سبب پرسیدن حکم غنا از طرف اشخاصی همانند خلفای عباسی از حضرت رضا(ع)

سبب پرسیدن حکم غنا از طرف اشخاصی همانند خلفای عباسی از حضرت رضا(ع)

سلاطین بنی‌امیه و بنی عباس همه چیز؛ اعم از بذله‌گویی، شعر، موسیقی، رقص و گاه قرآن کریم را در خدمت بقای حکومت خود گرفته بودند. مأمون به نقل از امام رضا علیه‌السلام گفته بود که آن حضرت غنا را حلال می‌داند و حضرت نیز مأمون را لعنت نموده بود؛ چرا که حضرت می‌دانست دشمنان می‌خواهند از چنین حکمی، برای بار دیگر، پیراهن عثمان درست کنند. حال، اگر امام رضا به آنان بفرماید: قرآن خواندن در این زمانه نیز حرام است، هیچ بُعدی ندارد؛ چون آنان از قرآن نیز بر علیه دین و جهت ترویج باطل استفاده می‌کردند؛ چنان‌چه در زمان حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام ، دشمنان، قرآن را بر نیزه کردند و در پشت آن سنگر گرفتند و معاویه را در پناه آن حفظ نمودند و حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام را با چه مصایبی درگیر ساختند؛ از این روست که ما به تکرار می‌گوییم غنا و موسیقی ولایی برای یاران اهل بیت تشریح نشده است.

«وعنهم، عن سهل، عن علی بن الریان، عن یونس قال: سألت الخراسانی علیه‌السلام (عن الغناء) وقلت: إنّ العباسی ذکر أنّک ترخّص فی الغناء، فقال: کذب الزندیق، ما هکذا قلت له: سألنی عن الغناء، فقلت: إنّ رجلاً أتی أبا جعفر علیه‌السلام فسأله عن الغناء، فقال: یا فلان، إذا میز اللّه بین الحقّ والباطل فأنّی یکون الغناء؟ قال: مع الباطل، فقال: قد حکمت»(۱).

ـ از امام رضا علیه‌السلام درباره غنا پرسیدم و گفتم که خلیفه عباسی(مأمون) به نقل از شما می‌گوید که غنا را اجازه داده‌اید، ایشان فرمودند: آن زندیق دروغ می‌گوید، من چنین چیزی نگفتم، او از غنا پرسید، و من گفتم مردی به محضر امام باقر علیه‌السلام آمد و از او درباره غنا پرسید، و ایشان فرمود: ای فلانی، خداوند میان حق و باطل را آشکار نموده پس غنا با کدام است و او گفت از باطل است و امام فرمود تو خود حکم کردی.

در این روایت آمده است از امام رضا علیه‌السلام می‌پرسند که مأمون گمان برده است شما غنا را جایز می‌دانید، حضرت عصبانی می‌شود؛ چرا که به ایشان تهمت زده‌اند و بر این اساس می‌فرماید: آن زندیق دروغ می‌گوید، من این گونه نگفته‌ام! او در مورد غنا (یعنی همان غنایی که برای عباسیان شناخته شده است و در مجالس آنان برگزار می‌گردد) پرسید و من به او گفتم: کسی نزد ابا جعفر (امام باقر علیه‌السلام ) آمد و از او در مورد غنا پرسش نمود و آن حضرت علیه‌السلام در پاسخ به او فرمودند: فلانی، هنگامی که خداوند میان حق و باطل جدایی افکند، غنا در کدام طرف قرار گرفت؟ آن شخص گفت: در سوی باطل و حضرت فرمود: تو خود حکم کردی.

امام رضا علیه‌السلام به سبب شرایط حاکم، از خود چیزی نمی‌فرمایند و تنها به نقل روایتی از امام باقر علیه‌السلام بسنده می‌نمایند. هم‌چنین با توجه به پاسخ سؤالی که آن شخص از امام باقر علیه‌السلام می‌پرسد، موضوع و حکم غنا در آن زمان‌ها بدیهی و شناخته شده بوده است و به این می‌ماند که پرسیده شود آب خنک است یا آتش؛ زیرا غنای دوران امام باقر علیه‌السلام همانند غنای زمان عباسیان، سراسر فسق، فساد و فحشا بوده است، از این رو آن شخص نیز آن را با «باطل» می‌داند. البته سیستم و نظام حاکم بر جامعه آن زمان چنین بوده است و این امر منحصر به شخص مأمون نیست و آنان چنان امامان شیعه علیهم‌السلام را در تنگنا قرار داده بودند که آنان نمی‌توانستند سخن خود را نیز برای یاران بیان دارند. از این روست که ما به تکرار می‌گوییم غنا و موسیقی ولایی برای یاران اهل بیت تشریح نشده است و امامان شیعه علیهم‌السلام فرصت و مجال آن را نیافتند که همه حقایق را به صراحت بیان دارند و آنان به زبان ایماء و اشاره از کنار بسیاری از حقایق گذشته‌اند. شرایط حاکم بر جامعه در آن زمان، زمینه‌ای برای تحقیق و شناخت موضوع غنا و موسیقی باقی نمی‌گذاشت؛ همان‌گونه که امامان معصوم علیهم‌السلام نیز گرچه علم ما کان وما یکون داشتند، مطالب را به صورت مدرسی بیان نمی‌نمودند و بر بیانِ حکمِ واقعیت‌های جامعه خود بسنده می‌نمودند. اگر آن حضرات می‌خواستند بفرمایند در هزار و اندی سال دیگر موارد حلال غنا و موسیقی موضوع می‌یابد، دشمنان از بیان امام سوء استفاده می‌کردند و تبلیغ می‌نمودند که امامان شیعه علیهم‌السلام نیز غنا و موسیقی را حلال می‌دانند؛ پس غنا و موسیقی دربار ما نیز اشکال ندارد. شاهد بر این مدعا، همین روایت است. مأمون به نقل از امام رضا علیه‌السلام گفته بود که آن حضرت غنا را حلال می‌داند و حضرت نیز مأمون را لعنت نموده بود؛ چرا که حضرت می‌دانست دشمنان می‌خواهند از چنین حکمی، برای بار دیگر، پیراهن عثمان درست کنند.

با توجه به این روایت، حضرت با عباسی نرم و ملایم سخن گفته است و ایشان نه آن را حرام دانسته‌اند و نه حلال؛ بلکه از امام باقر علیه‌السلام نقل روایت می‌کند. البته دقت در روایت امام باقر علیه‌السلام می‌رساند زمان ایشان نیز زمانه مشکلی بوده است، از این رو حضرت می‌فرمایند: اگر حق و باطل را بر دو دسته تقسیم کنند، غنا با کدام دسته است و حضرت امام باقر علیه‌السلام نیز حکم را با تلویح بیان می‌کند و به صراحت حکم به حرمت نمی‌دهد، و آن زندیق هم گمان به حلیت می‌برد؛ زیرا بیان حضرت چنان نرم است که ترخیص از آن فهمیده می‌شود؛ چرا که آن زندیق در تحلیل خود اندیشیده است غنا با باطل است، درست است، اما هر باطلی حرام نیست و خود این گونه اجتهاد کرده است. البته، این امر استبعادی ندارد؛ چرا که آنان با حضرات معصومین علیهم‌السلام زندگی می‌کردند و بر لزوم دقت بسیار بر گفتار آن حضرات واقف بودند. حضرت امام باقر علیه‌السلام نفرمود غنا حرام است؛ بلکه فقط باطل بودن غنا را حکم درستی دانستند. البته پرسیدن حکم غنا از طرف اشخاصی همانند خلفای عباسی به این می‌ماند که فردی قاتل و رباخوار از حکم غسل جمعه بپرسد و بگوید آیا اشکال دارد من غسل جمعه را انجام ندهم، درست است که انجام ندادن غسل جمعه اشکال ندارد، اما شخصی که به‌راحتی و به ناحق آدم می‌کشد و ربا می‌خورد، چنان‌چه غسل جمعه انجام دهد یا نه، تفاوتی ندارد، بلکه به وی باید گفت نباید از غسل جمعه سخن گویی؛ چرا که گاه، حرمت کاری، چنان شدید است که دیگر کارها در کنار آن رنگ می‌بازد و امامان معصوم علیهم‌السلام نیز فراست و زیرکی خود را دارند و خود را به چیزی که اصل نیست، مشغول نمی‌دارند و به همین خاطر، از روی تندی و بغض و با شدت می‌فرماید: آن زندیق دروغ می‌گوید. من چه می‌خواستم بگویم و او چه استنباط کرده است. من می‌خواستم به او تذکر دهم که او به گناهانی بالاتر از غنا مثل غصب مقام ولایت مبتلاست و او می‌گوید غنا اشکال ندارد. آن‌چه در زمان نزول این روایات واقع شده بود، چیزی بالاتر و بدتر از غنا بوده و آن اندراس دین و خانه‌نشینی صاحبان ولایت بوده و غنا نیز معرکه آرای مجالس غاصبان خلافت بوده است. سلاطین بنی‌امیه و بنی عباس همه چیز؛ اعم از بذله‌گویی، شعر، موسیقی، رقص و گاه قرآن کریم را در خدمت بقای حکومت خود گرفته بودند. حال، اگر امام به آنان بفرماید: قرآن خواندن در این زمانه نیز حرام است، هیچ بُعدی ندارد؛ چون آنان از قرآن نیز بر علیه دین و جهت ترویج باطل استفاده می‌کردند؛ چنان‌چه در زمان حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام ، دشمنان، قرآن را بر نیزه کردند و در پشت آن سنگر گرفتند و معاویه را در پناه آن حفظ نمودند و حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام را با چه مصایبی درگیر ساختند؛ در حالی که نگاه به چنین قرآن‌هایی و حفظ آن حرام بوده است و باید تیرها و تیغ‌های خود را بر آن نابکاران و هرچه در دست دارند، وارد می‌آوردند و به فریاد جبهه باطل و پیشوای آن، معاویه و عمروعاص که به حیله، بر تیر زدن به قرآن و سوختن آن گریه می‌کرده‌اند، رحم نمی‌آوردند.

 در هر حال در گذشته، دولت و حاکمیت در دست مخالفان شیعه بوده است و به تبع، سیاست‌های حاکم بر غنا و آلات موسیقی و دیگر ابزار شادمانی و نشاط‌بخشی را آنان مدیریت می‌کردند. از سوی دیگر، فاجعه کربلا داغی بر دل‌ها گذاشت و شیعه را برای همیشه داغدار نمود. این امر برای نمادهای تقوا و ولایت‌پذیری که به حقیقت ولایت رسیده بودند و می‌دانستند که بر صاحبان ولایت چه گذشته است، بسیار سخت و سنگین بوده است. غم غربت و مظلومیت امام حسین علیه‌السلام عالمان شیعه را از رمق انداخت. نه تنها در گذشته دور، بلکه در زمان رضاخان ملعون، مردم به زیرزمین‌ها می‌رفتند، درها را می‌بستند، پرده‌ها را می‌انداختند و سر بر زانو می‌گذاشتند و در غم مولای خویش، حسین علیه‌السلام زار زار گریه می‌کردند و اشک غم می‌باریدند، اما امروزه  می‌توان مهندسی طرح «شادمانی دینی» را کلید زد. برنامه‌ریزی برای جشن‌ها و ارایه طرح شادمانی ضرورتی برای امروز است. هنوز «شادمانی دینی» در جامعه ما طرح ندارد و شناسه خود را نیافته است. مردم جامعه ما از چشیدن «طعم شادی» در پرتو «طرح شادمانی دینی» بی‌بهره‌اند و به خود شادمانی دینی نمی‌بینند. از این رو چه بسیار جوانانی که به کوچک‌ترین محرّک‌ها و با ترفندهایی به انواع شادی و امور نشاط‌آور کاذب، پاسخ مثبت می‌دهند.

از هم‌اکنون باید در اندیشه طراحی کارکردهای بایسته شادی‌آفرینی دینی در انواع گوناگون آن، از جمله در غنا و موسیقی بود و چنان تنوع شادی‌آفرینی مذهبی و نشاط‌آوری داشت که بتوان آن را به غیر مسلمانان نیز ارایه داد و آنان را به سوی این کالای دینی و فرهنگی مسلمانان فرا خواند.

هر یک از گریه و شادی، باید جایگاه ویژه خود را بیابد و در مورد این دو باید به عدالت رفتار نمود و آن را قانونمند کرد و حزن و شادی را از معصیت و گناه دور داشت.

برای نمونه، استفاده از غنا و موسیقی‌های مجاز در جشن‌ها و اعیاد مذهبی و ملی و دیگر مجالس شادی مانند جشن‌های عروسی و تولد شادی‌آفرین این محافل است. در مثل مجالس عروسی و اعیاد مذهبی امتنان بیش‌تری بر مؤمنان شده است و دین اجازه می‌دهد سرور مؤمنان در شادی‌ها و عروسی‌ها و پیوند قدسی ازدواج با غنا ـ که ذات آن حرام نیست ـ حاصل گردد. چراکه موسیقی به خودی خود مجاز است و اگر هیچ کار باطل یا حرامی به همراه آواز غنایی و موسیقایی نباشد، غنا و موسیقی مجاز است و چنان‌چه در کنار خوانندگی غنایی و موسیقی، گناهی انجام شود و موسیقی در خدمت جبهه باطل و ظلم قرار گیرد، حرام می‌باشد. گناهانی مانند شراب‌خواری، وارد شدن مردان نامحرم بر زنان و مفاسد دیگری که ویژه بیت‌الغناها و کاباره‌ها، دانسینگ‌ها و تالارهای موسیقی است از عوارضی است که حکم اقتضایی و جواز اولی موسیقی را مورد تأثیر قرار می‌دهد و آن را حرام می‌سازد.

صدای خوش، نیکویی و حسنی خدادادی است که به زیبایی می‌ماند و زیبایی وصفی رحیمی است و هر کسی از آن بهره‌مند نمی‌باشد و همان‌طور که نمی‌شود با صورت زیبا مخالفت نمود و با تیغ در آن خراش انداخت، نمی‌توان صدای خوش را نیز خراب کرد و با آن مخالفت نمود؛ گرچه هر دو را باید از آفت دور داشت و آفت هر دو، معصیت است.

آدمی این توان و نیرو را در خود نهفته دارد که در دنیا نمونه‌ها و مشابه لذت‌ها و شادی‌های حلال بهشتی را به آفرینش رساند و آن را کشف یا اختراع نماید و آن را به صورت شرعی به مردم دنیا ارایه دهد و با صوت و صدا و نغمه داودی دنیای کفر را ویران نماید؛ چرا که همه واله و حیران صدای خوش هستند. این کار از عهده غیر معصوم نیز بر می‌آید و چه بهتر که این افتخار نصیب مردم ولایت‌مدار کشور ما باشد؛ همان‌گونه که ژاپن در زمینه الکترونیک پیشتاز است و کشور ما در حال ایجاد بسترهای رقابت با آنان در این زمینه و زمینه‌های دیگر و به ویژه در صنایع دفاعی است. ایرانیان همیشه می‌توانند. امروزه قهرمان قهرمانان که زیر سنگین‌ترین وزنه‌ها می‌رود، از کشور ما برخاسته است. کشوری که در روزی بیش‌تر مردم آن در روخوانی قرآن مشکل داشتند، امروزه هزاران مجلس قرائت قرآن کریم را درون خود دارد و این‌ها همه تأییدی است بر این که ایرانی ولایت‌مدار می‌تواند و باید با همت خویش فرهنگ برتر صد ساله پس از این را به نام فرهنگ برتر و مترقی شیعی و ولایت و محبت حضرت امیرمؤمنان رقم زند. این امر نیاز به طراحی دقیق و ایدئولوگ و نظریه‌پرداز و لیدری توانا دارد که با چشمان نافذ خویش چالش‌های صد سال آینده دنیا را که در مسیر هدایت دینی و گسترش بنیان‌های اندیشار شیعی وجود دارد ببیند و از امروز برای گذار از آن‌ها بیندیشد.

او باید نخست پیرایه‌ها را از دین بزداید و با خرافه‌هایی که دنیای علمی صد ساله آینده آن را بر ما خرده خواهد گرفت مبارزه کند و حلال و حرام دین را به وضوح بیان دارد و سپس بر ترویج آن سرمایه گذاری نماید و متأسفانه حوزه‌های علمی ما بعد از مرحوم علامه طباطبایی کم‌تر نظریه‌پرداز توانا را در خود دیده است. اگر ما بتوانیم موسیقی حلال را به جهان ارایه نماییم، به جای آن که فرد ولایت‌مداری، با احساس نیاز، به مکان خلوتی رود تا موسیقی حرام همسایه را بشنود، کافری به خواننده شیعی می‌نگرد و از غنا و موسیقی او چنان معنویت در او زنده می‌شود و به وجد می‌آید که بر پیشوایان تربیت کننده چنین خواننده‌ای، بارها و بارها درود می‌فرستد.

هم‌چنین موسیقاران ولایی باید موسیقی درمانی را به جایگاه شایسته خود برسانند و آلات موسیقی و نیز غنا را در امور خیر و نیز در درمان بیماری‌های روانی به کار آورند و روح فرهنگ دینی را در جان و دل جوانان این مرز و بوم، بلکه مردمان دیگر ملل و کشورها زنده نمایند و طعم لذت محبت به خاندان اهل بیت علیهم‌السلام را با موسیقی ولایی خود به آنان بچشانند.

۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۵٫

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه نمایید:

۱:  http://www.nasimeeshgh.com/index.php/maqalat/1443-music7

۲: http://library.ayatollahnekounam.com/index.php/human/music

 

مطالب مرتبط