دانش استخاره / جلد یکم
دانش استخاره / جلد یکم
(۱۸۳)
(۱۸۴)
«روش استخاره با قرآن کریم و غیر آن»
استخاره را با تسبیح، ریگ، کاغذ و نوشته و حتی با سکه نیز میتوان انجام داد و روایت «ما حار من استخار» همهٔ این موارد را شامل میشود ولی دامنهٔ آن تنها رفع حیرت و سرگردانی است و از مبدء الهی و فیض رحمانی چندانی برخوردار نیست و اتصال به منبع لایزال حضرت حق در آن شرط نیست، اما استخاره با قرآن کریم، افزون بر اتصال به حضرت حق و وصول به باطن قرآن کریم، راهنما و رهبر است و نسخه میپیچد. به تعبیر دیگر، قرآن کریم افزوده بر این که حیرت ظاهری و فعلی را از میان میبرد حیرت علمی را نیز برطرف مینماید.
گفتیم که استخاره با قرآن روش ویژهای ندارد و امری طبیعی است که شخص آن را در نیت خود میآورد. استخاره با غیر قرآن کریم و حتی انجام قرعه نیز امری قراردادی است و به نیت فرد بستگی دارد. برای نمونه، کسی که با تسبیح استخاره میگیرد میتواند نیت نماید هر هشت دانه هشت دانه جدا کند و چنانچه هشت دانه باقی بماند بسیار بسیار بد است، اگر چهار دانه بماند بسیار بد است و چنانچه دو دانه بماند بد است و در صورتی که یکی بیاید خوب است، سه دانهٔ آن متوسط و پنج دانه رنج و زحمت دارد و هفت دانه سبب ملامت میشود. همچنین میتوان کمتر یا بیش از این نیز نیت نمود.
(۱۸۵)
میتوان جفت جفت جدا کرد یا جفت و طاق یا سه تا سه تا و خوب یا بد بودن آن نیز به نیت فرد وابسته است؛ چرا که مهم در این گونه استخارهها رفع حیرت است. استخاره با پلاک خودرو، پلاک خانه، صندلیهای منزل و گلهای قالی نیز امکانپذیر است.
قرعه نیز شیوهٔ ویژهای ندارد و شیر یا خط سکهها را نیز در بر میگیرد. اگر انسان از خداوند طالب خیر و نیکی خود باشد، به هر وسیلهای برای رسیدن به آن متوسل شود، خداوند در آن حضور دارد و اشکالی بر آن وارد نیست.
شایان ذکر است جایگاه اصلی این بحث در «مصباح الانس» است، و در آنجا گفتهایم انسانی که استکبار بسیاری دارد؛ هرچند از سر ایمان باشد، به غیر خدا سر فرود نمیآورد؛ این در حالی است که مؤمن چنانچه به کمال رسد به هر چیزی حتی سنگ، آجر یا موزائیک به اعتبار این که ظهور خداوند و مظهر اوست سلام میکند و برای او خاشع میشود. کسی که ذات و استقلال را از اشیا بر میدارد، چنانچه دست ناز بر سنگی کشد یا بندهای را دریابد و به او لگد نزند لطف و رضای حق را به دست آورده است. عارف واصلی با ما انس بسیار داشت و هنوز نیز زنده است اما به نفسهای آخر نزدیک شده است. وی زمانی رانندهٔ تریلی بود و همیشه مقداری آب به همراه داشت و چون درختی را در بیابان میدید که از بیآبی رنج میبرد، ماشین را کناری پارک میکرد و به آن درخت سلام مینمود و از او عذرخواهی میکرد که دیر آمده است و میگفت نمیدانستم شما را ندیده بودم و بعد مثل کسی که میخواهد آب به دهان کسی بریزد به آن درخت آب میداد. همچنین وقتی سنگی را وسط جاده میدید میایستاد و تریلی را به کنار میزد و پایین میآمد و به آن سنگ سلام میکرد و میگفت ببخشید آدم غافل زیاد است. اینجا
(۱۸۶)
له میشوی و با اجازه و با احترام سنگ را از آنجا برمیداشت و به کناری میگذاشت و سپس از او خداحافظی میکرد. وی میگفت گاه دلم برای آن سنگها تنگ میشود. این کار صفای او را میرساند! اگر عالمان عارف و مجتهدان وارسته و مراجع پاک نهاد و دانشمندان شایسته و دولتمردان جهان چنین دلی مییافتند عالم آباد و گلستان میشد و قتل و غارت و جنگ و ظلم و ستم از آن رخت بر میبست و دنیا گلستان آدمی میشد و نه جنگلی مدرن. البته چنین آدمی چون تنها باشد از بین میرود و نمیتواند در دنیایی که عصا را از کور میدزدند بهراحتی زندگی کند؛ مگر اینکه مقام جمعی داشته باشد تا بتواند به تمامی ذرات هستی همچون پیغمبر و امام احترام بگذارد و به هیچ یک از پدیدههای هستی لگد نزند، ولی هیهات! آن دنیا کجا و این دنیا کجا.
خواندن دعا هنگام استخاره
گفتیم شایسته است برای انجام استخاره، نخست دعا و طلب خیر از حق داشت. البته، این امر برای حصول توجه و استجماع طبیعی است و ضرورت دارد. دعاهایی که برای انجام استخاره مناسب است در روایات آمده که نمونهای از آن بیان و تبیین میگردد:
«وجدت بخطّ جدّ شیخنا البهائی، الشیخ شمس الدین محمّدبن علی بن الحسین الجباعی قدّس اللّه أرواحهم، نقلاً من خطّ الشهید، نوّر اللّه ضریحه، نقلاً من خطّ محمّدبن أحمد بن الحسین بن علی بن زیاد، قال: أخبرنا الشیخ الأوحد محمّد بن الحسن الطوسی إجازة، عن الحسین بن عبید اللّه، عن أبی محمّد هارون بن موسی التلعکبری، عن محمّد بن همام بن سهیل، عن محمّد بن جعفر المؤدّب، عن أحمد بن محمّد بن خالد البرقی، عن عثمان بن عیسی، عن سیف، عن المفضّل بن عمر، قال: بینما نحن عند أبی عبد اللّه علیهالسلام ، إذ تذاکرنا أمّ الکتاب، فقال رجل من القوم: جعلنی اللّه فداک، أنا ربّما هممنا
(۱۸۷)
بالحاجة، فنتناول المصحف فنتفکر فی الحاجة التی نریدها، ثمّ نفتح فی أوّل الورقة، فنستدلّ بذلک علی حاجتنا، فقال أبو عبد اللّه علیهالسلام : وتحسنون؟! واللّه ما تحسنون، قلت: جعلت فداک وکیف نصنع؟ قال: إذا کان لأحدکم حاجةً، وهمّ بها، فلیصلّ صلاة جعفر ولیدع بدعائها، فإذا فرغ من ذلک، فلیأخذ المصحف، ثمّ ینو فرج آل محمّد علیهمالسلام بدءا وعودا، ثمّ یقول: اللهمّ إن کان فی قضائک وقدرک، أن تفرج عن ولیک وحجّتک فی خلقک، فی عامنا هذا أو فی شهرنا هذا، فاخرج لنا آیةً من کتابک نستدلّ بها علی ذلک، ثمّ یعد سبع ورقات، ویعدّ عشرة أسطر من خلف الورقة السابعة، وینظر ما یأتیه فی الأحد عشر من السطور، فإنّه یبین لک حاجتک، ثمّ تعید الفعل ثانیةً لنفسک»(۱).
ـ مفضل گوید ما در محضر امام صادق علیهالسلام بودیم و دربارهٔ قرآن کریم بحث مینمودیم که مردی از شیعیان به امام عرض داشت: خداوند مرا فدایی شما گرداند، چه بسا که میخواهم کاری انجام دهم و قرآن کریم را بر میگیرم و در نیازی که دارم فکر مینمایم و سپس قرآن را میگشایم و صفحهٔ نخست آن را ملاک قرار میدهم و از آن برای نیازی که دارم راهنما و دلیل میطلبم. امام صادق علیهالسلام فرمود: آیا میپندارید آن را نیک میطلبید؛ در حالی که به خدا قسم چنین نیست؟ وی عرض داشت: چگونه باید استخاره نماییم؟ امام فرمود: چون نیازی برای شما پیش آمد و ارادهٔ انجام آن را داشتید، نماز جعفر را بگزارید، و دعای نماز جعفر را بخوانید، سپس قرآن کریم را برگیرید و فرج آل محمّد صلیاللهعلیهوآله را در آغاز و پایان نیت نمایید و چنین دعا کنید: «اللهمّ إن کان فی قضائک وقدرک، أن تفرج عن ولیک وحجّتک فی خلقک، فی عامنا هذا أو فی شهرنا هذا، فاخرج لنا آیةً من کتابک نستدلّ بها علی ذلک»، سپس هفت صفحه بشمارد و سپس
۱- مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۳٫
(۱۸۸)
ده سطر از پشت صفحهٔ هفتم بشمارد و به سطر یازدهم نگاه کند که نیاز وی در آن توضیح داده شده و سپس آن فعل را دوباره برای خود تکرار کند.
در رابطه با معناشناسی روایت حاضر خاطرنشان میگردد: اصل استخاره به هر گونهای که انجام پذیرد، امری عقلانی است و منحصر به شیوهای خاص نیست. استخاره دارای اقسامی است و میشود به استخاره به معنای مطلق طلب خیر که امری دعایی است و نیز استخاره با تسیبح و استخاره با دل و نیز استخاره با قرآن کریم در این رابطه اشاره داشت. استخاره با قرآن کریم مشورت گرفتن از موجودی معنوی و زنده است که قدرت واقع نمایی دارد و روایت حاضر به استخاره با قرآن کریم اشاره دارد. اما تخطئهای که در این روایت وجود دارد نسبت به اصل استخاره با قرآن کریم نیست بلکه در مقام بیان استخارهٔ خاصی است و شاید در واقع رهنمودی به وی برای به دست آوردن قدرت استجماع باشد و و پرسش راوی با تعبیر: «جعلت فداک وکیف نصنع؟» و نیز شیوهای که راوی با آن استخاره میگرفته است میرساند اصحاب و یاران استخاره را امری متنوع و متعدد میدانستهاند و راوی در پی فرا گرفتن بهترین شیوه برای انجام استخاره بوده است و ذکر یک مورد در این مقام، به معنای نفی موارد دیگر آن نیست و بر این اساس، انجام استخاره با قرآن کریم به شیوهٔ یاد شده در کلام امام علیهالسلام منحصر نیست؛ همانگونه که روایت بعد نوع دیگری از استخاره را بیان میدارد.
«وفی البحار: وجدت فی بعض مؤلّفات أصحابنا، أنّه قال: ممّا نقل من خطّ الشیخ یوسف بن الحسین القطیفی، ما هذه صورته: نقلت من خطّ الشیخ العلاّمة جمال الدین الحسن بن المطهّر طاب ثراه، روی عن الصادق علیهالسلام قال: إذا أردت الاستخارة من الکتاب العزیز، فقل بعد البسملة: إن کان فی قضائک
(۱۸۹)
وقدرک، أن تمنّ علی شیعة آل محمّد علیهمالسلام بفرج ولیک وحجّتک علی خلقک، فاخرج إلینا آیةً من کتابک، نستدلّ بها علی ذلک، ثمّ تفتح المصحف وتعدّ ستّ ورقات، ومن السابعة ستّة أسطر، وتنظر ما فیه»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمود: چون خواستی با قرآن کریم استخاره نمایی، بعد از «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بگو: «إن کان فی قضائک وقدرک، أن تمنّ علی شیعة آل محمّد علیهمالسلام بفرج ولیک وحجّتک علی خلقک، فاخرج إلینا آیةً من کتابک، نستدلّ بها علی ذلک»، سپس قرآن کریم را بگشا و سپس شش صفحه بشمار و و در صفحهٔ هفتم، سطر ششم را در نظر بگیرد و در آن نگاه کند.
قال رحمهالله : بیان: الظاهر أنّه سقط منه، ثمّ تعید الفعل ثانیا لنفسک .
ـ مرحوم مجلسی گوید: ظاهر این است که ادامهٔ روایت: «سپس آن فعل را دوباره برای خود تکرار نماید» از آن افتاده است.
خطیب سمرقند در ادعیهٔ خویش آورده است:
«إذا أردت أن تتفّأل بکتاب اللّه فاقرء سورة إخلاص ثلاث مرّات، ثمّ صلّ علی النبی وآله ثلاثة، ثمّ قال: اللهمّ أتفأّل بکتابک وتوکلت إلیک، فأرنی من کتابک ما هو مکتوب من سرّک المکنون فی غیبک، ثمّ أتفأّل الجامعة وخذ الفال من الجانب الأوّل، کذا ورد مستندا إلی رسول اللّه».
ـ هرگاه خواستی به قرآن کریم تفأل نمایی سه بار سورهٔ اخلاص را بخوان و سه بار بر محمّد و آل او درود فرست، آنگاه بگو خدایا به کتاب تو تفأل میکنم و به تو توکل مینمایم پس به من نشان ده آنچه را که از اسرار پنهانت نوشته شده است.
بعد از این دعا به قرآن کامل تفأل بزن و اولین آیهٔ سمت راست را بگیر و به آن عمل کن.
۱- مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۲۶۰٫
(۱۹۰)
وارد شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز این گونه عمل مینموده است و این نقل به ایشان مستند است.
همانطور که گذشت این دعاها به منظور اذن دخول است، از این رو همین که توجه و استجماع باشد و انسان بداند چهکار میکند و بر کار خود احاطه داشته باشد نیازی به خواندن دعا نیست.
نکتهٔ دیگری که در این دعا حایز اهمیت و شایان ذکر است توصیه به تفأل به «الجامعة»؛ یعنی قرآن کامل است و استخاره باید با همهٔ متن قرآن کریم انجام شود و از این رو کتابهایی که تنها یک آیه از آن را در هر صفحهای آوردهاند و تنها آن را ملاک قرار دادهاند از حقیقت استخاره چیزی نمیدانند تا چه رسد به تفأل.
همچنین در این دعا حضرت میفرماید اگر خواستی به قرآن کریم تفأل بزنی چنین نما و نمیفرماید ما این گونه استخاره میکنیم و این به این معناست که آن حضرات در مقام آموزش استخاره بودهاند و نه این که برای دیگران استخاره نمایند و این امر به عنوان فرهنگی در میان شیعیان نهادینه شده بود.
البته، مخفی نماند که مرحوم مجلسی میان روایت باب استخاره و باب تفأل خلط نموده است و ما در این مقام در پی تبیین دانش تفأل نیستیم و از آن در بخشهای پیشین به اجمال سخن گفتیم.
در این ادعیه، روشهای بسیاری برای انجام استخاره گفته شده و تعدد و چندگانگی این روشها میرساند که استخاره با قرآن کریم روش واحدی ندارد و به نیت و نوع برخورد استخارهگیرنده باز میگردد. باید دانست در این روایت، تفأل به کتاب حق و توکل در کنار هم آمده و از آن چنین برداشت میشود که قرآن کریم حقیقتی است که حق در آن تجلی دارد و میشود بر آن اعتماد داشت و بدینگونه از خداوند استعانت و یاری خواست.
(۱۹۱)
تفأل با توجه به این دعا میتواند مکتومات از اسرار مکنون را بنمایاند و به حقایق راه یابد. قرآن کریم مسیر یافت مغیبات و حقایق و کدها و رمزهای آن را باز میکند و انسان را به حقایق مکتوم و آنچه سرّ و باطن است میرساند. قرآن کریم بطون و پردههای پنهانی دارد و در پنهان سخن گفته است و چنین دعاهایی به این لطایف اشاره دارد. در این دعا از پنج مرتبهٔ حقیقت چون: «کتاب»، «ما هو مکتوم»، «من سرّک»، «المکنون» و «فی غیبک» سخن رفته است. کسی که به محضر قرآن کریم شرفیاب میشود، باید چنین خواستههایی داشته باشد و نه آن که خود را عمری به یافت مبتدا و خبر و جار و مجرور مشغول دارد. «هو» در فراز «ما هو مکتوم» یک قفل است که معانی بسیاری از آن به دست میآید و حقایقی در آن نهفته است اما ذهنی به آن میرسد و ذهن دیگری از آن هیچ در نمییابد و طبیعی است کسی که به صورت مدرسی، مشاقی و لفّاظی به سوی کتاب الهی رود، نه به سرّ و غیبی میرسد و نه چیزی به نام حق پشتوانهٔ اوست، بلکه فردی عادی و معمولی است.
باید دانست و باور نمود که قرآن کریم کتابی عادی و معمولی نیست، بلکه کتابی الهی است که دارای لایههای مکتوم و اسرار پنهان است و تمامی واژگان آن قفل است و آنچه از آن باز است، ادبیات، معنای ظاهر، مسایل اجتماعی و حقوقی و مباحث فلسفی و عرفانی آن است که حتی فردی کافر توان استفادهٔ این علوم و دانشها از قرآن کریم را دارد. بله، کسی که با قرآن کریم انس دارد میتواند قفلهای آن را بگشاید و به سرّ و مکنون و دیگر بطون آن راه یابد.
دستیابی به ظاهر الفاظ قرآن کریم و این سویی آن، نیاز به تحصیل طهارت یا اهتمام به قبله ندارد و تنها هوش و استعداد و حافظه میخواهد و کسی میتواند به آنسوی الفاظ راه یابد که در پی تحصیل
(۱۹۲)
طهارت معنوی و قرب الهی باشد. آن سوی واژگان قرآن کریم را «لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»(۱) عنوان دادهاند؛ به این معنا که ممکن نیست دستیابی به آن و محال است جز برای پاکیزگان. آن طرف را بدون طهارت باطن و صفا گشودن قفل ممکن نباشد. قرآن کریم راه را میگشاید و خواهان را به لایهٔ مکتوم، پردهٔ سرّ، مرتبهٔ غیب و ظرف «هو» میرساند.
در باب استخاره، یافت آن سوی الفاظ است که توکل و توجه را میطلبد و عظمت قرآن کریم به آن سوی آن است که حامل اسرار و صاحب کلید قفلها شده است. الفاظ برای آن باطن به منزلهٔ ذهن با حقیقت خارجی است. انبیای الهی پیش از نزول قرآن کریم به آن تمسک میکردند و خود و کتابهای آسمانی خویش را با آن محک میزدند و تست مینمودند. تفاوت اولیا و اهل مدرسه در چنین اموری است. آیا کسی هست که با آیات قرآن کریم همنشین و همسخن شود و با آن به گفتوگو نشیند و آیهای وی را صدا زند و او را بخواند و او نیز با آیات الهی همکلام شود. این امور برای عارفان محبی به ندرت پیش میآید و محبوبان در طفولیت بدون آگاهی از ترجمه و تفسیر به آن میرسند. اینان گویی سفیدیهای قرآن را میخوانند و سیاهیهای آن را معنا میکنند. سفیدیهای آن را میبینند و سیاهیهای آن را میخوانند و با این تمایز انسان خود میفهمد که جزو کدام گروه است. البته اگر خداوند به انسان عنایت کند و جزو محبوبان شود، گاه عنایت حق او را نمدمال میکند؛ چرا که عاشق کشی حلال است؛ همچون مادری که طفل خود را دوست دارد و او را از سر حب گاز میگیرد؛ اگرچه میان برخورد حق با عمل مادر تفاوت بسیاری است که در مقام بیان آن نیستیم. اگر کسی جزو محبوبان
۱- واقعه / ۷۹٫
(۱۹۳)
نیست، باید زحمت و ریاضت کشد. البته نباید قلندرباز و درویش مآب شود که راه به جایی نمیبرد و سر از اختلال درمیآورد.
آنچه در این بحث مهم است این است که دریابیم قرآن کریم مُدرک و شعورمند است و ویزیت میکند و نسخه میپیچد. قرآن کریم ناطقی است که بیش از فرشتگان و انبیا افق دید دارد و بالاتر از همهٔ آنان مینگرد و این حقیقت را انسان بپذیرد و باور کند که قرآن کریم کتابی چون دیگر کتابها و نوشتاری چون دیگر نوشتهها نیست و وقتی انسان به آن دست میزند، با همهٔ وجود احساس کند که شخص معصومی را زیارت کرده است و به او دست داده است.
توجه و استجماع
خواهان باید توان انجام استجماع و به کار بردن همهٔ نیروهای نهفته در درون خود برای دریافت معنا را داشته باشد و وی به اصطلاح «اهل جمعیت» باشد و با توجه کامل استخاره نماید؛ چون قرآن کریم حقیقتی است نامحدود و بیانتها و انسان پدیدهای است که در دانش خویش با توجه به امکانات خود محدود است و بدون حصول نوعی انرژی متراکم و مضاعف نمیتوان خود را به آن پیوند دهد و این انرژی لازم را تنها با استجماع میتوان به دست آورد. در گزاردن نماز که عروج و پرواز روح مؤمن است مسألهٔ استجماع حایز اهمیت فراوان است. با تحقیقی آزمایشگاهی میتوان نقش «استجماع» در عروج معنوی را به دست آورد. برای نمونه، چنانچه چهار گروه ویژه از مؤمنان، فاسقان، مسلمانان و کفار انتخاب شوند و هر گروه برای پنج سال مورد مطالعه قرار داده شوند و با آنان در این مدت به صورت پیمانی قرارداد بسته شود که خود را در اختیار آزمایشگاه قرار دهند و گروهی از آنان پشت به قبله و بدون وضو و گروهی دیگر رو به قبله و با وضو و برخی افزوده بر این با توجه و
(۱۹۴)
استجماع نماز بگزارند، بعد از این مدت میتوان آثار و نتایج ایمان، نماز و نیز استجماع را به دست آورد و نقش جمعیت خاطر در عروج روح را شناخت. خوانده نیز باید تمام وجود و هستی خود را متمرکز کند و سپس استخاره بگیرد. ساختن وضو و خواندن نماز از طرف حضرات معصومین علیهمالسلام برای حصول این امر بوده است.
همانگونه که گذشت در انجام استخاره؛ خواه با قرآن کریم باشد یا با تسبیح، خواندن دعا لازم نیست، بلکه ملاک صحت استخاره، توان برقراری ارتباط و توجه و استجماع فکر و دل با خداست و کسی که بتواند در استخاره با قرآن کریم استجماع نماید و ارتباط خود را با قرآن کریم برقرار کند و توجه داشته باشد که چه میکند؛ هرچند هیچ گونه دعا، مناجات و ذکری نداشته باشد، استخارهٔ وی صحیح است. همانگونه که گذشت استجماع برای برقراری توازن با حرکت و سیر سریع قرآن کریم است. ما غافلیم از این که خداوند حقیقتی است با حیات ذاتی که در حال سیر است و نه یک مفهوم صرف، و قرآن کریم نیز وحی موّاج و دریایی پرشکوه است که با بیش از سرعت نور حرکت میکند و ما برای ایجاد ارتباط با آن ناچار از یافتن توازن و داشتن سرعتی متعادل و هماهنگ با این سرعت سیر هستیم و این امر تنها در پرتو استجماع نفس با همهٔ نیرویی که فرد دارد و با توجه، اراده و تمشّی امکانپذیر میشود.
کسی که ارادهٔ استجماع دارد، خداوند عنایت خویش را با او همراه میسازد تا بتواند سرعت سیر خود را با سرعت سیر قرآن کریم هماهنگ سازد و با اتصال وی به قرآن کریم از نیروی آن بهره برد. مانند کسی که نماز میگزارد و ذهن وی به هیچ جا توجه نمیکند. شخصی که استجماع دارد هیچگاه اشتباه به سراغ آیهای نمیرود و برای او تفاوتی ندارد قرآن
(۱۹۵)
کریم را از بالا به دست گرفته باشد یا از پایین و در هر دو صورت، استخارهٔ وی درست است. با این توضیح به دست میآید اگر ائمهٔ معصومین علیهمالسلام پیش از انجام استخاره به خواندن ذکر، دعا یا نمازی سفارش نمودهاند، برای این بوده که با حصول استجماع، ضعف ارادهٔ افراد برطرف گردد و توجه و توان ارتباط آنان با قرآن کریم میسر گردد. این امر در احکام شرعی و در اجرای عقود نیز وجود دارد و معامله یا عقد ازدواج بدون خواندن صیغه یا التفات عملی انجام نمیگیرد و تا این اراده شکل نپذیرد کاری صورت نگرفته است؛ هرچند الفاظی گفته شده باشد. بر این اساس است که چنین ابراز و اظهاری در هر عقدی لازم است و صیغهای که برای عقود ذکر شده برای ابراز این معنا و حکایت از وجود این اراده است؛ اگر چه اظهار آن میتواند به عمل و به صورت معاطات شکل پذیرد.
در ورزش نیز اراده بدون استجماع به مقصد نمیرسد. به عنوان مثال، در بسکتبال، اگر بسکتبالیست نتواند توجه و ارادهٔ خود را میزان و بالانس کند، نمیتواند توپ را در سبد بیندازد. ارتباط در عوالم، امری تکوینی و حقیقی است. آنچه در انجام استخاره مهم است استجماع است و بر این اساس کسی که استجماع دارد میتواند بدون خواندن دعا و ذکری در زمانی اندک، دهها استخاره انجام دهد.
در کتاب مکارم الاخلاق فصل چهارم ص ۳۳۸ در باب استخاره و طلب خیر از خداوند نزدیک به شصت نماز برای انجام استخاره ذکر شده است. علت این امر این است که حضرات معصومین علیهمالسلام میخواستند مؤمنان را به نماز و عبادت سوق دهند تا نفس، اراده و روح مؤمن قوت و قدرت یابد و نسبت به قرب و اعتماد به حق اهتمام نشان دهند.
ارتباط مخلوق با خدا در برد انشایی سنگینتر از وارد کردن شتر در
(۱۹۶)
سوراخ سوزن است و نمیتوان آن را ساده انگاشت و بدون هیچ توجهی در سایهٔ بیدردی و رفاه و به دور از نماز و استجماع نشست و قرآن کریم را به دست گرفت و با آن استخاره کرد. اولیای خدا هیچ کاری را در ردیف نماز نمیدانند و نماز نور چشم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است که با آن حرکت میکند. ایشان از نماز مدد میگرفت و استعانت میجست: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ»(۱). در امور معنوی و راههای نزدیکی به خداوند و تقرب به او کاری مهمتر از توجه به نماز و قبله نیست. نماز یعنی توجه و از این رو بیشتر استخارهها با نماز که همان توجه به خداست همراه است تا بتوان به مبدء هستی و قرآن کریم وصول یافت. تکرار نماز یا ذکرها نیز برای تحقق این وصول است و استخاره گیرنده بارها و بارها آن را تکرار میکند تا شاید یکی از آن سبب وصول وی شود. کسی که صفا و صبوری دارد با این اذکار، مرحله به مرحله نزدیکتر میشود تا در نهایت در یکی اتصال یابد.
اهمیت طلب و دعا
گفته شد با حصول استجماع، درخواست و طلب استخاره گیرنده به هدف اجابت میخورد. هرچه به دعا و طلب اهتمام بیشتری شود، استجماع با نیروهای فزایندهتری شکل میگیرد و درصد اصابت آن به مطلوب بیشتر میگردد. البته، اگر مطلوب واقع نشود، خداوند در روز قیامت اجر دعا و طلب را میدهد. مثل این که وسیلهای را برای تعمیر به شخصی بدهند و وی تلاش خود را بنماید اما آن وسیله بهدرستی کار نکند که به خاطر زحمت وی، از باب لطف و امتنان و نه از باب حق، با این که کار مطلوبی نداشته است به او مزدی داده میشود. دعا و طلب
۱- بقره / ۴۵٫
(۱۹۷)
چنان جایگاه والایی دارد که سلاح مؤمن و کهف و پناهگاه او دانسته شده است. باید این حقیقت را دریافت که «خواستن» و طلب، امری تخصصی است و باید شیوهٔ «طلبیدن» را آموخت. در روایت، دعا اسلحه و پناهگاه مؤمن معرفی شده است و این امر جایگاه دعا را میرساند. سلاحی که مؤمن را در مقابل دشمنان رویین تن میکند. در قرآن کریم تصریح شده که کسی که دعا و طلب ندارد از جرگهٔ انسانی خارج است: «قُلْ مَا یعْبَأُ بِکمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکمْ»(۱)، در روایات نیز آمده است:
«روی عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : الدعاء سلاح المؤمن، وعمود الدین، ونور السموات والأرض»(۲). پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: در میدان طلب، سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمانها و زمین دعاست.
«روی عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : ألا أدلّکم علی سلاح ینجیکم من أعدائکم؟ تدعوا ربّکم باللیل والنّهار، فإنّ سلاح المؤمن الدعاء»(۳).
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: آیا شما را به سلاحی راهنمایی نمایم که شما را از دشمنانتان رهایی بخشد، شبان و روزان پروردگارتان را بخوانید که سلاح مؤمن دعای اوست.
«روی عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : أعجز النّاس من عجز الدعاء»(۴).
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: بیعرضه و ناتوانترین مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد.
به عبارت دیگر، دعا نوعی توانمندی است و رمز موفقیت و پیروزی انبیا و اولیا این بوده است که میدانستند چگونه این توانمندی را به دست آورند و از آن استفاده برند.
۱- الفرقان / ۷۷٫
۲- مکارم الاخلاق، ص ۲۸۰٫
۳- مکارم الاخلاق، ص ۲۸۱٫
۴- مکارم الاخلاق، ص ۲۸۲٫
(۱۹۸)
«روی عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : من سَرَّهُ أن یستجابَ له فی الشدّة فلیکثرِ الدعا فی الرِخاءٍ»(۱).
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: کسی که دوست دارد به گاه گرفتاری دعای وی به اجابت رسد به وقت آسایش و گشایش خداوند را بخواند.
باید گفت در همهٔ عوالم هستی و در تمامی مراتب آن قانونی واحد جاری است و شناخت قوانین یک عالم، شناخت اصول و قواعد تمامی عوالم است. در عرف دنیاداران و حتی در نزد شیاطین و جنیان، انس و دوستی بسیار در رفع نیازها کارساز است. زمانی شیطانی انسی میگفت: ما در همهٔ ادارات پارتی داریم، بدین صورت که ما نمیگذاریم وقتی کار ما در ادارهای دچار مشکل شد، آشنا پیدا کنیم و رشوه دهیم، بلکه وقتی که هیچ کاری نداریم، در هر ادارهای مسؤولی را میبینیم و با او دوست میشویم و سپس که کار ما به آنان واگذار شد، وی کار ما را از باب دوستی انجام میدهد. ما در «رخا» و «راحتی» او را دیدهایم و او در «شدت» پاسخ ما را میدهد. این قانون و سیستم در همهٔ عوالم جاری است و اگر کسی میخواهد در سختیها پاسخ اجابت شنود، در راحتی و آسودگی باید با مدبرات عالم هستی انس گیرد و با آنان دوست شود. از این رو گاهی سختی و گرفتاری به شخصی فشارهای مضاعفی میآورد، اما دعای وی اثری ندارد و مستجاب نشدن دعای وی به سبب مشکلات قبلی است که وی داشته است.
«روی عن الامام الرضا علیهالسلام : دعوة العبد سرّا دعوةً واحدةً، تعدل سبعین دعوةً علانیة»(۲).
۱- مکارم الاخلاق، ص ۲۸۲٫
۲- مکارم الاخلاق، ص ۲۸۶٫
(۱۹۹)
امام رضا علیهالسلام میفرمایند: دعای بنده که پنهان باشد، یک دعای او با هفتاد دعای آشکار برابر است.
دعای مخفی که انسان خداوند را از دل میخواند کارایی بیشتری دارد؛ چرا که ما نمیتوانیم دعا را ادا کنیم اما خداوند خود ژرفای دل بندگان خویش را میخواند.
البته جای آن دارد که با تحقیق در متون دینی ابزار سنجش مسایل معنوی را به دست آوریم و برای نمونه بدانیم چگونه شخصی «مستجاب الدعوه» میشود؟ ابزار، معیار و ملاکهای آن کدام است؟ در این روایت آمده است ارزش دعای پنهانی هفتاد برابر دعای آشکار است. دعایی که با خلوت و همراه با باطن باشد استجماع ویژهٔ خود را دارد. در دعای سرّی، زبان، گفتار و حرکتی وجود ندارد، از این رو تمام انرژی آدمی از مبادی دعا به حیات دل و عمق جان منصرف میشود اما در دعای با زبان، اراده در همهٔ اجزای بدن منتشر میشود و تنها یک بخش آن زیربنای دعا قرا میگیرد و شصت و نه بخش دیگر آن در زبان، گوش و دیگر اعضا هزینه میگردد و از این رو توان دعا را پایین میآورد. در باب سلوک نیز ذکر خفی به مراتب بهتر از ذکر جلی و آشکار است؛ زیرا ذکر خفی تمام ارادهٔ آدمی را در دل هزینه میکند اما در ذکر جلی، اراده به مصرف دهان، چشم، گوش و عروق میرسد و چنانچه کسی در آنجا حاضر باشد، احتمال ریا نیز وجود دارد و توانی برای دعا باقی نمیماند. به عبارت دیگر، ارادهٔ آدمی به صورت طبیعی محدود است و چنانچه این اراده بر یک امر که حقیقت دل مجرد و معنوی آدمی است تمرکز یابد کارایی بیشتری دارد تا آن که بر چند چیز منتشر گردد. استجماع که توجه داشتن به حق است نه چیز دیگری، به همین خاطر ارزش و اهمیت مییابد.
(۲۰۰)
«عن أبی الحسن موسی علیهالسلام قال: علیکم بالدعاء، فإنّ الدعاء والطلب إلی اللّه عزّ وجلّ یرد البلاء، وقد قدر وقضی فلم یبق إلاّ إمضاؤه، فإنّه إذا دعا اللّه وسأله صرف البلاء صرفا»(۱).
امام کاظم علیهالسلام فرمود: بر شما باد به دعا و طلب از خداوند؛ چرا که دعا و خواستن از خداوند بلاها را بر میگرداند، در حالی که آن بلاها تقدیر شده و به آن حکم شده و تنها امضا و اجرای آن باقی است و چون خداوند دعا شود و از او خواهش گردد، بلا را به گونهای باز میگرداند.
باید دانست دعا حقیقتی خارجی است، همان گونه که بلا چنین است و حقیقت دارد. بلا در مثل، همانند موشکی است که به سوی هدف شلیک و پرتاب شده است و دعا مانند ردیابی است که مسیر موشک را منحرف میسازد و سپری دفاعی در برابر بلاهاست که آن را رهگیری میکند و از بین میبرد.
«وعن الصادق علیهالسلام قال : الدعاء أنفذ من السنان»(۲).
امام صادق علیهالسلام فرمود: دعا از نیزه برندهتر است.
واژهٔ «انفذ» میزان کارایی و سرعت دعا را میرساند. نیزه به خوبی و به سرعت در هدف فرو میرود، دعا نیز مانند آن، بلکه خیلی سریعتر و کاریتر از نیزه میتواند هدفی را محقق کند.
باید دانست چنین تعبیرهایی مجاز یا کنایه نیست. اولیای خدا میبینند که چگونه دعا پرتاب میشود و زمانی که اراده قوی گردد، چگونه دعا به اجابت میرسد. اولیای خدا درجهٔ اجابت دعا را میشناسند و میدانند دعا را چگونه پرتاب کنند تا به مطلوب رسد و در کمتر از نفسی امری را سامان دهد، لیکن حوزهها باید پی گیر این حقایق
۱- مکارم الأخلاق، ص ۲۷۰٫
۲- پیشین.
(۲۰۱)
باشند. اصل علم اینهاست و بسیاری از چیزهایی که در حوزهها به عنوان علم خوانده میشود، علم نیست و خیالات است. حوزهها باید از گنجینههای علم غنی شوند و خود را با علوم صرفی که بسیاری از آن کاربردی ندارد سرگرم نسازند؛ در حالی که علوم واقعی و غنی اسلام سر بسته و متروک مانده است. علمای ما باید برای دین و استخراج سرمایههای غنی اسلامی عمر بگذارند و هر کسی گوشهای از علوم را به دست گیرد و در آن کار کند تا به نتیجه برسیم. بررسی چنین اموری است که دانش خوانده میشود و نه بسیاری از آنچه که به عنوان علم، ذهن جوانان و طلاب را به خود مشغول داشته، که آن چیزی جز خیال اندر خیال نیست.
استخاره و مقدمات پیچیده
پیش از این گفتیم که استخاره شیوهٔ ویژهای ندارد و امری قراردادی است. در میان روایت گاه دیده میشود برخی از استخارهها با شیوه و طریقی بسیار پیچیده آموزش داده شده است که دو نمونهٔ آن در زیر میآید:
«فی البحار: عن مجمع الدعوات، للشیخ أبی محمّد هارون بن موسی التلعکبری، عن أحمد بن محمّد بن یحیی، قال: أراد بعض أولیائنا الخروج للتجارة، فقال: لا أخرج حتّی آتی جعفر بن محمّد علیهماالسلام ، فأسلّم علیه وأستشیره فی أمری هذا، وأسأله الدعاء لی، قال: فأتاه فقال: یا ابن رسول اللّه، إنّی عزمت للخروج (إلی التجارة ) وإنّی آلیت علی نفسی ألاّ أخرج حتّی ألقاک وأستشیرک وأسألک الدعاء لی. قال: فدعا لی وقال: علیک بصدق اللسان فی حدیثک، ولا تکتم عیبا یکون فی تجارتک، ولا تغبن المشتری فإنّ غبنه ربا، ولا ترض للنّاس إلاّ ما ترضاه لنفسک، واعط الحقّ وخذه، ولا تحف ولا تجر، فإنّ التاجر الصدوق مع السفرة الکرام البررة یوم القیامة، اجتنب الحلف، فإنّ
(۲۰۲)
الیمین الفاجرة تورث صاحبها النّار، والتاجر فاجر، إلاّ من أعطی الحقّ وأخذه، وإذا عزمت علی السفر أو حاجة مهمّة، فأکثر الدعاء والاستخارة، فإنّ أبی حدّثنی، عن أبیه، عن جدّه، أنّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله کان یعلّم أصحابه الاستخارة، کما یعلّمهم السور من القرآن، وإنّا لنعمل ذلک متی هممنا بأمر، ونتّخذ رقاعا للاستخارة، فما خرج لنا عملنا علیه، أحببنا ذلک أم کرهنا. فقال الرجل یا مولای: فعلّمنی کیف أعمل؟ فقال: إذا أردت ذلک، فاسبغ الوضوء وصلّ رکعتین، تقرء فی کلّ رکعة الحمد وقل هو اللّه أحد مأة مرّة، فإذا سلمت فارفع یدیک بالدعاء، وقل فی دعائک:
یا کاشف الکرب، ومفرّج الهمّ، ومذهب الغمّ، ومبتدءً بالنعم قبل استحقاقها، یا من یفزع الخلق إلیه فی حوائجهم ومهامهم وأمورهم، ویتوکلون علیه، أمرت بالدعاء وضمنت الإجابة، اللهمّ فصلّ علی محمّد وآل محمّد، وابدء بهم فی کلّ خیر وفرج همّی، ونفس کربی، واذهب غمّی، واکشف لی عن الأمر الذی قد التبس علی، وخر لی فی جمیع أموری، خیرةً فی عافیة، فإنّی أستخیرک اللهمّ بعلمک، وأستقدرک بقدرتک، وأسألک من فضلک، وألجأ إلیک فی کلّ أموری، وأبرء إلیک من الحول والقوّة إلاّ بک، وأتوکل علیک، وأنت حسبی ونعم الوکیل. اللّه، فافتح لی أبواب رزقک، وسهّلها لی فی جمیع أموری، فإنّک تقدر ولا أقدر، وتعلم ولا أعلم، وأنت علاّم الغیوب، اللهمّ إن کنت تعلم أنّ الأمر ـ وتسمّی ـ ما عزمت علیه وأردته ـ هو خیر لی فی دینی ودنیای، ومعاشی ومعادی، وعاقبة أموری، فقدّره لی، وعجّله علی، وسهّله ویسّره، وبارک لی فیه، وإن کنت تعلم أنّه غیر نافع لی فی العاجل والآجل، بل هو شرّ علی، فاصرفه عنّی، واصرفنی عنه، کیف شئت وأنّی شئت، وقدّر لی الخیر کیف کان وأین کان، ورضنی یا ربّ بقضائک، وبارک لی فی قدرک، حتّی لا أحبّ تعجیل ما أخّرت، ولا تأخیر ما عجّلت، إنّک علی کلّ شیء قدیر، وهو علیک یسیر.
(۲۰۳)
ثمّ أکثر الصلاة علی محمّد وآل محمّد صلیاللهعلیهوآله ، ویکون معک ثلاث رقاع، قد اتّخذتها فی قدر واحد، وهیأة واحدة، واکتب فی رقعتین منها: اللهمّ فاطر السماوات والأرض، عالم الغیب والشهادة، أنت تحکم بین عبادک فیما کانوا فیه یختلفون، اللهمّ إنّک تعلم ولا أعلم، وتقدر ولا أقدر، وتمضی ولا أمضی، وأنت علاّم الغیوب، صلّ علی محمّد وآل محمّد، وأخرج لی أحبّ السهمین إلیک، وخیرهما لی فی دینی ودنیای وعاقبة أمری، إنّک علی کلّ شیء قدیر، وهو علیک یسیر.
وتکتب فی ظهر إحدی الرقعتین: «افعل»، وعلی ظهر الأخری: «لا تفعل»، وتکتب علی الرقعة الثّالثة: «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه العلی العظیم، استعنت باللّه وتوکلت علیه، وهو حسبی ونعم الوکیل، توکلت فی جمیع أموری علی اللّه، الحی الذی لا یموت، واعتصمت بذی العزّة والجبروت، وتحصّنت بذی الحول والطول والملکوت، وسلام علی المرسلین، والحمد للّه ربّ العالمین، وصلی اللّه علی محمّد النّبی وآله الطاهرین. ثمّ تترک ظهر هذه الرقعة فی الأصل أبیض، ولا تکتب علیه شیئا، وتطوی الثلاث الرقاع طیا شدیدا علی صورة واحدة، وتجعل فی ثلاث بنادق شمع أو طین، علی هیأة واحدة ووزن واحد، وادفعها إلی من تثق به، وتأمره أن یذکر اللّه، ویصلّی علی محمّد وآله، ویطرحها إلی کمّه، ویدخل یده الیمنی فیجعلها فی کمّه، ویأخذ منها واحدةً من غیر أن ینظر إلی شیء من البنادق، ولا یتعمّد واحدة بعینها، ولکن أی واحدة وقعت علیها یهده من الثلاث أحرجها، فإذا أخرجها أخذتها منه، وأنت تذکر اللّه عزّ وجلّ، وللّه الخیرة فیما خرج لک، ثمّ فضّها واقرءها واعمل بما یخرج علی ظهرها، وإن لم یحضرک من تثق به، طرحتها أنت إلی کمّک وأجلتها بیدک، وفعلت کما وصفت لک، فإن کان علی ظهرها «افعل» فافعل وامض لما أردت، فإنّه یکون لک فیه إذا فعلته الخیرة إن شاء اللّه تعالی، وإن کان علی ظهرها «لا تفعل» فإیاک أن تفعله وتخالف، فإنّک إن خالفت لقیت عنتا، وإن تمّ
(۲۰۴)
لم یکن لک فیه الخیرة، وإن خرجت الرقعة التی لم تکتب علی ظهرها شیئا، فتوقّف إلی أن تحضر صلاةً مکتوبةً مفروضةً، ثمّ قم فصلّ رکعتین کما وصفت لک، ثمّ صلّ الصلاة المفروضة، أو صلّهما بعد الفرض، ما لم تکن الفجر والعصر، فأمّا الفجر فعلیک بعدها بالدعاء، إلی أن تبسط الشمس ثمّ صلّهما، وأمّا العصر فصلّهما قبلها، ثمّ أدع اللّه عزّ وجلّ بالخیرة کما ذکرت لک، واعد الرقاع واعمل بحسب ما یخرج لک، وکلّما خرجت الرقعة التی لیس فیها شیء مکتوب علی ظهرها، فتوقّف إلی صلاة مکتوبة کما أمرتک، إلی أن یخرج لک ما تعمل علیه، إن شاء اللّه»(۱).
احمدبن محمّد بن یحیی گوید بعضی از دوستان ما بر آن شدند تا برای سفر تجاری روند، وی گفت من به سفر نمیروم تا امام صادق علیهالسلام را زیارت کنم، بر او سلام نمایم و در مورد کارم با ایشان مشورت کنم. وی خدمت امام علیهالسلام رسید. امام علیهالسلام برای او دعا کرد و به او آداب تجارت را آموخت و نصایحی به وی کرد و سپس فرمود: هرگاه تصمیم بر انجام سفری گرفتی یا حاجت و نیازی برای تو پیشامد کرد، بسیار دعا کن و استخاره نیز داشته باش. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز استخاره میکرد و آن را به ما آموزش میداد، آن مرد گفت: مولای من، به من نیز یاد ده چگونه استخاره کنم؟ حضرت فرمود هنگامی که خواستی کاری انجام دهی وضویی که با نیت و دعا همراه است بساز، دو رکعت نماز بخوان، یک بار حمد و صد مرتبه قل هو اللّه را در هر رکعتی بخوان و بعد از نماز دست خود را به آسمان بلند کن و این دعا را بخوان:
«یا کاشف الکرب، ومفرّج الهمّ، ومذهب الغمّ، ومبتدءً بالنعم قبل استحقاقها، یا من یفزع الخلق إلیه فی حوائجهم ومهامهم وأمورهم، ویتوکلون
۱- مستدرک الوسائل، ج ۶، صص ۲۴۸ ـ ۲۵۴٫
(۲۰۵)
علیه، أمرت بالدعاء وضمنت الإجابة، اللهمّ فصلّ علی محمّد وآل محمّد، وابدء بهم فی کلّ خیر وفرج همّی، ونفس کربی، واذهب غمّی، واکشف لی عن الأمر الذی قد التبس علی، وخر لی فی جمیع أموری، خیرةً فی عافیة، فإنّی أستخیرک اللهمّ بعلمک، وأستقدرک بقدرتک، وأسألک من فضلک، وألجأ إلیک فی کلّ أموری، وأبرء إلیک من الحول والقوّة إلاّ بک، وأتوکل علیک، وأنت حسبی ونعم الوکیل. اللّه، فافتح لی أبواب رزقک، وسهّلها لی فی جمیع أموری، فإنّک تقدر ولا أقدر، وتعلم ولا أعلم، وأنت علاّم الغیوب، اللهمّ إن کنت تعلم أنّ الأمر ـ وتسمّی ـ ما عزمت علیه وأردته ـ هو خیر لی فی دینی ودنیای، ومعاشی ومعادی، وعاقبة أموری، فقدّره لی، وعجّله علی، وسهّله ویسّره، وبارک لی فیه، وإن کنت تعلم أنّه غیر نافع لی فی العاجل والآجل، بل هو شرّ علی، فاصرفه عنّی، واصرفنی عنه، کیف شئت وأنّی شئت، وقدّر لی الخیر کیف کان وأین کان، ورضنی یا ربّ بقضائک، وبارک لی فی قدرک، حتّی لا أحبّ تعجیل ما أخّرت، ولا تأخیر ما عجّلت، إنّک علی کلّ شیء قدیر، وهو علیک یسیر».
سپس بسیار صلوات فرست و در این حال با خود سه رقعه که در یک اندازه و مانند هم است برگیر و بر روی دو تای آن بنویس: «اللهم فاطر السموات» و بر روی یکی: «افعل» و روی دیگری «لا تفعل» بنویس و رقعهٔ سوم را سفید بگذار و آن را مانند هم تا بزن و به هم بپیچ و آن را در سه شمع و یا سه گِل که همانند هم است بگذار. این سه را به کسی بده که به او اطمینان بسیار داری و به او بگو که بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستد و ذکر خدا گوید و آن را داخل آستین خویش نماید و آن را تکان دهد و سپس بدون این که نگاه کند و تعمدی بر برداشتن یکی داشته باشد، یکی از آن را بردارد و بعد آن را از او بگیر و تو خود پس از خواندن دعا، آن را باز کن و هرچه بیرون آمد خیر تو در آن است و به آن عمل کن.
(۲۰۶)
اما اگر کسی نبود که رقعهها را درون آستین وی گذاری، آن را داخل آستین خود قرار ده و همان کار را انجام بده و به آنچه بیرون میآید عمل کن، اگر «لا تفعل» آمد انجام نده زیرا چنانچه با آن مخالفت کنی به مشکل دچار میشوی و در صورتی که بهحسب ظاهر مشکلی پیش نیاید، خیری برای تو در آن نخواهد بود.
وی پرسید: اگر آن کاغذ سفید بیرون آمد چه باید انجام دهم؟ امام علیهالسلام فرمود: در این صورت تا نماز واجب صبر و بردباری کن و بعد از خواندن نمازی دو رکعتی که بعد از حمد صد بار توحید در آن خوانده شود که این نماز یا پیش از نماز واجب گزارده میشود یا بعد از آن و بعد کاغذها را در آستین بریز و کارهای یاد شده را دوباره انجام بده و اگر باز برگ سفید بیرون آمد، نماز واجب دیگری بخوان و همین کار را انجام بده تا به نتیجه برسی.
در این روایت، آنچه حایز اهمیت است ارادت و محبت این یار امام علیهالسلام است که چنان به اولیای معصومین علیهمالسلام وابسته است و به آنان محبت دارد که تا به زیارت ایشان نرود و اجازه نگیرد و از ایشان طلب خیر و دعا نکند، به سفر نمیرود.
استخارهٔ مصریه
«قال ابن طاووس: ووجدت بخطّی علی «المصباح» وما أذکر الآن من رواه لی ولا من أین نقلته ما هذا لفظه: الاستخارة المصریة عن مولانا الحجّة صاحب الزمان علیهالسلام : تکتب فی رقعتین: «خیرةً من اللّه ورسوله لفلان بن فلان»، وتکتب فی إحداهما: «افعل»، وفی الأخری: «لا تفعل»، وتترک فی بندقتین من طین وترمی فی قدح فیه ماء، ثمّ تتطهّر وتصلّی وتدعو عقیبها: اللهمّ إنّی أستخیرک خیار من فوّض إلیک أمره، ثمّ ذکر نحو الدعاء السابق، ثمّ قال: ثمّ تسجد وتقول فیها: «أستخیر اللّه خیرةً فی عافیة» مأة مرّة، ثمّ ترفع
(۲۰۷)
رأسک وتتوقّع البنادق، فإذا خرجت الرقم من الماء فاعمل بمقتضاها، إن شاء اللّه»(۱).
سید بن طاووس گوید به خط خود که حاشیه بر مصباح زدهام دیدم ـ و الان نمیگویم چه کسی آن را برای من روایت کرد و یا آن را از کجا بازگو میکنم ـ استخارهٔ مصری که از امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) نقل شده چنین است: در دو کاغذ مینویسی «خیرةً من اللّه ورسوله لفلان بن فلان» و در یکی از آنها «افعل» و بر روی دیگری «لا تفعل» مینویسی و آن را در داخل گل قرار میدهی و سپس در ظرف آبی میاندازی و سپس وضو بگیر و دو رکعت نماز بگزار و این دعا را بخوان: «اللهمّ، إنّی أستخیرک خیار من فوّض إلیه أمره، وبارک لی فی قدرک، إنّک تفعل ما تشاء، فأنت تقدر ولا أقدر، تعلم ولا أعلم، وأنت علاّم الغیوب، یا أرحم الراحمین»، و دعای گذشته را بخوان، آنگاه به سجده برو و صد بار این ذکر را بگو:«أستخیر اللّه خیرةً فی عافیة» و بعد از پایان ذکر سرت را بلند کن و رقعههایی را که داخل آب انداختی نگاه کن و هر یک بالا آمد بر اساس آن عمل نما.
البته این که سید بن طاووس میگوید من این استخاره را از کسی نقل میکنم که نمیخواهم از او نامی به میان آورم، آیا آن فرد از رجال غیب است یا مسألهٔ دیگری در میان است. البته، در صورتی که وی رقعهها را در داخل آب بیندازد و هیچ یک بالا نیاید یا هر دو با هم بالا آید چه باید کرد؟ هرچند لازم نیست شرع، نوع استخاره را آموزش دهد بلکه خود نیز میتوانیم استخاره را ایجاد کنیم و میشود آن رقعهها را داخل گچ، پلاستیک یا چیز دیگری قرار داد و همین طور میتوان بر تعداد رقعهها
۱- وسائل الشیعة (آل البیت)، ج ۸، ص ۷۲٫
(۲۰۸)
افزود و حتی میتوان برای آن نرمافزاری را طراحی نمود و آن را با رایانه انجام داد. البته، انجام آنچه در این روایت آمده بسیار سخت است و در هر حال؛ خواه این امر به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) منسوب باشد یا خیر، این نیز نوعی از استخاره است.
آنچه در این جا میخواهیم به آن اشارهای داشته باشیم این است که مهم در استخاره رسیدن به هدف و دریافت مطلوب است و شأن حضرت نیست مانند قلندرها و درویشان به مریدان خود بگوید این ذکر را بگو و اگر نشد آن ذکر را؛ چون این کارها سر کار گذاشتن مردم است و به ویژه نسبت به محبی جدّی که میگوید تا حضرت را زیارت نکنم و از ایشان طلب نداشته باشم، از این جا نمیروم.
باید گفت انجام هر کاری در عالم و بهویژه سفرهای زمان قدیم که ماهها به طول میانجامیده مخاطرات زیادی در بر داشته و ممکن بوده است در این راه بیمار شود یا کشته گردد، باید نهایت اهتمام را داشت و از انواع دعا، نماز و ذکر استفاده کرد تا در کارهای سنگین که تنیدگی و استرس آن بسیار بالاست با تمرکز حواس، آمادگی بیابد و از خداوند طلب خیر کند.
در واقع این امر، پیچیده بودن نظام عالم و حقیقت آن را میرساند. آدمی گاه با کوچکترین چیزی به هم میریزد و گاه با یک «افعل» یا «لا تفعل»، زیر و رو میشود. زمینههایی بسیار ظریف و دقیق در آفرینش وجود دارد و عالم چنان بزرگ، بلند، پیچیده و ریز است که اگر پوست ظاهر و سطح ناسوت کنار رود شلوغی و پیچیدگی آن آشکار میشود؛ چنانکه قرآن کریم در وصف آن میفرماید: «یوْمَ یکونُ النَّاسُ کالْفَرَاشِ
(۲۰۹)
الْمَبْثُوثِ، وَتَکونُ الْجِبَالُ کالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ»(۱) و نیز «وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»(۲)؛ این آیهٔ شریفه ویژهٔ قیامت نیست و هماکنون نیز چنین میباشد. اگر چشم باز شود آنگاه به دست میآید که هیچ چیز متصلی در عالم وجود ندارد و تمام هستی کنار هم نشسته است و همه چیز مذابوار و همچون جریان قطرات آب در رود و دریا کنار هم میغلطد. ما در چنین عالمی میخواهیم کار کنیم و باید دید ما با استخاره به کجا متصل میگردیم، هدایت میشویم و به سعادت میرسیم یا به بدبختی دچار میشویم و از این روست که باید در مبادی استخاره دقت بسیار داشت و سبکسرانه از کنار آن نگذشت؛ چنانچه برای انجام آن نمازهای گوناگون و متنوعی ذکر شده که در کتابهای فقهی به تفصیل جزو نوافل آمده و ما در این جا به نمونهای از آن اشاره میکنیم:
نمونهای از نماز استخاره
«عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهماالسلام قال: کان علی بن الحسین علیهماالسلام إذا همّ بحجّ أو عمرة أو عتق أو شراء أو بیع تطهر وصلّی رکعتی الاستخارة، وقرء فیهما سورة «الرحمن» وسورة «الحشر»، فإذا فرغ من الرکعتین استخار اللّه مأتی مرّة، ثمّ قرء «قل هو اللّه أحد» و «المعوذتین»، ثمّ قال: اللهمّ إنّی هممت
۱- قارعه / ۴ ـ ۵٫
۲- النحل/ ۸۸٫
(۲۱۰)
بأمر قد علمته، فإن کنت تعلم أنّه خیر لی فی دینی ودنیای وآخرتی فاقدروه لی، وإن کنت تعلم أنّه شرّ لی فی دینی ودنیای وآخرتی فاصرفه عنّی، ربّ هب لی رشدی وإن کرهت ذلک أو أحبت نفسی، ب «بسم اللّه الرحمن الرحیم، ما شاء اللّه، لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه، حسبی اللّه ونعم الوکیل»، ثمّ یمضی ویعزم»(۱).
ـ امام باقر علیهالسلام میفرماید: امام سجاد علیهالسلام چون ارادهٔ انجام حج یا عمره یا آزاد کردن بنده یا خرید و فروش چیزی داشت، وضو میگرفت و دو رکعت نماز استخاره میگزارد، در رکعت نخست سورهٔ الرحمن و در رکعت دوم سورهٔ حشر میخواند. سپس دویست مرتبه «استخیر اللّه» میگفتند و سپس سورهٔ توحید و فلق و ناس را قرائت میکردند و بعد از آن این گونه دعا میکردند: خداوندا، من همت بر انجام کاری دارم که تو بر آن آگاهی، پس چنانچه خیر دین، دنیا یا آخرت من در آن است، آن را برای من تقدیر فرما و توانایی انجام آن را به من ده، و در صورتی که برای دین، دنیا یا آخرت من شر و بدی است، آن را از من باز گردان، خداوندا، راهنمایی به نیکی را بر من ببخشای؛ هرچند آن را ناپسند دارم یا آن را دوست داشته باشم به «بسم اللّه الرحمن الرحیم، ما شاء اللّه، لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه، حسبی اللّه ونعم الوکیل»؛ سپس نیت نما و بر انجام آن اقدام کن.
این روایت میرساند حضرات معصومین علیهمالسلام به مقدمات انجام استخاره و بهویژه به نماز آن اهتمام داشتهاند و با سنگینی تمام استخاره میکردهاند تا کار صد درصد دارای ضمانت و بیمه باشد و وصول و قرب آن حتمی گردد. مؤمن باید اینگونه حرکت کند و به کارهای خود اهتمام داشته باشد و تنها رضای خدا را در نظر بگیرد و در این صورت است که آفت نمیبیند و کارهای وی به صورت منظم و سلسلهوار و بدون آشفتگی انجام میشود. ایشان در یک رکعت سورهٔ «الرحمن» و در
۱- شیخ طبرسی، مکارم الأخلاق، ص ۲۵۶٫
(۲۱۱)
رکعت دیگر سورهٔ «حشر» را میخواندند و این گونه نبوده است که نسبت به انجام استخاره و مقدمات آن سهل انگار باشند و بگویند برای خداوند معلوم است که ما چه درخواستی داریم و تفاوتی ندارد آن را بر زبان آوریم یا خیر.
البته در فهم این روایت نباید از اصل مهمی غافل شد و آن این است که مهم در انجام هر کاری داشتن طرح و برنامهای درست منطبق با حکمت نظری است تا مقتضای دیانت، عقیده، عمل آسان و ساده به دست آید. بر اساس حکمت نظری پر کاری مهم نیست، بلکه آنچه مهم و نتیجهبخش است دقت در انجام کار است.
بر اساس این روایت، امامان معصوم علیهمالسلام به انجام کارهای دنیوی «اهتمام» داشتهاند تا کار خود را درست و محکم انجام دهند. کسی که به کار خود اهتمام نشان نمیدهد و تعهد کاری ندارد و کار را بر اساس خواسته و خوشایند دل و صرف منافع انجام میدهد نه نتیجهٔ دنیوی چندانی از آن میبیند و نه ثمرهای اخروی برای آن دارد. کار باید درست، سالم و ربوبی انجام شود و روایت یاد شده نیز اهتمام امام سجاد علیهالسلام به انجام یک استخاره و سلامت آن کار را میرساند. انسان در کارهای خود باید با خدا مشورت کند و از او طلب خیر نماید و این مهم نیز به انجام عبادت و نماز برای درک استجماع و وصول به مبدء لایزال نیاز دارد؛ نه این که انسان تنها بگوید: خدایا، خود کارها را درست کن.
برآیند مجموع این روایات با همهٔ تفاوتی که در چگونگی آن دارد این است که استخاره طلب خیر از حق تعالی است که با اهتمام و اعتماد به حق و تکرار و پیگیری توجه در پرتو خواندن دعاها، آیات و سورههایی شکل میپذیرد و در واقع شیوهٔ تربیتی امامان معصوم علیهمالسلام را خاطرنشان میشود که بر آن بودهاند تا شیعیان خود را به توجه به حق تعالی و دعا و نماز مأنوس و وابسته سازند. سفارش به نمازهای متفاوت برای این است که ارادهٔ نفس و روح انسان نسبت به قرب و اعتماد به حق تنوع و اهتمام پیدا کند، قوت، قدرت و نیرو بیابد و زمینهٔ خیرات، کمالات و وصول در انسان ملکه شود و از کاهلی و سستی در نماز رها
(۲۱۲)
شود و به نماز چنان وابسته و مأنوس گردد که به «عشق» و «دوست داشتن» نماز نزدیک گردد تا با انرژی حاصل از آن بتواند توجه پیدا نماید و خود را به مبدء هستی متصل سازد.
توضیح این که برای دریافت چگونگی ارتباط مخلوق با خالق نخست باید تصور صحیحی از این موضوع داشت تا به تصدیق آن نایل آمد. خداوند، قرآن کریم و دیگر حقایق نوری همواره در حال حرکت و سیر هستند و از این رو آدمی برای ارتباط با مبدء هستی و پدیدههای در حال حرکت آن ناچار از تنظیم سرعت سیر خود است تا بتواند با آن همراه شود. برای نمونه نمیشود شخصی خیز بردارد و قطار تندرویی که با سرعت بالایی در حال حرکت است را بگیرد. رابطه با خداوند نیز این گونه است. کسی که میخواهد استخاره نماید میخواهد با خداوند در بردی انشایی رابطه برقرار کند که سنگینتر از داخل کردن شتر در سوراخ سوزن و سوار شدن بر قطار تندرو است، و نیازمند انرژی مضاعفی است تا بتواند سرعت بگیرد و این هدف را محقق سازد و این انرژی با خواندن انواع نمازها و دعاها و ذکرها فراهم میشود و نه با کنار نشستن، و خوش گذراندن و خیال قرب و وصول داشتن. تمامی نمازها و دعاهای سفارش شده این هدف را دنبال میکند که انسان با سرعت سیر اندک را چنان به جنبش و پویش وا دارد که بتواند حرکت خود را با حرکت هستی و پدیدههای نوری متعادل و بالانس سازد و با اتصال به هستی و در پرتو حرکت آن به سیر خود ادامه دهد و سرعت سیر او با سرعت سیر این پدیدههای برتر برابر شود. برای برقراری ارتباط باید بارها و بارها تمرین داشت تا ورزیده شد و نمازها و دعاهای سفارش شده میدان این تمرین و فضای آن و حرکتهای لازم آن را آموزش میدهد. مهمترین کار برای اولیای خدا نماز است و آنان به نماز بیش از هر عبادت دیگری؛ حتی
(۲۱۳)
قرائت قرآن کریم، و درس اهمیت میدهند. قرآن کریم با شدت بیان و با استحکام تمام میفرماید: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ». برای وصول به امور معنوی و قربی کاری مهمتر از توجه، نماز و قبله نیست؛ چنان که در بحث اصول فقه گفتیم «صلاة» به معنای توجه است. گاهی سالک شبی تا صبح ذکری میگیرد و در صورتی که متوجه شود آن ذکر در نفس وی نهادینه نشده است، شب بعد دوباره آن را تکرار میکند. در این راه باید صبوری کرد و صفا داشت. اولیای خدا این گونهاند که «مستجاب الدعوه» هستند، یعنی نفس نزده جا میاندازند. خداوند توفیق دهد که از ذکر، نماز و دعا به طور عادت استفاده نشود و این امور به صورت تخصصی و زیر نظر مربی شایسته پیگیری شود و خود را تست کند که ذکری نتیجه میدهد یا نه و آیا ذکر در نفس جا میافتد و نهادینه میشود یا خیر و در غیر این صورت، هیچ ذکری کارگشا نیست. باید با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» خود را پیش کشید و آن را وکیل خود قرار داد تا کار را به ثمر رساند.
تفاوت استخارهها
با توجه به اختلاف دعاهای استخاره که در روایات آمده است میتوان گفت استخاره بر اساس متعلق و موضوع آن دارای انواع مختلفی است و برخی دارای اهتمام بیشتری است. در برخی موارد نیز دعا به آسانی برآورده میشود و در جایی دیگر باید مؤونهٔ بسیاری پرداخت.
در روایات، میان روشهای طلب خیر و استخاره تفاوت بسیاری وجود دارد. گاه برای انجام یک استخاره به قرائت سورههای طولانی و خواندن دعای بسیار بلندی توصیه شده و در استخارهای دیگر به خواندن سوره و دعایی کوتاه سفارش شده است و این تفاوت و گوناگونی در طلب به خصوصیات و شرایط انواع استخاره باز میگردد. گاه محتوای
(۲۱۴)
یک طلب بسیار سنگین است و موضوع استخاره امری حیاتی و با ارزش بسیار است و گاه این گونه نیست. میان طلب و مطلوب باید تناسب میزانی و کمیت و کیفیت هماهنگی برقرار باشد. دعا همچون داروست و نه باید کمتر از میزان لازم مصرف شود و نه بیش از آن وگرنه نهتنها بیماری و مرضی را درمان نمیکند، بلکه سبب کاستی در بدن و ایجاد مشکل برای آن نیز میشود. دعا باید بر اساس وزان عالم ناسوت باشد و میزان اهتمام لازم در آن با توجه به مطلوب و مقصود متفاوت میشود. برخی از روایات مورد نظر چنین است:
«وروی حمّاد بن عیسی، عن ناجیة عن أبی عبد اللّه علیهالسلام أنّه کان إذا أراد شراء العبد أو الدابّة أو الحاجة الخفیفة أو الشیء الیسیر استخار اللّه عزّ وجلّ فیه سبع مرّات، فإذا کان أمرا جسیما استخار اللّه مأة مرّة»(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام روایت شده چون ایشان بر آن بود تا چیزی مانند عبد یا حیوان بارکش یا نیازی سبک و چیزی کوچک را بخرند هفت بار طلب خیر میکرد ولی اگر کار خیلی مهم و سنگین بود، صد بار طلب خیر مینمودند.
این روایت دغدغهآور است و میرساند حضرات معصومین علیهمالسلام میان کار معمولی و مهم تفاوت میگذاردهاند.
دعا و استخاره در عالم ناسوت تحت قواعد و قوانین آن در میآید و چنین نیست که کسی یک یا خدا بگوید و پاسخ آن را بشنود، بلکه در جایی تنها طلب خیر میشود و در جایی دیگر باید افزوده بر آن نماز خواند و در موردی دیگر باید به مسجد رفت و در آن جا طلب خیر نمود.
استخاره طلب خیر از خداوند است و خواهان و طالب خواستهٔ
۱- من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج ۱، ص ۵۶۳٫
(۲۱۵)
خود را میطلبد، اما این که مطلوب به دست آید، امر آسانی نیست و تکرار بعضی از سورهها و دعاها به منظور ایجاد رابطه با حق و تحصیل خیر از اوست، ولی این که آیا رابطه ایجاد شده و خیر به دست آمده است یا نه، معلوم نیست و از این رو نباید درخواست را آسان گرفت و خیال نمود همین که گفته شود: «خدایا، خیر خود را نصیب فرما، بدون آن که به دعا و طلب اهتمامی جدی شود، مورد قبول و اجابت واقع شود. البته، لطف و احسان خداوند باب دیگری است.
استخاره با آیات قرآن کریم نیز این چنین است و استخارهای مهم و قابل اهتمام است و استخارهای معمولی است و استخارهای دیگر زمینههایی پیچیده دارد.
از مواردی که طلب انسان محقق نمیشود جایی است که در طلب و خواهش کاستی دیده میشود، همانند دارویی که به هنگام و به مقدار لازم مصرف نشده و از این رو اثرگذار نیست:
«وروی معاویة بن میسرة عنه علیهالسلام أنّه قال: ما استخار اللّه عبد سبعین مرّةً بهذه الاستخارة إلاّ رماه اللّه عزّ وجلّ بالخیرة یقول: یا أبصر الناظرین، ویا أسمع السامعین، ویا أسرع الحاسبین، ویا أرحم الراحمین، ویا أحکم الحاکمین، صلّ علی محمّد وأهل بیته، وخر لی فی کذا وکذا»(۱).
امام صادق علیهالسلام فرمودند: بندهای نیست مگر آن که به این دعا هفتاد مرتبه از خداوند طلب خیر کند جز آن که خداوند خیر را برای او پیش آورد و آن دعا چنین است: «یا أبصر الناظرین، ویا أسمع السامعین، ویا أسرع الحاسبین، ویا أرحم الراحمین، ویا أحکم الحاکمین صلّ علی محمّد وأهل بیته، وخر لی فی کذا وکذا».
۱- شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۵۳۶٫
(۲۱۶)
زمان استخاره
گاه دیده میشود در برخی از کتابهای استخاره، زمانهای معینی را به شرح زیر برای انجام آن برشمردهاند:
شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و از اذان ظهر تاساعت۴بعدازظهر؛
یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و از ساعت ۴ تا اذان مغرب؛
دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و از ساعت ۴ تا وقت خوابیدن؛
سهشنبه: از ساعت ۱۰ تا ۱۲ صبح و عصرها از ساعت ۴ تا عشا؛
چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا اذان ظهر و عصرها از ساعت ۴ تا عشا؛
پنجشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و از ساعت ۱۲ تا عشا؛
جمعه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و از زوال تا ساعت ۴٫
ما پیش از این گفتیم که آنچه در استخاره مورد اهتمام است داشتن استجماع است و آدابی که برای آن ذکر شده تنها زمینهای برای حصول آن است و از این رو با داشتن قدرت استجماع، زمان در انجام استخاره تأثیری ندارد و نیز برای کسی که صاحب استخاره است و قدرت استجماع دارد رو به قبله یا پشت به قبله بودن تفاوتی ندارد و چنانچه کسی توانایی پیدایش استجماع و تمرکز قوا و حواس خود را نداشته باشد، استخارهٔ وی حتی در شب جمعه یا قدر مقرون به صواب نیست. هیچ گاه در عالم تعطیلی رخ نمیدهد و همهٔ عوالم همواره و در هر ساعتی مشغول به کار است و درهای بهشت و جهنم برای همیشه و در هر وقتی باز است و تنها چیزی که سبب تفاوت میان ساعات و زمانها میشود موقعیتها، حوادث، توجهات و حیثیات است. بنابراین زمان با زمان تفاوتی ندارد و این افراد مختلف هستند که آن را متفاوت میسازند. به عنوان مثال، کسی که مراسم ازدواج خود را در شب جمعه برگزار کرده، در این شب خوشحال میشود اما کسی که پدر یا مادر خود را در
(۲۱۷)
این شب از دست داده، با رسیدن شب جمعه غمگین میشود. همین طور با آمدن عید نوروز و بهار به اعتبار رویش گیاهان شادمان میشویم و با آمدن محرم و عاشورا ناخودآگاه به خاطر از دست دادن عزیزی مثل امام حسین علیهالسلام و یارانش غمگین و محزون میگردیم. همهٔ زمانها ایام اللّه است و تمامی به حق تعالی متعلق است و کریمهٔ: «کلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»(۱) نیز به آن اشاره دارد.
همانگونه که گذشت برخی از حیثیات، بعضی از زمانها را بر بعضی دیگر برتری میدهد. برای نمونه، میان فجر صادق و طلوع آفتاب که خنکای هوا با هوای پاک و بدون رسوبات همراه است و خلوت آن نیز مغتنم است و انسان بیدار در آن زمان با هوشمندی تنفس دارد و مشاعر و اعصاب وی باز است، اما انسان خواب این زمان را درک نمیکند و با طلوع آفتاب که دنیا در باتلاقی فرو میرود، وی از این همه نعمت بینصیب میگردد و برتری این زمان به حسب حیثیات است. همچنین است اگر کسی شام بسیاری بخورد و معدهٔ وی باتلاقی از مواد گردد، که بهطور قهری اثر آن به مغز وی میرسد و خواب میبیند در حال خفه شدن یا سر بریدن کسی است اما در همین شب، چنانچه کسی شام سبک بخورد و سورهٔ یاسین و أمن یجیب بخواند و در حال ذکر به خواب رود، وی بهترین خواب را میبیند.
زمان و مکان به اعتبار شرایط و وحدت و قرب در نفس ایجاد تبدلات میکند و در واقع مانند چکشهایی است که به نفس میخورد. به تعبیر دیگر، زمان و مکان از آن جهت که زمان و مکان است هیچ تأثیری بر انسان ندارد بلکه عوارض و لوازمی که با آن همراه میگردد باعث انگیزه
۱- الرحمن / ۲۹٫
(۲۱۸)
و توانمندی در انسان میشود. این امر در روایات خاطرنشان شده است:
«زید الشحام قال: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام : اطلبوا الدعاء فی أربع ساعات: عند هبوب الریاح، وزوال الأفیاء، ونزول القطر، وأوّل قطرة من دم القتیل المؤمن الشهید، فإنّ أبواب السماء تفتح عند هذه الأشیاء»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: در چهار وقت، خواهش خود را از خداوند بخواهید: به هنگام وزش بادها، و برچیده شدن سایهها، و بارش باران، و نخستین قطرهای که از خون شهید جاری میشود، همانا درهای آسمان به گاه این امور باز میشود.
هنگامی که باد میوزد، صدای موسیقایی باد که بر در و دیوار میخورد، در نفس تکاپویی ایجاد میکند و نفس متحول میشود. امور دیگر نیز در نفس ایجاد قلق و اضطراب میکند و آن را دگرگون میکند و برای وصول آماده میسازد.
پیش از این گذشت که برای حصول استجماع و توجه، تفاوت خصوصیات شخص یا زمان و مکان به دلیل میزان انگیزهها و توانمندیهایی است که در انسان ایجاد میکند.انسان صبح گاه نشاط بیشتری دارد؛ زیرا استراحت کرده و انرژی او به حد نصابی رسیده است؛ ولی همین زمان کارایی لازم را برای فرد ندارد؛ چون انسان تازه سیر خود را آغاز کرده و هنوز سرعت نگرفته است. حتی برای بعضی از کارها، اگر مقداری از روز بگذرد بهتر است. این تفاوت به دلیل آثاری است که روشنایی، تاریکی، سرما و گرما در نفس ایجاد میکند وگرنه زمان به خودی خود ویژگی و امتیازی ندارد.
جهاد و رویارویی حق و باطل نیز در نفس انعکاس میگذارد و به باطن
۱- مکارم الأخلاق، ص ۲۷۱٫
(۲۱۹)
انسان استقامت بیشتری میدهد و آدمی را بر انجام کار و مقاومت بیشتر بر میانگیزد و به شیوهٔ خواستن کیفیت بهتری میبخشد و توان طلب را بالا میبرد.
عنه علیهالسلام قال: یستجاب الدعاء فی أربع: فی الوتر، وبعد الفجر، وبعد الظهر، وبعد المغرب.
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: دعا در چهار مورد به اجابت میرسد: در نماز وتر، بعد از طلوع فجر، بعد از ظهر، بعد از مغرب. نماز شفع و وتر هر دو نماز است اما نماز شفع چون دو رکعتی است کثرت را میرساند و نمازگزار به صورت غالب، نیک گزاردن نماز در رکعت نخست را به رکعت دوم حواله میدهد، مانند دانشآموزی که میخواهد درسی را دو بار بخواند و در هیچ یک نیز موفق نمیشود؛ چرا که اولی را به دومی و دومی را به اولی حواله میدهد، اما نماز وتر یک رکعت است و انتظار و کثرتی ندارد و از این رو ایجابی در انسان ایجاد میکند.
بعد از فجر نیز انسان از شب بیرون زده است و همین امر تحوّل و انگیزهای در او ایجاد میکند. بعد از ظهر که دلوک خورشید است و آفتاب بهخوبی خود را نشان میدهد وقت جلاست. هنگام غروب نیز پاییز زمان است و روز به پایان میرود و انسان این انگیزه را در خود مییابد که کاری را که به پایان نرسانده یا بر زمین مانده است را به پایان برد.
«وعن أمیرالمؤمنین علیهالسلام قال: اغتنموا الدعاء عند أربع: عند قراءة القرآن، وعند الأذان، وعند نزول الغیث، وعند التقاء الصفّین للشهادة.
امام امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: دعا را در چهار مورد غنیمت بدانید: به هنگام قرائت قرآن کریم، به گاه اذان، به وقت بارش باران، و به هنگام کارزار نبرد که مؤمنان انتظار شهادت را غنیمت میشمرند. دعا در تمامی این اوقات به لحاظ خصوصیتهایی است که در این زمانها و مکانها
(۲۲۰)
ایجاد میشود و انعکاسی که در نفس دارد و سبب تحریک و تحرک و استقامت بیشتری در نفس میشود و از این رو برای دعا آمادگی مییابد.
این مسأله در مکانهای مختلف نیز صدق میکند. برای نمونه، کسی که در کنار خانهٔ کعبه قرار میگیرد چون باور دارد در مکان مقدسی واقع شده، انعکاس این باور در او رقت قلب و آمادگی برای دعا و مناجات است و در واقع استجماع را برای او پدید میآورد.
برخی از مکانها به بعضی از حضرات معصومین علیهمالسلام ویژگی داده شده است. مدینه به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، کوفه به حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام نیز قم را از آن خود و اهل بیت علیهمالسلام دانستهاند و چون قم حیث خانهٔ امام صادق علیهالسلام یافته است مرکز علم میشود و روحانیان و طلاب برای فراگیری علوم دینی به این خانه رو میآورند. در روایتی است که ری، ساوه و قزوین شوم است؛ چون ابن سعد برای نشستن بر سلطنت این شهرها امام حسین علیهالسلام را شهید نموده است. شومی آن به گونهای است که برخی از بزرگان و عالمان دینی در ری قصد عبور میکنند و نه قصد اقامت و ماندن؛ چرا که این خاکی است که به امام حسین علیهالسلام معامله شده است و عمر سعد ملعون به اعتبار این خاک به جنگ با امام حسین علیهالسلام رفته است؛ اما باید گفت: حقیقت از این قرار نیست و خاک ری مشکلی ندارد. در همین خاک است که حضرت عبد العظیم حسنی علیهالسلام دفن میشود و زیارت خاک وی با زیارت کربلا برابر دانسته میشود: «من زار عبدالعظیم بالری کمن زار الحسین بکربلاء و من زار الحسین بکربلاء کمن زار اللّه فی عرشه»؛ یعنی خاک ری میتواند «عرش اللّه» شود! ری از یک جهت شومی پیدا میکند و از جهتی دیگر همچون عرش میشود؛ چون از همین خاک است که میشود به زیارت رفت. همچنین اگر انسان در جایی بخوابد که ریگ، تیغ، مورچه یا
(۲۲۱)
سوسک دارد، بدترین خوابها را میبینید. به هر حال، حیثیتها به زمان و مکان اعتبار میدهند و خصوصیات آن دو را تغییر میدهند.
«عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: إذا رقّ أحدکم فلیدع، فإنّ القلب لا یرقّ حتّی یخلص»(۱).
امام صادق علیهالسلام میفرماید: اگر قلب شما رقت گرفت و دل شما شکست، دعا کن، همانا قلب رقت نمییابد مگر این که به اخلاص رسیده و صفا یافته باشد.
این روایت در واقع ملاک به دست میدهد و روایات پیشین را تعلیل میکند؛ چرا که هنگامههای یاد شده در روایات پیشین صفا و رقت قلب و تقویت اراده و در نتیجه حصول استجماع را در پی میآورد.
استخارهٔ قهری
استخاره بر دو قسم ارادی و قهری قابل تقسیم است. استخارهٔ ارادی استخارهای است که انسان از ابتدا قصد دارد افزوده بر تحقیق یا مشورت، به آن بپردازد. استخارهٔ قهری آن است که انسان نخست قصد تحقیق و مشورت دارد اما چون با این کار به نتیجهٔ مطلوبی نمیرسد و سرگردان میماند، به صورت قهری و بهناچار به انجام استخاره روی میآورد. این استخاره همچون استخارهٔ ارادی صحیح است؛ چرا که پیشی داشتن مشورت با خداوند که در روایت مورد تأکید بود، امری الزامی نیست. البته، استخارهٔ قهری در صورتی که خواهان تنها قصد رفع تحیر را داشته باشد و در پی واقع نمایی آن نباشد، میتواند با غیر قرآن کریم یا با داشتن توکل نیز انجام شود اما برای به دست آوردن آگاهی نسبت به آینده تنها باید با قرآن کریم استخاره نمود. هرچند استخاره تنها
۱- مکارم الاخلاق، ص ۲۷۲٫
(۲۲۲)
بعضی از جهات آینده را به دست میدهد و این مشورت با اولیای خدا و صاحبان استخاره است که میتواند بنا بر نظر آنان جهات بیشتری از آیندهٔ کار را برای طرف مشورت یا خواهان استخاره بیان دارد.
استخاره میان چند امر
تفاوت استخاره با قرآن کریم با دیگر موارد آن در این است که هرگاه متعلق استخاره امور چندی باشد باید به تعداد موارد تردید، استخاره نمود، اما در استخارهٔ با رقاع یا ریگ میتوان به تعداد موارد، رقعه یا سنگ برداشت و نام هر یک را بر آن نگاشت و سپس بایکمرتبهاستخاره، از تردید بیرون آمد. در این رابطه، روایت زیر حایز اهمیت است:
«قال عبد الرحمن بن سیابة: خرجت سنة إلی مکة ومتاعی بز، قد کسد علی، قال: فأشار علی أصحابنا إلی أن أبعثه إلی مصر، ولا أرده إلی الکوفة أو إلی الیمن، فاختلفت علی آراؤهم، فدخلت علی العبد الصالح علیهالسلام بعد النفر بیوم، ونحن بمکة، فأخبرته بما أشار به أصحابنا، وقلت له: جعلت فداک فما تری حتّی أنتهی إلی ما تأمرنی به؟ فقال علیهالسلام لی: ساهم بین مصر والیمن، ثمّ فوّض فی ذلک أمرک إلی اللّه فأی بلد خرج سهمها من الأسهم فابعث متاعک إلیها، قلت: جعلت فداک کیف أساهم؟ قال: اکتب فی رقعة: «بسم اللّه الرحمن الرحیم، اللهمّ أنت اللّه الذی لا إله إلاّ أنت عالم الغیب والشهادة، أنت العالم وأنا المتعلّم، فانظر لی فی أی الأمرین خیر لی حتّی أتوکل علیک فیه وأعمل به»، ثمّ اکتب مصر إن شاء اللّه، ثمّ اکتب رقعةً أخری مثل ما فی الرقعة الأولی شیئا فشیئا، ثمّ اکتب الیمن، ثمّ اکتب رقعةً أخری مثل ما فی الرقعتین شیئا شیئا، ثمّ اکتب بحبس المتاع، ولا یبعث إلی بلد منهما، ثمّ أجمع الرقاع وادفعها إلی بعض أصحابک، فلیسترها عنک، ثمّ أدخل یدک فخذ رقعةً من الثلاث، فأیها وقعت فی یدک فتوکل علی اللّه، واعمل بما فیها إن شاء اللّه»(۱).
۱- شیخ طبرسی، مکارم الأخلاق، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶٫
(۲۲۳)
عبدالرحمن سیابه گوید: سالی پارچههایی را برای تجارت به مکه بردم و معامله در آن جا رونقی نداشت و پارچهها به فروش نرفت. دوستانم هر کدام نظری میدادند: یکی میگفت آن را به کوفه ببر، دیگری میگفت آن را به مصر ببر و برخی میگفتند آن را به یمن ببر. من در حیرت مانده بودم که به نظر کدام یک عمل کنم و از این رو خدمت بندهٔ صالح خدا امام کاظم علیهالسلام رسیدم و به ایشان عرض کردم فدایت شوم، نظر شما چیست و من چه کنم و هرچه شما امر بفرمایی من همان را انجام دهم؟ حضرت فرمود: میان کوفه، مصر و یمن قرعه بینداز ببین خدا چه میخواهد. هر کدام از این شهرها از قرعه درآمد همان خوب است. عرض کردم: فدایت شوم، چگونه این کار را انجام دهم. حضرت فرمود: چهار کاغذ انتخاب کن و بعد از نوشتن اسم هر یک از شهرها، دعای زیر را بنویس: «بسم اللّه الرحمن الرحیم، اللهمّ أنت اللّه الذی لا إله إلاّ أنت عالم الغیب والشهادة، أنت العالم وأنا المتعلّم، فانظر لی فی أی الأمرین خیر لی حتّی أتوکل علیک فیه وأعمل به»، و در رقعهٔ چهارم بنویس، در همان جا بمانم و به جایی نروم. سپس از یکی از همراهان بخواه تا آن را با هم مخلوط کند و آن را از تو مخفی بدارد، آنگاه یکی از آنها را بردار و هرچه بود، بر خدا توکل کن و به آن عمل نما.
خطای استخاره گیرنده
قرآن کریم هیچ گاه خیر بندگان صالح را از نظر دور نمیدارد و استخارهای را که ارایه میدهد طریق خیر و راه صواب است؛ هرچند در
(۲۲۴)
ظاهر برای خواهان خوشایند نباشد: «وَعَسَی أَنْ تَکرَهُوا شَیئا وَهُوَ خَیرٌ لَکمْ»؛ اما ممکن است کسی که دست به قرآن کریم میبرد تا استخاره کند به سبب نداشتن دانش استخاره یا آگاهی نداشتن از موقعیت آیات یا داشتن خطا در انجام استخاره به این صورت که دست وی برای برگزیدن صفحه به سبب نداشتن ناخن یا کوتاهی بیش از اندازهٔ آن، به خطا رود و استخارهٔ چنین فردی اعتبار ندارد و نه تنها خیری در آن نیست، بلکه وی باید ضامن اشتباه خود باشد و لازم است چنین فردی گرفتن استخاره را ترک نماید؛ البته فرد اخیر که به اشتباه دست به قرآن کریم برده باید استخارهای دیگر نماید که بحث از آن در جای خود آمده است چرا که گاه مردم برای انجام عملهای جراحی که میان مرگ و زندگی فاصلهای بسیار کوتاه دارد استخاره میکنند. مشکلاتی که استخاره گیرنده دارد را نباید به حساب قرآن کریم گذاشت و چنین کسی که از سر ناآگاهی استخاره میگیرد باید بداند افزوده بر استحقاق عذاب اخروی، از لحاظ قضایی نیز قابل پیگرد است؛ هرچند قانون جزایی ما از این نظر دچار نقص و فقدان قانون مناسب است.
این مطلب در استخاره به غیر قرآن کریم نیز صادق است و استخاره گیرنده باید قدرت اجرایی و عملی نمودن آن استخارهها را داشته باشد و برای نمونه، چنانچه هنگام برداشتن یکی از رقاع دچار تحیر شود، این اشتباه به وی باز میگردد و نه به استخارهٔ رقاع. به همین خاطر است که صاحبان استخاره همیشه استخاره نمیکنند؛ چرا که گاه احساس میکنند اتصال آنان برقرار نیست.
در گذشته، تا کسی صاحب استخاره نمیشد یا از صاحبان استخاره اجازه نمیگرفت، حتی به تسبیح نیز استخاره نمیگرفت. البته در استخاره با قرآن کریم، افزوده بر اجازه از صاحب استخاره، باید شایستگی و اهلیت انس با قرآن کریم نیز وجود داشته باشد تا استخاره به شکل صحیح شکل بگیرد. البته، کسانی که صاحب اطمینان هستند، حتی در اجتهاد فقهی به اجازهٔ کسی نیاز ندارند، و کسانی که شاید مشکلی داشته باشند در پی گرفتن اجازه از این و آن بر میآیند.
(۲۲۵)
کسی که برای دیگری استخاره میگیرد باید غم آنان را داشته باشد و از خداوند همواره طلب خیر آنان را کند و از او بخواهد کسی را به دست وی گمراه و بیچاره نسازد و او را به کسی بدهکار ننماید. وی باید همواره استغفار داشته باشد و بگوید خدایا من برای خیر مردم این کار را کردم و اگر عارضهای پیش آمد، تو ارحم الراحمینی و آن را اصلاح و جبران کن.
مخالفت با استخاره
باید دانست استخاره حجیت شرعی ندارد و چیزی را بر کسی الزام نمیسازد تا در صورت ترک آن به گناه و معصیتی دچار شده باشد؛ برخلاف عقل که میتواند در غیر مستقلات عقلی توصیه داشته باشد و از این رو گاه مشورت ممکن است امری الزامی را برای دیگری ایجاب کند و وی به تکلیف خود آگاه گردد اما توصیه و الزام آن ارشادی است و ترک توصیهٔ عقل عقاب آور نیست اما آثار و عوارض منفی و آسیبها و خسارات آن وی را در بر میگیرد.
در استخاره نسبت به نیمهٔ پنهان، علم ایجاد میشود و عقل نیز نیمهٔ ظاهر را بر میرسد و با مشورت میتوان به تحلیل ظاهر کار دست یازید و تطابق و هماهنگی ظاهر با باطن را به دست آورد و بدینگونه است که میتوان با آرامش خاطر به انجام کار اقدام نمود یا کاری را ترک کرد. برای نمونه، چهبسا قرار باشد داماد با خودروی مدل بالایی که دارد تصادف کند و بمیرد، اما با استخاره میتوان از این آفت که در نیمهٔ پنهان قرار دارد مصون ماندوآنگاهبامشورتمسایلظاهریآنراپیگیرشد.
گفتیم استخاره امری ارشادی است و برای ما الزام و تکلیفی نمیآورد و بر این اساس میتوان به آن عمل نکرد و ترک آن حرام نیست اما با عمل نکردن به استخاره دچار آفتها و آسیبهای آن میشود. اما مشورتی که بر اساس عقل و برهان صورت میپذیرد از لحاظ عقلی و نه شرعی الزامآور است و نباید با آن مخالفت کرد.
(۲۲۶)