فصل یکم: ضرورت تقیه
اخباریان از اصول اساسی شیعه؛ بهویژه در زمان غیبت، اصل تقیه و خویشتنداری در مقابل دشمنان را برمیشمرند. آنان بر این عقیدهاند که ائمه هدی علیهمالسلام برای عدم آسیبپذیری هرچه بیشتر شیعه در زمان اقتدار دولتهای باطل و دشمنان غدّار، اصل عقلی تقیه را پیشبینی نموده و برای رهایی شیعیان از نابودی کامل در دوره ضعف و فتور و حفظ آنان از آسیبهای دشمن، هرگونه افراطگرایی را مردود دانسته و اصل تقیه و حفاظت امنیت فردی و گروهی را معمول داشتهاند.
تقیه از اصول عقلایی و مورد پذیرش و عمل همه انسانها در صورت ناتوانی از هر نوع رویارویی با دشمن است؛ چنان که در روایات شیعه این اصل به عنوان سپر مؤمن، منش وی و دین و ایمان او معرفی گردیده است.
کثرت و قاطعیت روایات
روایات این باب اضافه بر کثرت و فراوانی، چنان صریح و قاطع است که قابل خدشه و تردید نیست که در این مقام، برخی از آن به عنوان تبرّک ذکر میگردد:
۱ـ عن عبداللّه بن أبی یعفور قال: سمعت أبا عبداللّه علیهالسلام یقول: « التقیة
(۳۰۳)
تُرس المؤمن، و التقیة حرز المؤمن، و لا ایمان لمن لا تقیة له»(۱).
ـ ابن ابی یعفور گوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام فرمودند: تقیه سپر مؤمن است. تقیه زره مؤمن است و کسی که عمل به تقیه نمیکند، ایمان ندارد.
۲ـ عن معمّر بن خلاّد قال: سألت اباالحسن علیهالسلام عن القیام للولاة، فقال: قال ابوجعفر علیهالسلام : « التقیة من دینی و دین آبایی و لا ایمان لمن لا تقیة له»(۲).
ـ معمّر بن خلاّد گوید: درباره قیام و ایستادگی در مقابل خلفای ستمگر از امام کاظم علیهالسلام پرسیدم، حضرت به نقل از امام باقر علیهالسلام فرمودند: تقیه دین و روش من و روش و دین پدران من است و کسی که عمل به تقیه ندارد، ایمان ندارد.
۳ـ قال لی ابو عبداللّه علیهالسلام : « یا أبا عمران، تسعة أعشار الدّین فی التقیة، و لا دین لمن لا تقیة له»(۳).
ـ اباعمر گوید: امام صادق به من فرمود: ای پدر عمران، نُهدهم دین در عمل به تقیه است و کسی که تقیه نمیکند، دین ندارد.
۴ـ ذیل روایت مفصلی که افراد و درجات آنان را بیان میکند و روش عصمت و امامان را در ظرف غربت دین مطرح میسازد، آمده است: « أما علمت أنّ امارة بنی أمیة کانت بالسیف و العسف و الجور و أنّ إمامتنا بالرفق و التألّف و الوقار و التقیة و حسن الخلطة و الورع و الاجتهاد، فرغّبوا الناس فی دینکم و فی ما أنتم فیه»(۴).
۱ وسائل الشّیعة، ج۶، ص۴۶۱، باب ۲۴، ح۶٫
۲ پیشین، ص۴۶۰، ح۳٫
۳ پیشین، ج۱۱، ص۴۶۰، باب ۲۴، ح۲٫
(۳۰۴)
ـ آیا نمیدانی که دولت باطل بنیامیه بر شمشیر، ظلم و ستم قرار دارد، ولی امامت ما با رفق، الفت، وقار، تقیه، حسن خُلق، پرهیز، پاکی و درایت است؛ پس رغبت مردم را در دین خود و آنچه بر آن هستید با این معانی بیشتر نمایید و از هرگونه افراط و زیادهروی پرهیز داشته باشید.
۵ ـ عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر علیهالسلام قال: « إنّما جعل التقیة لیحقن بها الدم، فإذا بلغ الدم فلیس تقیة»(۱).
ـ محمد بن مسلم از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فلسفه وجودی تقیه برای حفظ جان مؤمنان است؛ پس هنگامی که کار به خون کشیده شود، تقیه در کار نیست.
سه دسته افراد
بعد از بیان این روایات و فراوانی از روایات دیگر که ضرورت عنوان ندارد باید گفت: تمام این احادیث ملکوتی در جهت تعدیل و آرامش دوستان اهلبیت علیهمالسلام نسبت به افراطگریها و حرکتهای غیر مناسب و ویرانگر در مقابل دشمنان دین و خلفای جور و سلاطین باطل بوده است که در این راستا مردم را میتوان به سه دسته کلی تقسیم نمود: دسته نخست، دنیاپرستان خیانت کاری هستند که در پی اهل باطل میشتابند و در مقابل اهل حق با باطل همراه میشوند.
دسته دوم، افراد سادهلوح، احساساتی و ناآگاه افراطی که بر اثر حوادث شوم زمان، درگیر عواطف و احساسات زودگذر میگردند و دین و روش ائمه هدی علیهمالسلام و خود را در مخاطره جدی قرار میدهند.
گروه سوم، افراد مؤمنی هستند که دور از افراط و تفریط و با یک دنیا عواطف و احساسات و غم و مصیبتهای وارد شده به اهل دیانت و امامان شیعه علیهمالسلام ، خود را کنترل میکنند و با درایت تمام از ائمه هدی علیهمالسلام و سفارشهای آنان متابعت کامل و پیروی تمام مینمایند. آنان ضمن حفظ خود و عقاید شیعه و عمل دقیق به آن، دیگران و دین را درگیر اضمحلال و نابودی نمیسازند و تا ظهور حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) اصل تقیه را بخوبی رعایت مینمایند و از هرگونه افراط و تفریط دوری جسته و دین و مردم سادهدل از اهل ایمان را به بازی
۱ پیشین، ص۴۳۰، باب ۱۴، ح۹٫
۲ پیشین، ص۴۸۳، باب ۳۱، ح۱٫
(۳۰۵)
نگرفته و آزار نمیدهند. پس باید به اصل تقیه و حدود و ویژگیها و آثار آن وقوف کامل داشت و در هر فرصت مناسب با این اصل کلی، مشکلات و ناهنجاریهای ستمگران را دفع نمود.
(۳۰۶)
فصل دوم:مرزهای تقیه
تقیه و نفاق پیچیده
اصولیان هرچند اصل تقیه را یکی از اصول بسیار مهم و عمیق شرعی میدانند که شیعه به آن اهتمام خاصی دارد و برای آن پشتوانه عقلایی نیز قایلند و میپذیرند که حضرات معصومین و ائمه هدی علیهمالسلام با بیان این اصل، شیعه را در مقابل دشمنان فراوان از هر گونه آسیبی حفظ نمودهاند، با این همه، این اصل را آن گونه نمیدانند که در همه موارد و بدون ملاحظات ضروری و حفظ حدود مناسب شرعی قابل اعمال باشد.
انسان، کم وبیش در مقابل فرد، گروه، مذهب یا جهات و عناوین اجتماعی، گاه قدرتمند و گاه ضعیف میگردد. گاه گروهی از موضع قدرت و قوّت با او برخورد میکنند و گاه در نهایت ضعف و نارسایی قرار میگیرد.
حال، در زمان ضعف یا قلّت برای حفظ موقعیت فردی یا گروهی و یا بقای هویت انسانی و بقای مادی باید بر اساس موازین و به اندازه ضرورت از اصل تقیه بهرهگیری نمود تا از نابودی و اضمحلال فردی یا گروهی و نفی اصالتهای عقیدتی جلوگیری شود.
این حقّیقت؛ اگرچه از اصول محکم عقلایی است، به آن معنا نیست
(۳۰۷)
که در همه موارد بدون لحاظ حیثیتها و حدود معین به کار گرفته شود و در مقابل همگان؛ از دوست و دشمن، بهخاطر جلب هر سود و دفع زیان احتمالی اصل تقیه را اعمال نمود؛ زیرا اینگونه برداشت از تقیه، بیشتر نفاق پیچیده است تا اِعمال اصل تقیه؛ چرا که اصل تقیه به لحاظ اذن شرعی و حفظ حدود آن منظور میگردد، ولی میزان در نفاق، امیال نفسانی و اغراض شیطانی است.
مرزهای تقیه صحیح
روایات باب تقیه بسیار فراوان است؛ بهگونهای که نمیتوان خدشهای در اصل آن نمود، ولی اینگونه نیست که در سایه این حکم شرعی از هر امر مثبتی به خاطر ضرر و زیان دوری جست. حرکت کردن با یک اصل کلی در جهت حفظ حرمتها چیزی غیر از ملوّن و منافق بودن و در مقابل هر کس همچون بوقلمون ظاهر شدن است؛ پس اگر برخوردهای فردی در مقابل دشمن برای حفظ حرمتها، ملاحظات مشخصی داشته باشد و با خویشتنداری در جهت تحکیم مواضع سنن الهی گام برداشته شود، عمل به تقیه میتواند یک تکلیف باشد، ولی اگر تنها امیال نفسانی و منافع شخصی موردنظر قرار گیرد، هرگز چنین امری عمل به اصل تقیه نیست و چنین برخوردهایی چیزی جز نفاق و دورویی نمیباشد.
میتوان گفت ادراک درست محدوده تقیه و حفظ موقعیت عملی آن در تمامی زمینهها از مسایل مهم علمی است. گذشته از آن که خلق و خوی افراد و سجایای نفسانی انسانها در افراط و تفریط این امر متفاوت است.
دستهای طریق افراط را پیش گرفتهاند و با اعتقاد خاصی خود را در مهالک عمومی قرار میدهند و تهوّر خود را شجاعت میپندارند و دور از اندیشه درست و جنبش صحیح حرکت میکنند تا جایی که یا اصل تقیه را انکار میکنند و یا آن را بهدرستی مورد بهرهگیری قرار نمیدهند و
(۳۰۸)
شاید غرورهای کاذب، آنها را از ادراک درست اصل تقیه باز میدارد. در مقابل، دستهای بر اثر ضعف و زبونی از اصل تقیه در هر امری برای آرامش درونی خود استفاده مینمایند و به آسانی شانه از زیر هر بار سنگین و مسؤولیت شرعی خالی میکنند.
اینجاست که حضرات معصومین علیهمالسلام در مقابل افراطگرایان با کمال شجاعت از اصل تقیه حمایت مینمایند و میفرمایند: «تقیه وظیفه و دین من و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد، دین و ایمان ندارد.»(۱) این فرمایشات به صراحت بر لزوم تقیه حکایت دارد و اصل تقیه را از هر شعاربافی و خیالپردازی و جنجالهای افراطی دور میسازد و قبح عمل به آن را از ذهن مؤمنان فهمیده بر میدارد و حدود و جهات اصلی آن را مشخص میکند تا این اصل از نفاق و دورویی به طور کامل متمایز شود.
به همین علت، از اصل تقیه در همه حال و در تمامی ادوار تاریخی در مقابل دشمنان به یکگونه استفاده نمیشود؛ هرچند در مقابل ظلم و زور نمیتوان راه تسلیم را پیشه کرد، این چنین هم نیست که بیمحابا و در هر دورهای بتوان بر هر ظلم و زوری حمله برد و بهگونهای حرکت نمود که نفی هویت فردی و گروهی خود را دامن زد؛ بنابراین، با توجه به اصل تقیه باید هم هویت و اصالتهای دینی را دنبال نمود و هم مردانه در راه حق و حقیقت مبارزه کرد؛ همانطور که همه اولیای دین و پیروان آنان ضمن پیروی از اصل تقیه سر و جان خود را در راه دین و دیانت پیشکش نمودند و از هیچ ایثار و گذشتی فروگذار نکردند.
۱ـ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳، باب ۱۳، ح۴۱٫
(۳۰۹)
(۳۱۰)
(۳۱۱)
(۳۱۲)