دانش استخاره / جلد یکم
دانش استخاره / جلد یکم
(۵۳)
(۵۴)
«جواز استخاره به قرآن کریم»
بر اساس قاعدهٔ «کل شیء لک حلال حتی تعلم أنه حرام» انجام استخاره جایز است؛ زیرا دلیل منعی برای آن در دست نیست و برای اثبات جواز آن نیز، اصول عام یاد شده ما را از ارایهٔ حجت شرعی بر جواز آن بینیاز میکند و نبود دلیل بر منع، خود دلیلی بر جواز آن است. البته، بحث تفصیلی جواز شرعی استخاره در فصل سوم خواهد آمد.
افزوده بر اصل جواز، روایات بسیاری در دست است که به استخاره توصیه نموده و در برخی از این روایات تأکید شده است مبادا کاری بدون استخاره انجام گیرد. ما در فصل چهارم از این روایات سخن خواهیم گفت.
انجام استخاره هیچ گونه منافاتی با عقل ندارد و امری خردپذیر دانسته میشود. البته، درست است که استخاره به قرآن کریم امری جایز است، اما چنین نیست که هر چیزی متعلق آن قرار گیرد، بله اموری که عقل آن را ممکن و شایسته میداند و در شرع حرام نشده باشد و گناه دانسته نشود متعلق و موضوع استخاره قرار میگیرد؛ چرا که استخاره همانند مشورت خواستن است و همانطور که در مشورت نمیشود برای انجام امور ناممکن یا حرام راهنمایی خواست در استخاره نیز باید چیزی را مورد محک قرار داد که خلاف عقل یا گناه نباشد یا نیتی ناپسند
(۵۵)
در انجام آن نداشته باشد؛ زیرا قرآن کریم کسانی را که نیتی پلید دارند و ظالم شمرده میشوند به هلاکت و خسران میافکند؛ همانگونه که میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۱). کسی که با نیت بد استخاره میکند قرآن کریم شر را برای او میخواهد و برعکس خیر وی به آن پاسخ میدهد و اگر متعلق استخاره برای وی بد باشد، پاسخ خوب برای آن میآید.
خردپذیر بودن استخاره
همانگونه که گذشت استخاره به معنای خیر خواستن و بهجویی است. همانطور که مادهٔ استخاره از «خیر» است، مادهٔ اختیار هم خیر است، ولی میان این دو تفاوتی هست. استخاره طلب خیر و بهجویی از خداوند است، ولی اختیار طلب خیر به صورت مطلق است و نوعی گزینش عقلانی است. گذشته از این، اختیار در تیررس ماست؛ ولی استخاره خارج از این قلمرو است. بر این اساس، استخاره طلب از باطن و اختیار در محدودهٔ نیمهٔ آشکار واقعیتهاست. به بیانی دیگر، ما در استخاره میخواهیم به حقایق پنهانی که در محدودهٔ عقل نیست و بیرون از دسترس اندیشه است دست یازیم؛ از این رو باید گفت استخاره توجه به عنایت است، ولی اختیار به عقل و خرد و توان آدمی تکیه دارد.
استخاره از راههای مختلف و با ابزار متفاوت و گوناگونی همچون تسبیح، نوشتهٔ بر روی کاغذ و مانند آن قابل انجام است؛ همانگونه که میشود از طریق درخواست از خداوند و دعا یا با خواندن دو رکعت نماز شکل پذیرد. در این میان، بهترین نوع استخاره که روشمند و علمی است، استخاره با قرآن کریم است؛ چون وصول به حقایق پنهان و باطن
۱- اسراء / ۸۲٫
(۵۶)
اشیا از طریق قرآن کریم ـ چنانچه توضیح آن خواهد آمد ـ قابل جستوجو و دستیابی است.
بنابراین، انسان جوینده است و جویندگی از راههای مختلفی محقق میشود. جویندگی، جزیی از خصلت باطن آدمی است و انسان برای راهیابی به حقیقت امور در پی راههای مختلفی میگردد. پیش از اسلام نیز چنین راهکارهایی مرسوم بوده است؛ ولی اسلام با قرآن کریم به آن بعد و عمق خاص و روش بخشید.
برای کشف حقایق پنهان راههای گوناگونی؛ مانند: توجهات باطنی، استجماع، الهام، وحی و راهیابی به غیب ارایه شده که شرع استفاده از آن را پیشنهاد میدهد.
افزوده بر این، فقیهان، عارفان و فلسفیان استخاره را پذیرفتهاند و به آن کم و بیش عمل مینمایند؛ چرا که انسان از سه روش و از سه بعد موفق به کشف حقیقت میشود: نخست انسان با حواس خود به شناخت میرسد و در مرحله دیگر، با عقل و اندیشه برای شناخت اقدام میکند و در مرحلهٔ سوم، از مسایل معنوی، از وصول به غیبیاوحیبهرهمیبرد.
پس شناخت سه گونه «بُرد» و تیررس دارد، برد کوتاه، متوسط و بلند. برد کوتاه، استفاده از حواس است و برد متوسط آن خردگرایی است و برد بلند آن «توسل به امور معنوی» است. پیش از این گذشت استخاره گونهای راهگشایی و گزینش طریق است؛ از این رو، استخاره با عقل منافات ندارد؛ چون انسان همان گونه که با حواس به رشد و بالندگی میرسد با عقل و معنویات نیز میتواند به این هدف برسد؛ ولی همان طور که اشاره شد بهرهبردن از معنویات در مسیر شناخت، گسترهٔ بلند و زمینهٔ ژرفی را شامل میشود و فتح این گستره برای هر کس امکانپذیر نیست. این قلمرو به اولیا، انبیا و عارفان ربانی ویژگی دارد.
(۵۷)
در کتابها و مجامع روایی، همچون بحارالانوار و دیگر کتابهای روایی بابی به استخاره تخصیص داده شده و عقل نیز تصرف در امور معنوی را امری خردپذیر میداند و بر این اساس، استخاره با عقل و خرد و مشورت منافاتی ندارد و عقل از آن نمیگریزد.
ما در انجام هر امری به «خردپذیر» بودن آن اهتمام میورزیم؛ ولی چون وصول به نیمهٔ باطن به طور خاص از دسترس عقل بیرون است، خرد حکم مینماید که با در دسترس بودن راهی که ما را به نوعی به باطن میرساند، در کنار عقل از نیروهای باطنی مدد بگیریم؛ برای نمونه، اگر کسی میخواهد خانهای بخرد، در این رابطه با کارشناس مسکن مشورت مینماید و قراین عقلی و نظر کارشناسی برای خرید منزلی مثبت است؛ ولی با استخاره میتوان نیمهٔ پنهان و باطن این کار که در دسترس عقل نیست تا با احاطه بر آن به حکم جامعی برسد را دریافت و آن گاه با احاطهٔ کامل بر ظاهر و باطن، حکم خردپذیر را از عقل دریافت نمود. برای نمونه، در مثال یادشده ممکن است پاسخ استخاره برای خرید منزل منفی باشد، در این حال باید پرسید: چرا حکم استخاره با نظر عقل و کارشناس مربوطه در تضاد است؟ که در پاسخ میگوییم: محدودهٔ دریافت استخاره بسیار فراتر از محدودهٔ دریافتهای عقل نظرگرایانه است و استخاره برای دادن پاسخی جامع دارای پارامترهایی است که عقل از داشتن آن ناتوان است و حکم عقل یا مشاوره با استخاره منافاتی ندارد، بلکه هر یک نیمهای از آن را نشان میدهد، عقل نیمهٔ آشکار و استخاره نیمهٔ پنهان یک چیز را مینمایاند؛ چرا که نظرگاه استخاره امور پنهانی را دید میزند و حوادث و وقایع آینده و پیآمدهای باطنی انجام این کار را میپاید و وقوع حوادث غیر مترقبه و یا غیر قابل پیشبینی مانند ویرانی یا ریزش ناشی از سیل، ریزش چاه و به کام کشیدن صاحب
(۵۸)
خانه و یا گاز گرفتگی اعضای خانواده یا درگیری و ناآرامی با همسایهٔ بد که پیشبینی هیچ یک در دسترس عقل یا مشورت نیست را در حکم خود ملاحظه مینماید.
البته، به حس و عقل باید اعتماد داشت؛ ولی دریافتهای باطنی طریق دیگری را بر میگزیند و نیمهٔ باطن در تصرف کسانی است که نیروی راهیابی به باطن اشیا را بدون هیچ گونه پیرایهای داشته باشند.
استخاره با قرآن کریم که موضوع بحث ماست سبب تصرف در باطن میشود؛ ولی باید خاطرنشان ساخت که استخاره با تسبیح یا طلب خیر به صورت زبانی گرچه میتواند خیر را در پیش داشته باشد، چنین ویژگی را ندارد.
متأسفانه، در طول سالها به دلیل حاکمیت طاغوت، قرآن کریم در جامعهٔ ما از رونق افتاد و به صورت غالب و در محدودهٔ اندکی از جامعه، از قرآن کریم برای بهرهبردن از ثواب قرائت آن و یا برای دفع خطر استفاده میشود. برای نمونه، آن را در جیب خود یا وسیلهٔ نقلیه میگذارند تا از حوادث در امان باشند؛ در حالی که قرآن کریم پدیدهای است زنده و دارای حیات و علمی بینهایت که با ما سخن میگوید و به عبارت دیگر، قرآن کریم معلمی زنده و طبیبی حاذق است که ما را ویزیت میکند.
با انس گرفتن با قرآن کریم و تعلیم الهی یا تعلیم معلمی آموخته شده میتوان به آن دست یافت؛ چنانچه علم أسما و علم تعبیر چنین است. برای فراگیری علم استخاره باید به رعایت دو شرط اساسی اهتمام داشت:
۱ ـ انس با قرآن کریم اساس کار قرار گیرد؛
۲ ـ صفای نفس و باطن داشت.
(۵۹)
با تحقق دو شرط مذکور، انسان با رموز و اسرار قرآن کریم آشنا میشود و در نتیجه، انجام استخاره امکانپذیر میگردد و با کاستی در هر یک از این دو شرط، در واقع اغرای نفس و نرسیدن به واقع پیش میآید، بنابراین، بیمقدمه و احراز شرایط یاد شده نمیتوان اقدام به انجام استخاره نمود؛ چرا که هرچند قرآن کریم کتاب استخاره است، هر کسی توان و صلاحیت انجام آن را ندارد؛ چنان که بسیاری از بزرگان دینی به همین دلیل و با این استدلال که ما قادر نیستیم به باطن قرآن کریم دست یابیم، از انجام استخاره با قرآن کریم خودداری میکردند. از این رو هر عالم یا غیر عالمی توان انجام استخاره را ندارد و درست نیست کسی که شرایط آن را تحصیل نکرده است در این رابطه به قرآن کریم دست برد. استخاره با قرآن کریم امری تخصصی و روشمند است و یک «علم» به شمار میرود که اگر آن را بهخوبی ندانیم و به نیکی با اصول و قواعد آن آشنا نباشیم بهجای استفاده از مواهب استخاره، چه بسا که به ناهنجاریهای بسیاری دچار گردیم. برای نمونه، کسی که علم استخاره نمیداند اگر برای کسی که قصد عمل جراحی دارد، استخاره نماید و جواب مثبت به آن دهد، ممکن است موجبات مرگ وی را فراهم کند؛ همانطور که پزشک در صورتی که متخصص جراحی نباشد و بر آن اقدام کند، میتواند سبب مرگ بیمار گردد. پس دوباره به صورت اکید تأکید میشود که استخاره یک علم است و باید از طریق خاص خود به آن پرداخت.
استخاره اصول و قواعدی دارد و برای هر امری نمیتوان استخاره کرد. رابطهٔ استخاره و عقل بسیار ظریف است و انجام استخاره را نباید تعطیل عقل دانست، بلکه در جهت تحکیم آن است. البته تأکید بر اهمیت انجام استخاره به این معنا نیست که باید در هر کاری استخاره
(۶۰)
کرد؛ چرا که در عین حال که نباید از رموز باطنی غافل ماند، باید به اصول و مبانی انجام استخاره و محدودهٔ آن و نیز فردی که برای وی استخاره میشود توجه داشت؛ چرا که ممکن است آیهای، انجام کاری را برای کسی خوب بداند و همان آیه انجام کاری را برای دیگری خوب نداند؛ اگر به این مسایل توجه نشود، مردمی که به استخاره تکیه نمودهاند دچار مشکل و سختی خواهند شد.
با توجه به توضیحات یاد شده، هر روحانی یا فرد مذهبی نمیتواند به رموز قرآن کریم و دانش استخاره راه ببرد، در نتیجه صلاحیت انجام استخاره را ندارد. همچنین استخاره مربوط به امور پیش پا افتاده نیست. استخاره برای این نیست که کسی آبلیمو بخورد بهتر است یا آبغوره. استخاره برای کشف حقایق بزرگ است و مهمتر این که استخاره با قرآن کریم مثل «مدیریت» یک علم است؛ اگرچه پیش از این نمیدانستند مدیریت یک علم است و با این نگرش آن را بررسی نمیکردند.
«استخاره» یک علم است؛ علمی که هنوز ناشناخته مانده و برای ارایهٔ روشمند و علمی آن تلاشی صورت نگرفته است. هرچند امیدواریم روزی فرا رسد که حقایق قرآنی آشکار شود و این کتاب عظیم آسمانی جایگاه واقعی خود را به عنوان منبع لایزال و پایانناپذیر علوم ربوبی در میان بشر به دست آورد و اگر ما امروز از استخاره به عنوان علمی از علوم قرآنی یاد میکنیم، فردا علوم ناشناختهٔ بسیاری از قرآن کریم کشف خواهد شد که در تیررس امروز ما نیست.
بر این اساس است که ما سعی کردهایم در حوزه با دیدی تازه، نو، روشمند و علمی به استخاره با قرآن کریم نگاه کنیم و حیات علمی آن را با تدریس اصول و قواعد ویژهٔ آن و تطبیق این قواعد با همهٔ آیات قرآن کریم پیگیری نماییم، بدون این که با کارهای علمی منافاتی داشته
(۶۱)
باشد و در تضاد با عقل گرایی یا مشورت قرار گیرد و از آن به عنوان امری خردستیز یاد شود؛ چرا که اگر باور و عقیدهای ملاک علمی داشته باشد، همان حقیقت است. برای نمونه، این گزاره که هم اکنون روز است، چنانچه در واقع نیز روز باشد، افزوده بر این که یک باور است، یک حقیقت نیز میباشد؛ اما اگر شب باشد و فردی بگوید روز است، این امر ممکن است برای وی یک باور و اعتقاد باشد، ولی باوری است که با حقیقت مطابقت ندارد.
معرفت؛ یعنی شناخت باورهایی که با حقیقت هماهنگ و همسوست، اگر غیر از این باشد، آن باور یک توهم است؛ اما اگر اعتقاد همراه با دلیل و تجربه باشد با عقلانیت و حقیقت مناقاتی ندارد.
گرهگشایی از مشکلات و انتخاب و برگزیدن گزینهٔ صحیح در زندگی، تنها به شناخت حسی یا کلی امور و عقل که توانایی اتخاذ تصمیمهای بزرگی را دارد بسنده و محدود نیست و با آن که لازم است، کافی نمیباشد و استخاره گزینهٔ شناخت باطن را جبران میکند و مکمل دریافت عقل به شمار میرود و نه نافی آن. استخاره باوری است که با حقیقت مطابقت دارد، اما حقیقتی که در دسترس عقل محدود و صوری نیست، بلکه از طریق قرآن کریم و با بهره بردن از اصول و قواعدی ویژه و توجهات باطنی به آن دست مییابد؛ حقیقتی که میتواند ما را به امری بهتر از آنچه عقل آن را مینمایاند رهنمون شود.
جایگاه استخاره در زندگی
انجام استخاره به صورت متعارف همانند مشورت به مقتضای عقل است و افرادی که مشورت نمیکنند استبداد رأی یا اعتماد به نفس مضاعف دارند اما اهل مشورت افزوده بر این که خودبرتر بین و متکبر نیستند، از نظر کارشناسی دیگران بهره میبرند. استفاده از استخاره نیز
(۶۲)
چنین است.
کسی که در کار خود مشورت میکند یا از خداوند طلب خیرمینماید، فرد فروتنی است و افزوده بر این مثبتگراست و طلب خیر از نظر اخلاقی امری نکوهیده و منفی نیست. برخلاف «تطیر» و بد خواستن و تفأل به بد زدن که صفتی ناپسند است. البته، در مراتب بالای ایمان، فرد مؤمن به حوادثی که برای وی قضا و تقدیر میشود راضی و خرسند میگردد و کمتر میشود که از استخاره استفاده نماید. نگارنده چگونگی مراتب ایمان و معرفت را در درسهای منازل السائرین توضیح دادهاست.
استخاره توجه به حق تعالی را نیز دارد که صفت مثبت اخلاقی دیگری است. استخاره افزوده بر به دست دادن سیر وسلوک و شیوهٔ درست زندگی، چون طلب خیر از خداوند است، توجه به حق تعالی را نیز با خود دارد و این امر علامت ایمان استخاره کننده و صفت کمال اوست. فایدهٔ دیگر استخاره این است که کسی که ادعای عقل کل بودن را ندارد و گاه به شک و حیرت گرفتار میآید، با انجام آن تصمیم قاطع بر ادامهٔ روند کار خویش را به دست میآورد. وجود استخاره، اصلی کمالی در دین است و آن این که دین بنبست ندارد و هیچ گاه حیرت را از کسی نمیپذیرد. در زندگی هر کسی به طور طبیعی شک ایجاد میشود و شریعت که سردر گمی و دودلی و حیرت را از کسی نمیپذیرد و تنها برای رفع شک در عبادات و بهویژه در نماز رهنمونهای بسیاری نموده، روش استخاره را پیشنهاد داده است تا پیروان خود را از شک بیرون آورد و نگذارد آنان در بنبست باقی بمانند.
دین مبین اسلام دینی است که در هیچ زمینهای بنبست ندارد. ما در بحثها فراوان گفتهایم که اگر حکمی در دین وجود داشته باشد و با همان حکم نشود حقانیت و عقلانیت دین اسلام را ثابت کرد، آن حکم
(۶۳)
پیرایه است و حکم خداوند تبارک و تعالی نیست.
امر مهمی که باید بر آن دقت داشت، رابطهٔ استخاره با مشورت و استفاده از نظر کارشناسان است؛ از این حیث که آیا مشورت بر استخاره پیشی دارد یا قضیه بر عکس است و باید نخست استخاره نمود و سپس با مثبت بودن انجام کار به مشورت روی آورد. آیا با وجود استخاره، جایی برای رجوع به مشورت میماند و مشورت با انجام استخاره بدون ملاک نمیگردد یا آن که با انجام مشورت و مثبت بودن پاسخ آن، ملاک و معیاری برای انجام استخاره نمیماند؟ همچنین بر فرض انجام استخاره و مشورت، و در صورت پیشامد تنافی و تعارض میان آن دو، تقدم با کدام است و تعارض و تنافی آن را باید چگونه برطرف نمود؟
باید دانست مشورت امری عقلایی و نیز عقلانی است و خرد آدمی حکم میکند که پیش از انجام هر کاری، نظر خبرگان و کارشناسان فن به دست آید و انسان باید در انجام هر کاری آگاهانه و با مجوز کارشناسان و کارآگاهان وارد شود. البته این نیمی از کار را مینماید و نیمهٔ پنهان کار در تیررس استخاره است اما با وجود حیرت و تردید و نداشتن آگاهی از آن میتوان شک را با استخاره برطرف نمود و نیمهٔ پنهان کار را نیز به دست آورد. در بسیاری از کارها مشورت میتواند عاقبت و فرجام کاری را به ما بنمایاند و در چنین اموری نیاز الزامی به گرفتن استخاره نیست، اما در پارهای از کارها چنین نیست و با نظر مشورتی کارشناسان نمیتوان از نتیجهٔ کار اطمینان یافت و در چنین مواردی که بیشتر در کارهای کلان است میتوان به استخاره مراجعه داشت. استخاره و مشورت با هم تنافی ندارند و هر یک دیگری را تکمیل میکند. مشورت نیمهٔ آشکار کار را به دست میدهد و استخاره دغدغههای باطنی را از میان بر میدارد و نیمهٔ پنهان و باطن کار را آشکار میسازد. با این توضیح به
(۶۴)
دست میآید که بر فرض تنافی نظر کارشناسان با استخاره، این حکم استخاره است که بر نظر کارشناسی تقدم دارد؛ چرا که استخاره در نمایاندن فرجام کار به باطن کار نیز نظر دارد؛ برخلاف نظر کارشناسان که تنها جنبههای ظاهری کار را میبینند و بر باطن کارها و پشت پردهٔ آن آگاهی ندارند و این گونه است که مخالفت با امر ارشادی استخاره سزاوار نیست. بر این اساس باید گفت: مشورت و استفاده از نظر کارشناسان بر انجام استخاره در کارهای خرد و کارهایی که میتوان بر ظاهر و فرجام امر با مشورت دست یازید، تقدم دارد و تنها در انجام کارهای کلان است که مشورت تقدم زمانی ندارد؛ به این معنا که در چنین کارهایی که حیرت و تردید خواهان با مشورت پایان نمیپذیرد و به اطمینان دست نمییابد سزاوار نیست نخست مشورت نمود و سپس به استخاره روی آورد؛ چرا که بر فرض منفی بودن پاسخ استخاره، خواهان زحمت مشورت را بر خود هموار نموده و بهویژه در مسایل خانوادگی و ازدواج و مسایلی که با روح و روان وی ارتباط دارد و تأثیر عاطفی بر او میگذارد، گاه سبب بروز اذیت و آزار و فشارهای روانی میگردد.
بر فرض تعارض مشورت و استخاره، این استخاره است که بر مشورت حاکم است و باید آن را بر نظر کارشناسی برتری داد و مقدم داشت؛ چرا که استخاره هم ظاهر کار را مینمایاند و هم باطن آن را و چیزی که جامع میان ظاهر و باطن است بر مشورت که تنها نمایندهٔ ظاهر است برتری دارد.
نکتهٔ دیگری که در این بحث حایز اهمیت است این است که بر فرض انجام استخاره و مثبت بودن پاسخ آن، باز نباید مشورت را نادیده گرفت و انجام مشورت در این صورت نیز به استحکام عمل و دقت در انجام آن کار میانجامد و استفاده از نظر کارشناسان و تحلیل و بررسی
(۶۵)
لازم آن، سبب میشود کار به بهترین شیوه و آسانترین روش انجام پذیرد و نمیتوان با انجام استخاره، عقل و نیمهٔ ظاهر را نادیده گرفت و چنین نیست که استخاره بتواند جانشین کاملی برای مشورت باشد و جای آن را بگیرد. البته، به این معنا که با انجام استخاره، عقل بهترین حاکم در نیمهٔ ظاهر کار است و چنین نیست که استخاره بتواند نیمهٔ ظاهر کار را به صورت جزیی و موردی نشان دهد؛ همانگونه که در نیمهٔ باطن نیز چنین است و از نمایاندن باطن کار به صورت گسترده و جزیی ناتوان است و باید حد و مرز استخاره را مطلق ندانست و آن را در جای خود و در مرزهای آن اعتبار نمود. از این روی باید برای رفع مشکلات نیمهٔ ظاهر کار تفکر و اندیشهورزی داشت و مشورت و استفاده از نظر کارشناسان را نادیده نگرفت؛ زیرا توان ادارهٔ عقل و خرد آدمی در نیمهٔ ظاهر توانی گسترده است و جزییات امر را به دقیقترین وجه بر میرسد. البته، اگر کارشناس مورد نظر در فن و رشتهٔ خود خبره باشد. بله، با فرض تعارض میان مشورت و حکم عقل، این استخاره است که به سبب جمع میان ظاهر و باطن، بر آن حکومت و پیشی دارد. با این توضیح به دست میآید استخاره، تفکر و مشورت هر یک دارای مرزهایی است که نباید آن را در هم آمیخت و نباید هیچ یک را نیز نادیده گرفت، بلکه هریک را در جای خود مکمل دیگری دانست.
باید توجه داشت این بحث در استخاره با قرآن کریم مطرح است و نه در استخاره به معنای طلب خیر؛ چرا که استخاره به معنای طلب خیر نوعی دعاست و بر هر چیزی تقدم دارد.
نکتهٔ دیگری که در این میان حایز اهمیت است این است که استخاره در صورتی حاکم است که توسط صاحب استخاره یا دانای به دانش استخاره که دلی مصفا دارد و قدرت ارتباط با باطن امر را دارد
(۶۶)
انجام گرفته باشد، اما در غیر این صورت، این مشورت است که به سبب داشتن ضوابط محکمتر و به دلیل ظاهری بودن قابل امتحان و بازنگری است، و در این صورت، مشورت بر استخارهای که به فرد خوانده و استخاره گیرنده اطمینان نمیباشد برتری دارد.
(۶۷)
(۶۸)