عناصر تقیه، شهرت و اجماع

عناصر تقیه، شهرت و اجماع

پيش نويس كتاب قانون – جلد يكم – قانون ولايت.

در زمان حضور معصومان علیهم‌السلام مؤمنان و شیعیان واقعی اندک بوده‌اند و حضرات معصومین علیهم‌السلام قدرت سیاسی و حاکمیت و دولت نداشتند. این عدهٔ اندک با فشارهایی که رژیم حاکم بر آنان وارد می‌آورده است، مجبور به تقیه یا توریه بودند. آنان در جامعه‌ای زندگی می‌کردند که مهندسی فضای فرهنگی آن در دست خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس بوده که آلودگی و پلیدی را تبلیغ می‌کردند و توده‌ها را از این راه با خود همراه می‌ساختند. این مؤمنان اندک، به صورت مستقیم با معصوم در ارتباط بودند و چون افرادی بسیار تیزهوش و زیرک بودند، به فرهنگ و قاموس رایج در لسان معصوم آشنا بودند و آنان می‌دانستند که موضوع احکام صادره از ناحیهٔ حضرات معصومین علیهم‌السلام چیست و در آن فضای نقیه و توریه، نه درگیر شبههٔ مصداقی بودند، نه شبههٔ مفهومی داشتند؛ اما آیا این قاموس مباشری به ما منتقل شده است یا خیر، نیازمند تحقیق و بررسی است. بسیاری از احکام، به زمانی اختصاص دارد که دولت اسلامی شیعی که بر مدار ولایت اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام حرکت کند، وجود نداشته است و چنان‌چه شرایط تغییر کند و حکومت و دولت از آنِ فقه حکمت‌گرا گردد و منفعت حلال عقلایی برای بسیاری از موضوعات طراحی کند، دلیلی فقهی از آن منع نمی‌نماید؛ به‌ویژه آن‌که دیگر تحت عنوان ترویج حکومت جور و حمایت از طاغوت نمی‌باشد. اگر حق و ولایت به غربت و تقیه مبتلا شود و دولت و حکومتی نداشته باشد، بسیاری از موضوعات در اختیار دولت طاغوت و جور قرار می‌گیرد و این موضوع اختصاصی درگیر حکم حرمت می‌شود؛ زیرا این موضوع

(۸۷)

در خدمت جبههٔ باطل و دستگاه ظلم حاکم می‌باشد و دولت طاغوت از آن استفادهٔ سوء می‌برد. برای نمونه، روایاتی که با شدیدترین لحن از برخی هنرها و سرگرمی‌ها نهی می‌کند، شدت سوءاستفادهٔ جبههٔ چیرهٔ باطل را برای در دست‌داشتن ارادهٔ مردم از طریق ترویج این هنرها آشکار می‌سازد. برای نمونه، خلفای جور مجالس و پارتی‌های موسیقی و آواز را سازماندهی می‌کردند و از مطربان و عیاشان و خوانندگان و نوازندگان و شاعران حمایت می‌نمودند تا توده‌ها را هرچه بیش‌تر به خلیفهٔ جور نزدیک‌تر نمایند و نگذارند افراد جامعه در این اندیشه فرو روند که امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نیز در حوزهٔ اندیشه و سیاست و در فضای فکری مسلمانان وجود دارد. از این رو در روایات، با بغض، از این گونه هنرها سخن گفته شده است. این بغض برای ذات چنین هنرهایی نیست، بلکه برای عمل استکبار و استعمار است که هنر را در خدمت خود گرفته بود؛ استکباری که نماد آن، خلیفهٔ جور بود؛ خلیفه‌ای که در پی تکذیب ولایت و تثبیت حکومتِ باطل خود قرار داشت. امروزه نیز برخی از دولت‌ها هنگامی که بخواهند برخی از کارهای سیاسی یا اقتصادی را انجام دهند که مردم به آن حساسیت بسیار نشان می‌دهند، پربیننده‌ترین سریال‌ها و مجموعه‌ها را در طول زمانی مورد نیاز، به روی آنتن می‌آورند و با سرگرم‌نمودن و اغفال ساختن مردم به زندگی شخصیت‌های محبوب آن مجموعه، سیاست خود را گام به گام به جلو می‌برند و ارادهٔ جمعی آنان را در مقابله با سیاست خود، تحلیل می‌سازند. خلفای جور، حکومت خود را در سایهٔ اغفال مردم از ارزش‌ها، پایدار نگاه می‌داشتند. آنان همهٔ اوقات فراغت و بلکه اوقات

(۸۸)

کاری مردم را پُر می‌کردند تا مردم ذهنی خالی و آسوده برای اندیشیدن نداشته باشند و حتی به این نیز نیندیشند که امامی دارند و با این کار، دین را به اندراس می‌کشیدند و فضای جامعه را با صدای باطل هنرمندان وابسته به نفع خلیفه پر می‌ساختند تا فضایی برای طرح صدای جبههٔ حق و صاحبان ولایت نماند.

این روند در زمان غیبت نیز ادامه داشته است. تاریخ علم فقه و استبداد حاکم بر جوامعی که فقیهان شیعه در آن می‌زیسته‌اند، آنان را به تقیه و پنهان‌داشتن نظرات خویش و سکوت و گاه تغییر آن می‌کشانده است. آنان با زیرکی و فطانت تمام، قرینه‌هایی را در کلام خویش به کار می‌بردند تا صاحبان تخصص به دست آورند که این فقیهان در مقام بیان دیدگاه واقعی خویش نیستند و اقرارهای آنان اکراهی است، بر این اساس، برخی از فتاوا هم‌چون بعضی از روایات از باب تقیه است و نباید آن را جدی گرفت. تاریخ شیعه از این نمونه‌ها بسیار دارد و کسی که با مراجعه به این متون بپندارد همهٔ گزاره‌های موجود در این کتاب‌ها، سخنان جدی و مراد واقعی آنان است، اشتباه می‌کند. این امر در بیش‌تر کلماتی که برای التیام میان شیعه و سنی گفته شده است، خود را بیش‌تر نشان می‌دهد. هم‌چنین اگر فقیهی در یک موضع، به ذکر چند روایت و نقل قول اکتفا نماید و سخنی از خود به آن نیفزاید، این امر می‌تواند نشانه‌ای بر تقیه‌ای بودن نظریه مختار وی باشد. هم‌چنین آنان در مقام تقیه، گاه از روایات تقیه یاد می‌کنند یا روایتی را حمل بر تقیه می‌کنند تا خواننده را به بحث تقیه رهنمون شوند. در چنین بحث‌هایی آنان از ارایهٔ هرگونه استدلالی گریز می‌زنند و به نقل گفتهٔ دیگران بسنده می‌کنند. آنان گاه خواننده را به

(۸۹)

تردیدهای فراوان توجه می‌دهند و معماگونه سخن می‌نویسند و از این‌که بخواهند حکم صریح دهند، محافظه‌کارانه می‌گذرند، به این سبب، آنان به نقل سخنان برخی فقیهان رو می‌آورند تا متفاوت بودن حکم با پیشامد فضای تقیه را یادآور شوند. نمونهٔ بارز این گفته گزاره‌های فلسفی میرداماد می‌باشد که فهم آن از عهدهٔ کم‌تر کسی بر می‌آید. جناب ملاصدرا همان سخنان استاد خویش را در کتاب‌های خود آورد، اما چون عریان و آشکار و بدن تقیه و پرده‌پوشی و تعقید سخن گفته است، تحت فشار سیاسی آن زمان قرار گرفت و به کهک قم تبعید شد، ولی میرداماد در همان زمان همواره مورد احترام بود. تقیه ایجاب می‌نماید عالمان دیدگاه‌های خویش را با پیچیدگی و تعقید و گاه با عباراتی که چند احتمال در آن داده می‌شود، بیان کنند.

پناه‌بردن به پناهگاه تقیه در زمانی که سیاسی‌گری و برخوردهای مزوّرانه با عالمان آزاداندیش جریان داشته باشد، در روزگار غیبت، موارد بسیاری دارد. نمونهٔ بارز آن ماجرای درگیری علمی میان اخباریان و اصولیان می‌باشد.

فقه حکمت‌گرا در تدوین قوانین خود برای دلیل‌واره‌هایی هم‌چون اجماع و شهرت، ارزشی قایل نیست. در فقه، کم‌تر موضوعی وجود دارد که اجماع اعم از محصّل و منقول در میان عالمان دینی وجود داشته باشد و اختلاف فقیهان در بسیاری از احکام، نمایان است. بسیاری از اجماع‌های ادعایی نیز تنها مدرکی است و با وجود مدارک فراوان و منابع نقلی، جایی برای تمسک به اجماع نمی‌ماند و به‌طور اساسی، به کسی که قباله و سند دارد، نمی‌گویند شاهد بیاور. تنها اجماعی معتبر است که غیر مدرکی بوده و از قدما رسیده باشد و چنین اجماعی در کم‌ترین موضوعی پیش می‌آید.

مطالب مرتبط