شناسنامه
شابک | : | ۹۷۸-۶۰۰-۷۳۴۷-۱۶-۴ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۳۵۰۲۹۷۶ |
عنوان و نام پديدآور | : | احکام نگاه به زنان/محمدرضا نکونام. |
مشخصات نشر | : | اسلامشهر: انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۲. |
مشخصات ظاهری | : | ۹۸ص. |
موضوع | : | نگاه به نامحرم |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۳۶ |
رده بندی کنگره | : | BP۱۸۹/۲۵/ن۸الف۳ ۱۳۹۳ |
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
(۴)
فهرست مطالب
پیشگفتار··· ۹
فصل یکم: نگاه از نظرگاه قرآن کریم
زمینه بیان احکام نگاه··· ۱۱
نگاه آرام و خُمار··· ۱۳
زنای چشم··· ۱۵
فصل دوم: بررسی روایات نگاه
اهمیت نگاه نخست و نگاه ارادی ۱۷
نگاه نخست و اراده فساد··· ۱۹
نگاه برای کسب آگاهی و قضاوت··· ۲۰
دوری از نگاه بیمار طمعآلود··· ۲۱
رابطه نگاه و حرمت و کرامت انسانی ۲۲
تجاوز در نگاه··· ۲۳
مراعات عرف محل و تناسبها··· ۲۵
احترام به عادتهای منطقهای در نگاه و پوشش··· ۲۶
نگاه به زینتهای آشکار··· ۲۷
نگاه به پاها تا مچ··· ۲۹
(۵)
نگاه به پشت زنان··· ۳۰
تحلیل نگاه از پشت··· ۳۲
جداسازی زنان از مردان··· ۳۴
کاستن از محدودیتها در پرتو آگاهیبخشی ۳۵
فصل سوم: بررسی یکی از دیدگاههای فقهی
مستحسن نبودن پوشیه··· ۴۲
تربیت جنسی کودکان··· ۴۳
پیآمد توجه به ملاکهای حکم نگاه··· ۴۵
نقش نگاههای دوران کودکی در دوری از گناهان··· ۴۷
دست دادن با نامحرم··· ۵۰
فصل چهارم: نگاه به حجم بدن
پوشش شیشهای، نازک و بدننما··· ۵۶
تفاوت پوشش اسلامی و حجاب متعارف··· ۵۸
مستثنیات پوشش··· ۶۶
زینت زنان··· ۶۷
چهره؛ زبان بدن··· ۶۷
ناپسندی و فریبنمایی نقاب··· ۶۸
جهت فسادانگیزی قابلی پوشیه··· ۶۸
ناپسندی پوشش افراطی ۶۹
فصل پنجم: رؤیت حجم بدن در روایات و فقه
لزوم پوشش ظاهر··· ۷۶
(۶)
پوشش حجم بدن در فقه··· ۷۹
فصل ششم: نگاه سالم
رابطه نگاه سالم و حور العین··· ۸۳
داشتن چشم و دل سیر و نداشتن عقده و حسرتِ کمبود··· ۸۶
حساسیت بیمارگونه به جنسیت··· ۸۸
نقد سیاست جداسازی مردان و زنان··· ۸۹
رعایت حریم و معاشرت سالم··· ۹۰
ملاکهای محرمیت··· ۹۱
دین سهله و سمحه··· ۹۴
شریعت سهل، ساده و عشقمحور··· ۹۴
* * *
(۷)
(۸)
پیشگفتار
این کتاب، با نگاه عمیق به مسأله نگاه، معیار و اسباب حرمت و جواز نگاه به دست، صورت، پشت، پوست و حجم بدن و نظریه «محرمیت مرتبهای و نِسْبی» را تبیین میکند.
از علل حرمت نگاه، تجاوز به بندهای محترم و مسلمان با دیده است. در این نگاه، میان نگاه به زن و مرد تفاوتی نیست. نگاه تیز نوع دیگری از تجاوز است. در کشور اسلامی، باید در روابط اجتماعی و نگاه و سخن و گفت و شنید مراقب بود و بدون اجازه به حریم دیگری وارد نشد. البته، در جامعه اسلامی با آن که رعایت عرف آن لازم است، زنانی که همچون کفار برای خود حرمتی قایل نیستند، نگاه به اندام برهنه آنان، چنانچه فساد و انحرافی در پی نداشته باشد، ایرادی ندارد.
بعد از تجاوز، دومین عامل حرمتساز، پیدایش زمینه انحراف و ریبه و داشتن بیماری و دل طمعآلود به گناه است.
این کتاب، همچنین به بررسی نگاه مرد نامحرم به حجم بدن زن میپردازد. برخی از لباسهای مجلسی که بر اساس روانشناسی زنان
(۹)
دوخته میشود چاقی و لاغری و ظرافت و پستی و بلندی و خلاصه چگونگی اندام زن را بهخوبی مینمایند، آیا در اسلام از چنین پوششهایی نهی شده است یا خیر؟ بحث اصلی در این مسأله این است که آیا رؤیت پوست بدن زن است که اشکال دارد یا دیدن حجم بدن وی نیز داخل در این حکم است؛ هرچند پوست آن پوشیده باشد؟ ما در این کتاب خواهیم گفت پوششهای نازک و شیشهای بر زنان حرام است. زنی که لباس نازک بر تن میکند، بیشترین برانگیختگی شهوانی را در مردان به وجود میآورد و وی با نوع پوشش خود، آنان را فریب میدهد؛ در صورتی که اگر او آن تورها را از خود برکند، دیگران درمییابند آن گونه که وی مینماید نیست و او با این کار، عیبهای جسمانی یا زشتی بدن خود را پوشانده است یا وی در زمینه مسایل جنسی به اختلالات روانی دچار است.
ما در این کتاب، بر لزوم آسانگیری بر بندگان با حفظ حریم شریعت تأکید داریم. گشایشی که در دین وجود دارد برای مصون نگاهداشتن روان آدمی است، اما چون به آن عمل نمیشود، جامعه از انواع بیماریهای روحی و روانی ـ که پیآمد ممنوعیتهای نامشروع بسیار است ـ رنج میبرد. همه این مشکلات نیز برآمده از سلیقهها و مزاجهای شخصی، قومی و بومی است که همچون پیرایهای سنگین، بر دین سایه افکنده و شریعت از چنین سختگیریهایی خالی است.
خدای را سپاس
(۱۰)
فصل یکم:
نگاه از نظرگاه قرآن کریم
بیشترین احکام و آداب نگاه، در سوره نور آمده است. حق تعالی در ابتدای این سوره میفرماید:
زمینه بیان احکام نگاه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا، وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آَیاتٍ بَینَاتٍ، لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ»(۱).
سوره نور را فرو فرستادیم و احکام و قوانین آن را واجب نمودیم و نشانههای روشن و آشکار خود را با آن همراه ساختیم. باشد که یادآوری برای بیداری شما گردد.
خداوند متعال سپس در آیات دوم تا هجدهم این سوره مبارکه، به تبیین احکام و حدود شرعی مرد و زنی میپردازد که زنا کرده یا مورد اتّهام واقع شدهاند. سپس در آیه نوزدهم و بیست و یکم میفرماید:
- نور / ۱٫
(۱۱)
«إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آَمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالاْآَخِرَةِ، وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ».
همانا کسانی که دوست دارند در میان مؤمنان زشتیها را رواج دهند، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.
آنگاه در آیه ۲۱ میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ، وَمَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ، وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکا مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدا، وَلَکنَّ اللَّهَ یزَکی مَنْ یشَاءُ، وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
ای مؤمنان! قدمگاه شیطان را پی نگیرید؛ زیرا هر کس که راههای شیطانی را پیروی کند، شیطان او را به بدیها و زشتیها امر میکند».
در همین راستاست که آیه نگاه، طرح میشود و خداوند در آیه سیام و سی و یکم این سوره میفرماید:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ، ذَلِک أَزْکی لَهُمْ، إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ».
«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ، وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ، وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا، وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ، وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ، أَوْ آَبَائِهِنَّ أَوْ آَبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ، أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی
(۱۲)
الاْءِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ، وَلاَ یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ، وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ، لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».
ای پیامبر! به مردان با ایمان بگو: دیدگان خود را فرو گذارند و بر زنان نامحرم تند و تیز ننگرند، از نگاههای حرام چشم بپوشند و پاکی پیشه سازند که این کار برای آنان پاکیزهتر است و خداوند به آنچه انجام میدهند، آگاه است؛ و به زنان موءمن بگو: دیدگان خود را فرو دارند و از نگاههای ناروا و خیره دور سازند، با دیدی کوتاه به مردان بنگرند و پاکی پیشه نمایند و زینتهای خود را ـ جز مواضع طبیعی و قهری ـ ظاهر نسازند.
نگاه آرام و خُمار
در این آیه از «بصر» یاد شده است و نه «عین». باید دانست در زبان عربی به چشم، «عین» و به دیده، «بصر» گفته میشود. «دیده» همان لحاظ ابزار نگاه است که با آن به دیگری نگاه میشود و به اصطلاح، خاصیت آینگی دارد و «ما به ینْظَر» است و «عین» گرچه ابزاری است که به آن نگاه میشود، اما جهت اصالی دارد ـ نه آلی و ابزاری ـ و لحاظ حکایت و خاصیت آینگی در آن نهفته نیست و به عنوان چیزی خارجی مورد مطالعه قرار میگیرد و به اصطلاح، «ما فیه ینظر» است.
همچنین در این آیه، از «غَض بصر» یاد شده است، نه «غَمض بصر». این دو واژه با آن که معنایی نزدیک به هم دارند، اما تفاوتی
(۱۳)
دقیق در میان آن دو وجود دارد. «غمض» بر هم نهادن و بستن پلکهاست؛ در حالی که «غض» کوتاه کردن دید و تند و تیز ندیدن یا آرام دیدن و به طور خیره و تیز نگاه نکردن است. البته تیز نگاه کردن، غیر از چشمچرانی است که بعضی به اشتباه، این دو معنا را یکی گرفتهاند.
خداوند در این آیه میفرماید: «یغضّوا أبصارکم»؛ یعنی دیدگانتان را هنگام دیدن، کوتاه و خمار و ساده قرار دهید و به زنها تند و تیز ننگرید. بر اساس این آیه شریفه، زن و مرد مؤمن نباید در معاشرت و تعاملی که دارند، دیدگان خود از هم فرو بندند یا از هم روی برگردانند یا به هم نگاه نکنند و یا به زمین و گلهای قالی نگاه کنند؛ بلکه باید عفاف و پاکی خود را در متانت و تساهل در نگاه قرار دهند و از تجسّس و چشمچرانی، خودداری کنند. لازم نیست زن و مرد در خیابان و هنگام مشاهده دیگری، چنان سر به زیر اندازند که جلو پای خود را نیز نبینند؛ همچنان که نباید با نگاههای مسموم، همدیگر را تند و تیز دنبال نمایند و در تمامی فراز و نشیبهای دیگری، فرو روند.
البته حکمِ دیدن و رؤیتِ بدوی و ابتدایی ـ که برای فرد، ناخودآگاه و برای سیستم مغزی انسان، خودآگاه است و دارای امر میباشد ـ حکم جواز دارد و در صورت استمرار یا تکرار نگاه، با توجّهِ بیش از حدّ معمول و یا با قصد سوء و به جهت لذّت، حرام میشود که توضیح آن در ذیل روایات خواهد آمد.
(۱۴)
زنای چشم
با توجه به سیاق این آیات و سیر آن، که در پیش گذشت و گفته شد که موضوع این آیات در ابتدای این سوره، مردان و زنان زناکار یا متهم به گناه و فاحشه است و سپس به آیه نگاه میرسد و مردان و زنان مؤمن را از نگاههای ناسالم و حرام پرهیز میدهد تا عفّت و پاکدامنی آنان حفظ شود، به نقش نگاه ناسالم در تحقق مفاسد؛ بهویژه زنا، اشاره نموده و این نکته را خاطرنشان میگردد که نگاه مسموم، مصداق بارزی از ردّ پای شیطان و به تعبیر روایات، تیری از تیرهای شیطان است(۱)، که میتواند نقشآفرینِ بسیاری از مفاسد اجتماعی باشد؛ چنانکه در روایت آمده است:
عن علی بن عقبة عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: سمعته یقول: «النّظرة سهمٌ من سهام ابلیس مسموم وکم من نظرةٍ أورثت حسرةً طویلةً(۲)؛
امام صادق علیهالسلام فرمود: نگاه آلوده، تیری از تیرهای شیطان است و چه بسا نگاهی که حسرت و اندوهی طولانی را به دنبال خواهد اشت.»
چه بیعفّتیها و روابط نامشروعی که یک نگاه، نقطه آغاز آن است! چه بی بند و باریها و لجامگسیختگیهای خانمانبراندازی که
۱-
- وسائل الشّیعه، ج ۱۴، ص ۱۳۸٫
(۱۵)
از نگاهی حرام شروع میگردد و در نهایت، به شکستن حریم عفاف و پاکدامنی خانوادهای منجر میشود:
«عن أبی جعفر وأبی عبداللّه علیهماالسلام قالا: «ما من أحدٍ إلاّ وهو یصیب حظّا من الزّنا؛ فزنا العینین النّظر»(۱).
کمتر کسی یافت میشود که به سهمی از زنا نرسیده باشد؛ چرا که زنای چشم، نگاه آلوده آن است.»
البته علّت تحقّق همه زناها و روابط ناسالم، نگاه حرام نیست؛ اما نگاه ناسالم، از اهرمهای بسیار قوی شیطانی است که میتواند زمینه تحقّق این گونه مفاسد را در جوامع ایمانی فراهم آورد؛ بهگونهای که در بسیاری از روایات، صرف نگاه حرام از اقسام زنا شناخته شده است.
- وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۳۸، باب ۱۴٫
(۱۶)
فصل دوم:
بررسی روایات نگاه
در روایات، دو نوع نگاه مورد نهی قرار گرفته است: نگاه آلوده که زمینه پیدایش انحراف را پیش آورد و از آن به احتمال فساد و ریبه یاد میشود. ما در اینجا از آن به «نگاه بیمار و طمعآلود» یاد میکنیم و دیگری نگاهی است که هرچند لذتبری در آن نباشد، اما نوعی تجاوز و حرمتشکنی و نادیده گرفتن حریم مسلمان میباشد. ما از این عاملها در ضمن توضیح روایات، سخن میگوییم. آدمی با نگاه از دیگران کسب آگاهی میکند و در تعامل اجتماعی خویش با نگاه به قضاوت میرسد و تصمیم میگیرد، اما نگاه اگر عاملی برای خواستههای طمعآلود و گناه و یا برای تجاوز گردد، حرام میشود.
اهمیت نگاه نخست و نگاه ارادی
۱ ـ «عن أبی عمیر عن الکاهلی قال: قال أبوعبداللّه: النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب الشهوة، وکفی بها لصاحبها فتنة»(۱).
- وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۳۹، ح ۶٫
(۱۷)
امام صادق علیهالسلام میفرماید: نگاه دوم، شهوت را در دل میرویاند و برای فتنهانگیزی بیننده بسنده است.
گفته میشود نگاهِ نخست، فتنهبرانگیز نیست؛ در حالی که در روانشناسی، نگاهِ نخستْ حایز اهمیت فراوان است و چیزی که از نگاه اول در دل مینشیند، در نگاههای بعد چنین نیست؛ بهگونهای که ما در ازدواج، مهمترین راه را برای یافت این که دو نفر با هم سازگاری دارند یا نه، نگاه نخست و قضاوت آن نگاه و معنایی که از آن نگاه به دل مینشیند، میدانیم، اما این روایت، اولین نگاه را بدون فتنه میداند و نگاه دوم را فتنهانگیز میشمرد. باید گفت مراد از نگاه دوم، نگاهی است که اراده در آن است و نگاه نخست، نگاهی است که اراده ـ مراد اراده فساد است که موضوع بحث میباشد و تناسب حکم و موضوع، آن را اقتضا دارد ـ در آن نیست یا غیر ارادی است. در نگاه دوباره، اراده هست و اراده است که میتواند فساد بیاورد، نه صرف نگاه. با این وصف، اگر کسی نگاهی ممتد و طولانی به شخصی کند و از وی روی برنگرداند و بگوید که نگاه وی نگاه نخست است، خود را به بازی گرفته است؛ چرا که به صرف تعلق اراده به نگاه، فتنه آن را تهدید میکند. پس مراد از نگاه نخست، نگاهی است غیر ارادی که اراده خودآگاه، به آن تعلق گرفته است.
اگر نگاه کسی بدون اراده فساد باشد، هرچند نگاه دوم، سوم و بالاتر باشد، اشکالی ندارد و همه نگاههای او همچون نگاه نخست
(۱۸)
است. در این باب، میتوان به سگ شکاری مثال زد که وقتی شکار به لب میگیرد و با دندان، آن را میفشرد، چون قصد فساد ندارد، شکار وی حلال است، ولی سگ ولگرد، همچون نگاه دوم، چون فسادآور و آلوده است، صید آن جایز نیست.
نگاه نخست و اراده فساد
بر اساس این توضیح، فردی که نفسی آلوده دارد، اگر از همان آغاز، اراده نگاه فاسد نماید، نگاه نخستین وی نیز آلوده و حرام است و اگر کسی که دارای نگاه پاک است، چندین بار نگاه کند، هیچ یک از نگاههای او حرام نیست؛ چرا که در آن، اراده فساد و معصیت نیست. شریعت وجه و دو دست تا مچ را از وجوب پوشش استثنا نموده است، تا انسانِ معلَّم و هراش را از هم تمایز دهد و به انسان بفهماند که خودت، خود را محک بزن که انسانی شایسته و درست هستی یا نادرست؟ نگاه تند و تیز، بدون طمع نیست و نخستینِ آن نیز که همراه با اراده است، اشکال دارد، ولی انسان سالم، به کسی طمع نمیورزد و هیچ یک از نگاههای او ایرادی ندارد. وی به کارمند بانک میماند که به هیچ یک از چکهای مسافرتی و اسکناسهای موجود در نزد خود، طمع نمیورزد و تنها به حقوق ماهیانه خود میاندیشد. انسان سالم، چشم و دلی سیر دارد و این دزد است که تا دست وی به پولی میرسد، آن را مورد تجاوز قرار میدهد و میدزدد. یا به طور مثال، به کسانی میماند که از کنار
(۱۹)
غذاخوریها میگذرند و بوی غذاهای خوشمزه بسیاری به مشام آنان میرسد، حال برخی در این میان، نگاه به جیب خود میکنند و طمعی به غذاهای دیگران ندارند، ولی برخی نیز کباب را با دودش میخورند. نگاه نیز چنین است و برخی اگر هزار نگاه کنند، یکی از آن نیز آلوده نیست و برخی نگاه نکرده، آلودهاند. اگر شخصی نگاه آلوده دارد و در این امر، سیریناپذیر است، باید تحت درمانهای روانی قرا گیرد و اگر این مشکل به معضلی اجتماعی تبدیل شده و بسیاری از انسانها چنین باشند، باید بیمارستانی اجتماعی برای درمان آنان تأسیس نمود؛ چرا که نگاه، برای معرفت است، نه برای آلودگی. وقتی آدمی دیگری را میبیند، باید ببیند که دل وی چه میگوید: مؤمن است یا کافر؟ فهمیده است یا کمفهم؟ پخته است یا خام؟ بد است یا خوب؟ خلاصه نگاه، برای قضاوت و عبرت است، نه برای طمع. نگاه طمعآمیز، نخستینِ آن نیز فسادآور و گناه است.
نگاه برای کسب آگاهی و قضاوت
۲ ـ «أوّل النظرة لک، والثّانیة علیک ولا لک، الثانیة فیها الهلاک»(۱).
نگاه اول برای توست و نگاه دوم علیه تو، نه برای تو؛ زیرا در آن، هلاکت است.
این روایت، دوری از طمع در نگاه را بیان میدارد؛ چرا که نگاه
- وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۳۹، روایت ۸ .
(۲۰)
نخست را برای انسان میداند. منظور از نگاه نخست، نگاهی است که طمعی در آن نیست؛ زیرا انسان به چیزی که دارد، طمعی نمیورزد.
نظر اول ـ که حلال است ـ نظر قضاوت است که برای دیدن، حرف زدن، کار کردن، زندگی کردن و اجتماعی بودن لازم است و طمعی در آن نیست. مراد از «علیک» نیز همان نظر طمعی است.
اصل اولی در روابط زن و مرد، نفی طمع است و نباید هیچ یک در محیط کار یا بیرون از آن، به هم طمعی داشته باشند. رعایت این اصل در ارتباطات، سبب میشود بسیاری از ناهنجاریها از جامعه رخت بربندد. صاحب نگاهِ طمعآمیز، چون کلب هراش است که صید آن حرام است.
دوری از نگاه بیمار طمعآلود
۳ ـ «لا تتّبع النظرة النظرة، فلیس لک یا علی إلاّ أوّل نظرة»(۱).
از نگاه پس از نگاه (استمرار در نگاه) پیروی مکن؛ پس ای علی! برای تو جز نگاه اول نیست.
تحلیل این روایت نیز همانند روایات دیگر است. هدف از ذکر این روایات ـ در ادامه بحث پیشین ـ این است که آزاد منشی، با تقوا قابل جمع است و طمع است که بیماری میباشد؛ وگرنه در سخن گفتنِ معمولی، نمیشود به کسی تنها یک نگاه کرد.
- وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۴۰، ح ۱۱٫
(۲۱)
رابطه نگاه و حرمت و کرامت انسانی
۴ ـ «عن الموصلی عن السکونی عن أبی عبداللّه علیهالسلام قال قال رسول اللّه: لا حرمة لنساء أهل الذمّة أن ینظر إلی شعورهنّ و أیدیهنّ»(۱).
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرموده است: حرمتی برای زنان اهل ذمه نیست که به مو و دستهای آنان نگریسته شود.
بر اساس این روایت ـ و دیگر روایات مشابه که ضعف در سند ندارد ـ کسی که در سرزمین کفار رفت و آمد دارد و زنهای عریان آنان را میبیند، لازم نیست سر در گریبان خویش فرو برد؛ بلکه میتواند به آنان نگاه کند؛ چرا که آنان برای خویش حرمتی قایل نیستند و تنها باید مراقب دل بود که به لذت، هوس و سوء نیت دچار نشود. این روایت نیز در ادامه آیات و روایات پیشین، بر آزاد منشی تأکید دارد.
۵ ـ «عن علی بن أبی طالب قال: لا بأس بالنظر إلی رؤوس نساء أهل الذمّة»(۲).
حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید: نگاه به سر زنان اهل ذمه، اشکالی ندارد.
در اینجا نظر و نگاه به صورت مطلق آمده و مقید به نگاه نخست نیست؛ اما موضوع احادیث پیشین، زنان مسلمان بود که حرمت دارند، از این رو، به نگاه اول مقید بود.
- وسائل الشیعة، ج ۱۴، باب ۱۱۲، ح ۱، ص ۱۴۹٫
- همان، ح ۲، ص ۱۴۹٫
(۲۲)
تجاوز در نگاه
از تحلیل این روایات به دست میآید نگاه نباید به حرمتشکنی منجر شود. نگاهی که حریم انسانی صاحب کرامت و بزرگوار را میشکند، نوعی تجاوز و حرام است. بر این پایه، از دیگر اسباب حرمت نگاه، «تجاوز» است. تجاوز، گاه به این است که انسان با دستان خود، گریبان کسی را بگیرد، و گاه به این است که با چشم، به کسی بنگرد و حریم او را بشکند. در این نگاه، میان نگاه به زن و مرد تفاوتی نیست و اگر مردی با این قصد به مرد دیگری بنگرد، اشکال دارد؛ اگرچه لذتی نیز نبرد. البته چنین نگاه تجاوزگرایانهای به کافر ایرادی ندارد؛ چرا که او تا دین را نپذیرفته است، در نداشاتن حرمت نگاه، همچون چارپایی میماند؛ ولی چنین نگاهی به مسلمان ـ خواه همجنس باشد یا خیر ـ تجاوز به حریم مسلمان و بیادبی به شمار میرود. چنین نگاهی اقسام متفاوتی دارد. برای نمونه، اگر کسی درِ خانه شما را بزند و همسایه در را باز کند تا ببیند وی کیست، نگاه او نوعی تجاوز است. نماز چنین شخصی سبک و بیمعناست و اثری برای وی ندارد. سبب حرمتِ تجسس، تجاوزی است که در آن صورت میگیرد. اگر انسان، گمشدهای را در کوچه یا خیابان دید، نباید آن را بردارد؛ چرا که برداشتن آن، تجاوز است و کسی که به آن دست میزند، ذمه و عهده خویش را به آن مشغول داشته است و باید آن را در صورتی که ارزش دارد، به مدت یک سال تعریف و اعلان نماید یا آن را در پایان، به فقیری دهد.
(۲۳)
نگاه فسادانگیز از پشت به زنها با آن که پوشش دارند و نیز نگاهِ تیز، نوع دیگری از تجاوز است. اما نگاه به کافر ـ هرچند وی در نهایت زیبایی باشد ـ اشکال ندارد، مگر آن که زمینه انحراف را پیش آورد؛ چرا که سخن بر سر زیبایی و زشتی نیست، بلکه بر حرمت و عدم حرمت و تجاوز است.
البته در جامعه فعلی، کسی نمیتواند چنین نگاههایی را به دادگاه بکشاند و از کسی که نگاه تیز به وی دارد، شکایت نماید؛ هرچند وی با نگاه خود موجب آزار مؤمن و اضرار به او را فراهم کرده باشد. در جامعه غیر علمی، به شاکی چنین تجاوزی میخندند؛ چرا که میگویند چاقو را با دسته درون شکم کسی فرو میکنند و نمیتوان آن را پیگرد نمود تا چه رسد به پیگرد قانونی فحش، غیبت یا نگاه حرام! ولی حقیقت قوانین اسلامی چنین نیست و نمیتوان آن را با زمینههای موجود جامعه حاضر مقایسه نمود.
در انگلستان، نگاه تجاوزگرایانه به حریم دیگران، قابل پیگرد است. آب و هوای انگلستان همچون شمال ایران، به صورت معمول بارانی است و اگر چند ساعتی آفتاب پدیدار گردد، مردم، آن را غنیمت شمرده و زن و مرد به پارک میآیند و حمام آفتاب میگیرند تا بدن آنان ویروسی نگردد. در این میان، اگر کسی به دیگری بد نگاه کند، میتواند از وی شکایت کند و از او جریمه بگیرد. درست است نباید به آفت غربزدگی دچار شد و اروپاییان، خود با انبوهی از
(۲۴)
مشکلات و آسیبهای روحی و روانی، اخلاقی و جنسی زندگی میکنند که قابل بیان نیست، اما نباید گمان کرد آنان در تمامی شؤون لجنآبادی دارند که هیچ حقی را رعایت نمیکنند. ما مسلمانان گرچه با صفا، عاطفه، عشق و ایثار و گذشت هستیم، اما احساسات برخی نیز زود به هیجان میآید و جانب انصاف را بر زمین میگذارد؛ در حالی که باید عادلانه قضاوت نمود و به فرموده امیر مؤمنان علیهالسلام : «إجعل نفسک میزانا بینک وبین غیرک.»(۱)
مراعات عرف محل و تناسبها
۶ ـ «ینزل المسلمون علی أهل الذمّة فی أسفارهم وحاجاتهم، ولا ینزل المسلم علی مسلم إلاّ باذنه»(۲).
مسلمانان میتوانند به اهل ذمه در سفرها و نیازهای خود، بدون اذن وارد شوند؛ ولی مسلمان نمیتواند به مسلمان وارد شود؛ مگر به اجازه وی.
باید توجه داشت چنین حکمی به لحاظ دوری کافر کتابی از اسلام است، وگرنه مسلمان باید در هر جامعهای و با هر فردی، ادب و قانون آن دیار را لحاظ نماید و حسن همجواری را همواره رعایت نماید؛ وگرنه هرگونه نادیده گرفتن این اصل، هم تخطی قانونی است و هم مقابله به مثل را در پی خواهد داشت.
در کشور اسلامی، باید در روابط اجتماعی و نگاه و سخن و گفت
- نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۵٫
- همان.
(۲۵)
و شنید، مراقب بود و بدون اجازه به حریم دیگری وارد نشد؛ اما در کشور غیر اسلامی، میتوان به اصل اولی، به هر کس و به هرجا نگاه کرد و از هر کسی سخن گفت و نیاز به اجازه اهل کفر ندارد. البته این حکم، نگاهی فقهی دارد و اگر برخی اصول اخلاقی غیر الزامی در نظر گرفته شود، بحثی دیگر است.
البته در جامعه اسلامی، با آن که رعایت عرف آن لازم است، زنانی که همچون کفار برای خود حرمتی قایل نیستند، نگاه به اندام برهنه آنان، چنانچه فساد و انحرافی در پی نداشته باشد، ایرادی ندارد.
امر به معروف و نهی از منکر نیز با خشونت امکان ندارد؛ بلکه با متانت و اخلاق و با آسیبزدایی و حساسیتزدایی از جامعه قابل اجرا میباشد؛ گرچه متأسفانه امروزه به سبب برخی از بدرفتاریها، امر به معروف، خشونت را به ذهن تداعی میکند.
احترام به عادتهای منطقهای در نگاه و پوشش
۷ ـ «سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام یقول: لا بأس بالنظر إلی رؤوس أهل تهامة والأعراب وأهل السواد والعلوج، لأنّهم إذا نهوا لا ینتهون، قال: والمجنونة والمغلوبة علی عقلها لا بأس بالنظر إلی شعرها وجسدها ما لم یتعمّد ذلک»(۱).
امام صادق علیهالسلام میفرماید: اشکالی در نگاه کردن به سر اهل
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، ج ۱۴، ص ۱۴۹٫
(۲۶)
تهامه، اعراب و بادیهنشینها، اهل سواد و علوج نیست؛ زیرا وقتی آنان از این کار نهی میشوند، آن را نمیپذیرند و نیز فرمود: نگاه به مو و بدن زن دیوانه و کمخرد ایرادی ندارد؛ البته اگر نگاه وی به عمد نگراید.
در این حدیث، حضرت علیهالسلام میفرماید نگاه به زنانی که چون نهی از بَدپوششی شوند، به آن اعتنایی نمیکنند، اشکالی ندارد.
اهل تهامه، گروهی از بیاباننشینها بودهاند که موهای خود را مانند برخی از عشایر کشور ما آویزان میکردهاند. برخی از زنان کشورها که به مکه میآیند، تا زانوهای خویش را نمیپوشانند. نگاه کردن به این زنان، اشکال ندارد؛ چرا که گروههای مختلف، عادتها و رفتارها و اخلاق گوناگونی دارند؛ همانطور که هر قومی ازدواجی دارد و شیوهای متمایز از دیگر اقوام و ملل در ازدواج و عقد زناشویی دارد. البته نگاه کردن به مواضعی که زنان، پوشاندن آن را بر خود حرام نمیدانند، به شرط آلوده نشدن دل و تقوا، اشکال ندارد.
با توجه به این روایت و دیگر روایاتی که برخی از آنها در بحثهای مختلف این کتاب، از آن سخن گفته شد، باید گفت دین اسلام بسیار آزاد عمل میکند، اما برخی فتاوا، سختگیرانه و دشوار است.
نگاه به زینتهای آشکار
۸ ـ «عن ابن محبوب عن جمیل، عن الفضیل قال: سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن الذراعین من المرأة هما من الزینة التی قال اللّه:
(۲۷)
« وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ»؟ قال: نعم، وما دون الخمار من الزینة، وما دون السوارین»(۱).
فضیل از امام صادق علیهالسلام میپرسد: آیا دو دست زن تا ذراع، از زینتهاست تا مشمول آیه «و آشکار نمیسازند زینت خود را مگر برای شوهرانشان» قرار گیرد؟ حضرت میفرماید: آری، همچنین است پایینتر از خمار که سر و گردن را میپوشاند و سوار، که دو ساعد را پنهان میدارد.
۹ ـ «عن أبی عبد اللّه علیهالسلام فی قول اللّه عزّ وجلّ: « إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، قال: الزینة الظاهرة الکحل والخاتم»(۲).
عبداللّه بن بکیر از زراره از امام صادق علیهالسلام در مورد این آیه پرسید که میفرماید: «مگر آنچه از او ظاهر شده است.» حضرت فرمود: زینتهای ظاهری مانند سرمه و انگشتری، نمونهای از آن است.
مراد از «ما ظهر» همان اشیا و زینتهایی است که به صورت قهری آشکار میگردد؛ همانند صورت و دست و سرمهای که زن به چشم میکشد یا آرایش معمولی وی که بر لب و چهره دارد؛ چرا که زن باید با مرد تفاوت داشته باشد. اگر زن، حلقه یا انگشتری خویش را بر دست کند یا النگویی بر دست نماید، اشکالی ندارد؛ چرا که انگشتر و النگو زینت معمول است و دیده شدن آن توسط نامحرم بدون ایراد است.
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، الحر العاملی، ج ۱۴، ح ۱، ص ۱۴۵٫
- همان ح ۳٫
(۲۸)
حضرت در این روایت، از زینت منفصل سخن میگوید و در روایات دیگر، حکم صورت و دو دست تا مچ که جزو زینت متصل است، بیان شده است. برای زن، طبیعی است که در صورت خود زینتی قرار دهد و از سرمه یا کرمهای سفید کننده، سرخاب و مانند آن استفاده کند. البته اگر زینت وی غلیظ، جلف و سبکسرانه و آلوده باشد، اشکال دارد. به طور مثال، به دست کردن انگشتر در دست ایراد ندارد؛ ولی اگر کسی به همه انگشتان خود انگشتر نهد، ایراد دارد؛ چرا که از حد طبیعی و عرف رایج خارج شده و شعاری استکباری را یدک میکشد.
نگاه به پاها تا مچ
در فتوا باید زمان و مکان و موضوع حکم را در نظر داشت. در برخی روایات، نگاه به پاهای زن (قدم) همچون نگاه به چهره و دو دست تا مچ، استثنا شده است. ما چنین فتوایی نداریم و پوشیدن رو یا کف پا را از نامحرم، بر زن واجب میدانیم؛ چرا که هم این روایات را ضعیف میدانیم و هم قدمین در آن زمان، نقش پاهای نازک امروزی را نداشته است، بلکه زنان آن زمان بدون کفش راه میرفتهاند و پای آنان حکم کفشهای مستعمل کنونی را داشته است و دیدن چنان پاهایی ایراد ندارد؛ ولی پاهای امروزی که بسیار نازک و لطیف است، چنین حکمی ندارد و در این استثنا داخل نیست و تغییر موضوع، سبب بار یافتن حکم ویژه خود بر آن شده است. پاهای زنان در آن
(۲۹)
زمانها در حکم کفش برای آنان بوده و در دید و معرض قرار داشته است و نگاه کردن به آن که همانند نگاه به کفشهای امروزی است که گناه نداشته؛ برخلاف پاهای زنان امروزی که لطافت بسیار بالایی دارد و باید با کفش یا جوراب، پوشیده نگاه داشته شود؛ مگر آن که این موضوع در جایی به شکل گذشته خود باقی باشد.
نگاه به پشت زنان
در فقه بابی است به نام «کراهة النظر فی ادبار نساء الأجانب من وراء الثّیاب»(۱). در این باب، روایاتی میآید که از دیدگاه فقیهان، بر کراهت نگاه کردن به پشت زنان دلالت دارد؛ هرچند آنان پوشیده باشند. اما نگاه از رو به رو، به صورت ـ البته چنانچه آلوده به طمع و بیمارگونه نباشد ـ اشکالی ندارد! اما کسی که از پشت نگاه میکند و نگاه وی فاسد و بیمار است، اشکال دارد. از دیدگاه ما، نظر افکندن به پشت زنان ـ با آن که پوشیده است ـ در صورتی که نگاه آلوده باشد، حرام است.
۱۰ ـ «عن أبیعبداللّه علیهالسلام قال: ما یأمن الذین ینظرون فی أدبار النساء أن ینظر بذلک فی نسائهم»(۲).
امام صادق علیهالسلام فرمودند: کسانی که به پشت زنان نگاه میکنند، از این که به این سبب به زنانشان نگاه شود، ایمنی ندارند.
- وسائل الشیعة، ج ۱۴، باب ۱۰۸، ص ۱۴۴٫
- همان، ح ۱، ص ۱۴۴٫
(۳۰)
۱۱ ـ «عن أبی بصیر أنّه قال للصادق علیهالسلام : الرجل تمرّ به المرأة، فینظر إلی خلفها، قال: أیسرّ أحدکم أن ینظر إلی أهله وذات قرابته؟ قلت: لا، قال: فارض للنّاس ما ترضاه لنفسک»(۱).
ـ ابوبصیر به امام صادق علیهالسلام عرض داشت: حکم مردی که زنی بر او گذر میکند و مرد به او مینگرد چیست؟ حضرت فرمود: آیا از این که مردی چنین به زنان و خویشاوندان شما بنگرد، خوشحال میشوید؟ ابوبصیر گوید: نه، حضرت فرمود: پس برای مردم بپسند، آنچه را که برای خود میپسندی و به آن رضایت داری.
این دو روایت، از مکافات عمل و آثار آن سخن میگوید. البته در روایت، سخنی از حکم و حلال و حرام نیست، بلکه میفرماید: آیا میپسندی که این کار با زنان شما انجام شود و کسی این گونه بیمارگونه به محارم تو بنگرد؟ اگر این کار، فراگیر و اجتماعی شود، مقید به این و آن نیست. مرحوم صاحب وسائل، در عنوان میگوید: کراهت دارد کسی از پشت به زنی بنگرد، در حالی که ما میگوییم حرام است کسی در خیابان بایستد و از روی چادر یا غیر آن، با اراده فساد، به پشت زنی بنگرد. چنین کسی فساد نفس دارد. او در صورتی که پشت دیوار نیز باشد، چنین نگاهی را اراده میکند.
- همان، ص ۱۴۵٫
(۳۱)
تحلیل نگاه از پشت
۱۲ ـ «عن أبی الحسن علیهالسلام فی قول اللّه عزّوجلّ: « یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الاْءَمِینُ»(۱)، قال: قال لها شعیب: یا بنیة، هذا قوی برفع الصخرة الأمین من أین عرفتیه؟ قالت: یا أبت إنّی مشیت قدامه، فقال: امشی من خلفی، فإن ضللت فارشدینی إلی الطریق، فأنّا قوم لا ننظر إلی أدبار النساء»(۲).
امام علیهالسلام در مورد قول خداوند که به نقل از دختر شعیب میفرماید: پدر، او را اجیر کن و به کارگری بگیر، که بهترین کارگر، کسی است که قوی و امین باشد، فرمود: شعیب به دختر خود گفت: دخترم این مرد قوی است؛ چرا که صخره را بلند نمود؛ اما چگونه دانستی که وی امین است؟ دختر گفت: پدر، من در مقابل او راه میرفتم، ولی او به من گفت که از پشت من حرکت کن و اگر من راه را گم نمودم، مرا راهنمایی کن؛ زیرا ما قومی هستیم که از پشت به زنان نمینگریم.
با توجه به این آیات، دختر شعیب بهراحتی و آزادانه درباره این جوان با پدر خویش سخن میگوید و گویا این جوان، چشم او را گرفته است و شعیب علیهالسلام با این که پیامبر است و به طور طبیعی باید از دیگران سختگیرتر باشد، اما این گونه نیست و او نیز بهراحتی با
- قصص / ۲۶٫
- وسائل الشیعة، الحرّ العاملی، ج ۱۴، ص ۱۴۵، ح ۲٫
(۳۲)
دختر خود سخن میگوید و از وی میپرسد که ذکاوت تو درباره امین بودن وی چه مدرک و سندی دارد؟ دختر نیز گفت: «وقتی از او خواستیم به نزد شما آید، نخست ما در جلوی او به راه افتادیم، اما او گفت شما از پشت سر من بیایید و اگر من راه را به اشتباه رفتم، به من خبر دهید.» علت این که حضرت موسی علیهالسلام به دختران میگوید شما پشت سر من راه بروید، این است که میفرماید: «ما قومی هستیم که به پشت زنان نگاه نمیکنیم یا از پشت، به زنها نگاه نمیکنیم» و با این سخن میخواهد مرام خود را به حضرت شعیب علیهالسلام بشناساند.
قومی که پشت زنها را از روی فساد نگاه میکنند، بیماردلان هستند؛ وگرنه اولیای خدا، مؤمنان و افراد سالم، این گونه نمینگرند. از این بیان حضرت علیهالسلام درمییابیم: مهم این است انسان چگونه مینگرد؛ وگرنه پشت سر زن راه رفتن، ایرادی ندارد و نباید گمان نمود که تا زنی جلو راه میرود، باید گامهای خود را تند برداشت که جلوتر از آنان بود یا او عقب بیاید تا پشت سر مردان باشد؛ بلکه همه میتوانند آزادانه در خیابان راه بروند، اما نگاه آلوده نباید داشت. البته حضرت موسی علیهالسلام چنین برخوردی دارد تا خود را به دختران بشناساند و آنان به هنگام معرفی وی به پدر خویش، او را «قوی و امین» بخوانند. موسی قوی است چون آنگونه برای آنان آب کشید و امین است که به دختران میگوید پشت سر من راه بیفتید و اینها سند وی نزد شعیب است، وگرنه اگر آنها در مقابل و از پیش روی وی نیز
(۳۳)
میرفتند، اشکالی نداشت؛ چرا که حضرت موسی علیهالسلام میتوانست قدری عقبتر راه رود و زاویه دید خویش را طوری تنظیم کند که دیگر دختران را نبیند و به دستور شریعت، خمارگونه بنگرد و فاصلهای میان خود و آنان بیندازد؛ ولی چون در مقام معرفی خویش است، به آنان میگوید: «ما قومی هستیم که از پشت به زنان نمینگریم.» و با این کلام، قدرت خویش را، هم به لحاظ معنوی و هم به لحاظ جسمانی (آب کشیدن از چاه) هویدا میسازد؛ وگرنه موسایی که غریب است، چگونه میخواهد شناخته شود؟
جداسازی زنان از مردان
در جامعه نمیتوان سیاست جداسازی زنان از مردان را عملی نمود، (و هر کس که در این فکر است، در خطاست) بلکه باید جامعه را سالم نمود و افراد آن را با لحاظ آموزههای دینی سیر کرد تا از پشت دیوار به کسی نگاه نکنند و در او طمع نورزند. در این زمینه، باید علتنگری داشت ـ نه معلولنگری ـ و با اِعمال درستِ سیاستهای این روند و پرهیز از اطفار و کردار مهیج است که اگر زن و مرد در جامعه فعال باشند و کار کنند، مشکلی برای هیچ یک از دو جنس پدید نمیآید و هر دو جنس، به همدیگر به چشم انسان مینگرند ـ نه به چشم جنسیت ـ و با این رویه میتوان آزاد منشی را با تقوا جمع نمود.
بر فقیه لازم است که به این مسایل با چشمی تیزبین بنگرد و حقایق را دریابد؛ گرچه بسیاری از مشکلات، مانع وصول این معناست.
(۳۴)
کاستن از محدودیتها در پرتو آگاهیبخشی
آزادمنشی و تقوا، راستای بلندی در اعتقاد و دیانت اسلام دارد و از مباحث کلان فقه است که ساختار اجتماعی مسلمانان را رقم میزند. ما آزاد منشی قرآن کریم نسبت به زنان را در کتاب «فقه غنا و موسیقی» آوردهایم. برای تحقق آزادمنشی باید استعدادها را گسترش داد و بینشها را بالا برد و از ممنوعیتها کاست، تا جایی که جامعه به جایی رسد که هر کاری را بر اساس علم و اراده انجام دهد. برای آن که جامعه به این بلوغ برسد، باید ممنوعیتها در آن کاسته شود. به طور مثال، چنانچه انسان عاقلی با کودکی در کنار سفرهای نشسته باشند که در آن، همه نوع غذا یافت میشود و در آن هم ماست است و هم ترشی و هم گوشت قرمز و هم گوشت سفید و فیله ماهی، انسان عاقل آزادانه بر اساس آنچه میداند، دست به غذا میبرد و آنچه را که برای او مفید است، میخورد و از آنچه ضرر دارد، پرهیز میکند؛ چرا که او عاقل، آگاه و دارای اراده است و هیچ گاه آب را با چایی، و ماست را با ترشی نمیخورد؛ اما کودکی که پای این سفره نشسته است، بر اساس آگاهی کار نمیکند؛ زیرا ماست را با ترشی مخلوط میکند و هر دو را روی برنج، و برنج را درون خورش میریزد و آن را با آب میخورد.
در جامعه، باید بینشها را بالا برد و بر سر سفره، همه چیز را گذاشت و ممنوعیتها را محدود کرد؛ اما اگر بینشها اندک و پایین باشد، گریزی نیست که بر ممنوعیتها افزوده گردد و همانند آن
(۳۵)
کودک است که باید جلوی او گرفته شود تا آگاهی دیگری جایگزین جهل وی شود و با ارتقای بینش او، به چنان رشدی رسد که خوراک خود را بر اساس اراده و اندیشه برگزیند. در زمان طاغوت میگفتند رادیو حرام است. بعد از انقلاب گفتند ویدئو حرام است و هماکنون نیز ماهواره را حرام میدانند؛ اما با بالا بردن بینشهاست که ممنوعیتها پایین میآید.
گرچه در جامعه عامیانهگرا، عقبمانده، بیسواد، بیمعرفت و فاقد ایمان و تقوا، باید ممنوعیتها را افزایش داد و چارهای از آن نیست (همانطور که با کودکی ناآگاه، چنین برخوردی میشود) اما در جامعهای که بینشها بالاست، پیآمدِ برداشتن محدودیتها، کم شدن عقدهها، نگرانیها و ناآرامیها و افزوده شدن بر آرامش روانی افراد است.
با بالا رفتن بینشها، انسان عاقل و با اراده، تنها از چیزی که برای وی مفید است، بهره میبرد. دین و شریعت نیز بینشها را بالا میبرد و از ممنوعیتها میکاهد. ما اصل آزاد منشی دینی در مواجهه با زنان راپیشتر تبیین نمودیم، اما روشی که هماکنون بر فقه رایج و مسلط بر جامعه حاکم است، برخلاف این معناست. در جامعه نیز همین معنا کم و بیش دیده میشود و خشونت و غل و زنجیرها معلول این امر است.
چنین ممنوعیتهایی در فتاوا بسیار است؛ چرا که جامعهای که چنین فتاوایی برای آن صادر شده است، از بینش بالایی برخوردار
(۳۶)
نبوده است. البته از عوامل این امر، انزوای چند صد سالهای است که دامنگیر عالمان دینی در پرتو سختگیری دولتها بر آنها بوده است.
(۳۷)
(۳۸)
فصل سوم:
بررسی یکی از دیدگاههای فقهی
پس از بررسی آیات و روایات، شایسته است نگاهی به متن کتاب «العروة الوثقی» بیندازیم و میزان تأثیرپذیری فتاوای یکی از فقیهان برجسته را از آیات و روایات و چگونگی انطباق آن با فرهنگ این کتاب آسمانی و سنت نبوی به دست آوریم. البته تفاوت حرکت در این مسیر، چنان محسوس است که گویی از سرزمین گرم به سرزمین سرد وارد میشویم.
همچنین در فقه، بابی است به نام «النظرة الواحدة إلی النساء لا إشکال فیه» به این معنا که نگاه نخست به نامحرم جایز است که ما روایات آن را در ابتدا آوردیم و از توضیحی که دادیم به دست آمد عنوان دادن به روایات این باب به گونه یاد شده خالی از کاستی نیست. این عنوان میگوید گویا خداوند فرموده است یک نظر به روی هر گلی بدون اشکال است و دیدن هر نامحرمی در یک نگاهِ بدون امتداد، ایرادی ندارد؛ در حالی که گفتیم چنین نیست. اما متن عروه در این باب، چنین میباشد:
(۳۹)
«ویجب ستر المرأة تمام بدنها عمّن عدا الزوج والمحارم إلاّ الوجه والکفّین مع عدم التلذّذ والریبة، وأمّا معهما فیجب الستر ویحرم النظر حتّی بالنسبة إلی المحارم وبالنسبة إلی الوجه والکفّین»(۱)؛
واجب است زن تمام بدن خویش ـ بهجز صورت و دو دست تا مچ ـ را بپوشاند؛ مگر برای شوهر و محارم خویش؛ البته به شرط نبودِ تلذذ و ریبه؛ اما با وجود لذت و ریبه، پوشش آن واجب است و با این دو وصف، حتی نگاه به محارم نیز حرام است؛ هرچند به صورت و دو دست تا مچ باشد.
صاحب عروه، حجاب را بر زن لازم نمیداند؛ بلکه از لزوم ستر و پوشش سخن میگوید و تفاوت حجاب و ستر، در انفصال و اتصال آن است.
صاحب عروه میگوید: اگر غیر محارم و یا محارم، از دیدن صورت و دو دست زن تا مچ لذت ببرند، واجب است به آن نگاه نکنند.
البته عروه در عبارتپردازی این فتوا دارای مشکل ادبیاتی است و قید «مع التلذذ»، زوج را نیز در بر میگیرد که چنین نیست.
ما پیش از این گفتیم محارم نباید چنان در پوشش خود سخت بگیرند که همسر و فرزندان، به محض دیدن بیگانهای، دچار مشکل شوند.
- العروة الوثقی، ج ۲، ص ۳۱۷٫
(۴۰)
جای این پرسش در عبارت است که: چرا وقتی مردی به صورت زنی با ریبه و تلذذ مینگرد، زن باید خود را بپوشاند؛ در حالی که زن نمیداند و نمیتواند تشخیص دهد که آیا این فرد با نظر حرام به وی مینگرد یا به نظر سالم. البته اگر وی تشخیص دهد که نگاه مرد و یا حتی زنی به وی، طمعآلود و بیمارگونه است، وجوب رو برگرداندن یا پوشش، از باب مقدمه حرام، ثابت میشود.
در این متن، صاحب عروه از چندین «احوط» استفاده کرده است؛ در حالی که فقیه همانند جراح میماند و باید با دقیقترین نظر و عمل، وارد کار شود؛ چرا که بیمار با خطر مرگ رو به روست و او باید کار را بهدرستی و با کمترین اتلاف وقت انجام دهد. در حوزه فقه نیز اگر فقیهان به «الاحوط» و «احتیاط آن است که» ادامه دهند، افراد جامعه کار خود را انجام میدهند و خودشان برای کردار خود تصمیم میگیرند و سپس حوزهها دیرهنگام است که حکم صادر میکنند.
در این متن آمده است:
«احوط آن است که زن صورت و دستهای خود تا مچ را از بیگانگان بپوشاند؛ خواه ریبه در کار باشد یا نه.»
چنین فتاوایی که احتیاطهایی خارج از چارچوب شرع و نوعی زیادهروی است، بلکه حرکت برخلاف مذاق شارع است، زن را بهگونهای تربیت میکند که وی نمیتواند با نامحرم سخنی بگوید و اگر کسی قصد تعدی به وی را نیز داشت، مظلومانه واکنشی از او برنمیآید. چنین جامعه و زنی، سلامت ندارد و از اداره خود و
(۴۱)
دیگری ناتوان میماند. اما در جامعه آزاداندیش ـ که چنین بسته نباشد و دست و صورت زن آزاد است ـ وی به راحتی میتواند کارهای خویش و یا کارهای اجتماعی را با اقتدار انجام دهد؛ از رانندگی گرفته تا خوانندگی؛ اما چنین احتیاطهایی، او را محصور و مقید میسازد؛ بهگونهای که قدرت نفس کشیدن را نیز از او سلب میکند و وی همواره نگران آن است که مبادا کسی با دیدن او به ریبه افتد. زن میتواند با پوشش مناسب، بدون هیچ گونه مشکلی در اجتماع راه رود و شغل داشته باشد و حتی در میادین ورزشی، صاحب مدال شود و این مهم، بدون آزاداندیشی فقیهان و متولیان دینی کشور و آحاد مردم، ممکن نمیگردد.
مستحسن نبودن پوشیه
صاحب عروه در فتوایی دیگر مینویسد:
«والأحوط سترها عن المحارم من السرّة إلی الرکبة مطلقا، کما أنّ الاحوط ستر الوجه والکفّین عن غیر المحارم مطلقا»(۱).
ـ احوط آن است که زن از ناف تا زانوی خود را از محارم بپوشاند؛ همانگونه که احوط آن است که صورت و دو دست را از دید نامحرم پوشیده دارد؛ خواه بیگانه به ریبه به آن نگاه کند یا بدون ریبه.
صاحب عروه رحمهالله احتیاط را در این میداند که زنها صورت خود
- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۳۱۷، مسأله ۳٫
(۴۲)
را بپوشانند و پوشیه زنند؛ در حالی که خود فرمود:
«اگر ریبه و تلذذی در کار نباشد، واجب نیست زن، صورت و دستهای خود را از نامحرم بپوشاند.»
ایشان تنها به صرف احتیاط، ممنوعیتها را بالا میبرد. البته باید اعتراف نمود که این فتوا برای زمانی بوده است که زنان در ماه شاید چند بار از خانه بیرون میآمدند و جامعه در دست آنان نبوده و دین و دیانت، حالت انزوایی داشته است؛ به عکس امروز که صبح به صبح چند میلیون زن از خانه بیرون میآیند تا به محل کار و درس خویش بروند و اگر فقیهان بزرگوار، جامعه را در چنین فضایی میدیدند، چنین فتوایی نمیدادند. پوشیه در آن زمانها اشکال نداشته است؛ چرا که اجتماعی نبوده است تا زن به دستها و چشمهای خود نیازمند باشد و کمتر زنی نیز بیرون میآمده است. البته در زمانهای بسیار دور، کنیزان با سرهای برهنه، در جامعه حضور داشتهاند و پوشیه و چادر، نشان آزاد بودن به شمار میرفت.
تربیت جنسی کودکان
صاحب عروه گوید:
«احوط آن است که زن از ناف تا زانوی خویش را از محارم بپوشاند مطلقا.»
این بیان، باز بودن اندیشه دینی را میرساند. دین با چنین نظر
(۴۳)
وسیعی میخواهد انسان را با چشم و دل سیر تربیت کند؛ ولی در عمل دیده میشود که مرد وقتی به خانه میآید، جز کرباس و پوستین چیزی نمیبیند؛ چرا که زن وی از سر تا به پا، خود را زیر پوشش قرار داده است و همین مرد به بیرون که پا میگذارد، زنهای بسیاری را در بیرون میبیند که پوشش کمتری نسبت به همسر وی در خانه دارند و طبیعی است که مرد نتواند به همسر خویش چندان دل ببندد.
لازم نیست انسان خود را جلوی محارم چنان بپوشاند که هم زن از زن بودن خود خسته شود و هم مرد از مرد بودن خویش پشیمان گردد. خداوند، اجازه داده است زن نزد بچههای خویش پاهایی عریان داشته باشد تا چشم و گوش فرزند بازگردد که مبادا در بزرگسالی، با انجماد حاصل از ندیدن مشروع، با دیدن کوچکترین صحنهای در بیرون، منحرف گردد؛ ولی بسیاری از افراد جامعه به دلیل تربیت غلط، بد میدانند که مادری یا خواهری نزد محرم خویش این چنین زندگی کند تا چه رسد به خاله و عمه. دین میخواهد به طور عملی، سطح آگاهی و بینش پیروان خود را بالا ببرد تا از محدودیتها و ممنوعیتها بکاهد؛ ولی دینمداران، خود بر خود سخت گرفته و خویش را عقب نگاه داشتهاند.
لازم به ذکر است در نگاه به محارم ـ حتی به مادر و خواهر ـ چنانچه ریبه و احتمال فساد و گناه پیدا شود، نظر کردن، حرام و پوشش آنان لازم است؛ ولی تربیت جامعه و بالا بردن سطح بینش
(۴۴)
جامعه از عهده مادر به تنهایی خارج است؛ بلکه مرجع تقلید و نظریهپردازان دینی و حکیمان و فلسفیان و نظام و سیستم است که باید چنین فرهنگی را نهادینه سازند. بله، اگر از عهده این کار برنیایند، آنان به ناچار بر ممنوعیتها میافزایند. بینش بالا نیز امری ورای سواد و سیاهی است و ممکن است کسی پس از دهها سال درس خواندن، دارای بینش صحیح نباشد، بلکه بینش صحیح تربیتی عملیاتی است که بیشترین نقش را مجتهد نظریهپرداز و مادر خانواده بر دوش دارد. نقشی که اهمیت آن را در کتاب «دانش زندگی» خاطرنشان شدهایم.
پیآمد توجه به ملاکهای حکم نگاه
«یجوز النظر إلی نساء أهل الذمّة بل مطلق الکفّار مع عدم التلذّذ والریبة؛ أی: خوف الوقوع فی الحرام، والأحوط الاقتصار علی المقدار الذی جرت عادتهنّ علی عدم ستره فی زمن النبی والائمّة، وأمّا ما استحدث فی زماننا من عدم ستر المحاسن، فالأحوط ترک النظر»(۱).
نگاه به زنان اهل ذمه ـ بلکه مطلق کفار ـ جایز است؛ البته به شرط نبود لذت و ریبه، که مراد از آن، خوف وقوع در حرام است. بنابر احتیاط باید به دیدن مقداری که عادت آنان بر نپوشیدن آن در زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام بوده است، بسنده نمود؛ اما مقداری از زیباییها و زینتی که در
- عروة الوثقی، ج ۵، ص ۴۸۶ (حاشیه مرحوم آیت اللّه العظمی گلپایگانی).
(۴۵)
زمان ما بر آن افزوده شده است و پوشیده نیست، احوطْ ترک نگاه به آن مواضع است.
صاحب عروه میگوید: با قصد لذت بردن و با وجود ریبه، نگاه به اهل ذمه و کفار اشکال دارد. این حکم اختصاصی، در محارم نیز جاری است و به زنان مشرک اختصاص ندارد.
ایشان احوط را در این میداند که در نگاه، به مقداری از اندام زنان بسنده شود که در زمان حضور امامان علیهمالسلام آن را نمیپوشاندهاند؛ اما این حکم، دلیلی ندارد و ایشان بدون سند، این کلام را بیان میکند؛ چرا که ملاک این حکم، در روایات آمده است و احتیاط ایشان نیز نابهجاست.
افزون بر این، ملاک دیگری نیز وجود دارد و آن این است که: همانطور که هر گروهی را ازدواجی است، هر قومی را نیز سنت و عادتی است و اگر روش و عادت ملتی این باشد که مو، سر یا اندامی از بدن را عریان گذارند و آن را جزو امور پنهانی ندانند، اشکالی در دیدن آن وجود ندارد. البته نگاه به اندامهایی که آن را پنهان میدارند، اشکال دارد و بر این اساس، نگاه به اندام عریان زنی از اهل ذمه یا کفار در استخرهای شنا یا کنار ساحل، گناه دارد. خاطرنشان میگردد این حکم، در صورتی است که ما نگاه کردن به زنان اهل کتاب را از باب عادت جایز بدانیم، نه به سبب نداشتن حرمت؛ اما بر این فرض، نگاه به اندامی که پنهان میدارند نیز اشکال ندارد؛ چرا که حکم آنان
(۴۶)
در مسأله نگاه، حکم نگاه به چارپایان است که محدودیت گفته شده را ندارد. این حکم نیز در صورتی است که ریبه و انحرافی برای مؤمن پیش نیاورد و نگاهْ سالم باشد، نه بیمار.
ملاک دیگری نیز در جواز نگاه کردن به زنان کفار وجود دارد و آن، عسر و حرج مؤمن در صورت حرمت نگاه به اندامهایی است که آنان عریان میگذارند.
نقش نگاههای دوران کودکی در دوری از گناهان
صاحب عروه در ادامه بحث نگاه گوید:
«مسألة ۳۱: لا یجوز النظر إلی الأجنبیة ولا للمرأة النظر إلی الأجنبی من غیر ضرورة، واستثنی جماعة الوجه والکفّین فقالوا بالجواز فیهما مع عدم الریبة والتلذذ، وقیل بالجواز فیهما مرّةً، ولا یجوز تکرار النظر، والأحوط المنع مطلقا»(۱)؛
نگاه به زن نامحرم جایز نیست و بر زن نیز جایز نیست به مرد بیگانه بنگرد؛ مگر این که ضرورت داشته باشد. در این میان، گروهی نگاه به صورت و دو دست تا مچ را جایز دانسته و گفتهاند: نگاه به آن، با نبود ریبه و لذت جایز است و گفته شده یک بار نگاه، جایز است و تکرار آن جایز نیست؛ ولی احوط آن است که نگاه به طور مطلق ترک شود.
«مسألة ۳۲: یجوز النظر إلی المحارم التی یحرم علیه نکاحهنّ
- العروة الوثقی (ط.ق) ـ السید الیزدی ج ۲، ص: ۸۰۳، ج ۵، ص ۴۸۷ (النشر الاسلامی).
(۴۷)
نسبا أو رضاعا أو مصاهرةً ما عدی العورة مع عدم تلذّذ وریبة، وکذا نظرهنّ إلیه»(۱)؛
نگاه به محارم نَسَبی، رضاعی یا مصاهری که نکاح با آنان حرام است، جایز است؛ مگر به عورت. البته اگر قصد لذت و ریبه در آن نباشد. همچنین نگاه زنان محرم به این فرد، همین حکم را دارد.
محرمیت، امری نِسْبی است و سه نوع محرمیت کلی وجود دارد: زن و شوهر میتوانند بدون هیچ محدودیتی، به همه اندام هم نگاه کنند. محارم نیز جایز است که همه اندام هم را ـ بهجز عورت ـ ببینند و در محرمیت اجتماعی، دیدن صورت و دو دست تا مچ اشکالی ندارد. همچنین در پوشش، نگاه به حجم بدن و چاقی و لاغری و هیأت اندامی هر فرد، اشکال ندارد.
تلذذ و لذت بردن میتواند پاک یا آلوده باشد، با این وصف، اگر کسی از زیبایی خواهر خود لذت ببرد و تبارک اللّه احسن الخالقین گوید و قشنگی و زیبایی او را تحسین نماید، ایرادی ندارد، اما اگر در زیبایی او طمع کند و به فکرهای انحرافی فرو رود، لذتی که از دیدن وی میبرد، تلذذ حرام است.
جامعه کنونی، پوششهای بسیاری را در میان محارم قرار داده است و نتیجه آن، چنین است که فرزندی که در میان چنین خاندانی
- همان.
(۴۸)
بزرگ میشود، آنقدر ندیده است که وقتی پا به بیرون مینهد، خود را میبازد؛ در حالی که اگر از همان کودکی، دست و پای مادر و خواهر یا پدر و برادر خویش را دیده بود، در بزرگی، دیدنِ این امور برای او طبیعی و عادی میشد و از استمنا و خودارضایی تا حدودی مصون میماند.
امروزه، یکی از مشکلات دانشگاهها این است که برخی جوانان را دینگریز میسازد. این امر، علتهای گوناگونی دارد که از جمله آن، ندیده بودن چنین جوانانی در کودکی و تحمل محدودیتهای فراوان است. این افراد از کودکی آرزو به دل ماندهاند که یک بار با زلف به مدرسه بروند و همیشه موهای آنان را از بیخ و بن تراشیدهاند؛ در حالی که در جامعه بهداشتی ما نیازی به این کار نیست تا فردا که وی به دانشگاه میرود، همچون پرندهای نباشد که تازه از قفس نجات یافته است و از فرط آزادی، بخواهد دست به هر کاری بزند.
آزادی، در گرو آگاهی است و هر اندازه آگاهیها بیشتر شود، آزادی نیز بیشتر میگردد؛ اگرچه آزادی، واژهای است مظلوم که دستخوش بازی سیاستبازان ناآگاهی شده است که سیاست را از روزنامه فرا گرفتهاند، نه از فلسفه، حکمت، عرفان و فقه، به معنای حقیقی و فراگیر آن که دانشهای بسیاری را در خود جای میدهد. آزادی، معلول آگاهی است و با بالا رفتن آگاهی، ممنوعیتها پایین میآید؛ اما در جامعهای که آگاهی پایین است، اگر آزادی داده شود،
(۴۹)
آزادی داده شده «رهایی» است، نه «آزادی» و هرج و مرج پیش میآید، که در نتیجهْ استبداد، تخریب، بیعفتی و براندازی، ارمغان چنین رهاییای خواهد بود. بنابراین در پاسخ به این پرسش که: آیا باید به مردم آزادی داد یا استبداد؟ باید گفت: لازم است به افراد جامعه آگاهی داده شود؛ چرا که استبداد، معلول نادانی و آزادی معلول آگاهی است و هیچ یک، اصالت ندارد و اگر توان جامعهای در علم و آگاهی و بینش پایین بود، باید به مقتضای هویت آزادی که بر پاشنه و چارچوب میچرخد، رهایی را از آن دور داشت. این کار همانند در قفس نگاه داشتن حیواناتی است که اگر رها باشند، به خود یا دیگری ضرر میزنند. نوع جوامعی که از آگاهی محروم میباشند، مدیریت آن، چنین سیاستی را اقتضا دارد.
دست دادن با نامحرم
«مسألة ۴۰: لا یجوز مصافحة الأجنبیة، نعم لا بأس بها من وراء الثوب، کما لا بأس بلمس المحارم»(۱).
دست دادن با زن نامحرم و بیگانه جایز نیست، بله از ورای لباس (دستکش) ایرادی ندارد، همانطور که لمس محارم بدون ایراد است.
مستند این فتوا روایات زیر است:
۱۳ ـ «عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قلت له: هل یصافح الرجل المرأة لیست بذات محرم؟ فقال: لا إلاّ من وراء الثوب»(۲).
- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۸۰۴ (ط. ق)، ج ۵، ص ۴۹۰ (النشر الاسلامی).
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، الحر العاملی، ج ۱۴، ص ۱۵۱، ح ۱٫
(۵۰)
ـ از امام صادق علیهالسلام پرسش شد آیا مرد میتواند با زن نامحرم دست بدهد؟ حضرت فرمود نه، مگر از روی پارچه.
۱۴ ـ «سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن مصافحة الرجل المرأة، قال: لا یحلّ للرجل أن یصافح المرأة إلاّ امرأةً یحرم علیه أن یتزوّجها أخت أو بنت أو عمّة أو خالة أو بنت أخت أو نحوها، وأمّا المرأة التی یحلّ له أن یتزوّجها فلا یصافحها إلاّ من وراء الثوب، ولا یغمز کفّها»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام درباره دست دادن مرد با زن پرسیدم، حضرت فرمودند: برای مردی جایز نیست با زنی دست دهد؛ مگر آن که زنی باشد که با وی محرم باشد و ازدواج با او حرام باشد؛ مانند: خواهر، دختر، عمه، خاله، خواهرزاده و مانند آنان، اما زنی که ازدواج با او درست است و بیگانه است نمیتوان با او دست داد؛ مگر از روی لباس، به شرط آن که دست وی را فشار ندهد.
این روایت، نکتهای روانشناسانه را بیان میدارد؛ چرا که در برد کوتاه، مرد خواسته خود را نشان میدهد و نمیتواند آنچه را که درون خویش دارد، مخفی نماید و در برد بلند، این زن است که خواسته خود را پنهان میدارد، از این رو حضرت به مردها میفرماید که دست زن را فشار ندهید، اما دست دادن از روی پوشش
- همان، ح ۲٫
(۵۱)
را بدون اشکال میداند.
گشایشی که در دین وجود دارد، برای مصون نگاه داشتن روان آدمی است؛ اما چون به آن عمل نمیشود، جامعه از انواع بیماریهای روحی و روانی که پیآمد ممنوعیتهای بسیار است، رنج میبرد. یکی از مشکلات برخی از خانوادههای مذهبی این است که ممنوعیتها در آن بسیار زیاد است؛ طوری که بسیاری از افراد جامعه نمیخواهند با دختران آنان ازدواج کنند. وقتی دختران این خانوادهها نمیتوانند بهراحتی با پدر و برادر خویش سخن بگویند، چگونه میتوانند در جامعه حضور یابند و در آن زندگی کنند. برگزیدن چنین رفتارهایی، به هیچ وجه تقوا و پاکدامنی نیست؛ بلکه در بسیاری از موارد، مصداق کامل نادانی است. چنین رفتارهایی گاه برخی افراد را در زندگی زناشویی خویش و با حلال خود نیز دچار مشکل میسازد و گاه سبب احتلامهای بسیار و خودارضایی فرزندان آنان میگردد. با دیدی خوشبینانه میتوان گفت: کسانی که چنین رفتارهایی دارند، در نهایت میتوانند برای خود خوب زندگی کنند، ولی این توانایی را ندارند که حضوری سالم در جامعه داشته باشند و برای مردم و جامعه مفید باشند و الگوی آنان قرار گیرند. گاه برخی از زنها میترسند خود را نزد مرد خود، تکانی دهند و ابراز زنانگی برای او داشته باشند؛ چرا که میترسند به بیحیایی شناخته شوند، از این رو ناچارند خودنگهدار باشند و خواستههای خود را در خویش بریزند و در نهایت، به مردهای متحرک تبدیل شوند و روشن است که مردها در
(۵۲)
پی مرده نیستند، چرا که زندههای بسیاری را در کوچه و خیابان یا در فیلمهای سکس میبینند و از شامورتی بازی زنهای دیگر به وجد میآیند و زن خویش را مانند تختهسنگی مییابند. زنهایی که چنین تربیتی دارند، نمیتوانند نقش زنانگی خود را ظاهر کنند و همچون یک زن، مرد را به بازی بگیرند. این زنها فرزندان خویش را با عشق و علاقه و محکم میبوسند؛ اما با شوهر خود، با سردی تمام روبهرو میشوند تا حیای خویش را پاس دارند. چنین زنی نمیتواند در زنانگی خود میدانداری کند و هنر زن بودن خود را برای شوهر خویش نمایش دهد. همه این مشکلات، برآمده از سلیقهها و مزاجهای شخصی، قومی و بومی است که همچون پیرایهای سنگین، بر دین سایه افکنده و شریعت از چنین سختگیریهایی خالی است.
(۵۳)
(۵۴)
فصل چهارم:
نگاه به حجم بدن
در این جا بر آنیم تا حکم نگاه مرد نامحرم به حجم بدن زن را بررسیم. پیش از این گفتیم که زن میتواند حضور سالم اجتماعی داشته باشد، به شرط آن که پوشش مناسب خویش را رعایت نماید و بهجز صورت و دستها تا مچ، بقیه اندام و نیز موهای خویش را بپوشاند. اینک محور سخن آن است که زنان باید چه نوع پوششی داشته باشند؟ آیا پوشش آنان باید همانند چادر، حتی حجم بدن را نیز بپوشاند یا چنانچه حجم بدن ـ نه خود پوست بدن ـ در پوششهای مانتویی یا چادری که در سالهای گذشته رایج شده است آشکار باشد، اشکال ندارد. آیا احتمال این معنا میرود که حرمت غناخوانی زنان یا رقص که در برخی روایات وجود دارد، به سبب دیده شدن حجم بدن زنان خواننده و رقاصان بوده، از این رو در آن روایات، از وارد شدن مردان بر آنان نهی شده است؛ چرا که زنان خواننده یا رقاص، بر فرض که در مجالس زنانه عریان نباشند، چون بخشی از
(۵۵)
لباسهای خود را بر میدارند و خود را سبک میسازند، حجم بدن آنان قابل رؤیت بوده است و زنان خواننده یا رقاص زیباترین لباسهای مجلسی خود را که متناسب با مجالس زنان و بر اساس روانشناسی که از زنان داشتهاند، دوخته میشده است، این لباسها، چاقی و لاغری و ظرافت و پستی و بلندی و خلاصه، چگونگی اندام زن را بهخوبی مینمایاند و در این صورت است که خواندن آنان با حضور نامحرم و نیز رقاصی در روایات معدودی که دارد نهی شده است؛ مگر آن که از پشت پردهای بخوانند که نامحرمی آنان را نبیند یا سایه رقص آنان بر روی پرده باشد.
بهطور خلاصه، بحث اصلی این است که: آیا رؤیت پوست بدن زن نامحرم است که اشکال دارد یا دیدن حجم بدن وی نیز داخل در این حکم است؛ هرچند پوست آن پوشیده باشد؟
ما از بررسی ادله این باب، به این نتیجه میرسیم: بر زنان، پوشاندن پوست بدن واجب است، نه حجم آن. البته داشتن پوششهای نازک و شیشهای و نیز پوششهای مستهجن، جلف و سبکسرانه و لباس شهرت، حرام است. در ادامه، روایات این باب میآید.
پوشش شیشهای، نازک و بدننما
۱۵ ـ «روی عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : من أطاع امرأته أکبّه اللّه عزّ وجلّ علی وجهه فی النّار، قال علی علیهالسلام : وما تلک الطاعة؟
(۵۶)
قال: یأذن لها فی الذهاب إلی الحمّامات، والعرسات، والنیاحات، ولبس الثّیاب الرقاق»(۱).
حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: اگر کسی در چند مورد، همسر خویش را اطاعت نماید و به او سرسپردگی نشان دهد، خداوند او را به رو در جهنم خواهد افکند. پرسیده شد: چنین سرسپردگی چیست؟ حضرت فرمود: این که زن از او بخواهد به حمام (عمومی) رود یا در مجالس عروسی و عزا شرکت کند و یا لباس نازک بر تن نماید و مرد با خواهش او موافقت نماید.
بر اساس این روایت، شرکت زنان در برخی از مجالس حرام است. این مجالس در زمان صدور روایات، مجالس گناه بوده و به آن مجالس انصراف دارد. در این روایت، موضوع سخن ما فراز اخیر آن است که پوششهای نازک و شیشهای را بر زنان حرام میداند و شوهری که برای همسر خویش جوراب نازک یا پوشش نازک بدننما میخردد تا زن وی با همان لباس در حضور نامحرم حاضر شود، موضوع این روایت قرار میگیرد و استحقاق جهنم را مییابد.
دین هیچ گاه بدون ملاک و معیار سخن نمیگوید. زنی که لباس نازک بر تن میکند، بیشترین برانگیختگی شهوانی را در مردان به وجود میآورد و وی با نوع پوشش خود، آنان را فریب میدهد؛ در صورتی که اگر آن تورها را از خود برکند، دیگران درمییابند که آن گونه که وی مینماید نیست و چه بسا که او با این کار، عیبهای
- وسائل الشیعة، ج۱، ص ۳۷۶، ح ۶٫
(۵۷)
جسمانی و زشتی بدن خود را پوشانده است. پوشیدن لباس تور، دام پهن کردن برای صید جنس مخالف است. زن نباید از سویی تنها لباسی از تترون بسیار نازک و رقیق بپوشد که به هنگام بارش باران، همه چیز او نمایان شود، و از سوی دیگر، زن نباید خود را مانند کودک بیچارهای قنداقپیچ نماید. گاه زنان، افزون بر مانتو و چادر، بلوز، پیراهن، زیر پیراهن و… بر تن دارند و خود را در بندِ لباس نمودهاند. ما در کتاب «زن؛ مظلوم همیشه تاریخ» گفتهایم: زنان میتوانند به پوشیدن یک لباس و پیراهن بر تن خود، بسنده نمایند و پوشش شرعی را رعایت کنند. عمده آن است که پوشش آنان، بدننما، نازک و تور و نیز جلف، سبکسرانه و لباس شهرت نباشد و در این صورت است که غرض شارع تأمین میشود.
برای دریافت مرزهای دین در این زمینه، باید به چند نکته توجه داشت: یکی آن که تمامی اندام زن و موهای وی ـ بهجز صورت و دو دست تا مچ ـ عورت و پنهانی بوده و پوشش آن، واجب است و هرگونه عریانی یا بدننما بودنِ این مواضع، حرام است. عورت به چیزی گفته میشود که باید پنهان باشد و پوشش آن ضروری است. این حکم، کرامت، متانت، مطلوبیت و ارزش زن را نمایان میسازد، نه زشت بودن یا ناپسند داشتن وی را.
تفاوت پوشش اسلامی و حجاب متعارف
امر به پوشش که در قرآن کریم آمده است، به هنگامی بوده است که تمام زنان عرب جِلباب و خِمار ـ چادر و روسری عربی ـ
(۵۸)
میپوشیدهاند، ولی حجاب آنها بیشتر با بدحجابی همراه بوده است و آنان به برخی از زنان بیبند و بار چادری در زمان طاغوت میماندند. در آن زمان، زنهای عرب با آن که از جلباب و خِمار استفاده میکردند، موها و سر و گردن و مواضع حسّاس گوش و بناگوش و سینه و پاهای خود را نیمهعریان میگذاشتند و بدحجاب بودند، از این روست که در آیاتِ پوشش، موضوع «جِلباب» و «خُمُر» ذکر شده است.
زنان عرب در آن زمان، در واقع «حجاب» داشتند، ولی «پوشش» نداشتند و اسلام برای آنان پوشش آورد و بدحجابی آنان را با پوشش درست تصحیح نمود. شریعت نیز نسبت به نوع پوشش اهتمامی ندارد که جلباب و خمر باشد یا چادر و مانتو یا چیز دیگر؛ بلکه آنچه برای دین اهمّیت دارد، پوشش تمامی پوست بدن و موهاست؛ آن هم پوششی که عفاف، وقار و سلامت شؤون فردی و اجتماعی زن را تضمین نماید و چنانچه این ملاک، بدون «جِلباب» و «خُمُر» هم فراهم آید، نظر شریعت تأمین شده است. شریعت در این زمینه، روش «امضا» و ارشاد را پی گرفته است و در پی «تأسیس» حکمی نیست.
دین با احکام ارشادی، امور متعارف عقلانی را توصیه مینماید و با فرامینِ «تأسیسی = مولوی» درصدد دورسازی جامعه از کجیها و ایجاد تعادلِ لازم در امور متعارف بشری است که عقل به آسانی به آن راه ندارد و یا در جامعه زمان صدور آن حکم، چنین چیزی متعارف
(۵۹)
نبوده، و در آن زمانها با رواج بدحجابی، اسلام «ستر» و «پوشش» را تأیید نموده است. درست است که معنای پوشش ـ که در فرهنگ عرب «ستر» خوانده میشود ـ به حجاب نزدیک است، اما این دو امر، تفاوت و فاصله بسیاری دارند؛ چرا که حجاب، مانع خاصّی است که باعث انفصال دو چیز از یکدیگر است؛ در حالی که ستر و پوشش، «انفصال» و «جدایی» را ندارد و بر مانع بودن، جدایی و بیگانگی دلالتی ندارد. درست است که هر حجابی اگر کامل باشد، پوشش است، اما چنین نیست که هر پوششی، حجاب باشد. نسبتِ میان این دو، از نظر منطقی، عام و خاص مطلق است. حجاب در واسطه بودن، باری سنگینتر بوده و مانع بیشتری را داراست؛ چرا که معنای آن، نوعی پردهداری و پرده داشتن بهطور انفصالی است؛ اما «پوشش» به پرده و فاصله نیازی ندارد و میتواند متّصل و چسبیده به بدن باشد. البته این امر، در صورتی است که حجاب کامل باشد؛ وگرنه نسبت میان این دو، عام و خاص منوجه است؛ زیرا میشود حجابی کامل باشد و پوشش خوانده شود و میشود حجابی کامل نباشد و پوشش نباشد و حجاب و پوشش، هم از هر دو سو، نقطه افتراق دارند و هم دارای نقطه اشتراک و اجتماع میباشند. توجه به این تفاوتِ مفهومی و ماهوی میان پوشش و حجاب، در چگونگی وظیفه و تکلیف شرعی مکلفان بسیار تأثیرگذار است. اگر بگوییم: «بر زنان واجب است حجاب داشته باشند»، با این گزاره که «بر زنان واجب است پوشش داشته باشند»، تفاوت تکلیفی چشمگیری دارد.
(۶۰)
در قرآن کریم و فقه اسلامی درباره عفاف بانوان تنها از واژه «ستر» استفاده شده است و حتّی یک مورد نیز عنوان «حجاب» کاربرد ندارد. فقیهان، همواره لزوم پوشش زنان را با چنین عباراتی: «یجب ستر المرأة» و با عناوین: «فصل فی الستر والساتر» میآورند.
در قرآن کریم پنج مورد واژه «حجاب»، دو مورد «حجابا» و یک مورد نیز «محجوب» آمده است: « وَبَینَهُمَا حِجَابٌ»(۱)، « تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ»(۲)، «وَمِنْ بَینِنَا وَبَینِک حِجَابٌ»(۳)، «حِجَابا مَسْتُورا»(۴)، « مِنْ دُونِهِمْ حِجَابا»(۵)، و «عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(۶)؛ که هیچ یک از این موارد، مربوط به پوشش زن نیست؛ مگر در یک مورد که تنها دستوری است به اصحاب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره زنهای آن حضرت، و با «تنقیح مناط» میتوان گفت: مکلفِ این حکم و مخاطبان آن، مردها هستند. در این مورد میفرماید: «فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ»؛ از پشت پرده و در حالی که بیرون خانه هستید، از زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرسش نمایید یا چیزی را دریافت دارید. این فراز در سوره احزاب است؛ آن جا که میفرماید:
« یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکمْ إِلَی
- اعراف / ۴۶٫
- ص / ۳۲٫
- فصّلت / ۵٫
- اسراء / ۴۵٫
- مریم/۱۷٫
- مطفّفین / ۱۵٫
(۶۱)
طَعَامٍ غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکمْ وَاللَّهُ لاَ یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کانَ لَکمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَنْ تَنْکحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدا إِنَّ ذَلِکمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیما»(۱).
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههای پیامبر داخل نشوید؛ مگر آن که به شما اجازه دهد و شما را بر سفره طعام خود دعوت نماید. در آن هنگام نباید زودتر از وقت آمده و به ظرف خالی غذا بنگرید؛ بلکه هنگامی که دعوت شدهاید، در آیید و وقتشناس باشید، و چون غذا را تناول کردید، بروید و در آنجا به سرگرمی و بحثهای حاشیهای نپردازید که این کارِ شما پیغمبر را آزار میدهد و او از شرم، نگرانی خود را به شما اظهار نمیکند؛ اما خداوند در اظهار حق حیایی نمیورزد البته، هرگاه از زنان رسول خدا چیزی میخواهید یا پرسشی دارید، از پس پرده خواسته خود را بیان کنید که این کار برای شما و آنها پاکیزهتر است و نباید رسول خدا را بیازارید. همچنین پس از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، هیچ گاه زنان وی را به نکاح خود نگیرید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است.
در این آیه، خداوند به مؤمنان آموزش میدهد که پرسشها و
- احزاب / ۵۳٫
(۶۲)
خواستههای خود را که از زنان پیامبر دارند، از پس پرده پیگیری کنند و بیمهابا وارد منزل آن حضرت صلیاللهعلیهوآله نشوند؛ چون ممکن است آنان در میان خانه، آمادگی و پوشش لازم را نداشته باشند.
در این آیه، اگرچه امر به حجاب به صورت کلّی آمده است، این تکلیف، نخست بر دوش مردها گذارده شده، و سپس تکلیف به حجاب شده است؛ آن هم در مورد خواستن چیزی از آنان است که در خانه میباشند. امروز هم اگر کسی از زنی که در خانهای زندگی میکند پرسشی دارد، نباید سرزده وارد آن خانه شود؛ بلکه خواسته خود را باید از پس پرده یا پشت در مطرح نماید؛ زیرا ممکن است زن در خانه، پوشش کافی و آمادگی لازم را برای رویارویی با نامحرم نداشته باشد و این برداشت، همان «تنقیح مناط» شرعی است که به آن اشاره شد؛ ولی در هر صورت، این امر هیچ ارتباطی با پوشش زن از نامحرم در خانه و اجتماع ندارد.
برای روشن شدن این بحث، باید آیاتی را که امر به پوشش مینماید، تحلیل نمود. قرآن مجید میفرماید:
« یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لاِءَزْوَاجِک وَبَنَاتِک وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنَی أَنْ یعْرَفْنَ فَلاَ یؤْذَینَ وَکانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما»(۱).
ای پیامبر، به همسران و دختران خود و زنهای مؤمنان بگو:
- احزاب / ۵۹٫
(۶۳)
جلو و اطراف چادرهای خود را به یکدیگر نزدیک کنند و آن را جمع نگاه دارند و باز و رها نسازند. این امر برای عدم شناسایی آنان از سوی منافقان بهتر است، تا مورد آزار و اذیت آنها قرار نگیرند و در هر صورت، خداوند متعال، بخشنده و مهربان است.
«جلابیب» جمع «جِلباب»، مصدر رباعی، مانند «دحراج» است که با تکرار لام، دوام و تمامیت جلب را میرساند. «جلباب»، پوششی است که تمام بدن را مانند چادر عربی در بر میگیرد. جلباب و چادر، آن گونه که برخی تصوّر کردهاند، بر مقنعه، خِمار و روسری اطلاق نمیشود؛ پس معنای «جلب» در این آیه، که به همراه «یدنین» ـ که به معنای نزدیکسازی است ـ چنین است: پوشش خود را باز و رها نسازند تا مواضع پنهانی و زمینههای زینت آنان نمایان نشود.
در فراز نورانی دیگری آمده است:
« وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ»(۱)؛
باید زنان روسری را بر گریبان [و به صورت قهری بر گردن و سینه [بیندازند.
«خُمُر» جمع خِمار است؛ مانند: کتُب که جمع کتاب است. خمار، همانند مخامَره، مصدر و به معنای روسری است که زیر چادر قرار میگیرد. دو طرف خمار را هم میشود به پشت گردن برگرداند و هم
- نور / ۳۱٫
(۶۴)
میتوان آن را به روی گردن و سینه انداخت. باید توجّه داشت که خداوند در این آیه، فعل «لیضربن» را به جای «لیلبسن» به کار برده است تا در پوشش زن، لزوم و ثبات هرچه بیشتر روسری را نسبت به چادر بیان نماید. همچنین هنگامی که روسری بر سر قرار میگیرد، پوشش سر، قهری است؛ به همین خاطر، متعلَّق «ضرب» در آیه، «جیوبهنّ» است و به صورت «علی جیوبهّن» از آن تعبیر نموده است؛ نه «علی روءسهنّ»؛ بنابراین با به کارگیری این لفظ، فرمان الهی شامل پوشش گوش، بناگوش، گردن و سینه نیز میشود.
با توجه به این دو آیه شریفه، خداوند همانطور که نسبت به چادر فرمود: « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»؛ دو طرف چادر را نزدیک هم و جمع نگاه دارند، در این آیه میفرماید: « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ»؛ باید زنان روسری را بر گریبان ـ به صورت قهری بر گردن و سینه ـ بیندازند؛ یعنی همچون رسم اعراب جاهلی، آن را به پشت گردن برنگردانند تا مواضع زینت آنها ـ چون گوش و بناگوش و گردن و سینه ـ آشکار شود.
قرآن کریم، این بیان را به جهت رسم موجود در آن زمان دنبال میکند؛ زیرا زنها در آن دوران، اطراف چادر خود را خوب نمیگرفتند و همچون زمان ما بدحجابی وجود داشت که هم چادر، پوشش منطقی و مناسبی نبود و هم آنها اهمال به خرج میدادند؛ از این رو، خداوند میفرماید: زنان باید دو طرف چادر را به هم نزدیک
(۶۵)
کنند تا لباس زیر و زیور و زینت و سینه و بدن یا مواضع پنهان آنها آشکار نباشد.
مستثنیات پوشش
حکم وجوب پوشش تمامی اندام برای زن، سه استثنا دارد: یکی برای زنان سالمند است، دیگری صورت و دست تا مچ و سومی برای محارم. قرآن کریم میفرماید:
«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ یرْجُونَ نِکاحا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ»(۱)؛
زنان سالمندی که برای ازدواج مناسب نیستند، میتوانند جامه خود را بردارند؛ البته در صورتی که خودنمایی به تجمل و زینت خود نداشته باشند. این آیه به زنان کهنسال اجازه میدهد تا به طور معمول و غیر محرّک و به صورت معقول، از پوشش عمومی خود بکاهند.
استثنای دیگر حکم کلی پوشش چنین است:
« وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا»(۲)؛
زنان باید زیباییها و زینت خود را آشکار نسازند، جز آنچه را که مانند دستها تا مچ و گردی صورت که به طور قهری آشکار میشود.
استثنای سوم نیز محارم هستند که چگونگی و مراتب آن گذشت:
- نور / ۶۰٫
- نور / ۳۱٫
(۶۶)
«وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ».
زینت زنان
در این آیه، امر به پنهان داشتن «زینت» شده است. زینت بر هر چیزی اطلاق میشود که مهیج باشد و توجّه دیگران را به خود جلب کند و رغبت آورد. زینت، اعم از لباس، آرایش، مو، صورت و دیگر اعضای بدن و زیورآلات میباشد. زن باید هر قسمتی از بدن خود را که مورد توجه و رغبت قرار میگیرد و مهیج (هیجانزا) است، بپوشاند؛ مگر آن بخشی را که بهطور قهری و طبیعی آشکار و نمایان است؛ بنابراین، با آن که دست و صورت از موارد زینت ـ بلکه نماد زیبایی زن است ـ این آیه آن را از لزوم پوشش استثنا مینماید.
چهره؛ زبان بدن
صورت و دستها، در «چهرهشناسی»، نماد شناسایی موقعیت بدنی و شخصیت هر فردی است و خداوند حکیم که انسان را راستقامت آفریده است، نمیخواهد دستها و چهره انسان را پنهان سازد. زن، همچون مرد باید با شخصیت و هویت رسای خود زندگی کند و دستها و چهره، از لوازم طبیعی و قهری این امر است.
گرچه اسلام حفظ عفاف را اصل اولی خود میداند و چهره زن از این جهت، بیش از دیگر مواضع بدن، پوشش و عفاف را طلب میکند (زیرا در «چهرهشناسی» آمده است که میتوان موقعیت تمام اعضا و جوارح هر کسی را از صورت وی به دست آورد) اما خداوند آن را سبب آزمایش و امتحان مردان قرار داده است تا موقعیت عفاف زن و تقوای
(۶۷)
مرد، با آزادی آنان در انتخاب شکل گیرد و شاید به همین دلیل است که زنان را در مراسم حج ـ که نمایش اوج بندگی صادقانه، بیپیرایه، صافی و عین خلوص و صفاست ـ از گذاشتن نقاب نهی کردهاند و گذاشتن نقاب یا روبند و پوشیه را در احرام و مراسم حج، ناپسند شمردهاند.
ناپسندی و فریبنمایی نقاب
«نَقْب» گشایش در امر است. شاهدی را که از پنهانیهای امری خبر میدهد، «نقیب» میگویند. «نُقُب» جمع نقاب است. عرب گوید: «غطّت وجهها بالنّقاب»؛ یعنی با نقاب، صورت خود را پوشاند. البته هرچند نقاب صورت را پنهان میسازد، به اعتبار سوراخها و منفذهای آن ـ که دیدن را هموار میسازد ـ نقاب نامیده میشود. همچنین در عرف عرب، نقاب به پوششی میگویند که تنها به چشم و ابروی زن جلوه میدهد و ناهمواریهای صورت را میپوشاند و بعضی از زنها جهت انحراف و فریب مردها و زیبانمایی خود، از آن استفاده میکنند. بعضی از رقّاصان عرب ـ که نیمه عریان میرقصیدند ـ برای جذابیت و زیبانمایی خود، از نقاب استفاده میکردند. نقاب از آنجا که زمینه فریب و زیبانمایی دارد، مفسدهآور است.
جهت فسادانگیزی قابلی پوشیه
پوشیه از اقسام نقاب است و به تنقیح مناط میتوان گفت: همانگونه که نقاب، با پوشش بخشی از صورت فریب دهنده و مفسدهآور است، پوشیه نیز میتواند چنین مفسدهای را به دنبال آورد
(۶۸)
و برای زن، در جهت فریب و خودنمایی به کار رود و برای مردها نیز هر چیزی که منع و پوشیده شود، میتواند تحریک کننده، برانگیزاننده و فسادآور باشد و چون وجود مفسده نسبت به جهت قابلی (مرد) است، میتواند این امر، بدون فسادِ زن و لحاظ جهت فاعلی (زن) نیز تحقق پذیرد.
تفاوت نقاب با پوشیه موجود، در این است که نقاب توسط خوانندگان زن استفاده میشده و فساد فاعلی داشته است، اما در پوشیه ممکن است شایستگی فاعلی داشته باشد؛ حتی در صورتی که زنان عفیف و مؤمن از آن استفاده کنند، اثر وضعی و مشکل قابلی آن، باقی است و منع از رؤیت مردان، سبب تحریک آنان میشود؛ از این روست که ناخوشایند و غیر لازم میباشد. برداشت جامعه نیز چنین امری را از آن تداعی میکند. البته نقاب زنان خواننده، با نقاب زنهای مؤمن، بهویژه در مناطق جنوبی، تفاوت دارد؛ اما زمینه فاعلی و قابلی آن باید مورد توجه و دقت قرار گیرد و قداست فاعلی و مذمومیت قابلی آن یا هر دو، تفاوت آن را مشخص میسازد
ناپسندی پوشش افراطی
در روایت است:
۱۶ ـ «عن عیص بن قاسم قال: قال أبو عبداللّه علیهالسلام : المرأة المحرمة تلبس ما شاءت من الثّیاب غیر الحریر والقفّازین، وکره النّقاب»(۱).
- الکافی، ج ۴، ص ۳۴۴، ح ۱٫
(۶۹)
امام صادق علیهالسلام فرمود: زنی که در حال احرام است، میتواند هر نوع لباسی جز حریر و قُفّاز را ـ که نوعی دستکش پنبهای است و زنان عرب برای جلوگیری از سرما آن را به دست میکردند ـ بپوشد، ولی پوشیدن نقاب و روبند ناپسند است.
همچنین در «وسائل الشّیعه» بابی به این عنوان وجود دارد: «عدم وجوب ستر المرأة وجهها فی الصّلاة بل یستحبّ لها کشفه»(۱)؛ ستر و پوشش صورت زن در نماز واجب نیست، بلکه مستحب است که زن صورت خود را در نماز باز بگذارد؛ چنان که برای نمونه در روایت است:
۱۷ ـ «عن سماعة قال: سألته عن المرأة تصلّی متنقّبةً، قال: إذا کشفتْ عن موضع السّجود فلا بأس به، وإن اسفرّت فهو أفضل»(۲).
از امام علیهالسلام در مورد زنی که نماز میگزارد، در حالی که نقاب زده است، سؤال کردم، فرمود: زمانی که نقاب بر موضع سجده قرار نگرفته باشد، اشکالی ندارد، اگرچه بازگذاری صورت، بهتر است.
همچنین در باب دیگری آمده است: «وجواز النّقاب فی الصّلاة للمرأة علی کراهیةٍ(۳)؛ در نماز برای زن استفاده از نقاب جایز است، اما
- وسائل الشّیعه، ج ۳، باب ۳۳، ص ۳۰۶٫
- التّهذیب، ج ۲، ص ۲۴۶٫
- وسائل الشّیعه، ج۳، باب۳۵، ص۳۰۶٫
(۷۰)
کراهت دارد.»
غرض از ذکر این موارد، این است که همانگونه که بیحجابی یا استفاده از پوششهای بدننما و نازک حرام است، استفاده افراطی در پوشش نیز ناپسند است و همواره باید رعایت تعادل و اعتدال را در زندگی داشت. زن میتواند به راحتی و بدون زحمت و مشکلتراشی و تعصّب و غیرتنماییهای بیمورد، با پوشش طبیعی و مناسب، به عفاف و پاکی خود دست یابد؛ بدون آن که نیازی به حجاب و تسدیل و یا پوشیه و چادر داشته باشد.
(۷۱)
(۷۲)
فصل پنجم:
رؤیت حجم بدن در روایات و فقه
۱۸ ـ «محمّد بن علی بن الحسین بإسناده عن عبید اللّه الرافقی (فی حدیث) أنّه دخل حمّاما بالمدینة، فأخبره صاحب الحمّام أنّ أباجعفر علیهالسلام کان یدخله فیبدء فیطلی عانته، وما یلیها، ثمّ یلفّ إزاره علی أطراف إحلیله ویدعونی فأطلی سائر بدنه، فقلت له یوما من الأیام: إنّ الذی تکره أن أراه قد رأیته، قال: کلاّ إنّ النورة سترة (ستره)»(۱).
رافقی گوید: روزی به حمامی در مدینه درآمدم و حمامی به من خبر داد که امام باقر علیهالسلام به حمام داخل شده است، و آن حضرت عانه خویش و اطراف آن را نوره میکشید؛ سپس آن حضرت ازار خود را به اطراف عورت خود پیچید و مرا به سوی خود خواند و من سایر بدن ایشان را نوره زدم. من روزی از روزها به ایشان عرض نمودم: چیزی را که شما دیدن آن را ناپسند میدارید، دیدم. آن حضرت فرمود: هرگز چیزی ندیدی؛ چون نوره آن را میپوشاند.
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، الحرّ العاملی، ج۱، ص ۳۷۸، باب ۱۸، ح۱٫
(۷۳)
این روایت، جواز دیدن حجم بدن مردان و حتی عورت را ثابت میداند و چون پوشش خاصی برای زنان تشریع نشده است، این حکم برای زنان و مردان مشترک است.
۱۹ ـ «محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن أحمد، عن عمر بن علی بن عمر بن یزید، عن عمّه محمّد بن عمر، عن بعض من حدّثه أنّ أبا جعفر علیهالسلام کان یقول: من کان یؤمن باللّه والیوم الآخر فلا یدخل الحمّام إلاّ بمئزر، قال: فدخل ذات یوم الحمام فتنور، فلمّا أطبقت النورة علی بدنه ألقی المئزر، فقال له مولی له: بأبی أنت وأمّی إنّک لتوصینا بالمئزر ولزومه، ولقد ألقیته عن نفسک، فقال: أما علمت أنّ النورة قد أطبقت العورة»(۱).
امام باقر علیهالسلام میفرمود: هر کس به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد، داخل حمام نمیشود، مگر با لنگ. راوی گوید: روزی حضرت وارد حمام شد و به خود نوره زد. حضرت وقتی نوره را بر بدن خود گذاشت، لنگ خویش را کنار زد. یکی از دوستان یا غلامان ایشان عرض نمود: پدر و مادرم به فدایت، شما به ما در مورد لنگ و لزوم آن توصیه نمودید، در حالی که خود آن را کنار زدید؟ حضرت فرمود: مگر نمیدانی که نوره، عورت را میپوشاند و دیگر چیزی پیدا نیست.
نکتهای که یادآوری آن لازم است، این است که امام باقر علیهالسلام
- همان، ح ۲٫
(۷۴)
چگونه آزادانه زندگی مینموده است و ما چقدر زندگی را بر خود مشکل ساختهایم و گاه نعوذ باللّه آزاد اندیشی آن بزرگان را زیر سؤال میبریم. ما چنان امامان معصوم علیهمالسلام را موجودات تجردی محض دانستهایم که پذیرش چنین روایاتی برای ما مشکل است؛ در حالی که نه حقیقت تجردی آنان را میشناسیم و نه شیوه زندگی ناسوتی آن حضرات را، و تنها درگیر تعصبات فکری خویش میباشیم و دین را چنان معرفی نمودهایم که غربیان و تجددطلبان نیز بر این باور رسیدهاند که دین از سیاست و دنیا جداست و سکولاریسم را نسخه رهایی کشورهای جهان سوم از عقبماندگیهای دنیایی و فنآوریهای نوین میدانند. باید توجه داشت دین و اولیای معصومین علیهمالسلام همچون آب قلیل نیستند که کسی بتواند ساحت قدسی آنان را آلوده سازد؛ بلکه ایشان چونان اقیانوسی بیکران هستند. عرف رایج و سنتهای قومی و ملی آلوده، با دین خلط شده است و آن را برای مردم سخت جلوه میدهد. با این که آن حضرت میتوانست لنگ را کنار نزند، ولی گویا میخواهند به یاران خویش بیاموزند که امام صادق علیهالسلام کیست و دین چگونه است و چگونه باید زندگی کرد. آنچه در تمام روایات، مورد اهتمام است و دین بر آن تکیه دارد، لزوم پوشش است؛ به گونهای که پوست زیر لباس معلوم نشود یا رنگ پوست هویدا نباشد؛ وگرنه نمایان شدن حجم بدن ـ نه پوست آن ـ با توجه به دیگر روایات، تا به جلفی و سبکسری نرسد، اشکال ندارد و روایات نیز با صراحت، بر این مطلب دلالت دارد.
(۷۵)
لزوم پوشش ظاهر
۲۰ ـ «وبإسناده عن محمّد بن أحمد بن یحیی، عن السیاری، عن أحمد بن حمّاد رفعه إلی أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: لا تصلّ فیما شفّ أو وصف»(۱).
امام صادق علیهالسلام میفرماید: در چیزی که شفاف و بدننماست و آنچه بدن را حکایت میکند، نماز مگذارید.
در این حدیث، تنها سخن از پوشش ظاهر است و از پوشیدن حجم آن چیزی نمیگوید و اگر مردی به عورت خود نوره یا گِل زند و یا زنی تمام بدن خود را ـ غیر از گردی صورت و دو دست تا مچ ـ گل بمالد، توانسته است پوشش خود را رعایت نماید و مراد شارع را به دست آورد (البته اگر در خانه خود باشد و بخواهد نماز گزارد، نه در محیط اجتماع فعلی که چنین حضوری را سبکسری میداند.)
با این بیان، روشن میشود که پوشیدن لباسهایی که حتی قدری نازک است، اما شیشهای نیست تا بدن را نمایان سازد و رنگ پوست آن را بنمایاند، اشکال ندارد. همچنین اگر زن در پشت شیشههای مُشجّری که پوست بدن او را نمینمایاند و کمی از آن دور است، عریان باشد و تنها سایه و شَبحی نامفهوم از حجم بدن وی آشکار باشد، اشکال ندارد؛ مگر این که زمینهای دیگر به عنوان ثانوی، باعث حرمت آن شود. دین میخواهد با چنین احکامی، آزادی و عفت
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، ج ۳، ص ۲۸۲، باب ۲۱، ح ۴٫
(۷۶)
عمومی را پاس دارد و آن که در این احکامْ سختگیری مینماید (مانند نقابی که زن بر چهره میزند تا مردان را به سوی خود جلب نماید) بر عوامل تحریک مردان و زنان میافزاید و برانگیختگی شهوانی و نفسانی را در میان مردان و زنان افزایش میدهد و در این صورت است که عفت عمومی خدشهدار میگردد. البته تکلیف جامعه بیمار، از این حکم جداست و باید بیماری را از این جوامع رفع نمود. رفع آن نیز به افزودن حجاب زنان نیست؛ بلکه باید فرهنگِ ایمان، قداست، محبت و صفا را افزود و برای رفع مشکلات روحی و روانی افراد و ریشهکنی فقر و ناآگاهی، برنامهریزی و تلاش داشت.
جامعه اگر نتواند فرهنگ ازدواج و کار را ترویج نماید؛ در حالی که بیست میلیون جوان عزب دارد، به فساد میگراید و کنترل آن از دست مدیران کارگزار خارج میشود و آنان با نداشتن سیاست درست، نمیتوانند جلودار طغیان و فساد چنین جامعهای شوند و توقع دوری جوانان از گناه در چنین شرایطی ـ که آنان در زیر انواع فشارهای روانی ناشی از نداشتن کار مناسب و فقر اقتصادی به سر میبرند ـ انتظار پسندیدهای نیست. این مدیریت صحیح است که میتواند انقلاب اسلامی را از این چالش، گذار دهد. در این زمینه، باید از زندگی حضرات معصومین علیهمالسلام الگو گرفت. آن حضرات چنان بیپیرایه و بهدور از هر گونه تکلف بودند، که بازخوانی سیره آنان برای افراد
(۷۷)
جامعه مشکل است. در «توحید مفضل» امام صادق علیهالسلام حیا را تشریح مینماید و به تبیین آلت تناسلی میپردازد، ولی برخی بهخاطر بیماریهای درونی و نفسانی، ممکن است به حضرت خرده بگیرند که اگر آن حضرت از حیا سخن میگوید، چرا سخن از آلت تناسلی پیش میکشند؛ در حالی که آنان حیا را نشناخته و آن را با ریا اشتباه گرفتهاند. اگر احکام و مقتضیات دین تبیین نشود، سالوس و ریا و نفاق و استکبار و استبداد که ریشه تمامی گناهان است، جامعه را فرا میگیرد و آنگاه است که جوانان و گاه متدینان، پنهانی به سراغ فیلمهای ماهواره یا اینترنت میروند و گاه با چت، به جنس مخالف میپردازند و خود را در دنیای مجازی اینترنت، به گناه آلوده میسازند و به اندامنمایی یا استمنا و استشها رو میآروند و آمار طلاق بالا میرود و فرهنگ غربی تا مغز استخوان اندیشه و احساسات را میسوزاند؛ در حالی که گسترش فرهنگ ریا و نفاق سبب میشود آنان خود را در ظاهر، انسانی صالح جلوه دهند و روز به روز از پاکی درون خود بکاهند و صفا و صمیمت از فضای دلها و محیط جامعه رخت بندد.
امروزه بیست میلیون جوان متراکم شهوت باید ظرف شش ماه تخلیه و خنثی شوند. البته جوانان ما نجیب و مؤمن هستند. آنان جوانان پاکی هستند که شب و روز مشغول درخواست و دعا میباشند تا بهگونهای بر شهوت خود فایق آیند. برخی از آنان آرزو دارند کسی
(۷۸)
از تلویزیون یا ماهواره و اینترنت بیرون آید تا مشکل خود را با او حل کنند، ولی میدانند که از آن نیز کاری که ساحل آرامش آورد، بر نمیآید. برای این جوانان، باید مدیریت درست دینی داشت و حل این مشکل، نه در دست جوانان محجوب و نجیب، که در دست متولیان دین و جامعه است و انتظار آگاهی و مدیریت صحیح امکانات و فرهنگ را باید از آنان خواست.
پوشش حجم بدن در فقه
فقیه برجسته سید طباطبایی یزدی در «العروةالوثقی» در مورد پوشش فرد بالغ در غیر نماز و نیز در حال نماز میفرماید:
«لا یشترط فی الستر الواجب فی نفسه ساتر مخصوص، ولا کیفیة خاصّة، بل المناط مجرّد الستر ولو کان بالید، وطلی الطین ونحوهما. وأمّا الثانی؛ أی: الستر فی حال الصلاة، فله کیفیة خاصّة، ویشترط فیه ساتر خاص، ویجب مطلقا؛ سواء کان هناک ناظر محترم أو غیره أم لا، ویتفاوت بالنسبة إلی الرجل و المرأة، أما الرجل فیجب علیه ستر العورتین؛ أی: القُبل من القضیب والبیضتین، وحلقة الدبر لا غیر…، والواجب ستر لون البشرة، والأحوط ستر الشبح الذی یری من خلف الثوب من غیر تمیز للونه، وأمّا الحجم؛ أی: الشکل، فلا یجب ستره، وأمّا المرأة فیجب علیها ستر جمیع بدنها حتّی الرأس والشعر إلاّ الوجه، المقدار الذی یغسل فی الوضوء، وإلاّ الیدین إلی الزندین،
(۷۹)
والقدمین إلی الساقین، ظاهرهما وباطنهما، ویجب ستر شیء من أطراف هذه المستثنیات من باب المقدّمة»(۱)؛
در غیر نماز، پوشش (ستر) ویژهای واجب نمیباشد و کیفیت خاصی نیز برای آن تعیین نشده است؛ بلکه تنها پوشش و ستر ـ در صورتی که بییندهای نامحرم باشد ـ واجب است؛ هرچند با دست یا گِل و مانند آن انجام شود.
اما در قسم دوم ـ که پوشش در حال نماز است ـ کیفیت و ستر خاصی دارد و به صورت مطلق، اعم از آن که بیننده محترمی باشد یا خیر، واجب است. البته این حکم، میان مرد و زن تفاوت وجود دارد. در مرد، تنها پوشیدن قُبل (قضیب و دو بیضه) و نیز حلقه دُبر واجب است… و نیز پوشاندن رنگ و بشره و پوست، واجب است و احوط آن است که شبحی که از زیر لباس دیده میشود نیز پوشانده شود؛ بدون آن که رنگ آن دیده شود. اما در مورد حجم بدن، وجوبی برای پوشش آن نیست.
بر زن واجب است همه بدن خویش، حتی سر و مو را بپوشاند؛ مگر صورت به مقداری که در وضو شسته میشود و نیز دستها تا مچ و پاها تا به ساق؛ خواه ظاهر آن باشد یا باطن. البته واجب است بخشی از آن را از باب مقدمه واجب بپوشاند.
این فقیه بزرگوار، دیده شدن حجم بدن مرد یا زن را بدون اشکال
- العروة الوثقی (ط. ق)، ج۱، ص ۵۵۱، مسألة ۳٫ ج ۲، ص ۳۱۹ (النشر الاسلامی).
(۸۰)
میداند و پوشاندن رنگ بدن و بهطور احوط، شَبح آن را واجب میشمرد.
ما در بازنگاری متن کتاب «عروةالوثقی» ـ که آن را با عنوان «حقیقة الشریعة فی فقه العروة» بازپیرایی نمودهایم ـ مرزهای پوشش را در جلد یکم آن از مسأله ۱۱۰۱ تا۱۱۱۰ مشخص نمودهایم که خواننده میتواند به آن کتاب، که رساله عملی ما به زبان عربی است، مراجعه نماید.
از نظر ما، آنچه در روایات سبب حرمت غناخوانی زنان گردیده است، ورود مردان بر زنان آوازهخوانی بوده که نیمه عریان بودهاند، نه آشکاری حجم بدن آنان و پنهان نمودن حجم، لزومی نداشته است. همین معیار در بحث رقص نیز وجود دارد. البته حجم بدن تا جایی میتواند آشکار باشد که از جلف و سبکسرانه بودن دور باشد؛ بر این اساس، زنان خواننده یا رقاص چنانچه با پوششی حاضر شوند که حجم بدن آنان را مینمایاند، اما لباس آنان جلف و سبکسرانه نیست و عفاف و حرمت آنان را پاس میدارد، اشکال ندارد.
در ادامه کلام و برای مستند بودن بیان، به ذکر روایاتی دیگر از حضرات معصومین علیهمالسلام میپردازیم که دیدن حجم بدن را منع نکرده است.
(۸۱)
(۸۲)
فصل ششم:
نگاه سالم
رابطه نگاه سالم و حور العین
۲۱ ـ «من نظر إلی إمرأة فرفع بصره إلی السماء أو غضّ بصره لم یرتد إلیه بصره حتّی یزوّجه اللّه من الحور العین»(۱).
هر کس زنی را ببیند و به آسمان بنگرد یا چشم خویش را خیره نسازد و نگاه خویش را کوتاه نماید، پیش از آن که چشم به حالت عادی باز گردد، خداوند حور العینی را به ازدواج او در خواهد آورد.
برخی از نکات روایت، به اختصار ذکر میگردد:
یکم ـ چگونه است که فرد پیش از این که دید خود را کوتاه نماید، خداوند حوریهای را به تزویج او درمیآورد و این حواله را به قیامت نمیاندازد.
دوم ـ نسخهای که در روایت پیچیده شده است، برای کسانی است
- وسائل الشیعة، ج۱۴، ص ۱۳۹، ح ۹٫
(۸۳)
که نوعی بیماری در این زمینه دارند. وقتی فرد بیمار به زنی نگاه میکند و میداند که مشکل پیدا میکند، نباید خیره بنگرد یا باید سر خویش را برگرداند یا به آسمان بنگرد؛ چرا که نگاه، او را گرفتار میکند، از این رو، باید اکنون اراده داشته باشد که آلوده نشود. حال برای این که ارادهاش تقویت شود، خداوند به او وعده حورالعین میدهد.
سوم ـ اگر این نسخه برای افراد بیمار باشد، پس افرادی که چنین نیستند و ضرری هم برایشان ندارد، میتوانند نگاه کنند.
وعده حورالعین برای این است که فرد اراده کرده است فاسد نشود و گناه نکند و شخص زجر کشیده و دندان روی جگر گذاشته است و هر چیزی در این عالم نیز حساب و کتاب خود را دارد.
البته باید بگوییم وعده خداوند نسیه نیست و نباید همواره هر وعدهای را به قیامت حواله نمود. وقتی که این شخص، چشم خویش را خیره نساخته است، خداوند کریم، صفای باطنی در دلش قرار میدهد که همان حور العین است و در واقع، خودِ لذت ترک گناه، همان حور العین است؛ زیرا کسی که اراده ندارد، نمیتواند چشم را خیره نسازد و دید خود را کوتاه نماید و وقتی که نگاه میکند، نجاستخوار است؛ ولی وقتی دریافت که ممکن است در نگاه ضعیف یا غیر عادی باشد یا آن زن، غیر عادی باشد، نباید بگوید که نگاه اول ایراد ندارد؛ بلکه به محض خطر، باید روبرگرداند که صفای
(۸۴)
باطنش از دست نرود؛ بنابراین، حور العینی که به او میدهند، همان صفای باطن است، اگر آن را نگاه دارد و آن را از دست ندهد. البته داشتن صفای باطن در دنیا، هزاران حورالعین آخرتی را نصیب فرد میسازد و وعده آخرتی این روایات، محفوظ است. نباید دین و شریعت را همواره بدهکار و وعدههای آن را نسیه حساب کرد. صفای باطن، خود نطفه حوریه است و همین است که حوریه میشود و عمل است که بهشت را برای ما میسازد؛ زیرا « لَیسَ لِلاْءِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَی»(۱)؛ این خود فرد است که بهشت را میسازد. دین به او سفارش میکند که چشم خویش را خیره مساز و نگاهت را کوتاه ساز و حوریه بساز که از دنیا تا قیامت همراه تو باشد که اگر رو برنگردانی، جهنم درست میکنی.
صفای باطنی هم که میگوییم حوریه است ـ نمود تجسمی آن در بهشت است؛ ولی حورالعینِ آن جا یکدهم صفای باطنِ اینجا لذت ندارد و بهطور اساسی، صفای آخرت، در حد این گونه صفاهای دنیوی نیست؛ چرا که صفای آخرت، معلول همین صفای در دنیاست. از همین روست که بهشتِ امیرمؤمنان علیهالسلام در دنیاست و در آخرت ممکن است بسیاری از بهشت خویش را به این و آن بذل و بخشش نماید؛ چرا که میگوید: اگر بهشت من این است، من آن را در دنیا گذراندهام و آمدن من به آخرت، برای غیر این است. آنجاست که
- نجم / ۳۹٫
(۸۵)
میبینیم حضرت به غیر از جنات عدن و بالاتر از آن، راضی نمیشود.
کلام شارع در باب نظر، همچون کسی است که به مردمان میگوید: به دریا بروید و هر جا که احساس کردید زیر پایتان خالی میشود، برگردید؛ وگرنه غرق میشوید. این ارشاد عقلایی است، نه تعبد شرعی.
داشتن چشم و دل سیر و نداشتن عقده و حسرتِ کمبود
«قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : یا أیها النّاس، إنّما النظرة من الشیطان، فمن وجد من ذلک شیئا فلیأت أهله»(۱).
ـ ای مردم، نگاه به نامحرم از شیطان است. چون فردی از شما چیزی از آن را یافت، به همسر خویش درآید و با وی آمیزش نماید.
این حدیث بر ضرورت سالمسازی دل و وارد نشدن هیچ گونه عقده و حسرتی بر آن پای میفشرد و پرهیز از عقدهها، حسرتها و کمبودها و فقدانها را از اصول تربیتی میشمرد.
متأسفانه، در موارد بسیاری دیده میشود که کارگزاران نظام به کمبودها و حسرتهای ملت توجهی ندارند بهطوری که رقص دیوار و قوطی کنسرو یا رب در آگهیهای تبلیغی نیز گاه فردی را به خلاف میکشد! این مشکل به خاطر انسان بودن یا تابع شریعت اسلام و احکام دینی بودن نیست، بلکه چنین فردی در تربیت خویش، دچار
۱ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۹٫
(۸۶)
کمبودها بوده و نیازهای بسیاری داشته است. انسان گرسنه از خوردن نان کپک زده و انسان تشبه از خوردن فاضلاب و گنداب نیز دریغ نمیورزد. باید گرسنگی را برطرف نمود و چشم دل را سیر تربیت کرد تا میلها و هوسها قابل کنترل گردد و شخص، هوسِ هر چیزی را ننماید.
اگر به شخصی که با فقر و فلاکت درگیر بوده است، سبد سیبی داده شود، وی تمامی آن را با پوست و هسته میخورد و معده خویش را بسیار پُر و سنگینبار میسازد، ولی باز سیر نمیشود؛ زیرا چشم و دل او گرسنه است. خیلی از گرسنگیهایی که امروز مشاهده میشود بر اثر گرسنگی نیست، بلکه سیر نبودن چشم و دل است که آن را پدید آورده است.
ما پیشتر، لزوم پرهیز از عقدههای روانی در کامیابی را خاطرنشان شدیم و وجود برخی از حکایات که به بزرگان دین و مملکت ما به دروغ نسبت داده میشود را انکار نمودیم. قضیه نگاه نکردن حضرت عبد العظیم حسنی به گیاهان و سبزههای کنار جاده نمونهای از آن بود.
اگر حسرت و فقدان از جامعه برداشته نشود، چنانچه به هر فردی پنجاه حور العین نیز داده شود، وی باز به گناه آلوده میشود. چنین فردی مانند کسی است که گاه میلیاردر است، اما از داشتن پول سیر نشده است و هنوز میخواهد بر پولهای خویش بیفزاید. وجود
(۸۷)
شمار فراوانی از این گونه مشکلات و آسیبهای روانی و حسرتها و عقدهها در جامعه، وظیفه حوزهها را بیش از پیش سنگین میکند؛ چرا که آنان باید نقش اهرمی خویش را در جامعه ایفا نمایند و نخست، مردم را سیر سازند و سپس بگویند چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است.
حساسیت بیمارگونه به جنسیت
جنسیت در جامعه فعلی بر اثر بدآموزیها معنای متفاوتی پیدا کرده است و تا نام زن یا مرد برده میشود، حالتی به شنونده دست میدهد که گویا این دو اسم را نشنیده است. این امر، نشانه بیماری جامعه است و فردی که چنین است بیمار میباشد و به کسی میماند که آهن بدنش زیاد است و اگر دست به پارچهای زند، نیروی الکتریسته و رانش، او را میگیرد. ارتجاعی بودن مردان و انزواگرایی زنان، حساسیتهای بسیاری در جامعه پدید آورده است. جامعه حساس به کسی میماند که به نوعی خوراکی حساسیت دارد و با خوردن آن، سر و صورت وی قرمز میشود؛ بهطوری که گویا به سرخک مبتلا شده است. در مسایل فکری نیز این گونه است و کسانی که دارای حساسیت میباشند، باید به روانشناس مراجعه کنند. البته، مراد از روانشناس، حکیم و فیلسوف انسانشناس است، نه آن که تنها چکش پلاستیکی به دست میگیرد و بر زانوها میزند تا تنش عصبی فرد را به دست آورد.
(۸۸)
نقد سیاست جداسازی مردان و زنان
سخن گفتن، نماز خواندن، بحث کردن و منبر رفتن که چنین مفاسدی در آن دیده نمیشود برای هیچ یک و با حضور زنان یا مردان ممنوع نشده است و لازم نیست مرد تنها برای مردان یا زن فقط برای زنان درس گوید، منبر رود و یا مشاغل اجتماعی را برگزیند که با همگنان و همجنسان خود ارتباط داشته باشد. برای نمونه، زن میتواند راننده تاکسی گردد و در جامعه سالم میتواند مسافران مرد نیز داشته باشد. البته، زن نباید مشاغل زیانبار را برای خود برگزیند یا در مثالی دیگر لازم نیست مردان و زنان در اتوبوس واحد از هم جدا گردند، بلکه چاره واقعی این است که دولت چنان رفاه عمومی را گسترش دهد که هر انسانی با حفظ تشخص و جایگاه خود، در صندلی اتوبوس بنشیند و کسی بر روی پا نایستد و یا از کثرت جمعیت بر هم فشار نیاورند و حرمت و کرامت آنان پاس داشته شود و این گونه است که عفاف عمومی شکل میپذیرد. در غیر این صورت، میشود زنی در شب احیا و داخل مسجد و از پشت پرده، مردی را به خود مشغول دارد و چنانچه اکسیر عفاف و کفاف با فراهم آوردن امکانات رفاهی عمومی و بالا بردن توان خرید مردم با نهادینه کردن فرهنگ کفاف و قناعت وجود داشته باشد، نیاز به سختگیری و جدا ساختن زنان و مردان از هم نیست و بدون آن، هرگونه جداسازی فایده چندانی در بر ندارد. اگر عفاف باشد، زن و مرد میتوانند در
(۸۹)
تاکسی کنار هم بنشینند و جهت اطمینان حایلی بین خود بگذارند؛ ولی چنانچه جامعه بیمار باشد و نیازهای جنسی جوانان برآورده نشود و نکاح شرعی در جامعه کاهش یابد و فقر رو به ازدیاد گذارد و نرخ بیکاری بالا رود، حتی اگر زن و مرد در مسجد نیز از هم جدا شوند، باز از راهی دیگر به هم میرسند.
رعایت حریم و معاشرت سالم
زن و مرد نامحرم نه میتوانند با هم رفتاری همانند رفتار زن و شوهر داشته باشند و نه رابطه مرد با زن میتواند مانند رابطه مرد با مرد یا زن با زن باشد، بلکه شریعت با تعیین مرزهای دقیق معاشرت این دو جنس مخالف، خواسته است دیانت، تقوا، طهارت و پاکی را در جامعه نهادینه سازد و کسی که در این معنا اندکی تردید داشته باشد، در همه اصول و فروع دین خود دچار مشکل میباشد و روشن است که گمراه، آلوده و فاسد است. وقتی سخن از رابطه و معاشرت مرد و زن به میان میآید، باید بر لزوم حریمی متناسب میان آن دو تأکید نمود و البته احکام معاشرت، چارچوبهایی را به ارتباط صوتی و کلامی نیز میدهد. ما نیز فقط به سخن دین اعتنا داریم، نه به عربی و فارسیهای دیگران. وقتی دین زن و مردی را نامحرم میداند؛ یعنی رابطه این دو مانند رابطه دو مرد یا دو زن در عورت است و در نتیجه تمام بدن زن برای مرد بیگانه پنهانداشت به شمار میرود. اجنبی از (أجنب، جَنب و جُنب) به معنای بعد و دوری گرفته شده که
(۹۰)
وقتی گفته میشود مرد و زن از هم اجنبی هستند یعنی آنان از لحاظ جنسی از هم دور و متفاوتند و این دو متجانب در صورتی میتوانند به عینیت برسند که میزان و ملاکی از طرف شریعت داشته باشند و این معیار آنان را قریب و نزدیک به هم سازد.
باید توجه داشت بیان شارع در این زمینه، حکایت ندای عقل و فطرت آدمی است، نه تأسیس حکم. لزوم پوشیدنی نبودن صورت زن و دستها تا مچ، حکمی طبیعی است و حکم به جواز از ناحیه شارع، امتنانی برای زن نیست.
ملاکهای محرمیت
محرمیت بر سه گونه میباشد و این گونه نیست که دو نامحرم به صورت مطلق و از همه جهات با هم نامحرم باشند و در نتیجه، زنی در میان بیشماری از افراد نامحرمِ مطلق، قرار گرفته باشد؛ چرا که زندگی در این صورت، حرجی و سخت میگردد و تنیدگی و خفگی معاشرتی به شخص دست میدهد.
گونههای محرمیت عبارت است از:
یکم ـ محرمیت میان زن و شوهر. این قسم بالاترین مرتبه محرمیت را دارد و میان زن و شوهر پیش میآید که در این رابطه هیچ نوع لزوم پوششی در میان زن و شوهر لازم ندارد و آنان به تمامی بدن و اندام یکدیگر میتوانند نگاه کنند و یا آن را لمس نمایند.
دوم ـ محرمیت نَسَبی و برخی از وابستگان سببی. محرمیت نسبی
(۹۱)
در میان خویشاوندانِ مرتبه نخست چون، پدر، مادر، خواهر، برادر، عمو، عمه، خاله و دایی است. برخی از محارم سببی نیز مانند مادر زن است. در این نوع محرمیت، همه اندام آنان بهجز عضو خاص، محرمیت دارد و اگر کسی خواهر، مادر و یا عمه و خاله و مادر زن خود را در غیر عورت ببیند، اشکالی ندارد. البته در جامعه ناسالم، بر اثر آلودگیها و فرهنگ زیست محیطی چنین چیزهایی عیب شمرده میشود و گاه آنان مؤمنتر از خداوند میگردند. هرچند چنین عرفی در جوامع بیمار شایسته است و وجود بیماری در این جوامع، همین امر را میطلبد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میان سینه حضرت زهرا علیهاالسلام را میبوسد و زبان او را در کام میگیرد ولی دیگران که از چنین سلامتی برخوردار نیستند نباید چنین کنند، بلکه گاه فرهنگ برخی خانوادهها چنان است که دختر با شنیدن صدای پدر، چادر میپوشد و یا در پوشیدن روسری خود در داخل خانه و بدون حضور نامحرم، الزام دارد و گاه به سلامت نگاه پدر خود مشکوک است یا گاه خواهری نسبت به یکی از برادران خود چنین پوششی را اختیار میکند و این عرف به خاطر پیشامد امور ثانوی است. همچنین محرم بودن آنان به این معنا نیست که لخت و عریان بودن در غیر عورت آنان لازم است و در راستای این محرمیت، تفاوت در مرتبههای گوناگون نسبت به سلامت و فساد افراد و چگونگی محیط پیش میآید.
سوم ـ محرمیت اجتماعی. این محرمیت به گستردگی نوع اول و
(۹۲)
دوم نیست و برای نمونه، دیدن صورت و دو دست تا مچ زن برای مرد نامحرم اشکالی ندارد. البته مرزهای این محرمیت را شرع تعیین میکند. زنان به زنان و مردان به مردان در غیر عورت خود محرم میباشند. البته، این احکام به اصل اولی خود بیان میگردد و چنانچه با خطر در غلطیدن به گناه و معصیت همراه شود، حرمت آن در جای خود باقی است. البته باید در جای خود پرسید آیا استثنای صورت و دستها تا مچ از باب تخصیص است و یا تخصص؛ به این معنا که این دو عضو باید پوشیده میشد اما چون چارهای از آشکاری آن نبوده و پوشاندن آن حرجی میگشته تخصیص خورده است یا از باب تخصص است و شارع از همان ابتدا نمیخواسته است آن را پوشیده دارد و در مثل، آیا این مسأله همچون «اکرم العلماء إلاّ الفساق» میماند یا همچون «اکرم العلماء إلاّ النجّار» است که خروج فساق از علما از باب تخصیص و خروج نجار از علما از باب تخصص است. ما به خروج تخصصی آن اعتقاد داریم؛ زیرا چنین جوازی در اصل طبیعت زن و مرد نهاده شده و بیان شارع، حکایت ندای عقل و فطرت آدمی است و نه تأسیس حکم تا حکم به جواز امتنانی از ناحیه شارع باشد، که در این صورت میبایست صورت زن در جایی از اندام او قرار میگرفت که وی آن را پوشیده نگاه میدارد و با پیشامد ضرورت از آن استفاده کند. متأسفانه، این بحث در فقه مطرح نشده و بزرگان دین آن گونه که باید این مسأله را پی نگرفتهاند.
(۹۳)
دین سهله و سمحه
دین روش زندگی و برای هدایت انسانها در مسیر طبیعی خود و پدیدهای گشایشی و برای آزادی(۱) است، نه بند و بست. دین بیپیرایه و سالم، هیچ گاه بر مردم سخت نمیگیرد، بلکه آنان را در مسیر طبیعی خود، همواره رو به پیش و به سوی کمال بیشتر میبرد. شریعت اسلام دین سهله و سمحه است، اما باید توجه داشت که گشایش در دین به معنای بیقانونی نیست، بلکه گشایش در عین قانون است. دین میگوید همه چیز مباح و رواست؛ مگر امور چندی که با عنوان محرمات شناخته میشود. قانونمندی شریعت مانند قانون راهنمایی و رانندگی است که رعایت آن گشایش در راه و مسیر را سبب میشود و از ترافیک و تصادف و مرگ جلوگیری میکند. این احکام بسان لنگرِ کشتی انسانی است که نبود آن، نوع انسانها را به تلاطم میکشاند.
شریعت سهل، ساده و عشقمحور
مرام شیعه مرام صفا، آسایش، حیات، نشاط و زندگی کامجویانه و دوری از هر گونه گناه، تباهی و غفلت است. دوری از گناهان به جای خود امری واجب است؛ اما عبوس بودن و سخت گرفتن در فتوا بر مردم، آن هم به بهانه احتیاطهای فراوانی که شمار آن هم اندک نیست، از احتیاط و تقوا به دور است و کمبود و نقص به شمار میرود.
- ما مفهوم آزادی را در کتاب «حقوق نوبنیاد» توضیح دادهایم.
(۹۴)
همانگونه که دین ما دین یسری و سهله و سمحه است، عالمان نیز باید یسری باشند. اگر کسی عسری گردد چنان خود را هم میگیرد که کسی نمیتواند حتی چیزی از او بپرسد. البته، کسانی چنین اخلاقی را بر میگزینند که در علم و دانش مرتبه پایینی دارند و از این که نتوانند پرسشی را پاسخ گویند واهمه دارند، از این رو با ترش نمودن چهره، یا بر آن هستند جرأت پرسش را از دیگران بگیرند و یا نقد آنان بر مطالب علمی، راه بسیار آسان اخمنمودن و ایجاد جنجال و غوغاییگری است. سختگیری سبب دین گریزی مردم و بهویژه جوانان میشود. این لطافت قلب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و عطوفت ایشان بود که مردم را به سوی آن حضرت گسیل میداشت:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»(۱).
اسلام و تشیع آیین نرمی، عطوفت، مهربانی، محبت و ولایت است. این اصل از اصول اولی دین، و حاکم بر هر چیزی است، همانطور که در اسمای الهی نیز همین حکم جریان دارد و تا خطا و اشتباهی از ناحیه بنده سر نزند، اسمهای ثانوی ـ و در عین حال ذاتی خداوند ـ ظاهر نمیشود. خداوند رحیم و رحمان است؛ ولی اگر کار به خطای فاحشی برسد، وی بر اساس حکمت و بر مدار عدالت خویش، شدید العقاب نیز هست. رحمت و رأفت دین، اصلی گسترده
۱ـ آل عمران/۱۵۹٫
(۹۵)
است که مردم را به سوی دیانت تشویق مینماید و این اصل باید بر متولیان و کارگزاران امور دینی نیز حاکم باشد. از رحمت پروردگار در کتاب «چهره عشق»، به تفصیل سخن گفتهایم.
اگر ما با الگوگیری از سیره پیشوایان دین علیهمالسلام هم آگاهی و آزادی و تقوا و آزاد منشی را ارج بنهیم و هم تنها آنچه را که خداوند از ما خواسته است، انجام دهیم و مرزهای شرعی را پاس بداریم، زندگی ما آسان و بدون دغدغه خواهد بود و فاصله گرفتن از شریعت است که زندگی را بر بندگان سخت، ناهنجار و ناخوشایند میسازد.
(۹۶)
(۹۷)
(۹۸)