روایات باب قمار
روایاتی که به نوعی از قمار یا برخی از مصادیق آن سخن گفته بسیار است که ما مهمترین آن را در ذیل آورده و نقد و تحلیل آن را ارایه میدهیم. این روایات را میتوان بر سه گروه عمده دانست:
گروه نخست روایات قمار، روایاتی است که به بازی با آلات قمار ناظر است و به گروگذاری اعتنایی ندارد. قمار در این روایات، بیشتر محمول قرار گرفته است. در برخی از این روایات تصریح شده است که صرف بازی با آلات قمار حتی بدون گروگذاری و شرطبندی، حرام میباشد.
بازی با آلات قمار بدون برد و باخت، از مصادیق اشاعهٔ فحشاست. از این رو، بازی با آلات قمار بدون رهان نیز حرام است. مانند این که کسی در بطری شراب، آب بنوشد با این که بطری خالی از شراب، دست وی است. در این حالت، ذهن از دیدن آن بطری خاص به شراب منتقل میشود، از این رو، استفاده از آن برای نوشیدن آب حرام است؛ زیرا اشاعهٔ فحشا (شرابخواری) را موجب میشود. اشاعهٔ فحشا به دلالت آیهٔ شریفهٔ زیر حرام است:
(۵۵)
«إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آَمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالاْآَخِرَةِ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تعلَمُونَ»(۱).
کسانی که دوست دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آوردهاند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت، عذابی پر درد خواهد بود، و خداست که میداند و شما نمیدانید.
بازی با آلات قمار بدون برد و باخت، چون مصداق اشاعهٔ فحشاست، حرام است.
صرف «تشبه به اهل معاصی» عنوانی است که مورد اهتمام شریعت است و آن را از باب اشاعهٔ فحشا حرام میداند. اسلام بر کاربرد عناوین اهتمام فراوانی دارد و در این مسیر توصیه میکند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا»(۲)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید (هنگام سخن گفتن با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ) نگویید: «راعنا»: ما را مراعات کن، بلکه بگویید: ناظر احوال ما باش.
خداوند میفرماید: «راعنا» اصطلاح خاص یهودیان است، خود را به آنان شبیه نسازید و از آن استفاده نکنید، بلکه واژهٔ «انظرنا» را به کار گیرید.
در بحث قمار با آلات قمار اما بدون رهان نیز چنین است و شباهت جستن به گروهی خاص از اهل معاصی و اوباش و اراذل حرام میباشد. افرادی چاقوکش، گاه دزد، حرامخوار، بیبند و بار و اهل بسیاری از
- نور / ۱۹٫
- بقره / ۱۰۴٫
(۵۶)
بدیها و پلیدیها که حتی اگر بتوانند و از دستشان برآید از کشتن یکدیگر با نامردی تمام نیز دریغ نمیورزند.
دومین گروه از روایات قمار، روایاتی است که قمار و میسر را یکی میداند، ولی نه از باب ترادف، بلکه به لحاظ مصداق و با نگاه به موضوع خارجی و مقام اثبات آن که به صورت نوعی و غالب، بازی با آلات قمار، بدون رهان نمیباشد.
سوم، روایاتی که ناظر به گروگذاری در بازی قمار است و آن را حرام میداند. در بیشتر این روایت، موضوع قمار و محمول، میسر است. همچنین در این بخش، بعد از اثبات حرمت قمار، روایاتی وارد میشود که شرطبندی و گروگذاری در برخی مسابقات را جایز دانسته است و با آن کتاب «سبق و رمایه» گشوده میشود. موضوع بحث این روایات، بازی با آلات قمار نیست و صرف گروگذاری را اعتبار میدهد و جواز گروگذاری در غیر آلات قمار را خاطرنشان میشود. بنابراین، گروگذاری در بازی با آلات قمار حرام و گروگذاری در بازی با غیر آلات قمار جایز میباشد.
پیش از این گفتیم ملازمهٔ میان قمار و میسر ذاتی نیست، بلکه عرضی لازم غیر بین است. این رابطه نه ذاتی باب برهان است و نه ذاتی باب ایساغوجی یا کلیات خمس. ذاتی باب برهان به معنای جزو ذات نیست، بلکه به معنای چیزی است که همواره با چیز دیگری است و از آن جداپذیری ندارد مانند خنده و تعجب که از ذات انسانی جدا نمیشود و جزو معنای انسان هم نیست و حال آن که ذاتی انسان به معنای ذاتی باب برهان است، نه ذاتی باب ایساغوجی که در این باب، عرضی دانسته
(۵۷)
میشود؛ برخلاف ناطق که ذاتی باب کلیات خمس و داخل ذات انسانی است. در بحث حاضر نیز رابطهٔ قمار و رهان نه ذاتی باب برهان است و نه کلیات خمس، از این رو نمیتوان گفت قمار و میسر (گرو گذاری) هیچ گاه از هم جدایی ندارند و نمیشود با آلات قمار بدون رهان، بازی کرد. خلاصه این که روایاتی که در این باب میآید سه نگاه متفاوت به رابطهٔ میان قمار و میسر دارد و در هر سه لحاظ نیز، هم قمار و هم میسر، حرام شده است.
ردیف یکم: روایات حرمت بازی با آلات قمار
در زمان صدور روایات، آلات قمار برای هر گروهی، متفاوت از دیگری بوده و هر کس در مرتبهٔ خود با آن بازی مینموده است؛ به طور مثال، پادشاهان با شطرنج بازی میکردهاند و متوسطان اهل ورق و پاسور بودهاند و مردم سطح پایینتر از آنان با تخممرغ بازی مینمودند و فقرا با قاپ و بچهها با گردو. در روایات، برخی از انواع قمار یاد شده است که مهمترین آنها نرد و شطرنج میباشد.
قمار نــرد
۴ » فقه الرضا علیهالسلام : «اعلم أنّ اللّه تبارک وتعالی قد نهی عن جمیع القمار، وأمر العباد بالاجتناب منها، وسمّاها رجسا، فقال: «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ»؛ مثل اللعب بالشطرنج والنرد وغیرهما من القمار، والنرد أشدّ من الشطرنج، فأمّا الشطرنج فإنّ اتّخاذها کفر باللّه العظیم، واللعب بها شرک، وتقلّبها (تقلا بها) کبیرة موبقة،
(۵۸)
والسّلام علی اللاهی بها کفر، ومقلّبها کالناظر إلی فرج أمّه. واللاعب بالنرد کمثل الذی یأکل لحم الخنزیر، ومثل الذی یلعب بها من غیر قمار مثل الذی یصبغ یده فی الدم ولحم الخنزیر، ومثل الذی یلعب فی شیء من هذه الأشیاء کمثل مصرّ علی الفرج الحرام. واتّق اللعب بالخواتیم والأربعة عشر، وکلّ قمار، حتّی لعب الصبیان بالجوز واللوز والکعاب. وإیاک والضربة بالصولجان، فإنّ الشیطان یرکض معک، والملائکة تنفر عنک، ومن عثر دابّته فمات دخل النّار»(۱).
ـ امام رضا علیهالسلام میفرماید: بدان ـ خدا تو را رحمت کند ـ که خداوند تبارک و تعالی از هرگونه قماری نهی نموده و بندگان را از انجام آن بازداشته است و آن را رجس نامیده و فرموده است: «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ»، همانند بازی با شطرنج، نرد و غیر آن، و نیز نرد بدتر از شطرنج است. اما شطرنج، برگرفتن و آن را شغل و پیشهٔ خود قرار دادن کفر و بازی با آن شرک است و جابهجا کردن مهرههای آن گناه بزرگی است که عقاب آور است و نیز سلام کردن بر کسی که به آن اشتغال دارد کفر است. کسی که مهرههای آن را جابجا میکند مانند آن است که به فرج مادر خویش نگاه کرده باشد، و کسی که بازی نرد را انجام میدهد همانند کسی است که گوشت خوک میخورد و در صورتی که بدون قمار با آن بازی کند همچون کسی است که دست در گوشت یا خون خوک برده باشد و کسی که با چیزی از این امور بازی کند همانند کسی است که بر فرج حرام
- فقه الرضا، ص ۲۸۴٫
(۵۹)
اصرار و پافشاری داشته باشد. بپرهیز از بازی با انگشتری و بازی چهاردهخانه و هر قمار دیگری، حتی بازی کودکان با گردو، بادام و تاسهای تخته نرد. و بپرهیز از چوگان بازی؛ چرا که شیطان در این صورت با تو به رقص میآید و فرشتگان از تو بیزار میشوند و کسی که چهل روز در خانهٔ خود طنبور بنوازد به خشم خداوند عز وجل گرفتار آید و در این صورت در صورتی که چارپای وی رم کند و وی را به زمین بزند و بمیرد، وارد آتش خواهد شد.
۵ » وعن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: «نهی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله عن اللعب بالشطرنج والنرد»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از بازی با شطرنج و نرد نهی نمودهاند.
۶ » محمّد بن علی بن الحسین فی معانی الأخبار عن أبیه، عن سعد، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن محبوب، وعن محمّد بن موسی بن المتوکل، عن عبد اللّه بن جعفر الحمیری، عن أحمد ابن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن خالد بن جریر، عن أبی الربیع الشّامی، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: سئل عن الشطرنج والنرد؟ فقال: «لا تقربوهما، قلت: فالغناء؟ قال: لا خیر فیه، لا تقربه»(۲).
ـ از امام صادق علیهالسلام در مورد بازی شطرنج و نرد پرسش شد،
- کافی، ج ۶، ص ۴۳۷٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۲۰٫
(۶۰)
حضرت فرمودند: نزدیک آن نشوید. راوی عرض کرد: غنا چطور؟ حضرت فرمود: در آن نیز خیری نیست، نزدیک آن نشوید.
۷ » وعنهم، عن سهل، عن محمّد بن عیسی، عن عبد اللّه بن عاصم، عن علی بن إسماعیل المیثمی، عن ربعی بن عبد اللّه، عن الفضیل قال: سألت أبا جعفر علیهالسلام عن هذه الأشیاء التی یلعب بها النّاس: النّرد والشطرنج حتّی انتهیت إلی السدر، فقال: «إذا میز اللّه الحقّ من الباطل مع أیهما یکون؟ قال: مع الباطل، قال: فما لک وللباطل؟!»(۱).
ـ از امام باقر علیهالسلام از اموری که مردم با آن بازی میکنند؛ مانند نرد و شطرنج پرسیدم تا آن که به بازی سدر رسیدم، امام فرمودند: آنگاه که خداوند میان حق و باطل جدایی افکند، این بازیها با کدام یک بودند، گفتم با باطل بودند، امام فرمود: تو را با امور باطل چه کار؟
البته باید توجه داشت که هر باطلی حرام نیست و برای حرام بودن هر باطلی، نیاز به دلیل خاص است.
۸ » محمّد بن علی بن الحسین باسناده عن شعیب بن واقد، عن الحسین بن زید، عن الصّادق، عن آبائه علیهمالسلام ـ فی حدیث المناهی ـ قال: «نهی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله عن اللعب بالنرد والشطرنج والکوبة والعرطبة، وهی الطنبور والعود، ونهی عن بیع النرد»(۲).
امام صادق علیهالسلام از پدران خویش در حدیث مشهور مناهی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل میکند که فرمودند: از بازی با نرد، شطرنج، کوبه، عرطبه (طنبور) و نیز از معامله و فروش تخته نرد نهی نموده است.
- همان، ص ۴۳۶٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۲۵٫
(۶۱)
۹ »وقال النّبی صلیاللهعلیهوآله : «من لعب بالنرد شیر فکأنما صبغ یده فی لحم الخنزیر ودمه»(۱).
ـ کسی که با تختهنرد (نوعی بازی با نرد که در ایام اردشیر رایج گردید و دوازده خانه داشته است) بازی میکند مانند آن است که دست در گوشت و خون خوک فرو برده باشد.
۱۰ » دعائم الإسلام: عن النّبی صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: «من لعب بالنرد فقد عصی اللّه»(۲).
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید: کسی که با نرد بازی میکند گناه و معصیت خداوند را انجام داده است.
۱۱ » فقه الرضا صلیاللهعلیهوآله : «واللاعب بالنرد کمثل الذی یأکل لحم الخنزیر، ومثل الذی یلعب بها من غیر قمار کمثل الذی یضع یده فی الدم ولحم الخنزیر، ومثل الذی یلعب فی شیء من هذه الأشیاء کمثل الذی مُصرّ علی الفرج الحرام، واتّق اللعب بالخواتیم والأربعة عشر وکلّ قمار، حتّی لعب الصبیان بالجوز واللوز والکعاب»(۳).
ـ کسی که با نرد بازی میکند مانند کسی است که گوشت خوک میخورد، و در صورتی که بدون قمار با آن بازی کند همچون کسی است که دست در خون و گوشت خوک برده باشد و مثل کسی که یکی از این بازیها را انجام میدهد همانند کسی است که به فرج مادر خویش نگاه میکند و نیز بپرهیز از بازی با انگشتری و بازی
- بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۲۳۸٫
- مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۴٫
- مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۴٫
(۶۲)
چهاردهخانه و هر قماری حتی بازی کودکان با گردو و بادام و تاسهای تخته نرد.
۱۲ » وفی روایة ابن مسعود قوله صلیاللهعلیهوآله : «هم منافقوا هذه الأمة فی آخر الزمان، شاربوا القهوات، لاعبون بالکعاب»(۱).
ـ در خبر ابن مسعود است پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند: آنان منافقان این امت در آخر الزمان هستند، قهوه مینوشند و با قاپ و تاسهای تخته نرد قمار میکنند.
۱۳ » وفی روایة الأصبغ من باب ما ورد فی التسلیم علی أهل الکتاب من أبواب العشرة قوله علیهالسلام :« ستّة لا ینبغی أن یسلم علیهم، (إلی أن قال:) وأصحاب النرد والشطرنج»(۲).
ـ امام علیهالسلام میفرماید: بر شش گروه شایسته نیست سلام کرد، تا این که فرمودند: کسانی که نرد و شطرنج بازی میکنند.
۱۴ » فی روایة ورّام والعوالی قوله علیهالسلام : «لا تدخل الملائکة بیتا فیه خمر أو دفّ أو نرد، ولا یستجاب دعاؤهم، وترفع عنهم البرکة»(۳).
ـ امام علیهالسلام میفرماید: فرشتگان به خانهای که در آن شراب، دایره یا نرد باشد داخل نمیشوند، و دعای آنان پذیرفته نمیشود و برکت از آنان برداشته میشود.
چگونگی قمار نرد
بعد از شطرنج، قمار با نرد، بسیار رایج بوده و بیشترین روایات را به خود اختصاص داده است.
- مکارم الاخلاق، ص ۴۴۸٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۰٫
- همان، ج ۱۷، ص ۳۱۵٫
(۶۳)
نرد مکعبی هشت پر (گوش) است و شش خانه، چهار خانه، دو خانه، یک خانه یا خال دارد که به عنوان مهره در چاله و سوراخی انداخته میشود یا بر روی تخته نرد به گونهای خاص بازی میشود. به قول شاعر: مهره گر نیک بیفتد همه کس نرّاد است. نرد میتواند متنوع باشد و از سنگ و چوب گرفته تا در شکل شیشه، آهن و پلاستیک خود را نشان میدهد. در این زمانها، قمار با پلاک خودرو داخل در نرد است. به نرد، نردشیر نیز میگویند.
قاپ (قاب)
مراد از «کعاب» همان قاب (تاس) است که دارای چهار حالت است: گودی آن را «اسب»، و طرفی را که تا حدودی صاف و هموار است «خر» و سوی دل آن را «بوک» و طرف دیگر آن را «جیک» میگویند. آنچه در قمار قاپ بسیار خطرناک است، بازی به صورت «دو سر دو» است. به طور مثال میگوید: «دو سر دو» یعنی آن که اکنون بالا میریزد باید دوباره هم بالا بریزد و چنانچه نتیجه عکس شود و وی تمامی اموال خود را در بازی قرار داده باشد، حتی زن و فرزند خود را باخته است. این بازی به کسانی که در قمار تبحر ویژه دارند، اختصاص دارد و هیچ گاه شخصی مبتدی جرأت انجام چنین بازی را ندارد. قریش نیز چنین قماری داشتهاند.
قاپ به صورتهای مختلف دو قاپ، سه قاپ و چهار قاپ میباشد که بازی با هر یک، متفاوت از دیگری است. دو قاپ زمان بسیاری را میطلبد و بازی بسیطی است، از این رو کمتر با آن بازی میشود. سه قاپ
(۶۴)
چنین نیست و پیشرفتهتر از آن است اما چهار قاپ که بدون دو سر دو، کار سه قاپ را میکند، سختتر میشود و قمار پیچیدهای است. کسانی که سه قاپ بازی میکنند سراغ دو قاپ نمیروند و کسانی که میتوانند چهار قاپ بازی کنند حوصلهٔ بازی با سه قاپ را از دست میدهند و مانند معتادانی میمانند که شیره مصرف میکنند و دیگر سراغ تریاک نمیروند.
حرمت نرد
روایات یاد شده صرف بازی با نرد و مهرههای آن را حرام میداند. نرد و قاپ (تاس)، امروزه نیز از آلات قمار است و هر گونه بازی با آن، حرام میباشد.
شطرنج
۱۵ »«وسئل الصادق علیهالسلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ، وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»، قال: الرجس من الأوثان الشطرنج، وقول الزور الغناء، والنرد أشدّ من الشطرنج، فأمّا الشطرنج فإنّ اتّخاذها کفر، واللعب بها شرک، وتعلیمها کبیرة موبقة، والسّلام علی اللاهی بها معصیة، ومقلّبها کمقلّب لحم الخنزیر، والنّاظر إلیها کالنّاظر إلی فرج أمّه، واللاعب بالنرد قمارا مثله مثل من یأکل لحم الخنزیر، ومثل الذی یلعب بها من غیر قمار مثل من یضع یده فی لحم الخنزیر أو فی دمه. ولا یجوز اللعب بالخواتیم، والأربعة عشر، وکلّ ذلک وأشباهه قمار حتّی لعب الصبیان بالجوز هو القمار، وإیاک والضرب بالصّوانیج، فإنّ الشیطان یرکض معک
(۶۵)
والملائکة تنفر عنک، ومن بقی فی بیته طنبور أربعین صباحا فقد باء بغضب من اللّه عزّ وجلّ»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام در مورد آیه شریفه: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ، وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» پرسیده شد، امام فرمودند: «الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ»شطرنج است و «قَوْلَ الزُّورِ» غناست. بازی با نرد از شطرنج بدتر است. اما شطرنج رجس و پلیدی است چون شغل و پیشه قرار دادن آن کفر و بازی با آن شرک است و فرا دادن آن گناه بزرگی است که عقاب آور است و نیز سلام کردن بر کسی که به آن اشتغال دارد گناه است. کسی که مهرههای آن را جابهجا میکند مانند کسی است که گوشت خوک را انتقال میدهد، و کسی که بازی شطرنج را نگاه میکند در حرمت مانند آن است که به پنهانی مادر خویش نگاه کرده باشد، و کسی که بازی نرد را به صورت قمار انجام میدهد همانند کسی است که گوشت خوک میخورد و در صورتی که بدون قمار با آن بازی کند همچون کسی است که دست در گوشت یا خون خوک برده باشد و نیز بازی با انگشتر و بازی چهاردهخانه جایز نیست و این بازیها و آنچه مشابه آن است قمار میباشد و حتی بازی کودکان با گردو نیز قمار است. و بپرهیز از زدن سنج؛ چرا که شیطان در این صورت با تو به رقص میآید و فرشتگان از تو بیزار میشوند و کسی که چهل روز در خانهٔ خود طنبور بنوازد به خشم خداوند عز وجل گرفتار آید.
- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، صص ۵۸ ـ ۵۹٫
(۶۶)
ما این روایت و دیگر روایات شطرنج را در پایان، به صورت کلی تحلیل مینماییم، ولی در ذیل برخی روایات، فرازهای اختصاصی آن را توضیح میدهیم.
در تبیین گزارهٔ: «ومقلّبها کمقلّب لحم الخنزیر» شایان ذکر است مثال و ممثّل لازم نیست در تمامی خصوصیات و آثار یکسان دارای حکمی یگانه باشد. همانگونه که در تشبیه: «الغیبة أشدّ من الزنا» برای غیبت کننده حد زنا ثابت نمیگردد گرچه تعزیر دارد. در این تعبیر نیز شطرنج یا از سنگ و چوب است و یا از پلاستیک و جماداتی مانند آن و دست زدن به آن همانند دست زدن به گوشت خوک سبب نجاست دست نمیشود و حضرت با بیان این تشبیه میخواهند شدت استنکار از این بازی را یادآور شوند.
۱۶ » وفی الخصال عن أحمد بن محمّد بن یحیی، عن أبیه، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن جعفر بن عقبة، عن الحسن بن محمّد ابن أخت أبی مالک، عن عبد اللّه بن سنان، عن عبد الواحد بن المختار قال: سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن اللعب بالشطرنج، فقال: «إنّ المؤمن لمشغول عن اللعب»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام در مورد بازی با شطرنج پرسش شد، حضرت فرمود: همانا مؤمن از بازی رویگردان است.
۱۷ » محمّد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حمّاد بن عیسی قال: دخل رجل من البصریین علی أبی الحسن الأوّل علیهالسلام
- خصال، ج ۱، ص ۲۶٫
(۶۷)
فقال له: جعلت فداک، إنّی أقعد مع قوم یلعبون بالشّطرنج ولست ألعب بها، ولکن أنظر، فقال: «ما لک ولمجلس لا ینظر اللّه إلی أهله»(۱).
ـ شخصی خدمت امام کاظم علیهالسلام عرض داشت: جانم فدای شما! من به همراه گروهی که شطرنج بازی میکنند مینشینم و به تماشای بازی آنها میپردازم، ولی خود بازی نمیکنم، حضرت فرمود: تو را به مجلسی که خدا به اهل آن نمینگرد چه کار؟
۱۸ » وعن عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علی بن سعید، عن سلیمان الجعفری، عن أبی الحسن الرضا علیهالسلام قال: «المطلع فی الشطرنج کالمطلع فی النّار»(۲).
ـ کسی که به بازی شطرنج نظر میافکند همچون کسی است که بر آتش نگاه میکند.
۱۹ » عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن حفص بن البختری، عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: «الشطرنج من الباطل»(۳).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: شطرنج از امور باطل است.
از این روایت، نمیتوان بر حرمت شطرنج استفاده کرد؛ زیرا روایت میفرماید شطرنج از امور باطل است و چنین نیست که هر باطلی حرام باشد.
- کافی، ج ۶، ص ۴۳۷٫
- همان.
- همان، ص ۴۳۵٫
(۶۸)
۲۰ » وعنه، عن أبیه: عن ابن أبی عمیر، عن محمّد بن الحکم أخی هشام بن الحکم، عن عمر بن یزید، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: «إنّ للّه عزّ وجلّ فی کلّ لیلة من شهر رمضان عتقاء من النّار إلاّ من أفطر علی مسکر، أو مشاحن، أو صاحب شاهین، قلت: وأی شیء صاحب الشاهین؟ قال: الشطرنج»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: همانا برای خداوند در هر شبی از شبهای ماه مبارک رمضان آزادشدگانی از آتش است؛ مگر کسی که روزه را با آنچه مستی میآورد افطار نماید یا کسی که با اهل ولا دشمن است و یا دارندهٔ شاهین باشد. از امام پرسیدم: دارندهٔ شاهین چیست؟ امام فرمود: شاهین همان شطرنج است.
باید توجه داشت مراد از «إلاّ من أفطر علی مسکر» شرابخواری نیست که روز را روزه میگیرد و به هنگام افطار روزهٔ خویش را با شراب میگشاید، بلکه منظور کسی است که روز را به جای روزه به شرابخواری میگذراند و چه پلید است کسی که چنین میکند.
با آن که مخاطب امام، فردی از اعراب بوده است، اما باز متوجه بیان حضرت نمیشود و میپرسد صاحب شاهین چیست. از پرسش وی به دست میآید که وی قمارباز یا آگاه از قمار نبوده است و حضرت نیز تعبیری را به کار میبرند که شطرنجبازان حرفهای آن را استفاده میکردهاند. عنوان «صاحب شاهین» همچون یادکرد از عنوان «بتپرستی» برای شطرنج است که به ملاحظهٔ وجود استکبار در آن
- همان.
(۶۹)
بوده است. البته به اعتبار مهرههای شطرنج، به این نام خوانده میشود.
این روایت بر حرمت شطرنج دلالت دارد و بیان میدارد این گروه حتی پس از ورود به جهنم و دیدن عذابهای دوزخی نیز بخشیده نمیشوند. نظرگاه این روایت به قمار از حیث آلات آن است و استفاده از آلات قمار را حرام میداند.
۲۱ » وعن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن ابن فضّال، عن علی بن عقبة، عن ابن بکیر، عن زرارة، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام أنّه سئل عن الشطرنج، وعن لعبة شبیب التی یقال لها: لعبة الأمیر، وعن لعبة الثلاث.؟ فقال: «أرأیتک إذا میز اللّه الحقّ والباطل مع أیهما تکون؟ قال: مع الباطل، قال: فلا خیر فیه»(۱).
ـ زراره از امام صادق علیهالسلام در مورد بازی شطرنج، شبیب که به آن «بازی شاهانه» گفته میشود و نیز بازی با «ثلث» پرسش نمود، حضرت فرمود: وقتی خداوند میان حق و باطل جدایی افکند، این بازیها در کدام گروه جای گرفت؟ او گفت: با باطل بود. حضرت فرمود: پس خیری در آن نیست.
زراره با آن که مقام ارجمندی در فقاهت دارد، اما شایسته بود ادب حضور در مجلس معصوم را نگاه میداشت و نزد حضرت حکم نمیداد و امر را به امام واگذار مینمود و عرض میکرد: «أنت أعلم» و به تعبیر دیگر، نباید نزد معصوم حکمی داد.
در درایت روایات باید دید راویان چگونه نزد معصوم، ادب حضور را
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۱۹٫
(۷۰)
نگاه میداشتهاند و بر این اساس، مرتبهٔ آنان را در معرفت به دست آورد.
۲۲ » وعن علی بن إبراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة ابن زیاد، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام أنّه سئل عن الشطرنج، فقال: «دعوا المجوسیة لأهلها لعنها اللّه»(۱).
از امام صادق علیهالسلام در مورد شطرنج پرسش شد، حضرت فرمودند: مجوسیت را برای اهل آن فرو گذارید، خداوند آن را لعنت کرده است.
این روایت شطرنج را نشانی از مجوسیان و ایرانیان میداند؛ چنانکه شتر آرم و لوگویی برای اعراب است و عربها جز شعر، شترسواری و خوردن چیز دیگری نمیشناختند. در جای خود باید تحقیق نمود رابطهٔ ایرانیان با شطرنج، بر پایهٔ چه و چگونه بوده است.
۲۳ » محمّد بن إدریس فی آخر «السرائر» نقلاً من کتاب جامع البزنطی عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: «بیع الشطرنج حرام، وأکل ثمنه سحت، واتّخاذها کفر، واللعب بها شرک، والسّلام علی اللاهی بها معصیة وکبیرة موبقة، والخائض فیها یده کالخائض یده فی لحم الخنزیر، لا صلاة له حتّی یغسل یده کما یغسلها من مسّ لحم الخنزیر، والنّاظر إلیها کالنّاظر فی فرج أمّه، واللاهی بها والنّاظر إلیها فی حال ما یلهی بها، والسّلام علی اللاهی بها فی حالته تلک فی الإثم سواء، ومن جلس علی اللعب بها فقد تبوّء مقعده من
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۱۹٫
(۷۱)
النّار، وکان عیشه ذلک حسرةً علیه فی القیامة، وإیاک ومجالسة اللاهی والمغرور بلعبها، فإنّها من المجالس التی باء أهلها بسخط من اللّه، یتوقّعونه فی کلّ ساعة فیعمّک معهم»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: فروش شطرنج حرام است و استفاده از بهای آن سحت و حرام است، و برگرفتن و شغل قرار دادن آن کفر و بازی با آن شرک است، سلام بر شطرنجباز گناه کبیرهای است که عقاب دارد و کسی که دست در آن فرو برد همانند کسی است که دست به گوشت خوک زده است، از این رو نمازی برای او نیست مگر این که دست خود را بشوید همانگونه که باید دست خویش را از نجاست خوک پاک نماید. و نگاه کردن به آن همانند نگاه به فرج مادر خود حرام است، و کسی که به بازی با آن مشغول است و نیز کسی که در حال بازی به آن نگاه میکند و سلام دادن به کسی که در حال بازی است در گناه برابر است، و کسی که برای بازی با آن در مجلسی مینشیند نشیمنگاه وی از آتش جهنم پر میشود و سرور حاصل از بازی در قیامت برای وی حسرت میگردد، از همنشینی با کسی که به لهو و سرگرمی مشغول و به بازی با آن فریفته است بپرهیز، زیرا از مجالسی است که اهل آن به خشم خداوند باز میگردند که هر لحظه انتظار و احتمال وقوع آن میرود، پس تو را نیز در بر خواهد گرفت.
۲۴ » وعنهم، عن سهل، عن ابن محبوب، عن ابن رئاب قال: دخلت
- همان، ص ۳۲۳٫
(۷۲)
علی أبی عبد اللّه علیهالسلام فقلت له: جعلت فداک ما تقول فی الشطرنج؟ فقال: «المقلّب لها کالمقلّب لحم الخنزیر. قال: فقلت: ما علی من قلّب لحم الخنزیر؟ قال: یغسل یده»(۱).
ـ ابن رئاب گوید: خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم و به ایشان عرض نمودم: نظر شما در مورد شطرنج چیست؟ حضرت فرمود: کسی که مهرههای شطرنج را جابهجا میکند همانند کسی است که گوشت خوک را جابهجا میکند. عرض کردم حکم کسی که گوشت خوک را جابهجا کند چیست؟ حضرت فرمود: باید دستانش را بشوید.
۲۵ » وفی روایة تحفّ العقول من باب وجوب الاجتناب عن الحرام من أبواب ما یکتسب به قوله علیهالسلام : «إنّما حرّم اللّه الصناعة التی هی حرام کلّها التی یجییء منها الفساد محضا نظیر البرابط والمزامیر والشطرنج وکلّ ملهوّ به»(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: خداوند صنایع و ساختههایی را که جز استفادهٔ حرام از آن برده نمیشود و فایدهای جز فساد محض ندارد حرام نموده است؛ مانند بربطها، نیها، شطرنج و هر چیزی که برای لهو و سرگرمی از آن استفاده شود.
۲۶ » القطب الراوندی فی لبّ اللباب: عن النّبی صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: «ملعون من جرّ اللعب بالاستریق»؛ یعنی الشطرنج»(۳).
ـ از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده که فرمودند: کسی که بازی را به استریق بکشاند، ملعون است. مراد از استریق همان شطرنج است.
- همان، ص ۳۲۲٫
- تحف العقول، ص ۳۳۵٫ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۸۵٫
- همان، ص ۲۲۳٫
(۷۳)
۲۷ » وفی روایة الرضوی من هذا الباب قوله علیهالسلام : «من أبقی فی بیته طنبورا أو عودا أو شیئا من الملاهی من المعزفة والشطرنج وأشباهه أربعین یوما فقد باء بغضب من اللّه، فإن مات فی أربعین مات فاجرا فاسقا، مأواه النّار، وبئس المصیر»(۱).
ـ امام رضا علیهالسلام میفرماید: کسی که طنبور، عود یا چیزی از آلات لهو؛ مانند معازف و شطرنج و همانند آن را برای چهل روز در خانهٔ خود نگاه دارد به خشم خداوند گرفتار آید، و در صورتی که در این چهل روز بمیرد فاجر و فاسق از دنیا رفته، و جایگاه وی آتش است و چه بد بازگشت گاهی است.
۲۸ » عوالی اللآلی: قال الصادق علیهالسلام : «اللاعب بالشطرنج مشرک، والسّلام علی اللاهی به معصیة»(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: کسی که با شطرنج بازی میکند مشرک است و سلام دادن بر کسیکه به آن سرگرم است گناه میباشد.
۲۹ » الصدوق، عن أبیه، عن سعد، عن ابن عیسی، عن ابن معروف، عن أبی جمیلة، عن ابن طریف، عن ابن نباتة، عن أمیر المؤمنین علیهالسلام قال: «ستّة لا ینبغی أن یسلم علیهم: الیهود، والنصاری، وأصحاب النرد، والشطرنج، وأصحاب الخمر، والبربط، والطنبور، والمتفکهون بسبّ الأمّهات، والشعراء»(۳).
ـ امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: شش گروه هستند که شایسته نیست بر
- فقه الرضا علیهالسلام ، ص ۲۸۲٫
- عوالی اللئالی، ج ۲، ص ۱۱۱٫ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۲٫
- خصال، ج ۱، ص ۳۳۰٫ بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۲۹۳٫
(۷۴)
آنان سلام شود: یهودیان، مسیحیان، نردبازان، شطرنجبازان، شرابخواران، بربط نوازان، طنبور نوازان، کسانی که به مادر یکدیگر دشنام میدهند و به آن خوشایند دارند و شاعران.
۳۰ » وقال صلیاللهعلیهوآله : «من لعب بالاسترنق؛ یعنی الشطرنج، والناظر إلیه کآکل لحم الخنزیر»(۱).
ـ کسی که شطرنج بازی کند و نیز کسی که به آن نگاه میکند همانند کسی است که گوشت خوک میخورد.
۳۱ » وروی لنا عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس، عن علی بن محمّد بن قتیبة، عن الفضل بن شاذان قال: سمعنا الرضا علیهالسلام یقول: «لمّا حمل رأس الحسین بن علی علیهماالسلام إلی الشام أمر یزید بن معاویة لعنه اللّه فوضع ونصب علیه مائدة فأقبل هو وأصحابه یأکلون ویشربون الفقّاع، فلمّا فرغوا أمر بالرأس فوضع فی طست تحت سریره، وبسط علیه رقعة الشطرنج، وجلس یزید لعنه اللّه یلعب بالشطرنج فیذکر الحسین وأباه وجده صلوات اللّه وسلامه علیهم، ویستهزیء بذکرهم، فمتی قمر (قامر) صاحبه تناول الفقّاع فشربه ثلاث مرّات، ثمّ صبّ فضله علی ما یلی الطست من الأرض. فمن کان من شیعتنا فلیتورّع عن شرب الفقّاع، واللعب بالشطرنج، فلیذکر الحسین علیهالسلام ، ولیلعن یزید وآل زیاد: یمحو اللّه عزّ وجلّ بذلک ذنوبه، ولو کانت بعدد النجوم»(۲).
ـ فضل بن شاذان گوید: شنیدم امام رضا علیهالسلام فرمود: چون سر امام
- همان.
- من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۹٫ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج ۲، ص ۲۲٫
(۷۵)
حسین علیهالسلام را به شام بردند، یزید دستور داد و برای او سر را گذاشتند و سفرهای انداختند و او با اطرافیان خود از آن میخورد و آب جو مینوشید، چون از آن فارغ شد، دستور داد سر را در طشتی قرار دادند و آن را در زیر تخت وی گذاردند، و بر آن صفحه شطرنج را گشود و یزید به بازی شطرنج نشست و امام حسین و پدر ایشان حضرت امیرمؤمنان علیهماالسلام و نیز جد بزرگوار ایشان حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را یاد میکرد و آنان را به سخریه میگرفت، و هرگاه رقیب وی به قمار مشغول میشد، او آب جو میخورد و آن را سه بار مینوشید و باقی ماندهٔ آن را بر طشت میریخت. پس اگر کسی از شیعیان ما باشد باید از نوشیدن آب جو و بازی با شطرنج بپرهیزد و امام حسین علیهالسلام را به یاد آورد و یزید و آل زیاد را لعن گوید، در این صورت، خداوند به سبب آن، گناهان وی را پاک سازد؛ هرچند به شمار ستارگان آسمان باشد.
۳۲» رجال الکشی: عن محمّد بن غالب، عن محمّد بن الولید الخزّاز، عن ابن بکیر، عن عبد الواحد بن المختار قال: سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن الشطرنج، فقال: «إنّ عبد الواحد لفی شغل عن اللعب»(۱).
قال ابن بکیر: عبد الواحد ما کان عندی یذکر اللعب حتّی یسأل عنه أبا عبد اللّه علیهالسلام .
ـ عبد الواحد گوید: از امام صادق علیهالسلام از حکم شطرنج پرسیدم، امام فرمود: تو ای عبدالواحد از بازی باز داشته شدهای.
- رجال الکشی، ص ۳۴۰٫
(۷۶)
ابن بکیر گوید، عبدالواحد پس از آن بازی را به خاطر خویش راه نداد تا آن که امام از او میپرسید.
۳۳ » المعانی، أبی رحمه اللّه قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن محبوب، عن خالد بن جریر، عن أبی الربیع الشّامی عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: سئل عن النرد والشطرنج؟ قال: «لا تقربهما»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام در مورد نرد و شطرنج پرسیده شد، امام فرمود: به این دو نزدیک نشوید.
۳۴ » وعن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن موسی بن القاسم، عن محمّد بن علی بن جعفر، عن الرضا علیهالسلام قال: جاء رجل إلی أبی جعفر علیهالسلام فقال: یا أبا جعفر، ما تقول فی الشطرنج التی یلعب بها؟ فقال: «أخبرنی أبی علی بن الحسین، عن الحسین بن علی، عن أمیر المؤمنین علیهالسلام قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : من کان ناطقا فکان منطقه بغیر ذکر اللّه کان لاغیا، ومن کان صامتا فکان صمته لغیر ذکر اللّه کان ساهیا، ثمّ سکت، فقام الرجل وانصرف»(۲).
ـ شخصی به حضور امام باقر علیهالسلام رسید و از ایشان پرسید: نظر مبارک شما دربارهٔ شطرنج که بازی با آن رایج است چیست؟ حضرت فرمود: پدرم از امام حسین و ایشان از حضرت امیرمؤمنان علیهماالسلام نقل نموده است پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: کسی که سخن گوید و سخن او غیر از ذکر خداوند باشد به لغو و بیهودگی گرفتار آمده و کسی که
- معانی الاخبار، ص ۲۲۴٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۲۰٫
(۷۷)
سکوت کند و سکوت او برای غیر یاد خداوند باشد فراموشکار است، سپس حضرت سکوت نمودند و آن مرد نیز رفت.
این روایت میگوید مردی به حضور حضرت امام باقر علیهالسلام رسید و از آن حضرت از حکم شطرنجی که با آن بازی میشود پرسید؟ وی فعل را به صورت مجهول میآورد و مشخص نمیسازد چه کسی با شطرنج بازی میکند، و از طرفی چون در آن زمانها شطرنج امری شاهانه بوده، جز خلیفه که شاخصترین فرد آن زمان است در نظر راوی نبوده، حال آیا این فرد از نیروهای جبههٔ باطل بوده است یا خیر، جای تأمل دارد. حضرت نیز با توجه به این فضا، به وی پاسخی دادند و او نیز سکوت نمود و از آن مجلس بیرون رفت. حضرت در پاسخ میفرماید اگر میخواهی پرسشی کنی باید خداوند را در نظر داشته باشی و این تعبیر میفرماید پرسشی نکن تا برای ما مشکل ایجاد نمایی. بر این اساس میشود گفت اگر آن شخص برای نمونه از شطرنجی که کودکان با آن بازی میکنند میپرسید، حضرت به وی پاسخ میداد اما با توجه به سؤال مجهول وی، پاسخی بسیار زیبا و در خور به وی میدهند.
با دقت در تعبیر: «ومن کان صامتا فکان صمته لغیر ذکر اللّه کان ساهیا» باید گفت: کسی که با فضای شطرنج و حاکمیت سکوتی که بر فضای آن است آشنا باشد، در مییابد که حضرت در زیباترین تعبیر، به آن مرد پاسخ داده است. افزوده بر این، میتوان صمت و ذکر را وصف زبان گرفت و گفت به فضای اختناق حاکم بر مدینه اشاره دارد و درک این مطلب برای کسی که دوران ستمشاهی را دیده باشد بهخوبی قابل فهم است و راوی
(۷۸)
نیز بهنیکی در مییابد که مراد حضرت چیست، از این رو از مجلس بیرون میرود و در آن جا نمیماند و فرار را بر قرار ترجیح میدهد.
۳۵ » زید النرسی فی أصله: عن أبی عبد اللّه علیهالسلام ، أنّه قال فی حدیث: وأمّا الشطرنج فهو الذی قال اللّه عزّ وجلّ: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ»، الخبر(۱).
ـ زید گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: اما شطرنج، چیزی است که خداوند دربارهٔ آن فرمود: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ»؛ از پلیدی بتها بپرهیزید.
شطرنج؛ قمار شاهانهٔ جبههٔ باطل
در این روایت، شطرنج از مصادیق بتپرستی برشمرده شده است؛ در حالی که شطرنج از افراد قمار و «میسر» است. چگونه میشود شطرنج را جزو بتپرستی برشمرد؟
در توجیه و تبیین روایت باید گفت: مراد از «رجس من الاوثان» بتهای بسیار بزرگ است و در میان قمارها نیز قمار شاهانه بسیار بزرگ و تأثیرگذار است و شطرنج از قمارهای شاهانه و درباری بوده است.
قمار بر چهار دسته است که قسمی از آن قمار سیاسی است که برای سلاطین و کارگزاران است. آنان شطرنج را در کنار شراب، رقص و امور حرام دیگر جمع میکردند و بر آن بودند تا با ترویج آن در میان مردم، دین و حقیقت را مندرس، و مقام عصمت را خانهنشین نمایند. چنین
- مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۲٫
(۷۹)
شطرنجی که از حق باز میدارد همانند بتپرستی و در ردیف آن میباشد. شطرنجی که میخواهد دین را مندرس کند. از این رو معلوم میشود که افزون بر حرمت قمار شطرنج، سیاست رکود دین و معنویات نیز با آن بوده است. نه تنها این نوع شطرنج بلکه هر امر دیگری که سران جبههٔ باطل بر آن دست نهند و آن را ابزار ترویج باطل و تحکیم جبههٔ خود نمایند چنین است. با این توضیح روشن میشود که « فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثَانِ» با قمارِ تنها طرف نیست. قبح قمار با آن که ذاتی است و هیچ مورد حلالی برای آن نمیباشد، ولی چنین تعبیر غلاظ و شدادی، موضعگیری در برابر جبههٔ باطل است. قمار و پاسوری که یک انسان معمولی در خانهاش بازی میکند کجا و قماری که خلیفه با آن بازی میکند و نیت براندازی حق را با آن دارد کجا؟ آن که غربت عصمت و ولایت و دین را در پی دارد، قمار خلیفه است، نه آن که در خانهاش نشسته و قمار میکند؛ هرچند وی نیز به گناه مبتلاست، اما گناه وی اندراس جبههٔ حق و ولایت را در پی ندارد.
تحلیل روانکاوانهٔ شطرنج
شطرنج از اموری است که دارای دو جنبهٔ ارزشی و غیر ارزشی است: شطرنج فکر را بارور میسازد و کسی که شطرنج نمیداند فکر بسته و راکدی دارد. دانستن شطرنج سادهلوحی را از انسان میبرد، ولی از طرف دیگر، قساوت قلب از لوازم آن است. در بازی شطرنج، کسی به کسی رحم نمیآورد و همانند دنیای سیاست میماند، سیاستی که پدر و
(۸۰)
مادر نمیشناسد و سیاستمدار خود را تابع شرایط میسازد. در بازی شطرنج، گاه مهرهٔ سرباز، اسب را میزند و با زدن او، همه را مات میکند و گاه نیز سربازها با یک حرکت ال، کیش میشوند.
شطرنجبازانی که تربیت دینی ندارند، قساوت قلب مییابند، خبیث میشوند و به حسابگری مضاعف روی میآورند و صفا و وجدان در آنان کاهش مییابد؛ برخلاف ورزش کشتی که ورزشی جوانمردانه است. گاه پهلوانی کشتی گیر که به دو خم حریف میرود چون با ضعیفی روبهرو میشود، خود را روی تشک میاندازد و «أشجع الناس من غلب هواه»(۱) را نصب عین خود قرار میدهد، اما در شطرنج، چنین فرهنگی وجود ندارد و شطرنجبازان تنها به مات کردن طرف مقابل میاندیشند و برای آن برنامه دارند.
شطرنج بر دو قسم کوچهبازاری و شطرنج شاهانه است. دانستن شطرنج برای اهل سیاست امر لازمی است و شطرنج شاهانه برای اهل سیاست بوده است. کسی که میخواهد اهل سیاست باشد، اگر شطرنج نداند، در سیاست با ننگی به حاشیه رانده میشود و نمیتواند در معرکهٔ سیاست بایستد. این روایت و احادیثی نظیر آن، که شطرنج را «رجس من الاوثان» میخواند شطرنج عباسی را میگوید که در کنار آن غنا و غارت مأمون عباسی بوده است که با نیرنگ، سر امین را گوش تا گوش میبرد؛ چرا که بازی با شطرنج به او یاد میدهد که بکش وگرنه کشته
۱ـ بحار الانوار، ج ۶۷، ص ۷۷٫
(۸۱)
میشوی.
استکبار شطرنجباز
در روایاتی که برای شطرنج آمده است، سخنی از رهان و گروگذاری در میان نیست و بازی با شطرنج از آن جهت که بازی با آلات قمار است، مورد نهی قرار گرفته است.
روایت نخست، نه تنها شطرنج را پلیدی میداند، بلکه آن را بتپرستی و بازی با آن را شرک به خدا میشمرد. باید دید در شطرنج چیست که آن را در حد شرک به خداوند متعال قرار میدهد. ما پیش از این تحلیلی در این مورد، ارایه دادیم. اما در ادامه بر آن هستیم تا بگوییم افزون بر این شطرنج از ابزاری بوده که در خدمت خلفای جور بوده است، خود آن نیز استکبارخیزی مضاعف دارد و به فرد چنان غروری میبشخد که او را در برابر حق تعالی حتی به ادعای خدا بودن ینز میکشاند و بت نفس را برجسته میسازد.
درست است که امر: «فَاجْتَنِبُوا»حرمت را نمیرساند و تنها میشود کراهت را برداشت نمود، اما قید و قرینهٔ: «مِنَ الاْءَوْثَانِ» حرمت را ثابت میسازد؛ به ویژه آن که «الرِّجْسَ» به معنای نجاست نیست، بلکه به معنای زشتی، بدی، پلیدی و قباحت است، بنابراین روایت، شطرنج همانند بتپرستی پلید و قبیح است و حتی اگر بدون رهان باشد باز قُبح آن ثابت است؛ مگر این که از آلت قمار بودن خارج شده یا رهان آن به جعاله تبدیل گردیده باشد.
(۸۲)
در مورد رهان، میتوان از شرک گروگذار، بهتر سخن گفت؛ زیرا وی با پشت کردن به باورهای دینی و ضعف اعتقادی است که در پی چنین کسب و درآمدی است، اما در مورد شطرنجبازی که به گرو نظر ندارد، باید گفت: شطرنج، قماری شاهانه، طاغوتی و استکباری بوده است و سلاطین، درباریان و سیاستمداران با آن به یکدیگر تفاخر مینمودهاند و مانند اکنون نبوده که حتی کودکان فقرا نیز با آن بازی نمایند. مَثل شطرنج در آن زمانها مثل رفتن به حج در زمان طاغوت و نظام ستمشاهی است که مردم فقیر قدرت نداشتند به مکه روند و حتی اگر فرد عادی به حج میرفت مورد تمسخر اغنیا واقع میشد و این شعر نیز در همین دورهها خطاب به امام رضا علیهالسلام سروده شده است:
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
ای به قربان تو شاهی که حج فقرایی
ولی امروزه همچون گذشته نیست و حتی اقشار کمدرآمد نیز میتوانند به حج روند و به حمد الهی استکباری که در رفتن به حج بوده به برکت انقلاب و خون شهدا از بین رفته است و حاجیها به مکه میروند، نه اغنیا. شطرنج در روزگار صدور این روایات چهرهای استکباری داشته و در جبههٔ سران باطل بوده؛ به گونهای که با شنیدن نام آن، استکبار، طاغوت، عناد، الحاد و تفاخر به ذهن میآمده و این گونه بوده است که حدیث شریف، آن را در ردیف بتپرستی قرار میدهد.
استکبار در شطرنج و مهرهها، میز و فرش آن، خود را به ظهور میرسانده است و گاه گرانبهاترین فرش، میز و مهرهها را در خدمت خود
(۸۳)
داشته است. مهرههای شطرنج، میز و گاه فرش آن در طول زمان جنسهای گوناگونی به خود دیده است و از طلا، نقره تا مس، چوب، کاغذ و پلاستیک اوج و حضیض داشته است. در این اواخر، برخی از طاغوتیان فرشهایی برای انجام بازی شطرنج بر آن داشتند که میلیونها میلیون تومان، قیمتِ آن را گفتهاند.
با توجه به این نکته، باید گفت حضرت علیهالسلام در مقام تبیین مفهوم شطرنج نیست، چرا که مفهوم شطرنج بتپرستی نیست، بلکه حضرت در مقام بیان مصداقِ شرک و بتپرستی است و به این اعتبار است که شطرنج را از مصادیق بتپرستی میداند. بتپرستی بودن آن به سبب تفاخر و استکبار و قساوت قلبی بوده که در آن وجود داشته است؛ چنانکه آیهٔ شریفه خطاب به برخی که فخرفروشی دارند میفرماید: «أَلْهَاکمُ التَّکاثُرُ، حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»(۱)؛ چرا که مشرکان حتی به قبر مردههای خویش هم فخر میفروختند مانند امروز که برخی افتخار میکنند مقبرهٔ شخصی دارند یا قبر گرانتری خریداری نمودهاند. امروزه گرانترین قبرها در حرمهاست که گاه برخی از آن به اندازهٔ قبرستانی در یک شهرستان قیمت دارد و برای برخی دفن در حرم نه به خاطر صاحب حرم، بلکه برای اشرافیگری و اعیانگرایی و استکبار است و اگر از آنان پرسیده شود آیا بهتر نیست این پول هزینهٔ فقیران شود و در جای دیگری دفن گردید میگویند آنان برای خود خدایی دارند، اما من میخواهم اینجا دفن شوم. چنین اموری را میتوان به تنقیح مناط، مصداق شرک و بتپرستی
- تکاثر/ ۲ ـ ۱٫
(۸۴)
دانست.
به صورت کلی، قمار حس استکبار و برتریجویی را در نهاد قمارباز به جوشش و فوران در میآورد و به لحاظ روانشناسی، نوع افراد قمارباز چاقوکش میشوند؛ زیرا حس غلبه و برتریجویی بهطور بیرویه و به صورت افراطی در آنان نهادینه میگردد و با کوچکترین پیشامدی، درگیر میشوند و آنان را از رأفت و رحمت نسبت به دیگران دور میسازد.
تعبیر دیگری که در این روایات حایز اهمیت است، تعبیر «واللعب بها شرک» است که در رابطه با به دست آوردن حکم بازیها، ملاک و معیار به دست میدهد. این تعبیر میرساند که شاکلهٔ قمار بر بازی استوار شده است و مابازای دیگری ندارد. منشأ انتزاع آن نیز وجود آلت قمار است و آن بازی که با آلات قمار همراه باشد و منشأ انتزاع آن گردد، حرام است، ولی با برداشتن آلت قمار، بازی همانند مزاح بدون اشکال است؛ مگر آن که موجب بیحرمتی به دیگران و ورود به حریم و آبروی دیگری شود یا موجب اشاعهٔ فحشا گردد که در این دو صورت، حرام است.
عنوان: «واللعب بها شرک» میرساند مطلق بازی با آلات قمار و صرف بازی با آن، هرچند به همراه رهان و گروگذاری نباشد، حرام است.
فراوانی روایات شطرنج
در میان روایات قمار که از آلات قمار سخن میگوید، بیش از همه از «شطرنج» گفته شده است. باید پرسید: چرا روایات بر حرمت شطرنج تأکید داشته و این همه مردم را با تعابیری غلیظ، درشت و خشن از آن باز میداشتهاند؟ بخش فراوانی از روایات قمار به حرمت شطرنج اختصاص دارد و باید دید علت این امر چیست؟ در این جا به اختصار به بررسی این
(۸۵)
موضوع میپردازیم.
گفتیم شطرنج قماری بوده است که حاکمان، درباریان، اشراف، سیاستمداران و متکبران به آن میپرداختهاند و قماری که در میان مردم عادی و کوچه و بازار رایج بوده بیشتر کعاب و قاپ(تاس) و بازی با گردو بوده است. شطرنج قماری شاهانه بوده و برای خود در میان مردم شکوه و جلالی داشته و چشم را بسیار خیره مینموده است. شطرنج در دست افرادی همانند یزید و در واقع، به دست اوباش و اراذل ثروتمند و اشرافی جبههٔ باطل و سران آنها بوده و به همین خاطر با تعابیری شدید حرام گردیده است و دیگران با آن تنها بازی میکردهاند. شطرنج بازی خاص پادشاهان و سیاستبازان بوده و آنان با استفاده از شطرنج در پی افزایش توان اندیشاری سیاسی خود بودهاند و در تقویت باطل و قساوت قلب خود و دوری از رحم و احساس، از آن بهره میبردهاند، از این رو با شدیدترین تعبیرات از آن نهی شده است.
مسابقهٔ شطرنج
با توجه به مجموع روایات یاد شده در حرمت شطرنج در صورتی که آلت قمار باشد هیچ جای تردید نیست و آنچه باید به آن پرداخت و جای تحقیق دارد این است که آیا شطرنج هماکنون از آلات قمار است یا خیر و در این رابطه باید دید برای تشخیص موضوع چه باید کرد؟ گاه چیزی در زمان روایات، موضوع قمار است و دلیل تنها به همان مورد انصراف دارد و همین موضوع ممکن است زمانی از حالت قمار بیرون آید
(۸۶)
که در این صورت، دلیل یاد شده از آن انصراف دارد. در حال حاضر، بازی شطرنج را میتوان از این مورد دانست. شطرنج هماینک از ورزشهای فکری و ذهنی است و بیش از آن که با آن قمار شود، به مسابقهای ورزشی به آن نگاه میشود.
تقویت و پویایی اندیشه
کسی که شطرنج میداند از کند ذهنی که در سبب به کار نگرفتن ذهن پیش میآید دوری میجوید. ذهن و اندیشهای که به کار گرفته نشود همانند خودرویی است که یخ زده و قدرت حرکت ندارد. ذهن در صورتی پویا میگردد که از دوران طفولیت و کودکی در خانه و مدرسه به ورزشهای فکری گماشته شود و در این صورت است که میتواند پویایی خود را تا پایان عمر حفظ کند. البته در این میان نباید به کودکان بیش از اندازه فشار آورد تا به بیماری آنان منجر نگردد.
شطرنج یا سایر آلات قمار میتواند دارای زمینهٔ علمی باشد و از حالت مقامره و مراهنه بیرون آید.
تضعیف عاطفه و قساوتزایی
درست است شطرنج میتواند جامعه را قانونمند کند و آن را از آشفتگی و قانونگریزی بیرون آورد، اما از سوی دیگر، قساوت قلب میآورد و انسان را از اموری معنوی همچون ایثار و گذشت دور میدارد؛ همانگونه که دیده میشود برخی از افراد قانونمدار رحمی در دل ندارند که باید با وضع قوانینی خاص و همراه ساختن شطرنج با برخی از حرکات
(۸۷)
انفعالساز و رقتآور، شطرنجبازان را در سطح متعادلی از قانونمندی و عاطفهگرایی نگاه داشت.
در بازی با شطرنج باید به شدت، از هر گونه افراط و زیادهروی پرهیز کرد؛ چرا که زیادی هر چیزی مشکلآفرین است و زیادی شطرنج، مشکلآفرینی مضاعف دارد. البته حتی نماز خواندن و تلاوت قرآن کریم نیز باید به صورت اعتدال باشد که بحث از آن را در کتاب «فقه موسیقی، رقص، قمار و شادمانیها» آوردهایم. اگر شطرنج بیش از اندازه باشد، عاطفه و احساس را از انسان میگیرد و او را به قساوت قلب مبتلا میسازد؛ همانطور که نبود آن، فرد را کند ذهن و بلید میسازد. افراط و تفریط حتی در استفاده از هر کار مباحی اشکال دارد. در بهره بردن از غذاها نیز امر چنین است. به طور مثال، نان جو یکی از بهترین خوراکیها برای جلوگیری از پوکی استخوان است و خوردن آن موجب پر شدن استخوان میگردد، ولی مشکل آن ایجاد یبوست در بدن است. ماست نیز حدود پانزده درصد از آب بدن را میگیرد ولی چون PHماست زیر شش میباشد ـ برخلاف بدن که PHآن بالای هفت است ـ موجب سردی بدن و گاه سبب اغمای خفیف فرد میگردد، از این رو، فرد به خوابی عمیق فرو میرود و زمانی دراز بخوابد. زعفران نیز نشاط را بالا میبرد، ولی زیادی آن فرد را دارای جنون و خندهٔ افراطی میسازد. همانگونه که برای تنظیم خوراکیها به کارشناس تغذیه نیازمند هستیم تا ما را راهنمایی کند و حد میان افراط و تفریط را نشان دهد، در معارف و احکام نیز نیازمند شریعت و مربی اعتدالگرا هستیم تا سره را از ناسره و زیانبار آن را از غیر
(۸۸)
آن جدا سازد تا با ایجاد تناسب میان احکام و دستوراتی که میدهد، تعادل را در روح آدمی ایجاد نماید. شطرنج نیز این چنین است. بازی شطرنج سبب تقویت نیروی اندیشه و عقل آدمی و قدرت تحلیل مسایل را بالا میبرد، ولی زیانهایی دارد که از آن جمله کم نمودن حس عاطفی در انسان است. شطرنج در صورتی که آلت قمار باشد و در دست افرادی مانند یزید قرار بگیرد بازی با آن حرام است اما همین بازی اگر از پیشینه و گذشتهٔ خود بریده شود و به ورزشی فکری تبدیل گردد با تعدیل سازی آن ایرادی ندارد و دیگر نمیتوان گفت این همان آلتی است که در دست یزید بوده است. این حکم مانند جواز سجده بر برگ درختی است که در بعضی مناطق خوردنی نیست برخلاف مناطقی که برگ آن درختان را خوردنی میدانند.
نقش شیوع در تبدیل آلات قمار
شطرنج در ابتدا تنها در دست پادشاهان و سران حکومتی بود، ولی با گذر زمان، شکوه گذشتهٔ خود را از دست داد و در دست مردم عادی قرار گرفت و هماینک شیوع آن به عنوان ورزشی فکری، آن را از آلت قمار بودن خارج کرده و به وسیلهای برای ورزش تبدیل گشته است؛ برخلاف نرد که همچنان در آلت قمار بودن شیوع دارد و از یان لحاظ، بازی با آن هرچند بدون برد و باخت باشد، حرام است.
باید توجه داشت صرف شیوع در هر موضوعی باعث حلیت یا حرمت چیزی نمیگردد. به طور مثال، اگر در منطقهای مانند اروپا،
(۸۹)
شرابخواری امری شایع و رایج باشد، این گونه نیست که استفاده از شراب برای مسلمانانی که در آن جا زندگی میکنند جایز باشد. ولی نمیتوان شیوع را بهطور مطلق کنار گذاشت و منکر آن شد. بهطور مثال، سوار شدن بر دوچرخه برای روحانیان زیبنده نیست، ولی اگر این امر در شهری شیوع پیدا کرد و برخی بودند که در ابتدا بد بودن آن را بر خویش تحمل کردند، آرام آرام قبح این کار از بین میرود و شیوع آن سبب میشود این کار اشکال نداشته باشد. همچنین اگر در شهری، آرایش کردن معمولی زنها را ناپسند میدانند، اما به مرور زمان، شمار کسانی که آرایش معمولی دارند، فراوان شود، ناپسندی آن از بین میرود. همچنین است استفاده از کلاهگیس که اگر شیوع پیدا کند، کاری معمولی و عادی میشود. شیوع میتواند برخی امور را از حرمت بیرون آورد. شطرنج از این موارد است و شیوع آن در قالب بازی، آن را از آلت اختصاصی قمار بودن خارج ساخته است و مدارس و دانشگاهها میتوانند از آن استفادهٔ اخلاقی و ورزشی برند و خواص اجتماعی آن را اعمال نمایند. در چنین فضایی دلایل حرمت، از آن انصراف دارد.
شیوع وقتی میتواند حرامی را به حلال تبدیل کند که در موضوع آن تبدیل صورت گیرد یا آن عمل به صورت ذاتی حرام نباشد، وگرنه صرف شیوع، موضوعیت ندارد. همانگونه که گفته شد شیوع هیچ گاه نمیتواند احکامی مانند حرمت شراب را به حلیت تبدیل کند؛ زیرا شیوع در موضوع آن تغییر و تبدیلی ایجاد نمیکند و حرمت شراب نیز ذاتی است، نه عارضی. البته اگر اسکار شراب برداشته شود، استفاده از آن حتی بدون
(۹۰)
شیوع، اشکال ندارد که البته در این صورت شراب طهور و نوشیدنی حلال است که به جای خمودی و مستی، شادی و نشاط را در پی دارد و دیگر بر آن اطلاق شراب نمیشود.
شیوع، شطرنج را به ورزشی فکری تبدیل کرده است و آن را از جبههٔ باطل و قمار بودن گرفته است؛ همانند اسلام که مسابقهٔ اسبسواری و تیراندازی را به صورت کلی از قمار بیرون آورد و آن را مسابقهای سالم نموده است. شیوع، شطرنج را از دست اراذل و اوباش مرفه و ثروتمندی مانند یزید گرفته و موجب حلیت آن شده است. همانطور که شیوع، کروات، پاپیون، کلاه لبهدار و مانند آن را از جبههٔ کفر و باطل گرفته است و شیوع استفاده از آن در میان کشورهای اسلامی و منتسب نبودن آن به گروه خاصی (انگلیسیها)، حرمت پوشیدن آن را برداشته است. در این صورت، موضوع شباهت به کفار از آن انصراف دارد؛ چرا که دیگر نمیتوان این لباسها را مظهر و نماد کفر و جبههٔ باطل دانست. کسانی که امروزه کروات میزنند شعار و نشان کفری با خود ندارند، بلکه آنان به خاطر حس حفظ شخصیت و پرستیژ در این لباس، از آن استفاده میکنند. البته ما استفاده از کروات و پاپیون را مناسب نمیدانیم، ولی سخن این است که اگر کسی کروات زد، نباید او را نمایندهٔ یهود یا ارامنه دانست. قرآن کریم میفرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(۱)؛ مصادیق بسیاری برای دفاع و مقابله با دشمن دارد که طراحی لباس برای حفظ پرستیژ نیز
- انفال / ۶۰٫
(۹۱)
جزو این امر است.
تغییر موضوع به تعبیر دقیق، موجب بار شدن حکم موضوع جدید بر آن میگردد. حرمت مجسمهسازی نیز با تغییر شرایط و رسیدن جامعه به بلوغی که لوازم فساد آن برداشته شود، موجب جواز مجسمهسازی میگردد. جامعهٔ امروز کشور ما اینگونه است. شیوع نمادهای ویژهٔ باطل نیز حرمتآور است. برای نمونه، در صورتی که با گذشت سالها، فرهنگ جامعه به قهقرا رود و به شرک بگرایند، حکم حرمت مجسمهسازی برای موضوع پیش آمده ثابت است که البته تحقق چنین فرضی برای جامعهٔ ایرانی ممکن نیست، اما در برخی مناطق دنیا که هنوز بتپرستی رایج است، این حکم ثابت میباشد و مسلمان نمیتواند برای آنان پیکرهتراشی، تندیسسازی و ساخت مجسمه و عروسک داشته باشد.
اگر چیزی از آلت قمار بودن خارج شد و به بازی و مسابقهٔ صرف تبدیل گردد، بازی با آن جایز است و حتی میتوان رهن و گرو در آن قرار داد. گفتیم صرف گرو گذاشتن سبب حرمت چیزی نمیگردد، بلکه آلت قمار بودن است که حرمتزاست. بر این اساس، گذاشتن رهان در مسابقات شطرنج، کشتی، فوتبال و میان دو فرد یا میان مرغ و خروس یا در آب پریدن و خلاصه هر چیزی که عنوان حرمت را به خاطر آلت قمار بودن ندارد، بدون اشکال است.
(۹۲)
پاسور
در کشور ما، پاسور وسلهای برای بازی صرف است و شیوع در قمار ندارد. بازی با پاسور توسط مردمی سالم و صالح که زمینهٔ آموزش و تربیت و توسعهٔ ذهن و قانونمندسازی روان افراد را با آن میخواهند حلال است. البته همین بازی اگر توسط قماربازان به عنوان قمار صورت بگیرد، حرام است. این حکم در مورد شطرنج نیز چنین است. البته این حکم منحصر به پاسور و شطرنج است و دیگر آلات قمار که گذشتهٔ خویش را در قمار بودن حفظ کردهاند، چنین حکمی ندارند. برای نمونه، «تاس» هنوز نیز آلت قمار است و اگر کسی با آن بازی کند، هرچند بدون برد و باخت باشد، حرام است.
اربعةعشر
۳۶ » الخصال: عن ابن الولید، عن أحمد بن إدریس، عن الأشعری رفعه إلی أمیر المؤمنین علیهالسلام قال: «نهی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أن یسلّم علی أربعة: علی السکران فی سکره، وعلی من یعمل التماثیل، وعلی من یلعب بالنرد، وعلی من یلعب بالأربعة عشر، وأنا أزیدکم الخامسة: أنهاکم أن تسلّموا علی أصحاب الشطرنج»(۱).
ـ حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شما را از سلام دادن بر چهار گروه باز داشته است: فرد مستی که در حال مستی است، کسی که مجسمه میسازد، کسی که با تخته نرد بازی میکند، کسی که بازی چهاردهخانه را انجام میدهد، و من بر آن
- خصال، ج ۱، ص ۲۳۷٫ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۴۹٫
(۹۳)
پنجمی را میافزایم: از این که بر شطرنجبازان سلام کنید بپرهیزید.
«اربعة عشر» آلتی مانند توپ داشته و همانند ازلام، چیزی را با آن تقسیم میکردند.
حرمت مطلق قمار
۳۷ » وفی روایة أبی خالد من باب «جملة من الخصال المحرّمة» قوله علیهالسلام : «والذنوب التی تهتک العصم شرب الخمر، واللعب بالقمار»(۱).
ـ امام میفرماید: از گناهانی که پردهٔ عصمت و پاکی را میدرد خوردن شراب و بازی قمار است.
۳۸ » وفی روایة حمران قوله علیهالسلام : «ورأیت القمار قد ظهر، ورأیت الشراب یباع ظاهرا»(۲).
ـ در روایت حمران آمده است، امام فرمود: و میبینم که قمار آشکار میشود و شراب به صورت علنی به فروش میرسد.
۳۹ » وعن محمّدبن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن صفوان، عن العلاء، عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما علیهماالسلام قال: لا تصلح المقامرة ولا النهبة»(۳).
ـ قمار کردن و چپاول جایز نیست.
در این روایت، قمار در کنار چپاول آمده است. باید توجه داشت از عوامل بیکاری جوانان، ترس از حرام بودن کارهایی است که نمیتوان برای حرمت آن مستندی شرعی داشت و حال آن که با برگزاری مسابقاتی
- وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۸۱٫
- کافی، ج ۸، ص ۳۸٫
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، الحرّ العاملی، ج ۱۲، ص: ۱۲۰، ح ۵٫
(۹۴)
حلال میتوان بخشی از نیازهای شغلی جوانان را برطرف نمود. مسابقات تیر و کمان و مردان آهنین و کشتی تا مسابقات هنری و نمایشی برخی از فرصتهای شغلی است که از آنها به سبب ترس از حرام بودن آن غفلت شده است؛ در حالی که حلیت این امور، به تفصیل و به صورت مدلّل در این کتاب ثابت شده است.
ردیف دوم: روایات ناظر به مصداق یکسان میسر و قمار
سرایت حرمت میسر به قمار
۴۰ » تفسیر العیاشی: عن أبی الحسن الرضا علیهالسلام قال: «المیسر هو القمار»(۱).
ـ امام رضا علیهالسلام میفرماید: مَیسر همان قمار است.
در این روایت، گزارهای وجود دارد که موضوع آن میسر و محمول آن قمار است، نه به عکس. باید توجه داشت که از لحاظ عقلی نمیشود میان هیچ دو واژهای ترادف باشد و این روایت میخواهد میسر را حکم قمار دهد، بر این اساس، چون میسر حرام است، تمامی اقسام قمار؛ خواه دارای رهان باشد یا بدون آن، حرام میگردد. با صرف نظر از این روایات، در صورتی که بخواهیم حکم میسر و قمار را به دست آوریم، باید برای هر یک دلیل جداگانهای آورد و این دو را با هم در نیامیخت.
۴۱ » «النرد والشطرنج والأربعة عشر بمنزلة واحدة، وکلّ ما قومر علیه فهو میسر»(۲)
- تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۹٫
- وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۲۴۲٫
(۹۵)
این روایت، دلیل بر حرمت قمار است در جایی که حتی برد و باخت نباشد.
حرمت قمار دارای رهان
۴۲ » علی بن إبراهیم (فی تفسیره) عن أبی الجارود، عن أبی جعفر علیهالسلام فی قوله تعالی: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ»، قال: «أمّا الخمر: فکلّ مسکر من الشراب ـ إلی أن قال: ـ وأمّا المیسر: فالنرد والشطرنج، وکلّ قمار میسر، وأمّا الأنصاب: فالأوثان التی کانت تعبدها المشرکون، وأمّا الأزلام: فالأقداح التی کانت تستقسم بها المشرکون من العرب فی الجاهلیة، کلّ هذا بیعه وشراؤه والانتفاع بشیء من هذا حرام من اللّه محرّم، وهو رجس من عمل الشیطان، وقرن اللّه الخمر والمیسر مع الأوثان»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام در مورد این گفتهٔ خداوند پرسش شد که: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ»، حضرت فرمودند: اما شراب، هر مست کنندهای از شراب است، تا آن جا که فرمودند: «میسر» بازی نرد و شطرنج است و هر قماری میسر است. انصاب بتهایی است که مشرکان میپرستند و ازلام تیرهایی است که اعراب مشرک پیشین و جاهلی گوشت حیوان را با آن تقسیم میکردند که در همهٔ این موارد خرید
- حرّ عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج ۱۷، ص ۳۲۱٫
(۹۶)
و فروش آن و نیز بهره بردن از آن حرام و محرم، رجس و از کرده و ساختهٔ شیطان است. و خداوند نیز شراب و میسر را با بتها همراه نموده است.
این روایت، دلیل بر حرمت میسر است و هر قماری را از این جهت که گروگذاری در آن باشد، میسر میداند. میسر و قمار هر دو حرام است؛ همانگونه که غیبت و زنا هر دو گناه است، ولی اسلام در مورد غیبت میفرماید: «أشدّ من الزنا» و حال آن که غیبت زنا نیست و چنین تعبیری به جهت تقارب مفاسد و خصوصیات است. البته تفاوت میسر و قمار مانند تفاوت انسان و شراب است و نه اختلافی که در غیبت و زناست. غیبت و زنا دو مفهوم با دو مصداق جدا میباشد؛ برخلاف قمار و میسر که قماربازی با آلات مخصوص است و میسر و داشتن رهان چیز دیگری است که بازی برای برد و باخت و به دست آوردن گِرو میباشد، ولی از باب تغالب یا تداخل و اجتماع مصادیق، هر قماری میسر و هر میسری قمار دانسته شده است و برای هر دو تعبیر نیز دلیل خاص وجود دارد. سخن گفتن از بازی با آلات به سبب مغالبه در مصداق و سخن از میسر به لحاظ مقصود و هدف از بازی است که بردن گرو میباشد و این دو لازم غیر بین دیگری است و دلایل خاص، هر دو مورد را حرام میداند.
درست است که میان قمار و رهان ملازمهٔ غیر بین است، اما دلیل خاص بر حرمت مطلق قمار اعم از قماری که با رهان همراه است و قماری که بدون رهان است، دلالت دارد، بر این اساس نمیتوان به قدر متیقن عمل کرد و تنها قماری را که با رهان و گروگذاری است، حرام دانست؛ هرچند این روایت از گروگذاری و رهن سخن نمیگوید.
(۹۷)
لحاظ بازی با آلات قمار در میسر
۴۳ » وعن حمدویه، عن حمد بن عیسی قال: کتب إبراهیم ابن عنبسة؛ یعنی إلی علی بن محمّد علیهماالسلام : ـ إنّ رأی سیدی ومولای أن یخبرنی عن قول اللّه عزّ وجلّ: «یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ»، الآیة، فما المیسر جعلت فداک؟ فکتب: «کلّ ما قومر به فهو المیسر، وکلّ مسکر حرام»(۱).
ـ ابن عنبسه به امام هادی علیهالسلام نامهای نوشت و در آن از حضرت پرسید: قربان شما شوم، نظر شما دربارهٔ آیهٔ: «یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ»چیست، مراد از میسر چه میباشد؟ حضرت در پاسخ وی نوشت: هر چیزی که با آن قمار شود میسر است و هر چیز مست کنندهای حرام است.
این روایت به صراحت میفرماید هرچه با آن قمار شود میسر است و صرف بازی با آلات قمار است که سبب حرمت میگردد و نیز سبب اشاعهٔ فحشا میگردد. باید توجه داشت قماربازان گاه در کنار قمار و در محیطهایی خاص، دست به کارهایی کثیف نیز میزنند که در مقام بیان آن نیستیم.
۴۴ » تفسیر العیاشی: عن أبی الحسن الرضا علیهالسلام قال: سمعته یقول علیهالسلام : «إنّ الشطرنج والنرد وأربعة عشر وکلّ ما قومر علیه منها فهو میسر»(۲).
ـ امام رضا علیهالسلام میفرماید: شطرنج، نرد، بازی چهاردهخانه و هر
- وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۲۵٫
- تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۹٫
(۹۸)
چیزی که با آن قمار میشود میسر است.
این روایت با تعبیر: «وکلّ ما قومر علیه» هر چیزی را که با آن قمار شود خواه دارای رهان باشد یا نه میسر و حرام میداند و به صورت خاص از رهان و گروگذاری چیزی نمیگوید.
۴۵ » محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن معمّر بن خلاّد، عن أبی الحسن علیهالسلام قال: «النرد والشطرنج والأربعة عشر بمنزلة واحدة، وکلّ ما قومر علیه فهو میسر»(۱).
ـ امام علیهالسلام میفرماید: بازی نرد، شطرنج و چهاردهخانه تمامی حکمی یکسان دارد و هر چیزی که با آن قمار میشود، میسر است.
این روایت، نرد، شطرنج و هر قماری را میسر میداند. باید توجه داشت قمارباز به کسی میگویند که با آلات مخصوص قمار، بازی میکند. عرف خاص (قمار بازان) میدانند که آلات قمار چیست، از این رو هر چیزی را نمیتوان آلت قمار برشمرد همان طور که هر خودرویی را نمیتوان خودرو مسابقه دانست و شناخت آن بر عهدهٔ کارشناسان آن است.
۴۶ » وعن عبد اللّه بن جندب عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: «الشطرنج میسر، والنرد میسر»(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرمایند: بازی شطرنج و نرد از میسر و قمار است.
۴۷ » تفسیر العیاشی: عن إسماعیل الجعفی، عن أبی جعفر علیهالسلام قال:
- کافی، ج ۶، ص ۴۳۵٫
- همان، ص ۴۳۷٫
(۹۹)
«الشطرنج والنرد میسر»(۱).
ـ امام باقر علیهالسلام میفرماید: شطرنج و نرد از میسر است.
۴۸ » وعن إسماعیل الجعفی، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: «الشطرنج والنرد میسر»(۲).
امام باقر علیهالسلام میفرمایند: بازی شطرنج و نرد از میسر و قمار است.
۴۹ » محمّد بن مسعود العیاشی فی تفسیره: عن الحسین، عن موسی بن القاسم العجلی، عن محمّد بن علی بن جعفر، عن أبیه، عن أخیه موسی، عن أبیه جعفر علیهماالسلام قال: «النرد والشطرنج من المیسر»(۳).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: نرد و شطرنج از میسر است.
۵۰ » تفسیر علی بن إبراهیم: فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیهالسلام أنّه قال: «أمّا المیسر فالنرد والشطرنج، وکلّ قمار میسر، وأمّا الأنصاب فالأوثان التی کانت تعبدها المشرکون، وأمّا الأزلام فالقداح التی کانت تستقسم بها مشرکوا العرب فی الجاهلیة، کلّ هذا بیعه وشراؤه والانتفاع بشیء من هذا حرام من اللّه محرّم، وهو رجس من عمل الشیطان، وقرن اللّه الخمر والمیسر مع الأوثان»(۴).
ـ امام باقر علیهالسلام میفرماید: اما مَیسر همان نرد و شطرنج است، و هر قماری میسر است، اما انصاب، بتهایی است که مشرکان آن را
- تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۳۴۱٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۲۲٫
- همان، ص ۳۲۶٫
- بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۳۲٫
(۱۰۰)
میپسندیدند، اما ازلام، تیرهایی بوده است که مشرکان مکه در درورهٔ جاهلیت، حیوان را بر آن تقسیم میکردند، تمامی این امور خرید و فروش و هرگونه بهرهای از آن حرام و محرم است و این رجس و از کردهٔ شیطان است، و خداوند شراب و قمار را با بتها همراه ساخته است.
۵۱ » وعن عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن ابن أبی نجران، عن مثنی الحنّاط، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قال أمیر المؤمنین علیهالسلام : «النرد والشطرنج هما المیسر»(۱).
امام صادق علیهالسلام میفرماید: حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: بازی نرد و شطرنج هر دو از میسر و قمار است.
این روایت صرف بازی با آلت قمار را حرام میداند؛ اعم از آن که دارای گرو باشد یا خیر.
۵۲ » وعن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد ابن سنان، عن عبد الملک القمی قال: کنت أنا وإدریس أخی عند أبی عبد اللّه علیهالسلام ، فقال: إدریس: جعلنا فداک ما المیسر؟ فقال أبوعبداللّه: «هی الشطرنج، قال: قلت: إنّهم یقولون: إنّها النرد، قال: والنرد أیضا»(۲).
ـ عبدالملک قمی گوید من و برادرم ادریس نزد امام صادق علیهالسلام بودیم، ادریس از امام پرسید: فدایتان گردم، میسر و قمار چیست؟ امام فرمودند: میسر شطرنج است. به ایشان عرض کردم مردم میگویند بازی نرد است که میسر است، امام فرمودند: نرد نیز میسر است.
در این روایت هیچ سخنی از رهان نیامده و حرمت بر آلات قمار حمل
- کافی، ج ۶، ص ۴۳۵٫
- همان، ص ۴۳۶٫
(۱۰۱)
شده است.
۵۳ » أمالی الطوسی: عن ابن الصلت، عن ابن عقدة، عن علی بن محمّد بن علی الحسینی، عن جعفر بن محمّد بن عیسی، عن عبد اللّه بن علی، عن الرضا علیهالسلام عن آبائه علیهمالسلام ، عن علی علیهالسلام قال : «کلّما ألهی عن ذکر اللّه فهو من المیسر»(۱).
ـ حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: هرچیزی که انسان را از یاد خداوند باز دارد و سرگرمی بیهوده باشد، میسر است.
۵۴ » الشیخ أبو الفتوح الرازی فی تفسیره: عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: «إیاکم وهاتین الکعبتین الموشومتین، فإنّهما من میسر العجم»(۲).
ـ از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله روایت شده که فرمودند: بپرهیزید از این دو قاپ قماربازی خط دار؛ چرا که از قمار اهل فارس است.
۵۵ » وقال صلیاللهعلیهوآله : «وإیاکم وهاتین الکعبتین المرسومتین، فإنّهما من میسر العجم»(۳).
ـ از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله روایت شده که فرمودند: بپرهیزید از این دو قاپ قماربازی رایج؛ چرا که از قمار اهل فارس است.
۵۶ » وعن هشام، عن الثقة، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قیل له: روی عنکم أنّ الخمر والمیسر والأنصاب والأزلام رجال، فقال: «ما کان اللّه لیخاطب خلقه بما لا یعقلون»(۴).
- شیخ طوسی، امالی، ص ۳۳۶٫
- مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۱۱۹٫
- همان، ص ۲۲۴٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۲۵٫
(۱۰۲)
ـ شخصی از حضرت امام رضا علیهالسلام پرسید: از شما روایت شده همانا خمر، میسر، انصاب و ازلام اشخاص و مردانی هستند (یعنی خلفای سهگانه و معاویه)، حضرت میفرماید: خداوند در سخن گفتن با مردم طرح معما نمیکند و به آنچه نمیدانند سخن نمیگوید.
راوی بر این گمان بوده که مراد از خمر و میسر خلفای سه گانه و معاویه است؛ همانگونه که آیهٔ شریفهٔ: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرا فِی کتَابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ»(۱) است که به امامان معصوم علیهمالسلام تأویل رفته است که چهار نفر از آن حضرات دارای نام مبارک «علی» میباشند؛ ولی حضرت این گمان را رد میکند و میفرماید: خداوند معما طرح نمیکند و این گونه با بندهاش سخن نمیگوید.
باید توجه داشت امام در مقام بیان معنای آیهٔ شریفه این احتمال را رد میکنند، اما در مقام بیان تأویل که آیهٔ: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ» در آن مقام است، این معنا را میتوان پذیرفت، البته تأویل را تنها باید از امام معصوم خواست، نه از افرادی عادی و معمولی.
ردیف سوم: روایات حرمت قمار و بطلان گروگذاری
رهن قمار؛ اکل مال به باطل
- توبه / ۳۶٫
(۱۰۳)
۵۷ » تفسیر العیاشی: عن محمّد بن علی، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام فی قول اللّه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا، لاَ تَأْکلُوا أَمْوَالَکمْ بَینَکمْ بالباطلِ»، قال: «نهی عن القمار، وکانت قریش تقامر الرجل بأهله وماله، فنهاهم اللّه عن ذلک»(۱).
امام صادق علیهالسلام دربارهٔ آیهٔ شریفه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا، لاَ تَأْکلُوا أَمْوَالَکمْ بَینَکمْ بالباطلِ»(۲) فرمود: خداوند از قمار باز داشته است، چرا که قریش با اهل و مال خویش قمار میکردند و خداوند آنان را از این کار نهی فرمود.
موضوع این روایت قماری است که هم دارای آلت قمار باشد و هم رهان؛ چرا که تعبیر: «لاَ تَأْکلُوا» بر آن و بر به دست آوردن مال که در این جا همان گرو است دلالت دارد.
خداوند متعال از این که اموال به باطل رد و بدل شود نهی نموده و قمار از مصادیق تجارت باطل است؛ زیرا هم اضطراب میآورد و هم بغض. برای نمونه، در مثل قمارِ قاپ که به صورت «دو سر دو» است ممکن است قمارباز همهٔ هستی خود را ببازد و او به یکباره به نابودی کشیده شود. قمار میتواند نظام اقتصادی جامعه را مختل و آن را بیمار کند و روحیهٔ کار و پیشرفت را از افراد جامعه بگیرد و امنیت روانی آنان را به خطر اندازد.
قمار در صورتی که قمار اصطلاحی باشد همچون غنا، موسیقی و رقص به تنهایی اقتضای در حرمت ندارد، بلکه علیت در حرمت دارد.
تعبیر «تقامر» از وجود آلات قمار حکایت دارد و این روایت افزوده بر
- تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۳۶٫
- نساء / ۲۹٫
(۱۰۴)
این، میرساند در قمار، رهان نیز وجود داشته است؛ چرا که امام میفرماید: قریش اهل و مال خویش را گرو میگذاشتهاند. در این گونه موارد که هم آلات و هم مراهنه در میان است، حرمت قمار قطعی است. دربارهٔ ملاک حرمت آن نیز گفتیم: معیار حرمت وجود رهان است که آن را «میسر» میسازد؛ زیرا مالی بدون دلیل و تنها با یک قاپْ بالا و پایین انداختن و یا ورق کشیدن، جابه جا میشود و گاه خانوادهای از زندگی ساقط میشود و بسیاری ورشکسته میگردند.
مفتخوری در قمار
انتقال مال باید از طریق شرعی باشد و صرف زحمت و تلاش، دلیل بر حلیت یا حرمت چیزی نمیشود. درآمد قمار مُفت است، اما آسان نیست. آسانخوری مانند این است که فردی با علم خویش با یک ساعت تدریس، پولی هنگفت را دریافت نماید، البته این شخص، زحمت آن را پیش از این کشیده است، ولی چنین فردی با کارگری که عرق میریزد و در ازای کار فراوان خویش پول کمی دریافت میکند تفاوت بسیار دارد؛ چرا که این یکی به هزار زحمت پول درمیآورد و آن دیگری، هم از درس خویش لذت میبرد و هم پول میگیرد، ولی درآمد وی مفت نیست، به عکس آن که قمار میکند و قاپی را بالا و پایین میاندازد که وی مفتخور است؛ هرچند آسانخور نیست؛ زیرا قمار بدون زحمت و اضطرابهای حادّ نیست، همانگونه که دزد شدن (جیب بری) بدون زحمت نیست و جیببران حرفهای تعلیم میبینند و با مرارت، بر انگشتان خود تمرین
(۱۰۵)
میکنند و بر انگشت میانی خویش چنان فشارهایی وارد میآورند تا کمی کوتاه شود و انگشت اشارهٔ خویش را میکشند تا بلندتر شود و این دو انگشت همانند انبردستی عمل کند. بنابراین صرف کار کردن و زحمت کشیدن و تحمل فشارهای عصبی مضاعف، موجب حلیت مال نمیشود، بلکه مال باید از طریقی شرعی و مورد تأیید شارع انتقال یابد؛ بهگونهای که حتی نمیتوان بدون استفاده از طریقی که شرع آن را باطل دانسته است، مالی را بهصورت دلبخواهی به دیگری انتقال داد.
تحلیل اکل مال به باطل
«اکل مال به باطل» امری کلی و ارشاد به نخوردن مال به باطل است، اما این که باطل چیست، نیازمند ارایهٔ دلیل است، به طور مثال، دلیل میگوید قمار حرام است و گرویی که در آن گذاشته میشود، تصرف باطل و حرام است و با چنین دلیلی میتوان گفت به دست آوردن مال از طریق قمار، مصداق اکل مال به باطل است. با این وصف اگر دلیلی بر حرمت نبود، نمیتوان به «اکل مال به باطل» تمسک نمود و قمار را حرام دانست؛ زیرا این بیان عام است و مُثبِت حرمت نیست، بلکه مقوّی دلیل حرمت است و وقتی برای نمونه دلیلی بر نجاست و حرمت چیزی ارایه شد، این بیان عام به ما توجه میدهد که در آن تصرفی نداشته باشید. شایان ذکر است روایاتی که از «اکل مال به باطل» در این باب سخن میگوید، تمامی قمار یا آلات قمار را موضوع سخن قرار میدهد که دلیل بر حرمت آن در دست است، از این رو جزو مصادیق اکل مال به باطل میباشد، ولی در
(۱۰۶)
مورد بازی با غیر آلات قمار و گروگذاری در آن، دلیلی بر حرمت اقامه نشده است و نمیتوان آن را از افراد اکل مال به باطل دانست.
«اکل مال به باطل» نهیای ارشادی و عمومی است و نیاز به تعیین مصداق دارد. همانطور که نهی از خلاف قانون مستلزم وجود قانونی است تا از مخالفت با آن پرهیز دهد.
۵۸ » تفسیر العیاشی: عن أسباط بن سالم قال: سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن قول اللّه تعالی: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا، لاَ تَأْکلُوا أَمْوَالَکمْ بَینَکمْ بالباطلِ»، قال: «هو القمار»(۱).
ـ اسباط از امام صادق علیهالسلام دربارهٔ آیهٔ شریفه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا، لاَ تَأْکلُوا أَمْوَالَکمْ بَینَکمْ بالباطلِ»پرسید، حضرت فرمود: یعنی به دست آوردن مال به وسیلهٔ قمار باطل است.
قمار با گردو
۵۹ » تفسیر العیاشی: عن السکونی، عن جعفر، عن أبیه علیهماالسلام : أنّه کان ینهی عن الجوز الذی یحویه الصبیان من القمار أن یؤکل، وقال: هو السحت(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام از پدر خویش امام باقر علیهالسلام نقل میکند که آن حضرت از خوردن گردوهایی که کودکان آن را با قمار به دست میآوردند نهی مینمود و میفرمود: خوردن آن سحت و حرام است.
- تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۳۶٫
- همان، ص ۳۲۲٫ بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۲۳۵٫
(۱۰۷)
۶۰ » محمّد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد اللّه علیهالسلام : ینهی عن الجوز الذی یجییء به الصبیان من القمار أن یؤکل، وقال: هو سحت(۱).
در قمار با گردو که بچهها به صورت بازی آن را انجام میدهند گردوهای فردی که میبازد به دیگری داده میشود که انتقالی غیر شرعی است و چنانچه گردوها با هم درآمیزد و مخلوط شود، نمیتوان از هیچ یک از گردوها استفاده کرد، مگر آن که اطمینان پیدا کنند گردوهای هر یک کدام است.
این روایت، قماری را میگوید که هم آلت قمار در آن است و هم مراهنه و حکم حرمت را برای آن ثابت میداند.
جوز گردوست. البته میان گردوی بازی با گردویی که به صورت غالبی برای خوردن استفاده میکنند تفاوتی وجود دارد و آن این که گردوهای بازی، سفت و به اصطلاح سنگی یا استخوانی است؛ برخلاف گردوهای دیگر که کاغذی یا پنبهای میباشد و قدری نیز روی آن کار میشود تا بهخوبی صاف و گرد شود.
قمار با تخم مرغ
۶۱ » محمّدبن یعقوب عن الحسین بن محمّد، عن محمّد بن أحمد النهدی، عن یعقوب بن یزید، عن عبد اللّه بن جبلة، عن إسحاق بن عمّار، قال: قلت لأبی عبد الله علیهالسلام : الصبیان یلعبون بالجوز والبیض
- کافی، ج ۵، ص ۱۲۳٫
(۱۰۸)
ویقامرون، فقال: «لا تأکل منه، فإنّه حرام»(۱).
ـ اسحاق بن عمار گوید به امام صادق علیهالسلام عرض نمودم: کودکان با گردو و تخم مرغ بازی میکنند و قمار میزنند، حضرت فرمود: از آن نخورید زیرا حرام است.
در این حدیث نیز قماری موضوع سخن است که با آلات قمار و مراهنه همراه است. گردوها یا تخممرغها نیز به دلیل اختلاطی که پیدا میکند قابل خوردن نیست؛ به گونهای که اگر آنها نشانگذاری شود و از اختلاط گردوها جلوگیری شود اشکالی در این که هر کس مال خویش را استفاده کند نیست و صرف آلت قمار شدن سبب حرمت استفاده از آن نمیگردد. در صورتی که فرد مقابل در برابر گردوهایی که برده است پول آن را بگیرد و گردوها را پس دهد، در این صورت نیز انتقال پول از طریق شرعی نیست و حرام است.
قمار با تخم مرغ به این صورت بوده است که سر دو تخم مرغ را به هم میزدند و تخم مرغ هر کسی که میشکست، بازنده به شمار میرفت.
۶۲ » عدّة من أصحابنا عن سهل بن زیاد وأحمد بن محمّد جمیعا عن ابن محبوب، عن یونس بن یعقوب، عن عبد الحمید بن سعید قال: بعث أبو الحسن علیهالسلام غلاما یشتری له بیضا، فأخذ الغلام بیضةً أو بیضتین فقامر بها، فلمّا أتی به أکله، فقال له مولی له: أنّ فیه من القمار، قال: فدعا بطشت فتقیأ فقاءه(۲).
- همان، ص ۱۲۴٫
(۱۰۹)
ـ ابن سعید گوید: امام رضا علیهالسلام بردهای را فرستاد تا تخم مرغی برای ایشان بخرد، غلام نیز یک یا دو عدد تخممرغ گرفت و با آن قمار نمود و شمار آن را زیاد کرد، آن برده تخممرغها را آماده کرد و آورد، حضرت خواست از آن تناول نماید که غلام به حضرت عرض کرد: در میان این تخممرغها، تخم مرغ قماری نیز بود، حضرت نیز طشتی طلبید و آنچه را خورده بودند، پس دادند.
این حدیث در سلسه سند و نیز در متن دچار ضعف است. در سلسله سند این روایت گرچه ابن محبوب هست، سهل بن زیاد فردی ضعیف است. همچنین این روایت میگوید امام از تخم مرغ قمار خورده است؛ در حالی که امام، حرام را از حلال باز میشناسد و به حرام دست نمیزند و پس دادن خوراک حرام، امتیازی نیست. این حدیث با باور شیعه که معتقد است: «لم تنجّسه الجاهلیة بأنجاسها» مخالف است و همچنین با آیهٔ شریفهٔ: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا»(۱)سازگاری ندارد. حرام هیچ گاه به معصوم نزدیک نمیشود، نه در خواب، نه در بیداری و نه از سر ناآگاهی.
اگر اشکال شود چرا معصومین با آن که میدانستند چیزی آغشته به زهر است، آن را خوردند، میگوییم زهر نجس نیست و خوردن آن، گاه تکلیف، گاه طبیعت و گاه امتیاز است. خوردن زهر برای انسانهای معمولی که فقط دارای علم ظاهر هستند، حرام است، اما گاه قوام و بقای حق بر آن استوار است ـ با شهادت معصوم و ایجاد تکانههای روانی برای
- وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۶۵٫
- احزاب / ۳۳٫
(۱۱۰)
بیداری مردمان ـ و تکلیف معصوم آن است که با پیشامدها از زهر نیز استقبال نماید و این تکلیفی از ناحیهٔ حق تعالی است.
قمار قاپ (قاب) و تاس
۶۳ » محمّدبن یعقوب عن أبی علی الأشعری عن محمّد بن عبد الجبّار عن أحمد بن النضر عن فقیه عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر علیهالسلام : قال: «لمّا أنزل اللّه عزّ وجلّ علی رسول اللّه: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ»، قیل: یا رسول اللّه، ما المیسر، قال: کلّ ما تقومر به حتّی الکعاب والجوز، قیل: فما الأنصاب؟ قال: ما ذبحوه لآلهتهم. قیل: فما الأزلام؟ قال: قداحهم التی یستقسمون بها»(۱).
ـ امام باقر علیهالسلام میفرماید: چون آیهٔ شریفهٔ: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ»(۲) بر پیامبر اکرم نازل شد، از آن حضرت پرسیده شد میسر چیست؟ حضرت فرمود: هر چیزی که آلت قمار واقع میشود و با آن قمار گردد حتی قاپ و گردو. از آن حضرت پرسیدند: انصاب چیست؟ حضرت فرمود: آنچه عرب جاهلی برای خدایانشان ذبح مینمودند. بار دیگر پرسیده شد: ازلام کدام است؟ حضرت فرمود: تیرهایی است که گوشت حیوانی را با آن تقسیم میکردند.
باید توجه داشت تعبیر: «کلّ ما تقومر به» تنها شامل قماری که با رهان همراه باشد نمیگردد، بلکه هر قماری حتی قمار تفریحی و بدون
- کافی، ج ۵، ص ۱۲۲٫
- مائده / ۹۰٫
(۱۱۱)
گروگذاری را در بر میگیرد. غالب قمارهایی که انجام میگیرد، همراه با رهان و گروگذاری است. بنابراین قمار، خواه با مراهنه باشد یا بدون آن، حرام است.
«حتّی الکعاب والجوز»، حضرت علیهالسلام ، از آلات قمار، قاپ و تاس و گردو را نام میبرند که فروترین وسایل و آلات قمار است، تا قمارهای بالاتر مانند شطرنج که قماری شاهانه است را به دلیل اولویت، داخل در قمار بداند.
گروی میسر
۶۴ » وعن یاسر الخادم، عن الرضا علیهالسلام قال: سألته عن المیسر، قال: «الثقل من کلّ شیء، قال: والثّقل ما یخرج ما بین المتراهنین من الدراهم»(۱).
ـ یاسر خادم گوید: از امام رضا علیهالسلام در مورد میسر و قمار پرسش نمودم، حضرت فرمود: میسر گرانی هر چیزی است. (در ادامه) فرمودند: درهمی است که از دست دو گروگذار خارج میشود تا برای برد و باخت آن قمار کنند.
علامه مجلسی احتمال میدهد «الثقل» در اصل «التفل» باشد؛ به معنای گرو و رهنی که برای قمار گذاشته میشود و بخشی از آن به تلکهگیر داده میشود.
- تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۳۴۱٫ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۲۵٫
(۱۱۲)
گروه چهارم: روایاتی که گروگذاری را جایز میداند
گروگذاری برای مسابقات سالم
۶۵ » محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن محمّد بن موسی، عن أحمد بن الحسن، عن أبیه، عن علی بن عقبة، عن موسی بن النمیری، عن العلاء بن سیابة، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: سمعته یقول: «لا بأس بشهادة الذی یلعب بالحمّام، ولا بأس بشهادة المراهن علیه، فإنّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قد أجری الخیل وسابق، وکان یقول: إنّ الملائکة تحضر الرهان فی الخفّ والحافر والریش، وما سوی ذلک فهو قمار حرام»(۱).
سیابه گوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که فرمود: گواهی کسی که با کبوتر، بازی میکند، اشکالی ندارد و نیز همچنین است گواهی کسی که بر آن برد و باخت و گرو میگذارد، همانا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله رهن را در اسب سواری جاری میساخت و بر آن مسابقه میگذارد، و بارها میفرمود: همانا فرشتگان در گروگذاری و شرطبندی بر خف(شترسواری)، حافر(اسب و استر سواری) و ریش(تیراندازی) حاضر میشوند ولی غیر از آن قمار و حرام است.
مرحوم فیض ریش را به معنای پرنده میگیرد. برخی نیز «ریش» را به معنای تیر پردار گرفتهاند. «ریش» آنگونه که برخی گمان میکنند به تیر پردار نمیگویند، همانطور که مسابقهای خاص از تیراندازی نیست؛ زیرا مخالف اصل آن است، بلکه «ریش» به معنای مسابقه با پرندگان است.
- وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۲۵۶٫
(۱۱۳)
مسابقه با خروس و دیگر پرندگان
یکی از پرندههایی که با آن مسابقه گذاشته میشود خروس است. هر خروسی که دارای پرهایی کشیدهتر و قد بلندتری باشد برای مسابقه آمادگی بیشتری دارد. کسانی که در مسابقات خروس رهان و گرو میگذارند، با توجه به هیکل و کشیدگی قد و قامت آن، خروس بهتری را انتخاب میکنند. این کار به صورت اولی اشکالی ندارد؛ مگر آن که به مسابقات کازینویی تبدیل شود و وحشیگری و جرزنی در آن ایجاد شود، وگرنه با حاکمیت شرایط عادی، برگزاری این مسابقه و تلکهگیری برای حفظ انتظامات آن، اشکالی ندارد. این کار در صورتی جایز است که خروسبازی در محیط قمارخانه یا کازینو و با شرایط حاکم بر آن انجام نشود، وگرنه هر بازی که شرایط کازینو را به خود بگیرد، حرام میشود.
برخی از بزرگان، حمام را به معنای کبوتر ندانسته و آن را به اسب معنا کردهاند:
«قال بعض فضلائنا: الحمّام فی عرف أهل مکة والمدینة یطلق علی الخیل، فلعلّه المراد من الحدیث بدلالة استدلاله علیهالسلام بحدیث الخیل فیحصل الشک فی تخصیص الحصر السابق بغیر الحمام»(۱).
توانمندی جسمانی و رشادت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله
در این روایت، فراز: «فإنّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قد أجری الخیل وسابق» نکتهای بس مهم را در شناخت شخصیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در بر دارد. متأسفانه تصویری منتسب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به صورت گسترده پخش
- وسائل الشیعة (آل البیت)، ج ۱۹، ص ۲۵۳٫
(۱۱۴)
شده که آن حضرت را در سن هجده سالگی فردی نحیف و ضعیف نشان میدهد و چنین عکسهایی برای تحقیر آن حضرت و بیشتر توسط یهودیان انجام میشود. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به شهادت تاریخ دارای بنیهای قوی در جسم و با قدرت طراحی تاکتیکهای نظامی گسترده بود و حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام با آن همه رشادت، شاگرد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بوده و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به همین منظور، آنحضرت را از ابوطالب میگیرد و نزد خود میآورد. حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز بهخوبی موقعیت خود را با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله معرفی میکند و خود را همسنگ ایشان قرار نمیدهد و میفرماید: «أنا عبد من عبید محمد صلیاللهعلیهوآله »؛ چرا که حضرت با همهٔ گسترگی که در حقیقت خویش دارند، ظهور آن حضرت میباشند و این عظمتِ حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام در قدرشناسی از حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را آشکار میسازند.
در این حدیث آمده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مسابقه دادن پیشی میگیرد و رجز میخواند و پیوسته میفرماید: ملایکه در مسابقهٔ اسبسواری و مانند آن حاضر میشوند. چنین اخلاقی میرساند آن حضرت به سبب بنیهٔ بسیار قوی که داشته و کسی که خود را دارای قوت چهل مرد میداند و در طول عمر شریف خود بیش از بیست همسر میگیرد ـ آن هم همسرانی مانند عایشه و حفصه که از گرگ و شیر درندهتر بودند و بودن با آنها کار هر کسی نبوده ـ چنین اقتضائاتی را میطلبد. با چنین عظمتی، چه جای توهم که چنین تصاویری را از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بدانیم. تصاویری که از دسیسههای صهیونیست است. صهیونیستهایی که جنگ آنان با فلسطینیان تنها برای آب و خاک نیست، بلکه آنان در پی
(۱۱۵)
براندازی نسل مسلمانان هستند و از هیچ کاری بر علیه مسلمانان فروگذار نمیکنند و تنها به تخریب اسلام و مسلمانان میاندیشند.
این روایت، قمار را حرام میداند؛ یعنی آنچه به عنوان آلات قمار شناخته میشود یا به این نام ابداع میگردد. بحث از آلات قمار همانند بحث از آلات موسیقی است؛ با این تفاوت که آلات موسیقی استفادهٔ مباح دارد. آلات موسیقی هر چیزی است که بتوان با آن نواخت؛ هرچند با یک سینی باشد. در این بحث نیز هر چیزی که با آن قمار شود، جزو آلات قمار است و بازی با آن اشکال دارد.
۶۶ » قرب الإسناد: ابن طریف، عن ابن علوان، عن الصادق، عن أبیه علیهماالسلام : «أنّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله سابق بین الخیل وأعطی السوابق من عنده»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام از پدرانش به نقل از امام باقر علیهالسلام میفرماید: همانا رسول خدا میان اسبان، مسابقه میگزاردند و به آنان که پیشی میگرفتند، از خود، جوایزی میپرداختند.
۶۷ » قرب الإسناد: أبو البختری، عن الصادق علیهالسلام عن أبیه، عن جدّه : «أنّ النبی صلیاللهعلیهوآله أجری الخیل، وجعل فیها سبع أواق من فضّة، وأنّ النّبی صلیاللهعلیهوآله أجری الإبل مقبلة من تبوک فسبقت العضباء وعلیها أسامة، فجعل النّاس یقولون: سبق رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ورسول اللّه یقول: سبق أسامة»(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام از پدر گرامی به نقل از جد بزرگوارشان میفرماید:
- وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۲۵۵٫
- بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۹۰٫
(۱۱۶)
همانا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مسابقهٔ اسب سواری برگزار میکردند و هفت اوقیه از نقره را به عنوان جایزه قرار میدادند، و همچنین مسابقهٔ شترسواری به گاه بازگشت از جنگ تبوک برگزار نمودند و شتری که گوش آن شکافته بود و اسامه بر آن بود پیش افتاد و مردم میگفتند رسول خدا مسابقه را برد، اما آن حضرت فرمود، نه، اسامه پیشی گرفت.
۶۸ » الحسین بن سعید فی کتاب الزهد عن بعض أصحابنا، عن علی بن شجرة، عن عمّه بشیر النبال عن أبی عبد اللّه صلیاللهعلیهوآله قال: قدم أعرابی النبی صلیاللهعلیهوآله فقال: یا رسول اللّه، تسابقنی بناقتک هذه؟ فقال: فسابقه فسبقه الأعرابی، فقال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : «إنّکم رفعتموها فأحبّ اللّه أن یضعها، إنّ الجبال تطاولت لسفینة نوح علیهالسلام ، وکان الجودی أشدّ تواضعا، فحطّ اللّه بها علی الجودی»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: روزی یک اعرابی نزد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آمد و به آن حضرت عرض داشت: آیا با ماده شتر خود با من مسابقه میدهید؟ آن حضرت با وی مسابقه گذاشت و اعرابی بر ایشان پیشی گرفت. حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: همانا شما برتری یافتید بر ناقهٔ من، پس خداوند دوست دارد که ناقهٔ مرا فرودست قرار دهد، همانا کوهها برای گرفتن کشتی نوح بر خود با هم مقابله و تفاخر میکردند و کوه جودی فروترین آنان در تواضع بود، از این رو کشتی نوح را بر آن فرود آورد.
- مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۲۷۳٫
(۱۱۷)
۶۹ » بشارة المصطفی: قال: حدّثنا الشیخ العالم أبو إسحاق إسماعیل بن أبی القاسم بن أحمد الدیلمی، عن أبی إسحاق إبراهیم بن بندار الصیرفی، عن القاضی أبی جعفر محمّد بن علی الجبلی، عن السید أبی طالب الحسینی، عن أبی منصور محمّد الدینوری، عن أبی شاکر بن البختری، عن عبد اللّه ابن محمّد بن العبّاس الضبی، عن یحیی بن سعید القطان، عن عبد اللّه بن الوسیم عن أبی رافع، قال: «کنت ألاعب الحسن بن علی صلوات الله علیه وهو صبی، بالمداحی، فإذا أصابت مدحاتی مدحاته، قلت: احملنی، فیقول: ویحک أترکب ظهرا حمله رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فأترکه، فإذا أصابت مدحاته مدحاتی قلت له: لا أحملک کما لم تحملنی، فیقول: أو ما ترضی أن تحمل بدنا حمله رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، فأحمله»(۱).
ـ ابورافع گوید من با امام حسن علیهالسلام که کودک بود با روروک بازی میکردم و چون روروک (چوبی که کودکان بر آن سوار شوند، برخی نیز آن را سنگهای گردی دانستهاند که همانند بازی گلف باید در سوراخی انداخته شود) من به روروک او برخورد نمود، به آن حضرت عرض داشتم باید مرا بر پشت خود بگیری، امام فرمود: وای بر تو، آیا میخواهی بر پشتی سوار شوی که رسول خدا آن را بر پشت خود میگرفته است، پس از آن منصرف شدم، بعد از آن چون روروک آن حضرت به روروک من برخورد نمود، به ایشان عرض داشتم: من شما را بر پشت نمیگیرم؛ همانگونه که شما مرا بر پشت
- همان.
(۱۱۸)
نگرفتید، آن حضرت فرمود: آیا خوشنود و راضی نمیشوی بدنی را بر پشتگیری که رسول خدا آن را بر پشت میگرفته است، پس من نیز به آن حضرت سواری دادم.
۷۰ »أمالی الصدوق: ابن المتوکل، عن السعد آبادی، عن البرقی، عن أبیه، عن فضالة، عن زید الشحّام، عن الصادق، عن آبائه علیهمالسلام قال: «دخل النّبی صلیاللهعلیهوآله ذات لیلة بیت فاطمة علیهاالسلام ، ومعه الحسن والحسین علیهماالسلام ، فقال لهما النّبی صلیاللهعلیهوآله : قوما فاصطرعا فقاما لیصطرعا، وقد خرجت فاطمة صلوات اللّه علیها فی بعض خدمتها فدخلت فسمعت النبی صلیاللهعلیهوآله وهو یقول: إیه یا حسن، شدّ علی الحسین فاصرعه، فقالت له: یا أبه وا عجباه، أتشجع هذا علی هذا؟ تشجع الکبیر علی الصغیر؟ فقال لها: لإبنیة أمّا ترضین أن أقول أنا: یا حسن، شدّ علی الحسین فاصرعه، وهذا حبیبی جبرئیل علیهالسلام یقول: یا حسین، شدّ علی الحسن فاصرعه»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام به نقل از پدران خویش میفرماید: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شبی در خانهٔ حضرت فاطمه علیهاالسلام بود و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام با آنان بودند، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به آنان فرمود: برخیزید و با هم کشتی بگیرید، آنان برخاستند تا کشتی بگیرند، در این میان، حضرت فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام برای انجام کاری بیرون رفتند و پس از آن بازگشتند، شنیدند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: آفرین بر حسن، بر حسین سخت بگیر، او را به پشت بر زمین بزن، حضرت فاطمه علیهاالسلام
- شیخ صدوق، امالی، ص ۴۴۵٫
(۱۱۹)
عرض داشت: پدر، شگفت است، آیا حسن را تشویق میکنی، آیا بزرگتر را بر کوچکتر تشویق مینمایید؟ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به ایشان فرمود: دخترم، آیا خشنود نمیشوی که من بگویم: ای حسن بر حسین سخت گیر و او را به زمین بزن، و این دوستم جبرییل بگوید: ای حسین، بر حسن سخت گیر و او را به زمین بزن.
نفرت از گروگذاری
۷۱ » محمّد بن علی بن الحسین بإسناده عن العلاء بن سیابة قال: سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن شهادة من یلعب بالحمام، قال: «لا بأس إذا کان لا یعرف بفسق، قلت: فإنّ من قبلنا یقولون: قال عمر: هو شیطان، فقال: سبحان اللّه أما علمت أنّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قال: إنّ الملائکة لتنفر عند الرهان وتلعن صاحبه ما خلا الحافر والخفّ والریش والنصل، فإنّها تحضره الملائکة، وقد سابق رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أسامة بن زید، وأجری الخیل»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام دربارهٔ اعتبار گواهی کسی که کبوترباز است پرسش نمودم، امام فرمودند: اشکال ندارد در صورتی که به فسق شناخته نشود، گفتم برخی میگویند عمر آن را شیطانی دانسته است، امام فرمودند: سبحان الله، آیا نمیدانی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرماید: همانا فرشتگان به هنگام گروگذاری و شرطبندی بیزاری میجویند و میرمند و صاحب گرو را لعن میکنند؛ مگر در مسابقه حافر(اسب و استر سواری)، خفّ(شترسواری)، ریش(تیراندازی)
- وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۴۱۳٫
(۱۲۰)
و نصل(پرتاب نیزه) که فرشتگان در این موارد حاضر میشوند، همانا رسول خداوند با اسامه مسابقه گذاردند و مسابقهٔ اسبسواری برگزار کردند.
در این حدیث، گروگذار مورد لعن و نفرت واقع شده و در آن آمده است فرشتگان از رهان نفرت دارند. رهان به معنای مسابقه است و بر اساس این روایت، باید جنس مسابقه مورد لعن و نفرت واقع شود و دستکم باید آن را ناشایست دانست، اگر حرام دانسته نشود، و حال آن که برخی از روایات، با اصل مسابقه، مخالفت ننموده است؛ چنانکه در همین روایت، اموری از آن استثنا شده است.
باید توجه داشت اطلاقی که در روایت است محدودهٔ عرفی خود را در بر میگیرد و همانند «اکرم العلماء»، میزان فراگیری و شمول آن به عالمان نزدیک مخاطب، محدود است و با آن که اطلاق لُبّی دارد، بر مخاطب لازم نیست برای اکرام عالمی که در دسترس وی نیست رنج سفر را بر خود هموار سازد. در بحث حاضر نیز ماجرا این گونه است و نمیتوان هر رهان و مسابقهای را موجب نفرت و بیزاری فرشتگان دانست؛ همانگونه که کشتن انسانها به صورت مطلق بد نیست و در برخی از موارد، واجب میگردد. پس بر فرض که روایت مذکور اطلاق داشته باشد و تمامی افراد مسابقه غیر از موارد برشمرده را حرام بداند، این روایت برخی از موارد استثنایی که در دیگر روایات است را نمیآورد؛ مانند: «ملاعبة الرجل أهله»؛ در حالی که طبق دلالت مطابقی باید آن را نیز ذکر مینمود؛ زیرا ملاعبه نیز نوعی رهان و مسابقه است و ما این معنا را در
(۱۲۱)
جای خود توضیح خواهیم داد، بنابراین دلالت روایت پیشین با این روایت، تعارض مینماید و اطلاق آن را به چالش میکشاند و از طرفی، چون مسابقات استثنا شده از این روایت، شمار بسیاری مییابد، معنای روایت به اجمال میگراید و قابلیت استدلال برای حکم به حرمت مطلق مسابقه را از دست میدهد و تنها باید به قدر متیقن این روایت عمل نمود که همان مسابقههایی است که با قمار دارای رهان همراه است و معنای روایت چنین است که فرشتگان به هنگام قمار بیزاری میجویند و قماربازان را لعن میکنند. به ویژه آن که بررسیهای تاریخی نشان میدهد تیراندازی و اسبسواری نیز جزو قمار بوده، ولی اسلام آن را محدود کرده و از قمار بودن خارج نموده است. یعنی همانگونه که میتوان مال مرتد را گرفت یا کافر حربی را به قتل رساند و این امور از مصادیق ظلم نیست، در حالی که در دید معمولی ظلم است، در بحث حاضر نیز این چنین است و قدر متیقن از حرام، رهان با آلات قمار است و مسابقات استثنا شده از قمار، جزو قمار بوده، ولی اسلام آن را از قمار بودن خارج ساخته است. البته گاه مسابقات حلال و استثنا شده از قمار میتواند حالتی ثانوی بیابد و بهگونهای شود که قمار به آن صدق کند و همانطور که میشود در حالتی ثانوی یا با تغییر موضوع در دید ابتدایی، حرامی را حلال نمود، حلالها را نیز میتوان حرام نمود؛ هرچند با دقت عقلی، هیچ حرامی حلال نمیشود و هیچ حلالی حرام نمیگردد، بلکه این تنها تغییر موضوع است که سبب میشود حکم ویژهٔ آن موضوع بر آن بار شود. در زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، پرندهبازی از حالت قمار خارج شد، ولی
(۱۲۲)
هماینک گاه دیده میشود تبدیل موضوع پیش آمده و از حالت زورآزمایی، کشتی و بازی درآمده و به صورت قمار پیشین خود بازگشته است و دیگر نمیتوان آن را حلال دانست؛ چرا که برای نمونه، خروسبازی به کازینوها رفته است، و کازینو محلی است که هر مسابقهٔ حلالی به آن وارد شود، حکم آن به حرمت تبدیل میگردد.
فراز دیگری که در این روایت حایز اهمیت است تعبیر: «لتنفر عند الرهان» میباشد. این روایت به صورت صریح از قمار یادی ننموده است و تعبیر «عند الرهان» را بهجای «عند القمار» آورده است، اما تعبیر «عندالرهان» سبب میشود که بر امور استثنا شده اطلاق رهان گردد، نه قمار، و واژهای که اسلام با آن مخالف است بر موارد چندی صدق نکند و قبح استفاده از این واژه از میان نرود. تفاوت این دو تعبیر مانند تفاوتی است که در میان دو گزارهٔ زیر است: پرویز انسان خوبی است و پرویزِ دزد، آدم خوبی است.
در تحلیل این روایت که معنای آن به اجمال میگراید و نیز با فقد دلایل دیگر، اصل اولی در مسابقات حلیت آن است و اصل: «کلّ شیء لک حلال»(۱) یا «کلّ شیء لک مباح حتی تعلم أنّه حرام» بر آن حاکم است و تا دلیلی محکم در دست نباشد نمیتوان چیزی را حرام نمود. این به این معناست که وجود هرگونه اهمال یا شبهه یا اجمال در معنای ادلهٔ لفظی سبب جریان اصل حلیت میگردد. البته با وجود اجمال، اخذ قدر متیقن ثابت میباشد.
- کافی، ج ۶، ص ۳۳۹٫
(۱۲۳)
معناشناسی برخی واژگان روایت
در معناشناسی این روایت میگوییم «الحافر» به چارپا میگویند. به چارپا الحافر و حفر کننده میگویند؛ زیرا به هنگام راه رفتن، زمین را با سُم خویش گود میکند.
«الخفّ» به معنای خفیف و سبک است. به کسی که عفیف است خفیف میگویند. به شتر «خفّ» میگویند؛ زیرا با آن که پاهای بزرگی دارد، به گاه راه رفتن زمین را نمیکند و پای خود را نرم روی زمین میگذارد. به انسان نیز توصیه میشود همچون حافر و چارپا قدم برندارد و پا بر زمین نکوبد، بلکه آرام و نرم قدم بردارد و زمین را با پای خود در آغوش بگیرد، نه این که آن را لگدکوب سازد. بهترین نوع راه رفتن پس از فرشتگان الهی، برای عالمان است که با نعلین و بدون صدا راه میروند. حسن نعلین این است که برای پا کوچک و تنگ نمیشود و فشاری را به پا وارد نمیآورد. پشت نداشتن آن نیز حایز اهمیت است. پا عزیزتر از چشم است؛ زیرا چینشی از رشته عصبهای موتور مغز در پا جا سازی شده است، از این رو باید قدر پا دانسته شود. باید مراقب بود که ناخن پا بزرگ نباشد تا پا را آزار دهد و نیز جوراب پلاستیکی پوشیده نشود تا پا عرق نکند. بهتر است از پوشیدن کفشهای فعلی که بر پشت پا فشار میآورد، خودداری نمود تا چشم، آزاری نبیند.
اما «الریش»، مسابقه با پرندگان است، ولی برخی آن را به معنای تیر گرفتهاند؛ همانطور که این معنا را برای «النصل» آوردهاند با این تفاوت که «ریش» تیری است که با پر است و «نصل» تیر بدون پر است. اما این معنا درست نیست. مراد از «ریش»، مسابقه با پرندگان و از «نصل»، تیر است.
(۱۲۴)
در قرآن کریم واژهٔ «الریش» دو بار آمده که به معنای زینت و آراستن به کار رفته است. محاسن مرد را ریش میگویند؛ زیرا زینت مرد است؛ همانطور که لباس زینت است. در شأن مؤمن است که تمیز، شیک، زیبا و مرتب باشد؛ همانطور که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به این امر اهمیت فراوان میداد و با شرایط آن روز جزیرة العرب و در محیط جاهلی عرب، چه زیبا، تمیز و معطر میزیست و همواره بخش قابل توجهی از درآمد خویش را صرف خرید عطر و امور بهداشتی مینمود.
این روایت میفرماید فرشتگان از غیر از سه مسابقهٔ یاد شده بیزاری میجویند، اما پرسش این است که آیا بیزاری فرشتگان از چیزی به معنای حرام بودن آن است؟ ما گفتیم چنین نیست و حتی روایاتی که گروگذار و شرطبند را مورد لعن قرار داده بود نیز نمیتواند حرمت تکلیفی و وضعی چیزی را ثابت نماید؛ چنانچه برخی از روایات، کسی را که به تنهایی غذا میخورد مورد لعن فرشتگان دانسته است؛ در حالی که فقیهی به حرمت تنها غذا خوردن فتوا نداده است.
کبوتربازی
۷۲ »محمّد بن الحسن باسناده عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن موسی، عن أحمد بن الحسن، عن أبیه، عن علی بن عقبة، عن موسی النمیری، عن العلاء بن سیابة، قال: سألت أبا عبداللّه علیهالسلام عن شهادة من یلعب بالحمّام، فقال: «لا بأس إذا کان لا یعرف بفسق»(۱).
علاء گوید از امام صادق علیهالسلام در مورد گواهی کسی که با کبوتر، بازی
- وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۴۱۲٫
(۱۲۵)
میکند پرسیدم، آن حضرت فرمود: چنانچه به فسق شناخته نشود، اشکالی ندارد.
کسی که کبوترباز است چنانچه با دیگری مسابقه یا مراهنه گذارد که کبوتر را جَلد خویش ساخته و آن کبوتر بیشترین زمان ممکن را در هوا بماند و سپس به نزد وی باز گردد و کبوتر از آلات قمار دانسته شود، بازی و مسابقهٔ وی از اقسام قمار است و حرام است، اما صرف بازی با کبوتر، بدون آن که بر آن قمار شود، در صورتی حلال است که کبوتر از آلات مخصوص قمار دانسته نشود. کبوتر بازی با کبوتر باز متفاوت است و دومی به خاطر قماری که در آن است حرام، میباشد.
قمار با حیوانات
قمار به شکلهای گوناگون و با آلات بسیاری صورت میگیرد و یکی از گونههای آلات آن، حیوانات هستند. قمار با کبوتر، خروس، سگ و میمون قابل انجام است و برخی از کبوتربازها، سگ بازها، خروس بازها و میمونبازها با آن قمار میکنند. کسانی که در قمار مبتدی و تازهکار هستند با این آلات فقط بازی میکنند، ولی وقتی در آن توانا میگردند «قمارباز» میگردند و با آلات یاد شده قمار میکنند که در این صورت، به آنان میمونباز یا سگباز یا خروسباز گفته میشود و آنان غیر از کسانی هستند که با این حیوانات، تنها بازی میکنند.
نمونهای از مسابقات مباح
۷۳ »وقال الصادق علیهالسلام : «إنّ الملائکة لتنفر عند الرهان ویلعن صاحبه ما خلا الحافر والخفّ والریش والنصل»(۱).
- وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۲۵۱٫
(۱۲۶)
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: همانا فرشتگان به هنگام گروگذاری و شرطبندی (مراهنه) بیزاری میجویند و میرمند و سرگرم به آن را لعن میکنند؛ مگر در مسابقهٔ حافر(اسب و استر سواری)، خفّ(شترسواری)، ریش(تیراندازی) و نصل(پرتاب نیزه).
۷۴ » وقال علیهالسلام : «لا سبق إلاّ فی خفّ أو حافر أو نصل»(۱).
امام علیهالسلام میفرماید: مسابقهای نیست مگر در حافر(اسب و استر سواری)، خفّ(شتر سواری) و نصل(پرتاب نیزه).
۷۵ » قرب الإسناد: بهذا الإسناد قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : «لا سبق إلاّ فی حافر أو نصل أو خفّ»(۲).
ـ مسابقهای نیست مگر در حافر(اسب و استر سواری)، نصل(پرتاب نیزه) یا خفّ(شتر سواری).
۷۶» معانی الأخبار: أبی، عن سعد، عن ابن أبی الخطّاب، عن جعفر بن بشیر، عن غیاث قال: سمعت أباعبد اللّه علیهالسلام یقول: «لا جنب ولا جلب ولا شغار فی الإسلام، قال: الجلب الذی یجلب مع الخیل یرکض معها، والجنب الذی یقوم فی أعراض الخیل فیصیح بها، والشغار کان الرجل یزوّج فی الجاهلیة ابنته بأخته»(۳).
ـ غیاث گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: جنب، جلب و شغار در اسلام نیست. فرمود: جلب نوعی خدعه در مسابقه است و آن این است که
- همان، ص ۲۵۳٫
- همان.
- معانی الاخبار، ص ۲۷۴٫
(۱۲۷)
فردی که با اسب مسابقه میدهد سوارکار دیگری در پی او رود و اسب او را برانگیزاند تا در مسابقه پیش افتد و سرعت گیرد و جنب آن است که اسب بیسواری را با اسبهای مسابقه و پیشاپیش آنان بتازانند و در این بین، سوارکار باید بتواند خود را به آن اسب بیسوار برساند و خود را بر آن فرود آورد. و شغار که در جاهلیت رواج داشته آن بوده است که مردی دختر دیگری را در برابر ازدواج خواهر خود با آن مرد به ازدواج خود درآورد بدون آن که مهری در میان آنان باشد.
۷۷ » المحاسن: أبی عن ابن المغیرة، ومحمّد بن سنان، عن طلحة بن زید، عن أبی عبد اللّه، عن أبیه علیهماالسلام : «أنّه کره إخصاء الدوّاب والتحریش بینها»(۱).
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر گرامی خویش میفرماید: ایشان خصی ساختن حیوان (کوبیدن یا کشیدن نرینگی) و برانگیختن حیوانات برای حمله به هم را ناپسند میداشت.
۷۸ » المحاسن: علی بن الحکم، عن أبان بن عثمان، عن أبی العبّاس، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: سألته عن التحریش بین البهائم فقال: «کلّه مکروه إلاّ الکلاب»(۲).
ابوعباس گوید از امام صادق علیهالسلام از حکم برانگیختن چارپایان بر یکدیگر پرسیدم، امام فرمود: این کار در تمامی چارپایان مکروه است مگر در سگها.
۷۹ » تفسیر العیاشی: عن محمّد بن عیسی، عمّن ذکره، عن أبی عبد
- وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۲۲٫
- همان، ص ۵۲۳٫
(۱۲۸)
اللّه علیهالسلام فی قول اللّه تعالی: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»، قال: «سیف وترس»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیهٔ شریفهٔ: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» فرمود: مراد از نیرو و توان، شمشیر و سپر است.
۸۰ » تفسیر العیاشی: عن عبد اللّه بن المغیرة رفعه قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فی قوله تعالی: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» قال: «الرمی»(۲).
ـ پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در تفسیر آیهٔ شریفهٔ: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» فرمود: مراد از توان، قدرت تیراندازی است.
۸۱ » کتاب المسائل: لعلی بن جعفر، عن أخیه موسی علیهالسلام قال: «سألته عن المحرم هل یصلح له أن یصارع؟ قال: لا یصلح مخافة أن یصیبه جرح أو یقع بعض شعره»(۳).
ـ علی بن جعفر گوید از برادرم امام کاظم علیهالسلام پرسیدم: آیا بر کسی که در احرام است جایز است دیگری را بر پشت بر زمین بیفکند؟ امام فرمود: نه، چون ترس آن میرود که زخمی بر وی وارد شود یا مویی از وی بریزد.
تربیتپذیری حیوان و انسان
۸۲ » قال صلیاللهعلیهوآله : «کلّ لهو المؤمن باطل إلاّ فی ثلاث، فی تأدیبه الفرس، ورمیه عن قوسه، وملاعبته امرأته، فإنّهنّ حقّ»(۴).
- تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۶۶٫
- همان.
- بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۹۲٫
- وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۹۳٫
(۱۲۹)
ـ امام علیهالسلام میفرماید: هرگونه لهو و سرگرمی مؤمن باطل و بریده است؛ مگر آن که خود را به تربیت اسب و تیراندازی و بازی با همسر خویش مشغول دارد؛ چرا که این امور حق و درست است.
این روایت، فرد مؤمن را موضوع سخن قرار میدهد و نه انسانهای عادی و معمولی را. باید توجه داشت کارهای دیگر مؤمن لهو باطل دانسته شده است، نه حرام و میان باطل و حرام تفاوت است. باطل است به این معناست که عقلایی نیست و ما بحث لهو، لعب، لغو و باطل را در کتاب «فقه موسیقی، رقص، قمار و شادمانیها» آورده و بحث فقهی آن را به تفصیل در آنجا بیان کردهایم. روایت میفرماید هیچ لهوی غرض عقلایی ندارد مگر سه کار: تربیت اسب، تیراندازی و بازی با همسر. نکتهای که در این فراز از روایت است عبارت است از تربیت اسب و نه سواری گرفتن از آن؛ یعنی میتوان اسب را ادب نمود؛ همان طور که امروزه شیر و دیگر حیوانات را تأدیب میکنند. همینجا شایسته است تذکر داده شود چنانچه اسب و شیر قابل تأدیب هستند، آیا نمیتوان انسانها را مورد تربیت قرار داد؟ هماینک حدود چند میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند و تنها اندکی از آنان با هزاران امکانات و اهرم برجسته بر علیه نظام فعالیت دارند، اما بسیاری از آنان هیچ غرضی ندارند و چون بیرون شده یا خود ترسیده و گریختهاند داغی بر دل آنان مانده و دوست دارند به وطن خویش برگردند و اگر در کشور، طرحی ریخته شود که آنان برگردند، برگشت هر یک از آنان با کم شدن یک دشمن
(۱۳۰)
فرضی و بازگشت یک ایرانی به کشور و به خانهٔ خود برابر است. متأسفانه چون طرحی برای بازگشت آنان ریخته نمیشود، آنان روز به روز به کجی و کاستی و دوری از اسلام و نظام تقویت میشوند، سیستم و نظام به خود میگیرند و دولت تشکیل میدهند و مشکلاتی را برای کشور ایجاد میکنند.
همانگونه که میتوان اسب و شیر را تأدیب کرد، در برخورد با این افراد نباید گمان نمود آنان قابل اصلاح نیستند و لازم است به صورت تهاجمی و غیر رؤوفانه با آنان برخورد نمود، بلکه باید دانست آنان گاه افرادی دانشمند یا هنرمند هستند که میخواهند با مردم دنیا به صورت معمولی زندگی بگذرانند، اما بیگانگان که آب را گلآلود میخواهند، آنان را بر علیه نظام تحریک و تقویت میکنند؛ آن هم کسانی که برخی از آنها را میتوان با اندک تلنگری به دامن میهن باز گرداند. البته این را هم باید پذیرفت که بسیاری از این دست مشکلات، بر اثر سلطنت چند هزار سالهٔ طاغوت بر ملت ایران و جنایات آنان ایجاد شده و وجود چنین عوارضی، طبیعی آن بیماری است، ولی باید برای درمان و رفع آن چارهجویی داشت.
رهان ملاعبه
۸۳ » وقال الصادق علیهالسلام : «لیس شیء تحضره الملائکة إلاّ الرهان وملاعبة الرجل أهله»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: فرشتگان برای چیزی حاضر نمیشوند مگر گروگذاری و شرطبندی و بازی مرد با همسر خویش.
درست است که این روایت میفرماید فرشتگان تنها در رهان و ملاعبه
- وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۹۴٫
(۱۳۱)
حاضر میشوند امام چنین مفهومی ندارد که عدم حضور فرشتگان در جاهای دیگر به معنای حرام بودن مسابقات و سرگرمیهاست. این روایت، حضور فرشتگان را در این دو مورد به سبب اهمیتی که دارد خاطرنشان شده است. این در حالی است که «لیس شیء» بسیار عام است و هر مکان، زمان و پدیدهای را در بر میگیرد.
باید توجه داشت حضرت به «ملاعبه» اهمیت میدهند، نه به مجامعت؛ چرا که مجامعت چندان مهم نیست و حیوانات نیز دارای آن میباشند، ولی فرشتگان در لُعابی که انسان دارد شرکت میجویند و به تماشا مینشینند که میرساند از ویژگیهای انسان است و اگر انسانی ملاعبه نداشته باشد، ویژگی زناشویی را ندارد.
در این روایات، «رهان» و «ملاعبه» قرین هم گردیده است که لازم میآورد تناسبی میان آن دو باشد و این بر اساس مهندسی فرهنگ دینی است. توضیح این که مجامعت امری مشترک میان حیوان و انسان است و حتی شغالها و افعیها نیز از آن بهره دارند ولی ملاعبه چنین نیست و به آدمی اختصاص دارد و جالب است که دانسته شود ملاعبه رهان و گروگذاری است. کسی که به خواستگاری دختری میرود و میگوید من مردی هستم که زن میخواهم، خود را بدهکار او میسازد و اگر بخواهد تنها به مجامعت بسنده کند، بدهکار باقی میماند و به اقتضای مردانگی خویش عمل نکرده است؛ چرا که به خیس کردن و نجس نمودن مَحرم خود بسنده نموده؛ در حالی که مرد کسی است که بتواند ملاعبه داشته باشد و افزوده بر اخلاق پسندیده، به لحاظ جسمانی نیز قوی و صبور
(۱۳۲)
باشد تا بتواند با متانت با همسر خویش رفتار کند. زنها دیرتر در امور جنسی روان میگردند، از این رو مرد باید توتنی داشته باشد که به خستگی نگراید و زن را افسرده و درمانده از رسیدن به اوج لذت نفسانی نگذارد. مردی که به خواستگاری دختری میرود، خود را رهن و در گرو او گذاشته و او را به رزم میطلبد؛ به این معنا که او مدعی میشود میتواند وی را با متانت تمام، به اوج لذت جنسی برساند و او باید بتواند در تشک مسابقهٔ زناشویی، همسر خویش را که هم دیرهنگام به اوج لذت میرسد و هم دیرسیر است، از پا درآورد و او را سیر سازد و مانند بسیاری از مردها نباشد که زود راه میافتند و زود از پا درمیآیند. زن نیز باید چنین باشد و بتواند قدرت ملاعبه با مرد خویش را داشته باشد. زنی که چنین صفتی ندارد، چون نیاز ضروری همسر خویش را برآورده نمیسازد، در زندگی دچار مشکل میگردد و نزد همسر خویش خوار میگردد و اگر با همهٔ زیورآلات دنیا پیش او رود، نمیتواند او را راضی و خشنود گرداند. البته، توان زنان در این زمینه بسیار است و کمتر مردی پیدا میشود که بتواند زنی را به سیری جنسی برساند؛ مگر در اولیای الهی که توان جسمی آنان از قدرت معنوی و معرفت و دانش آنان ریشه میگیرد. در برخی از روایات است جنگجو وقتی به میدان میرود، زره به تن میکند و زره زن به این است که زره از تن درآورد و آنگاه که چنین کند وای به حال مرد؛ چرا که دیگر مردی نمیماند و تنها بدهکاری اوست که باید ادا گردد.
روایت حاضر میفرماید فرشتگان به تماشای زورآزمایی مرد با همسر خویش میپردازند تا ببینند آیا مردی که زود راه میافتد و زود سبک
(۱۳۳)
میشود میتواند زنی را که دیرتر راه میافتد و دیر از پا درمیآید، سبک و راضی گرداند یا خیر؟ به لحاظ روانشناسی باید گفت بیش از نود درصد زنان از مرد خود راضی نیستند. برخی که از عهدهٔ همسر خویش برمیآیند چه بسا از روی ناآگاهی به تریاک روی آورند تا شرمندهٔ همسر خویش نباشند، ولی آنان نیز بیش از شش ماه دوام نمیآورند و بدن آنان بعد از آن، به سستی و خشکی میگراید، اما برخی که طبیعت و بدن خویش را با ورزش مقاوم میسازند و قوت و قدرت میگیرند، در مردانگی کم نمیآورند.
مسابقه و رزم همسران
از این حدیث و احادیثی چنین به دست میآید که کشتی سختتر از میدان مبارزه کشتی خانوادگی است؛ زیرا در آن کشتی، دو همجنس کشتی میگیرند؛ ولی در این میدان، دو جنس مخالف هستند که از توانایی مساوی برخوردار نمیباشند؛ یکی زود از پا میافتد و دیگری دیر به راه میآید. در این میدان است که فرشتگان حاضر میشوند و به تماشا مینشینند تا ببینند مرد این میدان کیست. این میدان میطلبد تا مرد مردانگی خویش را با ورزش، سلامت، بهداشت، صفا، صمیمیت، عبادت، نماز، سجده و قرائت قرآن کریم به دست آورد، نه این که به دود و شراب و مانند آن پناه برد و خود را از بین برد و خمور و خمود سازد. مرد برای تأمین امنیت خانوادگی خود باید مردانگی داشته باشد و چنین نیست که پول و طلا زنان را راضی سازد. زنانی از پول و طلا سخن
(۱۳۴)
میگویند که مردانگی را در مرد خویش نمییابند، از این رو دایم بهانه میآورند و روی آن را نیز ندارند که بگویند چه میخواهند، در نتیجه تنها بهانهگیری میکنند تا بتوانند عقدهٔ خویش را خالی سازند وگرنه اگر مردی به واقع مرد باشد و بتواند از عهدهٔ تمایلات معقول زن برآید، سنگ هم بر سر همسر خویش خرد کند دم نمیزند. در گذشته با آن که مردسالاری بود و مردان به زنانشان ظلم میکردند، ولی از مردانگی کم نمیگذاشتند و زنان به پای آنان میماندند و حتی بر ایشان غزل هم میخواندند، ولی امروزه چون بسیاری از مردان به لحاظ جسمی و اخلاقی دچار مشکل گردیدهاند، از خانهٔ خود جز مکانی برای خوابیدن انتظار ندارند و همسر وی نیز مرد را همانند مُردهٔ قبرستان میبیند که او را به انواع عقدههای جنسی گرفتار نموده است. این امر قانونمندی ازدواج و لزوم تناسب جسمی زن و مرد را میرساند که مؤلفههای آن را باید روانشناسان خبره و آگاهان و عارفان به مراتب نفسی، روحی و جسمی آدمی تعیین نمایند. ما از این امور در کتاب «دانش زندگی» سخن گفتهایم.
شاهدی بر گروگذاری بدنی
این روایت که رهان و زورآزمایی و گروگذاری بدنی و توان جسمی را در کنار هم آورده است بهترین شاهد بر معنایی است که ما از رهان آوردیم و آن را بر دو قسم گروگذاری مالی و نفسانی دانستیم. این تحلیل، مهندسی دقیق فرهنگ دینی در استفاده از واژگان را میرساند و این گونه
(۱۳۵)
است که ما قرآن کریم و روایات شیعی را بهترین منبع برای دانش معناشناسی و واژگان پژوهی میدانیم.
دَم قدسی فرشتگان
نکتهٔ پایانی این روایت را تبیین معنای حضور فرشتگان قرار میدهیم. باید دانست حضور فرشتگان در جایی بدون تأثیر بر فرد مؤمن نیست و هرگاه فرشتگان در ملاعبهٔ مرد با همسر خود یا در جای دیگری حضور مییابند به این معناست که مؤمن میتواند از انفاس قدسی آنان و از امدادها و توانی که آنان در اختیار دارند بهرهمند گردد. البته در این جا سخنانی میتوان گفت که تبیین آن زمینههای مساعد خویش را میطلبد، وگرنه جای این پرسش است که مگر فرشتگان کدخدایند یا داور که در آن جا حاضر میشوند و به هر حال حضور آنان باید برای چیزی باشد که پاسخ آن را باید در جای خود جست. ما چنین بحثهایی را در کتابی آوردهایم که از پدیدههای ماورایی مانند اجنه و فرشتگان گفتهایم، هرچند فضای نشر مطالب علمی ـ بهویژه در دست برخی ممیزیها ـ وجود ندارد. همچنین در فصل بعد نیز مطالبی خواهیم آورد.
نتیجهگیری و بررسی روانشناختی قمار
حرمت قمار بدون گروگذاری
قمار از موضوعاتی است که حکم حرمت آن در اسلام جای تردیدی ندارد و روایات و دلایل این باب هم قماری را که با رهان همراه است و هم قماری را که بدون رهان است به صراحت حرام نموده است و آن را در
(۱۳۶)
ردیف شراب، بتپرستی و عمل شیطانی آورده است. همچنین مفهوم و مصداق آن، دلایل روشنی دارد.
با وجود روایاتی که گدشت جای هیچ شکی در حرمت بازی با آلات قمار هرچند بدون گروگذاری و شرطبندی باشد، باقی نمیماند و دیگر نباید مانند برخی از عالمان در این موارد تردید نمود و قدر متیقن دلایل را که حرمت قمار با رهان است، اخذ نمود؛ چرا که دلیل خاص، بر حرمت قمار بدون رهان موجود میباشد؛ بنابراین هم میسر حرام است و هم قمار، اما از باب مغالبه در خصوصیات و با لحاظ غلبهای که در افراد و مصادیق قمار با قمار دارای رهان است هر قماری میسر و هر میسری قمار و در ردیف انصاب و بتپرستی دانسته شده است.
اما بحث در قمار، در ناحیهٔ شناخت آلات قمار است که چه چیزی آلت قمار دانسته میشود و چه چیزی آلت قمار نیست. اگر چیزی آلت قمار دانسته شود، حکم حرمت بازی با آن قطعی است و شبهه و تردیدی در آن وجود ندارد و بازی با آن حرام است هرچند برد و باخت و گروگذاری در آن نباشد.
گونههای شک در آلات قمار
بحث در موضوعی است که شک شود آیا جزو آلات قمار است یا نه. با شک در موضوع آلات قمار و این که آیا این اسباب از آلات قمار دانسته میشود یا نه، باید دید شک ما بدوی است یا خیر. در شک بدوی در موضوع، اصل برائت جاری میشود، ولی چنانچه شک بدوی نباشد و سخن بر سر آلتی باشد که پیشینهٔ قمار داشته و با آن قمار میشده است،
(۱۳۷)
همانند شطرنج که زمانی دیرین از آلات قمار بوده و با آن قمار میشده، نمیتوان اصل برائت در آن جاری نمود، بلکه این استصحاب حرمت است که در آن جاری میگردد.
از شرایط اجرای استصحاب، ثبوت موضوع و وحدت آن است و با پیدایش کمترین تغییری در موضوع، استصحاب نمیتواند در آن جریان یابد مانند آلت قماری همچون شطرنج که هماینک به عنوان وسیلهای علمی از آن بهره میبرند. در چنین موردی که موضوع تغییر یافته است، با شک در این که آیا این وسیله هنوز هم آلت قمار دانسته میشود یا نه، نمیتوان حرمت آن را استصحاب نمود و شک حاضر شکی بدوی است که اصل برائت در آن جریان مییابد.
همچنین میشود که چیزی در گذشته از آلات قمار نبوده و امروزه به آلت قمار تبدیل شده باشد، که در این صورت نیز چون آلت قمار بودن بر آن صدق میکند، حکم حرمت آن قطعی است.
افزوده بر این، گاه میشود که چیزی در منطقه و کشوری از آلات قمار باشد، اما همان وسیله در کشور یا منطقهای دیگر وسیلهای برای کسب معلومات عمومی یا ورزش ذهن به شمار رود، در این صورت نیز حکم آن تابع صدق عنوانی آن است و در هر منطقهای که این ابزار را از آلات قمار بدانند، حکم حرمت بر آن بار میشود.
قمار؛ اشاعهٔ فحشا و مبارزه با دیانت
بازی با آلات قمار (خواه با گرو باشد که میسر است و خواه بدون آن که از باب اشاعهٔ فحشا حرام است) نوعی جبههگیری در برابر حق و قرار گرفتن در جبههٔ باطل است و همین ملاک، حکمت عمدهٔ حرمت آن
(۱۳۸)
است، نه تعاندی که میان قماربازان ایجاد میشود؛ زیرا تعاند و مغالبه و برتریجویی در بسیاری از چهرههای زندگی دنیوی وجود دارد و در هر جایی که برتریجویی ملاک باشد، پای تعاند نیز به میان میآید. اما اشاعهٔ فحشا و غیر هدفمند بودن و لکهدار نمودن اخلاق عمومی جامعه امری نیست که بتوان از آن گذشت و آن را نادیده گرفت. حکایت آلات قمار حکایت بطریهای شرابی است که هماینک عرضه میشود که با وجود زیبایی بسیار و بلوری بودن آن، اگر هفت بار شسته شود و هفت بار هم خاکمالی یا دهها بار ضد عفونی گردد، باز استفاده از آن برای آشامیدن آب حرام است و تنها باید آن را شکست؛ چرا که عنوان «بطری شراب» بر آن صادق است و نگاهداری از آن اشاعهٔ فحشا به شمار میرود. این گونه است که میگوییم اسلام بر صدق عنوانی بسیار تأکید دارد و با هرچه که عناوین گناه و معصیت را با خود یدک میکشد، مبارزه میکند، وگرنه شیشه یا بطری شراب تنها شیشه است و بت چوبی و سنگی نیز تنها همان چوب و سنگ است، همانطور که آلت قمار نیز یا از چوب است یا از سنگ و کاغذ، ولی این موارد، از باب جنس آن مورد مخالفت اسلام واقع نگردیدهاند، بلکه چون عنوان گناهی را با خویش حمل میکنند و از ابزار جداییناپذیر جبههٔ باطل میباشد، نمیتوان از آن استفاده کرد. بطریها و شیشههای شراب نیز همانند خود شراب فساد آفرین است و این بطریها دستکمی از شراب ندارد و استفاده از آن اشاعهٔ فحشا به حساب میآید. بودن شراب در ظرف سفالین نیز چنین حکمی را دارد؛ مگر این که کسی آن را نشناسد و یا نداند که ظرف شراب
(۱۳۹)
است. آلات قمار چنین است و این روایت که از «کل ما قومر به» یاد میکند یا روایاتی که آلات قمار را برشمرد؛ مانند: شطرنج، کعاب، بیض و مانند آن، تمامی همین معنا را میرساند. اشاعهٔ فحشا نیز به طور مستقل دلیل بر حرمت دارد.
بازی با آلات قمار، بیماری، سادیسم و یا اعتیادی بوده که دست از سر بشر برنداشته و اسلام به صورت جدی با آن مخالفت نموده است تا عوارض سوء این بازی مخاطرهآمیز دامنگیر افراد جامعه نشود. خطرناک بودن این بازی است که وجود فردی داور یا تلکهگیر را میطلبد؛ چرا که در غیر این صورت، طرفهای بازی، یکدیگر را فریب میدهند. تلکهگیر فردی معمولی نیست، بلکه وی فرد آگاه، قدَر و قدرتمندی است تا کسی جرأت نکند دیگران را فریب دهد. در صورت فریبکاری، گاه کار به دعوا، چاقوکشی، خونریزی و تیغکشی میانجامد. افزون بر دعوا و درگیری، تلف نمودن وقت، معتاد شدن و مفاسد دیگری نیز در این بازی وجود دارد. بله فایدهٔ آن به دست آوردن تندی، تیزی و استجماع حواس است؛ زیرا قمارباز اگر لحظهای غفلت کند، حریف وی «کش» میرود؛ یعنی چپش را جابهجا میکند یا شگردهای دیگری را با کوچکترین غفلت طرفِ مقابل، انجام میدهد و بر او چیره میشود. چنانچه قرآن کریم به هنگام بیان حرمت شراب، آن را از فساد محض برنمیشمرد و برای آن فوایدی را ذکر میکند، ولی گناه آن را بیشتر از منافع آن میداند. درست است که در قمار، تیزی و تندی و استجماع حواس وجود دارد، ولی مفاسد آن بیش از به دست آوردن این فایده است؛ بهگونهای که دعوا و چاقوکشی لازمهٔ آن است.
(۱۴۰)
شاید کسی بگوید داور در تمامی بازیها یا مسابقات حضور دارد و لزوم داشتن داور خطرناکی آن را نمیرساند اما باید گفت داور در دیگر مسابقات و بازیها چاقویی در جیب خود نمیگذارد ولی قمارباز و تلکهبگیر نمیشود چاقویی در جیب خود نداشته باشد. قمار با آلات قمار اما بدون رهان را نباید بازی معمولی دانست، بلکه این بازی سیستمی فاسد دارد و صرف بازی نیست تا بتوان این گونه در مورد آن قضاوت نمود. قمار نوعی جبهه، میدان و عنوانی برای فساد است، از این رو اسلام به مقابله با آن پرداخته تا این میدان را نفی نماید. طرح این شبهه و گمان مانند آن است که گفته شود برخی از ایرانیان گاه مراعات پوشش اسلامی را نمیکنند اما افرادی مؤدب و مدرن میباشند. مگر موی سر چقدر مهم است که اگر بخشی از آن آشکار باشد مشکلی ایجاد کند یا مگر دست دادن زن و مرد نامحرم یا بوسیدن آنان چه مشکلی ایجاد میکند؟! در پاسخ به این شبهه باید گفت چنین اعمالی منطقه و میدانی به نام لاابالیگری برای انسان میگشاید بهطوری که قبح این معنا و بالاتر از آن دشوار میگردد و مهم میدان فسادی است که این کار در مقابل دیانت میگشاید. در مورد بازی با آلات قمار اما بدون رهان نیز همین سخن صادق است و این نوع قمار میدانی را برای مفاسد باز میکند و بدین گونه به مبارزه و دهنکجی به دیانت و معنویت میپردازد.
قمار؛ فراتر از لهو و لغو
قمار امری بسیار فراتر از لهو و لغو است؛ در حالی که برخ فقیهان، قمار
(۱۴۱)
را در دامنهٔ لهو و لغو قرار دادهاند؛ هرچند لهو، لغو و لعب حرام نیست. دامنهٔ فساد قمار بسیار وسیع است و به هیچ وجه نمیتوان آن را در دامنهٔ لهو یا لغو گنجاند. قمار در قرآن کریم در کنار خمر، شرک و بتپرستی آمده و عملی شیطانی دانسته شده است. قمار صرف لعب و بازی یا لهو و لغو نیست، بلکه میدانی برای جبههٔ باطل میباشد؛ چنانکه قرآن کریم آن را در کنار شراب، شرک و بتپرستی میآورد. قمار عنوانی گویا برای جبههٔ ضد معنویت و دیانت و تابلویی بزرگ برای اشاعهٔ فحشا و انحرافات میباشد. آنچه در بازی با این آلات مهم است عنوان قمار است که هرچند رهان در آن نباشد، تشبّه به قوم کفر و جبههٔ ضد دیانت و اشاعهٔ فحشا و انحرافات است.
قمار؛ خروج از مدار طبیعی
نباید پنداشت قمار تنها یک بازی صرف است و ماهیت آن با بازیهای دیگر تفاوتی ندارد. تفاوت قمار با دیگر بازیها مانند تفاوت نکاح و ازدواج شرعی با زنا یا لواط است که از آنجا که هر دو به یک صورت انجام میشود عقل عادی میان هویت حلال و حرام آن تفاوت نمیگذارد؛ تنها در یکی کلماتی گفته میشود که این عمل را بر مدار قانونی و سیستم طبیعی آن انجام میدهد اما در زنا یا لواط برخلاف سیستم و نظام طبیعی موجودات و پدیدهها حرکت میشود. چیزی که میتواند ازدواج را حلال و زنا را حرام کند، مطابقت و هماهنگی با سیستم طبیعی است و در قمار نیز چنین است.
(۱۴۲)
قمار حرکت بر علیه سیستم دینی است که نظامی هماهنگ با طبیعت و فطرت میباشد. هدف اسلام در ازدواج ایجاد نظام و سیستم در عمل مقاربتی و جلوگیری از هرج و مرج و در نتیجه پیش نیامدن آلودگی است، از این رو نکاح را جایگزین زنا میسازد و بسیار به آن اهمیت میدهد. در لواط هم امر چنین است. جمع دو مرد به لواط حکم قتل را دارد؛ چرا که تحقق این عمل و کثرت آن موجب تزلزل مجاری طبیعی خانواده و جامعه میگردد ولی اگر مردی با همسر خویش چنین کاری داشته باشد تنها امری مکروه با تفاوت شدت و ضعف در دوران عادت و غیر عادت و ایجاد آزار و اذیت و عدم آن انجام داده است. با تشریح این احکام است که پاسخ اشکالات غربیان داده میشود. آنان میگویند چرا دو انسان را به جرم این که دقایقی با هم بودهاند به قتل میرسانید؟ پرسش آنان جای طرح و بحث دارد و این فقیه است که باید به صورت علمی و منطقی به آن پاسخ دهد. دو فرد لواط کار یا دو زناکار برخلاف نظام طبیعی حرکت میکنند و در حرکت طبیعی و نظام طبیعت ایجاد اخلال میکنند و عمل و ساختار خارجی آنان در چهرهای خاص، آن را حرام میسازد و موجب حد میشود. این امر عقلایی است و مورد پذیرش آنان میباشد و عقلا نیز نمونههای بسیاری از این محدودیتها را در زندگی خود دارند. گذر از چهارراه به هنگام چراغ قرمز به خودی خود اشکالی ندارد اما وقتی چراغ خطر روشن است، گذر از آن موجب تخریب سیستم میگردد حتی اگر آسیبی به دیگران نرسد، وی در هر حال جریمه میشود. مقاربت با همسر حلال است، ولی همین عمل، در دوران عادت، حرام است و
(۱۴۳)
سبب پرداخت کفاره میگردد؛ زیرا برخلاف سیستم و طبیعت، عمل شده است.
در تمامی این موارد، نفس دو عمل یاد شده به خودی خود در حلال و حرام بودن تفاوتی ندارد و به یک صورت انجام میشود و ساختار خارجی آن یکسان است، اما در موردی که شریعت نام حرام را بر آن گذارده، در واقع شخص در پی براندازی سیستم و اختلال در طبیعت است، از این رو، شارع با وی برخورد میکند؛ یعنی همان محدودیتی که برای مثال، در قانون عقلایی راهنمایی و رانندگی به صورت جریمهٔ نقدی جلوهگری میکند و در حکم شریعت به صورت حکم قتل یا دیگر حدود و تعزیرات ظهور مییابد. گاه نیز این گناه و خلاف طبیعت اوج میگیرد و در میان قومی رواج مییابد که عذاب خداوند را سبب میشود و به جرم براندازی طبیعت، خود برانداز میشوند. عذاب الهی امروزه مورد غفلت واقع شده؛ در حالی که برخی از غربیان به صورت گروهی خود را به هر گناه و فسادی که در امتهای پیشین بوده آلوده میسازند، بلکه آن گناهان در میان دنیای امروز به هزاران برابر بیشتر، بدتر و لجنبارتر رایج است و این که در روایات در مورد آیهٔ شریفهٔ: «لَتَرْکبُنَّ طَبَقا عَنْ طَبَقٍ»(۱) تفسیرهایی دارند ناظر به همین امر است. البته اگر پر این عذاب دامنگیر شرقیان نیز شود، استحقاق آن را دارند زیرا در تبلیغ اخلاق و معنویت دینی کوتاهی و سستی داشتهاند.
- انشقاق / ۲۰٫
(۱۴۴)
به هر حال درست است که قمار از جنس بازیهای دیگر است و همانند بازی کودکی با عروسک خویش میماند، اما دارای فصلی است که در میان بازیها نوعی پلیدی را میسازد که بر آن مهر رجس میخورد و آن این که قمار بازی مخصوص کسانی است که «مُفسِد» و از اراذل و اوباش شناخته میشوند؛ کسانی که از تیغ کشی و چاقوکشی تا دزدی، چپاول و دهها عمل فاسد دیگر فرو گذار نیستند و «مفسد» به این معنا که در پی براندازی نظام طبیعت هستند شمرده میشوند. اسلام برای این که چنین افرادی میداندار جامعه نگردند و در اجتماع ریشه ندوانند بازی با آلاتی که در دست آنان است و با آن قمار میکنند را حرام میداند وگرنه اگر کسی هزار بار قاپ را بالا و پایین اندازد یا مهرههای شطرنج یا ورق و پاسور را جابهجا کند نه گوش او کر میشود و نه زبان او لکنت پیدا میکند و نه سوسک میگردد و مانند شراب نیز نیست که اگر آن را بخورد مست شود. چیزهایی که در قمار استفاده میشود از قاپ گرفته که استخوانی از استخوانهای بدن حیوان است تا گردو که میوهای بر درخت است؛ همه و همه در طبیعت است ولی شیطان نوع بازی با آن را اختراع نموده است و بیشتر از این که برخی از این آلات (همچون قاپ جیک و بوک) در قمار استفاده شود در جادو نیز کاربرد دارد. پس در ماهیت قمار حرامی نهفته نیست بلکه در نوع استفاده و افرادی که با آن بازی میکنند مشکل وجود دارد. بنابراین وقتی میگوییم قمار حرام است؛ خواه با عوض باشد یا بدون آن، به واسطهٔ دلیل و نیز لوازم فاسدی است که دارد.
بله، میشود بازی که با قمار میشود را تصحیح کرد و آلات قمار و
(۱۴۵)
مفاسدی که لازم آن است را از آن گرفت و آن را بر مدار نظم طبیعی قرار داد که چنین چیزی دیگر قمار خوانده نمیشود و بازی و مسابقهای دیگر است؛ چرا که ماهیت قمار از بین رفته و در واقع استحاله شده است. برخی از مسابقات کشتی در گذشته به کشته شدن فرد برنده منجر میشد و پهلوانان بسیاری در تاریکی شب کشته میشدند که با وجود آن کشتی در آن زمانها مستحق حکم حرمت بود ولی امروزه چنین نیست و دیگر کسی آزاری به قهرمانان کشتی نمیرساند. چنین بازیها و مسابقاتی که برد و باخت در آن است با قمار متفاوت است و مانند سودی است که بانکها از مردم میگیرند؛ چرا که بانک این سود را در قالب یکی از عقود اسلامی و بر مدار سیستم میگیرد اما اگر همین سود در بازار از فردی بر غیر مدار شرعی آن گرفته شود نزول و ربا دانسته میشود و حرام است؛ چرا که در بازار به چنین فردی آموزش ندادهاند سود پول خود را بر مدار یکی از عقود اسلامی بگیرد که در خارج مجاری طبیعی دارد و در این صورت حتی کار وی قابل پیگرد قانونی در دادگاههای صالح است در حالی که از بانکها نمیتوان شکایتی داشت. بانک آموخته است که بر مدار سیستم عمل کند و از راه مضاربه، مساقات و دهها عقد دیگر سود بگیرد و نظام مالی اجتماع و اقتصاد داخلی و تجارت با کشورهای خارجی را فعال سازد و رونق دهد ولی فردی بازاری تنها ربا را میشناسد و با راههای دیگر بیگانه است.
این گونه است که ما تأکید داریم شناخت فقهی که در آن به موضوع، دلیل و ملاک میپردازد بسیار مهم است و چنین فقهی است که باید در
(۱۴۶)
میان حوزهها رشد یابد تا بتواند جامعه و نظام را اداره نماید وگرنه فقهی که موضوع و حکم شناس نیست به هیچ وجه نمیتواند به صرف آگاهی از دلیل احکام و مبانی استنباط بدون شناخت موضوع حکم، کاربردی گردد و قدرتی برای ادارهٔ نظام ندارد. اگر موضوع، دلیل و ملاک احکام الهی در جامعه بیان شود هیچ عاقلی از پذیرش آن سر باز نمیزند ولی به صرف حرام، حرام گفتن و پاسخگو نبودن به چرایی آن کار درست نمیشود و به دین رغبتی نشان داده نمیشود.
فقهی که ادراک معنا و بالاتر از آن ادراک مراد شریعت را ندارد، سادهانگار است و نمیتوان جامعه را به دست او سپرد؛ چرا که رندان بسیاری هستند که بر سر چنین فقیهی کلاه میگذارند، طوری که خود او هم متوجه نمیشود و مورد سرقت قرار میگیرد؛ از این رو فقیه، باید فرزانه (دارای ملکهٔ قدسی) باشد.
مغالبه و استکبار در قمار
به لحاظ روانشناسی، در قمار، مغالبه، استکبار، برتریجویی و زورآزمایی، جایگاه مهمی دارد؛ بهطوری که برخی حاضرند جان خویش را فدا کنند و خود را به هر آب و آتشی بزنند تا نظر خود را بر کرسی اثبات
(۱۴۷)
بنشانند؛ همانطور که برخی از نامزدهای انتخاباتی در سطح جهان از تمامی هست و نیست خود مایه میگذارند تا بر تخت ریاست تکیه زنند. در قمار نیز جایگاه مغالبه کمتر از به دست آوردن رهن نیست؛ به ویژه افراد عافیتطلب و خوشگذران بیشتر چنین هستند؛ چرا که پول برای این مرفّهان بیدرد اهمیتی ندارد. قمار گاه سادیسم و اعتیاد میآورد و قماربازی که به سادیسم مبتلا میگردد، تمام تلاش خود را میکند تا ثابت نماید کسی بالاتر از او نیست تا جایی که گاه به خاطر اثبات این ادعا چیزی برای خود باقی نمیگذارد. قمار مغالبهٔ متعارف و سالمی نیست، وگرنه اسلام با اصل مغالبه مشکلی ندارد. نفی قمار و مغالبهای که در آن است مانند توصیه به مغالبهٔ احسن است که میفرماید: «وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ»(۱) که امر به مجادله و مغالبه میکند ولی نه به هر مغالبهای بلکه به جدال و مغالبهٔ احسن. در قمار، گاه مغالبه به حدّی میرسد که به دست آوردن گرو در مقایسه با آن چیزی نیست. گاه میشود که دو قمارباز روزها مینشینند و با کمترین اکل و شرب، بر آن هستند تا در حضور دیگران، برتری خویش را نسبت به دیگری اثبات نمایند. باید توجه داشت این امر را به برخی از ورزشها همچون کشتی، فوتبال و بوکس نمیتوان سرایت داد؛ زیرا مغالبه در آن انگیزهای عقلایی دارد. با توجه به عداوت و سادیسمی که در قمار به وجود میآید قرآن کریم به زیبایی آگاهی میدهد و با دیدی جامعه شناسانه میفرماید:
- نحل / ۱۲۵٫
(۱۴۸)
«إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَنْ یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ»(۱).
رهان و گروگذاری در موضوع قمار دخالتی ندارد، بلکه قمار حتی اگر بدون رهان باشد: گاه قمارباز را به سادیسم دچار میسازد و قمار؛ خواه با رهان باشد یا بدون آن، حرام است. قمار امری جدای از رهان است. به لحاظ مصداقی قمار و میسر یکسان است؛ خواه دارای رهان باشد یا خیر و صدق عنوان قمار بازی در حرمت آن کفایت میکند. قمار نیز به لحاظ لغوی بازی با آلات مخصوص قمار است و هویت آن را تنها «آلات مخصوص» شکل میبخشد؛ اگرچه از ملاعبه، مغالبه، مراهنه و عوض خالی نیست و امور یاد شده از لوازم آن به شمار میرود.
قمار؛ نماد برتر مستکبران
در قمار، فقط سخن از پول نیست و قماربازان حرفهای تنها به غلبه بر دیگری و چیره شدن بر او میاندیشند، نه به گرویی که به میان میآورند. گاه بوده که سلطانی با وزیر خود قمار میکرده و گرویی که در میان بوده برای وی هیچ اهمیتی نداشته، بلکه رسیدن به آن برای وی مهمل است و آنچه دارای اهمیت است، غلبه بر دیگری میباشد و به خاطر همین است که قمار سبب دشمنی، کینهتوزی و عناد میگردد؛ چرا که فرد شکستخورده به سبب حس روانی که در وی به وجود میآید، بغض دیگری را به دل میگیرد و فرد پیروز نیز با مشاهدهٔ نشانههای کینه و
- مائده/۹۱٫
(۱۴۹)
بغض در وجود دیگری، بر آن است تا هم مواظب خود باشد و هم با تجربهٔ طعم پیروزی در یک میدان، بر آن است تا وی را در جای دیگری نیز به زمین بزند و او را خوار و خفیف سازد. بنابراین، قمار خواه با رهان باشد یا بدون گرو، بغض و دشمنی را در پی دارد و همین معیار و ملاک است که آن را حرام میسازد. اگر کسی قمار را بهخوبی بشناسد، بدون تردید، به حرمت بازی با آلت قمار حتی بدون رهن و گروگذاری حکم میکند.
باید توجه داشت دشمنی و بغض بندگان خدا در صورتی دل و قلب آدمی را فرا میگیرد و آن را آلوده میسازد که بنده فراموش کند خدایی است و دیگر بندگان مظاهر کمالات او هستند و چنین قلبی جایی برای ذکر و یادآوری خداوند متعال و ساییدن پیشانی بندگی در درگاه او ندارد و این گونه است که در ادامه میفرماید: «وَیصُدَّکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ، وَعَنِ الصَّلاَةِ».
خداوند مهربان با برشمردن آثار و عوارض قمار به بندهٔ خویش این گونه هشدار میدهد و سپس میفرماید: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»؛ آیا با این همه پلیدی که در قمار است، دست از این کار بر میدارید، اما بسیاری از بندگان، گوشی شنوا برای شنیدن آهنگی که رنگ خداوند دارد و حسی که دست مهربان خداوند را لمس کند، ندارند.
مفاسد جداییناپذیر قمار
در شناخت آلات قمار، باید از نظر دور نداشت که مفاسدی که برای آن بر شمرده شده است، لازمِ جداییناپذیر از آن است و هرجا آلت قماری
(۱۵۰)
باشد، مفاسد آن نیز در کنار آن و با آن است و همچون آلات موسیقی نیست که خیر و شرّ آن اقتضایی باشد و با تغییر فرهنگ در زمانی و یا استفادهٔ آن در دوران حاکمیت نظام ولایی، بهرهٔ ولایی از آن برد، اما آلات قمار با صدق آلت قمار بودن تابع شرایط زمانی و مکانی نیست و هر جا صدق آلت قمار نماید، مفاسد برشمرده شده برای آن نیز به همراه آن است و لازم جداییناپذیر آن است. البته میتوان چیزی را از آلت قمار بودن خارج نمود و مفاسدی که با آن است را از میان برد تا منافع آن قابل استفاده باشد.
ناتوانی عقل در دریافت معیار حرمت قمار
در بحث از قمار و حلال و حرامهای شرعی باید دانست عقل در دریافت این احکام گاه ملاک و معیار آن را درک میکند؛ مانند قبح ظلم که در صورتی که بر فرض محال، شریعت بر خلاف آن حکم نماید، عقل آن را نمیپذیرد و آن را غیر عقلانی میخواند و چنین مواردی از مستقلات شرعی است. اما دریافت ملاک برخی از احکام در توان عقل عادی نیست و از درک آن عجز دارد؛ مانند قبح قمار که هرچه عقل در مذمت آن بگوید، حکمت آن است و نه علت تام حرمت آن. برای نمونه اگر شرع تراشیدن ریش را حرام بداند عقل میگوید برای آن است که به پیاز مو آسیب میرساند و چنانچه آن را جایز بداند عقل میگوید برای نظافت، بهداشت و زیبایی بوده است. یا اگر شریعت بگوید اموال مرتد را باید مصادره کرد عقل میگوید برای این است که وی اموال خود را در پناه حاکمیت اسلام به دست آورده و با قوانین دینی مالک آن گشته، از این رو
(۱۵۱)
باید تمامی دارایی خود را به اهل دین بدهد. اما اگر اسلام بفرماید مال مرتد را نمیتوان گرفت، عقل میگوید چون فرد برای به دست آوردن آن، عمری زحمت و تلاش را بر خود هموار نموده، شرع چنین حکم میدهد و این گونه است که عقل نیازمند رهبری معصوم است و خود نمیتواند علت حکمی شرعی را به دست آورد. به چنین احکامی غیر مستقلات عقلی میگویند و قمار از این دست احکام است. درست است که انسان اندیشه دارد ولی اندیشهٔ وی محدود است و این معصوم است که باید باشد تا اندیشهٔ آدمی را بهطور کامل معصومانه و آگاهانه سازد و به انحراف نیفتد. هرچه بر آگاهی افراد افزوده شود نیاز وی به معصوم بیشتر میگردد؛ چرا که سرعت سیر وی در اندیشه بالاتر میرود و خطر سقوط و تصادف آن بیشتر میگردد به عکس کسی که آگاهی و اندیشهٔ چندانی ندارد و تنها باید به او گفت نماز بخوان و حرام نخور چون برد ذهنی وی کوتاه است و در حرکت به تخته سنگی بیشتر نمیماند، از این رو احتمال و خطر سقوط و نابودی وی کمتر است. برای دریافت احکام باید و ناچاریم که به شریعت و صاحبان آن مراجعه کنیم چرا که عقل نمیتواند مشرع باشد بلکه متشرع است و اگر شارع حکمی داد تنها میتواند برخی از ملاکهای آن را به قدر توان خود دریابد تا عمل به حکم عملی تعبدی صرف نباشد، بلکه در پرتو آگاهیهایی باشد که مرز آن محدود است.
توجه به تحولپذیری و تغییر کاربری آلات قمار
در این روایات، برخی از آلات قمار معرفی شده است. نرد، شطرنج، کعب، بیض، السدر، لعبة الامیر و الشبیب بعضی از آن است. نه میشود موارد حرام را منحصر در آنچه در این روایات ذکر شده است دانست و نه
(۱۵۲)
میتوان تمامی آن را حلال برشمرد؛ زیرا باید دید آیا موضوع این بازیها و آلات همانگونه که بوده است هماینک نیز باقی است یا نه، و سپس حکم هر موضوع را به دست آورد. همچنین آلات قمار در مناطق مختلف گوناگون است و این حکم تابع عرف حاکم بر همان منطقه است.
آنچه برای فقیه در این بحث حایز اهمیت است شناخت موضوع قمار و انواع و اقسام آن است. وقتی میگوییم اگر چیزی آلت قمار باشد، حتی بازی نمودن بدون رهان نیز با آن اشکال دارد، در صورتی است که آلت قمار بر آلت قمار بودن خود باقی باشد و با ثبوت این موضوع است که حکم حرمت بر آن بار میگردد. بنابراین، اگر چیزی برای هزار سال آلت قمار بوده است، اما امروزه دیگر آلت قمار دانسته نمیشود، نمیتوان حکم سابق را برای موضوع حاضر ثابت دانست؛ چرا که دو موضوع یاد شده با هم تفاوت دارد و نمیتوان حکمی واحد را برای دو موضوع مختلف آورد. حکم بازی با آلاتی که در زمانی ویژهٔ قمار دانسته نمیشود همانند حکم سجده بر برگ درخت انگور است که در برخی از مناطق، جزو خوردنیها نیست و در آن منطقه میتوان بر آن سجده نمود. تغییر موضوع در زمان و مکانهای گوناگون، حکم متناسب با همان موضوع را در پی دارد و چنین نیست که حکم فردی از آن بر دیگر افراد آن بار شود. باید توجه داشت روایت شریف: «حلال محمّد صلیاللهعلیهوآله حلال أبدا إلی یوم القیامة وحرامه حرام أبدا إلی یوم القیامة»(۱) ناظر به احکام شریعت است
- کافی، ج ۱، ص ۵۸٫
(۱۵۳)
و بدیهی است که تا موضوع آن حکم ثابت نباشد، حکم مورد نظر نیز بر آن حمل نمیگردد.
ممکن است امری امروز حرام و زمانی دیگر به واسطهٔ تغییر موضوع حلال باشد؛ چرا که امروز یک موضوع دارد و فردا موضوعی دیگر و هر موضوعی نیز حکم ویژهٔ خود را دارد. به طور مثال، زن، بر مرد خویش حلال است، ولی چون نیت حج نماید و لباس احرام بپوشد، بر مرد خود نیز حرام میگردد؛ چون به موضوعی دیگر تبدیل گردیده و همسر صِرف و مجردی برای مرد خود نمیباشد، بلکه محرم نیز هست. در مورد آلات قمار نیز باید گفت حرمت آن تا هنگامی ثابت است که آلت قمار شناخته شود، ولی بدون صدق چنین عنوانی، بازی با آن اشکال ندارد.
آلات جدید و مدرن قمار
قمار در هر زمانی آلات مخصوص خود را دارد و هر روز قمار در آلتی جدید جلوهگری میکند. امروزه برخی با پلاک خودرو به قمار میپردازند.
برای شناخت آلات قمار باید تحقیق و کارشناسی لازم از قماربازان یا دانایان به این امر صورت گیرد و تشخیص این مسأله با عرف و افراد عادی نیست. در روایات بسیاری، حضرات معصومین علیهمالسلام نام آلات قمار را بر زبان آوردهاند که گاه برای راوی ناشناخته بوده است، اما امام بهخاطر صفات ویژهٔ خود، آلات قمار را میشناسد.
گفته شد قمار، بازی با آلات مخصوص است. آلات قمار با توجه به زمان و مکان، مختلف میگردد. با این وصف، ممکن است چیزی در زمان
(۱۵۴)
صدور روایات از آلات قمار باشد و با گذر زمان از آلت قمار بودن خارج شود، از سوی دیگر ممکن است چیزی در آن زمان جزو آلات قمار شمرده نشده باشد و از آلات ابداعی و اختراعی امروز باشد و بازی با چنین آلاتی نیز حرام است؛ هرچند نامی از آن در روایات نیامده باشد؛ چرا که معیار حرمت قمار، بازی با آلت قمار است. پیشتر آلات قمار قاپ، گردو، تخم مرغ، جیک و بوک، اسب و خر، دوقاپ، سهقاپ، چارقاپ، و گل گندم بود، ولی امروزه در کازینوها قمارهای جدید و رایانهای وجود دارد و شکل جدید قمارها به صورت نرمافزاز ارایه میشود؛ بهگونهای که دیدن چنین کازینوهایی مراکز علمی را به ذهن میآورد و نه قمارخانه را! قماربازها نیز برای خود صاحب مکنت، سلطنت، قدرت و شوکتی شدهاند که در گذشته آن را با چنین شکوهی نداشتهاند؛ طوری که در بعضی کشورها، برخی تاج دولت را بر زمین میگذارند و تاج قمار را بر سر میگذارند و به قمار میپردازند.
قمارخانهها و کازینوهای امروزی که در کشورهای اروپایی یا کشورهای تابع فرهنگ آنان است بسیار قانونمند است و کسی جرأت تخلف از مقررات آن را ندارد با وجود آن که هیچ نیروی امنیتی دولتی در آن جا نیست و انتظامات آن در دست افرادی قوی و تنومند است و دیدن آنها برای این که کسی به فریب کاری نپردازد کفایت میکند و در صورت مشاهدهٔ هر گونه فریب و حیلهای فرد را بیرون میاندازند و زیر پا له میکنند. تلکه بگیر یا مأمور انتظامات قمار فضای بازی را بهگونهای فراهم میکند که کار به هیچ گونه خشونت و کلاهبرداری نرسد.
(۱۵۵)
پارتیهای جایگزین قمار
در ایران، به سبب ممنوعیت قمار، پارتیهای شبانه جای قمارخانهها را گرفته است. این پارتیها با انواع مفاسد همراه است و شکوهی که در کازینوهای غربی دیده میشود، در آن وجود ندارد. قماربازان این پارتیها افراد ضعیف و واماندهاند که با یأس از زندگی و با غوطهوری در ددمنشی و حیوان صفتی به چنین پارتیهایی میرسند و کارهای ناشایست گوناگونی انجام میدهند که یکی از آنها قمار است.
جواز گروگذاری و شرطبندی بر غیر آلات قمار
لعب به خودی خود حرام نیست(۱)، از این رو صرف بازی با غیر آلات قمار حرام نمیباشد، اما چون قمار حرام است و این آلت قمار است که هویت قمار را شکل میبخشد، هر گونه بازی با آلات قمار، اگرچه برد و باختی در آن نباشد، حرام است. در این دو حکم، بحثی نیست، اما بحث اصلی و مورد شبهه در این است که آیا برد و باخت با غیر آلات قمار نیز حرام است یا نه؟ در بحث رهان شرطبندی، با این سؤالات مواجه میباشیم: آیا شرطبندی، حرام تکلیفی است و آیا افزون بر حرمت تکلیفی، دارای حرمت وضعی نیز هست و ملکیت نمیآورد یا هیچ یک از این دو حکم را ندارد و یا یکی از این دو حکم را داراست؟
شبهه و اختلاف فقیهان بر قسم اخیر است. البته مشهور فقیهان این دو قسم را حرام میدانند و ما کلام و نظرگاه آنان را به تفصیل در ادامه خواهیم آورد و آن را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم. ما ثابت خواهیم نمود که
- این بحث را به تفصیل در جلد هشتم کتاب «فقه موسیقی، رقص، قمار و شادمانیها» آوردهایم.
(۱۵۶)
برد و باخت با آلات قمار و نیز بازی با آن بدون برد و باخت به صورت قطعی حرام است، اما برد و باخت با غیر آلات قمار، اشکال ندارد؛ همانگونه که صرف بازی با غیر آلات قمار و بدون برد و باخت، اشکالی ندارد. برد و باخت با با غیر آلت قمار مانند این که برخی با شمارههای پلاک خودروها شرطگذاری کنند و قدرت خود در حفظ شمارهٔ آن و این که عدد حفظ شده فرد است یا زوج را نشان میدهند. ما هر برد و باختی را مصداق قمار نمیدانیم. قمار به معنای مصدری؛ به معنی قمار بازی نیست، بلکه به معنای بازی با آلات مخصوص است و وجود آلات شناخته شده در آن موضوعیت دارد، بنابراین قمار تنها در موردی صدق میکند کسی با آلات شناخته شده و مخصوص قمار، بازی کند؛ هرچند برای آن رهن، گرو و شرطی نیز به میان نیاورده باشد.
ما در این کتاب ثابت خواهیم نمود که هیچ یک از مسابقاتی که با غیر آلات قمار انجام میشود، اشکال ندارد؛ خواه مسابقات فرهنگی باشد یا مسابقات مردان آهنین، بوکس، تکواندو، کشتی کج و غیر آن؛ مگر آن که در آن، آلت قمار باشد.
زخمی شدن و آسیب دیدن نیز تا به مرگ نینجامد موجب حرمت مسابقه نمیشود؛ اگرچه حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام در مسابقهٔ عرفان و معرفت، به اصرار همام، چنان اوج گرفتند که همام قالب تهی کرد و دیگر از جا برنخاست.
جواز مسابقات سالم
ما تمامی احکام قمار و انواع مسابقات و مراهنه را ـ که به اعتبار قدرت و توانی که به میان آورده میشود، رهان خوانده میشود ـ به تفصیل
(۱۵۷)
بررسیدیم. به نظر ما، مغالبه به همراه گرو در غیر آلت قمار جایز است. تمامی مسابقات از تکواندو و فوتبال گرفته تا بوکس، کشتی پهلوانی و کشتی کج دارای غرض عقلایی است، به خصوص در دنیای امروز که جنگ تسلیحاتی رنگ باخته و جنگ میان فرهنگهاست که خود را نشان میدهد. امروزه جنگ، خشونتطلبی معنا میشود و مردم دنیا پذیرای آن نیستند و کشوری چون آمریکا ناچار است برای مصون نگاه داشتن خود از فشار افکار عمومی از «جنگ مقدس» و «مبارزه با تروریسم» سخن به میان آورد. هماینک بیشتر کشورها برتری فرهنگ خود را با مسابقات ورزشی ثابت مینمایند و این توپ فوتبال است که قلب اندیشاری ملتها را نشانه میرود و حتی دانشگاهها نیز برتری علمی خود را با ساخت روباتهای ورزشی نشان میدهند و این مسابقات ورزشی است که پرچم کشوری را میافرازد و بالا میبرد و این گونه است که کشوری فقیر همچون برزیل بر ورزش فوتبال سرمایهگذاری هنگفتی میکند و نام و فرهنگ خود را با همهٔ فقری که دارد، با فوتبالیستهای حرفهای خود در میان ملتها نهادینه میسازد و اقتدار شخصیتهای فوتبالی خود را به رخ دیگران میکشد.
از سوی دیگر، طبیعی است که میشود در مغالبه و زورآزمایی بغض راه داشته باشد. حتی در امتحاناتی که دانشجویان میدهند برخی برنده و برخی بازنده میگردند؛ همانطور که فردی میتواند از امام جماعت شدن دیگری بغض یابد. البته چنین بغضی در انسانهای ضعیف پیش میآید. اما وجود بغض حرمتآور نیست و تنها آیات قرآن کریم و روایات
(۱۵۸)
است که میتواند چیزی را حلال یا چیزی را حرام نماید. جناب شیخ رحمهالله چون نمیتواند دلیلی محکم و صریح برای حرمت مسابقه بیابد به دلایل حرمت قمار مراجعه میکند یا از لهو و لعب سخن میگوید؛ هرچند به آن راضی نمیشود و آن را به بحث لهو موکول میکند.
همچنین ضربهزدن در ورزشهای رزمی و دیگر مسابقات که گاه به کبودی صورت منجر میشود یا استخوانی میشکند، تجاوز دانسته نمیشود، از این رو حرام نیست و دیهای نیز به آن تعلق نمیگیرد؛ زیرا دلایل دیه از موارد مصارعه و مغالبه که تجاوز نیست انصراف دارد؛ همانطور که اگر کسی کلیهٔ خود را بفروشد یا رحم خود را به دیگری اجاره دهد یا زن و شوهری از سر عشق، زخمی به هم وارد سازند یا قمهزنی در صورتی که برای مذهب موهن نباشد و پنهانی و بر اساس مصالح یا ضرورتی انجام گیرد، مرتکب حرام نگشته و امری جایز است.
مخاطراتی که در ورزشهای رزمی و مسابقات وجود دارد در مقابل آمار مرگ و میر بر اثر تصادف بسیار جزیی و محدود است و با چنین اموری نمیتوان حکم به حرمت ورزشهایی مانند بوکس، کشتی کج و کاراته داد. اگر وجود چنین خطراتی حرمتآور بود باید رانندگی در ایران که درصد مرگ و میر آن بر اثر تصادف در صدر قرار دارد از حرامترین امور میگردید.
بررسی ابعاد مختلف این بحث نشان میدهد آنچه حرام است «قمار» است، نه رهان، گروگذاری، شرطبندی یا وجود عوض و زورآزمایی. قمار نیز بازی با آلات شناختهشدهٔ قمار است.
(۱۵۹)
مسابقات سالم؛ جایگزین قمار در اسلام
کتاب «سبق و رمایه» چیزی است که اسلام آن را جایگزین قمار قرار داده است. طرحی دینی که میتوان با برداشت صحیح از آن، قمار را مهار نمود و مردم را از لهو و سرگرمی که به آن نیاز دارند به صورت مطلق باز نداشت و ما تحقیق آن را در این کتاب آوردیم و گفتیم وقتی چیزی به سبب مفاسد بسیاری که دارد حرام میگردد باید دهها طرح جایز دینی را که مفسدهای بر آن مترتب نیست، جایگزین آن ساخت تا بتوان افراد جامعه را به دینداری و دینمداری ترغیب نمود. برای نمونه، اسلام عزیز همانگونه که میفرماید: بتپرستی نکنید و برای نشان دادن شدت حرمت آن دلایل بیشمار میآورد، از سوی دیگر، برای این که مردمان به انحراف بیراهگی و بتپرستی دچار نشوند ـ چرا که باید چیزی را به چشم سر خود ببینند تا منقاد باشند ـ کعبه را برپا میکند و دستور به نماز به سمت آن و طواف اطراف آن میدهد. بهواقع چقدر این ایده مهم بوده است، وگرنه روشن نبود که اکنون چقدر مسلمان در جهان باقی میماند، ولی وجود کعبه به حمد الهی موجب گشت که مسلمانان موضعی داشته باشند و جامعیتی پیدا کنند. به همین منوال، اسلام که از قمار به شدت نهی نموده، برای سرگرمی مردم، کتاب سبق و رمایه را گشوده است.
محقق حلی در فایدهٔ تشریع سبق و رمایه که جایگزین قمار گردیده است، مینویسد:
«وفائدتهما: بعث العزم علی الاستعداد للقتال، والهدایة لممارسة النضال. وهی معاملة صحیحة، مستندها قوله علیهالسلام : «لا سبق إلاّ فی
(۱۶۰)
نصل أو خفّ أو حافر»، وقولهم علیهالسلام : «إنّ الملائکة لتنفر عند الرهان وتلعن صاحبه، ما خلا الحافر والخفّ والریش والنصل»(۱).
فایدهٔ سبق و رمایه ایجاد انگیزه برای قتال و جنگ و دقت نمودن برای تیراندازی درست است. سبق(مسابقه) و رمایه(تیراندازی) معاملهای صحیح است و دلیل آن فرمایش امام علیهالسلام است که فرمود: مسابقهای نیست، مگر در حافر(اسب و استر سواری)، نصل(پرتاب نیزه) یا خفّ(شتر سواری). و نیز این فرمایش امامان علیهمالسلام است که فرمودند: همانا فرشتگان به هنگام شرطبندی بیزاری میجویند و میرمند و صاحب گرو را لعن میکنند؛ مگر در مسابقهٔ حافر(اسب و استر سواری)، خفّ(شترسواری)، ریش(تیراندازی) و نصل(پرتاب نیزه).
سبق و رمایه چنان جایگاه مهمی دارد که فقیهانی همچون محقق حلی آن را به صورت کتابی مستقل میآورند. این امر، افزوده بر نشان از جایگاه مهم این باب، بر قانونمندی دقیق و قواعد ویژه و مختص آن دلالت دارد. سبق و رمایه عقد است و با اجرای صیغهٔ آن، لازم میگردد و نمیتوان از آن تخلف داشت و تمامی خصوصیات معاملهای لازم را داراست؛ همانگونه که قماربازان نمیتوانند خود را از تعهدی که داشتهاند باز دارند. سبق و رمایه داد و ستدی شرعی و قانونی است و بازندهٔ آن مدیون فرد برنده میگردد.
این امر میرساند اگر اسلام موردی را حرام نموده، دهها طرح مباح را
- محقّق حلی، شرائع الاسلام، ج ۲، ص: ۴۶۲٫
(۱۶۱)
جایگزین آن نموده است. درست است که قمار حرام است، اما این بدان معنا نیست که هر بازی و هر شرطبندی و گروگذاری حرام است و با دیدن یک مورد حرام، نباید همه چیز را حرام پنداشت؛ مگر اموری که دلیل بر آن وجود داشته باشد. اگر کسی مرزهای شرعی را در این باب پاس ندارد و به سلایق و تعصبات شخصی خود عمل نماید، سبب دینگریزی تودهها را فراهم میآورد و آنان را نسبت به مسایل دینی بیبند و بار میگرداند؛ چرا که رهبری دینی که مرز حلال و حرام را به تعصب شخصی و خوشامد و بدآمد نفسی خویش آلوده میسازد، به طریق اولی آنان را که از وی فتوا میگیرند، به بیبند و باری و مرزناشناسی میاندازد.
تفاوت مغالبهٔ قمار با مسابقات سالم
گفتیم قمار حرام است و یکی از حکمتهای آن نیز این است که دو طرف بازی بر آن هستند تا بر یکدیگر غلبه نمایند و این غلبه به همراه بغض، کینه و نفرت میباشد و مصداق روشنی از فاحشه، زشتی، پلیدی و اثم است. حال میگوییم اگر حکمت حرمت قمار، غلبه و قصد چیرگی بر دیگران باشد، جای این پرسش است که گفته شود باید بر این اساس، تمامی مسابقات، ورزشها و بازیهایی که غلبه و چیره شدن بر دیگران در آن است، حرام باشد؛ در حالی که اسلام بسیاری از مسابقات را نه تنها حرام نکرده، بلکه به مسابقاتی چون اسب سواری و تیراندازی تشویق نموده است، پس ملاک و معیار گفته شده نمیتواند حکمت حرمت قمار باشد؟ در پاسخ باید گفت مغالبه و مسابقه حتی اگر جدی و همراه با خشونت و درگیری باشد، نتایج و فواید آن، افزون بر حس چیرگی حاصل
(۱۶۲)
از آن، ظهور کمالات و توانمندی آدمی یا مقاومت او را همراه دارد، اما قمار و میسر این گونه نیست و تنها تهور، بیباکی و جربزهٔ فرد را تقویت و حکایت میکند و قدرتی برخاسته از بستر معرفت و شجاعت که حد اعتدال میان جربزه و بزدلی است، نمیباشد و شریعت تمامی موارد تهور را محدود نموده است، از این رو ملاک و معیار گفته شده در دیگر مسابقات رنگ میبازد و حس افزودن کمالات و نیز به نمایش گذاردن میزان توانمندی بدون ایجاد نفرت و کینه به دیگری را تقویت میسازد. امروزه بسیاری از مسابقات و به ویژه مسابقات ورزشی دارای کاپ اخلاق است و نیز از قوانین بازی است که کسی که عنادگونه و با بغض ورزش کند، از بازی محروم میگردد یا جریمه میشود و نیز کسی که مرام پهلوانی و جوانمردی دارد، مورد تشویق قرار میگیرد و از او به عنوان «مرد اخلاق» یاد میشود. امروزه به حمد الهی این گونه موارد در میان ورزشکاران کشور ما بسیار به چشم میخورد. اخلاق نه تنها در میان ورزشکاران، بلکه در میان فراوانی از لاتها که مرام جوانمردی و بزرگی دارند، دیده میشود. گاه آنان یکدیگر را به نیکویی بزرگ میدارند و از تحقیر و شکسته ساختن دیگری میپرهیزند؛ چیزی که در میان برخی از دیگر گروهها با همهٔ بزرگی که دارند کمتر دیده میشود؛ در حالی که هدف همهٔ انسانها، تعالی و رشد خود است، نه چیز دیگر.
احتیاط در دین
نظرگاه فقیهان بزرگوار در بحث جواز مسابقات، با احتیاط بسیار همراه است و آنان بر آن نبودهاند تا با تحقیق در شناخت موضوع قمار و بررسی تفصیلی منابع استنباط، به حکمی روشن دست یابند؛ بهویژه آن که تقوای
(۱۶۳)
شخصی و منش پرهیزگارانهای را که برای خود پیش میگرفتند، از مردم نیز انتظار داشتهاند و بر حذر داشتن تودهها از پرداختن به سرگرمیها و مسابقات را نیکو و شایسته میدانستند. در جامعهٔ فعلی ما قماربازی به صورت آشکار از میان رفته است و مراکز قمار برچیده شده و افراد قمارباز را که افرادی ویژه هستند، تنها میتوان در پارتیها و شبنشینیهای خاص دید، نه در متن جامعه. در چنین جامعهای ترویج مسابقات سالم و مشروع برای حفظ نشاط، شادمانی و معرفی الگوهای موفق و برتر امری لازم است، بلکه کشتی انسانی در سطح عادی آن، با همین امور، لنگر میگیرد.
شعار احتیاط؛ ضد احتیاط
شعار احتیاط از رسوبات فکر اصالة الحذری است. بهترین پاسخ به این گروه، از آنِ جناب شیخ انصاری است که فرمود: «الاحتیاط فی ترک الاحتیاط». کسی که همواره احتیاط میکند و پیوسته خود را عقب میکشد که مبادا از جلوی بام نیفتد، ناگاه از پشت بام میافتد و خود را از بین میبرد و این حکایت فرد محتاطی است که تعادل در زندگی را از دست داده و احتیاط او را به افراط و تفریط در احکام کشانده است. این در حالی است که ممنوعیتها در مقایسه با جوازها بسیار محدود و اندک است و شارع در دینی که ادعای خاتمیت دارد نمیتواند از بیان چیزی فروگذار کرده باشد و همانگونه که ما از بسیاری از لوازم زندگی امروزی که
(۱۶۴)
با پیشرفت فناوری در اختیار ما گذاشته شده که در عصر حضرات معصومین علیهمالسلام دیده نمیشود، میتوان مسابقاتی را برگزار کرد که در روایات از آن سخنی نیست؛ البته در صورتی که مصداق قمار نباشد و قمار، بازی با آلات شناخته شدهٔ قمار است.
باید توجه داشت احتیاط در دین به یافت حکم دین از سر تحقیق و بررسی است و نه به پناه بردن به دامان احتیاط برای آسوده نمودن ذهن و فکر خویش از تحقیق و تدقیق و نه به داشتن وسواس در صدور حکم که چنین چیزی خودخواهی برای مصونیت خویش از ترس عذاب است. احتیاط در بحث سبق و رمایه جامعهٔ جوان ما را لجباز، عقدهای و بهانهگیر میسازد و سبب دین گریزی و خانواده گریزی آنان میگردد. البته، بدیهی است که عالمان از سر دلسوزی به دامن «احتیاط» پناه میبرند و بر مردم سخت میگیرند ولی این محبت و دلسوزی خواسته یا ناخواسته، جامعه را درگیر مشکلات روحی و روانی فراوانی میسازد که ما چگونگی آن را در کتاب «فقه موسیقی، رقص، قمار و شادمانیها» آوردهایم.
قابل تبدیل بودن آلات قمار به بازیهای سالم
در شناخت آلات قمار توجه به این نکته حایز اهمیت است که آلات قمار قابل تبدیل است و میشود آن را از آلت قمار بودن خارج ساخت و در صورتی که نظام اسلامی به صورت هدفمند، فرهنگی را در کشور اسلامی ایجاد کند که از آلات قمار بودن به عنوان قمار استفاده نشود و برای آن اهدافی سالم و درست را ترتیب دهد، میتوان آن را از آلات قمار
(۱۶۵)
خارج ساخت. برای نمونه میتوان شطرنج را به گونهای آموزشی ساخت و آن را در حد مسابقهای سالم برگزار نمود و مهرههای فساد آن را به مهرهٔ ترقی فکر و نظم دادن به ساختار اندیشه تبدیل نمود و چهرهای نو و مفید برای آن ترسیم کرد و آن چهره را در سطح کشور نهادینه نمود.
با توضیح یاد شده به دست میآید شناخت موضوع قمار برای فقیه بسیار حایز اهمیت است. بعد از شناخت موضوع، نوبت به بررسی دلایل میرسد و سپس لازم است مناط و ملاک آن را به دست آورد و آنگاه است که میشود حکم شرع را به دست آورد و آن را به عنوان یک حقیقت خردپذیر تبیین نمود.
فقه شیعه برای تمامی احکام شرع، مناط و ملاک میشناسد. مناطی که میتوان آن را با عقل و ژرفکاوی به دست آورد. در قمار نیز باید دید قمار چیست، دلایل آن را بررسید و نیز ملاک و مناط آن را شناخت تا به حکم شریعت دست یافت.
سرمایهگذاری بر حلالها برای براندازی حرامها
خداوند متعال برای هر حرامی دهها مورد حلال گذاشته و برای هر حرمتی دهها جایگزین آورده تا هیچ بندهای برای ارضای تمایلات نفسانی خود به گونهٔ حلال حجتی بر خداوند نداشته باشد. برای نمونه، اگر خداوند بتپرستی را حرام نمود در عوض برای بندگانی که از کودکی با ماده و جسم بزرگ شدهاند و غیر آن را ندیدهاند و نمیشناسند و نمیدانند مجرد چیست و خدای مجرد چگونه است، کعبه را قرار داد تا با
(۱۶۶)
توجه به سوی آن به پروردگار خویش رو آورده باشند و امر میکند که به سمت آن سجده نمایند و به گرد آن به طواف درآیند. در بحث قمار نیز که بر اساس منقولات، شیطان پایهگذار آن بوده و آن را برای فریب و اغوای دیگران قرار داده است، باید دوری جسته شود ولی هر بازی دیگری که آلات قمار در آن نباشد بدون اشکال است و رهان و گروگذاری و شرطبندی نیز حرمتی ندارد.
اگر حکم دین در باب قمار و نیز در باب بازیها و مسابقات همان گونه که هست استنباط و بازگو شود؛ همانطور که اسلام توانست با تدوین قوانینی پیشرفته و زیرکانه، بردهداری را براندازد، میتواند قمار را نیز از صحنهٔ جامعه بزداید و مسابقات فرهنگی، علمی و ورزشی سالم را جایگزین آن سازد و در این صورت است که میتوان گفت دین پیروز این میدان است. نظریهپردازان و طراحان مسابقات سالم باید فضای فرهنگی جامعه را چنان از مغالبه، ملاعبه و مراهنهٔ سالم پر نمایند که دیگر کسی مجال سراغ گرفتن از قمار را نداشته باشد و قمار به عنوان عملی منحرف و مندرس در میان جوانان و دیگر اقشار جامعه نهادینه گردد. با این وصف، جناق بازی و شرط گذاردن بر آن و سایر اموری که در آن از آلات قمار استفاده نمیشود اشکال ندارد.
گفتیم بازی شطرنج هماینک از صورت قمار خارج شده و بازی با مهرهٔ شطرنج و در دست داشتن صفحهٔ آن، مصداق اشاعهٔ فحشا نیست. چه خوب است نظام اسلامی با دیگر مفاسد اجتماعی نیز همین کار را انجام دهد و بازیها را از دست افراد فاسد خارج ساخته و با
(۱۶۷)
پیراستن و نفی عوارض فاسدِ آن، صدق عنوانی مفاسد را از آن بگیرد. البته این امر در مورد مفاسدی صادق است که قبح ذاتی و علیت در حرمت ندارد و همانند شراب نباشد که اگر به دست اهل ایمان باشد، باز حرمت آن باقی است؛ هرچند میتوان انواع نوشابهها و آب میوهها را جایگزین آن ساخت و در فضای علمی و فنی، نوشیدنی طهور را ایجاد نمود و آن را با تمام محسنات و بهدور از تخمیر و اسکار به دست آورد و معرفی و صدور چنین نوشابهای را به تمامی نقاط دنیا در دستور کار قرار داد و بر آن نام «نوشیدنی طهور» یا «نوشیدنی حلال اسلامی» را نهاد که البته مسلمانان و دنیای اسلام تاکنون چنین موفقیتی را نیافتهاند.
شگردهای توانمندسازی مسلمانان
پیش از این روایاتی را آوردیم که مسابقاتی مانند اسبسواری، تیراندازی و بازی با پرنده را مجاز میشمرد. امور یاد شده از جمله آلاتی بوده است که پیش از اسلام، بر آن قمار میشده است، ولی اگر دین مبین اسلام استفاده از این ابزار مهم جنگی را تحریم مینمود و آن را آزادانه در دست کفار میگذاشت، موجبات ضعف نیروی نظامی مسلمانان را فراهم میآورد، از این رو آن را با سیاستگذاری و شیوع، از آلات قمار خارج ساخته و با اِعمال محدودیتهایی، مجاز دانسته است.
این امر میرساند حکومت دینی میتواند به مقتضای هر عصر، سرگرمیهایی را که در مسیر رشد و تعالی مسلمین است، طراحی نماید و برخی از قمارها را از شکل قمار بودن خارج نماید و با اِعمال محدودیتها و تدوین قوانینی شرعی، آن را مجاز نماید.
(۱۶۸)
خلف وعده در عوض
گفتیم که شرطبندی و گروگذاری در مسابقه اشکال ندارد، اما اگر کسی بازندهٔ میدان شد، آیا میتواند از دادن عوض شانه خالی نماید و آیا با خلف وعده، مرتکب حرام میگردد یا نه؟ در پاسخ باید گفت: چنانچه گروگذاری بر وزان شرطبندی باشد و شرطبندی به صورت ابتدایی انجام گیرد، نه در ضمن عقدی لازم، در این صورت تخلف از آن حرام نیست؛ چرا که شرطِ ابتدایی، الزامآور نیست؛ اگرچه میتوان آن را انجام داد و به عهد خود پایبند بود. البته، اگر مراهنه و مسابقه را از اقسام معاملات و امری عقلایی بدانیم، الزامآور خواهد بود؛ چرا که در این فرض، صرف شرطبندی نیست، بلکه معامله، مسابقه و رهان است که صورت میگیرد؛ همانطور که در باب جعاله، جاعل میگوید اگر کسی اسب مرا پیدا نمود فلان مقدار به او میدهم، در صورت پیدا شدن اسب نمیتوان از مقدار تعیین شده تخلف نماید. تفاوت شرط با معامله در همین نکته است و شرطبندی دلیلی بر لزوم ندارد؛ مگر این که در ضمن عقدی لازم باشد، که در این صورت، به تبع عقد، الزامی میگردد. به عنوان مثال، گاه جناق شکستن شرطبندی است و گاه حاکی، به این صورت که بر قوهٔ حافظه و برتری آن، عِوضی قرار داده میشود، قسم دوم معامله و نوعی جعاله است و کسی که حافظهٔ بیشتری دارد و برنده میگردد، مالک عوض میشود.
جوایز مسابقات
باید دانست مسابقاتی که با غیر آلات قمار انجام میشود در آن جایزهای برای افراد برنده منظور میشود، قمار شناخته نمیشود؛ زیرا
(۱۶۹)
آلات قماری در آن نیست و نیز چون منعی شرعی ندارد، بر اساس معاملات عقلایی، داد و ستد آن اشکال ندارد.
جوایز بانکی
جوایزی که بانکها یا شرکتهای خصوصی به افراد میدهند نیز داخل در قمار نیست. البته جوایز بانکها و مؤسساتی که از پول مردم فراهم شده، درست است که امری جایز است، اما از بدترین کارهاست. امروزه بانکداری بزرگترین انحراف را در اقتصاد جامعه ایجاد نموده و از عوامل تورم شناخته میشود. سرقتها و پولشوییهای بانکی نیز اندک نیست؛ بهویژه بازار ایران که زمینهٔ پولشویی در آن بالاست. نظام بانکداری فعلی روحیهٔ استکبار را در مردم ایجاد میکند که ما از چند و چون آن در بحثهای اقتصادی سخن گفتهایم.
برگههای بختآزمایی
برگههای بختآزمایی قمار است؛ چرا که با شمارههای آن قمار میشود. البته زمانی این برگهها با نام ارمغان بهزیستی توزیع میشد که اگر در آن تغییر موضوع به وجود آمده باشد؛ به این صورت که به هدف کمک به مستمندان توزیع شود و مردم پولی را که میدهند از باب اعانه به فقرا و ضعیفان جامعه باشد و بهزیستی نیز آن را به مستحقان برساند، اشکال ندارد؛ خواه جایزهای به آن تعلق بگیرد یا خیر، و در این صورت، قمار دانسته نمیشود. تفاوت جایزهٔ این برگهها با جوایز بانکی نیز در این است که بانک به سبب بهره و سود بالایی که از پولهای مردم به دست
(۱۷۰)
میآورد، بر آن میشود تا به برخی جایزه دهد و مسوؤل آن نیست که این جایزه به چه کسی میرسد و برای این منظور قرعهکشی مینماید و افزون بر این، پولی که مشتری به بانک داده محفوظ است و قابلیت برگشت به وی را دارد، اما در بلیط بختآزمایی، مشتری دیگر به پول خود دسترسی ندارد، حال اگر این کار را به قصد به دست آوردن جایزهٔ آن انجام داده باشد، قمار با شماره دانسته میشود، اما اگر این برگه را تنها برای اعانه و کمک به فقیران خریداری کند و در این میان نیز به جایزهای برسد بدون آن که وی آن را منظور دارد، اشکال ندارد؛ چرا که عِوض و جایزه در مقابل فعل او نیست، بلکه در برابر پول اوست و پول وی نیز حرام نمیباشد.
توبهٔ قمارباز
کسی که از راه بازی با آلات قمار، مالی به دست آورده است، مالک آن نمیشود و او نسبت به آنچه از دست داده است، باید توبه کند و افزون بر آن، بهتر است کسانی را که با آنها قمار کرده و به آنان باخته است، حلال کند، در غیر این صورت، آنان به وی ضامن هستند و نسبت به آنچه که به این عنوان گرفتهاند، مالک نمیباشند. همچنین در قمار، گذشته از اثر وضعی مالی، به این لحاظ که نسبت به یکدیگر مقدمهٔ تحقق حرام و معصیت بودهاند، حلال کردن یکدیگر و توبه کردن مناسب است.
اما نسبت به آنچه از از راه قمار گرفته است، ضامن است و چنانچه اصل مال نزد اوست، باید همان را به صاحبش برگرداند و چنانچه اصل مال را از دست داده است، ضامن قیمت آن میباشد. اگر صاحب مال را
(۱۷۱)
نمیشناسد، اما مقدار مال را میداند، به همان میزان به عنوان مظالم دهد و اگر نه مقدار آن را میداند و نه صاحب مال را میشناسد و مالی که از راه قمار به دست آورده با دیگر اموال وی یکی شده است، باید خمس تمامی آن را بدهد و به درگاه خداوند برای بخشش خود توبه کند.
(۱۷۲)
(۱۷۳)
(۱۷۴)