این سالکان مُحبّ هستند که تا صدایی نشنوند به شوق نمیآیند و تا نوایی نخوانند، مست و هوشیار نمیگردند و آنان ضعیفان سلوک و محبان راه هستند. اما محبوبان الهی با شنیدن صوت وحی، الهام و رؤیت، سرمست و شیدا هستند ……
موضوع سخن ما در این بخش، مرید و سالک راه الهی است، نه عموم افراد عادی. سخن ما این است که مرید و سالک به غنا و موسیقی نیاز دارد و برای تجویز موسیقی برای سالکان باید دستگاههای موسیقی را شناخت. تجویز موسیقی برای برخی سالکان ـ آن هم در مرتبه و مرحلهای خاص از سلوک ـ به معنای تجویز آن برای همه مردم نیست. ممکن است موسیقی برای مریدی جایز و برای فردی عادی اشکال داشته باشد؛ همانطور که ممکن است صوت و صدایی برای مریدی جایز و برای مریدی دیگر ضرر داشته باشد. برای نمونه، ماده ماهور آن هم برای مدتی خاص به برخی سالکان توصیه میشود، نه آنکه به صورت کلی همه نوع موسیقی برای هر گونه مریدی جایز دانسته شود! تا چه رسد به همه افراد عادی. سالکی که میخواهد رشد کند و از کتلها بالا رود باید جای پایی برای خود داشته باشد و به موسیقی به عنوان ابزار طی طریق احتیاج دارد، ولی این امر به این معنا نیست که همه کسانی که در زمینی صاف حرکت میکنند، این ابزار را با خود بردارند و از آن بهره برند.
در عرفان، غنا و موسیقی و نیز سماع (مراد شنیدن صوتهای معنوی و فرامادی است) به عنوان «معین» و «مددکار» شناخته میشود. سالکی که در محضر استاد واصلی درس منازل عشق را آموزش میبیند و رونده این راه است در مسیر خود با انواع سختیها، بلاها که کمترین آن فقر مادی و انواع گرفتاریهاست رو بهرو میگردد. او اگر در باب اودیه وارد شود، سختترین حالات را تجربه خواهد کرد. چنین سالکی که به صورت طبیعی از محبان راه است، با وارد آمدن فشارهای بسیار، از نظر روانی خسته میگردد و گاه از ادامه سلوک باز میماند یا آرزوی ندیدن این مقامات را میکند. چنین کسی با صلاحدید و تجویز استاد معنوی به شنیدن غنا و موسیقی به میزان لازم توصیه میشود. گوش فرا دادن به غنا و موسیقی که نوع آن را استاد معنوی تعیین میکند، با توجه به غایتی که این سالک دارد، برای وی سزاوار دانسته میشود. توضیح این که در باب غنا، میان غایت و فاعل تفاوت است و این تفاوت از جنبه آمادهسازی و مبادی موسیقی و غنا ناشی میشود. کسی که شهوت و معصیت بر او غلبه دارد، با گوش فرا دادن به موسیقی، بیشتر برای انجام معصیت آماده میشود، و کسی که در حال عبادت است، موسیقی مددکار وی بر انجام عبادت است. موسیقی لحاظ آمادهسازی و اعدادی دارد و باید دید که شخص در چه طریقی است و موسیقی، وی را برای چه چیزی آماده میکند، آنگاه است که موسیقی حلال در دستگاهی خاص را میتوان برای شخصی ـ آن هم به تناسب رشد و موقعیت وی ـ تجویز نمود.
موسیقی برای سالک باید نقش اعدادی داشته باشد و این امر با توجه به مقامات و منازل تفاوت دارد. در منزلی، به او گوش فرا دادن به غنا و موسیقی آن هم در دستگاهی خاص توصیه میشود و در منزلی، از شنیدن همان نهی میگردد و دستگاهی دیگر به او توصیه میشود و در جایی نیز بهطور کلی، از هر گونه موسیقی برحذر میگردد.
سماع و رقص
در منازل و مقامات معنوی از «سَماع» یاد میشود و آن را یکی از منازل قرار میدهند. این مطلب در کتاب منازل السائرین آمده است. ما در جلد سوم شرح خود بر این کتاب، با عنوان «سیر سرخ»، به تفصیل از «منزل سماع» سخن گفتهایم. سماع حقیقتی است معنوی که در صحیفه سجادیه دیده میشود. مراد از سماع، شنیدن صوتهای معنوی و الهام ربانی در شکل صوت و صداست، نه آنچه در میان دستهای از صوفیه همراه با رقص و پایکوبی مشهور است.
انواع وصول
گفته شد غنا و موسیقی «معین» و مددکار و «موصل» و رساننده سالک به مقامات بالاتر است. موصِل سالک بر دو قسم است: نفسی و خیالی، و معنوی. موصل خیالی زمینه تمثیلی دارد و معین معنوی، امری تجردی، ربوبی و الهی است. صوت وحی، الهام و رؤیت از این قسم است. با توجه به این که مجذوبان درگاه الهی بر دو قسم محبان ریاضتی و محبوبان عنایتی میباشند، باید گفت موسیقی برای سالکان ابتدایی و متوسط و به اصطلاح محبان است که موصِل خیالی و نفسی است؛ اما اولیای الهی و محبوبان درگاه حق، به چنین اموری نیازی ندارند. محبوبان از ترجیع و تقریع و ایقاع مدد نمیگیرند و چاشنی پرواز آنان از تقریعات معنوی، ربوبی و الهی و از صوت وحی و الهام و نفخه رؤیت است. موسیقی، غنا و سماع برای آنانی است که باید یا از ذیل مدد شوند و یا دست آنان کشیده شود؛ اما آنان را که از بالا به پایین میآیند و کسی جلودار آنان نیست و در هر شرایطی، رقصکنان در محضر الهاند، چه به زنگارههای این حلبیآباد ناسوتی که با آن به راه افتند!
محبوبانی که برای ابد شارژ شده و بَر شدن و عروج را پیش از نطفه آغاز کرده و از شیرخوارگی دویدهاند کجا نیاز است که با سوت کفشهای کودکانه به راه رفتن تشویق شوند!
این ابزار و تحریککنندهها برای کسانی است که میخواهند از پایین به بالا روند. این سالکان مُحبّ هستند که تا صدایی نشنوند به شوق نمیآیند و تا نوایی نخوانند، مست و هوشیار نمیگردند و آنان ضعیفان سلوک و محبان راه هستند. اما محبوبان الهی با شنیدن صوت وحی، الهام و رؤیت، سرمست و شیدا هستند و از همین روست که پیشوایان دین علیهمالسلام آکاردیون و ساز و نیلبک دست نگرفتند؛ چرا که نیازی به آن نداشتند و خود را در جایی دیگر و به گونهای دیگر مییافتند و فرصت زمانی، مکانی و اجتماعی آنان محدود بود و زمینه برای آموزش آن به دیگران را نداشتند. محبوبان اگر جان دهند، ریز ریز گردند و زنده شوند و بارها تا ابد این گونه باشند، اندکی از عشق محبوب، در وجود آنان کاهش نمییابد؛ بلکه لحظه به لحظه شوق و عشقشان بیشتر میگردد.
در این وادی، چه بسا آنانی را که ما جزو کمّل به شمار میآوریم، مبتدی و متوسط راه هستند. مولانا و حافظ هنوز در راهند و از متوسطان و محبان به شمار میروند. قونوی قویتر از مولانا بوده است و شیوه او را نمیپذیرفته، اما مولانا او را پذیرفته و وصیت میکند که او بر جنازهاش نماز بخواند؛ چرا که بالاتر از او را نمیشناخته است. شعرهای مثنوی با آن بلندا و دقت نظر، مناسب محبان است و از نظرگاه محبوبان و اولیای کمّل الهی خالی است، بلکه بر آن نقدهای اساسی دارند.
مولانا ـ که از محبّان شوریده است ـ با تمام ید بیضایی که برخی برای او قایل هستند، اسیر شمس میشود. عشقِ مولانا، او را اسیر شمس میسازد و تاب لحظهای فراغ را از او میگیرد. شمس شوریده دختر مولانا میشود! پدر، عاشق شمس و شمس، عاشق دختر! این بزرگان همه از ضعیفان و مستضعفان بودند. وی شمس را به خانه خود میبرد و دختر خویش را به عقد او درمیآورد، این کار سالک محب است؛ ولی اولیای الهی از وادی دیگری آمدهاند و به گونه دیگری سیر میکنند. آری! آنان که در عرفان کنونی دم از سماع میزنند کجا و اولیای الهی کجا؟ محبوبی چون حضرت موسی ابن جعفر علیهماالسلام به حیله خلیفه نابکار قرار است در زندان اسیر زنی آوازهخوان و رقاص گردد، اما این زن است که شکار او میشود و او را در عشق الهی اسیر میسازد.
سماع کنندگان کنونی همچون کسانی هستند که کندر میخورند تا حافظه آنان زیاد شود یا «سبحان من لا یعتدی علی اهل مملکته»(۱) میخوانند تا نور چشم آنان زیاد شود؛ در حالی که اینان غافل هستند که این گونه هوش و نورِ چشم را زیاد کردن، چندان مشکل را حل نمیکند؛ ولی عدهای هستند که بدون خواندن این دعا، طرف دیگر دنیا را میبینند. البته، برای ضعیفان، خواندن دعا و خوردن کندر غنیمت است و نباید این دو مقام را با یکدیگر خلط نمود؛ چرا که اولیای الهی در افقی دیگر هستند، اما باید به فکر محبان و ضعیفان بود و راهی را برای رسیدن آنان به حضرت حق و وصول به قرب الهی پیشنهاد داد. از امور رسانای سالک به حضرت حق، اهمیت دادن به صوت و صداست؛ اما نگاه داشتن اندازه نیاز، حایز اهمیت است و اگر کمی بیشتر شد، بهجای قرب، بُعد و به جای وصول، غفلت را در بردارد؛ چرا که در حکم غذای مسموم است. برای تشخیص رسانا بودن غنا و موسیقی باید احکام شریعت بیپیرایه و آگاه را پاس داشت و آن را از حکم دین به دست آورد؛ زیرا شریعت مربی بشریت است و بدون در نظر گرفتن سود و زیانی برای خود، به راهنمایی باورمندان خویش در حوزه نظر و عمل میپردازد.
البته، شایان ذکر است تا مراد، یقین و اراده پیدا نشود، نواختن نیز جایز نمیگردد. موسیقی باید مددکار و رسانا باشد، نه این که ضرر داشته باشد.
مرید و سالک صاحب یقین و اراده، در کنار همه ریاضتهایی که دارد، از موسیقی نیز استفاده میکند.
۱ـ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۴۴۸٫