درآمدي بر علم اصول، رجال و درايه

درآمدي بر علم اصول، رجال و درايه

 

درآمدي بر علم اصول، رجال و درايه

نوشتهٔ حاضر در بخش نخست، آرا، نظرگاه‌ها و نظام اجتهادی اصولیان نام‌آور را از آغاز تا عصر آخوند خراسانی ارایه می‌دهد و چهره‌هایی را که در روند تطور و رشد و تکامل علم اصول مؤثر بوده‌اند ، به اختصار می‌شناساند.

شناسنامه:

سرشناسه : نکونام، محمدرضا‏‫، ۱۳۲۷ -‬
‏عنوان و نام پديدآور : درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه/ نکونام.
‏مشخصات نشر : اسلام شهر: انتشارات صبح فردا، ‏‫‬‏۱۳۹۳.
‏مشخصات ظاهری : ‏‫‬‏۷۲ ص .
‏شابک : ‏‫‬‏۵۰۰۰۰ ریال:‏‫‬‮‭۹۷۸-۶۰۰-۷۳۴۷-۷۴-۴
‏وضعیت فهرست نویسی : فیپا
‏يادداشت : چاپ دوم.
‏يادداشت : چاپ قبلی: ظهور شفق، ۱۳۸۶.
‏موضوع : اصولیان شیعه
‏موضوع : حدیث — علم‌الرجال
‏رده بندی کنگره : ‏‫‬‮‭BP۱۵۳/۱‏‫‬‮‭/ن۸د۴ ۱۳۹۳
‏رده بندی دیویی : ‏‫‬‮‭۲۹۷/۳۹۲
‏شماره کتابشناسی ملی : ۳۶۷۲۷۹۱


 درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۹

پیش‌گفتار

هر علمی در آغاز پیدایش به مراقبت و بررسی نیاز مبرم دارد تا تلاش و کوشش، زمینهٔ رشد و تکامل آن را فراهم آورد. علم اصول و بحث‌های اجتهادی نیز جدای از این قانون نیست و در بدو پیدایش، تکامل و گستره‌ای کنونی را دارا نبوده و به همت عالمان بزرگ و با نوآوری‌های آنان توسعه یافته است. بدون تردید خدمات مجتهدان در این زمینه بسیار بزرگ و مهم می‌باشد و با هیچ امری قابل مقایسه نیست؛ زیرا اگر آنان عناصر مشترک استنباط را منظم نمی‌نمودند و برای به کارگیری آن، منابع شناخت و راه اجتهاد را آماده نمی‌ساختند، ما نمی‌توانستیم پاسخ‌گوی رویدادها و مظاهر نوین زندگی مدرن باشیم؛ چرا که اجتهاد درست، بر آن مبتنی است.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۰

نوشتهٔ حاضر در بخش نخست، آرا، نظرگاه‌ها و نظام اجتهادی اصولیان نام‌آور را از آغاز تا عصر آخوند خراسانی ارایه می‌دهد و چهره‌هایی را که در روند تطور و رشد و تکامل علم اصول مؤثر بوده‌اند ، به اختصار می‌شناساند.

«درآمدی بر علم رجال» ضرورت و بایستگی علم رجال و اصطلاحات علم الحدیث را برمی‌کاود.

شایان ذکر است این دو نوشته در دوران نوجوانی و در دههٔ چهل هجری شمسی نگاشته شده است.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۳

 


 

فصل نخست: تاریخ علم اصول

 


 

تدوین علم اصول

 

در تدوین بحث‌های اجتهادی و قواعد اصولی، عالمان اهل سنت بر عالمان شیعی پیشی داشته‌اند و این بدان جهت بوده است که آنان معتقد بودند که با رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله عصر نصوص و روایات پایان یافته است و آن‌ها به‌خاطر بهره نجستن از اخبار و نصوصی که از ائمهٔ اهل بیت علیهم السلام صادر می‌شد، در مضیقه و تنگناهای گوناگون قرار گرفتند و به‌ناچار به منابع ظنی روی آورند؛ از این رو، در تنظیم و تدوین آن کوشیدند؛ ولی امامیه معتقد بود که پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله عصر نصوص پایان نیافته است و ائمهٔ معصومین علیهم السلام امتداد وجود پیامبر می‌باشند و قول و فعل و تقریر آنان همانند قول،

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۴

فعل و تقریر رسول خدا صلی الله علیه و آله حجت و سنت شمرده می‌شود؛ بر این اساس، در آن زمان نیاز چندانی به تدوین آن احساس نمی‌شد و به همین سبب، در تنظیم و تدوین بحث‌های اجتهادی و قواعد اصولی تأخیر افتاد.

محققان و مجتهدان اهل سنت در تدوین قواعد علم اصول و عناصر مشترک اجتهادی کتاب‌های گوناگون و متنوعی نوشته‌اند. به عقیده برخی از محققان اهل سنت؛ مانند: ابن خلدون، نخستین کسی که اصول فقه را در میان اهل سنت به شیوهٔ علمی و فنی تدوین کرد، محمد بن ادریس شافعی (متولد سال ۲۰۴ ه. ق) پیشوای مذهب شافعی می‌داند که کتاب او به نام رسالهٔ امام شافعی معروف گردید. پس از وی، فقهای حنفی در این زمینه به تحقیق و تألیف پرداختند.

همان طور که بیان شد، پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله امامیه نیاز به تدوین بحث‌های فقه اجتهادی و قواعد اصولی پیدا نکردند؛ زیرا آنان معتقد بودند که قول، فعل و تقریر ائمهٔ معصومین علیهم السلام همانند قول، فعل و تقریر پیامبر

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۵

اکرم صلی الله علیه و آله حجت و سنت است؛ بر این پایه، باید آغاز غیبت کبرای امام عصر (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)؛ یعنی سال ۳۲۹ ه. ق را سرآغاز مرحلهٔ نیاز به بحث‌های اجتهادی و قواعد اصولی در میان امامیه دانست؛ چرا که با سپری شدن دوران غیبت صغری و آغاز غیبت کبری و عدم دسترسی به امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) و نایبان آن حضرت، شیعیان در امر استنباط با مشکلاتی روبه‌رو شدند که پیدایش مسایل نوپدید به‌تدریج بر شدت آن می‌افزود.

با گذشت زمان و دوری از نص و نیز تنوع مظاهر زندگی، روزبه‌روز بر مشکلات شیعیان افزوده می‌شد و مراتب ابهام در استنباط احکالم شرعی از منابع و مایه‌های اصلی استنباط، متراکم‌تر می‌گشت. در این زمان بود که عالمان بزرگ شیعه جهت رفع این مشکل به جست‌وجوی راه چاره پرداختند تا بتوانند از منابع موجود، احکام مسایل مستحدث و نوپدید را استخراج نمایند؛ بدین جهت لازم بود که قواعد اصولی و بحث‌های اجتهادی را

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۶

به‌گونه‌ای علمی و فنی مطرح کنند و سپس آن را به شیوهٔ علمی در منابع به کار گیرند که مجتهد بزرگ و نوآور، ابن ابی عقیل عمانی را باید طلایه‌دار آن دانست.


 

اصولیان امامیه

 

از مشهورترین عالمان اصولی می‌توان دانش‌مندان زیر را نام برد:


 

۱- ابن ابی عقیل عمانی

ابومحمد؛ حسین بن علی عمانی، معروف به ابن ابی عقیل، متولد ۳۲۹ ه. ق است. وی در علم اصول کتابی به نام «المستمسک بحبل آل الرسول» تصنیف نموده است. علامه بحرالعلوم گوید: «اصحاب در نقل اقوال و ضبط فتاوای او خصوصاً فاضلین و متأخران آن‌ها دارای اهتمام زیادی بوده‌اند»[۱]. وی در آغاز غیبت کبرا، نخستین کسی است که فقه را تهذیب نمود و نظر و اندیشه را به کار گرفت و بحث‌های اصولی را از بحث‌های فقهی جدا کرد. پس از وی، ابن جنید

______________________________
(۱)- ر ک: مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۷

کار وی را ادامه داد و پیش از وی نمی‌توان مجتهدی را سراغ گرفت که در این زمینه چاره‌ای اندیشیده باشد. فقه شیعه پیش از او به دلیل نداشتن روش علمی و فنی مفصل و همه جانبه نمی‌توانست وارد تفریع و تطبیق شود؛ از این رو، مهم‌ترین کار عالمان پیش از او بیان احکام از راه ظواهر نصوص و احادیث بوده است و از این محدوده خارج نمی‌شدند. فقه در اواخر غیبت صغرا و اوایل غیبت کبرا از محدودهٔ نقل نصوص و احادیث خارج نبود و کار فقه تنها درک و فهم معانی بود؛ نه تفریع (بازگشت دادن فروع تازه با اصول پایه) و تطبیق (منطبق ساختن قوانین کلی بر مصادیق خارجی آن) و این بدین جهت بود که فقه شیعه دارای روش و سبک خاص علمی و فنی نبودند و تفریع و تطبیق امری نظام‌مند است که بدون روش و شیوهٔ خاص امکان‌پذیر نمی‌باشد و این مجتهد بزرگ با کوشش پی‌گیر خود این خلأ را پر نمود.


 

آرای نادر ابن ابی عقیل

برخی از فتاوا و نظریات ویژه و نادر ابن ابی عقیل را می‌توان چنین بر شمرد:

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۸

۱- طهارت ذاتی اهل کتاب.

۲- جواز پاک کردن چیز نجس با آب مضاف در حال ضرورت.

۳- عدم استحباب مضمضه و استنشاق در هنگام وضو.

۴- جواز وضو با آب مضاف.

۵- جواز خواندن نماز به هر طرف در جایی که جهت قبله بر اثر تاریکی یا ابر یا باد معین نشود؛ حتی اگر خلاف آن آشکار شود.

۶- واجب بودن قنوت در نماز و بطلان آن به ترک عمدی.

برای آگاهی بیش‌تر از آرا و نظریه‌های ویژهٔ این عالم برجسته و دلایل آن، می‌توان به کتاب‌های مختلف مرحوم علامه و سرائر ابن ادریس و ذکرای شهید اول مراجعه نمود.


 

۲- ابن جنید

ابو علی؛ محمد بن احمد اسکافی، معروف به ابن جنید، متولد ۳۸۱ ه. ق از دیگر عالمان مشهور شیعه است. وی از اساتید شیخ مفید می‌باشد.

او نخستین مجتهد شجاعی است که از ابن

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۱۹

ابی عقیل پیروی کرد و تلاش پی‌گیری مبذول نمود تا علم اصول و عناصر مشترک در استنباط را به صورت علمی و فنی تدوین نماید. وی در این زمینه کتاب‌هایی تدوین نموده است که از آن جمله می‌توان به کتاب «تهذیب الشیعة لأحکام الشریعة» نام برد. شیخ طوسی گوید: «این کتاب دارای بیست جلد، مشتمل بر همهٔ ابواب فقه بوده است.» هم‌چنین او می‌افزاید: «ابن جنید آرا و نظریه‌های اجتهادی ابن ابی عقیل عمانی را در کتاب خود مطرح، تهذیب و سپس تقویت نمود.» ابن جنید، تمام مسایل اجتهادی را تبویب نمود و در ابواب گوناگون در یک جا گردآوری کرد و نیز آرای مختلف فقیهان و مجتهدان را با دلیل صحیح و ناصحیح، ظاهر و اظهر ذکر نمود. کتاب دیگر وی که بحث‌های اجتهادی را طرح می‌نماید، «المختصر الأحمدی فی الفقه المحمدی» است. علامه بحر العلوم؛ نویسندهٔ کتاب «الفوائد الرجالیة» دربارهٔ این مجتهد بزرگ می‌گوید: «او از اعیان طایفه و اعاظم فرقه و افاضل قدمای امامیه بود و از نظر علم و فقه و ادب و تصنیف بر همه برتری داشت

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۰

و از جهت اسلوب تحریر از همه بهتر و از نظر رأی و اندیشه از دیگران دقیق‌تر بود.» علمای دیگری هم‌چون نجاشی، شیخ مفید و علامه مجلسی از او به شایستگی یاد نموده‌اند.

ملا محمد امین استر آبادی از علمای اخباری در کتاب «الفوائد المدینة» او را مورد هجوم قرار داده و چنین می‌گوید: «نخستین کسانی که از طریق اصحاب امامان غفلت ورزیدند و بر کلام و اصول فقه مبتنی بر افکار عقلی که در میان عامه رواج داشت اعتماد کردند محمد بن احمد بن جنید و حسن بن علی بن ابی عقیل بودند که عمل به قیاس می‌کردند و از آن جا که شیخ مفید نسبت به تصانیف این دو عالم بزرگ اظهار خوش‌بینی می‌کرد، طریقه و روش او در میان متأخران اصحاب ما رواج یافت. این روش بالا گرفت تا این که نوبت به علامه رسید و او در بیش‌تر تصانیف خود بسیاری از قواعد اصولی معمول در میان عامه را پذیرفت و بدان ملتزم شد و سپس شهید اول و دوم نیز از او پیروی نمودند.» البته ملا محمد امین استر آبادی حق دارد که چهرهٔ درخشندهٔ مجتهد بزرگ جهان

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۱

شیعه؛ ابن جنید را خدشه‌دار سازد و بدون حساب او را مورد نکوهش قرار دهد؛ زیرا وی می‌داند که اندیشه‌های اجتهادی و افکار بلند این مجتهد بزرگ چه آثار سوء و ویرانگری بر اندیشه‌های جامد و خشک آن‌ها به دنبال دارد و بر همگان واضح است که بر اساس افکار او و ابن ابی‌عقیل بوده است که در زمان استاد کل؛ وحید بهبهانی قدس سره بنیاد اندیشه‌های اخباری‌گری ویران شد.

برخی ابن جنید را به عمل به قیاس متهم نموده‌اند. اگرچه وی در برخی از مسایل به قیاس عمل نموده است، باید توجه داشت قیاسی که ابن جنید بر طبق آن عمل می‌کرد، قیاس منصوص العله بوده که در آن زمان هم‌چون قیاس تشبیه و تمثیل حرام بوده است و حتی سید مرتضی در کتاب «الذریعة الی اصول الشریعة» معتقد بود که میان این نوع قیاس با سایر قیاس‌ها تفاوتی نیست. بعدها فقیهان بزرگی هم‌چون علامهٔ حلی و صاحب معالم بر این اعتقاد شدند که این نوع قیاس نیز دارای اعتبار است.


 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۲

ویژگی‌های ابن جنید در استنباط

مهم‌ترین ویژگی‌های نظام استنباطی ابن جنید عبارت است از:

۱- اعتماد بر ادلهٔ عقلی، همان‌گونه که در کتاب علامه (المختلف) و ابن ادریس (السرائر) اشاره شده در آن زمان چنین شیوه‌ای متداول نبوده است.

۲- عمل بر طبق قیاس منصوص العله.

۳- بسنده نکردن بر ظاهر الفاظ نصوص و متون احادیث.

۴- تلاش جهت دستیابی به مناط حکم در غیر مسایل عبادی از راه اوصافی که صلاحیت دارد مناط حکم قرار گیرد.

۵- داشتن صراحت لهجه و قاطعیت در بیان آرا و نظرها.

۶- به کارگیری تعبیرات فنی و اجتهادی در مقام بیان احکام که در آن عصر رایج نبوده است.

بعضی از آرای نادر ابن جنید

۱- عدم اعتبار اذن ولی در صحت نکاح دختر باکره و رشید.

۲- جواز شستن خون با آب دهان.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۳

۳- حرام نبودن قضای حاجت در حال رو به قبله یا پشت به قبله.

۴- پاک شدن پوست مرده با دبّاغی آن.

۵- وجوب اعادهٔ اعمال بر مخالف، اگر مستبصر شود.

۶- عدم جواز احرام، پیش از میقات با نذر.

۷- واجب نبودن وضو با غسل اعم از غسل واجب و مستحب.


 

۳– شیخ مفید

مجتهد دیگری که در تدوین بحث‌های فقه اجتهادی به‌گونه‌ای علمی و فنی در این دوره نام‌آور بوده است، عالم بزرگ ابو عبداللّه؛ محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید (۳۳۸- ۴۱۳) است.

شیخ طوسی در کتاب فهرست دربارهٔ او می‌گوید: «شیخ مفید فقیهی بود که در فهم و درک مسایل فقهی بسیار پیشرفته بود. وی نزدیک به دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ نوشته است. اگرچه وی همهٔ آرا و نظریه‌های استاد خود ابن جنید را نپذیرفت و برخی نظرهای او را مورد نقد قرار داد و حتی در ردّ او

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۴

کتابی به نام «النقض علی ابن الجنید فی اجتهاده بالرای» نوشت، ولی در اصل شیوه و سبک و طرح اصول به گونهٔ علمی و فنی از او پیروی نمود.» شیخ مفید کتابی در علم اصول دارد که مشتمل بر همه مسایل اصولی است.


 

فتواهای نادر شیخ مفید

۱- عدم اعتبار اذن ولی در صحت نکاح عقد دختر باکره و رشید.

۲- جواز تطهیر چیز نجس با آب مضاف در حال اختیار.

۳- عدم جواز خواندن نماز در جایگاه شتران و مراکز آتش.

۴- حرام بودن نماز در جاده‌هایی که مردم عبور می‌کنند.

۵- حرام بودن نماز در مراکزی که شراب درست می‌کنند.


 

۴- سید مرتضی

سید مرتضی (۳۵۵- ۴۳۶) دارای شیوهٔ خاصی در علم اصول بود؛ زیرا نه مانند ابن عقیل و ابن جنید که بیش‌تر بر اجتهاد و تفریع و تطبیق تکیه داشته‌اند بود و نه مانند استاد خود

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۵

شیخ مفید که بیش‌تر بر عناصر ویژهٔ استنباط؛ یعنی روایات اعتماد می‌کرد. وی در تمامی علوم؛ به‌ویژه کلام، حدیث و فقه اجتهادی دارای کرسی استادی بود و جمعی از بزرگان شیعه و سنی نزد وی آموزش دیده‌اند. او در بسیاری از علوم اعتقادی و فقهی تألیفاتی دارد و از میان تألیفاتش کتاب «الذریعة الی اصول الشریعة» در زمینهٔ اصول فقه و بحث‌های اجتهادی مشهور است.

سید مرتضی شیوهٔ استاد خود، شیخ مفید را در تکمیل مباحث اصولی و عناصر مشترک استنباط پذیرفته و آن را پی‌گیری نموده است.

۱- عدم حجیت و اعتبار اخبار غیر متواتر.

۲- عدم اعتبار اذن ولی در صحت نکاح عقد باکره.

۳- برطرف شدن خبث با آب مضاف.

۴- واجب بودن وضو با غسل؛ خواه غسل واجب باشد یا مستحب.


 

۵- علامه سلّار

سید مرتضی تنها شاگرد شیخ مفید نبود که در تکامل و گسترش بخشیدن به علم اصول فقه به

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۶

تألیف و تدریس اقدام نمود، بلکه دیگر شاگردان شیخ؛ مانند: علامه سلار نیز در این زمینه به سهم خود کوشش و تلاش فراوان مبذول داشته‌اند.

علامه سلار که نام وی سالار بن عبد العزیز دیلمی (م ۴۳۶ ه. ق) کتابی به اسم «التقریب فی اصول الفقه» تألیف کرد و مانند شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی کتابی به نام «العدة فی الاصول» نوشت.


 

۶- ابن زهرهٔ حلبی

مجتهد دیگری که در این دوره دارای شخصیت برجسته و ممتازی بوده، ابوالمکارم؛ ابی زهرهٔ حلبی (م ۵۸۵ ه. ق) است. وی مانند سید مرتضی به بررسی مسایل علم اصول به طور مستقل پرداخت و در این رابطه کتابی به نام «غنیة الترویج الی علم الاصول و الفروع» نگاشت. او شاگرد برجسته‌ای هم‌چون مجتهد شجاع، ابن ادریس که نوهٔ شیخ طوسی می‌باشد را تربیت نموده است.


 

فتواهای نادر ابن زهره

۱- اجتهاد واجب عینی و تقلید از مجتهد حرام می‌باشد. برخی از علمای حلب؛ مانند:

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۷

ابن حمزه صاحب کتاب «الوسیله» و ابی الصلاح حلبی صاحب «الکفایه» نیز دارای همین نظریه بوده‌اند. برخی دیگر از عالمان شیعه؛ مانند:

میرزا عبداللّه افندی نویسندهٔ کتاب ریاض العلماء و علامه ماحوزی بحرانی مؤلف کتاب الاشارات نیز بر همین نظریه بوده‌اند. البته، اجتهادی که آنان قایل به وجوب عینی آن هستند، غیر از اجتهادی است که عالمان شیعه و نیز حنفیان، مالکیان، حنبلیان، اوزاعیان، طبریان، ثوریان، لتیان، کلبیان، بصریان و دیگران به وجوب کفایی آن باور دارند. منظور ابن زهره و پیروان وی از وجوب عینی اجتهاد این است که هر فرد مکلفی باید احکام را به مقدار مورد نیاز خود از راه احادیث و یا راه‌نمایی عالمی به دست آورد.

۲- عدم جواز عمل به خبر واحد.

۳- عدم جواز خوردن ماهیانی که توسط کافر صید شده است.

۴- عدم جواز طواف با مرکب، مگر در حال ضرورت.


 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۸

۷- شیخ طوسی

شیخ طوسی (م ۵۹۸ ه. ق) اجتهاد را به گونهٔ عملی در اصول احکام و قوانین کلی به کار گرفت و فروع تازه را به اصول پایه برگرداند و قوانین کلی را بر مصادیق خارجی منطبق ساخت که در نتیجهٔ این کار، فقه از نظر فروع و مصادیق گسترش پیدا کرد.

شاید یکی از بهترین اسناد تاریخی که نمایان‌گر چگونگی روند اجتهاد و استنباط پیش از زمان شیخ می‌باشد، بیانی است که وی در مقدمهٔ کتاب گران‌قدر و ارزش‌مند «المبسوط» آن را خاطرنشان می‌سازد. مرحوم شیخ طوسی در مقدمهٔ کتاب المبسوط چنین می‌فرماید:

«من همواره از خیل مخالفان؛ خواه فقیه باشد یا فقیه‌نما، می‌شنوم که فقه شیعه را از این جهت که فروع و مسایل اندکی را مورد بررسی قرار داده است، سبک و خوار می‌شمرند و می‌گویند آن که قیاس و اجتهاد از راه رأی را نپذیرد، راهی برای او در ازدیاد مسایل و تفریع بر اصول وجود ندارد؛ اما این گفته ناشی از ناآگاهی و عدم اطلاع آنان از اصول و نیندیشیدن در آن است؛ در حالی

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۲۹

که اگر در اخبار و فقه ما می‌نگریستند، در می‌یافتند که بیش‌ترین مسایلی که آن‌ها آورده‌اند، در اخبار ما موجود است …».

وی در ادامه چنین می‌گوید: «من از دیر زمان آرزو و شوق داشتم کتابی را تألیف نمایم که مسایل و فروع مورد علاقه‌ام را در برگیرد؛ ولی موانعی مرا از انجام این کار باز می‌داشت، از جمله گرفتاری‌های روزمره و هم‌چنین بی‌رغبتی طایفه به این شیوه بود؛ زیرا آن‌ها اخبار و روایات را به همان شکلی که روایت شده بود نقل می‌کردند؛ به گونه‌ای که اگر معانی آن روایات به غیر از آن الفاظ و عبارات نقل می‌شد دچار شگفتی و تعجب می‌شدند و از درک آن عاجز می‌گشتند».

شیخ طوسی سپس می‌گوید: «پیش از این، کتاب النهایه را به گونه‌ای که اصحاب در کتاب‌های خود ذکر کرده بودند، تألیف نمودم و تمام روایات علمای شیعه را که در تصنیفات خود به صورت پراکنده آورده بودند، در آن درج کردم و فقه را به چهره‌ای آراسته و مرتب در آوردم و نظایر و اشتباه را در یک جا گردآوری

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۰

نمودم و در این زمینه فصول و ابوابی تنظیم کردم، به همان سبب که شرح دادم. این امر به خاطر پیچیدگی و تعقید ابواب یا به هم خوردن ترتیب مسایل یا گسستگی نیست، بلکه تا فروع مسایل را طرح سازم و ارتباط آنان از یک‌دیگر و جداشدن و پیوستگی نظایر آن را بیان نمایم؛ بلکه به خاطر این بود که تمام یا بیش‌تر روایات را با همان الفاظ نقل شده آوردم و این بدان جهت بود که به آنان ناآشنایی و بیگانگی دست ندهد و در پایان، مختصری از مدارک و مستندات عبادات را آورده و در این امر راه ایجاز را پیش گرفتم و اما در مورد مدارک مربوط به ابواب عبادات، وعده دادم کتابی ویژه در فروع بنویسم و به کتاب النهایه ملحق نمایم تا در مجموع کتابی کامل و جامع و دارای تمام مسایل مورد نیاز باشد؛ آن‌گاه دیدم این کتاب نیز ناقص و ناتمام است و فهم آن بر خواننده سخت و دشوار می‌باشد، زیرا فرع وقتی مفهوم است که با اصل خود همراه باشد؛ از این رو، کار تألیف کتابی را پیش گرفتم که همهٔ کتاب‌های فقیهان را در بر داشته باشد که نزدیک به سی کتاب است و من

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۱

هر کتاب را از جهت الفاظ تا آخرین حد ممکن به صورت تلخیص در آوردم و فقط به آوردن مطالب فقهی محض بسنده کردم و از ذکر دعاها و آداب، صرف نظر نمودم و در آن ابوابی قرار داده، مسایل را تقسیم بندی کرده و نظایر و اشباه را در کنار هم قرار دادم و در این باب هیچ نکته‌ای را از نظر دور نداشته و فرو گذار نکردم و بیش‌تر فروعی را که مخالفان ذکر کرده‌اند، آوردم و پس از آن، اصول تمام مسایل را نقل کرده، آن‌گاه رأی و نظر خود را بر اساس آن‌چه مذهب ما حکم می‌کند و اصول ما ضروری می‌شمارد بیان داشتم».

از بیان شیخ به دست می‌آید که پیش از تحریر کتاب المبسوط، فقه اجتهادی به گونه‌ای عملی که باعث تفریع و تطبیق می‌شود مطرح نبوده و تا آن زمان فقه تنها در محدودهٔ نصوص بوده و به نقل متن روایات بسنده می‌شده است.


 

نتایج مفید عمل شیخ طوسی

۱- گسترش محدودهٔ تشریع از جهت مصداق‌های خارجی و مسایل مستحدث.

همان گونه که از سخنان وی استفاده شد، فقه

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۲

از محدودهٔ نقل نصوص خارج نشده و به مرحلهٔ به کارگیری اصول و قوانین کلی آن برای استخدام احکام حوادث واقعه و مسایل تازه به گونهٔ علمی در نیامده بود؛ بلکه مهم‌ترین کار فقه در زمان پیش از او نقل نصوص و درک و فهم آن‌ها بود و بدین جهت به این علم نام فقه نهادند؛ زیرا فقه به معنی فهم و درک است و پیش از او کار مهم فقیه، فهمیدن ظاهر فصوص بوده و تفریح و تطبیق عملی محسوسی نبوده است و به واسطهٔ کار عظیم مرحوم شیخ بود که فقه توانست به طور گسترده تفریح و تطبیق شود.

۲- محکوم شدن جمود فکری و ظاهرگرایی که بر برخی از فقیهان پیش از شیخ حاکم بود و آن‌ها بیش از اندازه در مقام بیان احکام بر الفاظ تکیه می‌کردند؛ به گونه‌ای که از قرار دادن لفظی به جای لفظ دیگر هراس و وحشت داشته‌اند.

۳- پیدایش اجماع و استدلال به آن: گسترش و تکامل مباحث فقه، فقیهان را بر آن داشت تا در صدد کشف ادلهٔ جدیدی بر اساس منابع معتبر شرعی برای استنباط در موردی که دارای نص خاص معتبر نباشد، برآیند؛ بر این پایه، چون

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۳

فقیهان، اجماع را کاشف از وجود دلیل معتبر می‌دانستند، آن را مورد اعتماد قرار دادند و استدلال به اجماع تنها در کتاب‌های شیخ به‌گونه‌ای وسیع و شیوه‌ای خاص و روشن دیده می‌شود.

۴- عدم نیاز فقه شیعه در مقام پاسخ به رویدادهای نوین و مسایل مستحدث به منابع ظنی و غیر معتبر؛ مانند: قیاس، استحسان؛ چرا که با به کارگیری عنصر اجتهاد در اصول، احکام و قوانین کلی، فقه با رویدادها؛ از هر نوع و قسم که باشد همگام می‌گردد و نیازی برای به کارگیری منابع ظنی یاد شده در مقام استنباط احکام باقی نمی‌ماند.


 

تألیفات شیخ طوسی

شیخ طوسی کتاب‌های گوناگون و متنوعی را تألیف نموده است. در زمینهٔ فقه کتاب‌های المبسوط، الخلاف، النهایه و در موضوع احادیث دو کتاب التهذیب و الاستبصار و در رجال کتاب‌های الرجال و الفهرست و در کلام کتاب المفصح و در تفسیر کتاب التبیان و نیز کتاب‌های دیگری را در مورد سایر علوم تألیف نموده ولی

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۴

در اصول کتابی به نام «عدة الاصول» نوشته که مباحث اصول را از فقه جدا نموده و آن را به صورت مستقل مورد بررسی قرار داده است.


 

ایستایی و رکود اجتهاد پس از شیخ

پس از درگذشت شیخ طوسی، درست به مدت یک قرن از شیوهٔ اجتهادی مفید و سازندهٔ او پیروی نشد و بدین جهت اجتهاد در مسیر توسعه و گسترش قرار نگرفت. در طول این مدت، مجتهدان، تفریع و تطبیق اجتهادی را کنار گذاشتند و بر آن‌چه شیخ استنباط کرده بود قناعت و بسنده نمودند و حتی جمله‌ای برخلاف نظر شیخ نمی‌گفتند. علت رکود و ایستایی تفریع و تطبیق از راه به کارگیری اجتهاد در منابع به گونهٔ عملی این بود که بیش‌تر فقیهان و دانش‌پژوهان پس از شیخ، از آن جا که به وی اعتقادی بیش از حد داشتند، مقهور عظمت وی بودند و در فتواهای خود از شیخ تقلید می‌کردند و بر این پایه بود که بر آن‌ها عنوان «مقلده» اطلاق شده است.

مهم‌ترین پی‌آمدهای این روند و ایستایی و رکود فقیهان را می‌توان چنین برشمرد:

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۵

۱- رکود و ایستایی در روند فقه اجتهادی و عدم کارآیی آن در برابر رویدادها و پدیده‌ها که نتیجهٔ آن بیگانگی فقه از موضوعات جدید و مسایل نوین بود.

۲- جلوه کردن فقه به صورت سنت‌های راکد و بی‌روح و بی‌ملاک.

۳- عدم هرگونه برداشت نوین از منابع برای احکام موضوعات جدید و نیز برای موضوعاتی که از نظر ویژگی درونی و یا بیرونی دارای تحول و تغییر می‌شود، یا زمان و مکان و شرایط آن در ماهیت و کیفیت موضوعات و عناوین تأثیر می‌گذارد و ممکن است در هر عصری از اعصار دارای ویژگی‌های خاصی شود که این تحول، تفاوت احکام را به همراه دارد. در هر حال، زمان رکود و ایستایی فقه اجتهادی که پس از شیخ طوسی حاکم گردید و صد سال به طول انجامید، توسط مجتهد شجاع و عالم نواندیش و نوهٔ شیخ؛ محمد بن احمد بن ادریس پایان پذیرفت.


 

۸- ابن ادریس

حدود یک قرن پس از درگذشت شیخ طوسی، عالمان به طور مطلق از آرا و نظرگاه‌های او پیروی

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۶

می‌کردند و کلمه‌ای برخلاف نظر او نمی‌گفتند تا آن که ابن ادریس حلی، باب نقد و اعتراض علمی را بر آرای شیخ گشود و باب تقلید را بر روی همهٔ عالمان بست و بر آرای فقهی شیخ در کتاب السرائر با ادلهٔ متقن نقد و اعتراض نمود. او در مقدمهٔ کتاب چنین می‌گوید: «چون مشاهده کردم که عالمان روزگار از فراگیری شریعت محمدی و احکام اسلامی شانه خالی می‌کنند و با آن‌چه نمی‌دانند به مخالفت می‌پردازند و دانسته‌های خود را هدر می‌دهند و چون دیدم پیرمرد سالخوردهٔ این دوره را چنان غفلت فرا گرفته و زمام خود را به نادانی سپرده و امانت‌های زمان را ضایع کرده و در آموختن علوم لازم و ضروری سستی می‌کند که گویا در همان روز زاده شده است و چون دیدم که علم و دانش به ابتذال کشیده شده و میدان علم خالی از تاخت و تاز است، با تلاش و کوششی جانکاه به جبران باقی مانده‌ها پرداختم».


 

شیوهٔ ابن ادریس در فقه اجتهادی

ابن ادریس در توضیح و بیان شیوهٔ اجتهادی خود در کتاب السرائر چنین می‌گوید:

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۷

«به نظر من این کتاب بهترین تألیفی است که در این فن، صورت گرفته است و این روش، رساترین شیوه در بیان و گویاترین راه از جهت طرح بحث و ارایهٔ دلیل است که در آن هرگز راهی برای روایات و اخبار ضعیف نیست. من در این کتاب، تحقیق خود را بر پایهٔ روش و سبکی تازه بنا نهادم؛ زیرا کشف احکام تنها به یکی از راه‌های ذیل ممکن است: یا از راه کتاب خدا، یا سنت متواتر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، یا اجماع و یا دلیل عقل در صورتی که از سه راه اول امکان دسترسی به احکام شرعی نباشد، آن‌گاه محققان دینی در مسایل شرعی به دلیل عقل تکیه می‌کنند و از آن راه به همهٔ احکام شرعی و مسایل فقهی آگاهی می‌یابند؛ پس باید به آن اعتماد و تکیه کرد و هر کس حجیت آن را انکار کند، به گمراهی رفته و راه در تاریکی پیموده و گفتاری بیرون از محدودهٔ مذهب به زبان آورده است».

ابن ادریس اگرچه از طرف عده‌ای از عالمان متهم گردید که بیش‌تر احادیث اصحاب را اخبار آحاد خالی از قرینه‌ای پنداشته است که موجب

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۸

علم به صدور آن از اصحاب معصومین می‌شود، این چنین نمی‌باشد و وی هرگز از احادیث معتبر چشم نپوشیده؛ بلکه تنها از اخبار ضعیف روی برگردانده و بر روایات موثق، اگرچه از خبار آحاد باشد، اعتماد نموده و بر طبق آن عمل کرده است؛ چنان‌چه خود در مقدمهٔ کتاب السرائر به این مطلب تصریح می‌نماید. او تنها خبر ضعیف و خبر واحدی را که خالی از قرینهٔ قطعی باشد حجت و معتبر نمی‌دانسته و هیچ گاه در مقام استنباط به آن استناد نمی‌کرده است؛ ولی باید دانست که این امر از ویژگی‌های او نیست؛ بلکه بیش‌تر عالمان پیش از او؛ مانند:

شیخ مفید، سید مرتضی، ابن براج، محقق حلی، دارای همین نظریه بوده‌اند.

مهم‌ترین ویژگی‌ها و امتیازات ابن ادریس را می‌توان چنین دانست:

الف- ابن ادریس در کتاب السرائر در ضمن مطرح کردن بحث‌های فقهی، نظر اجتهادی خود و مجتهدان دیگر همانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی را بیان می‌کند و حتی در بعضی موارد به نظرهای مجتهدان مذاهب دیگر

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۳۹

نیز اشاره نموده و آن را مورد بررسی قرار می‌دهد.

ب- ابن ادریس، همانند مجتهدان، هر مسأله‌ای را که طرح می‌نماید، ابعاد مختلف آن را به دقت و به گونهٔ کامل مورد بررسی قرار می‌دهد و برای اثبات نظریهٔ خود به ادلهٔ اجتهادی؛ مانند: کتاب خدا، سنت متواتر، اجماع و نیز ادلهٔ فقاهتی؛ مانند: اصول عملیه تمسک می‌کند.

ج- سعی و کوشش او بر این بود که مسایل را به گونه‌ای مختصر و به‌طور دسته‌بندی و گویا مطرح نماید.

برخی نظرگاه‌ها و فتواهای ابن ادریس

۱- عدم حجیت خبر واحد.

۲- عدم بطلان روزه با فرو بردن سر در آب.

۳- عدم طهارت غیر شیعه.

۴- نجس بودن ولدالزنا؛ اگرچه شیعه باشد.

۵- باطل نشدن روزه با استفراغ و قی کردن؛ اگرچه عمدی باشد و واجب نشدن کفاره در این صورت.

۶- جواز مسح محل مرطوب در وضو.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۰

۷- صحیح نبودن اعتکاف، مگر در مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه و مسجد مداین.

۸- جواز ابتدا از انگشتان در شستن اعضای وضو.


 

نتایج مفید کار ابن ادریس

پی‌آمدهای گسترده و مفید روش اجتهادی ابن ادریس را می‌توان چنین دانست:

۱- گسترش استدلال در بحث‌های اجتهادی.

۲- بسته شدن باب تقلید و باز شدن دوبارهٔ باب اجتهاد.

۳- بازنگری در اندیشه‌های شیخ طوسی.

۴- محکوم شدن خودباختگی در برابر آرای افراد بزرگ.

۵- پیدایش استدلال به عقل. اگرچه به کارگیری عقل در استنباط، توسط ابن عقیل عمانی و ابن جنید انجام شد، استدلال به آن به گونهٔ صریح و دامنه‌دار در کتاب ابن ادریس آمده است.


 

آثار ابن ادریس

مهم‌ترین نوشته‌های ابن ادریس عبارت است‌از:

۱- السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۱

۲- تعلیقه بر تبیان شیخ طوسی.

۳- مسائل ابن ادریس.

۴- رساله‌ای در معنای ناصب.

۵- خلاصة الاستدلال فی المواسعة و المضابغة.

۶- المناسک.


 

۹- وحید بهبهانی

دورهٔ وحید بهبهانی به دوره تکامل اجتهاد معروف است. در این دوره، حوزه‌های علمیه شاهد جنبش و تکامل بحث‌های اجتهادی بود و از آن جا که اصولیان و مجتهدان این دوره به تحقیقات کاملی دست یافته بودند، فقه اجتهادی به اوج شکوفایی خود رسید. استاد کل؛ وحید بهبهانی، طلایه‌دار این عصر می‌باشد. وحید بهبهانی با تلاش فراوان و ارایهٔ نظریه‌های جالب و پویای اجتهادی توانست سهم مؤثری در دگرگونی، رشد و تکامل مسایل اجتهادی داشته باشد.


 

دستاوردهای مهم این دوره

از مهم‌ترین پی‌آمدهای نهضت اجتهادی وحید بهبهانی، باید امور زیر را نام برد:

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۲

۱- بررسی کامل راویان اخبار و احادیث که بدین وسیله بسیاری از احادیثی که اساس مسایل فقه اجتهادی در ابواب گوناگون بود تصحیح شد و در نتیجه تحول آشکاری در مقام استنباط پدید آمد.

۲- حاکم شدن اجتهاد انسداد باب اخباری‌گری و ظاهرگرایی که در آن عصر رایج بود. بسیاری از عالمان آن عصر در مقام استنباط به تحول ملاک‌های احکام و تغییر ویژگی‌های درونی یا بیرونی موضوعات عصر و زمان توجهی نداشتند و بیش از اندازه در مقام بیان احکام بر ظاهر احادیث بسنده می‌کردند. در این هنگام، وحید بهبهانی ظاهر گرایی را در مقام استنباط که سالیان دراز بر بسیاری از حوزه‌های علمیه حاکم بود محکوم کرد و طرفداران آن را از تسلط بر حوزه‌های علمی برکنار ساخت و میدان را برای مجتهدان خالی نمود.

۳- در مسیر تکامل قرار گرفتن فقه اجتهادی که در نتیجهٔ ارایهٔ شیوهٔ اجتهادی متکامل با نتایج یاد شده صورت گرفت و فقه اجتهادی با سعی و تلاش وحید بهبهانی پا به مرحلهٔ جدیدی گذارد.


 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۳

تألیفات وحید بهبهانی

برخی از دست‌نوشته‌های این اصولی نام‌آور عبارت است از:

۱- حاشیه بر معالم.

۲- الاجتهاد و الاخبار.

۳- التعلیقات الرجالیة.

۴- شرح مفاتیح فیض.

۵- الفوائد الحائریة.


 

۱۰- شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء

کاشف الغطا در علم اصول از جایگاه بالایی برخودار است به گونه‌ای که مرحوم شیخ انصاری دربارهٔ او گفته است: «اگر فردی قواعد و اصولی را که شیخ در اول کشف الغطاء مطرح ساخته است به اتقان بداند، به نظر من مجتهد است.» اهمیت ویژه‌ای که شیخ انصاری در مکاسب، برای مبانی اجتهادی شیخ جعفر قایل است، برای هیچ کس حتی برای اساتید خود؛ مانند: صاحب جواهر، ادعا ننموده است. از این رو، وی در مکاسب از او به عنوان بعض اساطین و از صاحب جواهر به بعض معاصرین تعبیر می‌کند.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۴

مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء در زمینهٔ تکمیل و گسترش بحث‌های اصولی و فقه اجتهادی سهم زیادی را به خود اختصاص داده؛ زیرا صحت ارزش و اعتبار آثار او بیش از کسانی بوده است که در این زمینه سابقه داشتند.

هم‌چنین او قواعدی در کتاب خود مطرح کرد که پیش از او دیده نشده است.


 

۱۱- سید جواد عاملی

سید جواد عاملی از شاگردان وحید بهبهانی، بحرالعلوم، کاشف الغطا و شیخ حسین نجف بوده و کتاب مهم فقهی او «مفتاح الکرامه» است.


 

۱۲- سید علی طباطبایی

مرحوم سید علی طباطبایی صاحب کتاب «ریاض المسائل» است که شیخ اعظم انصاری، طلاب را به مطالعه و بحث و بررسی آن توصیه می‌نماید و در تعلیل آن می‌گوید: «زیرا شما را در نیل به اجتهاد، کمک فراوان می‌نماید».


 

۱۳- میرزای قمی

آیت اللّه ملا ابوالقاسم گیلانی رشتی، معروف به میرزای قمی (م ۱۲۳۱ ه. ق) نویسندهٔ کتاب مشهور «قوانین الاصول» است.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۵

کتاب قوانین مرحوم میرزا به مبانی اصول فقه تکامل بخشید و به گونهٔ چشم‌گیری آن را پایدار ساخت و در نوع خود از لحاظ جامعیت ترتیب و دسته‌بندی و تعبیرات، کم نظیر و یا بی‌نظیر است. بر این اساس، عالمان بسیاری بر آن حاشیه نوشته و آن را مورد تدریس قرار داده‌اند. میرزای قمی صاحب یکی از بهترین رساله‌های فقهی به نام «جامع الشّتات» است که مجموعه‌ای از پرسش‌ها و پاسخ‌هاست.


 

۱۴- صاحب جواهر الکلام

آیت اللّه العظمی حاج شیخ محمدحسن نجفی (م ۱۲۶۶ ه. ق) شاگرد اساتید نام‌آوری هم‌چون شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا، شیخ موسی کاشف الغطا و سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه بود.

او در ابواب گوناگون علمی، صاحب تألیفاتی است. در اصول، نوشته‌ای داشته است که متأسفانه از بین رفته؛ ولی کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام» وی بیان‌گر چیرگی او در بحث‌های اصولی و فقهی است. این کتاب ارزش‌مند، از جهت قدرت استدلال بی‌نظیر

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۶

است و نخستین کتاب تفصیلی و کامل در شرح شرائع الاسلام محقق حلی می‌باشد.

مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب جواهر را می‌توان چنین بر شمرد:

۱- اشتمال بر همهٔ ابواب فقه.

۲- در برداشتن همهٔ آرا و نظرهای عالمان با دلایل و نقد و بررسی آن‌ها.

۳- طرح مسایل با اسلوب و شیوهٔ واحد در تمام کتاب.

۴- بی‌نیاز ساختن مجتهدان در مقام استنباط از کتاب‌های فقهی دیگر.

۵- اشتمال بر فروعات نادری که در کتاب‌های دیگر یافت نمی‌شود.


 

۱۵- شیخ مرتضی انصاری

مرحوم شیخ مرتضی انصاری، طلایه‌دار عصر دقت و نوآوری در مسایل اجتهادی است. وی با اسلوب نوین و آرای دقیق خود، روح تازه‌ای در کالبد اجتهاد دمید. کتاب اصولی وی به نام «فرائد الاصول» معروف به رسائل و نیز تقریرات اصولی او به نام «مطارح الانظار» گواه زنده‌ای بر شیوهٔ تفکر و نظام اندیشهٔ اوست؛ زیرا

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۷

سرشار از نظرهای عمیق، دقیق، ظریف و مطالب ارزندهٔ علمی است.

او مسایل را با اسلوب و ویژگی‌های خاصی مطرح می‌کرد که برای نمونه به برخی از آن اشاره می‌شود:

۱- نقل آرا و اقوال و دلایل عالمان پیشین؛ اعم از موافق و مخالف، در ارتباط با مسأله به منظور توسعهٔ اذهان طلاب در مبانی اقوال.

۲- بررسی و نقد همهٔ زوایای اقوال و آرا و مبانی آن با دقت و تعمق بر اساس واقع و به‌دور از تعصب و جمود.

۳- ارایهٔ نظری مستقل در حکم مسأله؛ بدین گونه که ابتدا بر اثبات یک نظریه استدلال می‌کند و محقق و پژوهش‌گر می‌پندارد که او آن نظر را برگزیده و خلاف آن را باطل دانسته است؛ ولی بعد همان دلایل را مورد اشکال قرار می‌دهد، و سپس با استدلال قوی نظریهٔ دیگری را در همان مسأله ارایه می‌دهد؛ به گونه‌ای که خواننده معتقد می‌شود که وی نظریهٔ دوم را برگزیده و نظریهٔ نخست را باطل دانسته است؛ آن‌گاه نظریهٔ دوم را نیز با

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۸

دلیل مورد نقد و اشکال قرار می‌دهد و سپس نظریهٔ سومی را در حکم مسأله بیان می‌کند و با استدلالی عمیق آن را بر می‌گزیند.

این اسلوب و روش استدلال در بحث‌های اجتهادی، پیش از شیخ اعظم انصاری وجود نداشته و با تسط وی بر کتاب‌های اصولی و فقهی به وجود آمده است. فایدهٔ این روش آن است که محقق همواره در هنگام نقد و تحلیل به همهٔ ابعاد مسأله توجه می‌نماید و در هیچ مرحله‌ای، با کاستی در تحقیق و نقص و اشکال روبه‌رو نمی‌شود.


 

نوآوری‌های شیخ

شیخ اعظم در مباحث اصولی از طریق برخی منابع و پایه‌های شناخت، عناوینی را در قالب علمی و فنی ارایه کرده که پیش از وی سابقه نداشته است و مشکلات زیادی را در مقام استنباط از راه عناصر خاصهٔ آن (احادیث) حل می‌نماید.

به طور مثال، از ابتکار اصطلاح ورود و حکومت در بحث تعارض ادله می‌توان نام برد.

شیخ اعظم نخستین کسی است که این دو اصطلاح را با ویژگی‌ها و شرایط مخصوص پدید آورد.


 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۴۹

۱۶- آخوند خراسانی

آیت اللّه العظمی محمد کاظم خراسانی (م ۱۳۲۹ ه. ق) از رجال بزرگی بوده که در تحقیق مبانی اصول بر پایه‌های متین با عباراتی کوتاه کوشش کرده و کتاب «کفایة الاصول» از جهت ژرف‌نگری در استدلال و دقت در تحقیق و تلخیص در مطالب و ایجاز در کلام، شاهد سبکی نوین و شیوه‌ای بدیع است.

دورهٔ آخوند خراسانی و دیگر بزرگان بنام این دوره؛ هم‌چون: آقا ضیاء الدین عراقی، آیت اللَّه نایینی و مرحوم کمپانی دورهٔ سوم تاریخ علم اصول را تشکیل می‌دهد. این اصولیان ژرف‌اندیش همراه مرحوم شیخ انصاری با دقت‌هاوکوشش‌های عقلی خویش بر غنا و عظمت این دانش افزودند.

باید گفت عالمان پنج‌گانهٔ علم اصول که دیگران، همه بر سفرهٔ اندیشهٔ ایشان نشسته‌اند و جز شرح و تفسیر سخن این اندیشه‌وران چیزی ارایه و در خور نداشته‌اند، همین پنج اصولی نازک‌اندیش و فقیه پارسا می‌باشند که نگارنده در نوشته‌ای دیگر به زبان عربی به نام «علم الاصول و علمائه الخمسة»، ویژگی‌های هر یک را یادآور شده است.

 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۳

 


 

فصل دوم: درآمدی بر علم رجال و درایه

 


 

تعریف علم رجال

 

علم رجال، دانشی است که از احوال راویان و مستند روایات سخن می‌گوید و موضوع آن، راویان حدیث و مسایل آن، علم به احوال اشخاص از حیث وثاقت و عدم آن است.

احتیاج به علم رجال

سخن‌های بسیاری در این مطلب گفته شده است تا آن‌جا که برخی گویند: اگر علم رجال نباشد، نمی‌توان احکام را استنباط نمود؛ در مقابل، عده‌ای بر این باورند که نیازی به علم رجال نیست؛ زیرا اخبار کتب اربعه قطعی است؛ دسته‌ای نیز علم رجال را در اخباری مورد رجوع می‌دانند که مشهور به آن عمل نکرده‌اند.

دانشیانی که خود را نیازمند علم رجال

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۴

می‌دانند برای ضرورت آن چنین استدلال نموده‌اند:

۱- برای احراز وثاقت یا عدم آن به علم رجال احتیاج است.

۲- برای رفع تعارض بین دو خبر به واسطهٔ ترجیح یکی از آن دو، باید به صفات راوی؛ مانند: عدالت و افقهیت مراجعه شود که این زمینه، علم رجال را می‌طلبد.

۳-/ هر کس به احوال راویان رجوع کند، وجود کاذبان و مدلسان در روات برای وی مسلم می‌شود و مجتهد تنها با آگاهی از خبر و بدون شناخت راویان و صفات آن‌ها نمی‌تواند به آن فتوا دهد.

۴-/ برای به دست آوردن وجود راویان عامی در سند روایات که گویای این امر است که روایت از روی تقیه صادر شده یا نه.

۵-/ اجماع عالمان که عالمان امامیه، بلکه سایر فرق مسلمین به تألیف و تدوین این علم از عصر ائمه علیهم السلام تا امروز عنایت داشته‌اند.

استدلال نافیان علم رجال

انکارگرایان ضروت علم رجال برای اثبات نظر خود چنین دلیل می‌آورند:

  1. قطعی بودن روایات کتب اربعه (که دلیل اخبار است).

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۵

  1. عمل مشهور، جبران کنندهٔ ضعف سند است.
  2. راهی برای اثبات عدالت راویان نیست.
  3. اختلاف موجود در معنای عدالت و فسق.
  4. جرح و بی آبرو شدن عده‌ای توسط این علم.

 

نخستین کتاب رجالی

نخستین کتاب رجالی از آن عبید الله بن ابی رافع به نام «السنن و الاحکام و القضاء» می‌باشد که متأسفانه اثری از آن در دست نیست.


 

کتاب‌های رجالی شیعه

 

مهم‌ترین کتاب‌های رجالی شیعه عبارت است از:

۱-/ رجال کشی، تألیف: محمد بن عمر بن عبد العزیز؛ معروف به کشی.

  1. رجال نجاشی، تألیف: احمد بن علی بن احمد بن العباس مشهور به نجاشی (م ۴۵۰ ق).

۳-/ رجال شیخ، تألیف: شیخ‌طوسی (م ۴۶۰ ق).

۴-/ فهرست شیخ، تألیف: شیخ طوسی.

۵-/ رجال برقی، (م ۲۸۰ ق).

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۶

۶-/ رسالهٔ ابی غالب زراری (م ۳۶۸ ق).

۷-/ رجال ابن داود (م ۶۴۷ ق).

۸-/ مشیخهٔ صدوق (م ۳۸۱ ق).

۹-/ مشیخهٔ شیخ طوسی.

۱۰-/ فهرست ابن شهر آشوب (م ۵۸۸ ق).

۱۱-/ فهرست شیخ منتجب الدین (م ۵۸۵ ق).

۱۲-/ خلاصة الاقوال فی علم الرجال، تألیف: علامه (م ۷۲۶ ق).


 

الغضائری

از کتاب‌های رجالی قدیم که برخی عالمان آن را از امهات کتاب‌های رجالی می‌دانند، کتاب رجال غضائری یا رجال ابن غضائری است که علامه از آن در کتاب الخلاصه و هم‌چنین قهبایی در کتاب مجمع از آن یاد نمود است. نام این کتاب رجالی، الضعفاء می‌باشد.

البته، نظریه‌های مختلفی در مورد این کتاب از عالمان با اختلاف‌های بسیار عمیق وجود دارد.

عده‌ای این کتاب را به معاندین شیعه منسوب کرده‌اند و عده‌ای گفته‌اند به طور قطع از غضائری است و در این میان نظریه‌های دیگری نیز جود دارد. این اختلاف‌ها به خاطر جرح و

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۷

تضعیف‌هایی است که در این کتاب، نسبت به رجال‌های موثق و مورد اعتماد وجود داد.


 

محمدون ثلاث اول:

سه محمد نخست در علم حدیث عبارتند از:

  1. محمد بن یعقوب کلینی؛
  2. محمد بن الحسن الطوسی؛
  3. محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (صدوق).

 

محمدون ثلاث متأخر:

سه محمد متأخر در علم حدیث عبارتند از:

  1. ملا محمدباقر مجلسی (صاحب بحارالانوار)؛
  2. ملا محمدمحسن فیض کاشانی (صاحب تفسیر وافی)؛
  3. محمدبن حسن حر عاملی.

 

جوامع رجالی در زمان متأخر

مهم‌ترین جوامع رجالی متأخران به شرح ذیل است:

  1. مجمع الرجال: تالیف: زکی الدین عنایت اللَّه قهبائی (م ۹۹۳ ه. ق).
  2. منهج المقال: تالیف: سید میرزا محمد بن

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۸

علی بن ابراهیم استر آبادی (م ۱۰۲۸ ق).

  1. جامع الدواة: تالیف: محمد بن علی اردبیلی.
  2. نقد الرجال: تالیف: سید محسن تقریشی که در سال ۱۰۱۵ آن را تالیف نمود.
  3. منتهی المقال فی احوال الرجال: تالیف: شیخ ابی علی محمد بن اسماعیل حائری (م ۱۲۱۵ ق).
  1. بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال فی علم الرجال: تالیف: شیخ علی بن عبدالله محمدبن محب الله بن محمدجعفر علیاری تبریزی (م ۱۳۲۷ ق).
  2. تنقیح المقال فی موفة علم رجال: تالیف: شیخ عبداللَّه مامقانی (م ۱۳۵۱ ق).
  1. قاموس الرجال: تالیف: شیخ محمد تقی تستری.
  2. جامع الرواة: تالیف: محقق اردبیلی.
  3. طوائف المقال: تالیف: شیخ محمد شیفع موسوی تفرشی.
  4. مرتب الاسانید: تالیف: آیت اللَّه بروجردی.
  5. معجم رجال حدیث: تالیف: آیت‌اللَّه‌خویی

 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۵۹

 

راه‌های اثبات وثاقت راوی

 

وثاقت هر راوی از یکی از دو راه زیر دانسته می‌شود:

  1. تویثقات خاصه؛
  2. توثیقات عامه.

 

توثیقات خاصه

توثیقات خاصه عبارت است از:

الف. نقل یکی از حضرات معصومین علیهم السلام.

ب. نقل یکی از اعلام متقدم؛ مانند: برقی و کشی.

ج. نقل یکی از اعلام متأخر؛ مانند: محقق بهبهانی.

د. ادعای اجماع از طرف یکی از متقدمان بر وثاقت راوی؛ مانند: اعتماد بر اجماع منقول در حق ابراهیم بن هاشم؛ والد علی بن ابراهیم قمی که مرحوم ابن طاووس اتفاق بر وثاقت او را ادعا نموده است.

ه. مدح کاشف از حسن ظاهر: بسیاری از مدح‌های وارد در لسان رجالیان که کشف از حسن ظاهر و وجود ملکهٔ عدالت در راوی می‌کند.

و. سعی مستنبط بر جمع قراین.

 

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۰

  1. توثیقات عامه

توثیقات عامه عبارت است از:

الف. اصحاب اجماع.

ب. مشایخ ثقات: بین اصحاب مشهور گردیده است که محمد بن ابی عمیر، صفوان بن یحیی و احمدبن محمدبن ابی نصیر بزنطی روایات خود را تنها از ثقه نقل می‌کنند و هر کس که اینان از او نقل کرده‌اند، به حتم ثقه می‌باشد.

ج. صحابهٔ مشهوری که به این که تنها از ثقات نقل روایت می‌کنند، شناخته شده‌اند و آنان عبارتند از: احمدبن محمد بن عیسی، بنی فضال، جعفر بن بشیر الجبلی، احمدبن علی النجاشی صاحب الفهرس، محمدبن اسماعیل بن میمون الزعفرانی، علی بن الحسن طاطری.

د. رجال اسانید نوادر الحکمه: هرکسی که محمدبن احمدبن یحیی بدون واسطه از او در کتاب نوادر الحکمه روایت نموده‌است، ثقه می‌باشد.

ه. رجال اسانید کامل الزیاره؛ تالیف شیخ ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه.

و. رجال اسانید کتاب تفسیر قمی.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۱

ز: همهٔ کسانی که مرحوم شیخ طوسی در رجال خود آن‌ها را از اصحاب امام صادق علیه السلام دانسته است.

ح. مستجیزانی که مشایخ اجازه به آن‌ها اجازهٔ نقل روایت داده‌اند.

ط. دارا بودن وکالت از امام علیه السلام.

ی. کثرت نقل روایت از شخصی، نشانهٔ وثاقت اوست.


 

پاره‌ای از اصطلاحات علم الحدیث

 

اصل: مجموعه‌ای از روایات که راوی بدون واسطه از زبان امام شنیده است و آن را ضبط نموده باشد، ولی چنان‌چه به واسطهٔ کتاب دیگر (که از امام اخذ شده) مجموعه‌ای گرد آورده شده باشد، به آن «فرع» می‌گویند.

کتاب و تصنیف: که در این دو علاوه بر کلام ائمهٔ اطهار علیهم السلام از خود مؤلف نیز سخنانی آورده شده است.

تواتر: خبر جماعتی که به خودی خود و نه با توجه به قراین، اتفاق آنان بر کذب محال و در نتیجه موجب علم به صدور خبر باشد.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۲

آحاد: خبری که فقط یک با چند نفر که به خودی خود و بدون توجه به قراین علم به صدور آن خبر حاصل نمی‌شود، آن را نقل کرده باشند.

محدثان سقیفه، حدیث را به چهار قسمت تقسیم کرده‌اند که هم اکنون متداول و معمول است و سایر اصطلاحات در این چهار قسم مندرج می‌باشد:

الف. صحیح: خبری که سلسله سند آن توسط رجال موثق و امامی مذهب به معصوم می‌رسد.

ب. حسن: خبری که تمام رجال سند در هر طبقه امامی مذهب و ممدوح باشند، ولی تنصیص بر عدالت هر یک نشده باشد؛ اما «حسن» به اصطلاح اهل سنت حدیثی است که سلسله سند آن در وثاقت، نزدیک به درجهٔ صحیح بوده و یا روایت مرسلی که مرسل آن، ثقه باشد و در هر صورت سالم از شذوذ و علت باشد. وجه تسمیهٔ حسن به این نام از آن جهت است که نسبت به راویان آن حسن ظن وجود دارد.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۳

ج. موثق: خبری که همهٔ افراد سند آن توثیق شده‌اند؛ اگرچه بعضی از رجال سلسله سند غیر امامی باشند.

د. ضعیف: خبری که شروط اقسام مذکور در آن جمع نباشد. عده‌ای فرموده‌اند: بزرگان حدیث، ضعیف را از آن جهت نقل کرده‌اند که به عنوان شاهد استفاده گردد؛ نه آن که به تنهایی ملاک عمل واقع شود.

غریب: غریب به سه گونه است: غریب الالفاظ، غریب المتن و غریب السند.

غریب الالفاظ: حدیثی که لفظ مشکلی در متن آن به کار رفته باشد.

غریب المتن: حدیثی که در طبقه اول، فقط یک فرد آن را نقل کرده باشد.

غریب السند: اگر متن حدیث به طریقی غیر سند معروف باشد، غریب السند نام دارد.

مستند: حدیثی که جمیع مراتب سلسله سند آن تا نام معصوم در آن ذکر شده باشد.

مستقبل و موصول: حدیثی که هر یک از راویان آن از راوی طبقهٔ بالاتر نقل کرده باشند، ولی در این نوع، رسیدن سلسله سند به امام

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۴

شرط نیست، از این جهت موقوف و مرفوع را شامل می‌باشد.

مدفوع: حدیثی که از وسط یا آخر سلسله سند آن با بیش‌تر افتاده باشد؛ مانند: عن کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه رفعه عن الصادق علیه السلام.

معنعن: حدیثی که در تمام سلسله سند آن به لفط عن فلان تصریح شده باشد.

معلق: حدیثی که از اول سلسله سند آن یک نفر یا بیش‌تر ساقط گردد.

مفرد و شاذ: حدیثی که راوی آن در بین تمام راویان به نقل حدیث منفرد باشد.

مدرج: حدیثی که راوی، کلام خود یا بعضی از راویان را در متن داخل نماید؛ به‌طوری که موجب مشتبه شدن کلام وی با سخن معصوم شود؛ خواه به عنوان شرح و توضیح حدیث باشد و یا به عنوان استشهاد به آن.

مشهور: حدیثی که نزد محدثان، شایع و مشهور باشد.

شاذ و نادر: خبر مخالف مشهور را شاذ و نادر گویند.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۵

مصحف: حدیثی که قسمتی از سند یا متن آن به مشابه خود تغییر یافته باشد؛ مانند تصحیف برید به یزید یا حدیث ان النبی صلی الله علیه و آله احتجر بالمجد که به (اصتجم) تصحیف شده است.

عالی و نازل: عالی به حدیثی گویند که وسائط آن اندک باشند و دومی به عکس آن می‌باشد.

معروف و منکر: معروف، حدیثی است که مضمون آن بین روات اشتهار داشته باشد و منکر به عکس آن است؛ یعنی خبری که یک فرد غیر ثقه آن را نقل کرده باشد. از منکر گاهی به مردود یاد شده و این دو «معروف و منکر» با «مشهور و شاذ» یک معنا دارد.

مسلسل: حدیثی که کلیهٔ افراد سلسله سند تا معصوم علیه السلام هنگام روایت، دارای خصوصیت قولی یا فعلی باشد؛ مثل «حدثنی فلان والله» که کلمه (والله) در نقل یک یک افراد سلسله سند آمده باشد.

مزید: روایتی که زیادتی در متن یا سند آن وجود داشته باشد که در حدیث همسان آن نیست؛ مانند حدیث «جعلت لی الارض مسجداً

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۶

وترابها طهورا» که به سند دیگری با حذف لفظ (وترابها) ذکر شده است.

ناسخ و منسوخ: اولی حدیثی است که رفع حکم ثابت در قرآن یا حدیث دیگر نماید؛ ولی این گونه حدیث، اختصاص به احادیث نبوی دارد؛ زیرا بعد از آن حضرت نسخ پایان پذیرفت.

مقبول: حدیثی که عالمان، مضمون آن را قبول فرموده و طبق آن عمل نموده باشند.

مشترک: حدیثی است که نام یکی از رجال آن در ثقه و غیر ثقه مشترک باشد و تشخیص آن به علم رجال نیاز دارد.

مؤتلف و مختلف: حدیثی که در سلسله سند آن اسم کسی نقل شود که ممکن است به دو گونه خوانده شود، ولی در کتابت یکسان نوشته‌می‌شود.

مطروح: حدیثی که مخالف دلیل قطعی و غیر قابل تأویل باشد.

متروک: حدیثی که در سلسله سند آن کسی که متهم به کذب بوده است موجود باشد و افزوده بر آن، حدیث مخالف قواعد نیز باشد.

مشکل: به حدیثی اطلاق می‌شود که شامل الفاظ یا معانی مشکل باشد.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۷

مؤول: حدیثی که به واسطهٔ شواهد عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر حمل شده باشد.

مبین و مجمل: مبین، حدیثی است که الفاظ متن آن دلالت ظاهر و آشکاری دارد و مجمل برخلاف آن است.

موقوف: حدیثی که از مصاحب معصوم نقل شود (چنان‌چه مصاحب معصوم از صحابهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله باشد بر آن «اثر» نیز اطلاق می‌شود؛ خواه سلسله سند آن به صحابی متصل باشد یا نباشد.

مقطوع و منقطع: حدیثی که از تابعان معصوم نقل شده و شامل اقوال آنان باشد.

معضل و مرسل: معضل حدیثی است که از سلسله سند آن دو نفر یا بیش‌تر، پشت سر هم حذف گردیده باشد و اگر یک نفر حذف شود از اقسام مرسل یا معلق می‌باشد؛ اگرچه مرسل گاهی بر حدیثی که کلیهٔ افراد سلسله سند آن حذف گردیده باشد اطلاق شده، ولی مرسل به معنی خاص، حدیثی است که یک نفر از کسانی که خود حدیث را از پیغمبر یا امام نشینده بدون وساطت صحابی از معصوم نقل نماید.

در مرسل اختلاف شده که آیا حجت است‌یانه؟

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۸

مشهور امامیه، نسبت به مراسیل جماعتی از بزرگان که معمولا جز از ثقات، نقل حدیث نمی‌کرده‌اند؛ مانند ابن ابی عمیر بزنطی، صفوان بن یحیی، قایل به حجت شده‌اند.

معلل: حدیثی که مشتمل بر علت حکم می‌باشد و گاه بر حدیثی که در آن ضعف و قدحی است که در ظاهر مشهود نباشد اطلاق می‌گردد که مأخوذ از علت به معنای مرض و بیماری است.

مدلس: حدیثی که در آن عملی انجام شود که باعث اعتبار حدیث می‌گردد (از ماده تدلیس بمعنی تخلیط) و تدلیس گاهی از جهت سند و گاه از جهت متن است.

مضطرب: حدیثی است که از لحاظ متن یا سند به صورت مختلف نقل شده باشد.

مهمل: حدیثی است که بعضی از رجال سند آن در کتب رجالی ذکر نشده باشد؛ یا ذکر گردیده، ولی وصفی از او نشده است.

مجهول: حدیثی است که افراد زنجیرهٔ حدیث؛ اگرچه در کتب رجال آورده شده، نسبت به عقیده، وثاقت و مذهب وی ذکری به میان نیامده است.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۶۹

موضوع: حدیثی است که راوی آن را از خود ساخته باشد.

طبقه: جماعتی را گویند که معمولا در ملاقات با مشایح هم عصر و شریک باشند.

شیخ: استاد حدیث و کسی است که راوی از وی حدیث را فرا می‌گیرد و مراد از شیخ در کتب حدیث امامیه، شیخ طوسی است.

مشیخه: جمعی از شیوخ محدث و صاحب کتاب که از آن حدیث روایت می‌کنند.

اعتبار: تتبع طرق حدیث از جوامع، مسانید و اجزاء تا معلوم گردد که حدیث مزبور به توسط راوی دیگری نیز نقل شده است یا خیر. به عبارت دیگر، حدیث، متابع است یا خیر.

مملی: کسی است که حدیث را القا (دیکته) می‌کند.

مستملی: کسی که از شیخ تقاضای املای حدیث می‌کند.

معید: کسی که حدیثی را از شیخ می‌شنود و برای دیگران بازگو می‌کند.

عده: جماعتی از مشایخ حدیث که به توسط آنان، روایت را نقل می‌کنند.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۷۰

مستند (جمع: مسانید): کتاب حدیثی که در آن، روایات به ترتیب صحابه (چه به حروف تهجی و چه به حسب سابقهٔ اسلامی) جمع آوری شده باشد.

معجم: کتاب حدیثی که روایات آن به ترتیب صحابه یا شیوخ جمع آوری شده باشد.

مستدرک: کتابی که به عنوان متمم کتابی دیگر و با همان شروط و خصوصیت، احادیثی را که از کتاب سلف فوت شده است گردآوری نموده باشد؛ مانند مستدرک وسائل الشیعه.

مستخرج: کتابی است که نویسنده، روایات کتاب حدیثی را به غیر استاد صاحب کتاب، بلکه با سندی که خود او از شیوخ خویش برای آن حدیث می‌داند نقل کند.

جزء: مجموعه حدیثی که فقط از یک شیح نقل گردیده یا دربارهٔ یک مطلب جمع‌آوری شده باشد.

نوادر: در ظاهر کتابی است که احادیث متفرقی که به واسطهٔ قلت و کمی، تحت عنوان خاصی قرار نمی‌گیرد در آن جمع آوری شده باشد.

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۷۱

امالی: به صورت غالب به کتاب حدیثی اطلاق می‌شود که شیخ حدیث در مجالس متعدد آن را املا فرموده باشند و از این رو آن را مجالس نیز می‌نامند.

 

اسامی دیگری از حدیث

مستفیض: خبری که راویان آن در هر طبقه‌بیش از دو نفر و به قولی زیادتر از سه تن باشند، ولی به حد تواتر نرسیده باشد که آن را مشهور نیز نامند.

مشهور: خبری که تکرار شود و اشتهار یابد؛ اگرچه راویان آن در هر طبقه یا بعضی طبقات از یک نفر تجاوز نکند یا اصلًا سندی برای آن نباشد.

عزیز: به معنای ندرت و کمی یا به معنای قدرت و استقامت است که بنا به معنای نخست، وجه تشبیه خبر به عزیز به لحاظ ندرت و کمی این گونه احادیث است و بنا بر معنای دوم به جهت اطمینان و وثوق بدین گونه خبر می‌باشد.

مضمر: حدیثی که راوی، نام امامی را که از وی نقل نموده ذکر نکند.

الفاظ توثیق و مدح

برخی از الفظ مدح عبارت است از:

ثقه، ثبت، عین، عین من عیون اصحابنا، وجه، وجه من وجوه اصحابنا، من اولیاء

درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه، ص: ۷۲

امیرالمؤمنین، من مشایخ الاجازه، حافظ، ضابط، شیخ الطائفه، صدوق، نقی الحدیث، یروی عنه جماعة من الاصحاب ….

الفاظ جرح

برخی از الفاظ جرح عبارت است از:

ضعیف، کذّاب، کذوب، وضّاع الحدیث، غال، مضطرب الحدیث، منکرالحدیث، عامّی، مجهول، متروک الحدیث و ….


 

درایه

 

علمی که از مفاد الفاظ متن حدیث و شرح الفاظ حدیث و بیان حال حدیث از لحاظ اطلاق و تغییر، عموم و خصوص، داشتن معارض و …

بحث می‌کند دانش درایة الحدیث نامیده می‌شود.

مؤسس دانش درایه، قاضی ابومحمد حسن بن عبدالرحمن رامهرمزی (م ۳۶۰ ه. ق) است که کتاب المحدث الفاضل بین الراوی و الواعی را در این موضوع تالیف نمود.

این دانش دارای مسایل بسیاری است که نوشتار حاضر گنجایش پرداختن به آن را ندارد و به همین مقدار بسنده می‌گردد.

 

 

[۱] ( ۱)- ر ک: مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال.

مطالب مرتبط