دانش استخاره / جلد یکم
(۱۲۷)
(۱۲۸)
«جایگاه استخاره از دیدگاه روایات»
شایسته است در این بخش به بررسی جایگاه استخاره از دیدگاه روایات حضرات معصومین علیهمالسلام بپردازیم تا به فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام در این زمینه آشنا شویم.
علامهٔ مجلسی از استخاره در کتاب الصلاة(۱) موسوعهٔ بینظیر خویش؛ بحارالانوار سخن گفته و روایات آن را در این باب آورده که برخی از این روایات چنین است:
روایت یکم:
أبواب الاستخارات وفضلها وکیفیاتها وصلواتها ودعواتها(۲)
باب ما ورد فی الحثّ علی الاستخارة والترغیب فیها والرضا والتسلیم بعدها
فتح الأبواب: للسید الجلیل علی بن طاوس والمقنعة: عن الصادق علیهالسلام أنّه قال: یقول اللّه عزّ وجلّ: من شقاء عبدی أن یعمل الأعمال ولا یستخیر بی.
ـ امام صادق علیهالسلام : خداوند میفرماید از شقاوت و بدبختی بندهٔ من این است که کارها را بدون استخاره و طلب خیر از من انجام دهد.
روایت ناظر به آن است تا بندگان را به باطن عالم و امور ماورایی
۱- بحار الانوار، ج۹۱، ص ۲۲۲٫
۲- بحار الأنوار، ج ۸۸، صص ۲۲۲ ـ ۲۲۶٫
(۱۲۹)
رهنمون دهد و فاعلیت خداوند و اهتمام بر حضرت حق را به آنان گوشزد نماید و استخاره به معنای درخواست خیر عاملی برای ارتباط با نیمهٔ پنهان و غیب هستی است. توصیهٔ به استخاره همانند توصیه به بسمله در شروع انجام کار است و سبب شقاوت بنده همان اهتمام نداشتن به پرودگار و غفلت از جناب حق تعالی است.
این روایت به گونهٔ زیر نیز آمده است:
ومنه: نقلاً من الکتاب المذکور لسعد بن عبد اللّه، عن الحسین بن سعید، عن عثمان بن عیسی، عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: أنزل اللّه: إنّ من شقاء عبدی أن یعمل الأعمال ولا یستخیرنی(۱).
این دو روایت بر استخاره با قرآن کریم دلالت صریح ندارد و مطلق طلب خیر را شامل میشود و در آن ظهور دارد و در حقیقت بر لزوم توکل در کارها و طلب رونق از خداوند متعال دلالت میکند و نه بر استخارهٔ اصطلاحی و استخاره با قرآن کریم. در انجام هر کاری باید بر خداوند توکل داشت و از او طلب خیر کرد. باید به استقبال زندگی رفت و با نور عقل حرکت کرد و در موارد حیرت و تردید نیز میتوان راهی را با توکل برگزید و استخاره نکرد؛ اما نداشتن طلب خیر از خداوند نکوهیده و نوعی استکبار است. طلب خیر نیز به استخاره با قرآن کریم منحصر نیست و استخاره با قرآن کریم همانگونه که پیش از این گذشت در موارد کلان و بسیار مهم مورد و موضوع دارد. در بررسی روایات استخاره آنچه حایز اهمیت است این است که نباید میان استخاره با قرآن کریم با استخاره با رقاع و تسبیح با استخاره به معنای مطلق طلب خیر خلط نمود و آن را یکسان دید.
۱- بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۲۵٫
(۱۳۰)
با توجه به دو تعبیر: «یقول اللّه عزّ وجلّ» در روایت نخست و تعبیر «أنزل اللّه» در روایت دوم فهمیده میشود که این دو بیان از احادیث قدسی است.
باید در نظر داشت که استخاره ننمودن برخی از عالمان با قرآن کریم یا تسبیح از کمال آنان ناشی میشود و نه از شقاوت؛ چرا که برخی از آن روی استخاره نمیکنند که به آنچه خداوند برای آنان تقدیر نموده راضی هستند و آنچه از ناحیهٔ خداوند به آنان میرسد را خیر خود میدانند و در آنچه از حضرت حق به آنان میرسد گزینش و برگزیده ندارند و تمامی را با دل و جان میپذیرند. اولیای خدا به جایی میرسند که وصف حال آنان چنین است:
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
اما کسی که با قرآن کریم یا تسبیح استخاره میکند، نوعی حسابگری معقول دارد. او با عقل حسابگر خود چیزی را میخواهد که برای وی خوب باشد. موضوع روایات استخاره چنین افراد دوراندیشی هستند که با استخاره از خداوند متعال طلب خیر میکنند؛ چرا که در غیر این صورت، روی خود حساب باز کردهاند و نه روی خدا. آنان از خداوند تنها خیر و خوبی به معنای خوشایند نفس را میخواهند و نه سختی و مشکلات را. چنین افراد خیر اندیش کسانی هستند که تاب بلا و مکافات را ندارند و عافیتطلبی را ترجیح میدهند؛ اما به هر حال، این معنا در استخارهٔ تسبیح یا استخاره با قرآن کریم و مانند آن با این دو روایت طلب خیر ارتباطی ندارد.
مرحوم فیض الاسلام در ترجمهٔ صحیفهٔ سجادیه از این روایت یاد میکند و آن را برای استخاره با تسبیح یا قرآن کریم میآورد. وی در آن
(۱۳۱)
جا از چند روایت یاد میکند و از هیچ یک تحلیلی ارایه نمیدهد و روایات این باب را ـ که دستکم در چهار معنای متفاوت به کار میرود و ما این معانی چهارگانه را پیش از این آوردیم ـ با هم خلط مینماید. وی در ذیل دعای امام سجاد علیهالسلام که در باب استخاره است مینویسد: «استخاره بر چهار قسم است و نخستین آن، استخاره به دعاست؛ یعنی: استخارهای که برای دعاست.» وی برای این قسم احادیثی میآورد که هیچ ارتباطی به «استخارهٔ دعایی» ندارد و موضوع آن یا استخاره به قرآن کریم است یا استخارههای دیگر. چنین نوشتههایی بر احادیث و روایات حضرات معصومین علیهمالسلام توجه و دقت لازم را نداشتهاند.
روایت دوم:
وعن المحاسن عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن ابن مسکان، عن محمّد بن مضارب قال: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام : من دخل فی أمر بغیر استخارة ثمّ ابتلی لم یؤجر(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: کسی که بدون استخاره به انجام کاری وارد شود و سپس گرفتار شود، اجری نمیبرد.
این روایت میرساند نهتنها از استخاره منعی نشده، بلکه بر انجام آن تأکید گردیده است. حدیث حاضر سفارش میکند که کاری بدون انجام استخاره دنبال نشود. البته، ما مرزهای استخاره را در ضمن برشمردن اصول آن یادآور میشویم. این روایت میتواند هم مطلق طلب خیر از خداوند را بیان دارد و هم شامل استخارهٔ اصطلاحی که به عنوان دانشی از آن یاد میشود گردد. بدیهی است کسی که بدون احتیاط و از سر غفلت وارد کاری شود و به امداد الهی توجهی نداشته باشد، هرگونه
۱- المحاسن، ج ۲، ص ۵۹۸٫
(۱۳۲)
آسیب و خسارتی که ببیند، از آن اجری نمیبرد. البته باید توجه داشت انصراف اولیای الهی از استخاره از آن روست که آنان در پی خیرخواهی خود نیستند، بلکه آنان غرق در حقطلبی میباشند و این گونه است که از غافلان شمرده نمیشوند.
روایت سوم:
المحاسن: عن محمّد بن عیسی الیقطینی وعثمان بن عیسی عمّن ذکره، عن بعض أصحابه قال: قلت لأبی عبد اللّه علیهالسلام : من أکرم الخلق علی اللّه؟ قال: أکثرهم ذکرا للّه، وأعملهم بطاعته، قلت: فمن أبغض الخلق إلی اللّه؟ قال: من یتّهم اللّه. قلت: وأحد یتّهم اللّه؟ قال: نعم، من استخار اللّه فجاءته الخیرة بما یکره، فسخط فذلک یتّهم اللّه(۱).
ـ یکی از یاران امام صادق علیهالسلام از امام پرسید: گرامیترین آفریدهٔ خداوند چه کسی است؟ حضرت فرمود: کسی که بیشترین ذکر خداوند را بگوید، و طاعت بیشتری در کردهٔ خود داشته باشد. وی عرض کرد: مبغوضترین آنان کیست؟ حضرت فرمود: کسی که خداوند را متهم کند. وی با تعجب پرسید: آیا میشود کسی خداوند را متهم نماید؟ امام فرمود: بله، کسی که استخاره نماید و خیر او آید و ناخوشایند وی باشد و او از آن ناراحت شود و آن را نپسندد و خشم گیرد، چنین کسی خداوند را متهم نموده است.
استخاره بر وزن استفعال، از خیر است و معنای طلب میدهد. خیر چیزی است که به آن رغبت میشود برخلاف شر که ناپسند است. استخاره در مقام بیان خیر مطلق نیست و خواهان باید توجه داشته باشد که آنچه در استخاره از خیر گفته میشود خیر نسبی است که با امور ناپسند، مکروه، ناخوشایند، دشوار و خطرناک نیز جمع میشود و ما را از
۱- المحاسن، ج ۲، ص ۵۹۸٫
(۱۳۳)
مشکل و شر بیشتر پرهیز میدهد و از این رو نباید انتظار داشت در کاری که استخارهٔ آن خوب آمده است هیچ گونه شر، ضرر، آفت و آسیبی دیده نشود و نباید در استخاره، با پیشامد امر ناپسندی در کار، خداوند را متهم کرد. به طور مثال، کسی ممکن است برای مسافرت استخاره کند و خوب آید، اما وی در مسافرت، تصادف میکند و زخمی میشود، در این صورت، وی نباید خداوند را متهم سازد؛ چرا که شاید وی چنانچه در خانهٔ خود میماند به نوعی دیگر میمرد یا کشته میشد؛ پس مسافرت و تصادف وی از مرگ او پیشگیری میکند و خداوند که به اسرار پنهان عالم آگاه است، او را با شرّ اندک از شرّ بزرگتر پرهیز میدهد و بشر با خرد محدود خود نمیتواند بر همهٔ اسباب و علل عالم احاطه پیدا نماید و هیچ گاه نمیتواند خداوند را با ادعایی بیپایه و ناآگاهانه در معرض اتهام و سخن بیپایهٔ خویش قرار دهد، از این رو هیچ جایی برای آن نیست که خواهان، از استخارهای که نموده است پشیمان شود که این کار نیز همانند برخورد کسانی است که به استخاره به صورت کلی بیاعتنا هستند و به ماورای عالم و امدادات غیبی آن توجهی ندارند و از حضرت حق غافل میباشند که این خود از شقاوت آنان است. البته، این امر به معنای نادیده گرفتن توان عقل یا وسواس در کثرت استخاره نیست که توضیح آن پیش از این گذشت.
این روایت نیز در استخاره به معنای مطلق طلب خیر ظهور دارد و ممکن است استخاره با قرآن کریم را مقصود نداشته باشد، اما باز نباید تقدیرات الهی را نادیده گرفت و در کارها از طلب خیر غفلت ورزید.
روایت چهارم:
الفتح: قال: وجدت فی أصل العبد الصالح المتّفق علیه محمّد بن أبی عمیر رضی اللّه عنه عن ربعی، عن المفضّل قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام یقول: ما
(۱۳۴)
استخار اللّه عزّ وجلّ عبد مؤمن إلاّ خار له، وإن وقع ما یکره(۱).
ـ مفضل گوید از امام صادق علیهالسلام شنیدم که فرمود: بندهٔ مؤمنی از خداوند استخاره نکند جز آن که خداوند خیر را به او نشان دهد؛ هرچند چیزی پیش آید که آن را ناپسند دارد.
موضوع این روایت، استخاره با قرآن کریم نیست، بلکه طلب خیر به صورت عام است و معنای دعایی آن را میگوید و دعای وی همان استجابت اوست و دستکم در دعا به خیر میرسد.
روایت پنجم:
ومنه، نقلاً من کتاب الدعاء لسعد بن عبد اللّه، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام أنّه کان یقول: قال اللّه: من لم یرض بقضائی ویشکر نعمائی ویصبر علی بلائی فلیطلب ربّا سوائی غیری، ومن رضی بقضائی وشکر نعمائی وصبر علی بلائی کتبته فی الصدّیقین عندی. وکان یقول علیهالسلام : من استخار اللّه فی أمره فعمل أحد الأمرین فعرض فی قلبه شیء، فقد اتّهم اللّه فی قضائه(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام : خداوند میفرماید: کسی که به قضا و حکم من راضی و خشنود نیست و نعمتهای مرا شکر نمیگوید و بر بلای من بردبار نیست پس پروردگاری غیر از من را بجوید، و کسی که به قضای من خشنود است و نعمتهای مرا سپاس میگوید و بر بلای من صبر و
۱- وسائل الشیعه (آل البیت علیهمالسلام )، ج ۸، ص ۸۲٫
۲- پیشین.
(۱۳۵)
شکیبایی دارد، نام وی را در زمرهٔ صادقان درگاهم مینگارم. امام صادق علیهالسلام بارها میفرمود: کسی که در امر خود از خداوند استخاره خواهد و یکی از دو کار را انجام دهد و در قلب او تردید یا نارضایتی به آن کار باشد، خداوند را در حکم و قضای خود متهم نموده است.
فرازهای نخست این روایت از صفات صدیقین سخن میگوید و به استخاره ارتباطی ندارد. استخارهای که در این روایت از آن سخن گفته میشود به معنای دعاست و استخاره به معنای طلب خیر از حق است. طلب خیر نیز منحصر در استخاره با قرآن کریم نیست و مطلق دعا را در بر میگیرد و کسی که از خداوند طلب خیر کند، اما با مشکلی رو بهرو شود نباید خداوند را متهم سازد؛ چرا که ممکن است خداوند شر بسیاری را با شر اندک از او دفع کرده باشد. انسان نمیتواند به آسانی از پشت پردهٔ ماجراهایی که برای وی پیش میآید آگاه شود.
البته ظهور این روایت در طلب خیر به صورت مطلق و به گونهٔ دعایی با استخاره با قرآن کریم و دیگر استخارههای شرعی مانند استخاره با تسبیح و رقاع منافاتی ندارد.
روایت ششم:
وبالإسناد المتقدّم عن شیخ الطائفة، عن ابن أبی جید، عن محمّد بن الحسن بن الولید، عن محمّد بن الحسن الصفّار، عن محمّد بن عبد الجبّار، عن الحسن بن علی بن فضّال، عن عبد اللّه بن میمون القداح، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: ما أبالی إذا استخرت اللّه علی أی طرفی وقعت، وکان أبی یعلّمنی الاستخارة کما یعلّمنی السور من القرآن(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: چون از خداوند استخاره نمایم، اهمیت نمیدهم که استخاره چه آمده است: خوب یا بد. پیوسته پدرم استخاره را به من آموزش میداد همانگونه که سورهها را به من تعلیم میداد.
این روایت در استخاره با قرآن کریم ظهور دارد.
روایت هفتم:
مجالس الشیخ: عن المفید، عن علی بن خالد المراغی، عن محمّد ابن الفیض العجلی، عن أبیه، عن عبد العظیم الحسنی، عن محمّد بن علی بن
۱- بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۲۴٫
(۱۳۶)
موسی عن آبائه علیهمالسلام ، عن أمیرالمؤمنین علیهالسلام قال: بعثنی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله إلی الیمن فقال لی وهو یوصینی: یا علی، ما حار من استخار، ولا ندم من استشار(۱).
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمودند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مرا به یمن فرستاد، در حالی که به من سفارش مینمودند: هر کس استخاره کند سرگردان نمیماند، و کسی که مشورت کند پشیمان نمیشود.
این روایت به مقایسهٔ استخاره با مشورت و تفاوت آن با مشورت اشاره دارد.
استخاره افزون بر جهات ظاهری کار، جهات باطنی آن را نیز لحاظ مینماید اما در مشورت تنها جهات ظاهری مورد اعتبار قرار میگیرد و خواهان مشورت بر آن نیست تا مشاور وی جهات باطنی کار را برای او بازگو کند؛ چرا که مشورت به صورت نوعی با افرادی کارشناس انجام میشود که تجربه و دانش بیشتری در آن کار دارند و با عقل عادی خود نظر میدهند.
برای نمونه، کسی که میخواهد خودرویی را بخرد ممکن است با کارشناس فنی مشورت کند و وی از لحاظ مکانیکی دریابد که آن خودرو تصادف، نقص و مشکل فنی نداشته و قیمت آن نیز کارشناسی شده و مناسب است اما وی نمیتواند پیشبینی کند که آیا خریدار با آن تصادف میکند یا نه و چنین چیزی از تیررس عقل عادی وی خارج است اما این استخاره است که نیمهٔ پنهان آن را آشکار میسازد و به کشف امور غیبی نایل میآید.
در مثالی دیگر، شخصی برای خرید خانهای که به حسب ظاهر و به
۱- الامالی، ص ۱۳۶٫
(۱۳۷)
نظر کارشناس بسیار مناسب بود استخاره کرد و استخارهٔ وی برای خرید آن بد آمد، اما وی به این بهانه که استخاره به دل بستگی دارد، به آن عمل نکرد. وی برای دو سال در آن خانه که بسیار به وی خوش آمده بود زندگی کرد و در این مدت ایراد میگرفت که چرا برای خرید خانهای که از آن این همه لذت میبرد چنین استخارهای آمده است، اما بعد از گذشت این مدت، ناگهان چاه آن فرو ریخت و همسر و کودک وی در آن خفه شدند. بدیهی است تشخیص این امر از کارشناس و معمار آن در دو سال پیش بر نمیآید و عقل عادی آنان توان دیدن چنین امری را ندارد و این استخاره بوده که آن را دیده و به وی خبر داده است اما وی در این زمینه خود را در پناه مصونیت قرآن کریم قرار نداد.
پشیمانی در مشورت به این اعتبار است که عامل میگوید چرا از افرادی که آگاهتر و داناتر از من بودند، استفاده نکردم اما حیرت، نسبت به امور پنهانی و باطنی است و پشیمانی شمرده نمیشود و از این رو در این روایت از مشورت که در امور ظاهری استفاده میشود و نه از امور باطنی، و از معلومات ظاهری و صوری مدد گرفته میشود با «ندم» و در استخاره با «حار» تعبیر آمده است. تعبیر «ما حار من استخار» به استخاره با قرآن کریم و دیگر انواع آن انصراف دارد و نه در مطلق طلب خیر به تنهایی. حیرت نسبت به ناآگاهیهای پنهانی است و به طور کلی، چیزی که در استخاره با قرآن کریم بسیار اهمیت و عظمت دارد، اطلاع از برخی امور غیبی است که در تیررس عقل عادی کارشناسان فن نیست. موضوع استخاره امور پنهانی است که در تیررس دید عقل قرار نمیگیرد وگرنه در امور ظاهری جای استخاره نیست و همانگونه که گذشت استخاره و مشورت و اندیشه مرزهای خاص خود را دارد و نباید آن را در هم آمیخت و توان یکی را از دیگری انتظار داشت. از این رو استخاره نه تنها
(۱۳۸)
با خرد منافاتی ندارد، بلکه میتواند دست عقل را بگیرد و به مدد او آید؛ چرا که عقل پای خود را از گلیم خویش درازتر نمیکند و در اموری که محدودهٔ بررسی او نیست دخالتی نمینماید.
از این جا تفاوت میان استخاره با قرآن با غیر آن دانسته میشود و آن این که قرآن کریم افزوده بر رفع حیرت عملی، حیرت و سرگردانی علمی را نیز برطرف میکند و خواهان را راهنمایی و رهبری میکند و برای او نسخهٔ عملی میپیچد و مشکلات مسیر و شیوهٔ گذار از آن را به وی مینماید، اما استخارههای دیگر تنها حیرت عملی را بر میدارد و در این مسیر میشود با هر چیزی حتی به همانند نهج البلاغه و صحیفهٔ سجادیه یا دیوان حافظ استخاره کرد اما دامنهٔ رفع حیرت آن محدود است و به صرف امر به انجام دادن یا ترک کردن آن همچون رقاع و تسبیح محدود میشود.
روایت هشتم:
«عن المعلّی باسناده عن أبی عبداللّه علیهالسلام قال: «کان أبی إذا أراد الاستخارة فی أمر توضّأ وصلّی رکعتین، وإن کانت الخادمة تکلّمه یقول سبحان اللّه، و لا یتکلّم حتّی یفرغ»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: همواره پدرم چنین بود که هرگاه بر آن بود تا در موردی استخاره کند وضو میگرفت و دو رکعت نماز میگزارد و چنانچه خدمتکار ایشان با وی سخنی میگفت، «سبحان اللّه» را بر زبان جاری مینمود و چیزی نمیفرمود تا این که استخاره به انجام رسد.
روایت که میفرماید حضرت وضو میگرفت، به این معنا نیست که امام وضو نداشته و برای آن وضو میگرفته، بلکه مراد این است که آن
۱- بحار الانوار، ج ۹۱، ص ۵۹۹، باب ۱٫
(۱۳۹)
حضرت مخصوص استخاره وضو میگرفته و این عمل با گزاردن نماز، برای آن حضرت علیهالسلام استجماع میآورده است.
همچنین سبحان اللّه گفتن آن حضرت، پاسخ ایشان با اخلاق و ادب به خدمتکار بوده است؛ چرا که دادن پاسخ به پرسشی که شده همانند پاسخ گفتن به سلام امری واجب است و حضرت با این پاسخ شایسته، خادم را متوجه این کار میکند که اینک جای سؤال نیست؛ چرا که حضرت میخواهد با اتصال به حقیقت بینهایت عالم، خود را عروج دهد و خویش را به حضرت حق مرتبط سازد.
این روایت با تعبیر «کان ابی» میرساند که مشی حضرت در استخاره چنین بوده است و کسانی که بیمحابا دست به قرآن کریم میبرند و دهها استخاره را در زمانی اندک انجام میدهند گویا باید توانی با توان بینهایت داشته باشند. البته، استجماع با سرعت در استخاره منافاتی ندارد و فردی میتواند آن دو را با هم همراه سازد.
برای به دست آوردن استجماع که از مهمترین ارکان استخاره است میتوان «وضو» گرفت. تحصیل استجماع و توجه روشهای دیگری نیز دارد که در «روانشناسی قرآن کریم» از آن سخن گفته میشود. استجماع به معنای جمع کردن خود، فشرده نمودن تمامی انرژی، توان و نیروی خود و متراکم و کپسول کردن آن است و استخاره کننده باید در وجود خود اشراف، استحضار و حضوری بیابد تا بتواند خود را با قرآن کریم مرتبط کند.
این امر اگرچه بدون تحصیل وضو و نماز نیز میتواند شکل پذیرد، به استناد این روایت میتوان گفت مستحب است برای انجام استخاره وضو گرفت؛ به این معنا که خوانده میتواند برای انجام استخاره وضو بسازد؛ زیرا وضو امری عبادی است و نه توصلی، و انجام عبادت بدون حجت
(۱۴۰)
شرعی ممکن نیست؛ همانگونه که در انجام هر کار خیری امر به وضو دارد.
در انجام استخاره؛ خواه با قرآن کریم باشد یا با تسبیح، خواندن دعا لازم نیست، بلکه آنچه در استخاره مهم است و ملاک صحت استخاره به شمار میرود، توان برقراری ارتباط و توجه و استجماع است و کسی که بتواند در استخاره با قرآن کریم استجماع نماید و ارتباط خود را با قرآن کریم برقرار کند و توجه داشته باشد که چه میکند؛ هرچند هیچ گونه دعا، مناجات و ذکری نداشته باشد، استخارهٔ وی صحیح است. همانگونه که گذشت استجماع برای برقراری توازن با حرکت و سیر سریع قرآن کریم و مبدء فیض است. ما غافلیم از این که خداوند حقیقتی است که همواره در شأنی است و نه یک مفهوم صرف و قرآن کریم نیز وحی موّاج و دریایی پرشکوه است که با بیش از سرعت نور حرکت میکند و ما برای ایجاد ارتباط با آن ناچار از یافتن توازن و داشتن سرعتی متعادل و هماهنگ با این سرعت سیر هستیم و این امر تنها در پرتو استجماع نفس با همهٔ نیرویی که دارد و با توجه، اراده و تمشّی در حد توان امکانپذیر میشود.
روایت نهم:
«عن هارون بن خارجه قال: سمعت أبا عبداللّه علیهالسلام یقول: إذا أراد أحدکم أمرا فلا یشاورنّ فیه أحدا من النّاس حتّی یبدء فیشاور اللّه، قلت: وما مشاورة اللّه؟ قال: یبدء فیستخیر اللّه فیه أولاً، ثمّ یشاور فیه، فإنّه إذا بدء باللّه تبارک وتعالی أجری اللّه له الخیرة علی لسان من یشاء من الخلق»(۱).
احمد برقی به نقل از هارون بن خارجه گوید از امام صادق علیهالسلام شنیدم
۱- أحمدبن محمّد بن خالد البرقی، المحاسن، ج ۲، ص ۵۹۸٫
(۱۴۱)
که فرمودند: هنگامی که خواستید کاری را انجام دهید با کسی مشورت نکنید تا آن را با مشورت از خداوند آغاز نمایید. عرض کردم مشورت با خدا به چه معنایی است؟ فرمود: ابتدا از حق تعالی طلب خیر نما و سپس مشورت کن تا خداوند خیر را بر زبان کسی که با او به مشاوره و رایزنی مینشینی جاری سازد.
ما پیش از این رابطهٔ استخاره و مشورت را تحلیل نمودیم و در آن جا گفتیم که تقدم و تأخر مشورت و استخاره چگونه است و تحلیل امام علیهالسلام در این روایت با بیان ما تفاوتی ندارد؛ زیرا ناظر به باطن کار است و مراد از استخاره در این روایت مطلق طلب خیر است و نه استخارهٔ اصطلاحی و استخاره با قرآن کریم. این روایت میفرماید اگر نخست از خداوند متعال طلب خیر شود، و سپس مشورت گردد، خداوند خیر را بر زبان دیگران جاری میکند که این سخن از سلسله اموری باطنی و ماورایی حکایت دارد که میشود در مسیر انجام کارها، دست انسان به ارشاد و هدایت گرفته شود.
روایت دهم:
«محمّدبن علی بن الحسین بإسناده عن حمّادبن عثمان، عن أبی عبداللّه علیهالسلام أنّه قال فی الاستخارة: أن یستخیر اللّه الرجل فی آخر سجدة من رکعتی الفجر مأة مرّة ومرّة، تحمد اللّه وتصلّی علی النبی وآله، ثمّ تستخیر اللّه خمسین مرّة، ثمّ تحمد اللّه وتصلّی علی النبی صلیاللهعلیهوآله وتمّم المأة والواحدة».
ـ امام صادق علیهالسلام دربارهٔ چگونگی استخاره فرمودند: باید در سجدهٔ آخر نماز صبح یکصد و یک مرتبه طلب خیر نمود و سپس بر خداوند حمد فرستاد و سپس بر محمّد و آل او صلوات فرستاد و بعد از آن پنجاه مرتبه طلب خیر نمود و دوباره حمد خدا نمود و صلوات فرستاد و طلب خیر خود را به یکصد و یک مرتبه پایان بخشد.
(۱۴۲)
چنین استخاره و طلب خیر از خداوند بیشتر جنبهٔ پیشگیری از وقوع در مشکلات دارد تا برای فردی که به مشکل گرفتار آمده است.
روایت یازدهم:
«عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن الصادق علیهالسلام فی حدیث قال: اللهمّ، إنّی أستخیرک برحمتک، وأستقدرک الخیر بقدرتک علیه؛ لأنّک عالم الغیب والشهادة، الرّحمن الرحیم، فاسألک أن تصلّی علی محمّد النّبی وآله، کما صلّیت علی إبراهیم وآل إبراهیم، إنّک حمید مجید. اللهمّ إن کان هذا الأمر الذی أریده خیر إلی فی دینی ودنیای وآخرتی فیسّره لی، وإن کان غیر ذلک فاصرفه عنّی واصرفنی عنه».
ـ امام صادق علیهالسلام در دعای استخاره میفرمودند: خداوندا، من به رحمت و بخشایندگیات از تو خیر میخواهم، و از تو میخواهم که مرا بر خیر توانا سازی به قدرت بالغی که داری؛ زیرا تو دانای بر غیب و آشکاری، بخشنده و مهربانی و از تو میخواهم که بر محمّد؛ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و خاندان وی درود فرستی همانگونه که بر ابراهیم و آل او درود فرستادی که تو پسندیده و بزرگواری. خداوندا، اگر کاری که بر آنم تا آن را انجام دهم برای دین، دنیا و آخرت من خیر است؛ پس آن را هموار و آسان فرما و چنانچه چنین نیست و برای دین، دنیا یا آخرت خیری ندارد، هم آن کار را از من بازگردان و هم مرا از آن منصرف ساز. دعاهای استخاره بسیار است و ما بخشی از آن را در این کتاب آوردهایم. همانگونه که گذشت این دعاها عاملی برای ایجاد ارتباط انسان با ماورای عالم هستی و توجه دادن وی به جهان غیب و امدادهای الهی است.
نکتهای که در این دعا حایز اهمیت و شایان ذکر است این است که حضرت خیر را به صورت وسیع و گسترده در سه جهت: دین، دنیا و آخرت از خداوند میخواهند و دنیا را در میان دین و آخرت بیان میدارد
(۱۴۳)
و به آن عظمت میبخشد. دنیا در این تعبیر، نگین دین و آخرت شده است؛ زیرا دنیاست که موضوع دین و آخرت قرار میگیرد. دنیا اسم اعظم الهی است و متاسفانه همواره مورد بیمهری و تحقیر قرار میگیرد. البته دنیاداری غیر از دنیامداری است و ما مرزهای ظریف آن را در کتابی به نام «روشنای دنیاداری و دنیامداری» توضیح دادهایم. باید دانست سعادت آخرت بدون سلامت دنیا ممکن نیست و کسی که سلامت دنیوی ندارد، از سعادت اخروی و آن جهانی نیز محروم خواهد گشت. سعادت دنیا با فقر و فلاکت سازگار نیست و هیچ یک از پیامبران الهی فقیر نبودهاند. البته دنیا غیر از مفاسد و هوسهای نفسانی است و همانگونه که گذشت دنیاپرستی غیر از دنیا داری است.
همچنین در این روایت سخنی از شر دیده نمیشود و کلام به صورت عفیفانه و در قالب: «وإن کان غیر ذلک» آمده است و با این تعبیر، ذهن آدمی را از یأس، ناامیدی، کژی، کاستی، عیب، نقص، حرمان و طغیان تطهیر میسازد.
روایت دوازدهم:
«وعنه، عن مسعدة بن صدقة، عن جعفر بن محمّد علیهماالسلام قال: کان بعض آبائی علیهمالسلام یقول: اللهمّ لک الحمد، وبیدک الخیر کلّه، اللهمّ إنّی أستخیرک برحمتک، وأستقدرک الخیر بقدرتک علیه، لأنّک تقدر ولا أقدر، وتعلم ولا أعلم، وأنت علاّم الغیوب، اللهمّ فما کان فی أمر هو أقرب من طاعتک وأبعد من معصیتک وأرضی لنفسک وأقضی لحقّک فیسّره لی ویسّرنی له، وما کان من غیر ذلک فاصرفه عنّی واصرفنی عنه، فإنّک لطیف لذلک، والقادر علیه».
امام صادق علیهالسلام میفرمایند یکی از پدرانم در دعای استخاره میفرمود: خداوندا، ستایش از آن توست، و خیر در دستان قدرت تو قرار دارد، من به رحمت و بخشندگیات از تو خیر میخواهم، و از تو
(۱۴۴)
میخواهم که مرا بر خیر توانا سازی که توانا تویی و من توانی ندارم و دانا تویی و من آگاهی ندارم؛ آن که همهٔ جهات غیب و پنهانیها را میداند تویی. خداوندا، آنچه را که به پیروی و طاعت از تو نزدیک است و از گناه و عصیان بر تو دورتر است و تو آن را خوش میداری و حق خداوندی تو را پاس میدارد، پس آن را بر من هموار و آسان ساز و مرا نیز برای پذیرش آن نرم نما و چنانچه چنین نیست، آن را از من بازگردان و مرا نیز از آن منصرف ساز که تو بر آن لطف داری و بر آن توانایی.
تعبیر: «فیسّره لی ویسّرنی له» و نیز تعبیر: «فاصرفه عنّی واصرفنی عنه» در این روایت و نیز در روایت پیشین به ارتباط تنگاتنگ پدیدههای هستی با خود و نیز با خداوند متعال اشاره دارد و این که دنیا عالمی مشاعی است که هیچ پدیدهای از پدیدهٔ دیگر جدا نیست و همه بر هم تأثیر و تأثر دارند و موجودات و حقایق به تشبک و اصطکاک در آغوش هم قرا دارند بهگونهای که با کمترین جابجایی یک پدیده، پدیدهای دیگر در خطر میافتد یا به خیری میرسد و تمامی ارتباطات این گونه است و هر پدیدهای با پدیدهای دیگر مرتبط است. چنین ارتباط تنگاتنگی میرساند هیچ پدپدهای به تنهایی و بدون مدد گرفتن از خداوند امکان حیات و زندگی ندارد و این عنایات الهی و ربوبی و امداد فرشتگان غیبی و مدبرات امر است که آنان را زنده نگاه میدارد. توجه به این نکته از ارکان معرفت و راهیابی به باطن عالم است و رمز آن شبزندهداری است. شبزندهداری و احیای به عبادت و بندگی سبب نیرو گرفتن از غیب عالم و حضرت حق میشود. باطن شب و خلوت دل در تاریکی است که میتواند باطن بنده را آباد و زنده سازد و او را از جهان خفتگان و مردگان بیرون کشاند و هیچ عمل بزرگی در روز با کوچکترین عملی که در شب انجام میشود در تأثیری که بر تربیت باطن آدمی دارد قابل
(۱۴۵)
مقایسه نیست. تعبیر: «فإنّک لطیف لذلک» بر نقش آفرینی اسم لطیف خداوند در عالم تأکید دارد و همین نکته را خاطرنشان میسازد. با توجه به مضامین بلند این دعا باید گفت استخاره در واقع سرعت گرفتن و همگام شدن با پدیدههایی است که به سرعت در حال حرکت و برخورد با یکدیگر هستند و با استخاره مدد الهی طلب میشود تا ما را در این سیر پر سرعت نگاه دارد و چه بسا که سرعت خواهان را با آن موزون و متعادل سازد و یا بر آن پیشی دارد تا خیراتی که بر عالم ناسوت نازل شده است به صید وی درآید؛ چرا که هرگونه سستی و اهمالی آن را بهرهٔ کسی میسازد که در سرعت و سبقت گرفتن بر خیرات از دیگران پیشتر است.
در ادامهٔ بحث از روایات باید گفت: همانگونه که در این روایت با تعبیر: «وما کان من غیر ذلک فاصرفه عنّی» آمده و در روایت پیش نیز به آن اشاره شد، دقت در روایات باب استخاره نگرش مثبتانگاری اولیای معصومین علیهمالسلام را به دست میدهد و آنان همواره در گفتار خود نیمهٔ پر لیوان را موضوع قرار میدادهاند، نه آن که نیمهٔ خالی را نبینند. موضوع در روایات استخاره همواره خیر است و هیچ گاه گفته نمیشود استخاره بگیرید تا از شرور کار خود آگاهی یابید، بلکه یا به انجام کاری سفارش شده یا از آن نهی گردیده است و چیزی از شر در آن وجود ندارد. چنین نگرشی میرساند فرهنگ شیعه بر اساس فرهنگ خوشبینی واقعی، خیرنگری حقیقی و نیکاندیشاری است و هیچ گاه شرور و آفات را موضوع سخن قرار نمیدهد. موضوع قرار ندادن امور منفی به معنای نادیده گرفتن آن نیست. در استخاره از قرآن کریم که در واقع استخاره از خداوند متعال است جایی برای سوء ظن وجود ندارد و این گونه است که همواره موضوع این روایات، خیر و حسن ظن به خداوند متعال قرار
(۱۴۶)
میگیرد. در بحث اسما نیز گفته شد اسمای جلالی اسمایی ثانوی ذاتی و تابع اسمای اولی و جمالی هستند و سوء ظن نیز ذهنیتی ثانوی است که از آسیبی که به صاحب آن وارد آمده است و با زمینهای پیشینی از او ناشی میشود که این زمینه به صورت کلی در استخاره منتفی است و هیچ گاه موضوعیت نمییابد.
روایت سیزدهم:
روی عن الإمام الجواد علیهالسلام لعلی بن أسباط: «ولا تکلّم أحدا بین أضعاف الاستخارة حتّی تتمّ مأة مرّة».
ـ از امام جواد علیهالسلام روایت شده که فرمودند: هرگاه استخارهای میکنی در میانهٔ آن با کسی سخن مگو تا آن که صد مرتبهٔ ذکر آن پایان پذیرد.
این دستور برای پیدایش استجماع و توان برقراری ارتباط با غیب عالم است. برای این منظور باید گفت برای استخاره آدابی قرار داده شده که در برخی از کتابهای روایی و فقهی جمع آوری گردیده است.
روایت چهاردهم:
«ذکر العلاّمة قدّس اللّه سرّه فی مصباحه: أنّ هذه الاستخارة مرویة عن صاحب الأمر علیهالسلام ، وهی أن یقرء الحمد عشرا، فثلثا، فمرّة، ثمّ یقرء القدر عشرا، ثمّ یقول ثلثا: اللهمّ، إنّی أستخیرک لعلمک بعاقبة الأمور وأستشیرک الحسن ظنّی بک فی المأمول والمحذور. اللهمّ، إن کان الأمر الفلانی وتسمیة ممّا قد نیطت بالبرکة اعجازه وبوادیه وحفّت بالکرامة أیامه ولیالیه فخر لی اللهمّ فیه خیرة ترد شموسه ذلولاً وتقعض أیامه سرور اللهمّ إمّا أمر فأتمر وإمّا نهی فانتهی. اللهمّ إنّی أستخیرک برحمتک خیرةً فی عافیة، ثمّ یقبض علی قطعة من السبحة ویضمر حاجته، فإن کان عدد ذلک القطعة فردا فلیفعل، وإن کان زوجا فلیترک».
ـ مرحوم علامه طوسی در مصباح المتهجد گوید: این استخاره از
(۱۴۷)
حضرت صاحب الامر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) روایت شده که فرمودند: نخست سورهٔ حمد را ده مرتبه و سپس سه مرتبه و بعد از آن یک مرتبه میگویی و سپس سوره قدر را ده مرتبه و آنگاه سه مرتبه قرائت میکنی و بعد از آن سه بار میگویی: «اللهمّ، إنّی أستخیرک لعلمک بعاقبة الأمور وأستشیرک الحسن ظنّی بک فی المأمول والمحذور. اللهمّ، إن کان الأمر الفلانی وتسمیة ممّا قد نیطت بالبرکة إعجازه وبوادیه، وحفّت بالکرامة أیامه ولیالیه، فخر لی اللهمّ فیه خیرةً ترد شموسه ذلولاً، وتقعض أیامه سرور، اللهمّ إمّا أمر فأتمر وإمّا نهی فانتهی. اللهمّ إنّی أستخیرک برحمتک خیرةً فی عافیة».
در این استخاره از خداوند رفع تحیر و سرگردانی خواسته نمیشود، بلکه با استخاره از خداوند راهکاری برای انجام بهترین کار به بهترین نحو ممکن خواسته میشود تا در متن زندگی از آن بهرهمند گردد و نه آن که از لحاظ ذهنی و نفسی تنها سرگردانی و شک او زایل گردد و صرف باور و عقیده باشد.
در رابطه با شمارهٔ سورهها و دعاهای یاد شده باید گفت این تعداد برای آن است که استخارهگیرنده بتواند خود را با غیب جهان خارج مرتبط سازد و آن را پوشش دهد. استخاره برقراری ارتباط با ماورا و مظاهر اسمای الهی است که برای برخی بدون ذکر و دعا و نیز بدون توجه و مراقبت حاصل نمیشود. روانکاوی قهرمانان و بدلکاران نیز این معنا را به دست میدهد که آنان برای انجام کارهای خطیر خود گاه دهها بار نیت و اراده مینمایند و تنها در یک نیت و اراده است که خود را موفق میبینند و به کار خطرناک خود اقدام مینمایند. بر این اساس، به گاه گفتن این اذکار، هرگاه خواهان ارادهٔ خود در ارتباط با عوالم برتر را موفق دید میتواند به همان چیزی که در آن هنگام بر قلب وی وارد میشود عمل
(۱۴۸)
نماید؛ هرچند اعداد گفته شده را نیاورده باشد و در صورتی که اعداد گفته شده را عمل نماید اما خود را ناتوان از برقراری ارتباط میبیند، هرچند آن را به دهها برابر نیز برساند فایدهای ندارد. باید توجه داشت که شمارههای متفاوتی که در این روایات آمده ممکن است با توجه به اختلاف حال مخاطبان و توان آنان باشد؛ همانگونه که این تفاوت میتواند برآمده از متعلق و موضوع استخاره باشد؛ چنانکه روایت زیر به آن صراحت دارد:
روایت پانزدهم:
«وروی حمّاد بن عیسی، عن ناجیة عن أبی عبد اللّه علیهالسلام أنّه کان إذا أراد شراء العبد أو الدابّة أو الحاجة الخفیفة أو الشیء الیسیر استخار اللّه عزّ وجلّ فیه سبع مرّات، فإذا کان أمرا جسیما استخار اللّه مأة مرّة»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام روایت شده چون ایشان بر آن بود تا چیزی مانند عبد یا حیوان بارکش یا نیازی سبک و چیزی کوچک را بخرند هفت بار طلب خیر میکرد ولی اگر کار خیلی مهم و سنگین بود، صد بار طلب خیر مینمودند.
کسی که به علوم غریبه، مسایل اعداد و ریاضت آگاهی دارد، حقانیت شمارههای یاد شده را بهنیکی در مییابد و از این که این آمار و ارقام بهراحتی در اختیار شیعیان قرار گرفته است به اعجاب فرو میرود. وجود این حقایق در دین نشان میدهد که هرچه سطح علمی مردم رو به تزاید گزارد و آنان با نگاه علمی به روایات ما نگاه کنند، بر حقانیت آن آگاهی بیشتری مییابند و چنین نیست که رشد علوم انسانی حتی در بستر غیر اسلامی آن به ضرر دین و دینداری باشد؛ هرچند میتواند به ضرر برخی
۱- من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج ۱، ص ۵۶۳٫
(۱۴۹)
از متولیان امور دینی که توان تحلیل و تبیین دین مبین اسلام را ندارند تمام گردد.
روایت شانزدهم:
«عن محمّدبن عیسی، عن عمرو بن إبراهیم، عن خلف بن حمّاد، عن إسحاق بن عمّار، عن أبی عبداللّه علیهالسلام ، قال: قلت له: ربّما أردت الأمر یفرق منّی فریقان: أحدهما یأمرنی، والآخر ینهانی؟ قال: فقال إذا کنت کذلک فصلّ رکعتین، واستخر اللّه مأة مرّة ومرّة، ثمّ انظر أجزم الأمرین لک، فافعله، فإنّ الخیرة فیه إن شاء اللّه، ولتکن استخارتک فی عافیة فإنّه ربّما خیر للرجل فی قطع یده وموت ولده وذهاب ماله(۱)».
ـ اسحاق بن عمار گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: چه بسا که میخواهم کاری انجام دهم اما من در آن دچار تشتت و نگرانی میشوم و گاه خود را به انجام آن مأمور میبینم و گاه نهیبی مرا از آن باز میدارد. امام علیهالسلام فرمود: هرگاه چنین شدی دو رکعت نماز بگزار و برای یکصد و یک بار از خداوند طلب خیر نما و سپس ببین کدام طرف آن برای تو جزمی و قطعی شده و همان را انجام ده که به خواست خداوند، خیر در همان است و باید که استخارهات را در سلامت بدانی و از انجام آن به شک نیفتی یا پشیمان نشوی که گاه میشود خیر بنده در پیشامد مصایبی همچون قطع شدن دست و مرگ فرزند و از دست دادن مال است.
این روایت، مضمون آیهٔ شریفه را بیان میدارد که: «وَعَسَی أَنْ تَکرَهُوا شَیئا وَهُوَ خَیرٌ لَکمْ» و ما پیش از این از آن سخن گفتیم.
موضوع این روایت، استخاره به دل است و با توجه به آن که ذکر حق را با خود دارد باید بر آنچه به دل الهام میگردد عمل نمود.
۱- المحاسن، ج ۲، ص ۵۹۹٫
(۱۵۰)
روایت هفدهم:
عنهم علیهمالسلام : «أن ینوی المستخیر حاجته ویکتب فی رقعة: «لا» وفی الثّانیة الأخری: «نعم»، ویجعلهما فی بندقتین طین، ثمّ یضعها تحت ذیله ویصلّی رکعتین، ویقول: «اللهمّ إنّی أشاورک فی أمری هذا، وأنت خیر متشاور (مستشار) ومشیر، فأشر علی بما فیه صلاح وحسن عاقبة»، وتخرج واحدةً ویعمل بها(۱)».
ـ کسی که میخواهد استخاره بگیرد باید حاجت خود را نیت نماید و دو کاغذ برگیرد و در یکی «نه» و در دیگری «آری» بنویسد و آن را در پوششی از گل بگذارد و زیر فرشی که بر آن مینشیند قرار دهد و دو رکعت نماز بخواند و سپس چنین دعا نماید: خداوندا، من از تو در کار مورد نظر خود مشورت میخواهم که تو بهترین کسی هستی که با او مشورت میشود و بهترین راهنمایی، پس مرا به آنچه خیر و واپسین نیک است راهنما باش و سپس یکی از آن دو را برگزین و از زیر آن خارج ساز و به آن عمل نما.
این روایت اقسام دیگر استخاره که با استخاره به قرآن کریم متفاوت است را بیان میدارد. ما گفتیم انواع و اقسام استخاره تعبدی نیست و میتوان برای آن طراحی بسیاری داشت؛ چنانچه در کلام مرحوم ابن فهد حلی آمده است که میتوان از خدواند خواست که خیر وی بر زبان یکی از بندگان وی جاری شود و پس از آن با او مشورت گردد که روایتی نیز به این مضمون در پیش گذشت و روایت دیگری ناظر به استخارهٔ لا و نعم نیز در بحث از ازلام و در فصل آینده خواهد آمد.
۱- کفعمی، المصباح، ص ۳۹۱٫
(۱۵۱)
روایت هجدهم:
«عن الرضا علیهالسلام : وقد استشاره علی بن أسباط فی الخروج فی البرّ والبحر إلی مصر، فقال علیهالسلام له: إیت مسجد النبی صلیاللهعلیهوآله فی غیر وقت صلاة، فصلّ رکعتین، واستخر اللّه تعالی مأة مرّة، وانظر أی شیء یقع فی قلبک، فاعمل به».
علی بن اسباط روزی میخواست سفری زمینی و دریایی به شهری داشته باشد و از امام رضا علیهالسلام مشورت خواست. امام علیهالسلام به وی فرمود: در غیر از وقت نماز به مسجد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برو و دو رکعت نماز بخوان و سپس یکصد مرتبه طلب خیر نما و بعد از آن ببین چه چیزی بر قلب تو وارد میشود، و به همان عمل نما.
سفارش به رفتن مسجد در غیر از وقت نماز برای آن است که مسجد خلوت باشد و وی بتواند در آن مکان به استجماع دست یابد تا توان برقراری به ماورای عالم را داشته باشد. این استخاره از الهامات دل است و در آن بهجز مبادی گفته شده از ابزاری استفاده نشده است و نماز و یکصد مرتبه ذکر یاد شده سبب ارتباط علی بن اسباط به غیب جهان میگردد. دقت شود که وی خیر خود را از خداوند میخواهد و نه صرف رهایی از تحیر و سرگردانی که با قرعه به هر چیزی میتوان از آن رهایی جست و به انشا و ایجاد و نیز به الهام نفسی نیاز ندارد. استخاره در اینجا به معنای دریافت نظری کارشناسی است با الهام گرفتن از باطن و حوادث آیندهای که در تیررس خرد نیست و میخواهد ارتباطات انسانی و ساختار زندگی را سامان بدهد.
اهمیت این روایت در این است که در آن به استخارهٔ نفسی و باطنی سفارش میشود و خواهان برای یافت معنای استخاره حتی از قرآن کریم و مصحف استفاده نمیبرد. انسان میتواند در پرتو قرب الهی بر حقایق
(۱۵۲)
باطنی احاطه پیدا کند و خود صاحب استخاره با نفس خویش گردد و با استجماع و مراجعه به باطن خویش، خیر خود یا دیگری را دریابد. کسانی که دارای استخارهٔ نفسی هستند قدرت استنباط قواعد و اصول استخاره از قرآن کریم را نیز میتوانند در درون خود بیابند و این روایت میتواند مستندی برای اثبات حجیت گفتههای آنان باشد؛ زیرا استخارهٔ کسی که بدون ابزار کارآمد است، با بهرهگرفتن از عوامل ارتباط همچون قرآن کریم، کارآمدتر میگردد. استخاره به دل در روایت زیر نیز سفارش شده است.
روایت نوزدهم:
«قال سیدنا الصادق علیهالسلام : إذا عرضت لأحدکم حاجةً فلیستشر اللّه ربّه، فإن أشار علیه اتّبع، وان لم یشر علیه توقّف. قال: فقلت: یا سیدی، وکیف أعلم ذلک؟ قال: تسجد عقیب المکتوبة، وتقول: «اللهمّ خر لی» مأة مرّة، ثمّ تتوسّل بنا، وتصلّی علینا، وتستشفع بنا، ثمّ تنظر ما یلهمک تفعله، فهو الذی أشار علیک به»(۱).
امام صادق علیهالسلام میفرماید: اگر برای یکی از شما مشکلی پیش آمد با خداوند مشورت کنید و اگر دل به جایی اشاره داشت، از آن پیروی کنید و چنانچه اشارهای نداشت، باز ایستید و کاری انجام ندهید.
راوی گوید: آقای من، چگونه بدانم دلم به چیزی اشاره دارد؟ حضرت فرمود: بعد از نماز سجده کن و صد بار بگو: «اللهم خر لی» و سپس ما را شفیع قرار بده ببین چه چیزی به دلت الهام میشود هرچه بر شما الهام شد، به همان عمل نما.
این روایت از استخاره به دل یاد میکند. استخاره به دل یعنی آن که
۱- شیخ الطوسی، الأمالی، ص ۲۷۵٫
(۱۵۳)
خواهان بدون توجه، استجماع و جمعیت خاطر در پی کاری نرود. این روایت میگوید آنچه به دل الهام میشود و کشف قلبی است که رجوع به خود دانسته میشود همان چیزی است که خداوند به آن اشاره دارد و این نشان دهندهٔ آن است که خواهان توانسته با غیب و ماورای این عالم ارتباط برقرار کند و با مروری اجمالی بر حوادث آینده، قدرت پیشبینی خیر خود را با مشاورهای الهی و بالانس حقیقت خود با سیر هستی بیابد. استخارهٔ الهامی امر بسیار سنگینی است و بدون پدید آوردن زمینههای مناسب آن ممکن نیست و کسی که قدرت و توان آن را ندارد، هر چه بیشتر بر خود فشار آورد از آن دورتر میشود و باید زمینه و بستر آن را فراهم آورد؛ زیرا مسایل روحی روانی و امور تجردی با نرمی حاصل میشود و نه با خشونت و سختگیری مضاعف بر نفس. پیش از این گفتیم از ضروریترین مقدمات در این رابطه «حلال درمانی» و «دورری از خدعه و نیرنگ» است و با حفظ آن است که دل برای گرفتن الهامات و واردات قلبی آماده میشود. البته، مؤمنی که به مرتبهٔ الهام و قرب الهی رسیده است همواره مورد تأیید و عنایت است و خیر وی پیشاپیش به او الهام میگردد.
روایت بیستم:
«أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی فی الاحتجاج: عن محمّد بن عبد اللّه ابن جعفر الحمیری، عن صاحب الزمان علیهالسلام أنّه کتب إلیه یسأله عن الرجل تعرض له الحاجة ممّا لا یدری أن یفعلها أم لا، فیأخذ خاتمین، فیکتب فی أحدهما: نعم إفعل، وفی الآخر: لا تفعل، فیستخیر اللّه مرارا، ثمّ یری فیهما، فیخرج أحدهما، فیعمل بما یخرج، فهل یجوز ذلک أم لا؟ والعامل به والتارک له أهو یجوز مثل الاستخارة أم هو سوی ذلک؟ فأجاب علیهالسلام : الذی سنّة العالم علیهالسلام فی هذه الاستخارة بالرقاع والصّلاة. عن صاحب الزمان علیهالسلام ».
(۱۵۴)
ـ حمیری رحمهالله گوید مکتوبی به امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) نگاشتم و در آن از فردی پرسیدم که حاجتی به او روی آورده و وی نمیداند آن را انجام دهد یا خیر، از این رو دو انگشتر میگیرد و بر روی یکی مینویسد: آری انجام بده، و بر روی دیگری میآورد انجام نده، و بارها با آن استخاره میگیرد، آیا این کار جایز است یا خیر و آیا میتوان آن را همانند استخاره و از اقسام آن دانست یا خیر، استخاره امری ورای آن است. حضرت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) در پاسخ نوشتند: چیزی که سنت امام معصوم علیهالسلام است این است که استخاره باید به رقعه و نماز باشد.
این روایت در واقع از استخاره به انگشتر نهی مینماید، البته نه به این معنا که آن را جایز نداند، بلکه آن را سنت نمیشمرد. دلیل آن این است که انگشتر در آن زمانها هم وسیلهٔ بازی بوده و هم با آن قمار میشده است و با اسباب بازی نمیتوان استجماع حاصل نمود و با باطن عالم ارتباط برقرار کرد و با آن که آلت قمار است به کشف واقع نایل آمد؛ همانطور که منبر نیز که وسیلهای برای ارتباط دادن مردم با خداوند متعال و معارف ربوبی است جای شوخی، مزاح و بازیگری نیست و این امور با شؤون روحانی منافات دارد.
بنا بر تحلیل گفته شده، استخاره با انگشترهایی که عالمان دینی آن را به دست میکنند، بهویژه در این زمان که با آن قمار یا بازی نمیشود، اشکال ندارد. البته انگشترهای جلف و سبکسرانه با نقش و نگارهای حیوانی موضوع این روایت است؛ چرا که چنین انگشتریهایی مانع و بازدارنده از وصول به غیب و بر شدن به باطن عالم است.
(۱۵۵)
روایت بیست و یکم:
ومنه : نقلاً عن الحمیدی فی کتاب الجمع بین الصحیحین، عن جابر بن عبد اللّه قال: کان النبی صلیاللهعلیهوآله یعلّمنا الاستخارة فی الأمور کلّها کما یعلّمنا السور من القرآن(۱).
ـ جابر بن عبد اللّه انصاری گوید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله استخاره را در همهٔ امور به ما آموزش میداد همانگونه که سورههای قرآن کریم را فرا میگرفتیم.
روایت حاضر و احادیث بعد از آن بر «علم» بودن استخاره و قابل تعلیم بودن آن دلالت دارد و میرساند تعلیم استخاره در مکتب اهل بیت علیهمالسلام امری رایج و عمومی برای فرزندان آنها بوده است که متأسفانه این علم الهی با گذشت زمان از حوزههای علمی رخت بربسته و حوزهها نتوانسته است این دانش را همانند بعضی دیگر از علوم ربوبی پاس بدارد و آن را به دانشآموختگان خود در هر دورهای تعلیم دهد.
باید توجه داشت عنوان «تعلیم استخاره» که در روایات از آن بسیار یاد شده امری غیر از توصیه به استخاره در انجام کارهاست و استخاره بدون بیان قواعد، اصول و مسایل آن آموزشی نمیشده است و آموزش آن میرساند که استخاره گرفتن یک تخصص و فن است و هر فردی برای مهارت بر آن باید دورهٔ کارآموزی داشته باشد.
مراد از استخاره در این روایات، استخاره به قرآن کریم است و نه استخاره به رقاع یا تسبیح؛ چرا که آموزش آن استخارهها هیچ گونه پیچیدگی ندارد که از آن به «تعلیم استخاره» یاد شود و میشود آن را در ضمن بیان یک روایت، تعلیم داد.
۱- بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۲۴٫
(۱۵۶)
همچنین مجموع این روایات میرساند کسی که این دانش را تعلیم ندیده و دورهٔ آن را نگذرانده است نباید به قرآن کریم برای انجام استخاره دست برد و خود را وامدار مردم سازد. از آسیبهای حوزهٔ موجود، استخارهٔ دانش آموختگان حوزه با قرآن کریم، بدون داشتن تخصص لازم در این زمینه است که نتیجهٔ آن بیاعتقادی مردم به استخاره با قرآن کریم در پی برخورد به مشکلات کاری است که برای آن استخاره کردهاند. این در حالی است که برخی از بندگان خدا حتی در استخارههای درست نیز خداوند را متهم مینمایند تا چه رسد به استخارهای که پایه و اساسی علمی و روندی سالم ندارد.
این تعبیر که حضرات معصومین علیهمالسلام استخاره را در همهٔ امور تعلیم دیدهاند؛ به این معنا نیست که باید در هر کاری؛ هرچند جزیی و کم اهمیت استخاره کرد، بلکه این روایت تنها امور مهم و کارهای بزرگ را که از آن به «امر» یاد میشود قصد دارد و در این امور نباید وسواس داشت. هیچ مفهوم دینی را نمیتوان سراغ داشت که معنای آن با عقل و اندیشهٔ سلیم منافاتی داشته باشد.
روایت بیست و دوم:
ومنه: ما رواه باسناده إلی جدّه أبی جعفر الطوسی فیما رواه إلی أبی العباس أحمد بن محمّد بن سعید بن عقدة فی کتاب تسمیة المشائخ، عن شهاب بن محمّد ابن علی، عن جعفر بن محمّد بن یعلی، عن إدریس بن محمّد بن یحیی بن عبد اللّه بن الحسن عن أبیه، عن إدریس بن عبد اللّه بن الحسن، عن جعفر بن محمّد، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهمالسلام قال: کنّا نتعلّم الاستخارة کما نتعلّم السورة من کتاب اللّه عزّ وجلّ(۱).
۱- پیشین.
(۱۵۷)
ـ امام سجاد علیهالسلام فرمود: ما استخاره را آموزش میدیدیم همانگونه که سورهای از قرآن را فرا میگرفتیم.
باید توجه داشت که قرآن کریم با دانشهای بسیاری در ارتباط است و دانش استخاره و دانش تفسیر، و دانش قرائت، نمونهای از آن است و در شیوهٔ آموزش آن، نباید این علوم و دانشها را با هم خلط نمود.
روایت بیست و سوم:
ومنه: من الکتاب المذکور لابن عقدة باسناده عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: کنّا نتعلّم الاستخارة کما نتعلّم السورة من القرآن، ثمّ قال: ما أبالی إذا استخرت اللّه علی أی جنبی وقعت(۱).
امام صادق علیهالسلام : ما استخاره را آموزش میدیدیم همانگونه که سورهٔ قرآن را فرا میگرفتیم و چون استخاره نمایم، اهمیتی نمیدهم که چگونه پاسخی آید.
۱- پیشین، ص ۲۲۵٫
(۱۵۸)