انفاق در جامعهٔ ما که آژیر قرمز فقر به صورت مدام کشیده میشود، باید به صورت سیستماتیک و نظاممند و آبرومندانه و با دیدی گسترده و به گونهٔ کلان و با الگوپذیری از امیرمؤمنان انجام شود که کمکهای مادی و انفاقات خویش را به در منازل به صورت پنهانی میرسانید….
نان گدایی منش بزرگواری را از انسان میگیرد و او را کوچک و کوتاهبین و جامد میسازد. من بچه که بودم جوان هیکلی و گردنکلفتی را میدیدم که آن زمانها در تهران پیتهای نفت را با گاری به در خانهها میبرد و در برابر آن پول میگرفت. روزی پای او شکست و آن را گچ گرفت و با اینکه قلدر بود اما دیگر نمیتوانست نفت بکشد. او در بازار مینشست و پایش را دراز میکرد. بازاریها میخواستند به او کمکی کرده باشند، به او پول خرد و گدایی میدادند. یک سال گذشت و من میدیدم او هیچ وقت خوب نمیشود و پایش همیشه در گچ است. این برای من سؤال بود که چرا پای جوان به این تنومندی خوب نمیشود. روزی یک بستنی برای او گرفتم و نشستم کنارش. با او سلام و احوال پرسی نمودم و بستنی را به او دادم. بعد همانطور که مشغول بستنیخوردن و سرگرم تعریف بود، به او گفتم من خیلی ناراحتم که میبینم پای تو بعد از این همه مدت خوب نشده است. او گفت نه تو غصهٔ مرا نخور. من پایم خوب شده اما میخواهم کاسبی خود را داشته باشم و دیگر نمیخواهم به کشیدن پیت نفت برگردم و حوصلهٔ آن کار را ندارم. نان گدایی در هر شکمی رفت، آن شخص دیگر دل و دماغ کار و تحقیق و تدریس و مطالعه و کوشش و استقامت و صبر را نخواهد داشت. متأسفانه تأکید بر ثواب عبادات نیز همین خاصیت دادن نان گدایی به افراد را دارد و آن را فاقد اثر میگرداند. عبادت طمعي نه چیزی را به باطن انسان میآورد، نه چیزی از آن خارج میکند. همانطور که مزدوری برای پول، عشق و ارادت را میمیراند، عبادتی که اجر و ثواب آن دیده شود نیز طمعپروری بدون خاصیت است؛ یعنی معرفت، رؤیت، حقیقت، غیب، شهود، مکاشفه و معاینه از آن بیرون نمیآید، نه جایی را میشکافد، نه حرکتی ایجاد میکند. این خیلی مهم است که انسان روحیهٔ گدایی نداشته باشد. کسانی که در حوزهها شهریههای اندک به طلبهها میدهند، چون آن را مانند نان گدایی میسازند، بدترین معصیت کبیره را مرتکب میشوند. هم حرمت طلبهها را میشکنند و هم خست و گداپروری را ترویج میدهند. اگر حوزهها مدیریت قوی داشت نمیگذاشت این ننگ دامان حوزهها را بگیرد که طلبهای را برای دههزار تومان به فیضیه بکشانند. نه گرفتن این پولها جایز است و نه پرداخت آنها و نه تقسیم آنها و همه فعل حرام میباشد و این نان خست و گدایی همسر و بچههای طلبهها را نیز آلوده و بیمار میگرداند و از مرجع تا طلبه را به آنها مدیون میسازد؛ زیرا شخصیت آنها را تحقیر و کوچک میگرداند. این نانهای گدایی عقدهٔ حقارت تولید میکند. نان گدایی به حتم پستی را با خود دارد و پستی و حقارت را در جان انسان میریزد. کسی هم که نفس و جان وی حقیر شده باشد، در جایی تاب مقاومت ندارد و با کمترین فشاری میدان را خالی میکند. نان گدایی که مصداق بارز آن همین شهریههای اندک است که اعطا و اخذ آن حرام و معصیت کبیره است، انسان را از ایمان و از خدا و از ولایت میاندازد. متأسفانه این نان گدایی را به خورد طلبهها میدهند و برای آنها با افتخار هم پیامک میدهند که مرحمتی فلانی دههزار تومان به حساب شما واریز شده است. طلبهای که از این نان گدایی استفاده میکند دیگر به درد هیچ کاری جز همان گدایی نمیخورد؛ نه به کار علم میآید نه به کار هدایت و ارشاد مردم و نه حتی به کار دنیا.
نانهایی که به خست و به اندکی مبتلاست، نفس و جان انسان را شکسته میسازد و فرد را از کار و تلاش و امید میاندازد. هنوز که هنوز است طلبهها را هرماه به فیضیه میکشانند تا به آنان شهریه دهند. خیلی زحمت کشیدهاند سیستم تخت و دفتری را مکانیزه کردهاند اما روح و محتوا همان است. امروزه حقوق هر صنفی را به حسابهای بانکی واریز میکنند؛ همانطور که با این سیستم به هفتادمیلیون نفر یارانه میدهند، اما اینها نمیخواهند شهریهٔ چندصدهزار طلبه را آبرومند و محترمانه سازند و چند صدهزار ساعت را بهراحتی و با آسودگی خاطر تمام، هر ماه تباه میکنند؛ در حالی که یک به یک نفسهای طلاب به آقا امام عصر تعلق دارد و مسببان آن را در قیامت مؤاخذه خواهند کرد. نان گدایی و نانی که در آن تحقیر و استخفاف باشد، طلبه را از آزادگی میاندازد. کسی که چنین نانی میخورد، هرجا برود تملق کدخدا و ارباب ثروت و سیاست را میگوید تا لقمه نان خود را تأمین کند؛ همانطور که همین مسأله روزگار امروز حوزهها را سیاه کرده است. کسی که چنین نانی میخورد کجا میتواند اقتدار باطنی و رؤیت و مشاهده و مکاشفه داشته باشد؟ چنین چیزهایی دیگر برای آنان مضحک و مسخره میگردد. کسی که چنین شهریههایی را به طلبهها میدهند بدترین ظلمها را در حق آنان دارند. کسی که نان گدایی و نان خست میخورد، حتی اگر شاگرد جرجیس پیغمبر هم بشود، چیزی بیش از یک گدا نخواهد شد و با تلنگری از میدان فرار میکند. نان گدایی جان او را آکنده از ضعف و ترس و توهم میسازد و این آشغالها در جان او رسوب میبندد. فرزندان و همسر چنین کسی نیز که از این نان تغذیه میکنند، خود را خوار، کوچک، سرشکسته و ناامید مییابند و در هیچ جا نمیتوانند سر خود را با افتخار بالا بگیرند و اعتماد به خود را بهطور کلی از دست میدهند و احساس حقارت و پوچی آنها را در خود میگیرد. این مشکل در سیستم یارانههای دولتی که به خست مبتلاست نیز وجود دارد و دولت به مردم خود خیانت و نیز توهین میکند که چنین یارانهٔ اندکی را هر ماه به حساب افراد واریز میکند؛ آن هم سیاستی که از لحاظ اقتصادی نه تنها هیچ توجیهی ندارد، بلکه خود آسیبی اقتصادی است و به هدف تأمین انگیزههای سیاسی یک گروه و حزب خاص انجام میشود. ضمن این که این یارانه ها عوارض نان گدایی را دارد و روح معنویت و آزادگی را در جامعه می خشکاند.
نمونهٔ دیگر نان گدایی نذرها و انفاقهای رایجی است که در جامعه بهویژه به نام عزاداری در ایام محرم میباشد. جمعیت فراوانی را در صف نگاه میدارند تا غذایی را به اسم تبرک به آنها بدهند. توجه شود که من به نحوهٔ توزیع این غذا انتقاد دارم که هتک حرمت میکند نه به اصل این کار. روز قیامت خدا دستهای مسببان چنین کارهایی را که حرکت بندگان خدا و عزاداران حسینی را نادیده میگیرد و آنان را آزار میدهد، میشکند. گاهی یک نفر هفتهزار غذا را به هفتهزار نفر در صفهایی طولانی میدهد. خدا برای همین نذری و انفاق که میپندارد با آن به قرب رسیده است، دستهای او را میشکاند؛ زیرا این کار او مردم دارای شخصیت را که باید در صف بایستند آزار میدهد و آنها را تحقیر میکند. انفاق به خصوص در جامعهٔ ما که آژیر قرمز فقر به صورت مدام کشیده میشود، باید به صورت سیستماتیک و نظاممند و آبرومندانه و با دیدی گسترده و به گونهٔ کلان و با الگوپذیری از امیرمؤمنان انجام شود که کمکهای مادی و انفاقات خویش را به در منازل به صورت پنهانی میرسانید و (به جامعه نیز گزارش آماری نمیداد و از آن عکس و تصویر تهیه نمیکرد تا در فضای مجازی به گونهٔ سفارشی و با حمایت مؤسسههای فرهنگی خویش پخش نماید ) و جامعه بعد از شهادت ایشان بود که متوجه میشد چهقدر از مواهب ایشان محروم شده است.