نیکونگری و عزت عاشق

در کربلا جز عشق نبوده است. بسیاری از آن‌چه دربارهٔ این حادثهٔ بی‌بدیل گفته می‌شود پیرایه و خرافه است. در كربلا، هیچ گونه التماس و خواهشی در چهره و گفتار عاشقان نبوده است….


عاشق، زیبایی‌ها را به خوبی می‌بیند و همه چیز معشوق برای او زیباست:

اگر بر دیدهٔ مجنون نشینی     به غیر از خوبی لیلی نبینی(۱)

جز حسن و نیکویی در عالم چیزی نیست تا دیده شود: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»، بلکه «خود اوست» و او جز حُسن نیست. حسن و نیکویی را باید در کربلا دید. آیندگان ده‌ها سال بعد که به انسانیت برسند درس عشق و محبّت را از حادثهٔ کربلا خواهند آموخت. برخی در شب عاشورا با هم مزاح و شوخی می‌کردند. این مزاح از ترنم عشق است.

در کربلا جز عشق نبوده است. بسیاری از آن‌چه دربارهٔ این حادثهٔ بی‌بدیل گفته می‌شود پیرایه و خرافه است. برای نمونه، هیچ گونه التماس و خواهشی در چهره و گفتار عاشقان نبوده است. حضرت زینب کبری علیهاالسلام که مظهر حیدر کرار است وقتی سر بریدهٔ برادر را بر ناوک نیزه می‌بیند چنین نیست که پیشانی بر چوبهٔ کجاوه بزند؛ چرا که او صاحب صبر و حلم امیرمؤمنان علیه‌السلام است.

عاشق هیچ گاه ذلیل و خرد نمی‌گردد. عاشق را حتی اگر به زندان بیندازند در عشق است و سلطانی خود را دارد. او در چاه هم که انداخته شود باز عشق و نشاط خود را دارد. او را ممکن است زیر پا بگذارند، اما نمی‌توانند ذلیل سازند و همه جا نشاط و نیز عزت خود را دارد. عاشق، دوست‌داشتنی می‌شود؛ به گونه‌ای که حتی دشمنان نیز او را دوست دارند؛ هرچند به خاطر حفظ منافع خود با وی درگیر می‌شوند و با او دشمنی می‌کنند. حق تعالی عشق را در عاشق ریخته است و او برای همه شیرین شده است.

  1. وحشی بافقی، مثنوی فرهاد و شیرین.
مطالب مرتبط