توضیح المسائل : جلد یکم

توضیح المسائل جلد یکم احکام دینی برابر با فتاوای حضرت آیت‌الله العظمی حاج محمدرضا نکونام ادام الله ظله العالی

توضیح المسائل : جلد یکم

بخش سوم: عبادت (نماز)


 

۶ ـ نماز

درآمد

نماز، بهترین کردار در دین و کامل‌ترین چهره فروتنی در پیشگاه حضرت حق است که سبب قرب مؤمن به خداوند و دوری وی از هر گونه کژی، کاستی و ناپاکی می‌گردد.

بهترین رابطه و پیوند انسان با خدای خود، نماز است که حرارت شوق و محبت و شعله عشق را در دل او فزونی می‌بخشد و جان را از شراب سخن گفتن با معشوق سیراب می‌سازد.

نماز، ساییدن پیشانی بندگی بر آستان حضرت دوست و سخن گفتن با معبود است که غفلت و شتاب‌زدگی را برنمی‌تابد.

نمازگزار برای به دست آوردن توان انجام بهترین ارتباط با خالق خویش نیازمند توبه و استغفار است و نیز از گناهانی که مانع برقراری این ارتباط است؛ هم‌چون: حسد، کبر، غیبت، حرام‌خواری و هر آن‌چه که مایه پراکندگی حواس وی می‌گردد، پرهیز می‌نماید و خود را با آراستگی تمام در برابر معشوق ظاهر می‌سازد و حضور قلب را پاس می‌دارد.


 

مبادی و شرایط نماز

(۲۲۳)


 

نمازهای واجب

م « ۹۸۲ » نمازهای واجب بر شش‌گونه است:

یکم ـ نمازهای شبانه‌روز و آن‌چه به آن پیوسته و مرتبط است؛ مانند: نماز جمعه، نماز احتیاط، نماز قضا و نمازی که باید دوباره خوانده شود.

دوم ـ نماز آیات؛ که هنگام زلزله، خورشیدگرفتگی، ماه‌گرفتگی و مانند آن خوانده می‌شود.

سوم ـ نماز میت؛

چهارم ـ نماز طواف کعبه؛

پنجم ـ نماز قضای پدر؛

ششم ـ نمازی که به واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب می‌شود.


 

نمازهای مستحب

نمازهای مستحب بسیار گسترده می‌باشد که مهم‌ترین آن عبارت است از:

نافله‌های شبانه‌روز، نماز شب، نماز غفیله، نافله زمان‌ها و مکان‌های ویژه و دیگر نمازهای مستحبی که هر یک به تفصیل در کتاب‌های دعا آمده است.

احکام هر یک از نمازهای ذکر شده در ادامه می‌آید.


 

نمازهای فردی و جمعی

نمازهایی که در شریعت مقدس اسلام وارد شده است، به دو گونه فردی و جمعی انجام می‌شود.

همه نمازهای ذکر شده غیر از نماز جمعه، از نمازهای فردی به‌شمار می‌رود؛ هرچند گزاردن آن‌ها به جماعت در غیر از نماز طواف یا نمازی که انسان به‌واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد به گونه فردی بر خود واجب کرده، سفارش شده است؛ چرا که شریعت اسلام به یک‌پارچگی امت اهمیت می‌دهد و برای حفظ و ادامه آن، برنامه‌های خاصی را تدوین نموده که مهم‌ترین آن‌ها نمازهای گروهی؛ به‌ویژه نماز جمعه و جماعت است. هر یک از نمازهای فردی یا جمعی دارای ویژگی‌ها و

(۲۲۴)

مشترکاتی است. همان‌گونه که ویژگی نمازهای فردی متمایز از ویژگی نمازهای جمعی است، بسیاری از احکام نمازهای فردی با نمازهای جمعی مشترک است که در این بخش و بخش‌های آینده، هریک از احکام و ویژگی‌های آن به ترتیب می‌آید.

(۲۲۵)

(۲۲۶)


 

نمازهای شبانه‌روز

م « ۹۸۳ » نمازهای واجب شبانه‌روز عبارت است از: دو رکعت نماز صبح؛ چهار رکعت نماز ظهر، چهار رکعت نماز عصر، سه رکعت نماز مغرب و چهار رکعت نماز عشا.

م « ۹۸۴ » نمازهای چهار رکعتی در سفر شرعی دو رکعت خوانده می‌شود.


 

شرایط نمازگزار

م « ۹۸۵ » نمازگزار باید شرط‌های پنج‌گانه زیر را رعایت کند:

یکم ـ طهارت ـ که مسایل آن گذشت؛

دوم ـ وقت؛

سوم ـ قبله؛

چهارم ـ پوشش؛

پنجم ـ مکان نماز که احکام هر یک خواهد آمد.


 

وقت نماز


 

وقت ظهر شرعی

(۲۲۷)

م « ۹۸۶ » ظهر شرعی به وسیله «شاخص» به دست می‌آید و آن چوب یا چیزی مانند آن است که در زمین هموار قرار می‌دهند. در صبح، سایه شاخص به سمت مغرب می‌باشد و هرچه آفتاب بالاتر می‌آید، سایه آن کم‌تر می‌شود و در بیش‌تر شهرهای ایران در آغاز ظهر شرعی به کم‌ترین درجه می‌رسد و پس از گذشتن ظهر، سایه آن به‌سوی مشرق افزایش می‌یابد و هرچه خورشید رو به مغرب رود، سایه بیش‌تر می‌شود. پس هنگامی که سایه به کم‌ترین درجه آن رسید و دوباره رو به افزایش گذاشت، ظهر شرعی فرا رسیده است. ظهر شرعی در بعضی شهرها ـ مانند مکه ـ با از میان رفتن همه سایه و پدیداری دوباره آن می‌باشد.


 

وقت ویژه و مشترک نماز ظهر و عصر

نماز ظهر و عصر، هر کدام وقت ویژه و مشترک دارد:

م « ۹۸۷ » وقت ویژه نماز ظهر از آغاز ظهر تا هنگامی است که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد؛ و اگر به سهو و یا از روی ندانستن مسأله، همه نماز عصر را در این هنگام بخواند، نماز باطل است.

م « ۹۸۸ » وقت ویژه نماز عصر هنگامی است که به اندازه خواندن نماز عصر تا مغرب زمان داشته باشد که اگر نماز ظهر را تا این هنگام نخواند، نماز ظهر او قضا شده است و باید نماز عصر را بخواند.

م « ۹۸۹ » میان وقت ویژه نماز ظهر و وقت ویژه نماز عصر، وقت مشترک نماز ظهر و عصر است.

م « ۹۹۰ » اگر در وقت مشترک، پیش از خواندن نماز ظهر به‌صورت سهوی مشغول نماز عصر شود و در میان نماز به اشتباه خود آگاه شود، در صورتی که در وقت مشترک باشد، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند و اگر پس از نماز باشد، باطل است.

م « ۹۹۱ » اگر نماز ظهر و عصر را پس از غروب آفتاب تا مغرب بخواند، باید نیت ادا نماید.

(۲۲۸)

م « ۹۹۲ » اگر نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، باطل است؛ مگر آن‌که تا پایان وقت بیش از خواندن یک نماز، زمان نداشته باشد که در این صورت، اگر تا این هنگام نماز ظهر را نخوانده، نماز ظهر او قضا گردیده است و باید نماز عصر را بخواند.

م « ۹۹۳ » اگر به اشتباه، نماز ظهر و عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند، باطل است.

م « ۹۹۴ » اگر نماز عصر را در وقت ویژه نماز ظهر بخواند؛ خواه در میان نماز به اشتباه خود پی ببرد و خواه پس از آن، نماز باطل است.

م « ۹۹۵ » هر یک از نمازهای ظهر، عصر، مغرب و عشا، وقت ویژه و مشترکی دارد که اگر به عمد، نماز عصر را در وقت ویژه ظهر یا نماز عشا را در وقت ویژه مغرب بخواند، نماز باطل است، ولی چنان‌چه بخواهد نماز دیگری غیر از نمازهای شبانه‌روز رادر وقت ویژه‌ای که پیش از وقت مشترک است بخواند، اشکال ندارد و در صورتی که پس از وقت مشترک، همان نماز را به‌جای نماز واجب در وقت ویژه بگزارد، گناه کرده، ولی نماز صحیح است.

م « ۹۹۶ » اگر مسافر، تنها برای گزاردن چهار رکعت نماز، زمان در اختیار دارد و نیت نماز ظهر نماید و در میان نماز، قصد ماندن ده روز یا بیش‌تر کند، نماز وی باطل است و باید آن را قطع نماید و به نماز عصر بپردازد و سپس قضای نماز ظهر را بجا آورد.


 

نماز جمعه یا نماز ظهر

م « ۹۹۷ » در روز جمعه می‌توان به‌جای نماز ظهر، نماز جمعه خواند و اگر نماز جمعه خوانده شود، لازم نیست نماز ظهر را بجا آورد؛ پس نماز جمعه «واجب تخییری» است و در روز جمعه می‌توان در صورت فراهم شدن شرایط نماز جمعه، آن را به‌جای نماز ظهر گزارد.

م « ۹۹۸ » زمان برگزاری نماز جمعه هنگامی است که آغاز ظهر و هنگام پایین

(۲۲۹)

آمدن آفتاب به‌شمار می‌رود و دیرتر خواندن آن نیز درست نیست و اگر تا آن هنگام خوانده نشود، باید به‌جای نماز جمعه، نماز ظهر بخواند.


 

وقت نماز مغرب و عشا

مغرب هنگامی است که سرخی طرف مشرق ـ که پس از پنهان شدن خورشید پدیدار می‌شود ـ از بین برود.

م « ۹۹۹ » وقت ویژه نماز مغرب از آغاز مغرب تا هنگامی است که به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد و اگر همه نماز عشا؛ به سهو یا از روی ندانستن حکم در این هنگام خوانده شود، باطل است.

م « ۱۰۰۰ » وقت ویژه نماز عشا هنگامی است که به اندازه خواندن نماز عشا به نیمه شب مانده باشد. اگر کسی تا این هنگام، نماز مغرب را به عمد نخواند، باید ابتدا نماز عشا و پس از آن نماز مغرب را بخواند که تأخیر نماز عشا تا قبل از نیمه شب، میزان برای وقت ویژه نماز عشاست. بر این اساس، اگر به اندازه پنج رکعت به پایان نیمه شب وقت باشد، باید هر دو نماز با قصد ادا و به ترتیب خوانده شود و اگر کم‌تر از آن وقت باشد؛ هرچند به اندازه یک رکعت؛ به جهت عدم معصیت باید نخست نماز عشا و پس از آن، نماز مغرب را بخواند و تأخیر عمدی نماز مغرب و عشا از نیمه شب، هرچند گناه است، تا پیش از صبح باید به نیت ادا آورده شود.

م « ۱۰۰۱ » وقت ویژه و مشترک، امری نسبی است و برای هر کس به‌گونه‌ای می‌باشد؛ برای نمونه، هرگاه به اندازه خواندن دو رکعت نماز از آغاز ظهر بگذرد، برای مسافر، وقت ویژه نماز ظهر پایان یافته است و وقت مشترک شروع می‌گردد. این وقت برای کسی که مسافر نیست، هنگامی است که به اندازه خواندن چهار رکعت نماز بگذرد.

م « ۱۰۰۲ » در وقت ویژه نماز عشا، اگر پیش از خواندن نماز مغرب، از روی سهو، نماز عشا را بخواند و در میان نماز به اشتباه خود پی ببرد، در صورتی که همه یا بخشی از آن‌چه که خوانده، در وقت مشترک قرار گرفته است و به رکوع رکعت

(۲۳۰)

چهارم نرفته باشد، نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را به پایان رساند و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته باشد، باطل است.

م « ۱۰۰۳ » پایان وقت نماز عشا نیمه شب است و شب از آغاز مغرب تا طلوع فجر است.

م « ۱۰۰۴ » تأخیر نماز مغرب و عشا از نیمه شب، بدون عذر شرعی؛ هرچند گناه است، تا پیش از طلوع فجر لازم است با نیت ادا خوانده شود و بجا آوردن آن با نیت قضا، ویژه پس از صبح (طلوع فجر) است؛ بنابراین، اگر تنها به اندازه پنج رکعت به پایان شب و تا صبح وقت باشد، باید هر دو نماز به قصد ادا و به ترتیب خوانده شود و اگر کم‌تر از آن، وقت باشد؛ هرچند به اندازه یک رکعت، باید نخست نماز عشا و پس از آن، مغرب را بخواند.


 

هنگام نماز صبح

م « ۱۰۰۵ » نزدیک به اذان صبح، سپیده‌ای از سوی مشرق رو به بالای آسمان می‌آید که به آن فجر نخست یا فجر کاذب می‌گویند. هنگامی که سپیده، پهن و گسترده شد، فجر دوم یا فجر صادق است که آغاز وقت نماز صبح است و پایان وقت نماز صبح، هنگامی است که آفتاب بیرون می‌آید.


 

احکام وقت نماز

م « ۱۰۰۶ » تنها زمانی می‌توان به نماز ایستاد که یا خود انسان به رسیدن وقت نماز اطمینان یابد یا اذان‌گوی وقت‌شناس و مورد اطمینانی از آن خبر دهد.

م « ۱۰۰۷ » اگر از راه‌های دیگری مانند ساعت، گمان قوی به رسیدن وقت یابد، کافی است.

م « ۱۰۰۸ » اگر یک یا دو عادل مورد اطمینان از وقت نماز آگاهی دهند، بسنده است.

م « ۱۰۰۹ » نابینا و کسی که در زندان است و مانند آن تا از رسیدن وقت اطمینان نیابد، نمی‌تواند نماز بخواند، ولی اگر به واسطه ابر یا غبار و مانند آن ـ که برای همه، مانع از یقین یافتن می‌باشد ـ نتواند به آغاز وقت نماز اطمینان یابد، در صورتی

(۲۳۱)

که گمان قوی به رسیدن وقت داشته باشد، می‌تواند نماز بخواند.

م « ۱۰۱۰ » اگر از هر راهی به رسیدن وقت اطمینان یابد و نماز بخواند و در میان نماز یا پس از آن پی ببرد که هنوز وقت نماز نرسیده، نماز باطل است.

م « ۱۰۱۱ » اگر در میان نماز یا پس از آن پی ببرد که وقت در میان نماز داخل شده، نماز باطل است.

م « ۱۰۱۲ » اگر بر اثر غفلت و فراموشی توجّه نداشته باشد که لازم است با اطمینان به رسیدن وقت، نماز بخواند و پس از نماز یا در میان آن بداند که همه نماز را در وقت خوانده، نماز درست است و اگر همه یا بخشی از آن را پیش از وقت خوانده، نماز باطل است.

م « ۱۰۱۳ » اگر اطمینان یابد که وقت نماز رسیده است و نماز بگزارد و در میان نماز شک نماید که وقت رسیده است یا نه، نماز او درست نیست، ولی اگر در میان نماز اطمینان داشته باشد که وقت نماز شده است و شک نماید آن‌چه را از نمازی که خوانده در وقت بوده یا نه، نماز درست است.

م « ۱۰۱۴ » هرگاه پس از نماز شک نماید که نماز را در وقت خوانده یا خیر، اگر در آغاز نماز از وقت غافل نبوده، نماز او درست است، ولی چنان‌چه در میان نماز شک نماید، نماز او باطل است و باید با اطمینان به رسیدن وقت، دوباره آن را بخواند.


 

خواندن نماز در تنگی وقت

م « ۱۰۱۵ » اگر وقت نماز به اندازه‌ای تنگ باشد که به واسطه بجا آوردن برخی از کارهای مستحبی نماز؛ مانند: اذان و قنوت، گمان برد که بخشی از آن پس از وقت خوانده می‌شود، باید مستحب را انجام ندهد تا چیزی از واجبات نماز بیرون از وقت خوانده نشود و در صورتی که مستحب را انجام دهد، گناه نموده، ولی نماز وی درست است.

م « ۱۰۱۶ » اگر تنها به اندازه خواندن یک رکعت نماز وقت دارد و به عمد نماز را تا آن هنگام به تاخیر انداخته، گناه کرده، ولی لازم است آن نماز را با نیت ادا بخواند؛

(۲۳۲)

برای نمونه، اگر به اندازه خواندن پنج رکعت تا غروب وقت داشته باشد، لازم است نماز ظهر و عصر را با نیت ادا بخواند.

م « ۱۰۱۷ » کسی که مسافر نیست اگر تا غروب به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، لازم است نماز ظهر و عصر را بخواند و چنان‌چه کم‌تر وقت دارد، تنها نماز عصر را بخواند و سپس نماز ظهر را قضا کند.

هم‌چنین است اگر تا نیمه‌شب به اندازه خواندن چهار رکعت نماز وقت دارد، در این صورت لازم است نماز مغرب و عشا را بخواند و چنان‌چه کم‌تر وقت دارد، ضروری است تنها عشا را بخواند و سپس نماز مغرب را با نیت ادا بخواند.

م « ۱۰۱۸ » اگر مسافر، نماز مغرب و عشا را تا نزدیک نیمه شب تأخیر اندازد و به اندازه خواندن چهار رکعت وقت داشته باشد، باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند و در آن، نیت ادا کند و هرگاه به این اندازه وقت نداشته باشد ولی به اندازه یک رکعت یا بیش‌تر وقت دارد، باید نماز عشا را در این وقت بجا آورد و نیت ادا کند و سپس نماز مغرب را با نیت ادا بجا آورد؛ هرچند برای به تأخیر انداختن نماز مغرب گناه نموده است.

م « ۱۰۱۹ » اگر حتی به اندازه خواندن یک رکعت نیز وقت نداشته باشد، در تأخیر نماز مغرب و عشا گناه کرده، ولی لازم است تا پیش از طلوع فجر هر دو نماز را با نیت ادا انجام دهد؛ خواه تأخیر بدون عذر شرعی باشد یا با عذر شرعی.


 

نماز اوّل وقت

م « ۱۰۲۰ » مستحب است نماز در آغاز وقت خوانده شود و درباره آن سفارش فراوان شده است و هرچه به آغاز وقت نزدیک‌تر باشد بهتر است؛ مگر آن‌که تأخیر آن از سویی برتری شرعی، عقلی یا عقلایی داشته باشد؛ مانند: پرداخت نمودن بدهی یا گریز از خطر یا کمک کردن به ستم‌دیده‌ای که تأخیر آن شایسته نباشد.

م « ۱۰۲۱ » هرگاه عذری دارد که اگر بخواهد در آغاز وقت نماز بخواند ناچار است برای نمونه بدون پوشش یا با لباس نجس یا با تیمم نماز بخواند؛ چنان‌چه بداند یا

(۲۳۳)

گمان کند که عذر او تا پایان وقت باقی است یا از برطرف شدن آن ناامید باشد، می‌تواند در آغاز وقت، نماز بخواند، ولی اگر ناامید نباشد و گمان کند که عذر او از میان می‌رود، صبر کند تا عذر او از میان برود و در صورتی که عذر او از میان نرفت، در آخر وقت برابر وظیفه خود نماز بخواند و لازم نیست به اندازه‌ای صبر کند که تنها بتواند کارهای واجب نماز را انجام دهد، بلکه اگر برای مستحبّات نماز؛ مانند: اذان، اقامه و قنوت هم وقت دارد، می‌تواند نماز را با آن مستحبّات بجا آورد، و اگر با گمانِ ماندن عذر، در آغاز وقت نماز بخواند؛ چنان‌چه عذر وی در میان وقت از میان برود، باید دوباره نماز را بخواند.


 

ندانستن مسایل نماز

م « ۱۰۲۲ » اگر احکام نماز و شکیات را نداند و گمان کند که یکی از آن‌ها در نماز برای وی پیش می‌آید و به سبب فرا نگرفتن آن احکام، کار واجبی را انجام نخواهد داد یا گرفتار حرامی خواهد شد، در صورتی که پیش از وقت نماز ممکن نبوده است یاد بگیرد و در زمان باقی مانده می‌تواند آن را فرا گیرد، باید برای یادگرفتن آن، نماز را در آغاز وقت نخواند، ولی اگر اطمینان دارد که نماز را درست به پایان می‌برد، می‌تواند در آغاز وقت نماز بخواند.

م « ۱۰۲۳ » اگر در نماز، مسأله‌ای پیش آید که حکم آن را نمی‌داند، باید به یکی از دو طرفی که گمان بیش‌تر دارد رفتار نماید و نماز را به پایان برساند و پس از نماز، مسأله را بپرسد تا اگر نماز وی درست نبوده، دوباره آن را بخواند و در صورتی که درست بوده است، تکرار آن لازم نیست.

م « ۱۰۲۴ » اگر وقت نماز گسترده باشد و بستان‌کار نیز طلبی را که هنگام آن رسیده است بخواهد، در صورتی که می‌تواند، باید نخست بدهی خود را بدهد و بعد از آن، نماز بخواند.

م « ۱۰۲۵ » اگر برای نمازگزار، کار واجب دیگری که باید آن را زود و بی‌درنگ انجام دهد پیش آید، لازم است آن را انجام دهد؛ برای نمونه، چنان‌چه ببیند مسجد

(۲۳۴)

نجس شده است، باید نخست مسجد را تطهیر کند و سپس نماز بخواند.

م « ۱۰۲۶ » در دو صورت گفته شده در مسأله پیش، در صورتی که نخست نماز بخواند، گناه کرده ولی نماز وی درست است و اگر وقت نماز تنگ باشد، نماز گزاردن مقدّم بر انجام واجب دیگری است.


 

وقت فضیلت نماز

م « ۱۰۲۷ » لازم نیست پنج نماز را در پنج وقت بجا آورد، بلکه بهتر است در سه نوبت خوانده شود.

م « ۱۰۲۸ » وقت «فضیلت» نماز صبح از آغاز طلوع فجر (سپیده صبح) است تا هنگامی که سپیده روشن‌تر می‌شود.

م « ۱۰۲۹ » وقت فضیلت نماز ظهر از آغاز ظهر است تا هنگامی که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود و وقت فضیلت عصر از موقعی است که اندازه شاخص برابر با اندازه خود آن است تا هنگامی که به اندازه دو برابر آن شود.

م « ۱۰۳۰ » وقت فضلیت نماز مغرب از آغاز مغرب به اندازه خواندن سه رکعت است و وقت فضیلت نماز عشا پس از وقت فضیلت نماز مغرب تا سپری شدن یک سوم از شب است.


 

نمازهای ترتیبی

م « ۱۰۳۱ » لازم است نماز عصر پس از نماز ظهر، و عشا پس از مغرب خوانده شود و اگر به عمد، عصر را پیش از ظهر، و عشا را پیش از مغرب بخواند، باطل است.

م « ۱۰۳۲ » اگر به نیت ظهر، نماز را آغاز کند و در میان نماز اطمینان یابد که نماز ظهر را خوانده است، می‌تواند نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز وی درست است. هم‌چنین است در مورد نماز مغرب و عشا.

م « ۱۰۳۳ » اگر نیت نماز عصر کند و بعد پی ببرد که نماز ظهر را نخوانده است، در

(۲۳۵)

هر جای از نماز که باشد، می‌تواند نیت خود را به ظهر تغییر دهد.

م « ۱۰۳۴ » اگر نماز عشا را آغاز کند و پی ببرد که نماز مغرب را نخوانده است، در صورتی که پیش از رکوع رکعت چهارم دریابد، می‌تواند نیت را به نماز مغرب برگرداند، ولی چنان‌چه پس از رکوع رکعت چهارم پی ببرد، لازم است نماز را قطع نماید و نماز مغرب را بخواند و سپس نماز عشا را انجام دهد.

م « ۱۰۳۵ » اگر در میان نماز عصر یقین کند که نماز ظهر را نخوانده است و نیت را به نماز ظهر برگرداند و سپس بیابد که نماز ظهر را خوانده است، باید نیت را به نماز عصر برگرداند و پس از پایان نماز لازم نیست دوباره نماز را بگزارد.

م « ۱۰۳۶ » اگر در میان نماز عشا شک کند که نماز مغرب را خوانده است یا نه، به شک خود اعتنا نکند و خواندن نماز مغرب؛ هرچند در وقت مشترک آن، لازم نیست.

م « ۱۰۳۷ » اگر پس از خواندن نماز عصر یا در بین نماز شک کند که نماز ظهر را خوانده است یا نه، به شک خود اعتنا نکند و خواندن نماز ظهر واجب نیست؛ هرچند در وقت مشترک باشد.

م « ۱۰۳۸ » اگر در میان نماز، وقت به اندازه‌ای کم است که پس از پایان نماز، نیمه‌شب می‌شود و به اندازه خواندن یک رکعت تا نیمه شب وقت نداشته باشد و شک نماید که نماز مغرب را گزارده است یا خیر، باید نماز را به نیت عشا به پایان برساند و خواندن نماز مغرب لازم نیست و نیز اگر وقت بیش‌تری دارد و می‌تواند یک رکعت از نماز مغرب را در وقت اشتراکی بجا آورد، لازم نیست نماز مغرب را بخواند، بلکه تنها نماز عشا را بگزارد.

م « ۱۰۳۹ » اگر انسان برای از بین رفتن شک خود، نمازی را که خوانده است دوباره بخواند و در بین نماز بیابد نمازی را که باید پیش از آن می‌خواند نخوانده است، نمی‌تواند نیت رابه آن نماز برگرداند؛ پس هنگامی که برای از بین رفتن شک خود

(۲۳۶)

نماز عصر را می‌خواند، اگر بیابد نماز ظهر را نخوانده است، نمی‌تواند نیت را به نماز ظهر برگرداند، بلکه باید نماز عصر را رها کند و نماز ظهر را بخواند و سپس عصر را انجام دهد.

م « ۱۰۴۰ » برگرداندن نیت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب، جایز نیست، ولی برگرداندن نیت از نماز ادا به قضا جایز است؛ به‌ویژه اگر قضای همان روز باشد.

م « ۱۰۴۱ » اگر وقت نماز ادا گسترده باشد و نماز ادا را آغاز کند، می‌تواند در میان نماز، نیت را به نماز قضا برگرداند، ولی باید بتواند نیت نماز را به قضا برگرداند؛ برای نمونه، در نماز ظهر در صورتی می‌تواند نیت را به نماز قضای صبح باز گرداند که هنوز به رکوع رکعت سوم وارد نشده باشد.


 

قبله

م « ۱۰۴۲ » کعبه و زیر آن در داخل زمین و نیز بالای آن تا اوج آسمان، قبله است و هر کس در هر جا باشد باید رو به آن نماز بخواند و همین که گمان کند رو به قبله قرار دارد و گمان او عقلایی باشد، بسنده است. البته، تا می‌تواند باید از درستی قبله اطمینان یابد.

م « ۱۰۴۳ » کسی که نماز واجب را ایستاده می‌خواند، لازم است چهره، سینه، شکم و جلوی پاهای او رو به قبله باشد و چهره او نیز نباید بیش از اندازه عادی از قبله انحراف داشته باشد و باید به‌گونه‌ای بایستد که بگویند رو به قبله ایستاده است و لازم نیست زانوها و انگشتان دست و پای او رو به قبله قرار گیرد.

م « ۱۰۴۴ » کسی که در حال نشسته نماز می‌خواند، اگر نمی‌تواند به صورت عادی بنشیند و به هنگام نشستن کف پای خود را بر زمین می‌گذارد، لازم است در هنگام نماز، صورت، سینه و شکم او رو به قبله باشد؛ به‌گونه‌ای که بگویند رو به قبله نشسته است و صورت او هم نباید بیش از اندازه عادی از قبله انحراف داشته

(۲۳۷)

باشد، ولی لازم نیست ساق پای او رو به قبله باشد.

م « ۱۰۴۵ » اگر نمی‌تواند نشسته نماز بخواند، لازم است در نماز به‌گونه‌ای به پهلوی راست دراز بکشد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و چنان‌چه نمی‌تواند، ضروری است به‌صورتی بر پهلوی چپ دراز بکشد که جلوی بدن وی رو به قبله باشد و در صورتی که ممکن است به‌گونه‌ای به پهلوی راست دراز بکشد، نمی‌تواند به پهلوی چپ نماز بگزارد و اگر هیچ‌یک را نمی‌تواند انجام دهد، لازم است به پشت بخوابد و کف پا را رو به قبله قرار دهد.

م « ۱۰۴۶ » نماز احتیاط، سجده و تشهد فراموش شده و سجده سهو لازم است رو به قبله بجا آورده شود.

م « ۱۰۴۷ » نماز مستحبی را می‌توان در حال راه رفتن و سوار بودن در ماشین، قطار، هواپیما و کشتی خواند و در این حال لازم نیست حتی در تکبیرة الاحرام نماز رو به قبله بود.

م « ۱۰۴۸ » نماز واجب را به هنگام ناچاری و ضرورتی که مانع از پیاده شدن از وسیله حمل و نقل است می‌توان سواره خواند، ولی اگر می‌داند که در آخر وقت می‌تواند نماز را بدون این که به سختی دچار شود در جای ثابت با آرامش بجا آورد، واجب است نماز را تا آن هنگام به تأخیر اندازد.

م « ۱۰۴۹ » در یافتن قبله باید کوشش نمود تا به چیزی در حد اطمینان دست یافت؛ مانند: شهادت دو یا یک عادل، اگر مستند به حس و مانند آن باشد، و نیز می‌توان برابر گفته کسی که قبله را با قاعده‌ای علمی می‌شناسد و گفته او اطمینان می‌آورد رفتار نمود و چنان‌چه نتوان بدین‌گونه قبله را شناخت، باید برابر گمانی که از محراب مسجد یا قبرهای مؤمنان یا از راه‌های دیگر یافت می‌شود رفتار نمود و حتی اگر از گفته فاسق یا کافری که قبله را می‌شناسد گمان به قبله حاصل شود، بسنده است.

م « ۱۰۵۰ » قبله‌نمای معمولی در صورتی که سالم باشد وسیله مناسبی برای

(۲۳۸)

شناخت قبله است و گمان حاصل از آن کم‌تر از دیگر گمان‌ها نیست، بلکه به صورت عادی دقیق‌تر از آن است.

م « ۱۰۵۱ » اگر کسی بتواند گمان بیش‌تری بیابد، نمی‌تواند برابر گمان خود رفتار نماید؛ برای نمونه، اگر مهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پیدا کند ولی بتواند از راه دیگری؛ مانند: قبله‌نما، گمان بیش‌تری بیابد، نباید برابر گفته او رفتار نماید و باید گمان بیش‌تری حاصل نماید.

م « ۱۰۵۲ » می‌توان به گفته صاحب منزل یا مسؤول یک مسافرخانه و مانند آن در صورتی که بی‌مبالات نباشد، اعتماد کرد.

م « ۱۰۵۳ » اگر برای یافتن قبله، وسیله‌ای ندارد یا با این که کوشش کرده، گمان وی به سویی قرار نگرفته است، خواندن نماز به سویی که احتمال می‌دهد همان جهت، قبله است، بسنده است و حتی اگر وقت نماز نیز گسترده باشد، لازم نیست چهار نماز به چهار طرف بخواند.

م « ۱۰۵۴ » اگر یقین یا گمان کند که قبله در یکی از دو سوست، تنها به هر یک از آن دو سو که نماز بخواند کافی است و لازم نیست به هر دو سو نماز بگزارد.

م « ۱۰۵۵ » اگر اطمینان به قبله ندارد و بخواهد کاری غیر از نماز انجام دهد که باید برای انجام آن کار رو به قبله باشد؛ برای نمونه، حیوانی را ذبح نماید، تا ممکن است باید این کار را تأخیر بیندازد و با اطمینان یا چیزی که در حکم اطمینان است، آن را رو به قبله انجام دهد و چنان‌چه نمی‌تواند آن را به تأخیر اندازد؛ برای نمونه، حیوان در حال تلف شدن است یا ذبح آن ضروری است، باید برابر گمان رفتار نماید و اگر گمان نمی‌یابد، به هر سو که احتمال می‌دهد قبله است، آن را انجام دهد.

برای دفن مسلمان نیز که باید رو به قبله باشد، به همین ترتیب رفتار می‌شود.

م « ۱۰۵۶ » اگر در بین نماز بداند که از قبله انحراف دارد، در صورتی که انحراف تنها به میزانی است که از سمت راست و چپ او فراتر نمی‌رود و قبله، پشت سر قرار نمی‌گیرد، باید به طرف قبله مایل شد و دنباله نماز را خواند، ولی اگر به

(۲۳۹)

صورت کامل از سمت راست یا چپ به پشت قبله منحرف شده است، باید نماز را قطع نماید و دوباره آن را رو به قبله بجا آورد.

م « ۱۰۵۷ » اگر بدون تحقیق از قبله و از روی غفلت یا سهل‌انگاری به نماز بایستد و پس از نماز بداند که قبله وی درست بوده و در خواندن نماز نیز امید به درستی آن داشته، نماز درست است، ولی در صورتی که پس از نماز بفهمد که قبله وی درست نبوده، نمازش باطل است.

م « ۱۰۵۸ » اگر ماشین از سمت قبله به سوی دیگر تغییر مسیر دهد، باید کسی که در آن نماز می‌گزارد به سوی قبله باز گردد و چنان‌چه نتواند به صورت کامل در جهت قبله بماند، باید تلاش کند که اختلاف کم‌تری با قبله داشته باشد و در صورتی که باز هم نتواند، تنها لازم است تکبیرة الاحرام را رو به قبله بگوید و هرگاه رعایت آن نیز ممکن نباشد، لازم نیست جهت قبله را حفظ نماید.


 

مکان نمازگزار

در مکانی می‌توان نماز گزارد که همه شرط‌های هفت‌گانه زیر را دارا باشد:

شرط یکم ـ غصبی نباشد؛

شرط دوم ـ جای نماز آرام باشد؛

شرط سوم ـ بتوان نماز را در آن مکان به پایان رساند؛

شرط چهارم ـ بودن در آن‌جا حرام نباشد؛

شرط پنجم ـ در آن‌جا بتوان واجبات نماز را براحتی انجام داد؛

شرط ششم ـ جای سجده نجس نباشد؛

شرط هفتم ـ محل ایستادن با جای سجده یکنواخت باشد.

شرط یکم: غصبی نباشد

م « ۱۰۵۹ » نماز در ملک غصبی؛ هرچند روی فرش، تخت و مانند آن باشد، باطل است؛ یعنی محلی که اعضای سجده بر آن قرار می‌گیرد غصبی نباشد، ولی نماز

(۲۴۰)

خواندن زیر سقف غصبی و در جایی که تنها دیوار آن غصبی است مانعی ندارد؛ البته، چنان‌چه عرف بگوید نماز خواندن در آن مکان، تصرّف در ملک غصبی است، باطل می‌باشد؛ مانند: جایی که به سبب سرما یا گرما به سقف آن نیاز است به‌گونه‌ای که اگر سقف نبود، نمی‌توانست در آن نماز بخواند.

م « ۱۰۶۰ » نماز خواندن در ملک خود در صورتی که منفعت آن برای دیگری است، بدون اجازه و رضایت وی باطل است؛ برای نمونه، اگر صاحب‌خانه یا دیگری بدون اجازه مستاجر در خانه وی نماز بخواند، باطل است؛ مگر این‌که بداند یا نشانه‌ای باشد که گمان کند مستاجر به نماز خواندن او راضی است.

م « ۱۰۶۱ » نمی‌توان در ملکی که دیگری در آن حقی دارد نماز خواند؛ برای نمونه، چنان‌چه میت وصیت کرده که یک سوم مال او را به صورت مشاعی به مصرفی برسانند و برابر وصیت او رفتار نشده باشد، تا یک سوم وصیت شده را از آن جدا نکنند، نمی‌توان در آن نماز خواند.

م « ۱۰۶۲ » نماز خواندن در خانه خویشان؛ مانند: پدر، مادر، فرزند، پدربزرگ، مادربزرگ، برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی و خاله بدون اجازه آنان جایز نیست و در این زمینه، با مردم دیگر تفاوتی ندارند.

م « ۱۰۶۳ » شخص معذور؛ مانند: زندانی در مکانی غصبی؛ یا شخص ناچار، اگر به توانایی بیرون آمدن از آن‌جا و برطرف شدن عذر تا پایان وقت امیدی دارد، باید نماز را به تأخیر بیندازد و در غیر این‌صورت، نماز وی در آن‌جا درست است.

م « ۱۰۶۴ » اگر کسی در جایی بنشیند یا چیزی در آن‌جا بگذارد؛ خواه مسجد باشد یا نباشد، نمی‌توان جای او را گرفت و در آن‌جا نماز خواند و نماز گزاردن در آن مکان باطل است و به سبب غصب نمودن جای دیگری گناه کرده است؛ مگر آن‌که شخص نخست از آن‌جا دست کشد یا اجازه دهد.

م « ۱۰۶۵ » اگر در جایی که نمی‌داند غصبی است نماز بخواند و پس از نماز آگاه شود، نماز وی درست است، و چنان‌چه در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده است نماز بخواند و پس از نماز، غصبی بودن آن را به یاد آورد، نماز او درست

(۲۴۱)

است؛ مگر این‌که غاصب، خود وی باشد.

م « ۱۰۶۶ » اگر در میان نماز آگاه شود که مکان وی غصبی است، در صورت امکان بدون این‌که صورت نماز را از بین ببرد، به مکان مباحی برود و ادامه نماز را در آن‌جا بخواند و در صورتی که نمی‌تواند، باید نماز را رها کند و آن را در جای مباح از سر بگیرد و اگر وقت تنگ است، آن‌چه از نماز بجا آورده درست است و باید بقیه نماز را به گونه‌ای که می‌تواند، در هنگام خروج از آن مکان بجا آورد.

م « ۱۰۶۷ » اگر بداند جایی غصبی است و استفاده از آن‌جا حرام است ولی نداند که نماز خواندن در جای غصبی اشکال دارد و در دانستن مسأله نیز کوتاهی کرده باشد و در آن‌جا نماز بخواند، نماز وی باطل است.

م « ۱۰۶۸ » کسی که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند و وسیله نقلیه یا قطعه‌هایی از آن غصبی باشد، نماز او باطل نیست؛ هرچند کرده وی ـ استفاده از وسیله نقلیه غصبی ـ حرام می‌باشد و اگر بخواهد در هنگام اختیار، در آن نماز مستحبی بخواند، باطل است.

م « ۱۰۶۹ » استفاده از زمین غصبی که در حال حاضر مالک مشخصی ندارد جایز نیست و نماز خواندن در آن باطل است و اجازه استفاده از آن را باید از حاکم شرع گرفت.

م « ۱۰۷۰ » کسی که با دیگری در ملکی شریک است و سهم او جدا نمی‌باشد، نمی‌تواند بدون رضایت شریک خود در آن ملک تصرّف کند و نماز خواندن در آن نیز بدون رضایت وی باطل است.

م « ۱۰۷۱ » اگر مصالح ساختمانی؛ مانند: آهن و آجر را غصب کند و با آن، خانه یا مغازه بسازد و در حال حاضر مالک آن مصالح را نشناسد، تصرّف در آن خانه و مغازه، تصرف در مال غصبی به‌شمار می‌آید و نماز در آن باطل است.

م « ۱۰۷۲ » اگر با درآمدی که خمس یا زکات آن را نداده است ملکی بخرد، تصرف در آن ملک حرام و نماز گزاردن در آن باطل است.

م « ۱۰۷۳ » اگر ملک را به ذمّه بخرد و در هنگام خرید آن قصد نماید که بهای آن را

(۲۴۲)

از مالی بپردازد که خمس یا زکات آن را نداده، تصرّف وی حرام و نماز گزاردن در آن باطل است.

م « ۱۰۷۴ » اگر صاحب ملک، اجازه زبانی برای نماز خواندن بدهد و انسان بداند که رضایت قلبی ندارد، نماز خواندن در آن ملک جایز نیست.

م « ۱۰۷۵ » اگر صاحب ملک اجازه داده باشد ولی شک داشته باشد که وی در واقع راضی است یا خیر، نماز او درست است و چنان‌چه اجازه نداده باشد و شک کند که رضایت قلبی دارد یا خیر، نماز گزاردن در آن باطل است، و در صورتی که اجازه ندهد ولی مطمئن باشد که وی رضایت قلبی دارد، نماز خواندن در آن جایز است.

م « ۱۰۷۶ » تصرّف در ملک فرد میتی که خمس یا زکات آن را نپرداخته است، حرام می‌باشد و نماز در آن باطل است، ولی اگر بدهی میت را پرداخت نمایند یا به طور جدی بر عهده بگیرند تا آن را بپردازند؛ به‌گونه‌ای که بدهی از عهده میت برداشته شود، نماز گزاردن در آن جایز است و چنان‌چه زکات یا خمس آن محاسبه نشده باشد، پیش از پرداخت آن، تصرّف نمودن و نمازگزاردن در آن جایز نیست؛ مگر آن‌که کسی قصد داشته باشد بده‌کاری او را بدون هیچ‌گونه مسامحه‌ای بپردازد.

م « ۱۰۷۷ » تصرف در ملک میتی که به مردم بده‌کار است با اجازه بستان‌کاران مانعی ندارد.

م « ۱۰۷۸ » اگر بدهی میت به اندازه همه مال وی باشد، تصرفات جزیی؛ مانند: تجهیز میت و هزینه کفن و خاک‌سپاری به اندازه عادی آن، مانعی ندارد.

م « ۱۰۷۹ » اگر بده‌کاری میت کم‌تر از مال وی باشد و دانسته شود بستان‌کاران به خاطر کم بودن بدهی یا به هر جهت دیگر راضی به تصرف هستند و وارثان نیز تصمیم دارند که بدون مسامحه بدهی وی را بپردازند، تصرف نمودن و نماز خواندن در آن ملک، اشکالی ندارد؛ هرچند باید از ولی میت نیز اجازه گرفته شود.

م « ۱۰۸۰ » اگر میت بدهی نداشته باشد ولی بعضی از وارثان او در آن‌جا نباشند یا

(۲۴۳)

صغیر یا دیوانه باشند، بدون اجازه سرپرست شرعی وارثان صغیر یا دیوانه، تصرّف در ملک او حرام است و نماز در آن باطل می‌باشد، ولی تصرفات جزیی که برای خاک‌سپاری میت رایج است، اشکال ندارد.

م « ۱۰۸۱ » نماز خواندن در مکان‌های همگانی؛ مانند: هتل، مسافرخانه و حمّام، برای مسافران و مشتریان اشکال ندارد و برای دیگران با وجود نشانه‌ای بر رضایت صاحب آن مانعی ندارد؛ ولی در مکان‌های شخصی برای هرگونه تصرفی، اجازه مالک آن لازم است.

م « ۱۰۸۲ » اگر مالک، اجازه تصرّفات دیگری بدهد که روشن شود برای نماز خواندن نیز راضی است، می‌توان در آن‌جا نماز خواند، مانند این که وی را برای خوردن غذا و استراحت مهمان کند که می‌توان دانست برای نماز گزاردن هم رضایت دارد.

م « ۱۰۸۳ » اگر از هر راهی به رضایت مالک اطمینان یابد، نماز خواندن در ملک او جایز است.

م « ۱۰۸۴ » تصرفات جزیی؛ مانند: نماز خواندن، نشستن و خوابیدن در زمین‌های بزرگ کشاورزی و مانند آن که دیوار ندارد و در حال حاضر نیز محصولی در آن کاشته نمی‌شود، اشکال ندارد؛ خواه نزدیک شهر و روستا باشد یا دور از آن و خواه مالک آن صغیر باشد یا کبیر، ولی اگر صاحب آن آشکارا بگوید که راضی به این تصرفات نیست یا دانسته شود رضایت قلبی ندارد، تصرّف در آن حرام و نماز خواندن در آن باطل است.

زمین‌های آزادی که دورچین ندارد و هنگام بهره‌برداری آن نیست؛ مانند: فضاهای ورزشی و چراگاه‌ها نیز همین حکم را دارد.

شرط دوم: جای نماز آرام باشد

م « ۱۰۸۵ » جای نمازگزار باید حرکت و تکان نداشته باشد؛ به‌گونه‌ای که بتواند

(۲۴۴)

کارهای نماز را با آرامش در آن انجام دهد، در غیر این‌صورت، نماز وی باطل است.

م « ۱۰۸۶ » نماز خواندن در اتومبیل، کشتی، قطار، هواپیما و مانند آن به هنگامی که در حال حرکت نیست اشکال ندارد.

م « ۱۰۸۷ » نماز گزاردن در کشتی، قطار و مانند آن که در حال حرکت است در صورتی که بتواند کارهای واجب را با آرامش و رعایت شرایط آن هم‌چون رو به قبله بودن انجام دهد، اشکال ندارد.

م « ۱۰۸۸ » اگر به‌خاطر تنگی وقت یا ضرورت دیگری، به‌ناچار در جایی که تکان دارد نماز بخواند، باید به مقداری که می‌تواند، آرامش خود و سمت قبله را رعایت نماید و در هنگام تکان خوردن، چیزی نخواند.

م « ۱۰۸۹ » نماز گزاردن بر روی خرمن گندم، جو، تپه‌ای از شن، تخت فنری و مانند آن که نمی‌توان بر آن ثابت ماند، باطل است؛ مگر آن که لرزه آن کم باشد و بتوان واجبات نماز را با آرامش و وجود شرایط دیگر انجام داد.

شرط سوم: بتوان نماز را در آن مکان به پایان رساند

م « ۱۰۹۰ » باید در جایی نماز خواند که احتمال داده می‌شود می‌توان نماز را به پایان رساند و در جایی که احتمال قوی داده می‌شود به سبب باد، باران، فراوانی جمعیت و مانند آن نمی‌توان نماز را به پایان رساند، نباید نماز خواند، ولی در صورتی که نماز در آن مکان به پایان رسد، درست است؛ هرچند کرده وی حرام می‌باشد.

شرط چهارم: بودن در آن‌جا حرام نباشد

م « ۱۰۹۱ » در جایی که ماندن در آن حرام است؛ برای نمونه، جایی که خطر خراب شدن سقف، ریزش کوه، آمدن سیلاب و تصادف احتمال داده می‌شود، نباید نماز بخواند، ولی در صورتی که نماز را به پایان برساند، درست است؛ هرچند حرامی را انجام داده است.

(۲۴۵)

م « ۱۰۹۲ » روی چیزی که ایستادن و نشستن بر آن حرام است؛ مانند: جایی از فرش یا روزنامه که نام خدا و آیات قرآن بر آن نوشته شده است، نباید نماز خواند، ولی اگر نماز بخواند، درست است؛ هرچند کار حرامی انجام داده است.

م « ۱۰۹۳ » مؤمن باید احترام اولیای خدا را رعایت نماید و پیش‌تر از قبر مبارک و نورانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان اهل بیت علیهم‌السلام یا پشت به آن یا مساوی آن در صورتی که بی‌احترامی به آن باشد، قرار نگیرد و اگر نماز خواندن در صورت‌های ذکر شده بی‌احترامی به آنان باشد، کرده وی حرام است، ولی نماز باطل نیست.

م « ۱۰۹۴ » اگر در نماز، چیزی؛ مانند: دیوار، میان نمازگزار و قبر مطهر معصوم علیه‌السلام فاصله باشد و نمازگزار مساوی با قبر یا جلوتر از آن به‌شمار نرود، نماز خواندن اشکال ندارد، ولی فاصله شدن ضریح منوّر، مرقد شریف و پارچه‌ای که روی آن افتاده است، بسنده نیست.

شرط پنجم: بتوان واجبات نماز را به‌راحتی در آن‌جا انجام داد

م « ۱۰۹۵ » لازم است در جایی نماز بخواند که بتواند واجبات نماز را انجام دهد؛ برای نمونه، در جایی که سقف آن کوتاه است و به‌راحتی نمی‌توان راست قامت زیر آن ایستاد یا به اندازه‌ای کوچک است که رکوع و سجده به‌راحتی انجام نمی‌گیرد، نمی‌توان نماز خواند و اگر ناچار شود که در چنین جایی نماز بخواند، باید به‌گونه‌ای که ممکن است، قیام، رکوع و سجود را بجا آورد و چنان‌چه نمی‌تواند، رکوع و سجده را با اشاره انجام دهد.

شرط ششم: جای سجده نجس نباشد

م « ۱۰۹۶ » اگر جای نمازگزار نجس باشد، ولی به‌گونه‌ای خیس نباشد که تری آن به بدن یا لباس وی برسد، نماز خواندن در آن اشکال ندارد، ولی چیزی که پیشانی را بر آن می‌گذارد باید پاک باشد و در صورت نجس بودن؛ هرچند خشک نیز باشد، نماز گزاردن بر آن باطل است.

(۲۴۶)

شرط هفتم: محل ایستادن با جای سجده یکنواخت باشد

م « ۱۰۹۷ » باید جای پیشانی نمازگزار از جای ایستادن او به اندازه‌ای بلندتر یا فروتر نباشد که از صورت سجده بیرون رود و باید از جای سرانگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته فروتر یا بلندتر نباشد.


 

مستحبات مکان نمازگزار

م « ۱۰۹۸ » اگر زن و مرد در یک‌جا نماز می‌خوانند، مستحب است زن عقب‌تر از مرد بایستد و جای سجده او از جای ایستادن مرد کمی عقب‌تر باشد.

م « ۱۰۹۹ » اگر زن جلوتر یا مساوی مرد بایستد، نماز وی باطل نیست؛ هرچند دوری نمودن از این گونه نماز گزاردن بهتر است و در این حکم، تفاوتی میان محرم و نامحرم یا زن و شوهر و نیز نماز واجب و مستحب نیست.

م « ۱۱۰۰ » بهتر است میان مرد و زن، دیوار یا پرده یا چیز دیگری فاصله باشد که یک‌دیگر را نبینند یا میان آنان به اندازه‌ای فاصله باشد که بگویند در دو جای جداگانه ایستاده‌اند. هم‌چنین است اگر جای یکی از آنان به اندازه‌ای بلند باشد که نگویند زن جلوتر از مرد یا مساوی او ایستاده است.

م « ۱۱۰۱ » اگر زن در طبقه دوم نماز بخواند؛ هرچند جلوتر از مرد یا مساوی او باشد، باز نماز وی درست است.

م « ۱۱۰۲ » نماز گزاردن مرد و زن نامحرم در اتاق خلوتی که کسی نمی‌تواند وارد آن شود اشکال ندارد؛ هرچند در صورتی که احتمال دهند به گناه آلوده می‌شوند، جایز نیست در آن‌جا بمانند.

م « ۱۱۰۳ » نماز خواندن در مجلس گناه حرام است؛ مانند: مجلسی که در آن شراب می‌خورند یا قماربازی می‌کنند؛ هرچند نماز باطل نمی‌باشد.

م « ۱۱۰۴ » نماز خواندن در جایی که از آلات موسیقی استفاده می‌شود و غنا می‌خوانند باطل نیست، ولی اگر کار آنان آلوده به حرام باشد، گوش دادن به آن حرام

(۲۴۷)

است.

م « ۱۱۰۵ » نماز خواندن در خانه کعبه و بر بام آن، حتی به هنگام اختیار نیز جایز است، بلکه مستحب است در درون خانه برابر با هر رکنی، دو رکعت نماز گزارد.


 

مکان‌های پسندیده

م « ۱۱۰۶ » شریعت مقدّس اسلام بسیار سفارش نموده است که نماز در مسجد خوانده شود، و بهترین مکان، مسجدالحرام است و پس از آن به ترتیب: مسجد پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ، مسجد کوفه، سهله، خیف، غدیر، قبا، بیت المقدس، مسجد جامع هر شهر، مسجد محلّه و بعد، مسجدی که از مسجدهای دیگر بزرگ‌تر است.

م « ۱۱۰۷ » نماز گزاردن در حرم امامان و پیامبران علیهم‌السلام و بقعه‌های متبرّک مستحب و دارای فضیلت است.

م « ۱۱۰۸ » برای زن بهتر است در جایی نماز بخواند که برای پنهان بودن از نامحرم مناسب‌تر است؛ خواه خانه باشد یا مسجد یا جای دیگر، و اگر تنها راه یاد گرفتن احکام و مسایل اسلامی برای وی رفتن به مسجد باشد، باید به مسجد برود.

م « ۱۱۰۹ » نماز خواندن در حرم امامان علیهم‌السلام بهتر از مسجد است؛ چنان‌که در روایت است: یک نماز در حرم مطهر حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام برابر دویست هزار نماز است.

م « ۱۱۱۰ » زیاد رفتن به مسجد و رفتن به مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب است و همسایگان مسجد تا عذری نداشته باشند، بهتر است نماز گزاردن در مسجد را ترک نکنند.

م « ۱۱۱۱ » شایسته است انسان با کسی که از روی بی‌اعتنایی به مسجد نمی‌رود پیوند دوستی و پیوند ازدواج نداشته باشد، با او مهمانی نداشته باشد، در کارها با او هم‌اندیشه نگردد و به رایزنی با او نپردازد و همسایه او نشود.


 

مکان‌های ناشایست

م « ۱۱۱۲ » نماز خواندن در مکان‌های زیر مکروه است: حمام، زمین نمکزار، رو به

(۲۴۸)

انسانی که نشسته یا ایستاده است، روبه‌روی دری که باز است، نیز در جادّه، خیابان و کوچه؛ چنان‌چه برای رهگذران سبب زحمت نباشد، ولی اگر زحمتی برای آنان داشته باشد، حرام است؛ هرچند نماز باطل نیست و نیز روبه‌روی آتش و چراغ، در آشپزخانه و هرجا که کوره آتش است، روبه‌روی چاه و چاله‌ای که جای ادرار است، روبه‌روی عکس و مجسمه چیزی که روح دارد، مگر آن که روی آن پرده کشیده باشند؛ در اتاقی که جُنب در آن هست، در جایی که عکس هست؛ هرچند روبه‌روی نمازگزار نباشد؛ روبه‌روی قبر، روی قبر، میان دو قبر و در قبرستان.

م « ۱۱۱۳ » کسی که در گذرگاه مردم نماز می‌خواند یا کسی روبه‌روی اوست یا در جایی نماز می‌خواند که مردم از جلوی او گذر می‌کنند، مستحب است روبه‌روی خود چیزی بگذارد تا میان او و آن‌ها را به گونه‌ای جدا سازد؛ هرچند عصا یا تسبیح یا ریسمانی باشد و اگر خطی فرضی نیز بر زمین بکشد، کافی است.


 

پوشش در نماز

م « ۱۱۱۴ » مرد باید در نماز، ناحیه شرم‌گاه خود را بپوشاند؛ هرچند کسی او را نبیند و بهتر است از ناف تا زانو پوشیده باشد و بهتر آن است که لباس کامل به تن داشته باشد.

م « ۱۱۱۵ » زن باید در هنگام نماز، همه بدن، سر، مو و کف پای خود را به‌گونه‌ای بپوشاند که بدن او دیده نشود؛ هرچند کسی او را نبیند.

م « ۱۱۱۶ » پوشاندن گردی چهره به اندازه‌ای که در وضو شسته می‌شود و دست‌ها تا مچ لازم نیست.

م « ۱۱۱۷ » زنان لازم نیست در نماز، موهای مصنوعی و زینت‌های پنهانی؛ مانند: دست‌بند و گردن‌بند، و زینت چهره مانند سرمه چشم را بپوشانند، ولی در صورتی که برای نامحرم سبب تحریک می‌گردد، باید آن را از وی بپوشاند.

م « ۱۱۱۸ » رعایت پوشش یاد شده در قضای سجده و تشهد فراموش شده، نماز

(۲۴۹)

احتیاط و سجده سهو نیز لازم است.

م « ۱۱۱۹ » اگر به عمد یا از روی ندانستن مسأله به سبب کوتاهی نمودن در فراگیری مسایل، شرم‌گاه خود را در نماز نپوشاند، نماز باطل است و باید آن را دوباره بخواند.

م « ۱۱۲۰ » اگر در نماز بفهمد که شرم‌گاه وی پیداست، باید آن را بپوشاند و چنان‌چه کاری که صورت نماز را بر هم می‌زند انجام نداده باشد، لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

م « ۱۱۲۱ » اگر در نماز پی برد که شرم‌گاه او پیداست، باید چیزی از نماز را بجا نیاورد تا آن را بپوشاند و چنان‌چه پوشاندن شرم‌گاه بیش از اندازه عادی آن به طول انجامد؛ به‌گونه‌ای که با صورت نماز ناسازگار باشد، باید نماز را دوباره بخواند.

م « ۱۱۲۲ » اگر لباس در حال ایستاده شرم‌گاه او را می‌پوشاند ولی احتمال می‌دهد در حالت دیگر؛ برای نمونه، در رکوع و سجود، آن را نمی‌پوشاند، باید هنگامی که شرم‌گاه او پیداست، با چیزی که پوشیدن آن جایز است، آن را بپوشاند.

م « ۱۱۲۳ » اگر پوشاک ندارد، می‌تواند خود را در نماز با علف و برگ درختان بپوشاند.

م « ۱۱۲۴ » اگر جز گِل، چیز دیگری ندارد که در نماز خود را بپوشاند، واجب است خود را با آن بپوشاند و نماز بخواند.

م « ۱۱۲۵ » اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن بپوشاند و از پیدا کردن چیزی تا پایان وقت ناامید است، می‌تواند نماز را در آغاز وقت بخواند، ولی چنان‌چه تا آخر وقت چیزی یافت، باید نماز خود را دوباره بخواند و در صورتی که احتمال دهد که تا آخر وقت چیزی می‌یابد که می‌تواند شرم‌گاه خود را با آن پنهان نماید، باید نماز را به تأخیر اندازد و در صورتی که چیزی تا نزدیک پایان وقت نیافت، برابر وظیفه برهنگان نماز بخواند.

م « ۱۱۲۶ » فراهم کردن پوشاک برای نماز واجب است؛ هرچند به خریدن یا اجاره

(۲۵۰)

نمودن باشد، ولی اگر تهیه آن برای وی زیان‌آور است یا سبب خواری و منت کشیدن وی می‌گردد، نیازی به آن نیست.

م « ۱۱۲۷ » اگر برای پوشاندن خود؛ حتی برگ درخت و علف یا آب یا چاله‌ای که در میان آن بایستد و مانند آن که مانع و حایل است نداشته باشد و احتمال ندهد که تا آخر وقت چیزی می‌یابد، در صورتی که بیننده‌ای محترم که پوشاندن شرم‌گاه از او واجب است او را می‌بیند، باید نشسته نماز بخواند و شرم‌گاه خود را با «ران» خود بپوشاند و چنان‌چه اطمینان دارد که نامحرم او را نمی‌بیند، ایستاده نماز بخواند و شرم‌گاه خود را با دست بپوشاند و در هر دو حال؛ رکوع و سجود را با اشاره سر بجا آورد و اشاره سجود را بیش‌تر نماید.


 

لباس نمازگزار

م « ۱۱۲۸ » لباس نمازگزار پنج شرط دارد:

یکم ـ پاک باشد؛

دوم ـ مباح باشد؛

سوم ـ از اجزای مردار نباشد؛

چهارم ـ از حیوان حرام گوشت نباشد؛

پنجم ـ اگر نمازگزار مرد است، لباس او از ابریشم ناب نباشد.

شرط نخست: پاک باشد

م « ۱۱۲۹ » لباس نمازگزار باید پاک باشد و اگر کسی به عمد و در حال اختیار با بدن و لباس نجس نماز بخواند، باطل است.

م « ۱۱۳۰ » کسی که نمی‌داند نماز با بدن و لباس نجس باطل است و در فراگیری مسأله کوتاهی کرده، اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، باطل است.

م « ۱۱۳۱ » اگر کسی شک دارد نماز با بدن و لباس نجس باطل است یا خیر و با تحقیق یا بدون تحقیق درباره مسأله با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نماز وی باطل است. هم‌چنین اگر از مسأله غافل باشد یا آن را نادرست آموخته باشد و با

(۲۵۱)

بدن یا لباس نجس نماز بخواند، باطل است.

م « ۱۱۳۲ » اگر به علت کوتاهی در فراگیری احکام شرعی از نجس بودن چیزی آگاه نباشد؛ برای نمونه، نداند منی نجس است و با آن نماز بخواند، واجب است نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته باشد، آن را قضا کند.

م « ۱۱۳۳ » اگر با آگاهی از اصل مسأله شرعی نداند که بدن یا لباس وی نجس است و پس از نماز بفهمد؛ چنان‌چه وقت گذشته، نماز او درست است و در صورتی که وقت دارد، باید دوباره آن را بخواند.

م « ۱۱۳۴ » اگر فراموش کند که بدن یا لباس وی نجس است و آن را در میان نماز یا پس از آن و پیش از گذشتن وقت به یاد آورد، در صورتی که فراموشی او از روی اهمال و بی‌اعتنایی بوده است، باید نماز را دوباره بخواند و چنان‌چه وقت گذشته است، قضا نماید و در صورتی که فراموشی وی به سبب اهمال و بی‌اعتنایی نباشد، اگر وقت نگذشته باشد، باید نماز را دوباره بخواند، ولی در صورت گذشت وقت، لازم نیست آن را قضا نماید.

م « ۱۱۳۵ » اگر در گستردگی وقت نماز می‌گزارد و بدن یا لباس او در میان نماز نجس شود؛ به‌گونه‌ای که نماز خواندن با آن درست نباشد و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند بیابد که بدن یا لباس او نجس شده است، در صورتی که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن یا بیرون آوردن آن صورت نماز را از بین نمی‌برد، باید بدن یا لباس را در میان نماز آب بکشد یا آن را عوض نماید.

م « ۱۱۳۶ » اگر شرم‌گاه خود را با لباس پاکی پوشانده است و در میان نماز دیگر لباس‌های وی نجس شود، باید لباس‌های نجس را بیرون آورد و نماز را ادامه دهد و در صورتی که آب کشیدن بدن یا لباس‌ها یا تغییر دادن یا بیرون آوردن آن لباس، صورت نماز را از بین می‌برد یا برهنه می‌ماند، باید نماز را دوباره با بدن و لباس پاک بخواند و در صورتی که وقت نماز تنگ است با همان لباس نماز بخواند. همین حکم درباره کسی که میان نماز بداند بدن یا لباس وی از پیش نجس شده و از آن آگاه

(۲۵۲)

نبوده نیز جاری است.

م « ۱۱۳۷ » اگر در تنگی وقت نماز می‌خواند و در میان نماز بداند که بدن او نجس شده است و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند بداند که بدن او نجس است و شک کند که در همان وقت نجس شده یا پیش از آن، در صورتی که آب کشیدن بدن صورت نماز را از بین نمی‌برد، باید بدن را آب کشد و اگر صورت نماز را از بین می‌برد و به اندازه تطهیر نمودن و انجام دادن یک رکعت از نماز وقت ندارد، باید نماز را با همان حال به پایان ببرد و نماز او صحیح است و قضا ندارد.

م « ۱۱۳۸ » اگر در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد و جست‌وجو نماید و چیزی در آن نبیند یا چون از پیش می‌دانسته که لباس وی نجس نیست، جست‌وجو ننماید و ندانسته نماز بخواند و پس از نماز بداند که پاک نبوده، اگر برای نماز وقت دارد، باید نماز را دوباره بخواند و چنان‌چه وقت گذشته است، نماز را قضا کند.

م « ۱۱۳۹ » هرگاه لباس یا بدن نمازگزار نجس باشد و آن را آب کشد و یقین کند که پاک شده و با آن نماز بخواند و پس از نماز بفهمد پاک نشده، نماز باطل است و اگر برای نماز وقت دارد، باید آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته است، باید نماز را قضا کند.

م « ۱۱۴۰ » اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین کند که از خون‌های نجس نیست؛ برای نمونه خون پشه است و پس از نماز بفهمد از خون‌هایی بوده که نماز گزاردن با آن صحیح نیست، نماز او باطل است.

م « ۱۱۴۱ » هرگاه در لباس خود خونی ببیند و یقین کند که به اندازه کم‌تر از گودی کف دست یا سکه‌های جدید دویست و پنجاه ریالی است یا خون زخم و دمل است که برای نماز اشکال ندارد و با آن نماز بخواند و بعد بداند که خون بیش از آن اندازه بوده یا خونِ غیر زخم و دمل است، نماز باطل است.

م « ۱۱۴۲ » اگر نجس بودن چیزی را فراموش کند و بدن یا لباس او خیس باشد و به

(۲۵۳)

آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و آن را پس از نماز به یاد آورد، نماز او باطل است.

م « ۱۱۴۳ » اگر بدن خیس باشد و به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده است برسد و بدون این که خود را آب کشد غسل کند و نماز بخواند، غسل و نماز او باطل است.

م « ۱۱۴۴ » اگر بخشی از عضوهای وضو تر باشد و به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده است برسد و پیش از آن که آن را آب بکشد وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نماز وی باطل است.

م « ۱۱۴۵ » کسی که یک لباس دارد اگر بدن و تنها لباس وی نجس شود و نیز تنها به اندازه آب کشیدن یکی از آن دو آب داشته باشد، باید بدن خود را آب بکشد و پس از آن اگر لباس وی با چیزی جز منی نجس شده است یا به جهتی مانند سرما نتواند آن را بیرون آورد، باید با لباس نجس نماز بخواند و چنان‌چه با منی نجس شده است و می‌تواند آن را بیرون آورد، باید برابر حکمی که برای برهنگان گفته شد، رفتار کند.

م « ۱۱۴۶ » اگر دو بخش از لباس یا بدن وی نجس شده است و تنها به اندازه تطهیر یکی از آن دو آب داشته باشد، باید نجاست بیش‌تر را پاک کند؛ برای نمونه، اگر بخشی به ادرار نجس شده ـ که برای آب کشیدن آن با آب قلیل باید دوبار آب بریزد ـ و بخشی دیگر به خون آلوده شده ـ که یک بار آب ریختن روی آن کافی است ـ باید آن را که با ادرار نجس شده است آب بکشد.

م « ۱۱۴۷ » اگر نتواند نجاست لباس یا بدن را به صورت کامل از بین ببرد ولی بتواند بخشی از آن را پاک نماید، باید همان اندازه را آب بکشد.

م « ۱۱۴۸ » هرگاه بدن و لباس، هر دو نجس باشد و بتواند یکی را پاک کند، باید لباس را آب بکشد و با بدن نجس نماز بخواند و در صورتی که نجاست بدن بیش‌تر باشد، می‌تواند هر کدام را که بخواهد آب بکشد.

(۲۵۴)

م « ۱۱۴۹ » کسی که غیر از لباس نجس لباس دیگری ندارد و وقت او تنگ است و احتمال نمی‌دهد تا آخر وقت، لباسِ پاک بیابد، اگر به خاطر سرما یا عذر دیگری نمی‌تواند لباس خود را بیرون بیاورد، باید در همان لباس نماز بخواند و نماز وی درست است و در صورتی که بتواند لباس را بیرون بیاورد، باید به گونه‌ای که برای برهنگان گفته شد، نماز را بجا آورد.

م « ۱۱۵۰ » کسی که دو لباس دارد و می‌داند که یکی از آن دو نجس است ولی آن را نمی‌شناسد، نباید با هیچ یک نماز بخواند و باید هر دو را آب بکشد و اگر توانایی بر این کار نداشته باشد و وقت دارد، باید با هر دو لباس نماز بخواند؛ برای نمونه، اگر می‌خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، باید با هر کدام یک نماز ظهر و یک نماز عصر بخواند و در صورتی که وقت تنگ است، با هر کدام که نماز بخواند کافی است.

شرط دوم: مباح باشد

م « ۱۱۵۱ » لباس نمازگزار که با آن شرم‌گاه خود را می‌پوشاند باید مباح باشد و کسی که می‌داند پوشیدن لباس غصبی حرام است یا از روی کوتاهی در فراگیری، مسأله را نمی‌داند، اگر به عمد با لباس غصبی نماز بخواند، باطل است، ولی غصبی بودن چیزهایی که به تنهایی شرم‌گاه را نمی‌پوشاند و نیز چیزهایی که در نظر عرف، پوشش نمازگزار به‌شمار نمی‌آید؛ مانند: دستمال بزرگ یا لنگی که در جیب است؛ هرچند بتوان شرم‌گاه را با آن پوشاند و هم‌چنین لباس غصبی که نمازگزار بر تن دارد و غیر از پوشش مباح وی بر شرم‌گاه است، نماز را باطل نمی‌کند.

منظور از لباس نمازگزار همان پوششی است که در مردان شرم‌گاه، و در زنان همه بدن به غیر از گردی صورت و دست‌ها تا مچ را پوشانده است.

م « ۱۱۵۲ » اگر به عمد با لباس غصبی یا لباسی که نخ یا دگمه یا چیز دیگر آن غصبی است نماز بخواند، باطل است

م « ۱۱۵۳ » اگر نداند لباس وی غصبی است و با آن نماز بخواند، نماز وی درست است.

م « ۱۱۵۴ » کسی که می‌داند پوشیدن لباس غصبی حرام است، ولی نمی‌داند نماز

(۲۵۵)

را باطل می‌کند، مانند کسی است که می‌داند لباس غصبی نماز را باطل می‌کند.

م « ۱۱۵۵ » اگر لباس را با مواد غصبی رنگ کنند و رنگ از لباس به‌شمار آید یا آن را با نخ غصبی بدوزند و آن نخ از نظر عرف از بین رفته به‌شمار نیاید، نماز خواندن با آن باطل است.

م « ۱۱۵۶ » اگر صاحب لباس غصبی اجازه بدهد یا به‌گونه‌ای از رضایت او آگاهی یابد، نماز خواندن با آن درست است.

م « ۱۱۵۷ » اگر چیزی غصبی به همراه نمازگزار باشد؛ خواه کوچک باشد یا بزرگ، مانند: تسبیح و دستمال، نماز باطل نمی‌شود.

م « ۱۱۵۸ » اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و خود غاصبِ آن نباشد و با آن نماز بخواند، نماز درست است، ولی چنان‌چه خود آن لباس را غصب کرده و فراموش کند که آن را غصب نموده است و با آن نماز بخواند، باطل است.

م « ۱۱۵۹ » اگر نداند یا فراموش کند که لباس وی غصبی است و در میان نماز آن را بداند، در صورتی که بدون از بین رفتن شرایط نماز؛ مانند: پوشش شرم‌گاه، بتواند بی‌درنگ لباس را بیرون آورد، باید آن را از خود جدا کند و نماز وی درست است. و اگر چیز دیگری شرم‌گاه او را نپوشانده است یا نمی‌تواند لباس غصبی را زود بیرون آورد یا چنان‌چه بیرون آورد موالات از بین می‌رود، در صورتی که به اندازه یک رکعت وقت دارد، باید نماز را قطع نماید و با لباس مباح نماز بخواند و اگر به این اندازه وقت ندارد، باید لباس را در نماز بیرون آورد و نماز را برابر حکم نماز برهنگان به پایان برساند، ولی در صورت فراموشی، اگر خود، لباس را غصب کرده است، باید نماز را دوباره بخواند.

م « ۱۱۶۰ » چنان‌چه برای حفظ جان خود با لباس غصبی نماز بخواند، نماز درست است، ولی اگر برای این که دزد آن را نبرد با آن نماز بخواند و خود آن را غصب کرده باشد، باطل است.

م « ۱۱۶۱ » اگر با عین درآمدی که خمس یا زکات آن را نداده است لباس بخرد،

(۲۵۶)

معامله باطل است و لباس خریداری شده از آنِ فروشنده می‌باشد و در صورتی که بدون رضایت وی با آن نماز بخواند، حکم لباس غصبی را دارد و اگر در نماز متوجه غصبی بودن آن باشد، نماز گزاردن با آن باطل است، ولی چنان‌چه به آن توجه ندارد، نماز درست است و کسی که به سبب کوتاهی کردن در فراگیری، مسأله را نمی‌داند، باید نماز را دوباره بخواند.

م « ۱۱۶۲ » اگر لباسی را به صورت نسیه بخرد و در هنگام خرید قصد نماید که بهای آن را از درآمدی بپردازد که خمس یا زکات آن را نداده است یا به هیچ‌رو بدهی خود را ندهد، نمازی که با آن لباس می‌گزارد باطل است.

شرط سوم: از اجزای مردار نباشد

م « ۱۱۶۳ » نماز گزاردن با لباسی که از اجزای حیوان مرده‌ای است که خون جهنده دارد باطل است؛ خواه به تنهایی شرم‌گاه را بپوشاند یا نپوشاند و خواه از مردار حیوان حلال‌گوشت باشد؛ مانند: ماهی یا از مردار حیوان حرام گوشت؛ مانند: مار.

م « ۱۱۶۴ » هرگاه چیزی از اجزای مردار که دارای روح بوده است؛ مانند: گوشت و پوست، به همراه نمازگزار یا چسبیده به بدن یا لباس وی باشد، نماز باطل است؛ هرچند لباس او به‌شمار نیاید.

م « ۱۱۶۵ » اگر چیزی از مردار حلال گوشت که دارای روح نیست؛ مانند: مو و پشم، به همراه نمازگزار باشد یا با آن لباسی فراهم کرده باشند و کسی با آن نماز بخواند، نماز درست است.

م « ۱۱۶۶ » با لباس‌های چرمی که از بازار مسلمانان فراهم می‌شود می‌توان نماز خواند؛ هرچند شک داشته باشد که آن از حیوانی است که ذبح شرعی شده است یا خیر، ولی در صورتی که یقین دارد که چرم آن تولیدی کشورهای غیراسلامی است و فروشنده آن لاابالی می‌باشد و به این امور توجه ندارد، تا درباره آن لباس تحقیق نکند، نمی‌تواند با آن نماز بخواند و چنان‌چه نداند که چرم آن فرآورده کشورهای اسلامی است یا دیگر کشورها، اشکال ندارد.

(۲۵۷)

م « ۱۱۶۷ » اگر غیر از لباس غصبی و لباسی که از مردار فراهم شده است لباس دیگری ندارد و در نماز ناچار به پوشیدن لباس نیست، باید به حکم نماز برهنگان نماز بخواند.

شرط چهارم: اجزای حیوان حرام گوشت نباشد

م « ۱۱۶۸ » لباس نمازگزار ـ که به تنهایی ناحیه شرم‌گاهی را می‌پوشاند ـ باید از اجزای حیوان حرام‌گوشتی که خون جهنده دارد نباشد. هم‌چنین باید بدن و لباس او به ادرار، مدفوع، عرق، شیر و موهای حیوان حرام گوشت آلوده نباشد، ولی در صورتی که برای نمونه، تنها یک موی آن حیوان با لباس او باشد اشکال ندارد و هم‌چنین اگر چیزی از آن را برای نمونه، در ظرف یا دستمالی بگذارد و با خود به همراه بردارد، اشکال ندارد.

م « ۱۱۶۹ » اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت؛ مانند: گربه، بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، باید از آن پرهیز نماید.

م « ۱۱۷۰ » اگر شک داشته باشد که لباس وی از مو، پشم یا کرک حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت؛ خواه در کشورهای اسلامی فراهم شده باشد یا در دیگر کشورها، می‌توان با آن نماز خواند.

م « ۱۱۷۱ » صدف از حیوانات حرام گوشت است و در صورتی که نداند مانند دکمه لباس از صدف است یا بداند از آن است، ولی گمان می‌کرده صدف گوشت ندارد، نمازی که با آن گزارده صحیح است.

م « ۱۱۷۲ » نماز خواندن با پوست سنجاب و خز در صورتی که بداند تذکیه شرعی شده است اشکال ندارد.

م « ۱۱۷۳ » چنان‌چه با لباسی نماز بخواند که نمی‌داند از حیوان حرام گوشت فراهم شده یا حلال گوشت یا گمان دارد که از حیوان حلال گوشت تولید شده، درست است، ولی اگر فراموش نماید که از حیوان حرام گوشت به دست آمده است، باید آن را دوباره بخواند.

(۲۵۸)

م « ۱۱۷۴ » نماز خواندن با چرم‌های مصنوعی ـ که از مواد پلاستیکی و مانند آن ساخته می‌شود ـ اشکال ندارد و اگر شک کند که لباس وی از چرم مصنوعی ساخته شده یا چرم طبیعی یا از حیوان حلال‌گوشت فراهم آمده است یا حرام گوشت و یا از مردار است یا خیر، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

م « ۱۱۷۵ » اگر غیر از لباسی که از حیوان حرام گوشت فراهم آمده است لباس دیگری ندارد و ناچار به پوشیدن لباس است، می‌تواند با همان لباس نماز بخواند و چنان‌چه ناچار نباشد، باید نماز را به حکمی که برای برهنگان گفته شد بجا آورد.

شرط پنجم: لباس مرد از ابریشم خالص نباشد

م « ۱۱۷۶ » لباس نمازگزار مرد نباید از ابریشم ناب باشد و در غیر نماز نیز پوشیدن آن برای مرد حرام است، ولی استفاده از عرقچین، بند شلوار و کمربند ابریشم، اشکال ندارد.

م « ۱۱۷۷ » پوشیدن لباس طلاباف برای مرد حرام نیست و نماز گزاردن با آن باطل نمی‌باشد؛ هرچند نمازگزاردن با آن مکروه است، ولی پوشیدن آن برای زنان در نماز و غیر آن اشکال ندارد.

م « ۱۱۷۸ » زینت کردن با طلا؛ خواه آشکار باشد یا پنهان؛ مانند: آویختن زنجیر طلا به سینه، به دست کردن انگشتر طلا، بستن ساعت مچی طلا و استفاده از عینک و دندان طلا؛ هرچند دندان پیشین و برای زینت باشد، برای مرد مکروه است و نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

م « ۱۱۷۹ » زینت کردن با طلا برای زن در نماز و غیر آن اشکال ندارد.

م « ۱۱۸۰ » پوشیدن لباسی که همه آستر یا بخشی از آن که اندازه آن به بیش از چهار انگشت بسته می‌رسد، چنان‌چه از ابریشم ناب باشد، برای مرد حرام است و نماز با آن باطل می‌باشد.

م « ۱۱۸۱ » پوشیدن لباسی که نمی‌داند از ابریشم ناب است یا چیز دیگر اشکال ندارد و نماز خواندن با آن درست است.

(۲۵۹)

م « ۱۱۸۲ » اگر دستمال ابریشمی و مانند آن در جیب مرد باشد اشکال ندارد و نماز را باطل نمی‌کند.

م « ۱۱۸۳ » پوشیدن لباس ابریشمی برای زن و خنثای مشکل در نماز و غیر آن اشکال ندارد ولی نماز گزاردن پسری که مکلف نشده است با لباس ابریشمی و در حال اختیار اشکال دارد.

م « ۱۱۸۴ » هرگاه لباس مرد نمازگزار از ابریشم خالص نباشد و ابریشم با چیز دیگری بافته شده باشد، اشکالی ندارد، ولی اگر آن چیز دیگر به اندازه‌ای کم باشد که به‌شمار نیاید، پوشیدن آن برای مرد جایز نیست.

م « ۱۱۸۵ » پوشیدن لباس غصبی، ابریشمی ناب و لباسی که از مردار فراهم شده است، در حال ناچاری اشکال ندارد و اگر لباس دیگری ندارد و تا آخر وقت نیز ناچاری او از بین نمی‌رود، می‌تواند با چنین لباس‌هایی نماز بخواند، ولی نماز خواندن با لباس غصبی، تنها در صورتی درست است که خود او آن را غصب نکرده باشد.

م « ۱۱۸۶ » اگر غیر از لباس غصبی و لباسی که از مردار حیوانی فراهم شده که دارای خون جهنده است لباس دیگری ندارد ولی ناچار نیست لباس بپوشد و می‌تواند برهنه نماز بخواند، باید برابر حکمی که برای برهنگان گفته شد رفتار کند.

م « ۱۱۸۷ » اگر مرد به‌جز لباس ابریشمی ناب لباس دیگری نداشته باشد؛ چنان‌چه از پوشیدن آن ناچار نباشد، باید به حکمی که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

م « ۱۱۸۸ » اگر چیزی ندارد که شرم‌گاه خود را در نماز با آن بپوشاند، واجب است پوششی فراهم آورد؛ هرچند با کرایه کردن یا خریدن باشد، ولی اگر فراهم کردن آن سختی دارد و به صورت عادی قابل تحمل نیست، لازم نیست آن را تهیه نماید و می‌تواند به حکمی که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

م « ۱۱۸۹ » کسی که برای گزاردن نماز لباس ندارد اگر دیگری به او لباسی ببخشد یا عاریه دهد و پذیرفتن آن برای او سختی تحمل‌ناپذیری نداشته باشد و آبروی او را

(۲۶۰)

خدشه‌دار نکند، باید آن را قبول کند، بلکه اگر عاریه کردن یا طلب بخشش برای او سخت نیست، باید از کسی که لباس دارد طلب بخشش یا عاریه نماید.

م « ۱۱۹۰ » مسلمان باید از پوشیدن لباس شهرت که برای ریاکاری یا جبران کمبود شخصیت پوشیده می‌شود و می‌خواهد با آن؛ برای نمونه، به زهد و رهاکردن دنیا مشهور شود؛ خواه شهرت آن از جهت پارچه آن باشد یا رنگ یا دوخت آن، باید پرهیز کند، ولی نماز خواندن با آن باطل نیست.

م « ۱۱۹۱ » اگر قصد وی از پوشیدن لباس زهد، ساده‌پوشی است و جنبه ریاکاری ندارد، نه تنها جایز است، بلکه شایسته می‌باشد.

لباس شهرت لباسی است که جنس، رنگ یا نحوه برش و دوخت آن مناسب پوشنده آن نیست.

م « ۱۱۹۲ » پوشیدن لباس ویژه زنان برای مرد و هم‌چنین پوشیدن لباس ویژه مردان برای زن حرام است؛ هرچند لباس شهرت نباشد و نیز زیور بستن هر یک از مرد و زن با زینت ویژه دیگری حرام است.

م « ۱۱۹۳ » کسی که باید خوابیده نماز بخواند لازم نیست ملحفه، لحاف یا پتویی که بر خود می‌کشد شرایط لباس نمازگزار را داشته باشد؛ مگر به‌گونه‌ای باشد که بگویند: آن را پوشیده است؛ مانند آن‌که عریان باشد و آن را به خود بپیچد.

م « ۱۱۹۴ » پوشیدن لباسی که سبب هتک حرمت، بی‌آبرویی یا فساد مؤمن می‌شود حرام است.

م « ۱۱۹۵ » کسی که پوشش لازم در نماز را ندارد و احتمال می‌دهد تا آخر وقت آن را بیابد، باید نماز را از آغاز وقت تأخیر بیندازد و با پوشش، نماز بگزارد.


 

مواردی که پاک بودن بدن یا لباس نمازگزار شرط نیست

م « ۱۱۹۶ » در مورد زیر هرچند بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز وی درست است:

الف ـ به واسطه زخم یا جراحت یا دُملی که در بدن اوست و خون آن به صورت کامل بند نمی‌آید، لباس یا بدن وی به خون آن آلوده شده باشد.

(۲۶۱)

ب ـ بدن یا لباس او به اندازه کم‌تر از سکه دویست و پنجاه ریالی جدید یا بند سر انگشت سبّابه یا گودی کف دست، آلوده به خون باشد.

ج ـ ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.

د ـ لباس‌های کوچک او؛ مانند: جوراب و عرقچین، نجس باشد.

هـ ـ لباس زنی که پرستار بچه است، از او نجس شده باشد.

م « ۱۱۹۷ » اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم یا جراحت یا دُمل باشد، چنان‌چه خون آن به صورت کامل بند نمی‌آید و آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس برای او سخت است، تا هنگامی که زخم یا جراحت یا دُمل بهبودی نیافته است، می‌تواند با آن نماز بخواند. هم‌چنین است اگر عفونتی که با خون بیرون آمده یا دوایی که روی زخم گذاشته‌اند و نجس شده در بدن یا لباس او باشد.

م « ۱۱۹۸ » اگر خونِ بریدگی و زخمی که به‌زودی درمان می‌شود و شستن آن آسان است به اندازه سکه دویست و پنجاه ریالی جدید در بدن یا لباس نمازگزار باشد، باید آن را آب بکشد و در غیر این‌صورت، نماز او باطل است.

م « ۱۱۹۹ » بخشی از بدن یا لباس که با جای زخم یا جراحت یا دمل که خون آن به صورت کامل بند نمی‌آید فاصله دارد، اگر به سبب آن نجس شود، باید آن را آب بکشد.

م « ۱۲۰۰ » نماز خواندن با بخشی از بدن یا لباس که اطراف زخم است و به‌صورت عادی به رطوبت زخم آلوده می‌شود، مانعی ندارد.

م « ۱۲۰۱ » هرگاه بتواند به آسانی زخم را پانسمان کند و از رسیدن خون به جاهای دیگر بدن جلوگیری کند، باید این کار را انجام دهد.

م « ۱۲۰۲ » اگر از زخمی که درون دهان و بینی و مانند آن است خونی به بدن یا لباس برسد، در صورتی که بیش از اندازه به اطراف آن نرسیده باشد، نماز با آن درست است و نیز با خون بواسیری که دانه‌های آن بیرون است نیز می‌توان نماز خواند.

(۲۶۲)

م « ۱۲۰۳ » اگر در بدن یا لباس خود خونی که اندازه آن بیش از سکه جدید دویست و پنجاه ریالی یا گودی کف دست است ببیند، ولی نداند خون از زخم است یا چیز دیگر، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

م « ۱۲۰۴ » اگر چند زخم در بدن باشد و به اندازه‌ای از هم دور نباشد که هر کدام، یک زخم به‌شمار آید ـ به‌گونه‌ای که هنگام آب کشیدن، هر یک جدای از دیگری پاک نمی‌شود یا پاک نمودن آن به‌گونه‌ای جدا برای شخص مشکل باشد، همه آن یک زخم به‌شمار می‌آید، ولی اگر به اندازه‌ای از هم دور باشد که هر کدام یک زخم به‌شمار آید، هر کدام که بهبودی یافت باید برای نماز، بدن و لباس آلوده به آن خون را آب بکشد.

م « ۱۲۰۵ » اگر سر سوزنی خون حیض، نفاس، استحاضه یا خون سگ، خوک، کافر یا خون مردار یا حیوان حرام گوشت در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز باطل است.

م « ۱۲۰۶ » هرگاه روی لباس بی‌آستر خونی بریزد و به پشت آن برسد، اگر خون دارای جوهر و مایه نباشد، یک خون به‌شمار می‌آید، ولی چنان‌چه مایه‌دار باشد یا پشت آن جداگانه به خون آلوده شود؛ چنان‌چه به هم نرسد و یک خون به‌شمار نیاید، باید هر کدام را جدا در نظر گرفت؛ پس اگر اندازه خونی که در پشت و روی لباس است روی هم کم‌تر از سکه جدید دویست و پنجاه ریالی یا گودی کف دست باشد، نماز گزاردن با آن درست است و اگر بیش از آن باشد، نماز با آن باطل است.

م « ۱۲۰۷ » اگر خون روی لباسی بریزد که آستر دارد و به آستر آن برسد یا روی آستر بریزد و روی لباس نیز آلوده به خون شود، باید هر کدام را جداگانه در نظر گرفت؛ مگر هنگامی که نزد مردم یک خون به‌شمار آید که در این صورت، اگر اندازه خونِ روی لباس و آستر کم‌تر از گودی کف دست باشد، نماز با آن درست است و چنان‌چه بیش‌تر از آن باشد، نماز باطل است.

م « ۱۲۰۸ » اگر خون از یک طرف پارچه‌ای به طرف دیگر آن برسد و پارچه خیلی

(۲۶۳)

ضخیم نباشد، پشت و روی پارچه یکی حساب می‌شود.

م « ۱۲۰۹ » اگر خون بدن یا لباس کم‌تر از اندازه گودی کف دست باشد و خون و رطوبتی به آن برسد که به اندازه آن یا بیش‌تر شود و اطراف آن را آلوده کند، نماز با آن باطل است، بلکه اگر رطوبت با خون به اندازه گودی کف دست نشود و اطراف آن را نیز آلوده نکند، نماز خواندن با آن اشکال دارد؛ مگر آن که آب در خون از بین برود.

م « ۱۲۱۰ » اگر بدن یا لباس به خود خون آلوده نشود ولی به سبب رسیدن رطوبتی آلوده به خون نجس شود؛ هرچند بخشی که نجس شده است کم‌تر از گودی کف دست باشد، نمی‌توان با آن نماز خواند.

م « ۱۲۱۱ » خونی که کم‌تر از گودی کف دست است هرگاه بدون شستن از لباس پاک شد، جای آن هم‌چنان نجس است، ولی برای نماز گزاردن اشکال ندارد.

م « ۱۲۱۲ » اگر خونی که در بدن یا لباس است کم‌تر از گودی کف دست باشد و نجاست دیگری به آن برسد؛ برای نمونه، قطره‌ای ادرار روی آن بریزد؛ اگرچه به جاهای دیگر بدن یا لباس نیز نرسد، باز نمی‌توان با آن نماز گزارد.

م « ۱۲۱۳ » نماز خواندن با لباس‌های نجس کوچک که نمی‌توان شرم‌گاه را با آن پوشاند؛ مانند: عرق‌چین، جوراب و دست‌کش، در صورتی که از مردار و حیوان نجس؛ مانند: سگ یا حیوان حرام گوشت فراهم نشده باشد، درست است.

م « ۱۲۱۴ » اگر چیز نجسی مانند دستمال، کلید، چاقو و پول که نمی‌توان شرم‌گاه را با آن پوشاند به همراه نمازگزار باشد، اشکال ندارد.

م « ۱۲۱۵ » زنی که پرستار بچه است و نمی‌تواند برای نماز به آسانی لباس پاک فراهم کند در صورتی که نتواند لباس دیگری بخرد یا کرایه یا عاریه نماید، هرگاه شبانه روزی یک‌بار لباس خود را بشوید؛ اگرچه تا روز دیگر لباس وی به ادرار بچه نجس شود، می‌تواند با آن لباس نماز بخواند و در هر زمانی که بخواهد، می‌تواند لباس خود را آب بکشد، ولی بهتر است که نزدیک غروب آن را آماده کند تا بتواند چهار نماز خود را با لباس پاک یا لباسی که نجاست کم‌تری دارد بخواند.

(۲۶۴)

م « ۱۲۱۶ » کسی که می‌داند خونی که در بدن یا لباس اوست کم‌تر از گودی کف دست است، ولی احتمال می‌دهد از خون‌هایی باشد که نماز را باطل می‌کند، می‌تواند با آن نماز بخواند و نیازی به شستن آن نیست.

م « ۱۲۱۷ » اگر خونی که در لباس یا بدن است کم‌تر از گودی کف دست باشد و نداند از خون‌هایی است که نماز با آن باطل است و با آن نماز بخواند و بعد آشکار شود از خون‌هایی بوده که نماز با آن باطل است، باید نماز را دوباره بخواند.

م « ۱۲۱۸ » اگر مطمئن شود خونی که در بدن یا لباس اوست کم‌تر از گودی کف دست است و نماز بخواند و بعد بداند که بیش از آن بوده است، باید نماز را دوباره بخواند.

م « ۱۲۱۹ » اگر لباس مردی که پرستار بچه است با ادرار بچه نجس شود، نمی‌تواند با آن لباس نماز بخواند.

م « ۱۲۲۰ » هرگاه زنی که پرستار بچه است بتواند به وسیله‌ای؛ مانند: لاستیک و پوشاک بچّه، مانع رسیدن نجاست به بدن یا لباس خود شود، همان‌گونه که امروزه استفاده آن رایج است، باید با استفاده از آن چنین کند.


 

پسندیده‌های لباس

م « ۱۲۲۱ » موارد زیر در لباس نمازگزار مستحب است:

گذاشتن عمامه با تحت‌الحنک، پوشیدن عبا؛ به‌ویژه برای کسی که امام جماعت است، پوشیدن لباس سفید و پاکیزه‌ترین لباس‌ها، به‌کار بردن بوی خوش و به دست داشتن انگشتر عقیق.


 

ناشایسته‌های لباس

م « ۱۲۲۲ » چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است؛ از آن جمله:

پوشیدن لباس سیاه، لباس کثیف، لباس‌های تنگ یا نازک؛ هرچند شرم‌گاه را نیز بپوشاند، لباس شراب‌خوار، لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی‌کند، لباسی که نقش چهره دارد، باز بودن تکمه‌های لباس و به دست داشتن انگشتری که روی آن

(۲۶۵)

چهره انسان یا حیوانی نقش شده است.

(۲۶۶)

(۲۶۷)

مطالب مرتبط