فصل هفتم: مهم‌ترین اصول و قواعد استخاره با قرآن کریم

دانش استخاره / جلد یکم

دانش استخاره / جلد یکم

 

دانش استخاره / جلد یکم

(۲۲۷)

(۲۲۸)


 «منطق استخاره با قرآن کریم»

استخاره دارای قواعدی عام و فراگیر است. شمار این قواعد بسیار است و ما به مهم‌ترین آن تحت اصول زیر اشاره می‌کنیم:

اصل ۱

نخستین اصل استخاره این است که استخاره دارای اصول و قواعدی است. اصول و قواعدی که بدون آگاهی از آن نمی‌توان استخاره نمود. کسی که می‌خواهد استخاره بگیرد باید اصول و قواعد آن را بداند، و کسی که نمی‌تواند آیات الهی را در رابطه با استخاره تحلیل کند نباید برای کسی استخاره نماید؛ چرا که ممکن است مردم را به بیچارگی، گمراهی و بدبختی در اساسی‌ترین مسایل زندگی دچار سازد و استحقاق بازخواست و عذاب در آخرت را برای خود فراهم سازد. کسی باید استخاره نماید که میان خود و خدای خویش حجت داشته باشد و از صفای باطن و آگاهی بر مبانی و اصول استخاره بی‌بهره نباشد.

باز تأکید می‌شود استخاره هم‌چون علم تعبیر دانشی پیچیده و کاری بسیار سخت و سنگین است و برای انسان شایسته نیست خود را عهده‌دار انجام آن سازد مگر این‌که در پیشگاه خداوند حجت داشته باشد.

(۲۲۹)

اصل ۲

استخاره امری الهامی و از دانش‌های موهبتی و خدادادی است که بر باطنی که صفا و صداقت در آن هموار است ریخته می‌شود و به تسلط و آگاهی بر قواعد استخاره و نیز داشتن انس با قرآن کریم نیاز دارد.

این خیر ملکوتی حقیقتی است عنایی که به دهش خداوندی وابسته است. شیوه‌ای که هم‌اکنون در جامعه رایج است و مردم از هر کسی استخاره به قرآن کریم می‌خواهند و برخی نیز به‌دور از آگاهی لازم از دانش استخاره به این کار می‌پردازند، گمراهی و انحراف است. گاه برخی از افراد ناآگاه دست به استخاره می‌برند و مردم را با استخارهٔ اشتباهی که می‌گیرند در مسایل مهم و سرنوشت‌ساز زندگی به بیچارگی و چالش می‌کشانند. کسانی که بدون داشتن مبادی و شرایط لازم استخاره می‌کنند نه با دم شیر بازی می‌کنند که اسرار الهی را به بازی می‌گیرند. چنین استخاره‌هایی بازی کردن با اسرار حق و به اهمال کشاندن آن است. شمار بسیار بسیار فراوانی از استخاره‌هایی که امروزه انجام می‌شود اشکال شرعی دارد و جایز نیست و انجام‌دهندهٔ آن شایستهٔ عذابی شدید می‌گردد و از وی به شدت بازخواست خواهد شد؛ چرا که وی بندگان خدا را با نادانی، بی‌اعتقادی و بی‌عملی خویش گمراه می‌سازد.

اصل ۳

کسی که بدون داشتن زمینه‌ها و مبادی و شرایط لازم استخاره نماید ممکن است از خیرات بسیاری محروم شود؛ چرا که وی حرمت قرآن کریم را پاس نداشته است. در روایات بر لزوم رعایت حرمت مسجد، عالم دینی و قرآن کریم سفارش شده و از مصادیق حرمت قرآن کریم این است که بدون احاطه و آگاهی بر دانش استخاره و نیز صفای باطن و انس با این کتاب الهی، قرآن کریم را برای استخاره نگشاید. کسی می‌تواند با

(۲۳۰)

قرآن کریم استخاره کند که چون قرآن کریم را بگشاید، این کتاب آسمانی با وی سخن گوید.

اصل ۴

قرآن کریم، این بزرگ‌ترین و شگرف‌ترین کتاب الهی برای سرگرمی یا معرکه‌گیری نیست. معرکه‌گیرانی که بر جای عالمان واقعی، مجتهدان، متخصصان و کارشناسان دین بر مسندها پهلو می‌زنند. در مورد استخاره با قرآن کریم نه می‌شود افراط داشت و نه تفریط. افراط آن است که انسان بدون داشتن مبادی لازم و به سبکسری و بدون داشتن آگاهی لازم، قرآن کریم را برای استخاره بگشاید و تفریط و کوته‌نگری این است که گفته شود نمی‌توان به قرآن کریم استخاره نمود؛ در حالی که قرآن کریم به مؤمنان، رفیقان و دوستانی که با آن انس گرفته‌اند خیر خود را سرازیر می‌نماید.

اصل ۵

فرایند استخاره دارای دو رکن اساسی است: یکی آگاهی بر مهندسی قرآن کریم و درک معانی و حقایق آن در پرتو انس صمیمانه با آن، و دو دیگر، شناخت نظام هستی و پدیده‌های جهان خارج و به‌ویژه آگاهی بر مراتب روحی و روانی انسان‌ها.

اصل ۶

استخاره با قرآن کریم دانشی جدای از ترجمه و تفسیر قرآن کریم و تجوید و قرائت آن است و چنین نیست کسی که تنها بر دانش تفسیر آگاهی دارد بتواند استخاره نیز نماید. استخاره امری انشایی و ایجادی است و تفسیر دانشی اخباری و حکایی است. کسی می‌تواند استخاره نماید که قدرت انشا و گرفتن الهام از قرآن کریم با دل خویش را داشته باشد.

(۲۳۱)

اصل ۷

در استخاره نمی‌توان بر اساس دانش نحو و تفسیر، موضوع آیه‌ای را مشخص نمود و گاه یک آیه با توجه به اصول استخاره دارای دو موضوع متفاوت و در نتیجه دو حکم مغایر است که میان خوب و بد دوران دارد و این صاحب استخاره و عالم به اصول آن است که می‌تواند تشخیص دهد کدام موضوع آیه با خواهان متناسب است.

اصل ۸

استخاره امری انشایی و ایجادی است. در استخاره، از خواهان خواسته می‌شود به تجویز قرآن کریم که برداشت استخاره‌گیرنده است و وی مترجم آن است عمل شود. خدا رحمت کند مرحوم آقا سید احمد خوانساری را که از قدیسان این عصر بود. ایشان با آن که صاحب فقه و درایت بودند و منصب حکمت و معقول داشتند و با همهٔ صفای باطن و تعبّدی که داشت می‌فرمود: من با قرآن کریم استخاره نمی‌کنم. من استخارهٔ آیه را نمی‌دانم و بر انشای آن چیره نیستم و علم این کار را ندارم. وی تنها با تسبیح استخاره می‌گرفتند و معتقد بودند در روایت است که استخاره با تسبیح اشکال ندارد.

اصل ۹

استخاره همانند جوشش شعر در شاعران می‌ماند که گاهی این چشمه به جوشش می‌آید و گاه نه. گاهی رابطهٔ استخاره گیرنده با باطن قرآن کریم متصل می‌گردد و گاه خیر. کسی که نتوانسته است با قرآن کریم ارتباط برقرار کند اگر به آن دست برد و آن را بگشاید نمی‌تواند از آن بهره‌ای ببرد و راه را به خطا می‌رود. هم‌چنین بر اساس این اصل، از صاحب استخاره و عالمان به آن نباید انتظار داشت که هر زمانی بتوانند با قرآن کریم استخاره نمایند.

(۲۳۲)

اصل ۱۰

کسی که عالم به استخاره است همانند فقیه و دیگر متخصصان و کارشناسان رشته‌های دیگر حوزوی به اجازه گرفتن از صاحبان استخاره نیازی ندارد. نگارنده هم‌اینک به اجازه‌هایی که برای عالمان دینی صادر می‌شود اعتقادی ندارد و آن را مبین قدرت علمی آنان نمی‌داند. خود نیز نه در پی گرفتن اجازه از کسی بوده‌ام و نه هیچ گاه به هیچ یک از شاگردان خود اجازه‌ای داده‌ام؛ چرا که اجازات امروز به پول و دیگر مشکلات آلوده شده است و تقوا و علم به‌تنهایی در آن دخالت ندارد.

اصل ۱۱

استخاره برای انجام امور واجب یا ارتکاب گناهان و معاصی، باطل است و در این گونه تکالیف الزامی، هر کس باید به وظیفه‌ای که خداوند به صورت لزوم برای او تعیین نموده است عمل نماید.

اصل ۱۲

استخاره با حکم عقل و خرد منافاتی ندارد و در اموری که عقل به وضوح در می‌یابد که آن کار اشکال دارد نمی‌توان استخاره نمود. خداوند متعال عقل را برای مدیریت زندگی به انسان داده و باید حرمت آن را پاس داشت و آن را به تعطیل نکشاند. کسی که برای خوردن آب‌گوشت و پیاز استخاره می‌کند، دچار تفریط در زندگی است و استخاره برای او وسواس، سردرگمی، سستی اراده و گریز از عقل را در پی می‌آورد و استخارهٔ او بی‌حرمتی به استخاره و مقام شامخ عقل است و حکایت از بیماری روحی او دارد که باید به درمان خود اقدام نماید. هم‌چنین کسی که منکر اصل استخاره و استفاده از قرآن کریم می‌گردد، راه افراط پیش گرفته و خود را از مواهب قرآن کریم محروم ساخته است.

(۲۳۳)

اصل ۱۳

گاه برای عقل خوبی کاری بسیار روشن است و احتمال مشکلی در آن نمی‌رود که در این گونه کارها می‌شود استخاره نگرفت. باید دانست دامنهٔ نفوذ عقل عادی برای دریافت مشکلات کارهای مهم و به ویژه کلان به نیمهٔ ظاهر آن محدود است و ممکن است در پس این ظاهر بسیار نیک، شری نهفته باشد که عقل به آن نرسیده باشد، در کارهای نیکی که چنین احتمالی برای آن می‌رود و برای نوع انسان‌ها ایجاد حیرت و تردید می‌کند می‌شود استخاره کرد.

اصل ۱۴

مشورت امری عقلانی است و خرد آدمی حکم می‌کند انسان باید در انجام هر کاری، آگاهانه و با مجوز کارشناسان و کارآگاهان وارد شود. مشورت نیمهٔ ظاهر کار را می‌نماید و نیمهٔ پنهان کار در تیررس استخاره است. مشورت در بسیاری از کارها می‌تواند عاقبت و فرجام کاری را به ما بنمایاند و در چنین اموری نیاز الزامی به گرفتن استخاره نیست، اما در پاره‌ای از کارها چنین نیست و با نظر مشورتی کارشناسان نمی‌توان از نتیجهٔ کار اطمینان یافت. در چنین مواردی که بیش‌تر در کارهای کلان است می‌توان به استخاره مراجعه داشت. استخاره و مشورت با هم تنافی ندارند و هر یک دیگری را تکمیل می‌کند. مشورت نیمهٔ آشکار کار را به دست می‌دهد و استخاره دغدغه‌های باطنی را از میان بر می‌دارد و نیمهٔ پنهان و باطن کار را آشکار می‌سازد.

اصل ۱۵

بر فرض تنافی نظر کارشناسان با استخاره، این حکم استخاره است که بر نظر کارشناسی تقدم دارد؛ چرا که استخاره در نمایاندن فرجام کار به باطن کار نیز نظر دارد؛ برخلاف نظر کارشناسان که تنها جنبه‌های ظاهری

(۲۳۴)

کار را می‌بینند و بر باطن کارها و پشت پردهٔ آن آگاهی ندارند و این گونه است که مخالفت با امر ارشادی استخاره سزاوار نیست.

اصل ۱۶

مشورت و استفاده از نظر کارشناسان بر انجام استخاره در کارهای خرد و کارهایی که می‌توان بر ظاهر و فرجام امر با مشورت دست یازید، تقدم دارد و تنها در انجام کارهای کلان است که مشورت تقدم زمانی ندارد؛ به این معنا که در چنین کارهایی که حیرت و تردید خواهان با مشورت پایان نمی‌پذیرد و به اطمینان دست نمی‌یابد سزاوار نیست نخست مشورت نمود و سپس به استخاره روی آورد؛ چرا که بر فرض منفی بودن پاسخ استخاره، خواهان زحمت مشورت را بر خود هموار نموده و به‌ویژه در مسایل خانوادگی و ازدواج و مسایلی که با روح و روان وی ارتباط دارد و تأثیر عاطفی بر او می‌گذارد، گاه سبب بروز اذیت و آزار و فشارهای روانی می‌گردد.

اصل ۱۷

بر فرض انجام استخاره و مثبت بودن پاسخ آن، نباید مشورت را نادیده گرفت و انجام مشورت در این صورت نیز به استحکام عمل و دقت در انجام آن می‌انجامد و استفاده از نظر کارشناسان و تحلیل و بررسی لازم آن سبب می‌شود کار به بهترین شیوه و آسان‌ترین روش انجام پذیرد و نمی‌توان با انجام استخاره، عقل و نیمهٔ ظاهر را نادیده گرفت و چنین نیست که استخاره بتواند جانشین کاملی برای مشورت باشد و جای آن را بگیرد. البته، به این معنا که با انجام استخاره، عقل بهترین حاکم در نیمهٔ ظاهر کار است و چنین نیست که استخاره بتواند نیمهٔ ظاهر کار را به تفصیل و به صورت جزیی و موردی نشان دهد؛ همان‌گونه که در نیمهٔ باطن نیز چنین است و از نمایاندن باطن کار به صورت

(۲۳۵)

گسترده و جزیی ناتوان است و باید حد و مرز استخاره را مطلق ندانست و آن را در جای خود و در مرزهای آن اعتبار نمود. از این روی باید برای رفع مشکلات نیمهٔ ظاهر کار تفکر و اندیشه‌ورزی داشت و مشورت و استفاده از نظر کارشناسان را نادیده نگرفت؛ زیرا توان ادارهٔ عقل و خرد آدمی در نیمهٔ ظاهر توانی گسترده است و جزییات امر را به دقیق‌ترین وجه بر می‌رسد. البته، اگر کارشناس مورد نظر در فن و رشتهٔ خود خبره باشد.

اصل ۱۸

در استخاره گاه ظاهر و باطن کار با هم سازگار و هماهنگ است و هر دو خوب یا بد است و گاه یکی خوب و دیگری بد است. در بیان استخارهٔ آیات باید به این امر توجه داشت و پاسخ نهایی را در پرتو مقایسهٔ ظاهر و باطن به دست آورد و نباید آگاهی‌های ظاهری را به صورت کلی نادیده گرفت.

اصل ۱۹

استخاره با قرآن کریم حکمی ارشادی است و حجیت شرعی و الزام عملی ندارد؛ به این معنا که چیزی را بر کسی به صورت مولوی واجب و الزامی نمی‌سازد. بر این اساس می‌توان به آن عمل نکرد و ترک آن حرام نیست اما اگر با عمل نکردن به استخاره آفات یا آسیب‌هایی به وی وارد شد نباید جز خود کسی را ملامت کند. باید توجه داشت حرام نبودن عمل نکردن به مفاد استخاره به معنای مصون بودن از آثار و ابتلاءات وضعی آن کار نیست و این دو ملازمه‌ای با هم ندارد؛ زیرا درست است که استخاره حکمی ارشادی است و نه مولوی، اما آثار وضعی هر کاری امری خارجی و در طبیعت آن کار است و ملازمهٔ قهری با آن دارد.

(۲۳۶)

اصل ۲۰

اصول و قواعد استخاره اموری کلی است که تنها می‌تواند عالم استخاره را تا حدودی به واقع نزدیک سازد و وی برای دریافت استخاره‌ای دقیق ناچار است اموری جزیی هم‌چون صفات خواهان و چگونگی کار وی را بشناسد و بدیهی است امور جزیی چنان کثرتی دارد که نمی‌توان آن را در کتابی جمع آورد. عالم به استخاره هم‌چون پزشک می‌ماند که باید خواهان و صفات وی را به نوعی بشناسد. البته صاحب استخاره با جعل مماثل بر انجام استخاره اقدام می‌نماید و نیازی به رؤیت خواهان یا شناخت ظاهری از صفات وی ندارد و در این زمینه با مشکلی مواجه نمی‌شود.

اصل ۲۱

استخاره با قرآن کریم روش ویژه‌ای ندارد و این که ملاک را چندمین آیه قرار دهد و آن را منظور دارد، امری قراردادی است که شخص آن را در نیت خود می‌آورد. استخاره با غیر قرآن کریم و حتی انجام قرعه نیز چنین است و به نیت فرد و نوع قرارداد وی بستگی دارد.

اصل ۲۲

در استخاره از قرآنی باید استفاده نمود که متن کامل قرآن کریم را داشته باشد. استخاره با قرآنی که سوره‌هایی منتخب دارد یا تنها یک جزء، یا یک حزب را دارد درست نیست.

اصل ۲۳

برای انجام استخاره باید نیت داشت. در نیت باید تعیین نمود که کدام آیه از صفحهٔ فرد یا زوج مورد نظر است. چنین نیست که تنها آیهٔ نخست صفحهٔ فرد آیهٔ استخاره باشد، بلکه با توجه به نیتی که فرد دارد هر سطر از آن را می‌توان به عنوان استخاره برگزید؛ خواه در

(۲۳۷)

صفحهٔ زوج باشد یا فرد، بلکه یکی از آیات سورهٔ بعد را نیز می‌توان نیت نمود. بر این اساس است که باید از استخارهٔ تمامی آیات قرآن کریم بحث نمود. استخاره با قرآن کریم بر این اساس که تنها آیهٔ نخست صفحهٔ فرد را آورده است هرچند کافی است، کامل نمی‌باشد.

اصل ۲۴

با ترجمهٔ قرآن کریم نمی‌شود استخاره کرد؛ زیرا قرآن کریم کتابی منحصر و خاص است و باید تنها با خود آن استخاره کرد و جایگزینی برای آن وجود ندارد.

اصل ۲۵

استخاره تنها باید با متن قرآن کریم انجام شود و با قرآن‌هایی که ترجمهٔ مقابل دارد یا با تفسیر همراه است نمی‌توان استخاره کرد. منظور از قرآن ترجمه‌دار قرآن‌هایی است که ترجمه باعث ایجاد فاصله میان سطور شده است. استخاره با قرآنی که صفحه‌آرایی آن به طور طبیعی تنظیم شده و تعداد سطرهای آن در هر صفحه کاهش چشمگیر ندارد و آیات کمی در یک صفحه گنجانده نشده و نیز آیات آن مسلسل و پیوسته است و چنان‌چه ترجمه دارد، ترجمه به صورت ریز در زیر سطور آمده است؛ به‌طوری که اگر ترجمه نبود، سطرهای آن بیش از این به هم نزدیک‌تر نمی‌شد اشکال ندارد.

قرآنی که ترجمهٔ مقابل دارد و صفحه‌ای را به آیات و صفحه‌ای را به ترجمه اختصاص داده یا ترجمه در کنار آیات فضای خاصی را به صورت پیوسته اشغال کرده در استخاره قابل استفاده نیست اما استخاره با قرآنی که خطوط آن با فاصلهٔ متعارف قرار گرفته و ترجمه، بدون اشغال فضای پیوسته‌ای در لابه‌لای سطور آمده است اشکال ندارد.

(۲۳۸)

اصل ۲۶

باید استخاره با همهٔ متن قرآن کریم باشد. کسانی که به حسب عادت تنها دست به یک سوی قرآن کریم می‌برند و به محدوده‌ای خاص توجه می‌یابند، استخارهٔ آنان دارای اشکال است و نمی‌توان گفت چون قرآن کریم دارای روح و صاحب شعور است و به استخاره‌گیرنده عنایت دارد، در این زمینه مشکلی پیش نمی‌آید؛ چرا که عنایت قرآن کریم در متن آن وجود دارد و باید با روش صحیح به آن نزدیک شد و از همهٔ آن استفاده نمود و چنین استخاره‌ای دارای اراده و توجه کلی نیست. در برخی موارد ده‌ها آیه دیده می‌شود که استخارهٔ آن همه خوب یا بد است و دست کسی که به آن محدوده عادت کرده است، تمامی استخاره‌هایی را که می‌گیرد خوب یا بد می‌آیدو در چنین استخاره‌ای اراده و توجه به تمامیت قرآن کریم وجود ندارد و در نتیجه، رکن استجماع را از دست می‌دهد.

اصل ۲۷

کسانی که صاحب استخاره هستند قرآنی را به این امر اختصاص می‌دهند. شایسته است عالمان به استخاره نیز به رعایت این نکته اهتمام داشته باشند و با هر قرآنی استخاره نکنند.

استخاره با قرآنی واحد سبب دقت بیش‌تر در استخاره می‌شود و خوانده می‌تواند با تمرکز بر نسخه‌ای واحد، نیت خود را به گونه‌ای تغییر و تبدیل دهد تا با همهٔ قرآن کریم استخاره گرفته باشد. البته، در صورت احاطه و توجه کامل، استخاره با غیر قرآن واحد اشکال ندارد.

اصل ۲۸

در هر آیه واژه‌ای کلیدی وجود دارد که با یافتن آن می‌توان بر مفاد استخاره به‌سرعت و با دقت دست یافت. در پرتو انس با قرآن کریم نه

(۲۳۹)

تنها می‌توان کلیدی‌ترین واژهٔ هر آیه را شناخت، بلکه از هر کلمه‌ای می‌توان محتوای دیگر کلمات آیه را استنباط نمود؛ همان‌گونه که قیافه‌شناسی ماهر می‌تواند از صورت یک فرد، بقیهٔ اندام وی را به دست آورد. دیگر فرازها، عبارات و دیگر واژگان تنها تأکیدی بر معنایی که از آن به دست می‌آید می‌باشد و در واقع تفصیل این مجمل است. با به دست آوردن این مرکز ثقل معنایی می‌توان بی‌درنگ به معنای استخاره راه یافت. به دست آوردن این مرکز ثقل در استخاره بسیار حایز اهمیت است. ما در برخی از آیات به واژهٔ کلیدی آن در ضمن تطبیق اشاره خواهیم داشت.

اصل ۲۹

صاحب استخاره با آیهٔ استخاره، افزون بر استنباط استخاره توان شناخت خواهان و صفات و ویژگی‌های وی را نیز دارد، بدون آن که لازم باشد چهرهٔ خواهان را ببیند؛ اگرچه عالم استخاره چنین موقعیتی را ندارد.

اصل ۳۰

صاحب استخاره بدون در دست داشتن متن قرآن کریم و بدون مراجعه به آن، قدرت انجام استخاره و به دست آوردن خصوصیات خواهان و خیر و شر او را دارد. استخاره با ظاهر الفاظ قرآن کریم برای صاحب استخاره، استخاره‌ای دیگر را در بر دارد که از آن به استخاره نفسی یاد می‌شود و در آن‌جا از لفظ بهره برده نمی‌شود، اما به لفظ در می‌آید و گاه نیز افزون بر استخاره که حکایتی اجمالی از کار را ارایه می‌دهد، به تفأل می‌انجامد که تصویری گسترده و تفصیلی از کار را ترسیم می‌نماید.

(۲۴۰)

اصل ۳۱

«صاحب استخاره» کسی است که به طور حتم «اهل باطن» باشد. عارفان محبوبی چنین هستند اما از عارفان محبی تنها گروهی که صاحب دم و مالک نفس و نیز دارای اجازهٔ حقیقی باشند و به باطن راهی یافته باشند می‌توانند استخاره نمایند. محبان با ریاضت به صفای باطن دست می‌یابند و محبوبان چنین صفایی را به عنایت دارند. محبان با دم قدسی محبوبان و با اجازهٔ آنان که در حقیقت عنایت آنان به ایشان است، در صورتی که اجازه واقعی باشد، می‌توانند نیروی استنباط استخاره از آیات را به دست آورند.

اصل ۳۲

کسی می‌تواند ادعا نماید صاحب استخاره است که خود را با قرآن کریم محک زند و آزمایش کند، بدین‌گونه که پیش از انجام استخاره به ذهن خود مراجعه کند و بیاندیشد استخاره‌ای که می‌خواهد بگیرد خوب است یا بد، و سپس قرآن کریم را بگشاید و در صورتی که آیهٔ مربوط با آن‌چه در ذهن وی گذشته هماهنگ است و مطابقت دارد، و در هر صد مورد هیچ مورد اشتباهی نداشته باشد، وی صاحب استخاره است و چنان‌چه در هر صد مورد نزدیک به ده مورد اشتباه دارد، وی «عالم» به استخاره است و نباید خود را به این عنوان مشغول دارد.

اصل ۳۳

چنان‌چه کسی که قرآن کریم را به دست می‌گیرد، پیش از گشودن آن چیزی به ذهن وی نمی‌نشیند و وی در تحیر می‌ماند، نباید برای استخاره به قرآن کریم دست ببرد، بلکه وی باید نخست با قرآن کریم انس پیدا کند؛ چرا که انس با قرآن کریم است که تطابق ذهن با این کتاب آسمانی را در پی دارد.

(۲۴۱)

کسی که با قرآن کریم انس دارد، انجام استخاره چنان برای وی هموار می‌شود که پیش از گشایش قرآن کریم به مفاد استخاره رهنمون می‌شود و یا چنان می‌شود که تا آیه‌ای را می‌آورد، معنای آن به دل وی می‌نشیند و خوب یا بد بودن آن را درمی‌یابد.

اصل ۳۴

اگر تجربهٔ مردمی آگاه که برای آنان استخاره می‌گیرد کسی را ستایش می‌کند معلوم می‌شود وی دستی برای انجام استخاره دارد و چنان‌چه مردم وی را نکوهش می‌کنند و استخارهٔ او را موجب گرفتاری خود می‌دانند، وی باید خود را از این کار کنار کشد و در پی انس صادقانه با قرآن کریم باشد. نداشتن انس و رفاقت با قرآن کریم در استخاره نتیجهٔ عکس می‌دهد و مشرکان و ظالمان را بهره‌ای جز خسران و ضرر نیست و به فرمودهٔ قرآن کریم: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»؛ ما از قرآن چیزی را که شفا و رحمت است برای مؤمنان فرو می‌فرستیم و برای ظالمین افزوده‌ای نمی‌آورد جز خسارت و زیان.

اصل ۳۵

برای فراگیری دانش استخاره، دانشجو می‌تواند با ایجاد انس و ارتباط با قرآن کریم، رسیدن به عمق و ژرفای آن را قصد کند. وی در طول دورهٔ آموزشی خود با نظر مربی آموخته شده شیوهٔ انس با هر آیه را در درون خود باز می‌یابد و می‌تواند آن را با شماره‌ای که مربی وی تعیین می‌کند ذکر بگیرد و بر آن مطالعه و تفکر داشته باشد و با آن آیه زندگی کند تا خود معنای آیه را در واقع ببیند و ملکوت آن را نظاره کند. باطن آیه برای چنین کسی در خواب یا بیداری رخ می‌نمایاند و او معنای آن را در باطن خود می‌یابد. در این روش لازم نیست تمامی آیات قرآن کریم

(۲۴۲)

آموزش داده شود، بلکه پس از مدتی دانشجو در درون خود نظام و سیستمی را می‌باید و هر آیه‌ای که برای وی خوانده شود، معنای آن را در درون خود مشاهده می‌کند. این روش به سال‌ها ممارست و تعلیم نیاز دارد و دیررس اما پربار است و به منزلهٔ دادن تور ماهی به دست ماهی گیر است که وی خود به غواصی می‌پردازد. میزان موفقیت این روش به میزان آشنایی و انس دانشجو با قرآن کریم و دانستن این حقیقیت است که قرآن کریم کتابی زنده و حی، ناطق و خردورز و صاحب درک عمیق است که گاه همراه فرشتگان الهی و پیامبران ربانی ژرفا و بینش می‌یابد و چشم‌اندازی را برای او می‌گشاید که پیامبران الهی آن را ارایه می‌دهند و دستگیری آن تا افق اعلی و مقام أو ادنی است.

چنین طالبی چون دست به قرآن کریم برد حس می‌کند که به شخصی خردمند دست داده و معصومی را زیارت کرده است. معصومی حی، مجرد، ناطق، حکیم، کریم، رحیم، مدرک، کبیر، علیم و وسیع که تحقیق و تعیین دارد.

اصل ۳۶

عالم به استخاره لازم است در انجام استخاره «توجه» و «استجماع» داشته باشد و در صورتی که در انجام استخاره، حواس وی به جای دیگری معطوف باشد و توجه به استخاره را از دست دهد و ارادهٔ وی به آن متمشی نشود، استخارهٔ وی درست نیست و باید موقعیت استخاره را فراهم سازد و دوباره استخاره بگیرد.

ارادهٔ خواهان لازم است قطعی و نیز جزمی باشد و نه تعلیقی، شرطی یا اهمالی و تمام هوش و حواس وی باید به آن معطوف گردد و به اصطلاح آن را از سر توجه و با استجماع کامل و با وجودی هماهنگ انجام دهد و بداند و آگاه باشد که چه کار می‌کند و نیز از کارهای ناموزون،

(۲۴۳)

ناشایست، غیر اخلاقی، غیر عرفی و غیر عادی که با حرمت استخاره و قرآن کریم منافات دارد و استجماع را زایل می‌گرداند دوری نماید و بداند توجه به آداب استخاره است که آن را مجرب می‌سازد. هم‌چنین باید به اقتدار معنوی و وحی بودن قرآن کریم عنایت داشته باشد و بداند با چه پشتوانهٔ قدرتی در حال ایجاد ارتباط است و نیز از این نکته غافل نباشد که قداست وحی در صورت مکتوب آن نیز وجود دارد.

اصل ۳۷

کسی که می‌خواهد با قرآن کریم استخاره نماید ناچار از توجه و استجماع است. استجماع نیز برای برقراری توازن با حرکت و سیر سریع قرآن کریم است. همان‌گونه که خداوند حقیقتی در شأن و سیر است و نه یک مفهوم صرف، قرآن کریم نیز وحی موّاج است و دریایی پرشکوه است که با بیش از سرعت نور حرکت می‌کند و استخاره‌گیرنده برای ایجاد ارتباط با آن ناچار از یافتن توازن و داشتن سرعتی متعادل و هماهنگ با این سرعت سیر است و این امر تنها در پرتو استجماع نفس با همهٔ نیرویی که دارد و با توجه، اراده و تمشّی امکان‌پذیر می‌شود.

اصل ۳۸

کسی که ارادهٔ استجماع دارد، خداوند عنایت خویش را با او همراه می‌سازد تا بتواند سرعت سیر خود را با سرعت سیر قرآن کریم هماهنگ سازد و با اتصال وی به قرآن کریم از نیروی آن بهره برد. مانند کسی که نماز می‌گزارد و ذهن وی به هیچ جا توجه نمی‌کند. شخصی که استجماع دارد هیچ‌گاه به خطا سراغ آیه‌ای نمی‌رود و برای او تفاوتی ندارد قرآن کریم را از بالا به دست گرفته باشد یا از پایین و در هر دو صورت، استخارهٔ وی درست است. با این توضیح به دست می‌آید اگر ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام پیش از انجام استخاره به خواندن ذکر، دعا یا نمازی

(۲۴۴)

سفارش نموده‌اند، برای این بوده که با حصول استجماع، ضعف ارادهٔ افراد برطرف گردد و توجه و توان ارتباط آنان کامل شود.

اصل ۳۹

شایسته است برای انجام استخاره، نخست دعا نمود. البته، این امر برای حصول توجه و استجماع ضرورت دارد. به عبارت دیگر، در انجام استخاره؛ خواه با قرآن کریم باشد یا با تسبیح، خواندن دعا لازم نیست، بلکه ملاک صحت استخاره، توان برقراری ارتباط و توجه و استجماع است و کسی که بتواند در استخاره با قرآن کریم استجماع نماید و ارتباط خود را با قرآن کریم برقرار کند و توجه داشته باشد که چه می‌کند؛ هرچند هیچ گونه دعا، مناجات و ذکری نداشته باشد، استخارهٔ وی صحیح است.

اصل ۴۰

با حصول استجماع، درخواست و طلب استخاره گیرنده به هدف اجابت می‌خورد. هرچه به دعا و طلب اهتمام بیش‌تری شود، استجماع با نیروهای فزاینده‌تری شکل می‌گیرد و درصد اصابت آن به مطلوب بیش‌تر می‌گردد. البته، اگر مطلوب واقع نشود، خداوند در روز قیامت اجر دعا و طلب را می‌دهد.

اصل ۴۱

در دعای سرّی، زبان، گفتار و حرکتی وجود ندارد و از این رو تمام انرژی آدمی مصروف دعا می‌شود اما در دعای با زبان، اراده در همهٔ اجزای بدن منتشر می‌شود و تنها بخشی از آن زیربنای دعا قرار می‌گیرد و بخش‌های دیگر آن در زبان، گوش و دیگر اعضا هزینه می‌گردد و از این رو توان دعا را پایین می‌آورد. در باب سلوک نیز ذکر خفی برای اهل دل به مراتب بهتر از ذکر جلی و آشکار است؛ زیرا ذکر خفی تمام ارادهٔ آدمی

(۲۴۵)

را در دل هزینه می‌کند اما در ذکر جلی اراده به مصرف دهان، چشم، گوش و عروق می‌رسد و چنان‌چه کسی در آن‌جا حاضر باشد، احتمال ریا و اشتغال به کثرت و مشکلات دیگر نیز وجود دارد و توانی برای دعا باقی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، ارادهٔ آدمی به صورت طبیعی محدود است و چنان‌چه این اراده بر یک امر تمرکز یابد کارایی بیش‌تری دارد تا آن که بر چند چیز منتشر گردد. استجماع که توجه نداشتن به دیگری است، به همین خاطر ارزش و اهمیت می‌یابد و توجه به این نکته در یافت استخارهٔ مطلوب بسیار اهمیت دارد.

باید توجه داشت این بیان مربوط به اهل دل است و سالکان مبتدی و مردم عادی در صورتی که طلب و مناجات خویش را به‌گونه‌ای بگویند که گوش آنان آن را بشنود، اثر ویژه‌ای در کمال آنان دارد و فرد را از طریق حواس و قوای نفسی توان معنوی می‌بخشد.

اصل ۴۲

قرآن کریم هیچ گاه خیر بندگان صالح و دور از نیرنگ را از نظر دور نمی‌دارد و استخاره‌ای را که ارایه می‌دهد طریق خیر و راه صواب است؛ هرچند در ظاهر برای خواهان خوشایند نباشد: «وَعَسَی أَنْ تَکرَهُوا شَیئا وَهُوَ خَیرٌ لَکمْ»؛ اما ممکن است کسی که دست به قرآن کریم می‌برد تا استخاره کند به سبب نداشتن دانش استخاره، یا آگاهی نداشتن از معنای درست آیات یا داشتن خطا در انجام استخاره به این صورت که دست وی برای برگزیدن صفحه به سبب نداشتن ناخن یا کوتاهی بیش از اندازهٔ آن مشکل دارد، بدیهی است خیری در استخارهٔ وی نیست و وی ضامن اشتباه خود باید باشد؛ چرا که گاه مردم برای انجام کارهای مهمی هم‌چون عمل جراحی که میان مرگ و زندگی فاصله‌ای بسیار باریک دارد استخاره می‌کنند. مشکلاتی که استخاره گیرنده دارد را نباید

(۲۴۶)

به حساب قرآن کریم گذاشت و چنین کسی که از سر ناآگاهی استخاره می‌گیرد باید بداند افزوده بر استحقاق عذاب اخروی، در جامعهٔ پیشرفتهٔ اسلامی، از لحاظ قضایی نیز قابل پی‌گرد است؛ هرچند قانون جزایی ما از این نظر نقص دارد و قانونی در این رابطه وجود ندارد.

شایان ذکر است در استخاره با قرآن کریم و گشودن آن باید حرمت قرآن کریم را پاس داشت و کسی که ناخنی کوتاه دارد و برای برگزیدن صفحه مشکل دارد نباید از چیز تیزی بهره ببرد و تیغ و چاقو را بر قرآن کریم بکشد.

اصل ۴۳

آن‌چه در استخاره مورد اهتمام است داشتن استجماع است و آدابی که برای آن ذکر شده تنها زمینه‌ای برای حصول آن است، از این رو با داشتن قدرت استجماع، زمان در انجام استخاره تأثیری ندارد و نیز برای کسی که صاحب استخاره است و قدرت استجماع دارد رو به قبله یا پشت به قبله بودن تفاوتی ندارد و چنان‌چه کسی توانایی پیدایش استجماع و تمرکز قوا و حواس خود را نداشته باشد، استخارهٔ وی حتی در شب جمعه یا شب قدر مقرون به صواب نیست. هیچ گاه در عالم تعطیلی رخ نمی‌دهد و همهٔ عوالم همواره و در هر هنگامی مشغول به کار است و درهای بهشت و جهنم برای همیشه و در هر وقتی باز است و تنها چیزی که سبب تفاوت میان ساعات و زمان‌ها می‌شود موقعیت‌ها، حوادث، توجهات و حیثیات است. بنابراین زمان با زمان تفاوتی ندارد و این افراد مختلف هستند که آن را متفاوت می‌سازند. گاه دیده می‌شود در برخی از کتاب‌های استخاره، زمان‌های معینی را برای انجام استخاره تعیین کرده‌اند که این امر به نکتهٔ گفته شده بازگشت دارد. به تعبیر دیگر، زمان و مکان از آن جهت که زمان و مکان است هیچ تأثیری بر

(۲۴۷)

انسان ندارد بلکه عوارض و لوازم و موقعیت‌هایی که با آن همراه می‌گردد باعث انگیزه و توانمندی در انسان می‌شود.

اصل ۴۴

استخاره گیرنده به گاه انجام استخاره نباید به هیچ گونه شکی گرفتار آید، و پیدایش و رخ نمودن شک با باطل بودن استخاره برابر است. برای نمونه، گاه وی دست به قرآن کریم می‌برد، اما نسبت به صفحات آن به اشتباه می‌افتد و در این که چه صفحه‌ای را برای بار نخست باز نمود، تردید در او ایجاد می‌شود یا حرکت ناموزون دیگری یا عوارض فیزیکی یا فکری در او ایجاد می‌گردد، در این مورد وی باید قرآن کریم را دوباره باز نماید، و استخاره‌ای جدید بگیرد.

اصل ۴۵

عالم به استخاره باید برای انجام استخاره به صفات و روحیات خواهان استخاره آشنایی داشته باشد و شناخت وی در فهم و برداشت از آیات استخاره تأثیرگذار است. البته، صاحب استخاره می‌تواند این صفات را از آیهٔ استخاره یا با الهام از نفس خویش به دست آورد.

اصل ۴۶

با توجه به اصل پیش، کسی که با اتکا بر دانش استخاره و هوشمندی می‌خواهد استخاره بگیرد ناچار از رؤیت خواهان و مشاهدهٔ صورت خواهان است. استخاره گیرنده‌ای که به آموزش الهی تعلیم ندیده هم‌چون پزشکی است که بدون دیدن و شناخت بیمار توان تجویز و دادن نسخهٔ درست را ندارد. ما در ضمن بررسی آیات قرآن کریم مواردی که شناخت خواهان را لازم دارد خاطرنشان خواهیم نمود.

اصل ۴۷

اشخاص بسیار توان‌مند با مراجعه به دل خویش، باطن خواهان را به دست می‌آورند و بر چنین شناختی دست می‌یابند؛ چرا که آنان با عنایت

(۲۴۸)

و استمداد استخاره می‌کنند و همین که به نام خواهان یا با توجه به او استخاره کنند کافی است، ولی آنان که صاحب استخاره نیستند باید با ذکاوت و فراست به وی بنگرند تا در برداشت از آیات به مشکل دچار نشوند. به عنوان مثال، فردی که «انعامی» است، اگر آیهٔ: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» برای استخارهٔ وی بیاید، باید به او گفت: انجام کار خیلی خوب است؛ چرا که «ضالّین» او را در بر نمی‌گیرد؛ اما همین آیه برای فردی که اهل نیرنگ، دغل و حیله است خوب نیست و به وی باید گفت آن کار را انجام ندهد وگرنه گمراه می‌شود.

صاحب استخاره با باطن خود و به مدد «عنایت» و «جمعیت خاطر» کار می‌کند و کم‌تر به مهندسی ساختار شخصیتی فرد نیاز دارد؛ چرا که «عنایت» کارایی بیش‌تری از شناخت ظاهری دارد و توجه به ساختار شخصیتی برای چنین کسی برای گذر از ظاهر به باطن فرد چندان اهمیتی ندارد.

این گونه است که بسیاری از گزاره‌های دانش استخاره را نمی‌شود به صورت قاعده و قانونی ثبت کرد؛ زیرا قرآن کریم به شمار آفریده‌های الهی و نیز به شمار باطن‌هایی که هر یک از آفریده‌ها از خود به نمایش می‌گذارند، در چهره‌های گوناگون ظاهر می‌شود و تماشای آن بسان دیدن چهرهٔ ماه در آبی روان است که لحظه به لحظه نو می‌شود و دانش استخاره تنها قدرت آن را دارد که اندکی از آن را بنمایاند.

اصل ۴۸

کسانی که صفای باطن ندارند و با مردم از در حیله و نیرنگ وارد می‌شوند ظالم به شمار می‌روند و بر اساس آیهٔ شریفهٔ: «شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»، قرآن کریم به آنان حیله می‌زند و

(۲۴۹)

کاری را که به زیان آنان است را خوب و کارهای خوب را برای آنان بد می‌نمایاند از این رو باید با طهارت و توبه در محضر قرآن کریم قرار گرفت.

اصل ۴۹

برخی از شکست‌ها معلول نیت خواهان است. نیت در پاره‌ای از کارها هم‌چون چشم زخم نقش عمده دارد. در رابطه با استخاره نیز این گونه است و پاره‌ای از استخاره‌ها به سبب خبث باطن خواهان و نیت پلید وی نتیجه‌ای عکس را به او ارایه می‌دهد.

اصل ۵۰

در استخاره نباید راه افراط را داشت و برای انجام هر کاری استخاره نمود؛ زیرا آدمیان به صورت غالب معصوم از خطا و گناه نیستند و فرد گناه‌کار بهتر است کم‌تر از قرآن کریم استخاره بخواهد. استخاره برای افرادی مناسب است که دلی صافی دارند و همانان نیز باید به گاه ارادهٔ استخاره، از گناهان خویش توبه نمایند و با زبانی که به استغفار گشوده شده خود را به محضر نورانی قرآن کریم نزدیک سازند وگرنه طبق اصل پیش و آیهٔ یاد شده بر بیچارگی خود پای می‌فشارند و آیه‌ای می‌آید که در آن کار، خیر را از آنان می‌گیرد.

اصل ۵۱

برخی از تغییرات حاصل در هر کاری ناشی از طبیعت و دست تقدیر است و نه ارادهٔ آدمی.

در انجام هر کاری باید به طبیعت و تقدیر آن کار تن داد و نباید به ارادهٔ خود اصرار و امتنانی داشت یا پیوسته برای انجام هر کاری استخاره نمود تا بتوان بهترین ارادهٔ خود را اعمال داشت و باید در هر کاری صبر و حوصله داشت و جزع و فزع ننمود و به دامان استخاره و مانند آن و خواست‌های خویش متوسل نشد.

(۲۵۰)

اصل ۵۲

گاه از آیهٔ استخاره برخی از خصوصیات خواهان به دست می‌آید و برای نمونه، آیه می‌گوید خواهان به این استخاره عمل نمی‌کند و کار خود را انجام خواهد داد. احوال شخصی خواهان که از آیه استفاده می‌شود را نباید به وی گفت. این کار تصرف و دخالت در امور مردم است که جایز نیست؛ چرا که ارشاد و راهنمایی نباید به تجاوز و دخالت در شؤون دیگران بینجامد. استخاره گیرنده باید صاحب امانت باشد و کار مورد نظر خواهان را به او بازگو نکند وگرنه در صورت رعایت نکردن این اصل، از طرف طبیعت شعورمند تنبیه و مجازات می‌شود. رعایت این اصل، به‌ویژه برای جوانان لازم است؛ چرا که جوانی اقتضای کم‌حوصلگی و بی‌صبری و دوری از خویشتن‌داری را دارد. بی‌حوصلگی مانع از رشد و قوی شدن بنیهٔ علمی و عملی است و عجولی سبب سطحی‌نگری می‌شود.

اصل ۵۳

صاحب استخاره باید با صفای باطن دریابد که از موارد بسیاری که در استخاره است کدام یک به خواهان ارتباط دارد و تنها همان را به وی بگوید؛ نه این‌که تمامی یافته یا برداشت خود از الفاظ و آیهٔ استخاره را بازگو کند.

گاه تمامی واژه‌های آیه که از اصطلاحات استخاره است خوبی کار را می‌رساند، اما تنها نکته‌ای کوچک در آن است که همان برای صاحب استخاره برجسته می‌شود و به ذهن او می‌آید و انجام آن کار را به اعتبار آن بد می‌داند. به دست آوردن چنین مواردی، سخت، پیچیده و رازآلود است و تنها در سایهٔ صفای باطن است که امکان‌پذیر می‌گردد.

(۲۵۱)

اصل ۵۴

همان‌گونه که می‌شود به آیات قرآن کریم استخاره نمود، به سوره‌های آن نیز می‌شود استخاره کرد. به این معنا که شمار آیات استخارهٔ هر سوره را باید به دست آورد و سپس استخاره‌های خوب و بد آن را نسبت‌سنجی نمود و ارزش استخارهٔ آن را به دست آورد. دقت شود که آیات استخاره با آیات قرآن کریم متفاوت است. اصول و قواعد استخاره با سوره‌های قرآن کریم در این کتاب نیامده است. امید است این مهم در کتابی دیگر انجام پذیرد، ان‌شاء اللّه.

اصل ۵۵

آیات استخاره با آیات قرآن کریم متفاوت است و گاه یک آیه چند استخاره دارد و در برخی موارد نیز چند آیه یک استخاره را شکل می‌دهد؛ به این معنا که چند آیه با هم یک آیهٔ استخاره را تشکیل می‌دهد. گاه آیه‌ای که آمده است با آیهٔ بعد یک استخاره دانسته می‌شود و گاه با آیه یا آیات پیش از آن. و این آیات گاه مضمون و محتوایی مشترک دارد و گاه محتوای آن متفاوت است و باید دید کدام آیه بر دل صاحب استخاره برات می‌شود، اما عالمان به استخاره در چنین استخاره‌هایی لازم است دو رکعت نماز بگزارند تا به نتیجهٔ نهایی دست یابند یا استخاره‌ای دیگر نمایند. دستیابی به معنای آیاتی که در استخاره مستقل است آسان است؛ برخلاف آیات مجموعی که شگرد دست‌یابی به این معنا هم به عنایت است و هم بخشی از آن آموزشی است و قابل تعلیم و فراگیری می‌باشد که چگونگی آن در ضمن تطبیق اصول و قواعد استخاره بر آیات قرآن کریم و در بخش دوم خواهد آمد.

اصل ۵۶

گاه خواهان انجام چند کار را نیت کرده و برای تمامی آن یک استخاره نموده و با توجه به آن گاه در آیات بر لزوم دقت، توجه و مشورت برای

(۲۵۲)

یافتن نقطهٔ ضعف و اشکال کار در هر یک از آن‌ها تأکید می‌شود، در چنین مواردی باید به نیت خواهان توجه نمود و به وی خاطرنشان ساخت که لازم است آن کارها در نیت تفکیک شود. بله، در صورت درستی نسبی تمامی کارهایی که در نیت است یا احتمال نادرستی تمامی آن، می‌شود برای همهٔ آن یک استخاره نمود.

اصل ۵۷

هرگاه متعلق استخاره امور چندی باشد باید به تعداد موارد تردید، با قرآن کریم استخاره نمود، اما در استخارهٔ با رقاع یا ریگ می‌توان به تعداد موارد، رقعه یا سنگ برداشت و نام هر یک را بر آن نگاشت و سپس با یک مرتبه استخاره، از تردید بیرون آمد.

اصل ۵۸

با توجه به این که آیات فراوانی از قرآن کریم کوتاه است که چند آیه در یک سطر می‌گنجد باید شمارهٔ آیه را نیت داشت و نه شمارهٔ سطر را و ملاک در استخاره، آیات استخاره است و نه کلمات و سطرهای قرآن کریم.

اصل ۵۹

صاحب استخاره در آیاتی که میان خوب و بد نوسان بسیار دارد دارای «قدرت تصرف» است؛ به این معنا که وی گاه با تلنگری که از واژه‌ای از آیات در می‌یابد و رشحه‌ای که نسبت به مورد استخاره پیدا می‌کند و نکتهٔ خاصی که بر دل وی می‌نشیند متوجه می‌شود هرچند همهٔ آیه بر خوبی کار دلالت دارد اما خواهان در این کار به لغزش مبتلا می‌شود و وی با صرف نظر از ظاهر آیه که خوب است، به وی می‌گوید بد است، با توجه به این نکته است که خواهان نمی‌تواند با آگاهی از آیه‌ای که آمده و ملاحظهٔ آن، حقیقت استخاره‌ای که برای وی شده

(۲۵۳)

است را دریابد؛ همان‌طور که ممکن است عالم به استخاره در این موارد مشکل پیدا کند که در این صورت باید رعایت احتیاط را داشته باشد. البته این امر تنها در استخاره‌هایی که کار مورد نظر را بد می‌داند نیست و در انواع دیگر آن نیز چنین است.

اصل ۶۰

در استخاره باید توجه داشت که گاه یک آیه مستقل است و آیه یا آیات پیشین و بعد آن تأثیری در معنای آن ندارد اما گاه برخی از آیات به صورت گروهی مورد نظر است و در این جا باید مجموع این آیات از آن جهت که مجموعی و گروهی است در نظر گرفته شود. ما در این کتاب به چنین آیاتی، «آیات مجموعی» می‌گوییم. به عنوان مثال، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» و «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، هر یک آیه‌ای مستقل در استخاره است، اما آیات هشتم تا بیستم سورهٔ بقره از: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آَمَنَّا» تا «إِنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ »؛ یعنی سیزده آیه یک مجموعهٔ به‌هم پیوسته است که همهٔ آیات یک آهنگ را دارد و همه نیز بد بودن انجام کار را می‌رساند و توجه به گروهی بودن آن، بدی بسیار آن را می‌رساند و بلا و مکافات آن حتمی است و در مقابل چنان‌چه این آیات خوب باشد، خوبی آن کار با توجه به مجموع آیات به دست می‌آید و بر خوبی بسیار آن دلالت دارد. در چنین مواردی باید خیراتی به دیگران داشت و احتیاط نمود که کار به عافیت‌طلبی و حرمان دچار نگردد. اگر در میان مجموعه‌ای از آیات که همه بر بدی کار دلالت دارد، آیه‌ای باشد که خوبی کار را برساند، باید کار مورد نظر را انجام داد و آن را ترک نکرد، وگرنه خواهان با غیر از آن کار به چیزی نمی‌رسد؛ زیرا خیری جز آن در اطراف این کار وجود ندارد.

چگونگی آیات استخاره به بحث چیدمان آیات ارتباط دارد و باید

(۲۵۴)

دید تاریخ، چینش و ترتیبی که از آیات قرآن کریم به دست ما رسیده است را به چه کسی منتسب می‌داند و شاید این که برخی آیات شامل دو یا سه آیهٔ استخاره است، به این چینش مربوط باشد که بحث از آن مورد نظر ما در این کتاب نیست.

اصل ۶۱

وجود واو عطف در آیات دلیل بر ارتباط داشتن استخارهٔ آیات به هم نیست و گاه می‌شود دو آیه که با واو عطف به هم پیوسته شده‌اند، دو آیهٔ مستقل در استخاره دانسته می‌شود. همان‌گونه که گاه وجود واو نشانهٔ مجموعی بودن آن آیات در استخاره است. در برخی از موارد نیز حرف عطف تأکیدی بر محتوای استخاره است و این امر در صورتی است که توجیهی روشن و آشکار برای ربط یا عطف بودن آن نباشد.

اصل ۶۲

گفته شد آیات استخاره چینشی غیر از چینش آیات قرآن کریم دارد. با توجه به این نکته گفته می‌شود چنان‌چه دو آیهٔ استخاره با واو عطف به هم مرتبط شده باشد و واو عطف سرعت در انجام کار را برساند، برای ترک آن نیز نباید استخاره گرفت.

اصل ۶۳

حروف عطف مانند «واو»، «فاء» و «ثمّ» وجود گره و مشکل در کار را می‌رساند و هرچه به تکرار آن افزوده شود بر داشتن زحمت بیش‌تر و مشکلات فراوان‌تر آن دلالت بیش‌تری دارد. البته گاه حروف عطف، چگونگی سرعت در کار را می‌رساند.

اصل ۶۴

گاه یک آیه از قرآن کریم دارای چند آیهٔ استخاره است. باید توجه داشت که آیهٔ استخاره می‌تواند در میان آیه‌ای دیگر قرار گیرد؛ به این

(۲۵۵)

معنا که صدر و ذیل با هم یک آیه را تشکیل دهد اما لازم نیست دو استخاره به ترتیب و در کنار هم بیایند، بلکه گاهی یک آیهٔ استخاره به اعتبار صدر و ذیل آیهٔ قرآنی است و استخارهٔ دیگر از میانهٔ آیه استخراج می‌شود.

اصل ۶۵

برخی از آیات کار مورد نظر را بد می‌داند اما در آن تفهیم می‌شود که خواهان کار دیگری را در نظر بگیرد و برای آن استخاره نماید. چنین استخاره‌ای را می‌توان «استخارهٔ پیوست» نامید. فراز: «وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ وَأَبْقَی» در آیهٔ شریفهٔ زیر از این نمونه است: «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیءٍ فَمَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَزِینَتُهَا، وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ وَأَبْقَی، أَفَلاَ تَعْقِلُونَ».

اصل ۶۶

گاه بخشی از آیه هیچ ارتباطی به استخاره ندارد و از ماجرای دیگری حکایت دارد و نباید پنداشت هرچه در آیه است به استخاره ارتباط دارد. به تعبیر دیگر باید آیات استخاره را امری جدای از آیات شناخته شده در قرآن کریم دانست.

اصل ۶۷

باید دانست تمامی آیات قرآن کریم از اموری قطعی و حتمی سخن می‌گوید و در هر موردی که از احتمال، شاید، گمان، تعلیق و شرط سخن به میان می‌آید، باید آن را امر انجام شده تلقی نمود و استخاره را با این پیش فرض استنباط نمود مگر در مواردی خاص و محدود که حتمی نبودن آن با قرینه مشخص شده است.

اصل ۶۸

در انجام استخاره باید به این اصل دقت داشت که: هر کار بسیار عالی و مبارک و خجسته‌ای بسیار سنگین و سخت است و هر کار سختی،

(۲۵۶)

مردودی بسیاری دارد و انجام آن در توان هر کسی نیست و افراد زبده‌ای را می‌طلبد، از این رو برای تشخیص خوب یا بد بودن کار خواهان، باید از این اصل غفلت نداشت و تناسب سنگینی کار و ارزش آن و توان خواهان را سنجید و با توجه به آن، پاسخ استخاره را بیان داشت.

اصل ۶۹

برای به دست آوردن استخاره باید دقت داشت که کار مورد نظر امری عادی است یا غیر عادی، سبک و متناسب با خواهان است یا سنگین، سخت و طاقت‌فرسا که ممکن است خواهان از عهدهٔ انجام آن برنیاید یا آسان و راحت است، پیچیده، درهم و پر پیچ و خم است یا بسیط و دارای وسعت و آزادی عمل است، باید در انجام آن سرعت و تعجیل داشت یا لازم است با طمأنینه و احتیاط بسیار عملی گردد، نتیجه دادن آن زمان‌بر و دیررس است که صبر و بردباری زیادی می‌طلبد یا زود نتیجه می‌دهد، کار بدوی و تازه تأسیس است یا کاری که دارای پیشینه است و نتیجه‌ای برای گذشتگان نداشته، اما برای خواهان نتیجه می‌دهد و نیز کاری کسبی است که عمل و همت را می‌طلبد یا زحمت آن را دیگران کشیده‌اند و بهرهٔ آن بدون لازم داشتن تلاشی به وی می‌رسد. نتیجهٔ آن مبارک و طیب است یا امری عادی است. خوبی یا بدی آن دایمی است به صورتی که نمی‌توان برای ترک آن استخاره گرفت یا موقتی و محدود است و … ده‌ها گزینهٔ متفاوت دیگر که مجال بیان کلی آن نیست و موارد مصداقی آن در بخش دوم که به تطبیق اصول و قواعد استخاره بر آیات قرآن کریم می‌پردازد آمده است.

اصل ۷۰

در انجام استخاره باید دقت داشت که آیا این کار خیری قهری دارد یا کسبی، تا در صورت موفقیت‌آمیز نبودن آن به خیر قهری آن برسد. برای

(۲۵۷)

نمونه، اتومبیلی می‌خرد تا با آن کار کند، اما در کار با آن موفق نمی‌شود ولی ترقی قیمت آن، بهره‌ای است قهری که به وی می‌رسد و از این رو خرید آن برای وی خوب است و دیگر نمونه‌هایی مانند آن که به شمارش نمی‌آید و بیان کلی آن نیز کارگشا نیست.

اصل ۷۱

گاه در استخاره گفته می‌شود این کار نتیجه‌ای ندارد و گاه گفته می‌شود ضرر دارد. باید توجه داشت بی‌نتیجه بودن کار غیر از مضر بودن آن است. ضرر نیز گاه دنیوی است و گاه معنوی و روحی. به هرحال، برداشت از آیات باید دقیق و حساب شده باشد و اهمال و مسامحه‌ای در آن نباشد.

اصل ۷۲

در استخاره خوب نیست با بد یا خیلی بد است تفاوت دارد و خوب نبودن کار دلیل بر بد بودن آن نیست، بلکه ممکن است تلاشی که انجام می‌شود به فرجامی نرسد و نتیجه‌ای در بر نداشته باشد، اما بد است به این معناست که کار ضرر دارد. هم‌چنین بد یا ضرر داشتن کار غیر از خطرناک بودن آن است و ممکن است کاری بد باشد اما خطرناک نباشد.

اگر در استخاره گفته می‌شود این کار سود یا زیان دارد به اعتبار بهره‌ها و آثار دنیوی آن است و چنان‌چه گفته می‌شود خوب یا بد است به امور معنوی و اخروی نیز نظر دارد. البته، بد بودن یک کار با سود دنیوی داشتن منافاتی ندارد. زیان داشتن کار امری ورای بد بودن آن است و گاه زیان داشتن آن به معنای بد بودن آن نیست، همان گونه که بد بودن به معنای زیان داشتن نیست.

باید دانست خیرها در سنگینی، سبکی و گوارایی یکسان نیست. گاه خیر «طور» است و گاه «میثاق» و گاه «کتاب»؛ ولی هر سه بسیار سنگین

(۲۵۸)

است، اما یک وقت «فضل اللّه» است. «فضل اللّه» ممکن است از «طور» بالاتر باشد یا مثل «کتاب» باشد، اما آسان، سهل و سبک باشد؛ چنان که حتی خسته کننده نیز نباشد.

اصل ۷۳

باید توجه داشت خوب و خیر بودن کار با شکست آن تنافی ندارد. برای نمونه، ممکن است کسی استخاره نماید به سفر رود و خوب آید، اما در سفر تصادف کند و بمیرد، اما این شکست برای او خیر باشد؛ به این معنا که ممکن است در صورت زنده ماندن، قاتل فردی بی‌گناه شود و آخرت خود را تباه کند.

اصل ۷۴

گاه استخاره بد است، اما از آن جا که صاحب استخاره می‌داند خواهان چاره‌ای از انجام آن ندارد و نمی‌تواند آن را ترک کند، به وی می‌گوید آن را انجام دهد اما راهنمایی لازم برای به حداقل رساندن بدی آن را به وی خاطرنشان می‌شود.

اصل ۷۵

چنان‌چه در میان گزاره‌هایی منفی تنها گزاره‌ای مثبت وجود داشته باشد؛ به گونه‌ای که پیش و پس از آن همه از اموری منفی یاد می‌شود، باید توجه داشت یا خواهان به کار مورد نظر که بد است می‌پردازد یا وی ناچار به انجام آن است و وی توان گریز از آن را ندارد و در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و در واقع، وی دیرهنگام استخاره نموده است و آن استخاره دیگر برای وی فایده‌ای ندارد. البته با چنین کسی نباید از واقعیت سخن گفت و تنها باید بدی کار وی را خاطرنشان شد؛ چرا که آگاهی دادن دیگران از هر آن‌چه که در آیهٔ استخاره است و به شؤون شخصی وی مرتبط می‌شود دخالت در حریم دیگران‌است‌وگناه‌می‌باشد.

(۲۵۹)

اصل ۷۶

گاه در آیهٔ استخاره مواردی پنهانی ذکر شده که برای نمونه، زن و شوهر یا دو دوست و همکار یا دو شریک، چیزی را از دیگری پنهان نموده است که آشکار کردن و بیان آن سبب نزاع و اختلاف میان آنان می‌شود، در این گونه موارد باید رفتاری اخلاقی داشت و از اختلاف افکنی دوری جست و موارد یادشده را برای خواهان باز نگفت و یا آن را به‌گونه‌ای گفت که ضمن هوشیار سازی وی مشکلی برای او پیش نیاید.

اصل ۷۷

گاه ابتدا و ادامهٔ آیه‌ای بر بدی کاری دلالت دارد، اما ذیل آن راهی برای رسیدن به خیر دیده می‌شود، و در این موارد، پایان آن کار به خوبی می‌انجامد و گاه آیه‌ای با خوبی شروع می‌شود اما روند آن در ادامه به بدی می‌گراید و گاه این تغییر رویکرد با فرازها و واژگانی تعبیر شده که خرد آن را به راحتی به دست نمی‌آورد و در برداشت آن باید دقت بسیار نماید. به تعبیر دیگر، از خوبی‌هایی که در متن بدی‌ها و نیز از بدی‌هایی که در متن خوبی‌ها تعبیه شده است، نباید غفلت نمود. چه بسیار بد نزدیکی که خوبی دوری را همراه دارد و چه دوستی‌هایی که دشمنی می‌آورد و چه همسایه و فامیلی که ضرر می‌زند. خوبی‌ها و بدی‌ها سوداگری دارد، ضمن آن که بسیاری از خوبی‌ها و همهٔ بدی‌ها نسبی است.

اصل ۷۸

برخی از استخاره‌ها بیان می‌دارد که نباید برای ترک آن استخاره نمود؛ خواه آن استخاره خوب باشد یا بد. باید دانست برخی از این نوع استخاره‌ها کوتاه مدت است و برخی می‌گوید کار برای همهٔ زمان‌ها بد است و باید آن را به صورت کلی ترک کرد. هم‌چنین برخی از استخاره‌ها

(۲۶۰)

نیز زمان انجام محدود و موقت دارد و برخی از آن گسترده است و در هر زمانی که انجام پذیرد خوب است.

اصل ۷۹

برخی از استخاره‌ها متوسط است یا میزان خوبی یا بدی آن فراوان نیست، در چنین مواردی می‌توان برای ترک آن استخاره گرفت و با مقایسهٔ این دو استخاره دریافت که انجام آن بهتر است یا ترک آن کار.

اصل ۸۰

گاه برخی از استخاره‌ها بد است، اما خواهان به آن اعتنایی نمی‌کند و عمل مورد نظر خود را انجام می‌دهد، در این گونه موارد، گاه آیه هشدار می‌دهد که باید آن کار را در میانه رها نکرد و آن را به پایان رسانید؛ چرا که شاید برخی از ضررهای آن جبران شود.

اصل ۸۱

برخی از آیات استخاره می‌رساند در کار مورد نظر خیری است اما معلوم نیست خیر آن به چه کسی می‌رسد و از این رو خواهان برای جلب آن خیر به خود، باید نخست کار خیری انجام دهد یا صدقه بپردازد و انفاقی داشته باشد یا از مؤمنانی درخواست دعای خیر داشته باشد و سپس برای انجام آن کار اقدام کند.

اصل ۸۲

دانش آواشناسی در قرآن کریم نسبت به دریافت استخارهٔ آیات می‌تواند به طور کامل مؤثر باشد و کسی که از آن اطلاع دارد، از آهنگ آیات می‌تواند بر خوبی یا بدی استخاره و دیگر ویژگی‌های آن‌آگاهی‌یابد.

اصل ۸۳

باید توجه داشت کارهایی که در ناسوت انجام می‌گیرد هر یک مدار و قاعدهٔ ویژهٔ خود را دارد که از مؤلفه‌های تأثیرگذار بر آن، زمان و مکان

(۲۶۱)

است. در صورتی که خواهان استخاره می‌گیرد باید پی‌گیر آن باشد و آن را به فردا نیندازد و به تسویف دچار نگردد؛ چرا که ممکن است انجام کار مورد نظر در آن روز خوب باشد و در روزی دیگر به ضرر خواهان بینجامد.

افزوده بر این، ادب استخاره به قرآن کریم اقتضا می‌نماید که پس از استخاره به رهنمون قرآن کریم بدون از دست دادن وقت عمل گردد و نسبت به سفارش آن اهتمام داشته باشد.

اصل ۸۴

باید توجه داشت کسانی که استخاره می‌کنند به صورت غالب افرادی هستند که در پی سود و طلب خیر مادی می‌باشند و هیچ‌گاه برای نیل به مقام رفیع شهادت یا صرف ثواب اخروی و بهشت الهی استخاره نمی‌کنند. ذکر بهشت و نعمت‌های آن به معنای دوررس بودن کار یا نتیجهٔ دنیوی نداشتن است که به صورت غالب مورد طلب خواهان قرار نمی‌گیرد، از این رو در چنین آیاتی که هیچ بهرهٔ دنیوی ندارد با توجه به شخصیت خواهان گفته می‌شود انجام آن برای وی مناسب نیست. البته می‌شود نسبت به برخی از عناوین مورد کاربرد در آیه هم‌چون بهشت و نعمت‌های آن خیراتی مادی را برداشت نمود که تمسک به آن برای صاحب استخاره به برات نفسی نیاز دارد و عالم به استخاره نیز باید برای آن قرینه‌ای روشن در دست داشته باشد.

اصل ۸۵

در استخاره باید تلاش نمود تا از آیه به دست آورد موضوع استخاره چیست و خواهان برای چه کاری قصد استخاره دارد. بدون شناخت موضوع، ممکن است بسیاری از احکامی که گفته می‌شود تناسبی با کار خواهان نداشته باشد.

(۲۶۲)

اصل ۸۶

ارزش استخارهٔ هر آیه با توجه به موضوع آیه به دست می‌آید. لازم به ذکر است ارزش استخاره غیر از ارزش آیات الهی است. باید در به دست آوردن موضوع هر آیه توجه ویژه داشت تا به خلط و خبط گرفتار نیامد. برای نمونه، گاه موضوع آیه‌ای اهل کتاب است که می‌رساند انجام آن مناسب نیست و درگیری دارد، اما گاه موضوع آیه یکی از پیامبران اهل کتاب است که در این صورت استخارهٔ آن خوب است. به این آیات توجه شود:

الف: «یا أَهْلَ الْکتَابِ، قَدْ جَاءَکمْ رَسُولُنَا، یبَینُ لَکمْ عَلَی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ، فَقَدْ جَاءَکمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ، وَاللَّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ».

موضوع آن اهل کتاب است و کاری مناسب و هموار نیست.

ب: «وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ: یا قَوْمِ، اذْکرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکمْ، إِذْ جَعَلَ فِیکمْ أَنْبِیاءَ، وَجَعَلَکمْ مُلُوکا، وَآتَاکمْ مَا لَمْ یؤْتِ أَحَدا مِنَ الْعَالَمِینَ».

موضوع این آیه حضرت موسی علیه‌السلام است و نه اهل کتاب، از این رو خوب است.

ج: «قَالُوا یا مُوسَی، إِنَّ فِیهَا قَوْما جَبَّارِینَ، وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّی یخْرُجُوا مِنْهَا، فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ».

آیهٔ شریفه گفته‌های اهل کتاب را بیان می‌دارد و موضوع آن اهل کتاب است، از این رو مناسب نیست.

گاه موضوع برخی از آیات خاص است، از این نظر، محدودیت‌هایی در استخاره است و باید لحاظ فرد، زمان، مکان و دیگر خصوصیات را داشت و چنین نیست که این کار برای هر کسی خوب یا بد باشد؛ برخلاف برخی از آیات که موضوعی عام دارد و خواهان هر خصوصیت

(۲۶۳)

شخصی یا کاری که داشته باشد به نتیجهٔ مورد نظر می‌رسد. برخی از آیات برای بعضی از موضوعات خوب است و همان آیه مورد و کاری دیگر را نامناسب و بد می‌داند. تشخیص این گونه موارد با صاحب استخاره است.

اصل ۸۷

در آیهٔ استخاره باید بر تجزیهٔ کلمات و ترکیب آن دقت داشت. گاه لحاظ کلمات و واژگان به تنهایی با لحاظ ترکیبی و معنا و مفاد آیه سازگار است و گاه می‌شود که با آن تنافی داشته باشد، از این رو باید میان آن جمع کرد تا به نتیجهٔ نهایی رسید.

اصل ۸۸

در استفاده از آیات باید به اسمای الهی و نیز ترکیب و چینش آن توجه داشت. باید به آیاتی که دارای اسمای الهی است توجه ویژه داشت. البته اسمای الهی یا بسیط است یا ترکیبی و یا تنها و فردی است یا جمعی و متعدد. در صورت وجود اسمای ترکیبی، باید استخاره را از مجموع ترکیب آن برداشت نمود.

هم‌چنین باید توجه داشت کدام یک از اسما جمالی است یا جلالی یا کمالی و نیز کدام یک ذاتی است و کدام فعلی و نیز کدام یک حاکم است و کدام یک تحت دولت دیگری است که برداشت از آن به آگاهی از دانش اسماء الحسنی نیاز دارد. نگارنده این دانش را در کتابی به صورت تفصیلی و گسترده آموزشی نموده است.

اصل ۸۹

به صورت کلی در هر موردی که از اسمای جلالی حق تعالی یاد می‌شود مخاطرات و مجازات فراوانی در کار مورد نظر پیش می‌آید و ریزش افراد در آن کار احتمال می‌رود؛ چرا که اسمای جلالی حق تعالی سنگین است و کم‌تر کسی را یارای تحمل آن است.

(۲۶۴)

اصل ۹۰

در آیاتی که از علم، قدرت و امور معنوی سخن می‌رود، بر وجود خیرات معنوی در کار اشاره دارد و هرچه بر شمار چنین واژگانی افزوده شود، بر خیر آن اضافه می‌شود. یادکرد از این امور این معنا را می‌رساند که کار دارای کد، برنامه و متد خاصی برای اجرایی شدن است و باید آن را لحاظ نمود و این کار به صورت عادی و معمولی انجام نمی‌شود. هم‌چنین وعده به پیامبران الهی نشان نیک بودن کار است و چنان‌چه بتوان زمینه‌های عملیاتی آن را به دست آورد، بسیار سودآفرین و خیرآور خواهد بود.

اصل ۹۱

اشباع و تشدید، هر دو بر تقریر دلالت دارد. در حروف تأکید هم اشباع وجود دارد و هم تشدید. البته، در صوت‌شناسی خواهیم گفت که در میان حروف مشبّهه (إنّ، أنّ، کأنّ، لیت، لکنّ و لعلّ) تنها «لیت» تشدید ندارد، ولی اشباع دارد.

اصل ۹۲

آیاتی که تلفظ و قرائت واژگان آن به سبب تشدید و مد بسیار قلق دارد و سخت است، بر وجود گرفتاری و فلاکت دلالت دارد و هنجارشکنی و وجود مشکلات و سنگلاخ‌های بسیار در روند کار را می‌رساند.

اصل ۹۳

اگر در آیهٔ استخاره از هیأت «امر» استفاده شده است، در صورتی که امر به کار نیکی باشد نباید آن کار را ترک کرد و باید بی‌درنگ بر انجام آن اقدام نمود و آن را به تأخیر نینداخت. هم‌چنین اگر در صدر و ذیل آیه‌ای از امر استفاده شده است، باید کار مورد نظر را انجام داد؛ هرچند ذیل آیه لسان تهدید داشته باشد. البته، با توجه به وجود تهدید لازم است در انجام کار مراعات احتیاط و دقت را داشت.

(۲۶۵)

اصل ۹۴

نهی از انجام برخی کارها دایمی است و نمی‌توان برای ترک آن استخارهٔ دیگری گرفت و پاره‌ای دیگر از نهی‌های آن موقتی است و بعد از گذشت زمانی می‌شود دوباره برای آن استخاره گرفت.

اصل ۹۵

توجه به این که آیه دارای جملات اسمی است یا فعلی و نیز تعداد و زمان فعل‌هایی که در آیات آمده در استخاره حایز اهمیت است و از آن می‌شود موقت یا مستمر و دایمی بودن نتیجهٔ کار را به دست آورد و نیز این که آیا فعل دارای زمینهٔ قبلی است و ریشه در گذشته دارد یا خیر نیز با توجه به زمان دانسته می‌شود. افزوده بر این، اگر آیه‌ای با جملهٔ فعلیه شروع شود به این معناست که کار باسرعت بیش‌تری به نتیجه می‌رسد.

اصل ۹۶

هرچه جملات اسمی و تعداد اسم‌های به‌کار رفته در آیه بیش‌تر باشد، مرتبهٔ استخاره و محتوای آن بالاتر می‌رود و چنان‌چه خوب باشد، به‌تناسب و با توجه به تعدد اسمای به کار رفته، بر خوبی آن افزوده می‌شود. در جانب بدی نیز همین قاعده جریان دارد.

اصل ۹۷

هرچه بر تعداد فعل‌های به کار رفته در آیه افزوده شود بر لزوم زحمت و تلاش بیش‌تر در کار مورد نظر دلالت دارد.

اصل ۹۸

کاربرد فراوان فعل در آیه از پویایی کار، فعال و رونده بودن آن نشان دارد؛ اگرچه این امر می‌رساند کار مورد نظر عنایی و موهبتی نیست و زحمت و تلاش را می‌طلبد.

(۲۶۶)

اصل ۹۹

همواره دو امر بر پیچیده بودن روند کار دلالت دارد: یکی طولانی بودن آیه و دو دیگر، وجود فرازهای متعدد و درهم تنیده در یک آیهٔ استخاره که باید نسبت به کمی یا فراوانی آن، این دو امر را لحاظ داشت.

اصل ۱۰۰

در آیاتی که فعل به کار رفته و کرداری به کسی یا چیزی نسبت داده می‌شود، خوبی یا بدی آن فعلیت دارد و هم‌اکنون نیز دیده می‌شود و دیگر احتمال تخلف در آن نمی‌رود اما اگر از اسم استفاده شده است، خوبی یا بدی آن بعد از این تحقق می‌یابد و به این معناست که امکان تخلف آن می‌رود. در چنین آیاتی با توجه به استناد فعل به فاعل مورد نظر و با سنجش ارزش فاعل و کردهٔ وی، خوبی و بدی استخاره و چگونگی آن به دست می‌آید.

اصل ۱۰۱

همهٔ حروف به کار رفته در آیه نوعی تحریک بر انجام دادن یا ترک کار است و باید به حروف به کار رفته در آیات، دقت ویژه داشت و با توجه به ساختار و هیأت حرفی آن، تناسب کار را بررسید.

اصل ۱۰۲

طولانی و کوتاه بودن آیه‌های استخاره معنا دارد و چنان‌چه آیهٔ استخاره بلند و طولانی باشد، کار مورد نظر دیر به نتیجه می‌رسد و در صورتی که کوتاه باشد، آن کار زود بازده است. آیات طولانی و بلند قرآن کریم که فراز و فرودهای متعددی دارد بر پر مخاطره بودن کار مورد نظر دلالت دارد. آیات کوتاه نیز تأکیدی بر مفاد آیه است و چنان‌چه استخارهٔ آن بد باشد، بر خطرناک بودن آن کار دلالت دارد و در صورتی که خوب باشد، خوبی آن دوچندان است.

(۲۶۷)

اصل ۱۰۳

اسما و صفاتی که در آیات آمده همه در استخاره دارای معناست و چنان‌چه آیه از خدعه و مکر فرد یا گروهی سخن می‌گوید دلیل بر آن است که در این کار خدعه و نیرنگ وجود دارد و آیاتی که از نفاق سخن می‌گوید نیز رفتار نفاق گونهٔ خواهان یا طرف مقابل او را معنا می‌دهد. باید بر هرگونه صفتی که در آیه از آن ذکری به میان آمده دقت داشت. برای نمونه یادکرد از مردمی مدعی، فاسد، متکبر یا مردم‌آزار، این امر را خاطرنشان می‌شود که خواهان در کار خود با افرادی که چنین روحیاتی دارند مواجه می‌شود. برای مثال فرازهایی هم‌چون: «وَلکنْ لا یشْعُرُونَ» می‌رساند که خواهان با انسان‌های کم خرد رو به‌رو می‌شود و نیز فراز «قالُوا أَ نُؤْمِنُ کما آمَنَ السُّفَهاءُ» چنین معنا می‌دهد که در این کار کسانی شرکت یا دخالت می‌کنند که به خواهان به دید تحقیر نگاه می‌کنند. هم‌چنین اگر خواهان به «فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ» توصیف شده، وی نباید مسایل ریز این کار را پی گیرد و باید کار مورد نظر خود را به سرعت انجام دهد و چنان‌چه از استفاده‌های بسیار آن بگذرد و کار را طولانی مدت نکند و آن را به درازا نکشاند و در انجام آن سرعت داشته باشد خوب است.

هم‌چنین به‌طور کلی هر آیه‌ای که در آن از «کفر» و مشتقات آن استفاده شده، بر زیان باری و خسران آن دلالت دارد و در هر جا که از فاسقان نامی برده شده به گروهی اشاره دارد که در کار خود جدی نیستند یا اهل عافیت و دنیاطلبی می‌باشند یا افراد بسیار بدی هستند که در نهایت گمراه می‌شوند. وجود «شیطان» نیز می‌رساند خواهان یا طرف مقابل، دیگران را فریب می‌دهد و قصد کلاه‌برداری دارد و چنان‌چه افراد خاطی یا گناه‌کار باشند، بر هوا و هوسی بودن کار اشاره دارد. یادکرد از «رُوح

(۲۶۸)

القدس» به این معناست که در عملی نمودن این کار کسی خواهان را حمایت می‌کند و مددکار او می‌شود. بنابراین در این کار نباید با عقل حسابگر پیش رفت و خواهان نباید خود را ناتوان از انجام کار ببیند، چرا که هرچند وی ناتوان باشد، این کار را به مدد تأییدات الهی و مباشرت دیگری انجام می‌دهد و باید امید خود را تقویت کند. اگر در آیه‌ای از خداوند یاد شده باشد، آن کار خوب است و سلامت روند آن را حکایت دارد.

اصل ۱۰۴

باید به صفات یاد شده در هر آیه توجه داشت و آن را در انجام کار لحاظ نمود. برای نمونه، علم به این معناست که باید دقت و توجه در انجام کار داشت و از اهمال و سستی دوری نمود. قدرت یعنی کار برای نتیجه‌بخش بودن نیازمند همت است. زیور و زینت یا زیبایی بر لزوم رعایت بهداشت تأکید دارد. شفاعت نیز دادن صدقه و رساندن خیرات به دیگران را خاطرنشان می‌شود. در صورت رعایت نکردن خصوصیت یاد شده در آیه، کار به نتیجه نمی‌رسد.

اصل ۱۰۵

در هر آیهٔ استخاره که گاه ممکن است چند آیه باشد، باید به صدر و ذیل آیات توجه داشت و آغاز و انجام کار را به دست آورد و آن‌گاه نتیجهٔ استخاره را به خواهان گفت. توجه به صدر و ذیل چنان اهمیت دارد که گاه می‌شود برای دریافت استخاره تنها به صدر و ذیل آیات توجه داشت و موارد میانی را نادیده گرفت. البته باید توجه داشت که در برخی از موارد فرازی در میانهٔ آیه است که مانع از آن می‌شود که ما صدر و ذیل آیه را ملاک و معیار در استخاره قرار دهیم. نمونهٔ آن را می‌توان موردی دانست که خداوند به نیکی و بدی بندگان و به نهاد و نیت آنان نظر دارد و از این رو استخاره برای نیکان خوب و برای بدان بد است.

(۲۶۹)

اصل ۱۰۶

ورود به هر سوره از قرآن کریم موقعیت ویژه‌ای دارد و هر سوره‌ای دارای ورودی ممتاز از دیگر سوره‌هاست. باید دید شروع یک سوره با چه کلمه‌ای است و آن آیه از احکام سخن می‌گوید یا از معارف و در معارف نیز به چه آموزه‌ای اهمیت داده شده است. آیا آیه گزاره‌ای عادی و معمولی را بیان می‌دارد یا امری غیر عادی را. برای نمونه، سورهٔ توبه شروعی غیر عادی دارد و بدون بسم اللّه است یا سورهٔ آل عمران با حروف مقطع آغاز می‌شود که در این صورت، برداشت معانی از آن سخت‌تر است.

اصل ۱۰۷

سوره‌هایی که با حروف مقطع شروع می‌شود در واقع دو سوره است یکی مضمر که همان حروف مقطع است و دیگری سوره‌ای ظاهر است که در ادامهٔ آن می‌آید و در واقع حروف مقطع سوره‌ای مستقل است که کلید گشایش آن در سورهٔ بعد آمده است.

اگر در استخاره آیه‌ای آمد که با حروف مقطع شروع می‌شود می‌توان یکی از گزینه‌های زیر را برگزید:

الف) فهم آن مشکل است و بهتر است دوباره استخاره نمود؛

ب) به اعتبار بسم اللّه خوب است، ولی روند کار پیچیده و مشکل است؛

ج) می‌توان آیهٔ بعد را ملاک قرار داد.

د) می‌توان آخرین آیهٔ همین سوره را معیار قضاوت قرار داد؛ زیرا در بیش‌تر سوره‌ها جز چند مورد که با مطالعهٔ این کتاب به دست می‌آید میان نخستین و آخرین آیه هماهنگی و تطابق خاصی وجود دارد.

ه) آیهٔ میانی و وسط آن سوره را ملاک به دست آوردن استخارهٔ

(۲۷۰)

حروف مقطعه گرفت؛ چرا که میان این دو همواره رابطه‌ای وجود دارد؛ به گونه‌ای که می‌تواند از دیگری کشف معنا نماید.

اصل ۱۰۸

برخی از آیات خاطرنشان می‌سازد که خیر و نصیبی مادی یا معنوی به خواهان می‌رسد که برای آن زحمتی نکشیده است و زحمات آن را دیگران تحمل نموده‌اند همانند ارث یا دانشی که خداوند نصیب کرده است، در چنین اموری چنان‌چه خواهان انفاق و خیراتی نداشته باشد، در آن کار به گرفتاری و مصیبت دچار می‌شود و برای نمونه چنان‌چه ارث بسیاری به وی رسیده و خواهان هیچ‌گونه انفاقی از آن ننماید، فرزندان وی که از آن مال استفاده می‌کنند ممکن است به فلاکت یا بیماری دچار شوند و یا خانه‌ای ارزان به دست وی رسیده و او باید در آن خانه به ضعیفان و فقیران ولیمه و اطعام دهد تا از آفات آن مصون ماند و از این رو باید به خواهان دادن انفاق، خیرات و صدقات و دوری از عافیت‌طلبی و صرف آن مال برای خود به تنهایی را سفارش نمود. اما در خیراتی که با زحمت به انسان می‌رسد تنها پرداخت وجوهات شرعی آن بسنده است.

اصل ۱۰۹

به صورت کلی در هر موردی که به رسولان یا آیات الهی و شگفتی‌های آفرینش اشاره‌ای شده باشد، آن کار خوب است.

اصل ۱۱۰

هرگاه پیامبری نسبت به قوم خویش بی‌تفاوت شود و آنان را به خداوند وا نهد، از قابض بودن کار و سختی آن حکایت دارد.

اصل ۱۱۱

هر گاه در آیه‌ای از ناحیهٔ خداوند امری ایجاب و الزام شده است، آن کار خوب است و در هر موردی که الزام از ناحیهٔ مردم باشد، آن کار مناسب یا خوب نیست.

(۲۷۱)

اصل ۱۱۲

در هر آیه‌ای که به انجام عمل نیک یا یکی از واجبات سفارش شده باید گفت این کار زحمت و رنج فراوان می‌طلبد و سنگین است و نباید در آن کوتاهی و اهمال روا داشت.

اصل ۱۱۳

از آیاتی که به دادن زکات و لزوم انفاق دلالت دارد دانسته می‌شود که باید نتیجه‌ای که از این کار به دست می‌آید را با دیگران تقسیم کرد و برای نمونه، زکات یا خمس مالی که به دست می‌آید پرداخت شود یا صدقه و نذری داده شود و خیری از آن به دیگران برسد تا نتیجهٔ آن دایمی گردد و بهره‌وری تمام شخصی از عواید آن کار مذموم است.

اصل ۱۱۴

باید دید در هر آیه به کدام یک از واجبات توصیه شده؛ چرا که هر واجبی به مرتبه و سفارشی اشاره دارد. برای نمونه نماز علامت لزوم ایستادگی و بردباری در کار است؛ چرا که اقامهٔ نماز امری سنگین است و کار بدون آن به نتیجه نمی‌رسد؛ به این معنا که این کار بسیار دقیق است و کوچک‌ترین کوتاهی و سستی سبب دیدن ضرر می‌شود؛ چرا که «صلاة» به معنای عطف، توجه و آگاهانه کار کردن است. سجده به کار خوب و خیر معنوی و فروتنی، و امر به قیام، به زندگی دنیوی اشاره دارد. امر به «صبر»؛ یعنی: کار طولانی مدت است و بردباری می‌طلبد. شکر؛ موفقیت در کار است. ارث؛ خیری است که خواهان برای آن زحمتی نکشیده است و به وی می‌رسد و دیگری کاشته و وی برداشت می‌کند. در مصرف این خیر باید موازین و مرزهای شرعی را پاس داشت و از آن انفاق کرد و خیراتی داد و به عافیت‌طلبی، راحت‌خواهی و گمراهی نیفتاد.

(۲۷۲)

اصل ۱۱۵

در هر موردی که از معصیت و حرمان سخن گفته شود، کار مورد نظر به هیچ وجه خوب نیست و می‌تواند مشکلات و آفاتی خطرناک داشته باشد.

اصل ۱۱۶

آیاتی که محرمات را بیان می‌دارد بر وجود محرومیت و محدودیت در انجام کار دلالت دارد و آیاتی که حلال‌ها را بر می‌شمرد آزادی عمل در انجام کار را می‌رساند.

اصل ۱۱۷

آیاتی که بر شرک دلالت دارد از کارهای خیال پردازانه حکایت دارد که آدمی را سرگرم می‌کند ولی نتیجه‌ای از آن نمی‌بیند و می‌شود که به شکست و زیان گرفتار آید.

اصل ۱۱۸

هر گاه همهٔ واژگان به کار رفته در یک آیه منفی باشد به‌جز یک کلمهٔ آن که در میان این واژگان تنها مانده و محاصره شده است، از بن‌بست نشان دارد، در چنین مواردی باید دانست خواهان یا خود آن کار را انجام می‌دهد یا تا بخواهد خود را از آن مهلکه بیرون برد، به آسیب‌های آن به اجبار گرفتار می‌آید، اما نباید این مطلب را به خواهان گفت تا در امور شخصی و حریم دیگران دخالتی صورت نگرفته باشد.

اصل ۱۱۹

هرگاه صفات ناپسند و مذموم اخلاقی مانند کذب، بخل و اعراض در آیه‌ای بیاید به این معناست که کار روال عادی و طبیعی خود را طی نمی‌کند و نتیجه نیز نمی‌دهد.

(۲۷۳)

اصل ۱۲۰

آیات عذاب و جهنم بر تغییرات دفعی دلالت دارد و حادثه‌ای پیش‌بینی نشده و غیر مترقبه در این میان رخ می‌دهد که خواهان را غافلگیر می‌سازد.

اصل ۱۲۱

آیات جنگ بر وقوع اختلاف و درگیری دلالت دارد و به هیچ وجه آرامشی در آن کار نیست و برای نمونه، به تناسب کار باید پیشامد سقوط و تصادف و حوادثی مانند آن را انتظار داشت.

اصل ۱۲۲

در هر موردی که قرآن کریم از خطری پرهیز داده است باید دانست به مثابهٔ آن خطری در کار خواهان است و وی باید مواظب باشد، در چنین آیاتی که نمونهٔ آن: «وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» است، در صورتی که خواهان زیرک و قدرتمند باشد و بتواند مرد خطر باشد و خطرهای کار را با هوش و ذکاوتی که دارد پشت سر بگذارد، خوب است وگرنه باید خواهان را از انجام آن دور داشت.

اصل ۱۲۳

در هر آیه به موارد کاربرد مذکر و مؤنث باید دقت داشت و هرچه شمار یادکرد از اسما و ضمایر مؤنث بیش‌تر شود، بر ظرافت‌ها، هزینه یا مشکلات کار و خطرآفرینی آن افزوده می‌شود. باید ورود و خروج آیه را نیز لحاظ نمود، در صورتی که آیه با واژه‌ای مؤنث آغاز شده باشد بر وجود خطر و مشکل در شروع کار دلالت دارد و در این صورت پایان آیه ملاحظه می‌شود و چنان‌چه فرجام و خروج آن نیک وخوب‌باشدمی‌توان بر انجام آن اقدام کرد و به عکس، در صورتی که آیه با اسم، فعل یا ضمیر مذکر شروع شود، مشکلات کم‌تری دارد و چالش‌های آن هموارمی‌گردد.

(۲۷۴)

اصل ۱۲۴

در هر آیه‌ای که انسان‌ها تقسیم می‌شوند و در آن از «أمّا» و «إمّا» استفاده شده است، صاحب استخاره است که تشخیص می‌دهد خواهان در کدام گروه از آنان قرار دارد و بر اساس آن، استخاره را برای وی بیان می‌دارد و برای نمونه، چنان‌چه وی اهل تظاهر، فریب، خودنمایی و یا معصیت است در زمرهٔ گمراهان قرار دارد و چنان‌چه آیهٔ استخاره، گمراهان را به عذاب وعید داده است، خواهان از انجام کار پرهیز داده می‌شود و در صورتی که اهل سادگی و جدیت باشد و آیه خطاب به اهل ایمان باشد، عمل به آن کار برای وی تجویز می‌شود.

اصل ۱۲۵

در هر موردی که خوبی‌های آیه به فردی یا گروهی تخصیص داده می‌شود باید خیراتی داشت و با صدقه، مشاوره، توکل، نذر، ذکر، احتیاط و توجه کار را پیش برد و چنان‌چه وی امور گفته شده را رعایت نکند، آفت و خسارتی به او وارد می‌شود.

اصل ۱۲۶

هر آیه‌ای که در آن از گروه‌های مختلف یا اشخاص متفاوتی نام برده شده که برخی خوب و برخی بد هستند، دلالت دارد که در آن کار اختلاف می‌شود و هرچه شمار این گروه‌ها بیش‌تر باشد، بر آن معنا افزوده می‌شود. به عبارت دیگر، آیاتی که از خداوند و پدیده‌های هستی به صورت متنوع یاد کرده و در آن برای نمونه از آدم، فرشتگان، شیطان تا زمین و زمان حضور دارد، پیشامد اختلاف شدید در کار را نتیجه می‌دهد و هرچه بر تعداد این گروه‌ها افزوده شود، ویژگی‌های خوب یا بد آن شدیدتر می‌شود.

(۲۷۵)

اصل ۱۲۷

در هر آیه‌ای که افراد انسانی به دو دستهٔ مؤمن و فاسق یا کافر و خوب یا بد تقسیم شده‌اند و آیه بر خوبی انجام کاری دلالت دارد، آن آیه رهنمون می‌دهد در صورتی انجام این کار مناسب است که خواهان با نیت پاک و سالم و به دور از حیله و نیرنگ بخواهد کار را به سامان رساند وگرنه نتیجه‌ای جز گمراهی نمی‌بیند.

اصل ۱۲۸

آیاتی که پایان آن به مذمت فرد یا گروهی می‌پردازد، پرمخاطره و پرآفت بودن کار و آسیب‌پذیر بودن آن را می‌رساند و آیاتی که به مدح پایان می‌پذیرد بر خیر قهری داشتن و مبارک بودن کار دلالت دارد.

اصل ۱۲۹

اگر در آیه‌ای آمده است که فردی از دیگری چیزی را تعلیم دیده و امری را فرا گرفته است و یا به آموزش توصیه شده، این امر نشان از آن است که انجام این کار به برنامه‌ریزی و طراحی مدل و نقشهٔ کار و مشورت با مشاور طرح و برنامه نیاز دارد و نمی‌توان بدون فکر و دقت بر مبادی و شرایط اجرای آن بر روی آن کار سرمایه‌گذاری کرد و نباید بدون گرفتن کارشناس به سراغ عمل به آن کار رفت و چنان‌چه خواهان قصد بستن قرارداد معامله‌ای را دارد باید برای نمونه وکیل بگیرد.

اصل ۱۳۰

برخی از زمان‌های ذکر شده در آیات حکم سرفصل را دارد که می‌رساند باید در انجام کار سرعت عمل داشت و زمان لازم را از دست نداد، اما زمان‌هایی که چنین حکمی را ندارد؛ مانند: «حَولَین کامِلَین» و «ثَلاثَة أیام» بر طولانی و زمان بر بودن کار دلالت دارد و به این معناست که کار سریع انجام نمی‌شود و عملی نمودن آن، زمان خود را می‌طلبد.

(۲۷۶)

اصل ۱۳۱

به تهدیدها و وعیدهای پایانی آیات باید توجه داشت. برخی از این تهدیدها می‌رساند خواهان به استخاره‌ای که می‌گیرد عمل نمی‌کند و کار خود را عملی خواهد کرد. فراز: «أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ» از این نمونه است. البته این نکته را نباید به خواهان گفت؛ چرا که این کار تصرف و دخالت در امور مردم است که جایز نیست.

اصل ۱۳۲

گاه انجام کاری برای فردی مؤمن و صالح خوب نیست؛ اما ممکن است برای افراد فاسق خوب باشد و از این لحاظ باید به این نکته توجه داشت. نمونهٔ آن آیهٔ شریفهٔ زیر است: «لاَ یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ».

اصل ۱۳۳

هر آیه‌ای که در آن از مظاهر طبیعت، باغ، بستان، گل‌ها و ریاحین یا نعمت‌های اخروی یاد شده باشد، شیرینی، شادمانی و دل‌پذیر بودن کار را خاطرنشان می‌شود.

اصل ۱۳۴

هرگونه نام‌گذاری؛ مانند: «سَمَّیتُهَا مَرْیمَ»، انحصار کار را می‌رساند. استعاذه نیز هم از انحصار کار حکایت دارد و هم از سنگینی آن.

اصل ۱۳۵

«الاْءَهِلَّةِ»، «مَوَاقِیتُ»، «الْحَجِّ»، «الْبِرَّ» و «اتَّقُوا اللَّهَ» و نیز کردار عبادی می‌رساند کار مورد نظر ارزش معنوی دارد.

اصل ۱۳۶

هرگونه ادعایی، اختلاف و درگیری در کار را می‌رساند. هرگاه ادعایی در آیه‌ای طرح می‌شود، بدون قرینه نمی‌توان آن را کاری موفق دانست و می‌توان به شکست آن حکم کرد.

(۲۷۷)

اصل ۱۳۷

عنوان کردن چند موضوع متفاوت، افزوده بر آن که شلوغی کار را می‌رساند، بر سنگینی آن دلالت دارد. البته، باید توجه داشت در برخی از موارد، قرینه‌ای وجود دارد که می‌گوید شلوغی و کثرت کارهای متعدد سبب سنگینی کار نمی‌شود؛ اگرچه اهمیت آن قابل انکار نیست.

اصل ۱۳۸

در آیاتی که از واژهٔ امر استفاده شده است، به انجام مفاد استخاره تأکید دارد و به این معناست که ترک آن به خواهان آسیب و زیان وارد می‌آورد. برای نمونه، اگر استخاره‌ای خوب بیاید و خواهان آن کار خوب را رها کند، ضرری به وی خواهد رسید و خوب بودن کار دلیل بر جواز ترک آن نیست.

اصل ۱۳۹

کارهایی را که شکوه دنیوی آن بسیار است و زرق و برق آن چشم را خیره می‌کند باید ترک کرد وگرنه نتیجه‌ای جز حرمان، پشیمانی و پریشانی ندارد.

اصل ۱۴۰

یادکرد از حیوانات بر نعمت و برکت دلالت دارد اما سنگین است، همان‌گونه که خوراک‌های گوشتی که از بهایم است سنگین است و تا می‌شود بهتر است از آن دوری کرد؛ به عکس گوشت پرندگان که سبکباری و کامیابی را در بر دارد.

اصل ۱۴۱

فعل مجهول بر شلوغی، سنگینی و کثرت پیشامد و فراز و نشیب بسیار کار دلالت دارد و فعل معلوم همواری آن را می‌رساند.

(۲۷۸)

اصل ۱۴۲

در هر موردی که اسم موصول یا ضمیر غایب یا فعل مجهول به کار رود، بر پنهان بودن بخشی از کار دلالت دارد و این امر رعایت احتیاط و دقت را لازم دارد. برخلاف ضمیر مخاطب و اسم اشاره که آشکاری کار را می‌رساند.

اصل ۱۴۳

در استخاره، خطاب در آیات از جایگاه مهمی برخوردار است و هرچه خطاب آن عام‌تر باشد، بر سهل و آسان و همگانی بودن آن دلالت دارد و هرچه خطاب خاص گردد بر محدودیت، سختی و مشکلات آن افزوده می‌شود. چنان‌چه خطاب «یا أَیهَا النَّاسُ» باشد اگرچه فرد ناخالص و بدی در پی کار باشد، آن کار گشایش دارد و خوب است، اما «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا» بر همگانی نبودن و محدود بودن کار دلالت دارد.

«یا بَنِی إِسْرَائِیلَ» خطاب به بنی اسرائیل است و یادکرد از این قوم نشان وجود غفلتی در کار است. به‌طور کلی: حرف ندای «یا»، اسم «بنی اسرائیل» و فعل «اذکروا» هر سه از غفلت در کار حکایت می‌کند و نشان می‌دهد در این کار مشکل بزرگی است.

در هر آیه‌ای که خداوند متعال مورد خطاب قرار گیرد، نشانهٔ آن است که کار مورد نظر سخت است؛ هرچند ممکن است کار سنگین نباشد و هرچه بر موارد خطاب افزوده شود، مشکلات آن بیش‌تر است. اگر دیگران مورد خطاب قرار گیرند یا به آنان امر به یادآوری شده باشد، نشان این است که غفلتی در کار است. برای نمونه «اذْکرُوا» به این معناست که خواهان در پی انجام کاری است که ماهیت آن برای وی روشن نیست. انجام این کار در پی دقت، توجه و مشورت برای یافتن نقطهٔ ضعف و اشکال کار خوب است و باید دقت داشت که خواهان

(۲۷۹)

برای چند کار یک استخاره نگرفته باشد. در ضمن، در برخی از موارد می‌توان از آن برداشت کرد این کار دارای پیشینه بوده است.

در استخاره باید دید مخاطب آیه فردی مؤمن است یا فاسق، کافر یا منافق، و نیز با فردی آگاه رو به‌روست یا غافل، جاهل و ناآگاه و نیز آیا کار زمینه‌های اختیاری را دارد یا خیر، و چنان‌چه بستری اختیاری دارد آیا فرد آگاهانه خوبی یا بدی می‌کند یا ناآگاهانه.

در هر آیه باید توجه داشت خطاب آن جمعی است یا فردی و میان افرادی مشترک است یا نه. کارهای اشتراکی و جمعی کارهایی است که دیگران در آن دخالت دارند؛ همانند: شرکت، ازدواج، معامله یا دانش‌اندوزی و تعلیم دیدن پیش دیگران. در چنین کارهایی باید دقت داشت از این افراد به عنوان مددکار یاد شده یا به عنوان رقیب، و در فرض اخیر، آیا رقابت آنان با رفاقت همراه است یا با حسادت و دشمنی. در کارهای رقابتی، داشتن سرعت عمل در کار و قدرتی عمل نمودن حایز اهمیت است. برای نمونه، اگر این کار، سرمایه‌گذاری در بورس باشد، چنان‌چه خواهان سرمایهٔ کمی داشته باشد نباید آن را انجام دهد، اما برای فردی سرمایه‌دار خوب است. صیغهٔ جمع، شراکت در کار را می‌رساند و این که کار فردی و شخصی نیست.

در هر موردی که خطاب دعایی باشد، گشایشی در کار وجود دارد و از مشکلات کار کاسته می‌شود.

هم‌چنین باید به حیثیت‌ها و تغییر ناگهانی سیاق و خطاب آیات و مفاد آن توجه داشت و در این گونه موارد گاه ممکن است بر لزوم تغییر روش یا مسیر در انجام کار دلالت داشته باشد و این صاحب استخاره است که موارد آن را در می‌یابد.

آیاتی که دارای خطاب است به این معناست که کار مشخص است و خواهان می‌داند با چه کسی طرف است و چه کاری انجام می‌دهد.

(۲۸۰)

اصل ۱۴۴

هر گاه آیه همراه با تعلیق یا شرطی در ابتدای آن باشد نشانهٔ لزوم احتیاط و داشتن دقت و مواظبت در انجام آن است، اما در صورتی که تعلیق و شرط در فرازهای پایانی آیه قرار گرفته باشد گفته می‌شود در انجام آن باید اهتمام و سعی و جدیت داشت و آن را محکم عملی نمود.

اصل ۱۴۵

در هر موردی که کاری بر چیزی تعلیق شده است نباید عجله و شتاب در انجام آن داشت و کار را باید با بردباری و صبر و دادن صدقه و انفاق با اهتمام پیش برد.

اصل ۱۴۶

همواره چنین است که تعلیق بر امر غیر عادی از وجود گرهی در کار حکایت دارد و مشکلی قانونی یا اجرایی به تناسب کار پدید می‌آید.

اصل ۱۴۷

هرگاه میان جار و مجرور و متعلق آن فاصله افتد، کار مورد نظر خطرناک است و هرچه فاصلهٔ میان آن دو بیش‌تر باشد، بر خطرات آن افزوده می‌گردد. برای نمونه در آیهٔ شریفهٔ: «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیتِهَا عَنْ نَفْسِهِ»، جار و مجرور: «عَنْ نَفْسِهِ» با فاصلهٔ بسیاری از متعلق خود یعنی: «وَرَاوَدَتْهُ» آمده است.

اصل ۱۴۸

مشتقات و به‌خصوص باب‌های مزید بر سنگینی کار دلالت دارد و هرچه بر حروف آن افزوده شود، مشکلات کار بیش‌تر می‌شود و نمی‌توان آن را با بی‌حوصلگی و به عجله انجام داد؛ برخلاف فعل‌های مجرد که می‌توان در انجام آن سرعت عمل داشت مگر آن که دلیل خاصی بر عدم آن قرینه شود.

(۲۸۱)

اصل ۱۴۹

برخی از آیات از بسط و گشایش سخن می‌گوید و برخی از قبض و بسته بودن آن، باید دید گشایش یا قبض برای خواهان استخاره است یا برای رقیب وی و بر اساس آن، استخاره را معنا نمود. واژه‌هایی مانند «فرق» و «نجی» و «بحر» بر گشایش و «غرق» بر قبض دلالت دارد.

اصل ۱۵۰

اسمای اشاره؛ مانند: «ذلک» و «تلک» سرفصل به شمار می‌رود وهر آیه‌ای که چنین سرفصل‌هایی داشته باشد، برای شروع کار خیلی خوب است. «لمّا» و «اذا» مانند «تلک» سرفصل است، ولی «الم تر» سرفصل نیست و از کاری که دارای پیشینه است و ریشه در گذشته دارد خبر می‌دهد.

استفاده از اسمای اشاره به دور می‌رساند این کار بسیار مهم است. هم‌چنین اسمای اشاره به نزدیک و جمع نشانهٔ شلوغی آن است. «ذلِک» ابهام دارد و به همین صورت بر وجود ابهام در کار دلالت دارد. باید دید مشار الیه آن از شرور و سیئات است که در این صورت پیام آن منفی و خطرناک است و اگر از خیرات و حسنات است، پیامی مثبت و امیدبخش دارد.

اصل ۱۵۱

در هر آیه‌ای که پایان آن با «لای نافیه» و ماده‌ای مانند «شعر»، «أمن»، «علم» یا «نظر» همراه شود یا اسمایی مانند «کاره» و «کافر» آید، کار مورد نظر به نتیجه نمی‌رسد و بیهودگی، زیان‌باری و خطر را در پی دارد.

اصل ۱۵۲

هر آیه‌ای که در آن از «لا» و «الا» استفاده شود، سنگین است؛ مانند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ». چنان‌چه «لا» به تنهایی باشد به ترک آن رهنمون می‌دهد.

(۲۸۲)

اصل ۱۵۳

«بلی»، «بل»، «لو»، «اذا»، «الا»، «لولا»، «کیف»، «ذلک» و مانند آن کثرت و مبالغهٔ در استخاره را می‌رساند؛ به این معنا که اگر استخاره خوب باشد بر خوبی بسیار آن تأکید دارد و چنان‌چه استخارهٔ آن بد باشد بر بدی فراوان آن دلالت دارد.

اصل ۱۵۴

نقل داستان و حکایت به این معناست که کار اتلاف وقت دارد و پریشانی می‌آورد.

اصل ۱۵۵

در هر موردی که از ادات حصر یا اسم خاص در آیه استفاده شده است باید احتیاط را در انجام کار داشت و آن را با اهتمام لازم انجام داد؛ چرا که آن کار خالی از خطر و آسیب نیست. البته استفاده از اسمای مقدس دلیل بر خیر معنوی است.

اصل ۱۵۶

آیاتی که بر خوبی یا بدی بسیار و فراوان استخاره دلالت دارد، افزون بر این می‌رساند که خواهان نباید آن کار را ترک کند وگرنه با مشکلاتی رو به‌رو خواهد شد، با آمدن چنین آیاتی، خواهان نمی‌تواند برای ترک کردن آن کار استخاره‌ای دیگر بگیرد. شایان ذکر است با بد بودن چنین استخاره‌هایی باید به‌سرعت بر ترک کار مورد نظر اقدام نمود تا به مخاطرات و آسیب‌های آن گرفتار نشد. هم‌چنین در همهٔ مواردی که در ذیل آیه از مادهٔ «نظر»، «علم» «شعر» یا «امن» استفاده شده است می‌رساند که آن کار، راه دوم و طرف مقابلی برای انجام ندارد و نباید آن را ترک کرد، از این رو برای ترک آن نمی‌توان استخاره نمود. البته انجام ندادن آن اثر وضعی و ابتلا دارد و بلا و گرفتاری دامنگیر خواهان

(۲۸۳)

می‌شود؛ هرچند تخلف از استخاره حرام نیست. پیش از این گذشت حرام نبودن ترک استخاره به معنای گرفتار نشدن به ابتلاءات و بلاهای وضعی آن نیست و این دو با هم ملازمه‌ای ندارد.

عمل نکردن به استخاره نوعی کفران نعمت است و کفران نعمت ابتلا و گرفتاری دارد، همان‌گونه که عمل نکردن به ارشاد فرد خیرخواهی، کفران نعمت است و بلا و گرفتاری می‌آورد.

اصل ۱۵۷

استخاره‌ای که صدر، میانه و ذیل آن خوب است و واژه و فرازی که بر وجود مشکل و رخنه‌ای در کار دلالت کند در آن وجود ندارد و نیز استخاره‌ای که همهٔ فرازهای آن بدی کار را می‌رساند و هیچ نشانه‌ای بر خوب بودن کار در آن نیست، استخارهٔ وفق یا هموار نامیده می‌شود. انجام کارهایی که چنین استخاره‌ای دارد بسیار خوب است. هم‌چنین اگر هم در صدر و هم در ذیل آیه‌ای تنها اسم یا فقط فعل وجود دارد یا حرف مشترکی به کار رفته است، آن استخاره نیز با لحاظ وحدت معنایی وفق است.

اصل ۱۵۸

اگر در آیه‌ای میان دو چیز مقایسه شده باشد باید دید طرف دوم آن دارای بار معنایی مثبت است یا منفی و همان را معیار ارزش استخاره دانست.

اصل ۱۵۹

هرگاه استخارهٔ آیهٔ پایانی سوره‌ای بر بدی کار دلالت کند، بدی فراوان آن و نیز خطرناک بودن آن را می‌رساند.

اصل ۱۶۰

آیه‌ای که بعد از مجموع آیاتی قرار می‌گیرد که همه خوبی کار را می‌رساند، و استخارهٔ آن بد است، تلخی و ناگواری آن را خاطرنشان

(۲۸۴)

می‌شود و چنان‌چه آیه‌ای باشد که استخارهٔ آن خوب است و بعد از مجموع آیاتی قرار می‌گیرد که همه بدی کار را حکایت می‌کرده است از شیرینی آن پرده بر می‌دارد.

اصل ۱۶۱

تطابق صدر و ذیل آیه در استخاره بسیار مهم است. باید توجه داشت که گاه صدر آیه‌ای خوب است اما ذیل آن خیر، و گاه به عکس، ذیل آن خوب است اما صدر آن نه، همواره باید دید آیا پایان آیه خوش است یا خیر تا بتوان کار مورد نظر را ارزشیابی نمود. البته نباید غفلت نمود که آیات استخاره با آیات شماره خورده در قرآن کریم متفاوت است و همواره باید پایان آیهٔ استخاره را دید و نه پایان آیه‌ای که در قرآن کریم با شماره‌های فعلی مشخص شده است.

اصل ۱۶۲

برخی از آیات قرآن کریم با هم ارتباط معنایی دارد، استخارهٔ هر یک از این آیات را می‌توان از آیهٔ پیش از آن که با آن ارتباط معنایی دارد به دست آورد و در واقع گویا خداوند سخن پیشین خود را در آیهٔ بعد تکرار کرده است. برای به دست آوردن استخارهٔ چنین آیاتی می‌توان فرازهای پایانی آیهٔ پیش را نیز دید.

اصل ۱۶۳

هرگاه میان صدر و ذیل آیه در معنا تعارض باشد، باید ذیل را بر صدر آن مقدم داشت؛ مگر آن که در موازنهٔ صدر و ذیل به دست آید مشکلات و گرفتاری‌هایی‌که در صدر قرار دارد چنان گسترده است که خیری که در پایان آیه آمده در برابر آن اندک به شمار می‌رود.

اصل ۱۶۴

برخی از آیات گاه معنا و مفاد بسیار خوبی دارد، اما اقدام بر آن بسیار دشوار و سنگین است و خواهان از عهدهٔ انجام آن بر نمی‌آید، بر این

(۲۸۵)

اساس باید ترک آن کار را به وی توصیه کرد و به صرف خوب بودن مفاد آیه، نمی‌توان استخاره را خوب دانست.

اصل ۱۶۵

برخی از آیات قرآن کریم به کارهایی نظر دارد که خواهان آن را پیش از این انجام داده و از آن کار به وی خسارت یا آسیبی وارد شده است، حال چنین آیاتی می‌فرماید چنان‌چه خواهان بر کار مورد نظر اقدام کند خسارت گذشته جبران می‌شود، اما اگر خواهان بخواهد به صورت ابتدایی وارد آن کار شود و تازه آن را شروع کند، انجام آن بد است. در چنین مواردی لازم است از خواهان در این مورد پرسش و استعلام شود. نمونه‌ای از این آیات در پی می‌آید:

«قَالاَ رَبَّنَا، ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا، وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ».

اصل ۱۶۶

گاه استخارهٔ برخی از آیات خوب نیست اما با توجه به این که در آن آیه از نجات گروهی اندک یا انعام به برخی از بندگان خاص سخن گفته شده است اگر کسی به انجام آن مجبور شود، عملی نمودن آن برای وی با دادن صدقه و خیرات اشکال ندارد و لازم نیست در روش کاربردی نمودن آن تغییری ایجاد نماید. صدقه و خیرات سبب می‌شود وی از خطرات آن کار ایمن شود. نمونه‌ای از این آیات چنین است:

«حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ، وَأَهْلَک إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ، وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ».

«وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّینَا هُودا، وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا، وَنَجَّینَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِیظٍ».

آن‌چه گذشت مهم‌ترین اصول و قواعد استخاره بود که به صورت کلی طرح گردید و تطبیق آن بر آیات در بخش دوم این مجموعه خواهد آمد.

(۲۸۶)

 

مطالب مرتبط