاه می داشتند، اما همان سرنوشتی که از آن فرار می کردند به سرشان آمد.

باید گفت از آثار ظلم ابتلاست؛ همان طور که از آثار سرماخوردگی عطسه و از آثار مصرف تریاک، خارش بدن معتاد است. کسی که در دنیا از فقر می ترسد روزی به آن مبتلا می گردد و کسی که از خیانت همسر خود واهمه دارد آن را خواهد یافت.

در ناسوت باید در پرتو توکل به خداوند مثبت اندیشید و به خداوند حسن ظن داشت تا از بلایای اندیشه محور ایمن بود.

مطالب مرتبط