محبان شوریده دل، آنان که آهنگ وصول حق تعالی دارند و دلباخته، نظرباز و محب هستند؛ میشنود و در سوزند و میروند تا نگاه کنند.
محبوبان الهی معرفتی دهشی، اعطایی و موهبتی دارند و نیازمند آموزش و تعلیم و مدرسه و استاد نیستند و در ازل، خداوند آنان را بیواسطه تعلیم میدهد و به یک غمزه، بر حق تعالی و تمامی پدیدههای او شناسا میگردند و از مدرسه و تعلیم برای ابد بینیاز میشوند و در فروهشت ناسوتی خود […]
اگر درون خودروهاى بنزينى، شيره ريخته شود، نه تنها حركتى نمى كند، بلكه موتور آن آسيب جدى مى بيند. انسان نيز در صورتى مى تواند موتور خود را به حركت درآورد و دستى در غيب داشته باشد كه نان حلال و طيب بخورد و نه حرام كه در اين صورت كور دلى او را فرا […]
مدیریت زندگی بسیار ظریف و دارای وجوه فراوانی است که پرداختن به یک شان نباید شان دیگر را از بین ببرد یا خنثی سازد.
سالک باید بخشی از تمرینهای سلوک را در حالت خواب و با رویا دنبال کند؛ چرا که در این حالت سبکتر است و از حواس خود انصراف دارد.
سالک باید به چنان صفایی برسد که فدای دشمن خویش شود، آن هم نه به خاطر او، بلکه به خاطر خود که میخواهد راه طی کند و سالک باقی بماند.
اگر کسی غیبت سالک را نموده است وی باید به خاطر خود از او بگذرد؛ زیرا اینجا بنزین است و اگر آتشِ عدم گذشت روشن شود او خود نخستین نفری است که در این آتش میسوزد.
ارتباط مخلوق با خدا در برد انشایی سنگینتر از وارد کردن شتر در سوراخ سوزن است و نمیتوان آن را ساده انگاشت و بدون هیچ توجهی در سایهٔ بیدردی و رفاه و به دور از استجماع نشست.
سالکی که همواره در پی انواع ریاضتهاست و شان کاری خود را فراموش میکند و نیز کسی که همواره در پی تحصیل و تدریس است و ریاضتی ندارد یا کسی که ریاضت و تحصیل دارد اما شوون خانوادهٔ خود را رعایت نمیکند و حقوق آنان را نادیده میگیرد و میان داشتهها و شوون ارتباطی خود […]
ما غافلیم از این که خداوند حقیقتی است با حیات ذاتی که در حال سیر است و نه یک مفهوم صرف و سالک که قصد رسیدن به آن جناب را دارد باید با مدد گرفتن از استجماع، خود را به این نیروی پایانناپذیر که با سرعت نامحدودی حرکت میکند ارتباط دهد. این امر تنها در […]
سالک در بدایت کار به دلیل آن که نفس دلهای دارد توان چیرگی بر نفس خود را ندارد، کمحوصله است، زود خسته میشود، هدف را فراموش میکند و دلش بهانهٔ این لذت و آن خواهش را میگیرد.
انصراف به معنای خالی نمودن نفس و دل از غیر زمینهای است که سالک میخواهد به آن علم داشته باشد یا قدرتی را فعلی نماید.
سالک آن است که دل خویش را مانند ظرف زباله نمیسازد و بلا یا مشکلاتی که در زندگی پیش میآید را به دل خود راه نمیدهد و آن را مخصوص سلوک قرار میدهد.
کسی قدرت تبدیل دارد که اگر خواب است بتواند خود را به بیداری و گرسنگی را به سیری و گرمی را به سردی تحویل برد.
سالک باید خود را در حصاری داشته باشد که هیچ گاه به چیزی آلوده و مخلوط نگردد و حیثیتها را به هم نیامیزد.
سالک برای وصول باید آب دیده شود و تنپروری را از خود دور دارد و از رزق حلال مصرف نماید و خلوت و تاریکی را اهتمام ورزد و از گذشت و ایثار مدد بجوید و خلق و خوی اهل معرفت را در خود بازتاب دهد و به سلوک خود اعتماد و اعتقاد داشته باشد و […]
ادب اهل سلوک استیفای ریاضتهای جوارحی و جوانحی به صورت کامل است و کمترین نقص و اشکالی آن را ناکارآمد میسازد که البته هم احکام و هم ریاضت برای هر فردی نسخهای جدا میطلبد و این امر بدون داشتن مربی به دست نمیآید.سالکی که ادب سلوک را رعایت ننماید و کردههای خود را ناقص انجام […]
اهل علم از دانشها و به تعبیر بهتر از معلومات بسیاری برخوردارند و چیزی مشابه انبیای الهی دارند و همین شباهتِ کاری که آنان را از هزاران عارف دانشمندتر مینمایاند رهزن راه آنان است؛ به گونهای که برخی از آنان که حتی نَمی از آب حیاتبخش و روحافزای معرفت بر لوح وجودشان نخورده است، قلب […]
کاربرد ذکر به صورت غیر کارشناسی و بهدور از ادب، تنها در حد لذت بردن از جای خنک اثر دارد.
عرفان به وحدت و خلوت نیاز دارد و دردآور است اما علم کثرتآور است و همین کثرت است که او را به بیدردی و پرکاری سوق میدهد.
سالک تفاوت نمازی که با تعقیبات خوانده میشود با نمازی که بدون تعقیب آورده میشود و حاصل مداومت بر قرائت قرآن کریم را درک میکند؛ همانطور که بازتاب غیبت، رنجاندن دل، گفتن مگوها و مگو نمودن امور گویا و نیز تجسسها را در خود میبیند و آن را کشف میکند و البته برای جبران آن […]
کسی بدون ارادت به اراده نمیرسد؛ خواه سلوک محبان را داشته باشد یا معرفت محبوبان.
سالکی که میخواهد وصول به بینهایت داشته باشد چنانچه به اندازه توانی که باید برای آن گام بردارد توجه ننماید و ملاحظه نکند که در این برهوت عاشقکشی حلال است و خداوند با پیامبر عشق خود؛ امام حسین علیهالسلام آن کرد که کرد، چگونه میتواند گام از گام بردارد. قتل و شهادت و از دست […]
سالک باید اهل خدمت به استاد باشد و نه در پی آقایی که غرور و تکبر را چون خوره به جان وی میاندازد.
سالک در مرتبهٔ سوم است که دوباره در مشاهده و رویت قرار میگیرد و آنچه را در مرتبهٔ میانی به صورت علمی یافته است در مرتبهٔ نهایی به صورت شکلدار، مجسد، متمثل و عینی میبیند.
سالک در ابتدا خوابهای خوش و نیز گاهی مشاهداتی دارد و هرچه قویتر شود خوابهای خوش و مشاهدات وی کمتر میشود تا آن که در مرتبهٔ متوسط حتی آن را از دست میدهد مگر آن که استجماع، خلوت و تنهایی داشته باشد. چنین سالکی مقام ندارد و تنها یک حال است که با اوست و […]
سالک اصول عرفان را یکی یکی طی می کند اما نه با گامهای خود، بلکه این گامهای حق است که او را می برد.
از کودکی همواره این باور را داشتم که وارستگانی همچون انبیای الهی و حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام و نیز نوابغی همچون ابن سینا و عالمانی چون ملاصدرا افرادی ساده نبودند که بیدلیل بر خداوند پایداری داشتهاند. حضرت امیرمومنان علیهالسلام فردی عادی نیست و وقتی میفرماید من خدای نادیده را پرستش نمیکنم، فرمایش ایشان سند است؛ […]
سالک تمامی آلودگیهای خود را در مسیر سلوک خویش بر زمین میگذارد در حالی که غیر سالک وقتی میمیرد و چشم بر حقایق باز میکند، نخست کثافتها و آلودگیهای خود را میبیند.
سالک نباید حتی برای لحظهای بیکار باشد و وقت خود را به اسراف و بیهودگی بگذراند.
کسی که از کودکی در خود میبیند این مغیبات است که برای او جلوهگری دارد باید نخست در همان مسیری که خداوند پیش پای او قرار میدهد فقط به عرفان بپردازد.
سالک محبی که میخواهد با ماورای عالم ماده ارتباط داشته باشد به فراغت قلب، صفای باطن، مربی، دستورالعمل، تخلیه و استجماع نیاز دارد.
سالک باید به کمترین امور ضروری زندگی کند گرچه به اقل زندگی کردن مخالفت همسر را به همراه دارد و باید به گونهای با درایت و سیاست میان این دو جمع کند که توقعی از او نداشته باشند و ستمی بر اهل خانه نرود. سالک باید برای این منظور پلی میان خویش و زندگی بکشد […]
سالک باید بداند سرمایهای به نام عمر دارد که تنها میتواند آن را برای رسیدن به یک افق با یک روش هزینه نماید و مجالی برای آزمون و خطا و گرویدن به روشهای مختلف سلوکی ندارد سالک باید برای شب و روز خویش برنامه داشته باشد و چنین نباشد که سلوک را به صورت جسته […]
سالک باید کثرتگرایی و روحیهٔ اجتماعی را از خود بردارد و در ابتدا به انزوا و فردگرایی رو آورد و از تنهاییها نهراسد.
سالک کسی است که درد، سوز و غم هجر را در جان خود بیابد و سادهوار و اُذُن باشد و از تنهایی و از پشت کردن تمامی آشنایان، دوستان و فامیل به خود نهراسد و خود را از کمترین آلودگی به شیطنت، سیاست و زرنگی دور دارد و اگر این حالات در وجود کسی نیست […]
سالک باید با رزق حلال، دل صاف، ریاضت و خلوت، عیار خویش را به دست آورد.
رها شدن از خود و ریختن خویشتن خویش و تمای خودی خود فنا و تلاشی داشتهها به معنای انجام عمل جراحی باز بر روی دل، در حال هوشیاری و بیداری و پیشکش نمودن خود برای زده شدن شاهرگ خویش است. عملی که بسیار سخت و دردناک است و هر کسی برای آن برگزیده و انتخاب […]
دل عارف محب از «حسرت» دور نیست و به گفته خواجه: «دل صنوبریام همچو بید لرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست» ولی عارفان محبوبی نه تنها حسرتی بر دل ندارند، بلکه عالم و آدم را از غنای خود به وجد و رقص در میآورند: «دلم به رقص و صنوبر ز رقص […]
ریاضت و تربیت نفس ریاضت پرکردن اراده و نفس و ریزش هر گونه ضعف و سستی از آن است. ریاضت تمرین مزاج، طبع و نفس است برای آن که کارهای خود را ارادی سازند و در سیر و حرکت، چابکی و چالاکی داشته باشند؛ بهگونهای که کمترین سستی و ناتوانی به آن راه نیابد. ریاضت […]
درس از مدرسهٔ حق فرا گرفته میشود: «وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُکمُ اللَّهُ»(۱)، اما چنانچه فرموده است در فلان درس حاضر شود، باید حاضر شد؛ همانطور که شافی حق تعالی است اما فرموده است باید به پزشک مراجعه داشت.
تعجب است از کسانی که در گوشه و کنار یافت میشوند و ادعای عرفان آنان شهرهٔ کشوری و بین المللی مییابد و از قدرتهایی که دارند برای خودنمایی هزینه میکنند؟!
در ریاضت و عرفان باید در پی روزنهای برای رهایی از چنگال ناسوت و در پی عالَمی جدید برای رؤیت حقایق بود.
سالک در سلوک در پی آن نیست که چیزی به او بدهند، بلکه باید داشتهٔ خویش را شناسایی کند و بیابد.
سلوک کنش و رویشی است که از باطن فرد بر میآید و اگر کسی آن را نداشته باشد، هر تلاشی برای نفوذ به آن داشته باشد ثمری ندارد.
خرابی و فنای سالک؛ شعار عرفان این است: یک شهر آباد بس است و آن حق تعالی است.
سالک باید تا میتواند اهل خلوت باشد و از تمامی فروع کثرتگرایی بپرهیزد و رفته رفته خود را سبکبارتر نماید. کسی که میخواهد همه کار نماید و اهل سلوک هم باشد راه را اشتباه آمده است.
برای عملهای جراحی بیهوشی عمومی یا موضعی لازم است وگرنه کسی تحمل درد عمل جراحی و جدا شدن عضوی از خود را ندارد؛ حتی اگر عمل، برای بیرون آوردن میخک پا باشد.