پيش نويس كتاب قانون – جلد يكم – قانون ولايت.
تکلیف قانونی
خط ۳۲ : انسان با وجود سلامت و توانمندی که رسیدن به بلوغ، و دارابودن عقل، قدرت و اختیار را لازم دارد، مفتخر به عنوان «مسؤول» و «مکلف» در برابر ولی الهی میگردد.
تکلیف و مسؤولیتپذیری ولایی، اندیشه و ارادهٔ انسان را به اعتقاد پیوند میزند و این دو را حقیقت ارزشی میگرداند. انسان در چنین
۱- احزاب / ۶٫
(۱۲۱)
جایگاهی موجودی ارزشی و معتبر است؛ به طوری که با نبود هر یک از امتیازات چهارگانه؛ کودک باشد یا دیوانه، ناتوان باشد یا بیاراده؛ اگرچه کژی و کاستی او نکوهیده نیست و مورد محبت و ترحم واقع میگردد، صاحب مسؤولیت نمیباشد و انسان، تنها با ادراک و پذیرش همین عنوان است که اولین کردهٔ ارزشی و ولایی خود را محقق میسازد تا جایی که میتواند با قصد قربت نسبت به همین امر، نخستین قانون خود را که انجام عبادت است اجرایی نماید و نیز همین عنوان، او را شایستهٔ توجه از ناحیهٔ صاحب ولایت الهی و دارای وظایف گسترده و تکالیف بسیاری مینماید که با اعتقاد او پیوند دارد. آدمی با دوری از هریک از امتیازهای چهارگانه (بلوغ، عقل، قدرت و اختیار) به هر دلیل و در هر موقعیت و برای هر فردی که پیش آید، از جایگاه ارزشی تکلیف و به تبع آن از ارتقای اعتقادی و انسانی و نیز از میدان التفات تشریعی ولی الهی دور میگردد و حکمی بر وی بار نمیشود. زیربنای تکلیفِ قانونی اموری است که در فقه به آن «شرایط تکلیف» گفته میشود.
مکلفان قانون
خط ۳۳ : قانون متوجه افراد بالغ و مکلف است. بلوغ که از شرایط تکلیف است، نشانههایی دارد که شریعت جهت اثباتی آن را تبیین کرده است. نشانهٔ بالغ شدن، یا روییدن موی درشت زیر شکم و بالای شرمگاه (نه موی نرم و نازک یا مویی که به سبب مصرف داروهای درمانی روییده است) یا بیرون آمدن منی در خواب یا بیداری، با اختیار یا بدون اختیار. این دو نشانه تابع شرایط اقلیمی منطقهٔ زندگی و صفات فردی و نوع
(۱۲۲)
تغذیه است و برای هر کسی در سنی رخ مینماید و چنین نیست که سن خاصی برای بلوغ دختر یا پسر شرط باشد.
آگاهی از قانون
خط آزاد ۳۴ : هر مکلفی بر مدار ولایت و محبت و برای تأمین سلامت دنیوی و سعادت اخروی، لازم است قانون را بداند و افزون بر آن، قانون را به کار برد. مکلف لازم است قوانینی را که به آنها بیشتر نیاز دارد، فرا بگیرد. تحصیل اعتقاد به اصول و مبانی قانون و فروعات مورد نیاز هر فرد، متناسب با پیشهای که دارد، بر پیرو قانون واجب است. پیرو قانون اگر به مبانی اسلام اعتقاد داشته باشد، «مسلمان» نامیده میشود. بر مسلمانان لازم است تمامی باورها، رفتارها و کرداری خود را برابر قوانین اسلامی سامان دهند و نمیشود کسی را بر عمل به خلاف آن واداشت. همچنین کسی نمیتواند به عنوان دستور مقام برتر خود، فرمانی غیرقانونی را عملی سازد یا او را در این جهت به گونهٔ مباشری یا تسبیبی یاری نماید.
اجتهاد و تقلید؛ طریق شناخت قانون
شناخت قانون یا به خلعت اجتهاد و خبرگی در وصول به دلیل است یا به پیروی و تقلید از مجتهد دارای شرایط تقلید، در غیر اینصورت، با آگاهی مکلف به بطلانِ عمل، لازم است آن را به شیوهای که قانون تعیین کرده است، تدارک نماید. مکلّف برای تقلید باید متن حکم و قانون را بهدست آورد و اگر آن را به اشتباه از کسی فرا گرفته است، لازم آن را به شیوهٔ درست انجام دهد. تقلید طریقی برای وصول به قانون میباشد، و
(۱۲۳)
سلامت این طریق بسیار مهم است. بنابراین فرد باید اطمینان داشته باشد به متن سالم قانون دست یافته است. برای این منظور باید قانون را از مجتهد صاحب شرایط گرفت. باید به اجتهاد و عدالت مدعی فقه و نیز طریقی که وی را به مجتهد دارای شرایط میرساند، اطمینان داشت. قانون در صورتی سلامت دارد که مورد تحریف، بهویژه تحریف معنوی قرار نگیرد.
تابع قانون
خط ۳۵ : کسی تابع و «مقلد قانون» شناخته میشود که قانون را در امور عملیاتی بهگونه عملی التزام دارد و در گزارههای اعتقادی به اطمینان عادی قلبی نسبت به آنها رسیده است. بر این پایه، تقلید در قانونِ عملیاتی، همان عمل به فتوای مجتهد صاحب شرایط و به متن قانون است و چندگانگی یا تقدّمی میان «تقلید» و «عمل» نیست.
عقیده
خط ۳۶ : عقیده به تمامی خطوط قانون حقانیت و مشروعیت میدهد؛ یعنی عقیده، زیربناییترین نقش را برای فرد و جامعه دارد و قانون و تمامی شؤون مرتبط با آن، حتی اصل حکومت، بر اساس عقیده است که ساختار و محتوا مییابد. عقیده در هر چیزی حتی در فروترین امور زندگی دخالت و تصرف دارد و برای آن، قانون قرار داده و نیز قانون را دارای مرتبه و امری طولی ساخته است و به آدمی هویت انسانی میدهد. حقیقت انسان، اعتقادات اوست که برای وی فصل نوری یا ناری میشود.
(۱۲۴)
فصل حقیقی آدمی، فصل نوری اوست که سعادت وی را تأمین میکند و این فصل با عقاید و باورهای درست و با معرفت نضج مییابد، نه با اندیشه و علم. عقیدهٔ حق، مربوط به فصل نوری است؛ برخلاف اندیشه که مربوط به فصل طینی و جبلی آدمی است.
قانون جامع
خط ۳۷ : قانون چون سمت هدایت همهجانبه را دارد، هم قوانین فصل طینی انسان را میآورد و هم قوانین فصل نوری را پوشش میدهد. میان نطق و تفکر و فصل طینی با عقیده و فصل نوری یا ناری تفاوت است. نطق و اندیشه از مبادی عقیده است. اندیشه جزو هویت انسان نیست؛ اما عقیده، امری برآمده از اندیشه است که هویت انسانی را میسازد. انسانیت انسان به معرفت و به عقیده و به دفاعی که از آن دارد، میباشد. عقیدهٔ حق دارای کرامت است. کسی که عقیدهٔ اسلامی ندارد و کافر است یا با ظلم ارادی، مورد التفات و مستمر، کافر میگردد، اعتباری ندارد و در مرتبهٔ فروترین نجاسات قرار میگیرد و حرمت ندارد؛ هرچند رعایت ادب نسبت به وی میشود. سیستمهای مدنی و غیر ولایی، تنها بر آن هستند تا به انسان حرفه و شغل و مسکن و درآمد و رفاه و رهایی بدون تجاوز و زندگی بدون آزار و مسالمتآمیز شکلی و واقعی بدهند؛ اما عقیدهٔ درست و ولایی، سبب عشق، ایثار و خویشتنداری و سازگاری حقیقی و ربوبی و ساخت هویت ابدی انسانی میشود. انسان برای رسیدن به کمال مطلوب خود که ابدیت او را میسازد، باید بهترین و درستترین عقیده را داشته باشد تا ارتقا یابد. تفکر و فصل طینی آدمی
(۱۲۵)
فقط سیستم مدیریت ناسوتی و سلامت دنیوی را عهدهدار است و به سعادت او ناظر نیست. اندیشه را هم انسان مؤمن و هم انسان کافر دارد و در طهارت و نجاست آنها دخالتی ندارد و سرنوشت بهشت و جهنم او را رقم نمیزند و مایز حقیقت آن دو نیست، بلکه این اعتقاد است که یکی را پاک و دیگری را نجس میسازد و یکی را مستحق بهشت و دیگری را به آتش سوزان جهنم میکشاند.
پيش نويس كتاب قانون – جلد يكم – قانون ولايت.