نقد سیاست‌های اقتصادی حاکم بر کشور

نقد سیاست‌های اقتصادی حاکم بر کشور

من در درس خارج فقه اقتصاد، سیاست‌های اقتصادی حاکم بر کشور را در رتبهٔ ریشهٔ آن نقد نموده و خطوط و اصول اقتصاد اسلامی و نقشهٔ آن را ترسیم مي كردم؛ اما مدعیاني که امروز سرمایهٔ این کشور در اختیار آن‌هاست؛ نه خود اقتصاد می‌دانند، نه به اقتصاددان‌های دانشگاه‌ها توجهی دارند، نه تفکر جمعی را احترام می‌گذارند و نه گذاشتند ما بحث‌های اقتصاد اسلامی را ادامه دهیم. …..

برخی از من به آیت‌الله العظمی دکتر نکونام یاد می‌کنند؛ یعنی یک عنوان دکتر به من می‌دهند تا محملی برای توجیه گفته‌های من داشته باشند. آنان می‌پندارند من تحت آموزش‌های علمی امروز و از تحقیقات دانشگاه‌ها سخن می‌گویم. برخي خیال می‌کنند ما روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد یا دیگر علوم خود را از دانشگاه‌ها یا منابع علمی رایج می‌گیریم؛ در حالی که من حتی منابعی که تحقیقات علمی خود را محرمانه نگاه می‌دارند، پیش‌دبستانی علم می‌دانم. البته مانعان ما که حتی الفبای همین پیش‌دبستانی را نیز نمی‌دانند، امروز به جنگ ما آمده‌اند و همین مقدار محدودی را هم که گفته‌ایم، نمی‌توانند بربتابند. کسانی که اگر بخواهم خیلی مراعاتشان را بکنم می‌گویم پرستاران دین هستند که به جای پزشکان دین، طبابت می‌کنند. پرستارانی که دیانت و سیاست را تجاری و پولی کرده‌اند و شاخص هر چیزی را پول و مزدوری و تملق ساخته‌اند. نشستن پرستاران به جای پزشکان، کشور را به بیمارستاتی تبدیل می‌کند که هر که به آن داخل شود، زیر بار فرهنگ پرپیرایهٔ آنان، جنازه‌اش بیرون می‌آید. کادر حاکم بر کشور علمی نیست و من به یقین عرض می‌کنم اینان نمی‌توانند اسلام و دیانت و فرهنگ تشیع را اداره کنند. این‌ها متخصص نیستند و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی نمي دانند . اينها فرهنگ دینی و فقه اهل بیت علیهم‌السلام را نمی‌شناسند و برای همین با علم درگیر می‌شوند. و این ادعایی بوده است که در تمامی این سال‌ها تاوان آن را داده‌ایم. مشکلات و نابسامانی‌ها و ریشهٔ فسادهایی که در کشور است نه به مسؤولان و دولت ارتباط دارد، نه به چپی‌ها یا راستی‌ها، بلکه ریشه در این دارد که مدعیان ظاهرگرا، تخصص ندارند. من هیچ اعتقادی به تخصص و علم این مدعیان ندارم.  اینان اعتقاد به معرفت ندارند و می‌خواهند مملکت را بدون برنامهٔ علمی و بدون تخصص اداره کنند. البته این‌ها خود را با عناوین بسیار بلندی نام می‌برند بدون آن‌که شایستگی آن را داشته باشند.

 حتی نوابغ در محاصرهٔ زمان هستند و چنان‌چه صدها سال بعد از خود بیایند، باید خود را با رشد جامعه هم‌پا سازند. این گروه مدعی تخصص را به‌کلی ضایع کردند و امروز کم‌کم می‌یابند که قافیه را هم باخته‌اند؛ هرچند آن‌قدر پررو می‌باشند که شکست‌های خود را نیز موفقیت و پیروزی فریاد می‌کنند. خوب‌های انقلاب که رفتند و جوان‌هایی ادارهٔ مملکت را به دست گرفتند که فرهنگ دین را نمی‌شناختند. همین گروه بی‌تخصص، به بهانه تعهد، تخصص‌ها را نادیده گرفتند و همان‌ها که به نظر اینان متعهد بودند، بانک‌ها را به تاراج اختلاس گذاشتند؛ اما همیشه علم و تخصص در تقدم از عدالت و تعهد است. بحث تعهد و عدالت بعد از احراز علم و تخصص پیش می‌آید. کسی که علم و دانایی ندارد، توانایی هم ندارد. مدعیاني که سرمایهٔ این کشور در اختیار آن‌هاست؛ مدیریت سرمایه نمی‌دانند. ما جزو کشورهای پرسرمایه جهانیم، ولی این مدعیان نه خود اقتصاد می‌دانند، نه به اقتصاددان‌های دانشگاه‌ها توجهی دارند، نه تفکر جمعی را احترام می‌گذارند، نه گذاشتند ما بحث‌های اقتصاد اسلامی را ادامه بدهیم. این‌ها یکی از اتهامات مرا بحث‌های طرح شده در درس خارج فقه اقتصاد قرار داده بودند و این درس را متهم به براندازی می‌کردند و نهایت هم آن را تعطیل کردند. ما در این درس، سیاست‌های اقتصادی حاکم بر کشور را در رتبهٔ ریشهٔ آن نقد می‌کردیم و خطوط و اصول اقتصاد اسلامی و نقشهٔ آن را ترسیم می‌کردیم. ما این سبک فعلی و رایج درس‌های حوزوی را درست نمی‌دانیم و خود طلبه‌ها نیز آن را برای جامعه ناکارآمد می‌شمرند. سیستم وجوهات، افزون بر این‌که قدرت تأمین طلبه‌ها را دارد، حتی می‌تواند به دانشجویان هم امکانات برساند؛ اما وقتی مدیریت‌ها نابسامان باشد، حتی از ادارهٔ طلبه‌ها  بر نمی‌آید و آنان را به فقر مبتلا می‌سازد؛ همان‌طور که این‌ها اقتصاد کشوری با منابع غنی طبیعی را به فقر دچار ساخته‌اند. این‌که معلوم نباشد کدخدا کیست و چه کسی متخصص است و بازی زر و زور و تزویر و زاری در میان باشد، نهایت گردابی می‌سازد که تمامی مسببان این بازی را ناگریز و ناگزیر در خود فرو می‌برد. باید بگویم همین ظاهرگرایان که مانع عمدهٔ ما در تمامی این سال‌ها بوده‌اند، قافیه را به کلی باخته‌اند و کار دیگر تمام شده است؛ چرا که ایدئولوگ و نظریه‌پرداز نیستند. از آن بالادست‌ها موضوعات به شکل عمومی طرح و دنبال می‌شود و تخصصی در میان نیست. غرض دین بدون محنت تلاش دقیق و رنج تحقیق زیر نظر استادی ولایی برای نفوذ در عمق لایه‌ی‌های هزار و چهار صد ساله آن، به دست نمي آيد. این گروه مدعي تخصص ندارند تا بتوانند به شریعهٔ دینی که در هزار و چهارصد سال پیش بوده است ورود کنند و ترجمان دقیق آن به زبان علمی امروز گردند. این‌ها سیستم نوین جامعهٔ شهری و مدنی و پی‌آمدهای آن را نمی‌دانند. این‌ها با سیاسی‌کاری و با زرنگی و خدعه و با فریب و دغل و ریا و سالوس نفوذ و شهرت یافته‌اند. تاریخ مصرف دانسته‌های اینان که معلوماتی عمومی و کهنه است، گذشته است. مافياي زور و زر اما با همهٔ این‌ها دیگر به سبب مرور زمان، قافیه را به‌کلی باخته‌اند. می‌گویید نه؛ این فال و این تماشا.

مطالب مرتبط