خواندن دعای کمیل، دعای سمات یا دعای ندبه در مسجدها یا حرمها و در جمکران و مانند آن باید هم با معرفت و هم با حال همراه باشد، نه آن که به بلند کردن صدا و زیبا ساختن و حزن تصنعی آن باشد و ساعتها به طول کشیده شود و حال مردم گرفته شود و بهجای آن که دلهای آنان را نرم سازد به قساوت قلب آنان بینجامد. دعاهای ما آکنده و مالامال از معرفت و کمال است اما مداحی که بیش از ده سال است این دعا را فریاد میکشد نمیتواند معارفی که در یک سطر از این دعاست را دریابد و تنها میخواند بدون آن که بفهمد این دعا چه میگوید….
«علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام : قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : إذا بلغکم عن رجل حسن حال فانظروا فی حسن عقله، فإنّما یجازی بعقله»(۱).
ـ پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: هرگاه نیکویی حال ظاهری کسی به شما رسید در نیکویی خرد وی تأمل نمایید که او به میزان عقل و اندیشهای که دارد جزا داده میشود.
بیان: اگر کسی را دیدید که نماز شب، نافله، دعای کمیل و تعقیبات نماز میخواند، روضه میرود، گریه میکند، و در نماز خود ضجه میزند به کردهٔ او ننگرید و آن را میزان سنجش و ارزیابی مقام او قرار ندهید که ملاک و معیار سنجش مرتبهٔ عقل و میزان معرفت و آگاهی اوست. ارزش حال و شور با شعور است که مورد محک قرار میگیرد. خداوند بر اساس عقل آدمی جزا میدهد و آن را محک سنجش کردار میپذیرد. باید دید نمازی که با آه و فغان خوانده میشود چه مقدار عقل هزینهٔ آن میگردد و به همان اندازه به آن جزا داده میشود. نماز حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام و ضربت آن حضرت در روز خندق با همین معیار است که برتر از عبادت تمامی انسانها و جنیان در تمامی دورههای تاریخی دانسته میشود. پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «لضربة علی لعمرو یوم الخندق تعدل عبادة الثقلین»(۲). این روایت، دیگر حضرات معصومین علیهمالسلام را نیز در بر میگیرد. عقل است که ترازوی سنجش ارزش آدمیان است.
این روایت که حال عقل و حال را بیان میدارد بسیار بلند و دقیق است و کمتر کسی نیز میتواند در عمل به آن تن در دهد. بسیاری از مردم با دیدن حال عبادت و نماز سوزناک کسی او را از عارفان واصل قرار میدهند بدون آن که معرفت و عقلانیت او را بسنجند. در انسان هم شور وجود دارد و هم شعور و هر دو خیر و کمال است، ولی این شعور است که سبب کمال شور میشود. اگر حال برآیند شعور و پیآمد عقل باشد، ارزش دارد اما اگر تابع عقل نباشد ارزش چندانی ندارد. در این روایت آمده است: اگر به شما گفتند فلانی حال خوبی دارد و اهل مناجات، دعا، ذکر، ورد و نماز است نگویید او چه حالی دارد و حال او را ملاک خوبی و کمال او قرار ندهید بلکه ببینید عقل وی چگونه است و چه درک، فهم و معرفتی از مطلب ربوبی و ولوی دارد و اگر بلندای عقل وی به قامت بلند معرفت میرسد، حال وی به همان میزان ارزش دارد وگرنه حال او را امری گذرا بدانید که پشتوانهای ندارد. در نظام اداری نیز حقوق و مزایای کارمندان را بر اساس پایهای که دارند محاسبه میکنند و نه به پرکاری و کمکاری کارمند یا در ارتش و نظام نیز بر اساس درجهٔ ارتشیان است که حقوق داده میشود. پایه و مدرک که معرفت و دانش فرد را میرساند ملاک پرداخت حقوق است. خداوند در روز قیامت بر اساس عقل افراد به آنان جزا و پاداش میدهد. اگر کسی نیز تنها در پی دانش و معرفت باشد ولی سیر عملی نداشته باشد و حال را کسب نکند، او نیز بخشی از کمال خود را ناقص گذاشته و عقل چنین فردی نیز ناقص است. عقل همانند درختی است که میوه میخواهد و میوهٔ آن کمال است.
کسی عقل دارد که بتواند اهل مناجات، عبادت، ذکر، صفا و صمیمت باشد. شناخت وجود عقل علایم و نشانههایی دارد که یکی از آن داشتن حال است. کسی که عقل و معرفت و فهم و شعور دارد میتواند در مدیریت فردی، خانوادگی و اجتماعی موفق باشد و کارهای دنیوی خود را اداره کند و عبادت، نماز و دعای خود را نیز سامان دهد و چنین نیست که حال عبادت نداشته باشد. مناجات، عبادت، نماز، دعای کمیل، دعای سمات و حتی سینهزنی و گریه بسیار باارزش است اگر این حالها مبتنی بر عقلانیت باشد و برای نمونه بداند گریهای که برای امام حسین علیهالسلام دارد با گریهای که برای پدر از دنیا رفتهٔ خود دارد، باید چه تفاوتی داشته باشد؟ گریهای که برای امام حسین علیهالسلام است ضجّهای است که به دین و حقیقت خورده است. متأسفانه برخی روضه خوانها این مصیبتها را با هم خلط میکنند و پدر، مادر و اجداد آدمی را تکه و پاره میکنند تا اشکی برای امام حسین علیهالسلام ریخته شود. این روضه خوانی در شأن محرم و حقیقتی که در آن است نمیباشد و مردم را از آن حقیقت دور میدارد. امام حسین علیهالسلام در کربلا صاحب دین بوده است که به میدان آمده و ما برای مظلومیت امام حسین علیهالسلام که حق و صاحب ولایت بوده و ضربهای که به دین و حقیقت و صاحب ولایت خورده است گریه میکنیم و این گریه باید با گریه برای پدر و مادر که باید برای گناهان آنان استغفار نمود تفاوت دارد.
در روضه باید از شهامت، معرفت، شجاعت، علم و دیگر کمالات صاحب ولایت گفت و نه از کفن پدر و مادر یا برادر مخاطبان تا با یاد پدر و برادر از دست رفته برای امام حسین علیهالسلام نیز اشکی ریخته شود. در روضهها گفته میشود: ای پدر مردهها، ای خواهر بیبرادر، ای زن بی شوهر، ای شوهر بیزن شده تا ما را به یاد خانواده و اهل بیت امام حسین علیهالسلام بیندازند و اگر کسی پدر، مادر، خواهر یا برادری که از دنیا رفته نداشته باشد نمیتواند برای مصیبت فقدان صاحب ولایت و حضرت سید الشهدا علیهالسلام گریه نماید. مداح باید صاحب معرفت و دارای سواد باشد تا بتواند بهدرستی روضه بخواند، نه آن که به تلویزیون نگاه کند و از مداح دیگری مثل خود که تنها صدای خوشی دارد تقلید کند. عزاداری اقامهٔ حق است و این گونه مداحیها به حق کشی و پنهان نمودن حقیقت و تحریف حادثهیکربلا و حقایق والای موجود در آن میانجامد. مظلومیت امام حسین علیهالسلام را باید در کنار شمهای از معرفتی که آن حضرت دارد به مردم شناساند.
خواندن دعای کمیل، دعای سمات یا دعای ندبه در مسجدها یا حرمها و در جمکران و مانند آن نیز باید هم با معرفت و هم با حال همراه باشد، نه آن که به بلند کردن صدا و زیبا ساختن و حزن تصنعی آن باشد و ساعتها به طول کشیده شود و حال مردم گرفته شود و بهجای آن که دلهای آنان را نرم سازد به قساوت قلب آنان بینجامد. دعاهای ما آکنده و مالامال از معرفت و کمال است اما مداحی که بیش از ده سال است این دعا را فریاد میکشد نمیتواند معارفی که در یک سطر از این دعاست را دریابد و تنها میخواند بدون آن که بفهمد این دعا چه میگوید.
برخی از مداحان از ریتمها و گوشههای موسیقیها و آوزهای غنایی پیش از انقلاب نسخهبرداری میکنند که امروزه موسیقیهای غربی و آمریکایی نیز به آن اضافه شده است و پیوند مسجد و موسیقی کابارهای را میتوان در این نوع مداحیها دید. امام سجاد علیهالسلام مناجات مینموده و خون گریه میکردهاند و برخی از مداحان امروزی تنها ادا در میآورند و موسیقای مناسب مجالس لهو و لعب را برای خوشامد مردم در روضههای خود میآورند.
متأسفانه، گاه در ماه ربیع و بهویژه در عید الزهرا علیهاالسلام دهها گناه و معصیت بدون اشکال میشود؛ در حالی که معصیت و گناه هیچ وقت مجوز ندارد و مجلس شادی نباید به گناه آلوده گردد. این شور باید مدام بر محور شعور باشد و حال با عقل است که موازنه مییابد. ارزش حال انسان به عقل و معرفت اوست. گاه برای ایجاد حال در روضه دروغ نیز گفته میشود. اگر مخاطبان، خود از حادثهٔ کربلا به صورت دقیق آگاه باشند و مقاتل معروف را که بسیار حزنانگیز است بخوانند، هیچ مداحی جرأت بافتن دروغ را به خود راه نمیدهد. در روضه گفته میشود کوفیان با سنگ به آقا حمله کردند. در حالی که آنان همه مسلح بودهاند و لازم نبوده است امام را با سنگ بزنند. همچنین زمین کربلا سنگزار نبوده و مثل صحراهای عراق تمام از خاک بوده است.
یا گفته میشود شب عاشورا امام حسین علیهالسلام و یاران ایشان تا صبح بیدار بودهاند اما لشگریان یزید در خیمههای خود تا طلوع آفتاب خوابیده بودهاند و نماز صبح آنان نیز قضا شده است. این نیز دروغ است. یزیدیان نیز تا صبح نخوابیدهاند، اما آنان از ترس شبیخون خوابشان نمیگرفته و گویی با خود میگفتهاند ممکن است اباالفضل العباس علیهالسلام به صورت ناگهانی بر آنان هجوم آورد و آنان را قتل و عام سازد. البته، آنان نمیدانستند که آن بزرگواران اهل شبیخون نیستند و حتی در جنگ و مبارزه نیز اهل صفا هستند. لشگریان امام حسین علیهالسلام شب را تا به صبح در مناجات و عبادت بودهاند، از این رو به خواب نمیرفتند اما آنان از ترس بوده است که بیدار میماندند.
روضه نباید به نقل و نقالی از این و آن ختم شود، بلکه مداح باید به صورت مستقیم از مقاتل معتبر نقل کند. مردم نیز باید به صورت محترمانه به مداحی که مطالب بیاساس میگوید تذکر دهند و میدان را برای دروغپردازی برخی از مداحان خالی نگذارند. مخاطب باید گویندگان و مداحان را به تحقیق وا دارند تا آنان با مطالعه و تفکر به نقل روضه و مقتل روی آورند. مخاطبان باید خود اهل مطالعه باشند و نیز به مداحی که سخنان بی اساس میگوید اشکال و ایراد وارد آورند تا آنان نیز نقلهای خود را سامان دهند و به صورت مستند سخن گویند؛ به گونهای که بتوانند در صورت لزوم، برای سخن خود مدرک ارایه دهند. البته اشکال و ایراد نیز باید مستند باشد نه آن که کسی بخواهد دیگری را اذیت و آزار دهد.
خداوند به ما هرچه بیشتر بصیرت، معرفت و آگاهی دینی عطا فرماید.
- الکافی، ج۱، ص ۱۲٫
- ابن أبی جمهور الاحسائی، عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۸۶٫
دشت کربلا
روح حق در کشور جان کربلاست
دولت بی حصر و پایان کربلاست
کربلا شد دیدهٔ رخسار حق
چهرهٔ پاکان جانان کربلاست
شد حسین پیغمبر عشق و صفا
بهر خوبان شکل و عنوان، کربلاست
جمله پاکان صفا شد با حسین
تا شدند جمع، حق نمایان کربلاست
شد شهیدان خدا در کار او
کار حق در جمع یاران کربلاست
عشق و جانبازی یاران حسین
در فضای یکهتازان کربلاست
شد جهان را چهرهٔ پاک از حسین
کعبهٔ ناسوت دوران کربلاست
صولت عشاق خونین حسین
روح سبقت در سواران کربلاست
مکتب او مکتب عشق و صفاست
یک جهان گل در گلستان کربلاست
روح آزادی و پاکی شد حسین
معرکه در شور ایمان کربلاست
محفل عشاق بی غسل و کفن
چهرهٔ خونین و عریان کربلاست
او شکسته پشت استبداد و ظلم
آن که بشکست پشت طوفان کربلاست
بسته تکبیر حقیقت را به خون
حق فراز خط فرمان کربلاست
رونق عشق و صفا شد از حسین
آن که زد بر خط حرمان کربلاست
بوده انسان جسم و شد جانش حسین
آنکه باشد نور تابان کربلاست
شد نکو آسوده از دنیا و دین
مظهر دین و هم ایمان کربلاست