چشمهٔ ۷۴_ ۴۰ : عبادت و بندگي خداوند

 

چشمه چشمه زندگی

 

چشمه چشمه زندگی


 

چشمهٔ « ۴۰ » ایمان و عمل صالح

ایمان با عمل صالح است که نمود پیدا می‌کند؛ چرا که ایمان صرف ویزیت عقیده نیست و باید داروی کردار هم مصرف نمود تا به سلامت و سعادت دست یافت.

  1. بقره / ۲۸۲٫

(۴۹)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۴۱ » گذشت و بهشت

یکی گذشت می‌کند تا به بهشت رسد و دیگری گذشت می‌کند تا به قرب حق تعالی دست یابد اما اولی با قرب به بهشت از حق دور می‌شود و دومی با قرب به حق به بهشت نیز وصول پیدا می‌کند. به تعبیر دیگر، کسی که برای ترس از جهنم، عبادت خدا را می‌نماید، خدای وی همان جهنم است که اگر نبود او هم عبادتی نداشت و حرمت خدا را پاس نمی‌گفت، کسی هم که به خاطر طمع به بهشت به عبادت حق می‌پردازد چنین است و خدای وی بهشت است. خوشا به حال آن که خدا را نه برای بهشت می‌خواهد و نه برای در امان ماندن از جهنم و تنها دل به او دارد و بس.

بندگی آن است که انسان را به خدا برساند. حال اگر کسی عبادت کند که به موهبتی برسد و نعمتی به دست آورد یا از نقمتی برهد و آسیبی نبیند، او بندگی خدا نکرده بلکه ریاضتی را تحمل نموده است. کسی که تنها بندگی خدا می‌کند، آثار موهبتی آن را می‌بیند و به هر دو می‌رسد؛ همان‌طور که گفته‌اند: چون که صد آید نود هم پیش ماست.

 


 

 

چشمهٔ « ۴۲ » ایمان به رازق

آن که برای به دست آوردن روزی به هر دری می‌زند یا خود را به هر حرامی آلوده می‌کند یا دزدی می‌کند، هیچ باور و عقیده ندارد که خداوند رازق است.

(۵۰)

 


 

 

 

چشمهٔ « ۴۳ » بندگی و شکرگزاری

عبادت، تعبد نیست تا در آن تحکم باشد، بلکه تشکر است که همراه با شوق و عشق است. کسی که عشق دارد می‌خواهد بهانه‌ای داشته باشد تا با معشوق خود گرم بگیرد آن گونه که کم‌ترین رنجشی در معشوق ایجاد نشود و عبادتی که معشوق خود آن را ترسیم کرده باشد این مهم را به انجام می‌رساند. تشکر و اظهار خشوع و محبت به خدایی که بی‌نهایت است و شمارشی برای نعمت‌های بی‌پایان او و لطفی که به بنده دارد نیست. خدایی که زمین را در زیر پای بنده هموار قرار داد و آسمان را بر سرِ او برافراشت و به او اندامی زیبا و راست‌قامت داد. به او دست داد و برای آن انگشتانی به اندازه‌ها و شکل‌های گوناگون قرار داد تا از عهدهٔ ظریف‌ترین کارها بر آید. به او قدرت اندیشه داد و روح در او دمید تا از آن لذت برد و به افق‌های بالا دست یابد. همسری برای او آفرید تا در کنار وی آرامش یابد و قدرت تسخیر هر چیزی را برای وی فراهم آورد و به او نعمت داد و نعمت داد و نعمت داد که حتی به شماره نمی‌آید تا چه رسد به آن که شکر آن را با عبادت به‌جا آورد. عبادت، نمود تشکر از آفریننده‌ای بی‌انتهاست. عبادتی که خود به بنده آموزش داد و نعمت تعلیم آن نیز شکری می‌طلبد. البته در کنار این تعلیم، هزاران قدرت از قلب، مغز، معده، کلیه، و هزاران حرکت جوانحی و جوارحی با نظمی که در طبیعت است و امنیت و قرار را برای آدمی رقم می‌زند، با تأثیر و تأثری که ژن‌ها و وراثت از نسل‌های گذشته داشته است، همه و همه در کار است تا چنین شکری شکل گیرد.

(۵۱)

البته همان‌طور که نعمت‌های الهی برای آدمی قابل شماره نیست، وی از انجام شکرگزاری در برابر آن نیز ناتوان و درمانده است. افزون بر این، هر قدر انسان نعمتی را بیش‌تر بشناسد، نسبت به آن بدهکارتر می‌شود.

تشکر امری عام میان تمامی پدیده‌هاست و هر پدیده‌ای به شیوه‌ای از دیگری شکرگزاری دارد. حیوانی سر تکان می‌دهد و دیگری دُم می‌جنباند. یکی می‌گوید دست شما درد نکند و دیگری به نشانهٔ تشکر انگشت شصت خویش را نشان می‌دهد و یکی سر خم می‌نماید و دیگری دست می‌بوسد. خداوند نیز برای شکرگزاری عبادت‌های متفاوتی را آورده است که رهنمود نبوی «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی» نمونه‌ای از آن است.

کسی که عبادت ندارد و طریق شکرگزاری نمی‌پوید این همه نعمت بدون منت را نادیده گرفته و نمک خورده و نمک‌دان شکسته و از ادب انسانی که حتی حیوان‌ها آن را مراعات می‌کنند دور مانده است. از عبادتی که در برابر آن پاداش می‌بیند و چنین نیست که مقابل کردهٔ ناچیز وی در برابر این همه نعمت، ده‌ها برابر پاداش و نعمت دیگر نباشد.

عبادت را باید در اولیای الهی سراغ گرفت. آنان که با عشق خداباز بوده‌اند. بازی‌هایی که خون خود را برای آن ریخته‌اند. خدایی که بی‌نهایت در بی‌نهایت عوالم، قیامت، مخلوق، بهشت و جهنم داشته و دارد معشوق اولیای الهی است. خداوندی که پدیده‌های خود را بارها و بارها خلق نموده و مزهٔ مرگ را به آن‌ها چشانده و هر یک را بارها و بارها در مرتبهٔ دیگری ظهور داده است. هر عالمی برای انسان ابتدای راه قرار دارد، اولی که آخر ندارد و آخری که اول ندارد و نه اولی دارد و نه آخر.

(۵۲)

اولیای خداوند با رؤیت خدای چنین زیبایی‌هاست که مدهوش می‌شوند و آن همه عبادت می‌نمایند، عبادتی که خود آن را نمی‌دیدند و از آن شرمنده بودند. اینان نه زورشان به خدا می‌رسد و نه رهاکنندهٔ او هستند، از این رو در راه او کشته می‌شوند و خداوند هم جان آنان را می‌ستاند تا آسوده شوند.

 

 


 

چشمهٔ « ۴۴ » تکرارناپذیری عبادات

هیچ کرده و فعلی و هیچ عبادتی تکرارپذیر نیست و از ازل تا به ابد نمی‌توان عبادتی را به تکرار آورد؛ چرا که خداوند هر لحظه در شأنی است و او که ازلی و ابدی است بی‌نهایت شؤون دارد و اگر کسی بپندارد زندگی تکراری دارد یا نماز خود را به تکرار می‌گزارد اشتباه می‌کند. اولیای خدا با عبادت خود، خویش را کمی به آن شأن بی‌نهایت نزدیک می‌سازند و در کمین شؤون می‌نشینند تا لحظه‌ای دیدهٔ خود را به دیدار او تازه‌تر سازند.

 یک لحظه غافل از آن شاه نباشی

شاید نگهی کرد و تو آگاه نباشی

افزون بر این، عبادت، باشگاهی برای تمرین و تقویت بنده برای رسیدن به یقین است و تمرین‌های پی‌درپی تکرار نیست؛ همان‌طور که اگر ورزش‌کاری یک روز هارتل نزند بدن وی سستی پیدا می‌کند. با این توضیح، عبادت را نمی‌توان امری نمادین و سمبولیک که معنایی نداشته باشد یا نمایشی سیاسی دانست.

(۵۳)

 

 

 


 

چشمهٔ « ۴۵ » نگاه‌داشت عمل

به دست آوردن پیروزی هیچ گاه به اهمیت نگاه داشتن پیروزی نیست. در سنجش و محاسبهٔ کردار نیز مهم این است که بتوان کرده را از آسیب‌ها و آفت‌ها حفظ نمود و خود را از موانع دور داشت که کوچک‌ترین چالشی گاه می‌تواند بزرگ‌ترین کارها و پیروزی‌ها را عقیم سازد. گران‌سنگ‌ترین یاقوت گاه به ضربهٔ فردی ناشی شکسته می‌شود و ارزش خود را از دست می‌دهد. هیچ گاه برای سنجش کردار به بزرگی و کوچکی آن و نیز به اندکی زمان گذاشته شده به آن نگاه نمی‌کنند که این امور کمی است و حقیقت و ارزش به کیفیت است. این ترازوی دنیاست که کمّی‌سنج است و میزان آخرت به کیفیت عمل نگاه می‌کند؛ پس نباید به ظاهر و کوچکی یا بزرگی عمل نگریست، بلکه باید باطن عمل را دریافت.

برای نمونه، دو گیاه باارزش «ریحان» و «سیب‌زمینی» که این زمان‌ها ارزش آن دانسته نمی‌شود، می‌تواند سلطان گیاهان باشد و چنان گران شود که تنها توان‌گران قدرت خرید آن را داشته باشند اما همین دو گیاه اگر به ویروسی بیماری‌زا آلوده گردد باید آن را کامیون کامیون دورریز نمود.

کسی که دیدی توحیدی و شهودی وحدت‌گرا به عالم دارد و جز ذات خداوند نمی‌بیند و ذات و استقلال را منحصر به او می‌داند، هیچ یک از کردار آدمیان را تفاوت نمی‌نهد؛ همان‌طور که تمایزی میان هیچ یک از پدیده‌ها نمی‌بیند. با این وجود، در محکمهٔ عدل و رحمت الهی، مهم این است که کرده آلوده به کرم شرک و ویروس ریا و میکروب طمع و غرض نباشد و آن را چون غده‌ای بدخیم، آلوده نساخته باشد، وگرنه

(۵۴)

عمل حتی اگر زیارت خانهٔ خدا یا دیدار اولیای الهی باشد و میکروب شرک و ریا به آن آسیب رسانده باشد، ارزشی برای آن نیست و عیاری ندارد، اما عمل سالم، حتی اگر آب کردن آفتابه‌ای باشد، قیمتی بی‌شمار می‌یابد؛ به گونه‌ای که در وصف یک نفس آن گفته می‌شود از عمل جن و انس برتر است.

مهم‌ترین آفت عمل و کردار آدمی نیز طمع‌ها و غرض‌هایی است که در لایه‌های آن پنهان می‌شود و آن را از خلوص می‌اندازد. طمع‌هایی بیماری‌زا و مهلک که گاه از ریزاندام‌ها کوچک‌تر است و بدون داشتن چشمی مسلح که نقشه‌های شیطانی نفس را بشناسد، نمی‌توان آن را دید. برای نمونه، ریا برای کسانی است که طمع می‌ورزند، چه طمع در خلق و چه طمع در حق. اینان حاضرند خدا را هم تیغ زنند؛ چرا که در پی منفعت می‌باشند؛ ولی اولیای خدا چون حتی به حضرت حق طمعی ندارند، موضوعی برای ریا ندارند.

اگر کسی خلوص داشته باشد به کسی باج نمی‌دهد و آنان که همواره در پی حفظ آبروی خویش هستند و برای کرم ریا در سیب عمل خود لانه‌گزینی می‌کنند، از این وادی دور می‌باشند؛ زیرا خداوند را فاعل عمل نمی‌دانند و خود را می‌بینند وگرنه به دام ریا گرفتار نمی‌شدند. اهل ریا مشکل توحید دارند وگرنه چنین شرک نمی‌ورزیدند. کسی که با تمجید دیگران خشنود می‌شود و با نکوهش آنان ناراحت و افسرده می‌گردد و کسی که رد احسان دارد و فعل بنده را فعل خداوند نمی‌بیند، بداند هنوز در نهان خود شرک دارد. البته مراد این نیست که به خلق خداوند باید بی‌اعتنا بود، بلکه سخن این است که نباید حالت رسوبی داشت تا از مدح و ذم دیگران دل‌آشوب شد و تغییر کرد.

البته این معنا در هر کرده‌ای جریان دارد، حتی کسی که نفس می‌کشد و

(۵۵)

گمان می‌کند که او خود نفس می‌کشد و این فعل، فعل اوست، بداند که او به شرک آلوده است. همین طور است تسبیح خداوند که در حقیقت خداوند خود تسبیح خویش می‌کند ولی آن را به دست اختیار کم‌رمق بنده سپرده است.

 


 

 

چشمهٔ « ۴۶ » تفاوت حمد و شکر

حمد، ستایشی ذاتی است و شکر سپاسی است که بعد از نعمت می‌باشد و به تعبیر منطقی عرضی و به اصطلاحی عامی شکمی است.

 


 

 

چشمهٔ « ۴۷ » ارزش ایمان

کسی که ایمان ندارد از امنیت دور است و همواره انواع ترس‌ها و تنیدگی‌های روانی بر نفس او چیره است. ترس‌ها و استرس‌های روانی با فراوانی شعبه‌هایی که دارد، با ایمان است که به امنیت و قرار می‌رسد. کسی که مؤمن به خداست، دست‌کم به لحاظ داشتن اطمینان و آرامشی که از ایمان خود به دست می‌آورد منتی بر خدا ندارد که مسلمان و مؤمن شده است؛ همان‌طور که اقدام برای واکسیناسیون و پیش‌گیری در برابر بیماری، سبب نمی‌شود فرد برای مراجعه به پزشک منتی داشته باشد بلکه باید منت پزشک را نیز که سلامتی فرد را تضمین می‌کند به جان خرید.

باید توجه داشت ایمان به داشتن ریش و عصای آبنوس نیست، بلکه

(۵۶)

ایمان محتوای عمل است که از باطن به ظاهر می‌گراید و حفظ ظاهر را نیز پاس می‌دارد.

 


 

 

چشمهٔ « ۴۸ » هدایت ایصالی

هدایت یا ایصال الی المطلوب است که شخص هدایت‌گر با شما همگام می‌شود و شما را به مقصد می‌رساند و یا تنها صرف ارایهٔ طریق است و به شما توصیه می‌نماید تا این راه را بروید اما با شما همسفر نمی‌گردد. ما در جای خود گفته‌ایم تمامی هدایت‌های حضرت حق تعالی هدایت ایصالی است و حتی هدایتی که ارایه‌ای پنداشته می‌شود در حقیقت ایصالی است.

 

 


 

چشمهٔ « ۴۹ » فقط خدا

فقط خداست که در تمامی پدیده‌ها رخ نموده و جلوه‌گر است. کسی بدون خدا نه می‌تواند لطف کند و نه می‌تواند بغضی داشته باشد.

 


 

 

چشمهٔ ( ۵۰ ) نفی تعلق

بسیاری از آن‌چه انسان درون خانه نگاه می‌دارد ارزش نگه‌داری ندارد و تنها موجب می‌شود جای وی تنگ و زندگی بر او ضیق شود. خانهٔ قلب آدمی نیز اگر با تعلقات پر شود، نفس آدمی را به تنگ می‌آورد و او را

(۵۷)

به ضعف اعصاب مبتلا می‌سازد. بسیاری از دوستی‌ها و دوستان، خانه، خودرو، کامپیوتر، موبایل و دیگر وابستگی‌ها جز آلوده کردن قلب و تنگ کردن آن کار دیگری نمی‌کند و حکم آشغال را دارد و باید تعلق قلب را از آن زدود. نشانهٔ تعلق نداشتن نیز این است که میان داشتن و نداشتن تفاوتی نمی‌نهد و از هر هوا و خواهشی خالی است. چنین فردی به داشته‌ها دل‌خوش است و در پی نداشته‌ها نیست و کباب و نان خشک برای او یکی است؛ زیرا او ملأ و پُر است و جایی برای هوا ندارد و به رزق خویش خوش است.

از چیزهایی که می‌تواند انسان را بی‌هوا سازد ابتلا به فقر است. کمبودهای زندگی می‌تواند ریاضتی برای تحقق بی‌هوایی باشد و برای نمونه اگر همسر نامناسب یا فرزند نابابی دارد به گونه‌ای با آنان مهربانانه زندگی کند که گویی ثروتمندترین فرد روزگار است.

ذکر «لا اله الا الله» نیز گناهان را ذوب و هوس‌ها را پاره پاره می‌کند. اگر کسی این ذکر را نگوید، دل وی پس از مدتی چرکین می‌شود.

بی‌هوایی و بی‌تعلقی شروع بندگی است. وقتی انسانی بی‌هوا و بی تعلق می‌گردد، تازه ابتدای بندگی اوست و تنها به بند خداوند بند است. چنین انسانی که هم در داشتن با خداست و هم در نداشتن، از فشار قبر نیز ایمنی دارد و تلخی و سختی آن برای وی نیست؛ چرا که او خود را از هر چیزی کنده و رها کرده است و دیگر نیازی به فشار برای رهایی ندارد.

انبیا و اولیای الهی علیهم‌السلام در بند هیچ تعلقی نبودند به گونه‌ای که ابتدا شناسنامهٔ خود را نزد خداوند باطل نمودند و سپس به میان مردم آمدند. آنان چون بی هیچ هوایی بودند هیچ چموشی نسبت به حضرت حق نداشتند. در این‌جا می‌توان چنین تعبیری آورد که خداوند نخست اولیای خود را اخته می‌سازد، سپس همه چیز را به آن‌ها می‌دهد.

(۵۸)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۵۱ » خداوند عتیقه‌فروش

خداوند با اولیای خود همانند عتیقه و جواهر قیمتی رفتار می‌کند و نه همانند نان نانوایی. نانوا تمامی نان‌های خود را می‌فروشد تا نماند و بیات نشود و میوه‌فروش تمامی میوه‌های خود را هرچه زودتر می‌فروشد تا نماند و پلاسیده و فاسد نگردد؛ اما عتیقه‌فروش سعی می‌کند جواهر قیمتی خود را جایی نگاه دارد تا پس از ده‌ها سال آن را بفروشد؛ چرا که هر قدر بیش‌تر بماند، ارزش بیش‌تری پیدا می‌کند.

 


 

 

چشمهٔ « ۵۲ » کمک از قادر مطلق

اگر قرار باشد انسان به کسی دست یازد و از او یاری جوید، هیچ کس سزاوارتر از خداوند متعال که قادر مطلق است نمی‌باشد؛ حتی پیامبران الهی.

 


 

 

چشمهٔ « ۵۳ » جایگاه خداوند

خداوند در دل‌های شکسته است. دل‌هایی که بسیار باز و وسیع است.

(۵۹)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۵۴ » وکیل بودن حق

قرآن کریم، خداوند را وکیل همگان معرفی می‌نماید و وکالت را از بندگان حق تعالی حتی از پیامبران الهی علیهم‌السلام نفی می‌کند و این خداوند است که خود پناهگاه تمامی بندگان خویش است و آنان را به دست خود حمایت، محبت و نوازش می‌نماید؛ برای نمونه می‌فرماید: «وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ وَکیلٌ»(۱) و در آیات چندی آمده است: «وَمَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِوَکیلٍ»(۲).

 


 

 

چشمهٔ « ۵۵ » اسراف حقیقی

هر چیزی که در غیر خداوند مصرف شود، اسراف است. قرآن کریم می‌فرماید: «لاَ جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَلاَ فِی الاْآَخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَی اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ»(۳).

همهٔ حرکت‌ها، تنفس‌ها، سلامتی، بیماری و همه و همه برای وصول به خداست و اگر در این راه هزینه نشود اسراف است ولی چه بسیار اندک‌اند کسانی که به غایت نهایی که وصول الهی است می‌رسند.

  1. انعام / ۱۰۲٫
  2. انعام / ۱۰۷، زمر / ۴۱ و شوری / ۶٫
  3. غافر/ ۴۳٫

(۶۰)

 

 

 


 

چشمهٔ « ۵۶ » عبادت تشریعی و تکوینی

عبادت دارای دو لحاظ تکوین و تشریع است. عبادت تکوینی در مرتبهٔ نزول است که به اجبار، همهٔ هستی در عبادت هستند؛ چرا که همه ظهور حق تعالی می‌باشند و میان هیچ یک از پدیده‌ها خواه کافر باشند یا مؤمن، تفاوتی در این عبادت و بندگی نیست.

اما عبادت تشریعی، نه سیری نزولی که بر شدنی صعودی است که با پذیرش مراتب طبیعی عالم و توحید چیره بر آن به اراده و اختیار شکل می‌پذیرد و بنده را تا مراتب عالی کمال پیش می‌برد به‌گونه‌ای که بنده می‌تواند آیینهٔ ایزدنما گردد.

 

 


 

چشمهٔ « ۵۷ » فطرت خداپرستی

انسان‌ها به‌طور فطری خداطلب و خداجو هستند و به صورت فطری می‌خواهند خدایی را که می‌جویند عبادت کنند، بر این اساس است که اگر کسی پیامبری را به خود نبیند تا راهنمای او در عبادت باشد، برای خویش خدایی می‌سازد تا او را عبادت کند که ممکن است عقل وی او را به خدای حقیقی رهنمون شود و ممکن است به خدایگان‌پرستی بیالاید و یا به پرستش بت‌ها رو بیاورد.

(۶۱)

 

 

 


 

چشمهٔ « ۵۸ » رسم بندگی

انسان رسم بندگی را بداند، خداوند رسم بنده‌پروری را خوب می‌داند.

 

 


 

چشمهٔ « ۵۹ » کعبه و حس‌گرایی انسان

انسان با حواس خود بزرگ شده است و کم‌تر می‌شود امور مجرد و ماورای ماده را درک کند. فطرت خداخواهی، عبادت و پرستش نیز موجب می‌شود وی همواره در پی خداوند باشد و او اگر خدای حقیقی را نیابد، برای خود بتی می‌سازد و به پرستش او می‌پردازد. حتی بیش‌تر آنان که به هدایت انبیای الهی علیهم‌السلام به خدای حقیقی رهنمون شده‌اند، باز دل آرامی ندارند و خدایی را می‌خواهند که قابل لمس و حس باشد. این‌جاست که خداوند عالمیان برای این که در عبادت بندگان تشتت پیش نیاید و همه به یک سو باشند و مبادا کسی دست به دامان گوسالهٔ سامری شود، خانهٔ کعبه را بنا می‌نهد و فرمان می‌دهد گرد آن طواف نمایند، به سمت آن نماز گزارند.

افزون بر این، طواف چنین خانه‌ای موجب ریزش آدم و تواضع او در مقابل حق می‌گردد؛ چرا که او فرمان به چرخیدن دل دور گِل می‌دهد و انسان می‌گوید چشم و فرمان او را بی‌کم و کاست اطاعت می‌کند و هم‌چون ابلیس نیست که از سجده در برابر حضرت آدم سر باز زند و تکبر ورزد و خود را که از آتش است از آدم که گِل است برتر ببیند.

(۶۲)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۶۰ » محدودیت عمل و گستردگی نیت

عمل تنها یک نمود و یک هیأت در خارج دارد اما نیت می‌تواند شکل‌های گوناگون و بی‌نهایتی داشته باشد دو رکعت نماز را می‌توان برای همهٔ پدیده‌های هستی خواند یا برای همهٔ اسیران یا برای مردم یک روستا یا برای اموات.

 


 

 

چشمهٔ « ۶۱ » ادب در مقابل حق

حضور در برابر پروردگار آدابی دارد که با ادب عقلایی برابری ندارد. کسی که می‌گوید من همان‌طور که در حضور خلق پا دراز نمی‌نمایم، در حضور خداوند نیز شرم دارم پای خود را دراز کنم، غافل است از این که ایستاده بودن وی در مقابل خداوند نیز با این ملاک، بی‌ادبی است و افقی یا عمودی بودن وی تأثیری برای خداوند ندارد که به قیومیت خود در هر جایی حاضر است و باید ادب را به‌گونه‌ای دیگر پاس داشت.

 


 

 

چشمهٔ « ۶۲ » نماز دنیا

نماز تکلیفی دنیوی است و در عوالم دیگر از آن خبری نیست به عکس معرفت و حقیقت عبادت و بندگی که در تمامی عوالم وجود دارد.

(۶۳)

 

 

 


 

چشمهٔ « ۶۳ » ترازوی عمل

هم‌اینک ترازوهای بسیاری در شکل‌های مختلف و با کاربردهای گوناگون اختراع شده است به گونه‌ای که برای فشار خون، سنجش چربی، قند و دیگر امور نیز میزانی وجود دارد. انسان می‌تواند در آینده ترازوها و میزان‌هایی برای ارزش‌های شرعی اختراع نماید و ارزش کردارهای خود مانند صلوات یا نوافل را با آن بسنجد و به صدق ثواب‌هایی که در کتاب‌های روایی برای این کردار گفته شده است برسد و ارزش بندگی را نیز محاسبه نماید وگرنه احالهٔ آن به قیامت برای امروز سودی ندارد.

 

 


 

چشمهٔ « ۶۴ » سجده و نهایت خضوع

اگر کسی خارج از هر نگاه مذهبی و به عنوان فردی بی‌طرف به حالت سجدهٔ مسلمانان نگاه کند، می‌بیند آنان در این حالت، اسافل بدن را رو به بالا می‌گیرند و پیشانی را و سر را به طرف پایین و روی خاک فرود می‌آورند و چنین چیزی برای او توجیهی مثبت ندارد؛ در حالی که سجده بهترین حالت برای نشان دادن خضوع است وگرنه نمرودها و فرعون‌هایی به وجود می‌آمدند که ادعای خدایی آنان به مراتب بیش از فرعون و نمرود گذشته بود. البته دیگر پدیده‌های هستی مانند حیوانات که از این نوع سجده معاف هستند به خاطر این است که جز بندگی ادعای دیگری ندارند و در میان آنان نمی‌توان فرعون‌ها و نمرودها یافت.

(۶۴)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۶۵ » اثر سجده

قرآن کریم در وصف یاران پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(۱)؛ علامت و شناسهٔ آنان بر اثر سجود در چهره‌هایشان است.

اثر سجده بر چهره غیر از اثر مهر و پیشانی است و سیمایی که اثر سجده دارد غیر از چهره‌ای است که اثر مهر بر پیشانی آن است؛ گرچه می‌شود هر دو اثر در فردی جمع گردد. اثر سجده بر چهره همان نورانیت و صفایی است که از سجده بر چهره بر جای می‌ماند و دل را روشن و چهره را جلا و روشنا می‌دهد.

 

 

 


 

چشمهٔ « ۶۶ » شب برای بیداری

شب برای آن نیست که به تمامی خوابیده شود، بلکه تنها باید پاسی از شب که سر شب است را خوابید و در غیر این ساعت، اصل بر بیدار بودن است. قرآن کریم می‌فرماید: «قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلِیلاً»(۲). بنابراین بیش‌تر شب را باید بیدار بود و کمی از آن را خوابید. البته این اصل برای آنان است که ظرفیت بالایی برای پذیرش رحمت‌های شبانهٔ الهی را دارند.

  1. فتح / ۲۹٫
  2. مزمل / ۲٫

(۶۵)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۶۷ » اثر روزه

روزه سبب زیبایی جسمانی می‌شود و چهره را نورانی و شاداب می‌نماید. آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه‌الله شاگردی داشتند که در طول سال روزه بود. وی وقتی در کنار ایشان می‌نشست، مراجعان که برای پرداخت وجوهات مراجعه می‌کردند ایشان را به جای آقای مرعشی اشتباه می‌گرفتند. وی پدربزرگ شهید مفتح بود که طول سال را روزه می‌گرفت و همین امر سبب شده بود در پیری چهره‌ای زیبا و نورانی داشته باشند.

 

 


 

چشمهٔ « ۶۸ » حکمت چرخش روزه

روزه افزون بر فواید معنوی و نیز جسمی که در بدن بر جای می‌گذارد، نوعی ریاضت به شمار می‌رود. ریاضتی که به سبب مطابقت با ماه قمری چرخش دارد و بدن را در وقتی معین به آن عادت و سازگاری نمی‌دهد و هم در اعتدال بهاری با هوای لطیف و زنده کننده‌ای که دارد و هم در اعتدال پاییزی با هوای خشن و خشک کننده‌ای که دارد و هم در روزهای کوتاه و سرد زمستان و هم روزهای گرم و بلند تابستان چرخش دارد.

 

 


 

چشمهٔ « ۶۹ » بهترین شیوهٔ نذر

کسی که می‌خواهد نذر کند بهتر است آن را مشروط بر برآورده شدن

(۶۶)

خواستهٔ خود نکند؛ چرا که نباید کرم خداوند را مشروط نمود. بهتر است انسان نذر خویش را بدون برآورده شدن حاجت خود ادا کند و دل به رضایت خدا بندد و هرچه او برای وی تقدیر کرده است را خوش بداند.

 

 


 

چشمهٔ « ۷۰ » اثر عبادت

می‌گویند نماز چون چشمه‌ای است که نمازگزار خود را روزانه پنج بار در آن شست‌وشو می‌دهد. اگر کسی پنجاه سال نماز بگزارد و خود را به صورت مستمر و پیوسته در چنین چشمه‌ای بشوید باید پاکی درون و طهارت روح وی و جلا و صفای نفس او بسیار گسترده و ژرف شده باشد که اگر چنین نباشد به انجام حرکاتی نمایشی مشغول بوده و نه به نماز. نمازی بر روح آدمی تاثیرگذار است که امور منفی از آن دور باشد. نمازی که هم‌چون چشمه آلوده نباشد بلکه مولّد، تازه، گوارا و خنکای قلب و روشنی دیده باشد وگرنه اگر نمازگزار چنین نمازی نداشته باشد مانند ورزش‌کاری است که به دود اعتیاد داشته باشد.

 

 


 

چشمهٔ « ۷۱ » شرط اصلی عبادت

عمده‌ترین شرط عبادت نه تحصیل طهارت ظاهری است که نبود استکبار است.

(۶۷)

 

 


 

 

چشمهٔ « ۷۲ » استجابت دعا

خداوند در قرآن کریم به صورت مطلق می‌فرماید دعا نمایید تا خواستهٔ شما را اجابت نمایم: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ»(۱). باید توجه داشت تمامی دعاهای بندگان پذیرفته شده است اما برخی از آن در دنیا برآورده می‌شود و آن‌چه دنیا قابلیت تحقق آن را ندارد در آخرت مستجاب می‌گردد.

 


 

 

چشمهٔ « ۷۳ » تعقیبات نماز

تعقیبات نماز صرف، دعا خواندن در پی نماز نیست، بلکه نگرشی تازه به نماز است که با تأمل در ادعیه می‌توان آن را به دست آورد.

 


 

 

چشمهٔ « ۷۴ » عبادت زن در ایام عادت

درست است که زنان نباید در ایام عادت نماز بگزارند، ولی این بدان معنا نیست که آنان نمی‌توانند به هنگام نماز بر سجاده بنشینند. زن می‌تواند رکوع و سجده داشته باشد و ذکر بگوید و یا صورت نماز را بدون تکبیر ورود به نماز بیاورد و تمرین بندگی و سرسپردگی در برابر حق تعالی که خدای مهر و پرودگار صفاست داشته باشد.

  1. غافر / ۶۰٫

(۶۸)

 

سستی و کاهلی نسبت به نماز در زنان بیش‌تر است؛ چرا که آنان مدتی که در عادت هستند نمی‌توانند نماز بگزارند و همین امر سبب سستی آنان می‌شود. شریعت برای همین منظور برای زن مستحب دانسته است در زمان پریود در وقت نماز بر سجاده بنشیند و ذکر بگوید تا در زمان پاکی به سستی در عبادت نگراید.

مطالب مرتبط