دیدن خدا در خواب و بیداری

دیدن خدا در خواب و بیداری

 

اگر کسی بگوید: خدا را در خواب یا در بیداری دیده‌ام، آیا می‌توان گفت: چنین رویت یا رویایی ممکن و درست است یا باید صاحب چنین خوابی را بیمار دانست و ناراحتی روحی و روانی او را تشخیص داد و یا عقاید سنتی برخی از گروه‌ها و مذاهب چنین خواب یا خیالی را در او ایجاد نموده است.

در تحلیل و بررسی این موضوع لازم است بررسیده شود که آیا می‌شود خداوند متعال وجود تنزیلی و یا قالب مثالی داشته باشد و آیا می‌توان خدا را در عالمی مثالی یافت و آیا ممکن است پروردگار عالمیان به مثال کشیده شود یا خیر؟ این پرسش بحث مستقلی است که در عرفان مطرح می‌شود و ما آن را به‌طور گویا و صریح در کتاب‌های گسترده عرفانی خود و به‌ویژه در شرح بر مصباح‌الانس و منازل‌السائرین مطرح نموده و به آن جواب مثبت داده‌ایم و در آن‌جا گفته‌ایم که تمام حقایق مثالی، تنزیلی از وجود عینی حق در لباس فعل و سایه‌ای از تشخص مصداقی آن حضرت می‌باشند.

اگرچه این سخن بسیار عالی و شریف و شیرین است، تصور و اثبات آن بسیار مشکل است و باید آن را در مقام خود عنوان نمود.

کسانی که حضرت پروردگار را کلی می‌دانند و از تشخیص مصداقی حق وحشت دارند، در واقع منکر حقیقت هستند و آن حضرت را نشناخته‌اند؛ زیرا کلیت، مفهومی مساوی نفی آن حضرت است و اگر مراد از کلیت، همان کلی فلسفی باشد که به معنای سعه وجودی است، منافاتی با تشخص و عینیت خارجی ندارد و می‌شود آن حضرت، وجود خارجی داشته و از شخصیت و عینیت برخوردار باشد، با این بیان که در ذات شخصیت و عینیت، حد و محدودیتی نیست و حد و محدودیت موجودات ناسوتی و یا بالاتر از آن، از ماهیت و ماده آنان می‌باشد و به امکان و فقر آن بستگی دارد و هرگز نفس وجود و هستی، حد و مرز را در ذات خود جای نداده است و می‌شود که آن حضرت در خارج باشد و شخصیت نیز داشته باشد و در عین حال محدود به حدی نیز نباشد و نباید حد امکانی و ماهوی و مادی را حد وجود؛ آن هم وجود مطلق عینی و شخصیت خارجی واجب تعالی دانست که از هر گونه حیثیت و حد و طرف و سو و جهت عاری است. درک چنین بیانی و اعتقاد به چنین خدایی چندان آسان نیست و باید به‌صراحت گفت: مشکل‌ترین نوع بیان درباره حضرت حق است؛ هرچند تصویر درست از خداوند همین طرح است و نظریات دیگر درباره پروردگار عالمیان همه به انکار حق باز می‌گردد، نه به اثبات حق، و تنها تصویری اقناعی به شمار می‌رود.

البته، در جهت شناخت و بیان چنین حقایقی نباید یقین ظهوری و چهره مخلوقات را اوهام و خیالات پنداشت و در گزاره‌ای کلی می‌توان گفت: حق تمام وجود است و هویتی حقیقی و ذات تمام دارد و فعل نیست؛ اگرچه عالم فعل اوست و تمام هستی تعین ظهوری حق و فعل آن مطلق است و ذات ندارد و وجود حق است و ظهورات خلقی آن جناب و بر این اساس می‌توان گفت: حضرت حق حقیقتی عینی، مصداقی، شخصی، فردی و خارجی است و نفس خارج و وجود و هستی و عالم نیز چیزی جز تنزیل آن حضرت در ظرف ظهور و بروز نمی‌باشد.

پس ممکن است فردی وارسته و عارفی واصل و امام و پیامبر معصومی در خواب و یا بیداری، چنین حقیقتی را به تنزیل و مثال دریابد و پنجه قدرت و حکمت و خلاقیت حق را در پیچ و خم کاری مشاهده نماید و حق را در تمام تنزیل و مثال زیارت کند که دیگر چنین زیارت و دیدار و حضور و مشاهده و رویتی در خور بیان نیست و هیچ صاحب سرّی آن را برای همگان بیان نمی‌کند؛ همان‌طور که ممکن است قدرت بیان آن نباشد و قالب الفاظ توان کشش چنین رویتی، و گوش و زبان تحمل درک و هضم آن را نداشته باشد و اذهان عوام و بلکه خواص از عوام نیز درصدد فهم و درک چنین حقایقی نباشد و با کشیدن بند انکار و پوزخند، خود را از تمام این معانی به خیال خود راحت سازند.

البته، ممکن است کسی چیز دیگری را دیده باشد و به خیال بر آن نام خدا گذارد، بدون آن که چنین خطایی را بفهمد و می‌شود که نگرانی‌های روحی و روانی در چنین امری دخالت داشته باشد؛ همان‌طور که ممکن‌است اعتقادات سنتی و باورهای باطل مسلکی کسی را به خیال این که خدا جسمانی است و در جسم می‌گنجد چنین خواب‌هایی را اقتضا کندودرگفته خود نیز صادق باشد، دیگر این افکار هیچ یک چیزی جز پندارهای روانی یا سنتی نیست و هیچ کدام خدا نمی‌باشد؛ زیرا حضرت حق جسم نیست و جسم هم ندارد و نیازمند به این گونه حدود و امور نمی‌باشد؛ همان‌طور که موجودات دیگری هم می‌باشند که جسم نیستند و نیازمند به جسم هم نمی‌باشند و وجود و هستی نیز منحصر در جسم و جسمانیت نمی‌باشد.

دیدن چنین خواب‌ها و چنین صورت‌هایی در خواب می‌تواند تعابیر گوناگونی داشته باشد؛ همان‌طور که در بیداری نیز می‌شود صاحبان چنین صورت‌هایی، حالات و خصوصیات مختلفی داشته باشند و در مقام بیان تطبیق، هر یک موقعیت خاص خود را دارند که ممکن است فردی با دیدن چنین خوابی، صاحب مقامی گردد یا نزول اجلالی داشته باشد یا آن که تنزیل مرتبه و درجه‌ای پیدا کند و یا موقعیت استعدادی خاصی پیدا نماید و می‌شود دارای نگرانی روحی و روانی نیز باشد که تمام اقسام گوناگون آن در تشخیص معبری روان‌کاو و دانا می‌باشد.

همچنین ممکن است فردی بر اثر صفا، شور، عشق و شوق و بروز و ظهور صفات کمال، حقایق معنوی را در قالب‌های مثالی به خواب ببیند که این ترفیع است و حکایت از بزرگی و رفعت روحی آن فرد می‌کند.

همین‌طور ممکن است کسی بگوید: در خواب دیدم که حضرت «محبت» سراسر وجودم را فرا گرفته بود و «معرفت» در تمام وجودم راه می‌رفت و «عشق» و «شور» را در خود مجسم دیدم و مشاهده نمودم که با جناب صفا می‌رقصیدم و یا با عشق راه می‌رفتم و یا با محبت صحبت می‌کردم و همان‌طور که تحقق آن در خواب ممکن است، در بیداری نیز ممکن است برای افراد نادری رخ دهد و می‌شود که حقایق معنوی از جزیی به وسعت کشیده شود و از معنا به صورت درآید؛ گرچه این تنزیل معنای عینی می‌باشد، خود رفعت به حساب می‌آید و حقیقت معاشقه و لقای وجودی میان انسان و صفات وی می‌باشد و همان‌طور که حقایق مصداقی؛ همچون مجردات عالی تشخیص عینی دارد، حقایق معنوی نیز از مراتب عینی برخوردار است، با این تفاوت که تنزیل حقایق معنوی و تمثیل آن آسان‌تر محقق می‌گردد.

البته، پر واضح است که ادعای این گونه امور چیزی غیر از حقیقت آن است و فراوانی از گفته‌ها و نوشته‌هایی که در این زمینه موجود است، حکایت از سادگی، ریا، جهل، فریب، خدعه و بازارگرمی می‌کند. البته، می‌شود در میان این گونه گفته‌ها و نوشته‌ها، یافته‌هایی نیز وجود داشته باشد که از تمام آن‌ها برای ما تنها گفته و نوشته‌ای باقی مانده و شان و افتخار و فضلی برای گروه و فرقه و دسته‌های آن افراد نمی‌باشد و نباید یافته آنان را به بازار کشید و در قبالش نان و مقامی برای خود طلب نمود. دسته‌ای به حقیقت می‌رسند و دسته‌هایی نان و نام آن حقیقت را می‌خورند و گروهی به آب می‌رسند و گروه‌هایی تنها ستیزه آن آب را تناول می‌نمایند و بندگان شایسته و برگزیده حق می‌سوزند تا روشنایی برای راهنمایی ایجاد کنند و دیگران با زور و پیش‌فروشی، روشنایی دروغین خود را مطرح می‌سازند و با این کار همان روشنایی و نور حقیقی را نیز خاموش می‌نمایند و از آن تنها به حکایت و اسم و رف اکتفا می‌کنند و از آن اعجاز و کرامت و وصول و مرتبت، تنها به دوغ و خیار بسنده می‌نمایند.

افرادی که در خواب، صورت‌های مادی و موجودات ناسوتی اطراف خود را می‌بینند و امور مادی را صورت می‌دهند، گذشته از آن که حاکی از بینش و بصیرت و آگاهی در خواب می‌باشد، خود ترفیع و خلاقیت است که صورت و موجودات مادی را به مثال می‌کشاند و مثال وجود او، صاحب خلق و آفریده می‌گردد و ماده را به صورت و تجرد می‌آورد و آن حقایق مادی را با خود همراه می‌سازد.

افرادی که خواب نمی‌بینند و حتی از نعمت صورت‌گری در خواب نیز بی‌بهره می‌باشند، باید به دنبال علت باشند که خود حکایت از وجود کمبود یا نگرانی در روح آنان می‌کند و باید در رفع آن بکوشند؛ مگر افراد بسیار وارسته و صاحب کمال که فیوضات معنوی آنان فراوان است و منحصر به این گونه صورت‌ها و خواب‌ها نمی‌باشد و کم‌تر در گرو آن می‌باشند و آنان را عوالم معنوی بیش‌تر مشغول می‌دارد تا صورت و خیال و خواب؛ اگرچه آن‌ها نیز از خواب‌های خوش و پرمعنا بی‌بهره نیستند و صاحب مبشرات می‌باشند؛ به‌خصوص در اوایل راه و ابتدای زمزمه‌های باطن که بیش‌تر از آن بهره‌مند هستند.

مردم عادی و افراد عمومی هرچه در خواب از موجودات مادی دور از خود را ببینند، بیش‌تر رونق می‌یابند، تا آن که موجودات اطراف خود را مشاهده نمایند. کسی که در خواب نان، آب، خانه و باغ خود را می‌بیند و مال، غذا و خوراک چرب و لذیذ را به خواب می‌بیند، با آن که خواب افراد دیگر و اشیای دورتر از خود را می‌بیند تفاوت دارد.

آن که در خواب حالت فردی را می‌بیند و یا کسی را مشغول کاری می‌بیند یا مشاهده می‌کند که فلانی مُرد و یا فرزند فلانی به دنیا آمد، حالاتش به مراتب بهتر است از کسی است که خود را بر سفره غذا و یا در میان بستر خواب می‌یابد.

آن که پنهانی‌های امور و ریزه‌کاری‌های مخفی و نادیده‌ها را به خواب می‌بیند، از ارزش بیش‌تری برخوردار است تا کسی که دیده‌ها و بوده‌های ظاهری را در خواب رویت می‌کند.

همین پیچیدگی‌ها نسبت به عوالم مادی و اشیای ناسوتی در خواب است که آدمی را به عوالم دیگر می‌کشاند و استعداد رویت حقایق معنوی و موجودات مفارق را به انسان می‌دهد و چشم دل را به روی دیگر موجودات می‌گشاید.

مطالب مرتبط