آماده كردن نيروهاي تدافعي و بازدارنده سبب ترك گناهان

 

سالک باید این آمادگی و توان را پیدا کند که معاصی را ترک گوید و از نواهی پذیرش و متابعت داشته باشد. ترک گناهان بدون آمادگی پذیرش، ممکن نیست. کسی که آمادگی ندارد، با پیشامد محیط گناه، خود را می‌بازد و نمی‌تواند خودنگه‌دار باشد.

کسی که آمادگی برای ترک گناه ندارد، ناگاه بر او زمینهٔ انجام گناهی نازل می‌شود و وی به سبب آماده نکردن نیروهای تدافعی و بازدارنده، قدرت دفاعی ضعیفی دارد و به‌راحتی و بدون هیچ مقاومتی، در منجلاب گناه فرو می‌رود. این آمادگی، برای انجام تکالیف نیز بسیار مهم است.

مؤمن، کسی است که پیش از هر عملی، استعداد تکلیف را در خود رشد دهد تا به این باور برسد که وی مکلّف بوده و بار تکلیف بر دوش اوست و فردی آزاد و بی بند و بار نیست. این همانند آن است که زنی بپذیرد شوهر دارد و باید شوهرداری نماید و در زندگی زناشویی خود آزاد و رها نیست و بار مسؤولیت حقوق شوهر بر دوش اوست؛ وگرنه وی اگر این معنا را نپذیرد، حتی ابتدایی‌ترین حقوق شوهر ـ که جزو حقوق انسانی است ـ را پاس نخواهد داشت. در طرف مقابل، شوهر نیز مسؤولیت‌هایی در قبال زندگی مشترک دارد. مؤمن همین که می‌پذیرد مکلف است و زن و مرد همین که می‌پذیرند در برابر شوهر و همسر مسؤولیت‌هایی دارند و سالک همین که می‌پذیرد برای دوری خود از گناه باید آمادگی و توان بازدارندگی داشته باشد، خود فعلی را انجام داده است و استحقاق ثواب این آمادگی و پذیرش، بهرهٔ او می‌شود؛ در برابر، ممکن است کسی حتی کار نیک و خیری را به انجام برساند، اما نه از باب ایمان و پذیرش امر الهی! و بر این پایه، استحقاق ثواب تکلیف را نمی‌برد.

سالک هم برای انجام امر الهی آمادگی دارد ـ که آن را با سلام و از روی محبت انجام می‌دهد ـ و هم در برابر نهی الهی خوف و حیا دارد و حرمت حق‌تعالی را با رجای به وی، پاس می‌دارد. آمادگی یاد شده، با خوف و رجا همراه است و حرمت مولا را در پی دارد که حفظ حرمت مولا، غیر از التزام به دوری از گناه است؛ زیرا ممکن است کسی عادت کند که به گناه نزدیک نشود، ولی نه از باب احترام به حق‌تعالی؛ اما سالک باید همواره در سیری که دارد، جانب حرمت حق را نگاه دارد و با لحاظ حفظ حریم حق و حیای از او، از دستورات شارع اطاعت نماید.

افزون بر این، سلوک سبب قرب، وصول، مناجات، شوق و عشق به حق می‌گردد و قرب و عشق به حق، نباید باعث بی‌مبالاتی سالک نسبت به حق شود. گاه انسان به کسی که قرب و عشق پیدا می‌کند، دچار اهمال و بی‌ادبی می‌شود و رعایت حریم را نمی‌کند. کسی که پیش از این، به ولی الهی بسیار احترام می‌کرد، چند روزی که به او نزدیک می‌گردد، با وی خودمانی می‌شود و دیگر آه از نهاد او بلند نمی‌شود؛ بلکه در حضور او مرتب بالا و پایین می‌پرد و جولان می‌دهد. چنین کارهایی کفران نعمت است. در سلوک، هرچه بیش‌تر به خدا احساس قرب و نزدیکی می‌شود، باید به حرمت او اهتمام فراوان‌تری داشت و بیش‌تر حیا نمود و نیز حرمت آخرین کتاب آسمانی او ـ قرآن کریم ـ را پاس داشت. حرمت، هم لحاظ فاعلی دارد و هم لحاظ قابلی.

اطاعت و پیروی از حق‌تعالی، در پیروی از کتاب و سنت نمود دارد. سالک برای آن که بتواند اطاعت امر و نهی الهی را داشته باشد، باید شریعت بی‌پیرایه را بشناسد. البته شریعت چنین است که طریقت و حقیقت را نیز با خود دارد. شریعت، نام ورودی شریعهٔ معارف است و طریقت، مرحلهٔ متوسط آن است که این شریعه چون نهری جریان می‌یابد و حقیقت آن، ورود به دریای عظمت حق است. کسی بدون ورود به شریعهٔ شریعت، به دریای حقیقت نمی‌رسد. شریعت در ابتدا وجود دارد، امّا ریشهٔ وصول به حقیقت است و تا نهایات باید از همین شریعه آبشخور داشت تا به فاضلاب بیراهه و باتلاق گمراهی گرفتار نیامد و به منجلاب تباهی و لاابالی‌گری دچار نشد.

مطالب مرتبط