امتحان صدق عشق

امتحان صدق عشق

ودّ، حُب و عشق، به ترتیب سه مرتبهٔ تعلق و وابستگی است. ودّ سطح بسیار نازل آن می‌باشد و میلی نفسانی و هوسی تغییرپذیر است که جایگزین پیدا می‌کند و برای نمونه با اندک دعوایی تبدیل به قهر و دوری می‌شود. حبّ، توسط دارد و امری قلبی است و انس و دل‌تنگی می‌آورد. کسی محبّت دارد که ترک خویشتن و میول نفسانی دارد؛ آن‌هم ترکی که با چشم دیده شود؛ یعنی به میل خود حس داشته باشد و آن را به خاطر محبوب کنار گذارد؛ نه این‌که میول خود را بکشد و از بین ببرد. محب باید میول خود را با دست خویشتن و در حالی که با چشم خود می‌بیند، به دره‌های عمیق خاطرخواهی محبوب بیندازد. کسی که اگر برای دیدن محبوب از خانه بیرون می‌آید و خودروی وی آسیب می‌بیند و آن را خیر خود نمی‌داند، محبت ندارد، بلکه در شهوت و هوس و میول نفسانی غرق است و جایی می‌رود که برای او لذت دارد و سختی و مرارتی در آن نیست و البته برای کسی که در ودّ است، چنان‌چه معقول و مشروع باشد، تناسب دارد، اما دیگر محبت نیست. حب، سوختن به آتش ارادت محبوب است. البته محبت به هر کسی خیرخواهی و هدایت به درستی برای اوست؛ برای نمونه اگر ظلمی دید، ظالم را بدون کینه و غرض شخصی و نفسانی از ظلم باز دارد، وگرنه لاابالی‌گری است. حَب به معنای بذر و دانه نیز از همین است؛ زیرا دوستی بذری است که جوانه می‌زند و کم کم و به تدریج رشد می‌کند تا نهایت به عشق می‌رسد که شدت حب و دوستی محکم است و مربوط به روح می‌باشد. عشق، دارای شور حکیمانه، شهامت خیرخواهانه، شجاعت و نهایت شهادت برای معشوق است. امتحان صدق عشق به این است که عاشق‌کشی در مرام معشوق، حلال می‌باشد؛ زیرا او را فنا و اتصال تمام به خود می‌دهد. تمامی پدیده‌های هستی از ذره تا دره و از مجرد تا مادی به عشق، حیات و کشش و حرکت دارند و هستی نکاح وجودی و ربوبی و ظهور علقه میان مظهر و مظهر است. عشق صافی و پاک، سوز و ساز و گداز و فنا دارد و آن‌چه در میان جامعه مرسوم است، ودّ و میولی می‌باشد که شادی و طرب و فرح و عیش و عشرت را دنبال می‌کند که می‌تواند عفیف و مشروع یا غیر عفیف و شیطانی باشد. صفای عشق پاک در قمار آن است که شهادت و ریختن خون خود برای معشوق می‌باشد. عشق، نشاط و مستی دارد و غمباری، یأس، فلاکت، حرمان و بدبختی در آن نیست؛ اما این امور می‌تواند عارض ودّ و میول نفسانی شود. بهترین نمایش عشق و آخرین کلاس بی‌نظیر و تکرارناپذیر و وحید آن، کربلاست. عاشق اگر به چاه و زندان شود، در عشق پایدار است و اگر سلطان شود، باز هم عاشق است و وفای به معشوق از او جدایی‌ناپذیر می‌باشد. طریق محبت یا به عشق یعنی به محبوبی می‌رسد یا محبی می‌گردد. محبان با قدم ریاضت و اشک و زاری و عبادت، قرب می‌گیرند بدون این‌که توان بلاکشی داشته باشند و محبوبان قرب اعطایی و بدون زحمت دارند و البته بعد از این موهیت، مدام آن‌ها را در بلا می‌دارند و آن‌ها بلا را استقبال می‌کنند و بلاکشانی چیره می‌باشند.

مطالب مرتبط