ما در روانشناسی مداراگرا که سبک اختصاصی روانشناسی خود ما میباشد، ریشه برخي اختلالات روحی روانی را پدیدههای ماورایی میدانیم. برای نمونه درست است اجنه به صورت اولی چون تحت دولت ملائکه هستند، با کسی عداوت ندارند و اذیت و آزاری به کسی نمیرسانند، اما اگر کسی که ضعیف است و به اصطلاح عرفانی سلطنت معنوی ندارد به حریم آنها نزدیک شود و آنها را اذیت کنند و باد دود دهد و تسخیرات جن را انجام دهد، آن جن در صورت توانمندی بر سر این میزند و این شخص یا مشاعر خود را از دست میدهد و …..
من طب و روانشناسی نزد طبیبی خواندم که در تهران به دکتر علفی مشهور بود. او شخصیت کمنظیری بود. من کتاب «قانون» ابنسینا را تا قبل از یازدهسالگی در محضر او خواندهام. با او به بیابانها میرفتیم و گیاهان دارویی را جمعآوری میکردیم. او در ارتباط با عالم معنا بسیار قدرتمند بود و در مواردی که در تشخیص درد و تجویز دارو شک داشت، آن را با استخاره با تسبیح، تصحیح میکرد. برای نمونه اگر شک داشت میان دارو کدام مؤثرتر است تا آن را برای بیمار تجویز کند، چنین نبود که هر دو را نسخه بپیچد، بلکه استخاره میکرد. او چون به ملکه قدسی مجهز بود، اطمینان داشت با این استخاره نظر خداوند را به دست میآورد و طبابت خداوند در تجویز دارو را بر طبابت خود ترجیح میدهد. امروزه گاه پزشکانی هستند که اگر ندانند کدام دارو بهتر روی بیمار جواب میدهد، هر دو را تجویز میکنند و به عوارضی که داروهای شیمیایی بر آنها دارد، اعتنایی نمیکنند. استاد ما همواره توصیه داشت تا میشود از داروهای شیمیایی استفاده نشود؛ زیرا دستکم صفای باطن را از بین میبرد. او میگفت بیگانگان بهخصوص انگلیسها و روسها که خیلی موذیاند با پیشرفتهترین تجهیرات برای تصرف ممالک اسلامی میآمدند اما میدیدند در برابر مسلمانانی پابرهنه که تجهیزاتی ندارند شکست میخورند. آنها دانسته بودند علت شکست آنها نه در امکانات و تسلیحات که در طهارت مسلمانان است و این طهارت سبب نزول قدرتهای ماورایی بر آنان میشود. آنها برای از بین بردن این طهارت که سلاح معنوی قدرتمند آنهاست، دواهایی وارداتی را به شکل قرص و شربت به داروخانههای مسلمانان آوردند و با تزریق نجاست به آن، طهارتشان را زایل کردند.
دکتر علفی برای من روانشناسی نیز میگفت. او بخشی از روانشناسی را در تیمارستانی که در امینآباد بود به من به صورت عملی یاد میداد. این تیمارستان محل طرح کاد و نیز آزمایشگاه ما بود. این تیمارستان بخشهای جداگانه و متمایزی داشت. بخشي از آن، محافظت و درمان از مجانین را به عهده داشت. آنها برخی را که دچار اختلالات روانی پیچیده بودند، زنجیر میکردند. امروزه به آنها قرصهایی میدهند که نفس آنان را میخواباند و بیشتر ایام یا در خواب است یا خمیازه و دهاندره دارد. در واقع زنجیرهای عینی بیرونی را که به دست و پا میبستند به زنجیرهای داخلی روانی که به نفس بسته میشود، تغییر دادند. من در آن تیمارستان بیمارانی را میدیدم که شبها خواب نداشتند و به اختلالاتی مانند وسواس مبتلا بودند. اگر به بعضی از این بیماران قرصهای رایج داده شود، در حق آنها ظلم میشود. کشور باید به رشد و توسعه برسد و به متخصصان آزادی داده شود تا همه بدانند درمان چنین بیماریهایی نه کار طبیب است، نه روانشناسی علمی رایج. ما در روانشناسی مداراگرا که سبک اختصاصی روانشناسی خود ما میباشد، ریشه اینگونه اختلالات روحی روانی را پدیدههای ماورایی میدانیم. برای نمونه درست است اجنه به صورت اولی چون تحت دولت ملائکه هستند، با کسی عداوت ندارند و اذیت و آزاری به کسی نمیرسانند، اما اگر کسی که ضعیف است و به اصطلاح عرفانی سلطنت معنوی ندارد به حریم آنها نزدیک شود و آنها را اذیت کنند و باد دود دهد و تسخیرات جن را انجام دهد، آن جن در صورت توانمندی بر سر این میزند و این شخص یا مشاعر خود را از دست میدهد و خُل میشود یا قدرت نعوظ خود را از دست میدهد؛ بهگونهای که اگر فرزندی از او متولد شود، بهره هوشی اندک دارد و خِرفت میباشد و نهتنها خانه او به نکبتخانه تبدیل میگردد، بلکه وزر و وبال آن حتی به فامیلها و طایفه او میرسد. چنین اموری را متخصصان این رشته درمییابند. کسی که میخواهد جنی را موکل خود گرداند باید این توانمندی را داشته باشد که به آنها چیزی بدهد تا بتواند از آنها چیزی بگیرد و به اصطلاح عرفانی برای آنها قدرت نازخریدن و نیاز داشته باشد؛ وگرنه شخص خود را بیچاره و مفلوک و بیمار میگردد. کسی میتواند شیاطین را تسخیر کند که مست و رخش باشد، با آنها در انس قرار بگیرد و صاحب ناز و نیاز باشد.