تمايز طلاق مبغوض از طلاق رهايی بخش

تمايز طلاق مبغوض از طلاق رهايی بخش

«وَإِنْ یتَفَرَّقَا یغْنِ اللَّهُ کلّا مِنْ سَعَتِهِ وَکانَ اللَّهُ وَاسِعا حَکیما»(۱).

ـ و اگر آن دو از یک‌دیگر جدا شوند، خداوند هر یک را از گشایش خود بی‌نیاز گرداند و خدا همواره گشایش‌گر حکیم است.

بیان: این آیه می‌فرماید زن و شوهر ناسازگار اگر از هم جدا شوند خداوند نیازهای آنان را پاسخ می‌گوید و زندگی محکمی به هر دو ارزانی می‌دارد. مهم‌ترین نیاز زن و مرد، مسألهٔ کام‌گیری آنان از هم‌دیگر است. زن و شوهر اگر به صورت علمی با هم ازدواج ننمایند و با هم تناسب نداشته باشند نمی‌توانند نیازهای جنسی یک‌دیگر را تأمین نمایند. در این که بسیاری از ازدواج‌ها ناآگاهانه و به اشتباه شکل می‌گیرد شکی نیست. ازدواج‌ها نیاز به بررسی علمی و آکادمیک و مشاوره و آگاهی‌دهی دارد. چیزی که هم‌اکنون در میان افراد جامعه نادیده گرفته می‌شود. تداوم زندگی‌هایی که به اشتباه پیوند خورده است خود اشتباهی دیگر است و این زندگی‌ها به جابه‌جایی و طلاق نیاز دارد تا مشکلات زن و مرد با انتخابی درست و به‌جا برطرف شود. درست نیست گفته شود شروع ناموفق نیار به پایان ناموفق دارد و انتخاب اشتباه را نباید دست زد؛ چرا که پیوند ازدواج قدسی‌تر از آن است که بریده شود. این گزاره از آنِ افراد ناآگاه و نیز ترسو است. بسیاری از مشکلات زوج‌های جوان که ناآگاهانه با هم ازدواج کرده‌اند با یک جابه‌جایی درست رفع می‌شود و زندگی ناسوتی آنان که تنها یک بار حق استفاده از آن را دارند سامان می‌گیرد.

این آیه می‌فرماید زن و شوهری که ناسازگاری آنان مسجل و غیر قابل حل است، با جدایی توسعه، گشایش و راحتی می‌یابند، نه این‌که طلاق آنان را بیچاره و بدبخت می‌نماید. خداوند واسع و حکیم است و حکم دارد و سخن وی نیز محکم است. زندگی‌هایی که یمن، کام، سلام و صفایی در آن نیست چنان‌چه با ارایهٔ راه‌کارهایی علمی، فنی و کارشناسانه قابل ترمیم نمی‌باشد، باید با طلاق و جدایی ترمیم گردد بدون آن که آمار آن لحاظ گردد. زندگی‌ها باید با راه‌نمایی درست، شیرین کام، زنده و بانشاط باشد.

خوش‌بختانه کشور ما توانست بی‌سوادی را در این کشور ریشه‌کن نماید بسیاری از بیماری‌ها را مهار نماید اما متأسفانه هنوز نتوانسته است آگاهی‌های لازم جنسی را به جوانانی که قصد ازدواج دارند بدهد. این در حالی است که اگر زندگی‌ها آرامش و آسایش نداشته باشد همین سواد نیز وزر و وبال می‌گردد و به ضرر فرد تمام می‌شود. زندگی باید طوری باشد که فرد خسته نشود. زن و شهری که نمی‌توانند از هم کام بگیرند، بعد از مدتی به خستگی می‌گرایند و هر دو افسرده می‌شوند. البته غربی‌ها چون بی‌بندو باری دارند مشکل ناکامی ندارند، ولی جامعهٔ ما که می‌خواهد سالم باشد، باید در پی ارایهٔ بینایدهای علمی برای زیست سالم زناشویی باشد. این برای جامعه‌ای دینی بسیار ناپسند است که جوانی مشکل ناکامی داشته باشد. بسیاری از ناکامی‌های زندگی به تشکیل ناصواب آن باز می‌گردد و زن و شوهر را مرده‌هایی متحرک می‌نماید. «أبغض الأشیاء عندی الطلاق» برای زندگی‌های سازگار است و نباید آن را پیراهن عثمانی کرد و بر سر دین زد. در مثل نیز می‌گویند: «دختر باید با لباس عروس به خانهٔ بخت رود و با کفن برگردد». مگر هر کسی می‌تواند لباس عروسی را به کفن تبدیل نماید.

البته برخی از پیرایه‌ها که به عنوان احکام دین ارایه می‌شود نیز زندگی را بر جوانان سخت می‌نماید. حوزهای علمیه و عالمان دینی باید در دورهٔ حاکمیت و ثبیت حکومت دینی، با تلاش مضاعف به تصحیح پیرایه‌ها بپردازند و به صراحت احکام منقبض کننده‌ای را که از دین نیست به مردم اعلام دارند و در اصلاح اذهان افراد جامعه نسبت به معارف دینی بکوشند.

تصور بغض‌آلود و ستیزجویانه از طلاق، خانواده‌های زن و مرد را پس از جدایی، با هم دشمن می‌نماید؛ در حالی که طلاق برای توسعه و گشایش زن و شوهر ناسازگار است. در صدر اسلام بوده است مردی که به همسرش می‌گفته من از تو خوشامد ندارم، ولی احساس می‌کنم با خواهرت سازگارم. وی همسرش را طلاق می‌داده و با خواهر او ازدواج می‌کرده است بدون این که نزاعی فامیلی اتفاق افتد. فرهنگ دینی اگر با عامیانه‌گری خلط شود، بسیار آسیب‌زا و منحط می‌گردد. البته کسی که زنی خوب، خوش اخلاق، مؤمن، زیبا و عالی دارد، ولی می‌خواهد او را طلاق دهد، فعل حرامی را مرتکب می‌شود؛ به این معنا که وی می‌تواند آن زن را طلاق دهد اما به معصیت آلوده شده است.

طلاق در لغت به معنای آزادی و رهایی است. طلاق نوعی آزادی است. زن و شوهری که شش ماه پس از ازدواج می‌فهمند با هم نمی‌توانند سازگاری داشته باشند باید از هم جدا گردند و با یک جابه‌جایی، زندگی خود را که می‌تواند مرداب و باتلاق گردد به بهشتی تبدیل نمایند. این مرداب در صورتی که فرزندانی نیز بیابد به قتلگاه زن و مرد تبدیل می‌شود؛ اما قتلگاهی که زن و مرد باید روزی چند بار جان یک‌دیگر را در آن بگیرند و چاهی بی‌پایان از مشکلات روانی برای فرزندان طلاق حفر نمایند. جامعهٔ دینی و قرآنی جامعه‌ای است که درصدی از طلاق در آن باشد و این قدرت آزادی و جابه‌جایی از افراد بیمار آن سلب نشود و دستگاه قضایی راه‌های پر پیچ و خمی را در برابر این افراد زخم خورده نگذارد و زخمی بر زخم آنان نیفزاید.  اگر ضعف و سستی کنار گذاشته شود و احکام دینی به‌درستی معنا و اجرا شود، جامعهٔ اسلامی ما مدرن‌تر از وضعیت دنیای پیشرو در تکنولوژی و فن‌آوری خواهد گردید؛ زیرا این جامعه افزون بر نیازهای مادی، نیازهای معنوی آنان را نیز پاسخ می‌دهد.  به هر روی فرهنگ طلاق نیازمند اصلاح و بازبینی است. جامعه‌ای که طلاق در آن آمار پیدا نمی‌کند، سالم نمی‌باشد. نخست نیز باید برای تصحیح نظرگاه مبغوض‌گرایی اطلاقی به طلاق فرهنگ‌سازی نمود. گاه زن و شوهری در یک خانواده به‌خاطر ناسازگاری‌ها و اختلاف‌هایی که دارند به ده‌ها معصیت گرفتار می‌شوند و دل آیینه‌ای خود را نیز به لجن نفرت کثیف می‌کنند، به هم بد می‌گویند و دلشان پر از آشوب و بوی تعفّن است؛ گویی در لجن زندگی می‌کنند و با این وضعیت زیر بار طلاق نمی‌روند و آن را مبغوض شرعی یا زشت عرفی می‌دانند! در حالی که همان طلاق مبغوض، در این موارد واجب است؛ چرا که ریشهٔ درمان مشکلات و رهایی از ده‌ها معصیتی است که به آن گرفتار می‌باشند. نگرش صحیح دین نسبت به طلاق، این است؛ هرچند باید با فرهنگسازی برای تمامی ازدواج‌ها، پس از شش ماه زندگی مشترک، حق جدایی و طلاق در صورت ناسازگار بودن را گذاشت. اگر طرحی شبه این در نظر گرفته نشود و جابه‌جایی صورت نگیرد، هستند بسیاری از زن‌ها که با داشتن چندین فرزند، رفیق می‌گیرند و به گناه می‌آلایند.

خداوند در سوره بقره می‌فرماید: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ ینْکحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَینَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِک یوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الاْآَخِرِ ذَلِکمْ أَزْکی لَکمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(۲)؛ و چون زنان را طلاق گفتید و عدهٔ خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران سابق خود چنان‌چه به‌خوبی با یک‌دیگر تراضی نمایند جلوگیری مکنید. هر کس از شما به خدا و روز بازپسین ایمان دارد به این دستورها پند داده می‌شود. مراعات این امر برای شما پربرکت‌تر و پاکیزه‌تر است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.

خداوند می‌فرماید دستور طلاق برای شما پندی است: «ذَلِک یوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الاْآَخِرِ» اما پند برای مؤمنان است و این می‌رساند طلاقی که به بغض و دشمنی می‌انجامد، این آشوب برآمده از طلاق و این حکم دینی نیست و به روحیات خود افراد مرتبط می‌باشد. طلاق مؤمنانه که احکام الهی در آن نادیده گرفته نمی‌شود چه‌قدر شیرین است که می‌فرماید: «ذَلِکمْ أَزْکی لَکمْ وَأَطْهَرُ»!

حوزه‌های علمیه مسؤولیت استنباط صحیح و علمی از دین را بر عهده دارند و نباید از اصلاح انحرافات و تغییر در بعضی از ساختارهای غلط و حل مشکلات و معضلات جامعهٔ اسلامی مأیوس باشند؛ هرچند پیکرهٔ سنتی و عرفی جامعه با آنان همراه نباشد.

  1. نساء / ۱۳۰٫
  2. بقره / ۲۳۲٫
مطالب مرتبط