ما ضرورت قداست و پاکی را برای عالمان دینی خاطرنشان شدیم، اما از این سو، برخی عالمان، قداست، تقوا، پاکی و طهارت نفسی که خود داشتند را برای مردم لازم میدانستند. چنین توقعی از افراد عادی اشتباه است. این امر میتواند ریشه در ناآگاهی از شناخت انسانها و حقایق اجتماعی داشته باشد. برخی از عالمان زاهد ـ و البته ظاهرگرا ـ گمان مینمودند همه مردم باید زندگی پیامبرگونه داشته باشند و یا دستکم مقدس اردبیلی شوند.
اگر گفته شود قرآن کریم خود میفرماید: « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاْءِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ»(۱)، باید گفت: هدف آفرینش دارای مراتب است و این گفته هدف عالی خلقت است. همچنین در صورتی که مراد از این بیان، عبادت تکوینی باشد، این امر به خودی خود حاصل است و اگر عبادت تشریعی منظور است، چنین نیست که عبادت غایت آفرینش باشد، بلکه عبادت طریق است و انسانها در طریق هستند، نه در غایت، و این گونه است که تقسیم انسانها بر سه گروه صحیح است و چنانچه کسی بخواهد مردم عادی را به عباد الرحمان یا مؤمنان متوسط برساند، بیدینی آنان را نتیجه خواهد گرفت؛ چرا که در طریق هدایت دینی، هرکس را باید به خود و تواناییهای خویش رساند، نه به دیگری.
عالمان دینی نباید دیگران را به طرف خود کشند و از آنان توقعی نابهجا داشته باشند؛ به ویژه آن که حتی نسبت به گروه دوم نیز نمیتوان برای رساندن آنان به عباد الرحمان با فشار برخورد نمود؛ چرا که شاید به تلنگری باز گردند و به مرتبه مردم عادی نزول یابند. کسانی که برخلاف این اندیشه، باور دارند خوب است به کوچه و بازار روند و مردم را در آزمایشگاه جامعه از نزدیک ببینند و با جامعه و گروه خونهای متفاوتی که برخی با برخی دیگر سازگاری ندارد آشنا شوند گرچه چنین توفیقی به جامعه علمی داده نشده است.
هر کس باید در جای خویش هزینه شود و برای خود باشد. ما این معنا را در کتاب «حقوق نوبنیاد» و نیز «دانش زندگی» توضیح دادهایم. تقوا و ایمان نیز این گونه است و نمیشود از همگان انتظار انجام یکسان آن را داشت. همانطور که ما در جنگ تحمیلی که هشت سال به درازا انجامید، تنها بخشی از افراد را در جبههها میدیدیم و نه همه ملت را، با آن که در درازای هشت سال دفاع مقدس، هریک از ملت به نوعی به جبههها امداد رسانی میکرد؛ به گونهای که سکوت و خویشتنداری برخی از افراد نیز سبب امنیت روانی و کمک به رزمندگان به شمار میرفت. البته این انتظار را نمیتوان از همه داشت. نه تنها در جنگ، بلکه در تمامی امور، همین حکم جاری است و همه نمیتوانند در تمامی عرصهها به صورت یکسان شرکت داشته باشند و نباید این امر موجب سرزنش برخی باشد؛ چرا که سرشت آدمیان این گونه متفاوت است. اگر از مسجدها آمار گرفته شود، عده کمی هستند که در مسجد سر بر خاک میسایند و چنانچه آماری از میکدهها و قمارخانههای قدیم یا پارتیهای امروز به دست آید، باز شمار اندکی هستند که چنین رویکردی در زندگی خود دارند. هفت خطهای روزگار، در مسیر زندگی خود به شیطانی بزرگ تبدیل میشوند و مسلمانان عابد و زاهد نیز توان آن دارند تا اسوههای پرهیزگاری گردند. چنین تربیتی معلول و برآمده از مراتب متفاوت انسانهاست. در مسیر تربیت، تا میشود باید بهترین بهتران را تربیت نمود، وگرنه به تربیت افراد متوسط و در نهایت عادی باید بسنده نمود، اما نباید انسانها را عصبانی، ستیزهگر و معاند با دین الهی ساخت. دعوت همگانی هفتاد میلیون جمعیت به عبادتی چون نماز شب، روسریها را نیم سری و لباسها را از دو سو به بالا و پایین میآورد و به هر جای آن نیز که ممکن باشد، چاکی داده میشود، ولی اگر جامعه باز باشد و مشرکان نیز به کارهای عادی خویش بپردازند و حریم و حرمت دین نیز آنگونه که دین از ما خواسته است، پاس داشته شود، هم برای دینمداران، جامعهای سالم است و هم نابسامانیها به صورت فراگیر و همگانی به وجود نمیآید.
فتواهای دینی با توجه به تفاوت مراتب انسانها نمیتواند کلی و برای همه به صورت یکسان باشد و چنین سخنی نیز از سر مصلحت گفته نمیشود، بلکه خداوند، انسانها را چنین خلق نموده و توجه به ساختار خلقتی انسانهاست که آن را ضروری میسازد. البته، نباید فراموش کرد که بسیاری از احکام الهی برای همه مردم یکسان است و چنین احکامی برای حداقلی از مردم است و نگاه حداقلی، آسیبی به تفاوتها نمیزند.
۱ـ ذاریات / ۵۶٫