کسی که مسیر طبیعی زندگی خود را یافته و در حال زندگی میکند و نقد زندگی را مییابد و نیز زندگی خود و تمامی افراد را ربط محض به حق تعالی و فاقد هر گونه استقلالی میبیند، ترس از او برداشته میشود و شرایط عادی و بحرانی زندگی برای او یکسان است و از لحاظ روانی توان مقابله با پیشامدهای سخت و طاقتفرسا را دارد و از هیچ یک ترس و هراسی به دل راه نمیدهد؛ چنانکه شاعر گوید:
موحد چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس
بر این است بنیاد توحید و بس
این که خصوصیت زندگی سالم، داشتن احساس امنیت و نداشتن ترس است و زندگی بدون ترس و واهمه سالم است اقتضای سلامت قوهٔ غضبی است که خمودی ندارد و نیز در جانب افراط به شره نیز گرفتار نیاید. برای پرهیز از شره باید در شرایط عادی و طبیعی برای پیشامد شرایط غیر عادی و بحرانی برخی امکانات مادی را تهیه و نیز تواناییهای روانی و باطنی را آماده داشت تا غرایز و گرایشهای طبیعی وی در مواجهه با حوادث غیر عادی؛ مانند: انواع مصیبتها و از دست دادن عزیران، زلزله، سیل، طوفان و مانند آنها حالت غیر قابل کنترل و آتشفشانی به خود نگیرد. از دورانهای بحرانی زندگی دوران از کارافتادگی، بازنشستگی و پیری است که برخی در شرایط مخاطرات مالی و بیچارگی قرار میگیرند و بیش از هر زمان دیگری نیاز به دستگیری مالی مییابند. یا در دوران جوانی باید پیشبین لازم برای ازدواج و انتخاب همسر را داشت؛ زیرا جوان در معرض حوادث غیرعادی قرار میگیرد. پیشبینی لازم در این گونه موقعیتها سبب میشود فرد توان داشته باشد سلامت زندگی را مدیریت کند و وظایف مرتبط با زندیگ سالم را بهگونهای شایسته انجام دهد و تعادل نیروهای ظاهری و باطنی خود را حفظ نماید و در نتیجه از راه سلامت و بندگی حق بیرون نرود و از ادای وظیفه بازنماند و از حریم قرب الهی محروم نگردد. مهم این است که در بحرانهای زندگی هر کسی مسیر طبیعی و ربط محض زندگی خود به حق تعالی را ببیند و از آن غفلت نکند و دچار غیربینی نشود و دست یاریخواهی به غیر حق دراز نکند.
از مسایلی که طبیعت زندگی سالم آن را میطلبد دعا کردن در دورهٔ عادی و زمان عنایت و فیض و در بستر امنیت و خوشی است تا در زمان بلا و ابتلا نیز روند طبیعی خود را در پیوند با معنویت داشت و سنخیت طبیعی معنوی خود را در در هر دو زمان حفظ کرد. برای در امان بودن از انحرافات و لغزشهای احتمالی و درماندگی و واماندگی در روزهای بحرانی، باید در روزهای عادی دست به دعا و مناجات برداشت تا در گرداب بلا و گرفتاری، توجهات غیری پیدا نکند و به چنگال و دام شرک و دوبینی اسیر نگردد و قدرت مدیریت مسیر طبیعی و سالم زندگی را از دست ندهد.
خاصیت نفس این است که اگر در فراز و نشیب حوادث نباشد و در وضعیتی عادی سیر کند رکود مییابد و رذایل و مشکلات آن تهنشین میشود و به باطن میرود و هویدا نیست و بسیار میشود که مورد غفلت قرار میگیرد همانند آب راکد که بعد از مدتی لجنهای آن تهنشین میشود و بسیار گوار و صاف به نظر میآید، ولی تکانهای کافی است تا آن را فاضلاب سازد.
برخی بحرانها و تکانهها نفس آدمی و روان او را تحت تأثیر قرار میدهد. نفس در حالت عادی لایههای تهنشین شدهای از انواع رذایل را در خود دارد و به اصطلاح دارای زیرآب است و تکانهها و بحرانها سبب میشود نفس دچار فعالیت شدید گردد و لایههای تهنشین شده و نشست کرده با تحریک عوامل فشار به حرکت آید و به ظاهر منتقل شود و حالتی آتشفشانی به خود گیرد که گدازههای درون را با فشار بسیار به بالا حرکت میدهد. در این رابطه، مولوی حکایت زیبایی دارد. او گوید شخصی پی کاسبی بود که به منطقهای سردسیر، یخبدان رسید. در مسیر خود اژدهایی دید مرده و مانند چوب خشکی افتاده. او را گرفت و ریسمان به گردنش آویخ و به شهر آورد تا با معرکهداری درآمدزایی کند. بیایید و اژدها را ببینید و دست در دهانش بگذارید و دمش را بگیرید. آفتاب رفته رفته بالا آمد و اژدها را گرم میکرد. ناگاه با یک تکان، اژدها به خروش آمد و به جان وی و تماشاگران افتاد. نفس انسانی در مواقع عادی، خیلی مطمئن و به ظاهر آراسته است، ولی در موارد اضطرار و بحرانی، نفس مانند همین اژدها سر از لاک بیرون میآورد و آن میکند که نباید و سلامت زندگی خود و دیگران را آسیب میرساند. اگر فردی نفس خود را برای کاری تربیت نکرده است نباید در پیشامدهای زندگی به صورت ناگهانی خود را در موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه داخل کند، زیرااین موقعیتها برای او حکم شرایط بحرانی و غیرعادی را دارد و نمیتواند نفس و نیز فکر و عمل خود را در کنترل داشته باشد و رفتارهای غیر عادی از او سر میزند. در این مسأله، کافر و مؤمن تفاوتی ندارد و هر کدام به حسب خود، شرایط عادی و اضطراری دارند.
انسان باید در ابتدا و پیش از ورود به عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی و معنوی خود را محاسبه کند و حالات، روحیات، متعلق عادات و اضطرار خود را در این مواضع و موقعیتها بسنجد و مورد شناسایی قرار دهد و در جهت رفع مشکلات خود بکوشد.
یکی از راههای شناختِ استعداد و حافظه این است که ببیند تا چه مقدار گذشتهٔ خود رابه یاد میآورد. یکی هشت سالگی را به یاد دارد، یکی شش سالگی را؛ یکی چهار سالگی را و حتی دیگری سه سالگی را. انسان باید استعداد، تقوا، منش اجتماعی و خانوادگی را پیش از بلوغ و در هنگام ورود به دوران جوانی و آغاز زندگی مستقل بررسی کند؛ در خوشی و سختی، معصیت و غیر معصیت، در برخورد با خانواده و با دیگران، در بیماری، در عافیت، در فقر، در نعمت، در موقعیت درسی و غیر درسی، در ریاست و غیر آن، در سیری و گرسنگی و در بیخوابی و پرخوابی، قدرت خود را ارزیابی و سبک و سنگین کند و آنگاه با یاری و کمک خواستن از خداوند، نقاط ضعف خود را برطرف کند، نواقص و کمبودهای خود را تکمیل و جبران و خوبیها را تقویت و دنبالهگیری کند.
البته جامعهٔ اسلامی باید نهایت تلاش خود را داشته باشد تا در تمامی مراحل از فقر، سستی، زبونی و ناتوانی دور باشد و روح بزرگی و بزگواری و آقایی و کرامت را در کالبد خود داشته باشد تا بتواند از عوارض هر نوع شرایط بحرانی بهویژه فشارهای اقتصادی، مصون یابد.
در پایان این بحث، نیز باید نگاهی به افراد بحرانزده و از پا افتاده داشت و به اقتضای نظم نظام احسن گفت: از پا فتاده را خرده مگیر که سزاوار جوانمردی نیست و در روزگار؛ اگر افتادی، اسف مخور که موهبتی در پی دارد؛ اگر دریابی.