توضیح المسائل : جلد یکمتوضیح المسائل : جلد یکم
توضیح المسائل جلد یکم احکام دینی برابر با فتاوای حضرت آیتالله العظمی حاج محمدرضا نکونام ادام الله ظله العالی
بخش دوم: طهارت و نجاست
۲ ـ طهارت و نجاست
درآمد
پس از بیان احکام تقلید که پیش زمینه کردار شرعی است، احکام طهارت و نجاست دنبال میگردد.
طرح پاکی و نجسی پدیدهای شرعی است که تنها فقه عهدهدار بیان احکام آن است و در مقابل، ادراک تمیزی و کثیفی، امری عرفی و عقلایی است که افزون بر دین، بهداشت نیز از آن سخن به میان میآورد.
«طهارت»، پاکی از نجاست شرعی است که در بسیاری از کارها؛ مانند: نماز، روزه، خوردن و آشامیدن ضرورت دارد و «نجاست» به معنای نجس بودن یا نجس شدن چیزی است. بر این پایه، چیزهایی که شارع آن را نجس دانسته است؛ به گونهای که به هیچ رو پاکی در آن راه ندارد و از پلیدی و نجس بودن جدا نمیشود، با عنوان «نجس»، و دیگر چیزهایی که از دید شرع نجس نیست، ولی با برخورد به نجاست، نجس میشود، با واژه «متنجّس» یاد میشود.
با این وجود، واژه «نجاست» در یکی از دو مورد زیر به کار میرود:
(۴۱)
یکم ـ چیزی که ذات آن «نجس» است و هیچگاه از پلیدی آشکار یا نهان و مادی یا غیر آن جدایی ندارد.
دوم ـ موردی که نجس به چیز پاکی برسد و آن را «متنجس» سازد.
هر یک از این دو کاربرد با نشانههای گفتاری (قرینهها) باز شناخته میشود.
ملاک پاکی و تمیزی
همانگونه که گفته شد، طهارت و نجاست شرعی متمایز از تمیزی و کثیفی طبعی و عرفی است و شناخت پدیدههای پاک و نجس تنها با معرّفی شارع مقدس اسلام ممکن است، ولی ادراک تمیزی و کثیفی بر عهده عرف و عقلا میباشد؛ بنابراین، طبع انسان، خود مییابد که چه چیزی تمیز یا کثیف است؛ شاید چیزی از دید شرع نجس باشد، ولی آدمی آن را کثیف نداند؛ مانند: کافر، یا چیزی کثیف باشد، ولی نجس نباشد؛ مانند: عرق تن و خلط سینه و بینی؛ چنانکه ممکن است چیزی هم نجس باشد و هم کثیف؛ مانند: ادرار و مدفوع ـ و بسیاری از چیزها پاک و نیز تمیز است؛ مانند: آب.
بر این اساس، ملاک تمیزی و کثیفی، طبع آدمی است که در انسانها گوناگون میباشد، ولی ملاک پاکی و ناپاکی تنها گفته شارع است و هر عقلی بهطور کامل آن را در نمییابد؛ هرچند رهنمود شارع نیز ملاک و معیار ویژه خود را دارد.
راه پی بردن به نجاست
م « ۳۵ » نجاست هر چیز از سه راه دانسته میشود:
یکم ـ انسان، خود یقین یا اطمینان به نجاست چیزی یابد.
گمان آدمی ـ هر اندازه هم که قوی باشد ـ تا به اطمینان نرسد، پرهیز از چیزی را لازم نمیسازد. بنابراین، استفاده از غذاها و نوشیدنیهایی که در اماکن عمومی و مغازهها ارایه میگردد و به نجاست آن اطمینان و آگاهی پیدا نمیشود، جایز است؛ هرچند رعایت بهداشت شایسته است.
(۴۲)
دوم ـ کسی که چیزی را در اختیار دارد؛ مانند: صاحب خانه یا صاحب رستوران خبر دهد که آن چیز نجس است؛ البته، اگر انگیزه دروغ در کار نباشد.
سوم ـ دو نفر عادل از ناپاکی چیزی آگاهی دهند؛ هرچند از گفتار آنان اطمینان به نجاست نیز حاصل نشود.
م « ۳۶ » اگر از گفته عادل یا فردی راستگو و مطمئن به نجاست چیزی اطمینان یابد، پرهیز از آن لازم است.
م « ۳۷ » اگر از گفته نابالغ، دیوانه یا فاسق نیز به نجاست چیزی اطمینان یابد، پرهیز از آن لازم است.
نجسهای دهگانه
م « ۳۸ » در میان پدیدهها، تنها ده چیز نجس است و بقیه چیزها همه پاک است. این ده چیز عبارت است از: ادرار، مدفوع، منی، خون، مردار، سگ، خوک، کافر، شراب و آبجو (فقّاع).
۱ و ۲ ـ ادرار و مدفوع
م « ۳۹ » ادرار و مدفوع انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد؛ بهگونهای که اگر رگ آن را ببرند، خون از آن با فشار بیرون میآید؛ مانند: حیوانات درنده، نجس است.
م « ۴۰ » فضله حشرات کوچکی که گوشت ندارد؛ مانند: پشه، مگس و سوسک پاک است.
م « ۴۱ » پرهیز از فضله حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد؛ مانند: ماهیهای حرام گوشت لازم نیست.
م « ۴۲ » فضله و ادرار حیوان حلال گوشت؛ هرچند خون جهنده داشته باشد؛ مانند: گاو و گوسفند پاک است.
م « ۴۳ » فضله و ادرار پرندگان پاک است؛ خواه حلال گوشت باشد؛ مانند: کبوتر و کبک، یا حرام گوشت؛ مانند: باز، خفّاش و طاووس.
(۴۳)
م « ۴۴ » ادرار و مدفوع حیوانی که انسان با آن نزدیکی کرده نجس است.
م « ۴۵ » ادرار و مدفوع حیوان حلال گوشتی که از شیر خوک خورده؛ به گونهای که استخوان وی از شیر خوک سخت گردیده یا گوشت بر آن روییده، نجس است.
۳ ـ منی
م « ۴۶ » منی انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است؛ خواه حلال گوشت باشد یا حرام گوشت.
م « ۴۷ » ترشحاتی که مردان و بهویژه زنان در خود مییابند و در ظاهر با منی همانندی دارد، اگر به منی بودن آن اطمینان نیابند، منی بهشمار نمیآید و پاک است.
۴ ـ خون
م « ۴۸ » خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است؛ خواه حیوان حلالگوشت باشد یا حرام گوشت، کوچک باشد یا بزرگ.
م « ۴۹ » خون و اجزای حیوانی که خون جهنده ندارد پاک است؛ خواه دارای گوشت باشد؛ مانند: مار، ماهی و قورباغه، یا نباشد؛ مانند: مگس و پشه.
م « ۵۰ » اگر در خون بودن چیزی شک شود، آن چیز، خون بهشمار نمیآید و پاک است.
م « ۵۱ » اگر شک شود که مایعی خون است یا خونابه، آن مایع خون بهشمار نمیآید.
م « ۵۲ » اگر در مایعی ـ که مانند خون است ـ شک شود که خون حیوان است یا چیز دیگری، خون حیوان شمرده نمیشود و پاک است و همچنین اگر شک شود که خون گرفته شده از آنِ حیوانی است که خون جهنده دارد یا غیر آن، پاک میباشد.
م « ۵۳ » خونی که حشرات کوچک؛ مانند: پشه، از بدن آدمی میمکد، پس از آنکه جزو بدن آنها شمرده شود، خون انسان بهشمار نمیآید و پاک است.
خون حیوان حلال گوشت
(۴۴)
م « ۵۴ » اگر حیوان حلال گوشتی ذبح شرعی گردد و خون آن بهگونه عادی بیرون آید، بقیه خونی که در بدن آن باقی میماند پاک است، ولی خوردن آن حرام میباشد.
م « ۵۵ » خونی که بهخاطر مانع، به مقدار غیرعادی در بدن حیوان باقی میماند یا به تن آن باز میگردد نجس است و اگر با چیزی برخورد کند، آن را نجس میسازد.
م « ۵۶ » خونی که به صورت عادی در میان گوشت یا جگر حیوان است، چون بخشی از گوشت بهشمار میآید پاک است و خوردن آن اشکال ندارد.
م « ۵۷ »خون بستهای که در شیارهای درون حیوان یا در تکههای حرام آن؛ مانند: سپرز(طحال) و بیضهها میماند؛ اگر سرایتپذیر باشد یا حالت مایع بودن خود را از دست نداده باشد، نجس است. البته، خوردن آن در هر صورت حرام میباشد.
خون در تخم مرغ
م « ۵۸ » پرهیز از لختهای که در میان تخممرغ مانند خون دیده میشود واجب نیست؛ هرچند با زرده یا سفیده تخممرغ نیز آمیخته گردد؛ خواه آمیختگی سبب از بین رفتن لخته خون گردد بهگونهای که دیگر خونی دیده نشود یا سبب آن نگردد.
شیر آمیخته به خون
م « ۵۹ » اگر به هنگام دوشیدن شیر حیوان، خونی همراه شیر دیده شود، آن خون نجس است و شیر را نیز نجس میسازد.
خون لثه
م « ۶۰ » اگر از لثه یا قسمت دیگر دهان، خونی بیرون آید و به اندازهای کم باشد که در آب دهان از بین برود، پاک است و فرو بردن آن اشکال ندارد و چنانچه از دهان بیرون بریزد، سبب نجس شدن چیزی نمیشود.
م « ۶۱ » مایعی که از بینی یا چشم خونآلود بیرون میآید؛ اگر آلوده به خون
(۴۵)
نباشد، پاک است و لازم نیست از آن دوری شود.
خون بسته شده
م « ۶۲ » خونی که به واسطه کوبیدگی جایی از بدن، زیر پوست یا ناخن بسته شده و از روان شدن باز مانده است؛ اگر بهگونهای باشد که دیگر به آن خون نگویند، پاک است و در صورتی که به آن خون گفته شود، تا ناخن یا پوست سوراخ نشود، مانع وضو و غسل نیست، ولی هرگاه پوست و ناخن بهگونهای سوراخ شود که آن خون از ظاهرِ بدن بهشمار آید و بتوان آن را بدون زحمت و زیان بیرون کشید، باید برای وضو و غسل بیرون آورده شود. البته، اگر این کار زیان یا زحمت فراوان داشته باشد، باید وضو یا غسل را بهصورت «جبیره» گرفت؛ به این ترتیب که اطراف محل کوبیده شده را بشوید و پارچهای روی محل کوبیدگی بگذارد و دست خیس خود را روی آن بکشد و به تیمم هم نیازی نیست.
م « ۶۳ » اگر پس از کوبیدگی و شکافته شدن پوست یا ناخن، شک شود که ماده سخت و سیاه زیر آن خون است یا چیز دیگر، آن ماده پاک است و سختی یا سیاهی آن مانع طهارت نمیباشد.
خون در غذا
م « ۶۴ » اگر خونی؛ هرچند اندک باشد، در خوراک یا مایعی بریزد؛ خواه آن مایع در حال جوشیدن باشد یا نباشد و آن خون محسوس نباشد و با غذا بجوشد، همه غذا، مایع و ظرف آن نجس میگردد. برای آگاهی یا اطمینان به ریخته شدن خون، دیدن با چشم شرط نیست.
خونابه زخم
م « ۶۵ » زردابهای که هنگام بهبودی در اطراف زخم دیده میشود؛ چنانچه با خون آمیخته نباشد و به جای نجس نرسیده باشد، پاک است. همچنین زردآبهای که در جای خراشیدگی پوست دیده میشود، اگر همراه با خون نباشد، پاک است.
م « ۶۶ » اگر مایعی در جای خراشیدگی یا کنده شده پوست باشد و در خون
(۴۶)
بودن یا به همراه خون بودن آن شک شود، آن مایع محکوم به طهارت است، ولی اگر مایع در محلی باشد که سابق بر این زخم بوده و بهبودی یافته است و در خون بودن آن شک شود، آن مایع محکوم به نجاست است و اگر خون نباشد، آگاهی از نجاست پیشین در نجس بودن آن کافی است.
۵ ـ مردار
م « ۶۷ » بدن مرده مسلمان نجس نیست؛ هرچند به غسلهای سهگانه نیاز دارد.
م « ۶۸ » به دنبال برخورد و تماس با بدن مرده، پیش از غسل دادن و پس از سرد شدن آن، غسل مسّ میت واجب میگردد.
م « ۶۹ » مردار حیوانی که خون جهنده دارد ـ حلالگوشت باشد یا حرامگوشت ـ نجس است؛ خواه خود مرده باشد یا به شیوه غیر شرعی کشته شده باشد.
م « ۷۰ » مردار حیوانی که خون جهنده ندارد؛ مانند: ماهی و قورباغه، نجس نیست.
اجزای پاک مردار
نفس حیوانی بر همه اعضا و بخشهای بدن که حس دارد، چیره است و هیچ عضو و پارهای از چیرگی و سلطه نفس دور نیست.
نفس حیوانی، مرتبه پایینی از حیات تجرّدی است و روح، مرتبه بالاتری از نفس است. دستهای از حیوانهای برتر، مرتبه پایین روح و بسیاری از آنها نیز تنها مرتبه پایین نفس را دارا هستند؛ بنابراین، حیوان با جداشدن نفس از بدنش مردار میگردد.
م « ۷۱ » فقه، تنها از پاک بودن آن بخشهایی از بدن حیوان سخن میگوید که دارای حس نیست و هنگامی که حیوان هنوز زنده است، با جدا شدن آن بخش، احساس درد نمیکند. بر این اساس، پشم، کرک، پر، چنگال، شاخ، مو، ناخن و دندان مردار؛ خواه حیوان باشد یا انسان، پاک است و اگر دستِ خیس به آن برخورد کند، نجس نمیشود.
(۴۷)
م « ۷۲ » همه اجزای بدن حیوانی که نجس است؛ مانند: سگ و خوک، نجس است و میان بخشهای ذکر شده در مسأله پیش و دیگر پارههای بدنِ آن تفاوتی نیست. بنابراین، اگر چیز خیسی به مو، ناخن و دندان این حیوانات برسد، نجس میشود.
شک در مردار
م « ۷۳ » اگر در مردار بودن حیوانی شک شود و خود آن حیوان نجس نباشد، پاک است.
م « ۷۴ » اگر شک شود که مرداری خون جهنده دارد یا خیر تا نجس باشد یا نه، نجس دانسته نمیشود و همه بخشهای آن پاک است، ولی در صورتی که شک در حس داشتن عضوی از حیوان مرده باشد؛ آن بخش نجس میباشد.
عضو جدا شده
م « ۷۵ » اگر از تن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد و زنده است گوشت یا عضو دیگری که حس دارد جدا شود؛ آن عضو نجس است و حکم مردار را دارد.
م « ۷۶ » آنچه همراه جنین است بر دو دسته میباشد:
یکم ـ چیزی که بدن جنین شمرده میشود؛ مانند: نطفه، علقه و مضغه تا پیش از چهار ماهگی ـ که روح به صورت عادی در جنین دمیده نمیشود ـ پاک است، ولی اگر به آن نطفه یا خون گفته نشود و روح در جنین دمیده شده باشد، در حکم مردار است و چنانچه جنین آدمی باشد، خود نیاز به غسل میت دارد و برخورد با آن، سبب غسل مس میت میگردد؛ هرچند خود این اجزا نجس نیست، مگر آن که به نجس آلوده باشد.
دوم ـ چیزهایی مانند: کیسه آب، جفت، بند ناف؛ چنانچه آلوده به خون یا نجاست دیگری نباشد، نجس نیست.
پوست اضافی بدن
م « ۷۷ » پوستهای اضافی که از لب، سر، دست یا دیگر جاهای بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد جدا میشود و خون یا گوشت به همراه ندارد؛ خواه
(۴۸)
خود جدا شود یا کسی آن را جدا سازد، پاک است؛ خواه به هنگام افتادن، رسیده و کامل شده باشد یا نه، و یا با فشار جدا گردد یا بدون فشار، همراه با درد جدا شود یا بدون درد.
تخم مرغ در شکم مرغ مرده
م « ۷۸ » تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون میآید؛ هرچند پوست روی آن سخت نشده باشد، اگر بهگونهای است که نجاست به درون آن نمیرود، پاک است؛ هرچند سطح ظاهری آن به سبب برخورد با رطوبت تن مردار نجس میگردد و لازم است آب کشیده شود.
پنیر مایه یا شیر مردار
م « ۷۹ » اگر برّه یا بزغاله پیش از علفخوار شدن مردار شود، پنیر مایهای که از شیردان آن بیرون میآید پاک است، ولی سطح ظاهری آن به سبب برخورد با رطوبت بدن مردار نجس شده و پاک نمودن آن لازم است.
م « ۸۰ » اگر حیوان حلال گوشتی؛ مانند: گوسفند و گاو مردار شود و در پستان آن شیری باقی بماند، آن شیر به خاطر برخورد با رطوبت بدن مردار نجس است.
کالای تولیدی در کشورهای غیر مسلمان
م « ۸۱ » همه خوراکیهای غیرگوشتی؛ مانند: روغن، کره و پنیر و کالاهای غیرخوراکی؛ مانند: دارو، عطر، ادکلن، صابون و واکس که تولیدی کشورهای غیراسلامی است یا در همان کشورها مورد استفاده مسلمانان قرار میگیرد، اگر به نجاست آن اطمینان حاصل نشود، پاک است.
م « ۸۲ » گوشت یا پوست حیوانی که از کشورهای غیراسلامی آورده میشود، نجس است و خوردن آن حرام میباشد، مگر آن کهبهگونهای ذبح شرعی آن دانسته شود و تنها مسلمان بودن فروشنده برای پی بردن به پاکی آن بسنده نیست.
گوشت، پیه و چرم
م « ۸۳ » گوشت، پیه و چرمی که در بازار مسلمانان یافت میشود پاک است و خرید و فروش و بهکار بردن آن اشکال ندارد و پوشیدن لباس چرمی که به این
(۴۹)
صورت فراهم میگردد، برای نماز بدون اشکال است.
م « ۸۴ » هر چیزی که در دست مسلمان است؛ هرچند در کشوری غیر اسلامی باشد، پاک است، مگر اطمینان یابد که وی آن را از کافر گرفته است و یا مسایل شرعی خود را رعایت نمیکند.
م « ۸۵ » اگر اطمینان یابد که کافری برای جلب اطمینان مسلمانان، مسایل شرعی را در زمینههای ذکر شده رعایت میکند، همه کالاهای تولیدی وی پاک است و خرید و فروش و بهکار بردن آن اشکال ندارد.
م « ۸۶ » اگر در کشورهای غیر اسلامی، مسلمانی با این کالاها همانند کالاهای پاک برخورد کند، میتوان به کردار مسلمان اطمینان نمود و آن را پاک دانست، مگر آن که اطمینان شود آن مسلمان مسایل شرعی خود را رعایت نمیکند.
م « ۸۷ » درباره کالاهای تولیدی ذکر شده، اگر در بازار مسلمانان باشد یا مسلمانی در تولید آن نقش داشته باشد، به هرگونه شکی توجه نمیشود. همچنین به شک درباره رعایت کردن تولید کنندگان نسبت به احکام شرعی اعتنا نمیشود.
م « ۸۸ » خرید کالا از کافری که دانسته میشود آن را از مسلمان گرفته و بدون تصرفی بهدست مسلمان رسانده است، اشکال ندارد.
م « ۸۹ » اگر فراوردههای گوشتی و کالایی را از مسلمانی بگیرد که دستورهای شرعی را رعایت نمیکند و آن فراورده یا کالا را از کافری گرفته، لازم است از آن دوری نماید.
جانوران پاک
م « ۹۰ » همه جانوران خشکی، آبزی، وحشی، اهلی، گوشتخوار، علفخوار، درنده، بیآزار، دارای چنگال یا بدون چنگال، از خانواده حشرهها باشد یا پرندگان یا خزندگان؛ غیر از سگ و خوک خشکی، پاک است.
۶ و ۷ ـ سگ و خوک
م « ۹۱ » همه اجزای طبیعی خوک و سگی که در خشکی زندگی میکند؛
(۵۰)
مانند: مو، ناخن، پنجه، استخوان؛ حتّی آب دهان، چشم و بینی آن نجس است و در این حکم تفاوتی ندارد که سگ از چه گونهای باشد؛ شکاری باشد یا خانگی، سگ گله باشد یا ولگرد یا زینتی و یا عادی و خواه آلوده و کثیف باشد یا بهداشت کامل نسبت به آن رعایت گردد.
م « ۹۲ » سگ و خوک دریایی، مانند دیگر جانوران پاک است.
م « ۹۳ » اگر حیوانی از سگ و خوک یا از جفتگیری یکی از این دو با حیوان دیگری زاده شود و به آن سگ و خوک نگویند، پاک است.
م « ۹۴ » اگر عرف مردم، حیوانی را سگ یا خوک بداند، آن حیوان نجس است؛ هرچند از سگ و خوک زاده نشده باشد.
۸ ـ کافر
سخن گفتن از کافر در ردیف نجاستها به معنای آن است که وی به سبب کفر خویش، از مقام انسانی سقوط کرده است و حکم به کفر کسی نمودن، همچون حکم دادن به قتل و کشتن وی است که میتواند به حق یا ناحق باشد؛ بنابراین، لازم است با اهتمام تمام و آگاهی کامل، از کفر بحث شود؛ به گونهای که از هر انحراف و کژروی بهدور باشد. این در حالی است که شناخت کافر، امر پیچیدهای است که گاه میتواند در کسوت فردی مسلمان و اهل قبله ظاهر گردد یا خود را در چهره فردی که پیامبری صاحب کتاب یا دستهای از پیامبران را باور دارد بنمایاند، یا به صورت آشکارا در افراد ملحد، مادی و بت پرست ظهور یابد. بنابراین، بر اثر اهمیت مورد، لازم است در شناخت کفر و کافر اهتمام فراوان و دقت ویژهای به کار رود.
م « ۹۵ » کافر به کسی گفته میشود که خداوند متعال را انکار نماید یا درباره حقتعالی شک داشته باشد؛ مانند: افراد ملحد، مادی و بتپرست ـ یا دوگانگی را باور داشته باشد؛ مانند آنچه به باورمندان به یزدان و اهریمن نسبت داده میشود، یا سهگانگی را باور داشته باشد؛ مانند: کسانی که به اقانیم سهگانه (اب، ابن و روحالقدس) عقیده دارند یا درباره پیامبری و خاتمیت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله شک یا انکار داشته باشند یا به چیزی که سبب دروغ بستن به ایشان میشود باور
(۵۱)
نداشته باشند؛ مانند: انکار و شک در وجوب نماز و روزه که چنین باوری ناگزیر به دروغ پنداشتن خدا و رسول میانجامد؛ خواه از آن آگاه باشد یا ناآگاه؛ ضروری بودن آن را بداند یا نداند؛ امر موردِ انکار یا شک، ضروری دین باشد یا غیر ضروری؛ درباره مبدء و معاد و اصول دین باشد یا اخلاق یا فروع دین، و خواه وی خود را مسلمان بداند و مانند مسلمانان رفتار نماید یا خیر، در هر صورت، یکی از ویژگیهای یاد شده برای کافر دانستن وی کافی است.
م « ۹۶ » دوگانهپرستی؛ خواه دارای پیشفرضهای پنداری باشد یا خیر، تا مورد باور قرار نگیرد و دروغ پنداشتن خدا و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را همراه نداشته باشد، سبب کفر نمیگردد.
م « ۹۷ » بر زبان نیاوردن شهادت و گواهی ندادن به اسلام، کسی را کافر نمیکند؛ هرچند در صورتی که سابقه مسلمانی یا تبعیت اسلام را نداشته باشد، احکام مسلمانی درباره او جاری نمیگردد و نمیتوان او را مسلمان بهشمار آورد.
اهل کتاب
م « ۹۸ » اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان، یا زرتشتیان که چیزی مانند کتاب دارند) کافرند و نسبت داشتن به حضرت موسی علیهالسلام یا حضرت عیسی علیهالسلام یا کتاب آسمانی، کفر آنها را برطرف نمیسازد؛ زیرا گذشته از دوگانه باوری یا باور به اقانیم سهگانه، منکر پیامبری رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و خاتمیت آن حضرت میباشند و اگر چندگانه باور نباشند و به پیامبری و خاتمیت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله گواهی دهند، دیگر یهودی یا مسیحی شناخته نمیشوند.
نجس بودن کافر
م « ۹۹ » نجس بودن کافر مانند دیگر نجاستهای شرعی امری واقعی است و همه اجزا و رطوبت بدن؛ حتّی مو، ناخن، آب دهان، چشم و بینی و عرق وی نجس است و در این زمینه، میان کافر کتابی و غیر آن تفاوتی نیست.
م « ۱۰۰ » نجاست عینی و شرعی کافر، امری غیر از نجس شدن آن در برخورد با برخی از نجاستها مانند شراب است.
(۵۲)
م « ۱۰۱ » نجس بودن کافر و اهل کتاب امری سیاسی و اعتباری و به معنای پلیدی ظاهری و پنداری نیست تا تنها برای دور نگهداشتن مسلمانان از معاشرت با آنها باشد، بلکه امری تکوینی و واقعی است که ناگزیر با کفر و نجاست واقعی آنها همراه است.
کفر و ارتداد
م « ۱۰۲ » مرتدّ فطری و ملّی کافر است. مرتد فطری، مسلمان زادهای است که بعد از پذیرش اسلام به کفر گراییده و مرتد ملی، کافر زادهای است که بعد از پذیرش اسلام به کفر سابق خود بازگشته است.
خوارج و ناصبیها
م « ۱۰۳ » از دیگر نمونههای روشن کفر، خوارج و ناصبیها هستند که با امامان معصوم علیهمالسلام و به ویژه حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام دشمنی، کینه و ستیز دارند. اینان از فرومایهترین کافرانند؛ هرچند همه کافران در نجس بودن، حکم یکسانی دارند.
م « ۱۰۴ » بدترین کافران ـ که در صورت توانمندی و در پینداشتن تباهی، کشتن آنها واجب است ـ کسانی هستند که با خدا و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله یا حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرات ائمه معصومین علیهمالسلام یا هر یک از پیامبران الهی و فرشتگان خداوند ستیز و دشمنی آشکار دارند یا به آنها دشنام میدهند و بیحرمتی میکنند.
حکم حاضر در صورتی است که وی دیوانه نباشد یا خشم فراوان و کنترل نشدنی نداشته باشد؛ اگرچه وی باز گناهکار است؛ چرا که در هیچ حالی چنین رفتاری دور از گناه و سرکشی نمیباشد، مگر آنکه ویژگیهای مکلف شرعی را نداشته باشند و در ردیف مستضعفان فکری قرار گیرند که موارد اندکی دارد.
غالیان (زیاده انگاران)
م « ۱۰۵ » غالیان؛ کسانی هستند که درباره ائمّه معصومین علیهمالسلام غلوّ و زیادهانگاری دارند؛ به این معنا که ائمّه معصومین علیهمالسلام را ـ نعوذ باللّه ـ خدا میدانند. اینان گذشته از آنکه دارای باوری باطل و جاهلانه میباشند و در آگاهی و
(۵۳)
پذیرش حق نیز کوتاهی کردهاند، کافر، و ناگزیر نجس هستند، ولی هماکنون نمیتوان کسی را با چنین باوری سراغ داشت و حتّی دستهای از درویشان که خود را «علی اللّهی» میدانند یا دیگران آنان را به این نام میخوانند، چنین باوری را ادّعا ندارند، بلکه آنها به سبب دوستی و ناآگاهی واژههایی ناهمگون را به شیوه «شَطْح»(۱) بازگو میکنند که به ظاهر معنای غلوّ دارد. البته، بر آگاهان دین لازم است که برای آگاه سازی آنان گامی مؤثر و مناسب بردارند.
م « ۱۰۶ » کسانی که همه ویژگیهای کمالی و اسما و صفات الهی را با دَهش و عنایت حقتعالی و بهگونه کمال پدیداری به حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام نسبت میدهند و با این وصف، ذات و کمال ذاتی را تنها برای حضرت حق منظور میدارند، نه تنها غالی نیستند و باور آنان اشکال ندارد، بلکه این باور، پایهای ارزشمند و مهم در دین دارد و از بالاترین مراتب ولایت و معرفت به اولیای الهی به شمار میرود و باورمندان آن از نمونههای آشکار ارادتمندان به اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام میباشند و خداوند منّان، توفیق رسیدن به چنین باور نوری و ملکوتی را تنها بهره بندگان پاک خود مینماید.
غلوّ در بستر تاریخ
در طول تاریخ اسلام، کسانی که درباره حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام باور نوری و ملکوتی داشتهاند بسیار به غلو متهم شدهاند؛ بهگونهای که اگر کسی دوستی خود به اهلبیت علیهمالسلام را بسیار آشکار میساخته از اهل غلو شناخته میشده است و ستیزهگران با ولایت و نیز عوام اهل دیانت به اینگونه سخنها بیشتر دامن زدهاند.
پدیده غلو درباره معصومین علیهمالسلام در گذشته تاریخی خود، مانند عملکرد رسانههای تبلیغی بیگانه با آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وضعیت کنونی است که اگر کسی همواره با عشق و علاقه از آن حضرت یاد نماید، مورد تهمتهای ناشایست قرار میگیرد، با آن که اینگونه کژ رفتاریها نه بیگانگان را جدا
۱ـ کلماتی است که به ظاهر معنای درستی ندارد؛ اگرچه در واقع به دور از اشکال است.
(۵۴)
میسازد و نه نشانگر همه دوستان میباشد؛ زیرا کسی که آشکارا دوستی با حضرت را اعلان میدارد، چگونه میتواند با او بیگانه باشد یا کسی که پیروِ عاشق و دنبالهرو راستین آن حضرت است، چگونه میتواند از آشکارسازی دوستی بسیار خود بهدور باشد و ناملایمی بیگانه را به جان نخرد.
بنابراین، نمیتوان کسی را با اتهام بیمورد و بدون توجه به مرزهای دقیق و باریک شرعی کافر نامید و او را نجس دانست.
حلول و اتحاد
م « ۱۰۷ » هیچ عارف سالکی از حلول و اتحاد، به معنای رایج و عامیانه آن؛ هرچند میتواند با توجیه، معنای درستی داشته باشد، یاد نمیکند و اگر کسی آن را با غزلسرایی و شطح و به زبان عاطفه و احساس دنبال کند، معنای مطابقی آن را منظور نمیکند و با آن نمیتوان به کفر کسی حکم نمود؛ بهویژه آن که بیشتر کسانی که این واژهها را رد میکنند، از درک درستی و نادرستی اینگونه معانی بهدورند و شناخت دقیقی از آن ندارند؛ چنانکه «حلول»، «اتحاد» و «وحدت وجود» را با هم و بهگونهای یکسان میآورند که این خود، نشانه بیگانگی آنها از این معانی است.
م « ۱۰۸ » اگر از حلول و اتحاد، معنای مادّی و حسی آن لحاظ شود و نشانه رسیدن بنده با جسم خود به حضرت حق باشد؛ بهگونهای که جسمانی بودن خداوند را بهدنبال آورد، گذشته از آن که این معنا باطل است و دلیلی ندارد، سبب کافر بودن مدّعی آن میگردد. البته، این حکم در صورتی است که مراد از جسم، تفاهم عرفی آن باشد، ولی در غیر مورد ذکر شده، معنای آن اجمال دارد و نمیتوان در آن باور یا رفتاری همراه دروغ پنداشتن خداوند و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را یافت.
وحدت وجود
م « ۱۰۹ » وحدت وجود به معنای درست و دقیق عرفانی و فلسفی خود، از والاترین پایههای بینش و بلندترین قلّههای کمال است که کمتر عارف محققی از فتح یا آرزوی دستیابی به آن، سخن سر میدهد و دریافت صحیح آن شایسته پندارهای همگانی ـ موافق و مخالف ـ نیست.
(۵۵)
م « ۱۱۰ » وحدت وجود به معنای «همه خدایند» یا «همه مانند خدایند» ـ که متأسفانه در برخی از عبارتهای فتوایی نیز آمده است ـ نمیباشد و اینگونه برداشتها از سستترین و مسمومترین گفتارهاست که ناآگاهان ظاهربین میگویند و هیچ عارف راهیافتهای چنین گزافهگویی را از وحدت وجود منظور نمیدارد.
اگر کسی چنین معنایی را در پندار خود داشته باشد؛ خواه به آن باورمند باشد یا ستیزهجو، ناگزیر از گناهکاران است و از حقیقت معنای آن بهدور میباشد؛ هرچند ممکن است نادانی چنین بیندیشد و آن را باور نماید و نادانی دیگر با ستیزهجویی چنین برداشتی از وحدت وجود داشته باشد و آن را نپذیرد. اینگونه پندارها به معنای صحیح آن ارتباطی ندارد و هر دو گروه با آن بیگانهاند. پس نباید درباره باریک باوریهای عقلی، نازکبینیهای عرفانی و ژرفنگریهای معرفتی، بدون آگاهی بایسته گفتوگو نمود و اندیشه و حال دیگران را پریشان ساخت، بلکه باید هر امر خطیری را به اهل آن واگذار نمود؛ بهویژه درباره چنین بلندای مهمی که نیاز به تیزبینی و دور اندیشی بسیار دارد و عالیترین جایگاه حقیقت ادراک و وصول انسانی است.
کسی که اگر از او درباره حکم پدیدههای ابتدایی، مانند الکل پرسش شود که پاک است یا نجس، یا برای نمونه، خوردن فلان ماهی حلال است یا حرام؟! در پاسخ میگوید: از ویژگی این پدیده ناآگاه است و پیش آگاهان بروید، بهتر است درباره چنین پدیدههای معنوی که برای همگان قابل فهم نیست، همین روش را دنبال کند و فهم و حکم اینگونه پدیدهها را به اهل آن واگذارد و مایه بیبهرهگی هرچه بیشتر خود و دیگران نگردد.
چه زیان بزرگی است که کسی افترای کفر و نجاست به اولیای خدا را از سر ناآگاهی تا قبر و قیامت به همراه برد!
چهرههای مشکوک در ایمان و کفر
م « ۱۱۱ » کسی که معلوم نیست مسلمان است یا کافر؛ خواه زنده باشد یا مرده، اگر جایی باشد که بیشتر افراد آن کافرند و نشانهای بر مسلمان بودن وی در دست
(۵۶)
نیست؛ هرچند نمیتوان او را کافر و نجس دانست، ولی در حکم مسلمان نمیباشد؛ برای نمونه، اگر وی زنده باشد، نمیتوان زن مسلمان به او داد و چنانچه مرده است نباید در گورستان مسلمانان بهخاک سپرده شود.
م « ۱۱۲ » اگر شخص مشکوکی به مسلمانی خود اقرار نماید، احکام اسلام بر او جاری میگردد و نیازی به جستوجو نیست؛ هرچند در اقرار وی شک باشد، ولی تا هنگامی که درباره او رفع شک نشود، نباید ویژگیهای خاص مسلمانی بر او بار گردد؛ برای نمونه، نمیتوان او را مسؤول کار یا امانتدار کسی یا چیزی قرار داد.
م « ۱۱۳ » کسی که در گذشته کافر یا مسلمان بوده است، اگر در کفر یا اسلام کنونی وی شک گردد، باید برابر زمان گذشته او حکم نمود؛ مگر آنکه نشانهای بر خلاف گذشته کافر باشد که در این صورت کافر دانسته نمیشود، ولی در مورد مسلمان؛ هرچند نشانهای برخلاف اسلام گذشته وی باشد، نمیتوان او را تنها با نشانه کفر، کافر دانست، بلکه همان باور و رفتار پیشین، ملاک مسلمانی وی است.
فرزند کافر و تبعیت و استقلال
م « ۱۱۴ » اگر پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگِ فرزند نابالغی همگی کافر باشند، بچه در حکم آنها میباشد و نجس است.
م « ۱۱۵ » ملاک کفر نابالغ، پدر و مادر وی است و با بودن این دو، پدربزرگ و مادربزرگ وی معیار قرار نمیگیرند؛ البته، در نبود پدر و مادر و بودن پدر بزرگ و مادربزرگ و در صورتی که نابالغ، ایمان خود را آشکار ننماید، به آنان میپیوندد.
م « ۱۱۶ » اگر تنها پدر یا مادر، مسلمان باشد، کودک آنان حکم او را دارد و پاک است و در نبود پدر و مادر؛ چنانچه پدربزرگ یا مادربزرگ مسلمان وی سرپرست بچه باشد، مسلمانی آنان سبب پاکی وی میگردد؛ هرچند پدر و مادر به هنگام زنده بودن کافر باشند. این حکم در صورتی است که بچه نسبت به دیانت بیتفاوت باشد و واکنشی از خود نشان ندهد.
م « ۱۱۷ » اگر بچهای که ممیز است و خوب و بد امور را تشخیص میدهد اسلام را باور کند، پاک است؛ هرچند پدر و مادر وی کافر باشند، ولی در صورتی که
(۵۷)
درباره اسلام، مشکوک یا سرگردان باشد، حکم پدر و مادر کافر خود را دارد.
م « ۱۱۸ » بچه غیرممیز در پیوستن به کافران مانند بچه ممیز است، ولی با اینکه در سن تمییز نیست، اگر باور خود درباره اسلام را آشکار سازد، کافر شمرده نمیشود وممیز بهشمار میآید.
م « ۱۱۹ » اگر بچه ممیز اظهار کفر کند و پدر و مادر وی نیز کافر باشند، کفر و نجاست او بهخاطر پدر و مادر اوست که از کافران بهشمار میآیند و اظهار کفر او مورد ملاک شرعی قرار نمیگیرد.
۹ـ شراب
م « ۱۲۰ » شراب و هر مایعی که به خودی خود روان است و به صورت عادی انسان و حتّی حیوان را مست میکند، نجس و خوردن آن حرام است.
م « ۱۲۱ » اگر مادهای مانند حشیش و بنگ روان نباشد، نجس نیست؛ هرچند بهگونهای آن را روان سازند و نشئگی هم داشته باشد.
م « ۱۲۲ » مصرف و به کار بردن مخدّری که سبب زیانِ ناگزیر یا اعتیادی زیانآور یا مرگ میگردد؛ هرچند نجس نباشد، حرام است.
م « ۱۲۳ » هرگونه ماده مستکننده، نجس و حرام است و چنانچه آن را جامد و غیر روان یا پودر سازند، ولی مستکنندگی خود را حفظ نماید، نجس و خوردن آن حرام است.
الکل، دارو و عطر خارجی
م « ۱۲۴ » الکل صنعتی و سفید که در کارهای صنعتی، درمانی یا بهداشتی بهکار میرود؛ چنانچه مستکننده باشد، نجس و خوردن آن حرام است؛ هرچند با آب یا ماده و مایع دیگری نیز آمیخته گردد تا قابل خوردن شود، ولی اگر مستکنندگی آن معلوم نباشد یا دانسته نشود که از مایع مستکنندهای گرفته شده پاک است و نیاز به جستوجو و بررسی ندارد.
م « ۱۲۵ » چنانچه به مستکنندگی و نجاست عطرها یا ادکلنهای خارجی یا داروهای موجود آگاهی پیدا نشود، این داروها پاک شمرده میشود و کاربرد آن
(۵۸)
اشکال ندارد.
جوشیدن انگور یا آب آن
م « ۱۲۶ » اگر انگور یا آب آن با آفتاب، گرما یا پختن به جوش آید و دانسته شود که مستکننده است، نجس و خوردن آن حرام است و اگر مست کننده نباشد یا مستکنندگی آن معلوم نباشد، باز خوردن آن حرام است؛ هرچند نجس نمیباشد.
م « ۱۲۷ » اگر دو سوم آب انگور بهگونهای با گرما بخار گردد، یکسوم باقی مانده آن پاک و خوردن آن حلال است.
م « ۱۲۸ » اگر در به جوش آمدن انگور یا آب آن شک شود، پاک شمرده میشود و خوردن آن حلال است؛ هرچند مقداری گرما نیز دیده باشد.
جوشیدن خرما، مَویز و کشمش
م « ۱۲۹ » جوشیده خرما، مویز و کشمش یا آب آن؛ هرگونه که به جوش آمده باشد، پاک و خوردن آن حلال است؛ خواه تنها به جوش آید یا با هم یا در غذا.
م « ۱۳۰ » اگر پس از جوش آمدن مواد یاد شده آشکار شود که مست کننده است، نجس شمرده میشود و خوردن آن حرام است.
۱۰ ـ آبجو(فقّاع)
فُقّاع، آبی است که به شیوه ویژهای از جو گرفته میشود و در فارسی به آن «آبجو» میگویند؛ چنانچه مست کننده باشد، نجس و خوردن آن حرام است.
م « ۱۳۱ » آبی که از جو گرفته میشود و به آن «ماء الشعیر» میگویند؛ چنانچه مستکننده نباشد، پاک و خوردن آن حلال است.
موارد چهارگانه غیر نجس
۱ـ عرق جنب از حرام
م « ۱۳۲ » عرق جنب از حرام عرقی است که در هنگام جنابت از حرام یا پس از آن تا پیش از غسل جنابت از بدن بیرون میآید؛ خواه جنابت از زن باشد یا مرد، به جماع باشد یا استمنا، به زنا باشد یا لواط یا نزدیکی با حیوان، زن در عادت ماهیانه
(۵۹)
باشد یا در نفاس، در احرام باشد یا در روزه ماه مبارک رمضان، عرق، دارای رطوبت باشد یا خشک شده باشد، در هر صورت، نجس نیست و با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده است میتوان نماز خواند؛ اگرچه نماز گزاردن در آن کراهت دارد.
م « ۱۳۳ » کسی که ابتدا از حلال و سپس از حرام جنب شود، همین حکم را دارد و در صورتی که با آن بدن و لباس نماز بخواند، کراهت ندارد.
م « ۱۳۴ » اگر وظیفه کسی که از حرام جنب شده است تیمم باشد، عرق پس از تیمّم چنین حکمی را ندارد.
م « ۱۳۵ » چنین کسی اگر خواست با آب قلیل غسل نماید، لازم نیست با آب سرد و ملایم غسل کند تا تن وی در هنگام غسل عرق نکند؛ چرا که عرق جنب از حرام نجس نیست.
۲ـ عرق حیوان نجاستخوار
م « ۱۳۶ » عرق بدن حیوان نجاستخوار ـ که به خوردن نجاست انسان یا نجاست دیگری؛ مانند: خون یا فضولات نجس عادت کرده است؛ بهگونهای که خوراک خود را هرچه بیشتر از نجاست قرار میدهد ـ نجس نیست؛ خواه شتر باشد یا حیوانی دیگر. همه جانوران در این حکم یکسان هستند؛ هرچند پرهیز از عرق آن پسندیده است.
۳ـ خلطهای غیر آلوده به خون
م « ۱۳۷ » چرک و خلط غلیظی که از بینی یا گلو میآید، اگر همراه خون نباشد، پاک است و در صورتی که به خون آلوده باشد، تنها همان مقدار آلوده به خون، نجس میباشد، ولی اگر غلیظ نیست و روان است؛ چنانچه همراه خون باشد، همه آن نجس است.
م « ۱۳۸ » جایی که بیرون از دهان یا بینی است، اگر با خلط غلیظی آلوده گردد و اطمینان یابد که خونی به همراه آن بوده، نجس است.
۴ـ تماس چیزی با درون بدن انسان
م « ۱۳۹ » هر چیزی که هنگام بیرون آمدن از بدن به نجاست آلوده نیست پاک
(۶۰)
است و احتمال یا اطمینان برخورد با نجس در درون بدن، سبب نجاست آن نمیشود؛ خواه آن چیز درون بدن بوده باشد و از آن بیرون آید؛ مانند: انگل، کرم یا آب دهان و بینی و خواه از بیرون به درون برسد و سپس بیرون رود؛ مانند: سرنگ، چاقو و وسیله اِماله.
دیگر احکام طهارت و نجاست
تفاوت حکم و موضوع در تکلیف
م « ۱۴۰ » اگر کسی حکم چیزی را نمیداند لازم است بپرسد تا آگاه شود، ولی چنانچه درباره موضوع و مورد چیزی شک داشته باشد، نیازی به پرسش نیست و نباید به شک خود اعتنا نماید؛ برای نمونه، اگر پاک یا نجس بودن چیزی را نمیداند، مانند آنکه نمیداند عرق جنب از حرام نجس است یا نه، یا خون پشه پاک است یا نه، باید از مجتهد صاحب شرایط بپرسد و نباید پیش از پرسش، اثری را بر آن مترتب سازد، ولی اگر برای نمونه، بداند خون داخل تخممرغ چه حکمی دارد، ولی شک داشته باشد که این خون از خود تخم مرغ است یا از دست او بر تخم مرغ چکیده است، نیازی به جستوجو و یا پرسش از حکم آن نیست و نباید به چنین شکهایی اعتنا نماید.
شک در حکم گذشته
م « ۱۴۱ » در شک، هر چیزی حکم گذشته خود را دارد و شک کنونی اثری بر حکم گذشته نمیگذارد؛ برای نمونه، اگر چیزی پیشتر نجس بوده و شک نماید که پاک شده یا نه، نجس است و باید از آن پرهیز نمود و چیزی که پیشتر پاک بوده و شک دارد نجس شده یا نه، پاک است و پرهیز از آن لازم نیست و در اینگونه موارد، جستوجو و بررسی درباره هیچ یک از دو طرف حکم لازم نیست؛ هرچند بررسی نیز امکان داشته باشد.
موارد شُبهه
م « ۱۴۲ » هنگام شک در طهارت و نجاست یا حلال و حرام بودن چیزی، اگر
(۶۱)
مورد شبهه، انگشتشمار و مورد ابتلا و برخورد باشد، لازم است از آن پرهیز گردد، ولی چنانچه همه موارد آن مورد ابتلا نیست یا انگشتشمار نمیباشد و فراوان است، نیازی به پرهیز از آن نیست.
م « ۱۴۳ » اگر دو ظرف یا دو لباس در اختیار کسی باشد که بتواند هر دو را به کار برد و بداند که یکی از آن دو نجس شده، ولی نداند که کدام یک بوده، لازم است از هر دو پرهیز نماید، ولی هرگاه دست یافتن به یکی از آن دو ممکن نباشد و نداند آن چه در دسترس اوست، نجس شده است یا دیگری، لازم نیست از آن پرهیز نماید.
م « ۱۴۴ » اگر بداند چیزی نجس یا حرام در شهر توزیع و پخش شده، مانند آنکه گوشت حرام یا ماست نجسی توزیع شده، ولی نداند که این گوشت به کدام قصابی و آن ماست به کدام لبنیاتی داده شده است، لازم نیست از هیچ یک از آن چیزهای مشکوک دوری نماید.
اعلام چیز نجس
م « ۱۴۵ » اگر ببیند فردی با لباس نجس نماز میخواند یا غذای نجسی را میخورد، واجب نیست به او آگاهی دهد؛ خواه وی نجس بودن آن را بداند و آن را فراموش نموده باشد یا نداند و یا به سهو آن را استفاده نماید. البته، اگر از چیزهای مشترک باشد؛ بهگونهای که کوتاهی بیننده سبب سرایت نجس به خود وی شود، لازم است یا به او آگاهی دهد و یا به گونهای آز آن پرهیز نماید.
م « ۱۴۶ » اگر ببیند که جایی از خانه، فرش و مانند آن نجس شده است و اطمینان یابد که آن نجاست به چیز دیگری؛ مانند: لباس وی میرسد، باید به او آگاهی دهد؛ خواه دیگری را دعوت کرده باشد یا او خود سرزده آمده باشد و در استفاده از آن مشترک باشند یا نباشند.
سرایت نجس به پاک
م « ۱۴۷ » اگر چیزی که نجس است به چیز پاکی برسد و هر دو یا یکی از آن دو بهگونهایتری داشته باشد که خیسی از یکی به دیگری برسد، چیز پاک نجس میشود، ولی چنانچه هر دو خشک باشد یا تری به اندازهای کم باشد که به دیگری
(۶۲)
نرسد، چیز پاک، تنها با برخورد و تماس با آن نجس نمیشود.
م « ۱۴۸ » اگر چیز پاکی به نجسی برسد و شک شود که هر دو یا یکی تر بوده است یا نه، نجس نمیشود.
م « ۱۴۹ » اگر چیز نجسی به چیز پاکی برسد، آنگاه چیز دوّم به سوّمی برسد، آن را نیز نجس میکند، مگر آن که واسطهها بیش از این شود؛ برای نمونه، اگر دست راست نجس شود و نجاست آن به دست چپ برسد، دست چپ هم نجس میشود و اگر خیسی دست چپ به جامه هم برخورد کند؛ بهگونهای که به آن برسد، جامه هم نجس میشود، ولی چنانچه خیسی لباس به چیز دیگری و از آن به چیزهای دیگر برسد، واسطه چهارم به بعد نجس نیست.
م « ۱۵۰ » اگر یکی از دو چیز نجس باشد، ولی نداند که کدام یک پاک و کدام یک نجس است؛ چنانچه چیز پاک دیگری که تری دارد به یکی از آن دو برسد، نجس نمیگردد، ولی در صورتی که میداند چیزی پیشتر نجس بوده، ولی نمیداند که پاک شده است یا نه؛ چنانچه چیز پاک همراه با تری به آن برسد، نجس میشود.
م « ۱۵۱ » اگر نجاست به زمین یا پارچه تر و نیز میوه پوست کنده یا ماستی که روان نیست و مانند آن ـ که خیسی دارد ـ برسد، هر بخشی که نجاست به آن میرسد نجس میشود و جاهای دیگر پاک است، مگر آنکه تری آن به اندازهای باشد که از نقطهای به نقطه دیگر برسد، که در این صورت با تماس نجس، آن قسمت نیز نجس میشود.
م « ۱۵۲ » تشخیص سرایت نجس امری نسبی و عادی است و بر عهده عرف است.
شک در رسیدن نجاست به درون چیزها
م « ۱۵۳ » اگر شک شود که نجاست به باطن و درون چیزی رسیده است یا نه، درون آن پاک است، ولی اگر پس از نجاست باطن، شک کند که آیا آب به باطن آن رسیده است یا نه، باطن آن نجس است؛ مگر آنکه شک او با رسیدن آب از بین برود.
نجاست و مایعات روان
(۶۳)
م « ۱۵۴ » به چیزهایی مانند: شیره، روغنِ مایع و ماست که روان است؛ بهگونهای که هرگاه چیزی از آن بردارند، بیدرنگ جای دیگر آن جایگزین و همسطح میگردد؛ چنانچه نجاستی مانند فضله موش به آن برسد، همه آن نجس میشود، ولی اگر همانند روغن جامد پرمایه باشد؛ بهگونهای که هنگام برداشتن بخشی از آن، جای آن خالی میماند؛ هرچند به آرامی و کندی جابهجایی صورت گیرد و پر شود، تنها جایی که نجاست به آن رسیده است نجس میشود و مانده آن پاک است.
انتقال نجاست
م « ۱۵۵ » اگر حشرهای مانند مگس از چیزی خیس و نجس بر چیز پاکی بنشیند، آن را نجس نمیسازد، مگر آنکه اطمینان یابد نجاستی همراه آن حشره بوده که به چیز پاک رسیده است. البته، این امر، نادر و غیرعادی است.
خیسی و سرایت نجس
م « ۱۵۶ » اگر عرق یا هر خیسی دیگری که نجس است به جایی از بدن که پاک است برسد، تنها همانجا را نجس میسازد، مگر آن که نجاست به جاهای دیگر نیز برسد.
م « ۱۵۷ » اگر ته ظرفی که آب دارد سوراخ باشد و روی زمین نجس گذاشته شود، هر اندازه از آب که به زمین نجس میرسد نجس میشود، ولی آب درون آن ظرف نجس نمیشود، مگر آن که اطمینان یابد آب نجسی که بیرون ظرف قرار دارد بهگونهای به آب درون آن رسیده است.
خوردن نجس
م « ۱۵۸ » خوردن یا آشامیدن نجاست؛ مانند: خون، منی، شراب، گوشت سگ و خوک حرام است. همچنین خوراندن آن به مسلمان ـ هرچند کودک باشد ـ حرام است؛ خواه خوردن آن زیان داشته باشد یا نه و خواه خورنده یا آشامنده بداند که نجس است یا نداند و خواه به آن راضی باشد یا نباشد. البته، اگر خورنده یا آشامنده نجس بودن آن را نداند، خوردن و آشامیدن نجس برای وی حرام نمیباشد.
(۶۴)
م « ۱۵۹ » خوردن و خوراندن چیز آلوده به نجس (متنجس)؛ مانند: خوراک آلوده به شراب، خون و مانند آن حرام است؛ هرچند خورنده کودک، یا آلوده به نجس بدون زیان باشد.
م « ۱۶۰ » اگر کودک به نجس نزدیک شود و قصد خوردن نجس را داشته باشد، باید مانع او شد، ولی در صورتی که چیزی را که خود نجس کرده است بخورد و آن چیز برای او زیانی جدی نداشته باشد، لازم نیست مانع او شد.
واگذاری نجس
م « ۱۶۱ » فروختن یا عاریه دادن نجس و مانند آن که چیز نجس را به دیگری منتقل میکند، در غیر امور عبادی یا خوراکی اشکال ندارد.
م « ۱۶۲ » استفاده متنجس در امور عبادی و خوراکی در صورتی جایز است که تطهیرپذیر باشد و نجس بودن آن را باید آگاهی داد و اگر تطهیرپذیر نباشد، انتقال آن حرام است.
م « ۱۶۳ » در صورت تطهیرپذیری متنجس، اگر اطمینان باشد که گیرنده در کاربرد آن به مرزهای شرعی اعتنا ندارد و آن را به صورت نجس در امور عبادی یا خوراکی به کار میبرد، دادوستد آن جایز نیست.
م « ۱۶۴ » اگر بداند که وی چیزی را ـ هرچند پاک باشد ـ برای حرام به کار میگیرد، دادوستد آن جایز نیست.
نجس بودن عاریه
م « ۱۶۵ » اگر چیزی را که نجس شده است عاریه دهد، عاریهدهنده باید نجس بودن آن را آگاهی دهد؛ خواه در خوردن بهکار برده شود یا غیر آن و در طهارت واقعی؛ مانند: وضو و غسل باشد یا در طهارت ظاهری؛ مانند: لباس نمازگزار.
غذای نجس و وظیفه صاحب غذا
م « ۱۶۶ » اگر صاحبخانه هنگام غذا دادن به میهمانان خود بداند غذا نجس شده است، باید نجس شدن غذا را به آنان خبر دهد، ولی اگر یکی از میهمانان به آن آگاه شود، نیازی نیست به دیگران خبر دهد و باید بهگونهای که دیگران پی نبرند، از
(۶۵)
خوردن دست کشد. البته، اگر مجلس بهگونهای است که غذای نجس به دیگران میرسد، لازم است به صاحبخانه خبر دهد تا برای پاکی آن اقدام نماید.
م « ۱۶۷ » اگر صاحبخانه پیش از خوردن غذا بفهمد غذا نجس شده است، نباید آن را برای خود یا دیگری استفاده کند؛ هرچند زیان، سختی یا شرمندگی نیز به همراه داشته باشد، بلکه اگر میهمانان نیز فردی را فرا خوانده و دعوت کرده باشند نباید آن را پنهان کند و غذای نجس را به خورد مهمانان دهد.
م « ۱۶۸ » به کار بردن خوراک نجس در برخی موارد اشکال ندارد؛ مانند آن که به حیوان اهلی داده شود، هرچند دور ریختن آن اسراف نیست.
بچه ممیز
م « ۱۶۹ » اگر بچه ممیزی که خوب و بد امور را تشخیص میدهد یا بچهای که به زمان بلوغ نزدیک شده (مراهق) است بگوید چیزی که در دست دارد پاک یا نجس است یا آن را پاک یا نجس نموده، گفته وی پذیرفته است؛ هرچند به زمان تکلیف نزدیک نباشد، مگر آن که به گفتار او شک شود یا وی از پیش به طهارت و نجاست اهتمام نداشته باشد، در این صورت، گفتار وی در پاک یا نجس بودن چیزی تأثیر ندارد و نیازی به تحقیق و اطمینان نیست، بلکه نداشتن شک کافی است.
م « ۱۷۰ » حرف بچه درباره چیزی که در اختیار وی نیست اعتباری ندارد و گفتار وی به تنهایی نیز کافی نیست، مگر آنکه از گفته وی به اطمینان رسد.
(۶۶)
پاککنندهها (مطهِّرات)
«مطهِّرات»، جمع «مطهِّر» ـ به صیغه اسم فاعل ـ چیزی است که خود پاک و پاککننده باشد؛ مانند: آب و زمین.
م « ۱۷۱ » در اسلام، سیزده چیز پاک کننده است:
آب، زمین، آفتاب، اسلام، تبعیت، غیبت، استحاله، انتقال، انقلاب، از میان رفتن عین نجاست، کم شدن دو سوم آب انگور در اثر جوشیدن (ثلثان)، استبرای حیوان، بیرون رفتن خون متعارف از بدن حیوان حلال گوشت.
۱ ـ آب
شرایط پاک کننده بودن آب
م « ۱۷۲ » آب، چیز نجس شده (متنجّس) را با چهار شرط پاک میکند:
یکم ـ مطلق باشد؛ یعنی مضاف؛ مانند: گلاب، آب میوه و آب گلآلود نباشد.
دوم ـ پاک باشد؛
سوم ـ هنگام شستن متنجّس مضاف نشود و بو یا رنگ یا مزه نجاست به خود نگیرد؛
چهارم ـ پس از شستوشو، ذرّهای نجاست در آن نماند؛ ولی اگر بو یا رنگ یا مزه نجاست در آن بماند، اشکال ندارد.
(۶۷)
گونههای آب
آب بر دو گونه است: مطلق و مضاف. آب مطلق با چیزی آمیخته نشده و آب مضاف با چیز دیگری همراه است؛ خواه با آن همجنس نباشد؛ مانند: آب گوشت و خواه همجنس باشد؛ مانند: آب میوه و گلاب.
مضاف بودن آب در فقه، همچون اضافه ادبی نیست و اضافه شدن واژه «آب» به یک ظرف مانند لیوان، اضافه ادبی است که غیر از اضافه باب فقه است؛ برای نمونه، آب لیوان، آب شیر یا حوض و دریا که همان آب مطلق است و در یک ظرف قرار دارد، همچون آب گوشت یا آب میوه که مضاف است نمیباشد.
ویژگیها و احکام آب مطلق
م « ۱۷۳ » آب مطلق و مضاف پاک است، مگر آنکه آب مضاف با نجاست برخورد کند یا آب مطلق در برخورد با نجاست، شرایط نجس بودن را که خواهد آمد به خود بگیرد.
م « ۱۷۴ » آب کر، جاری، باران و چاه، گذشته از پاک بودن، پاک کننده نیز هست.
م « ۱۷۵ » آب قلیل، پاک و پاککننده است، مگر آنکه نجاستی به آن برسد.
م « ۱۷۶ » آب مضاف پاک کننده نیست و اگر نجاستی به آن برسد، نجس میشود.
م « ۱۷۷ » همانگونه که گذشت، کثیف، امری متفاوت از نجس است و ممکن است چیزی کثیف باشد، ولی نجس نباشد؛ مانند: عرق بدن، یا چیزی نجس باشد، ولی کثیف نباشد؛ مانند: آبی که کمتر از کر است و اندکی نجاست به آن برخورد کند که در این صورت نمیتوان گفت آب کثیف شده است؛ هرچند نجس میباشد.
م « ۱۷۸ » ممکن است چیزی هم کثیف باشد و هم نجس؛ مانند: فضله حیوان حرام گوشت، یا هم پاک و هم تمیز باشد؛ مانند: آب.
(۶۸)
از فرضهای یاد شده به دست میآید که نباید واژههای پاکی و نجسی با تمیزی و کثیفی آمیخته گردد؛ زیرا تعیین پاکی و نجسی، تنها در اختیار شرع است و انسان فقط میتواند تمیزی و کثیفی را دریابد.
م « ۱۷۹ » اگر نجاستی مانند خون و ادرار به آب کر یا جاری برخورد نماید و بو، رنگ یا مزه آن را تغییر دهد، نجس میشود، ولی چنانچه آب به عین نجس برخورد ننماید و تنها بو یا مزه آن را به خود بگیرد، پاک است؛ هرچند آلوده و کثیف شده است و باید از آن پرهیز شود.
م « ۱۸۰ » آبی که عین نجس؛ مانند: خون یا ادرار، در آن ریخته شده و بو، رنگ یا مزه آن را به خود گرفته است، اگر به آب کر یا جاری بپیوندد یا باران به صورت مستقیم بر آن ببارد یا اگر باران غیرمستقیم به آن میرسد، پیوسته به آن بریزد و ویژگیهای نجاست را از دست بدهد، پاک میشود؛ هرچند هر دو آب با هم آمیخته نشوند یا آب پاک بر آن چیره نباشد.
شک در پاک بودن آب
م « ۱۸۱ » آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه، پاک و پاککننده است.
م « ۱۸۲ » آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاک شده یا نه، در حکم آب نجس است و چیزی را پاک نمیکند.
م « ۱۸۳ » هرگاه پس از برطرف نمودن عین نجاست از متنجس به آن، یک بار آب کر یا جاری ریخته شود؛ بهگونهای که آب همه آن را فرا بگیرد، پاک میشود و تفاوتی میان نجاست ادرار و غیر آن یا فرش و لباس و مانند آن نمیباشد و نیازی به آوردن فشار، دست مالیدن یا بیرون رفتن غساله نیست.
م « ۱۸۴ » فرش یا لباس، تنها با یک بار پیوستن به آب لولهکشی پاک میشود و لازم نیست چند بار آب بر آن ریخته شود.
(۶۹)
م « ۱۸۵ » اگر آب لولهکشی به نجس بریزد و پس از اندکی بند آید، آن را پاک مینماید؛ زیرا به هنگام پیوستن آب به آن، دیگر نجس شمرده نمیشود.
م « ۱۸۶ » متنجّس در صورتی با آب قلیل پاک میشود که بر آن سه بار آب ریخته شود و پس از بار نخست و دوم، غساله آن بیرون رود، ولی پس از ریختن آب سوم، بیرون رفتن پساب آن لازم نیست؛ هرچند جمع کردن آب غساله سوم برای خشک نمودن آن مکان لازم باشد.
م « ۱۸۷ » اگر ادرار پسر شیرخواری که هنوز غذاخور نشده و شیر نجس خوک و زن کافر را نخورده است، چیزی را نجس کند، با یک بار ریختن آب بر روی آن بهگونهای که به همه جای آن برسد یا ریختن کمی آب بر آن که با فشار به همه جای آن میرسد، پاک میشود و نیازی به شستن و فشار دادن برای خارج شدن پساب نیز نمیباشد؛ هرچند بهتر است در صورتی که ادرار، پیشتر خشک نشده است، با ریختن آب از میان برود.
م « ۱۸۸ » اگر پس از پاک نمودن نجس، مانعی؛ مانند: قیر، گِل یا خشکیده غذا در آن دیده شود و مانع بهگونهای است که از رسیدن آب به آن جلوگیری مینماید، همچنان نجس دانسته میشود و در غیر این صورت، پاک است.
م « ۱۸۹ » متنجس تا عین نجاست از آن برطرف نشود پاک نمیگردد، ولی اگر پس از پاکی، بو یا رنگ یا مزه نجاست در آن بماند، اشکال ندارد.
م « ۱۹۰ » بدن در آب کر، جاری یا آب لولهکشی، تنها با برطرف شدن عین نجاست پاک میگردد و نیازی به بیرون آوردن و دوباره در آب فروبردن بدن یا چندبار آب ریختن بر آن نیست؛ خواه با ادرار نجس شده باشد یا چیز دیگر.
م « ۱۹۱ » اگر بدن یا لباس با آب قلیل پاک گردد و به هنگام آب کشیدن، آب به طرفهایی که با نجس برخورد داشته و نجس گردیده است برسد، محل نجس را نیز پاک مینماید؛ برای نمونه، با پاک نمودن انگشتی که نجس به اطراف آن رسیده
(۷۰)
است، اطراف آن نیز پاک میشود.
گونههای آب مطلق
آب مطلق گونههایی دارد: کر، قلیل، جاری، باران و آب چاه که احکام هر یک در ادامه میآید:
الف ـ آب کر
م « ۱۹۲ » «کر» اندازه آبی است که شارع مقدس آن را تعیین کرده است. این آب در برخورد با نجاست، نجس نمیشود، بلکه میتواند نجاست را پاک کند. وزن کر ۳۸۴ کیلوگرم است که برابر تقریبی ۳۸۴ لیتر است. حجم آن با محاسبه و ضرب اندازه بلندا (طول)، پهنا (عرض) و ژرفای آن بیست و هفت وجب تقریبی است که در ظرفی به شکل مکعب مربع با سه وجب در سه وجب در سه وجب برابر است و میتواند به همین تناسب در ابعاد سهگانه هر ظرفی با هر شکلی باشد.
م « ۱۹۳ » هر دو معیار داده شده (حجم و وزن) از سوی شرع برای ارزیابی یک اندازه است و با هم تفاوتی ندارد؛ یعنی شارع مقدس دو اندازه متفاوت برای شناسایی کر قرار نداده است، همین امر، گواه درستی معیار بیست و هفت وجب برای اندازه کر است و افزودن نیم وجب به آن؛ هرچند مشهور است، دلیل استواری ندارد.
البته، با باریکبینی و دقت در وجبهای معمولی و آبهای گوناگون، اندکی تفاوت در سنگینی و حجم آب پیش میآید که همین امر سبب دوگانگی فتواها گردیده است.
م « ۱۹۴ » اگر نجاستی مانند ادرار و خون یا متنجس به یکی از آن دو؛ مانند: جامه آلوده به خون، به آب کر برخورد کند و آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست را به خود بگیرد، نجس میشود، ولی اگر یکی از وصفهای سهگانه تغییری نکند و آب
(۷۱)
دگرگون نشود، پاک است؛ هرچند دقت عقلی و علمی، آن را همراه نجس بداند.
م « ۱۹۵ » اگر بخشی از آب کر با نجس یا متنجس برخورد کند و یکی از سه وصف آن تغییر یابد، همه آن نجس میگردد.
م « ۱۹۶ » اگر بخشی از آب که بیشتر از کر است با برخورد به نجس یا متنجس تغییر یابد و بخش دیگر آن که کمتر از کر است دگرگون نشود، همه آب نجس میگردد و اگر بخش دگرگون نشده به اندازه کر یا بیش از آن باشد، تنها بخش دگرگون شده نجس است؛ هرچند بیش از کر باشد.
م « ۱۹۷ » آبی که با برخورد به نجاست دگرگون شده است؛ اگر به آب کر بپیوندد و دگرگونی یابد، پاک میگردد.
م « ۱۹۸ » اگر آب پاک به نجس برخورد کند ولی در دگرگونی آن شک شود، همچنان پاک است.
م « ۱۹۹ » اگر آب نجس به کر بپیوندد و در دگرگونی آن شک باشد، هنوز نجس است.
آب فوّاره
م « ۲۰۰ » اگر فوّارهای که به کر پیوسته است بر آب نجس ریخته شود، آن را پاک میسازد، مگر آنکه اندک اندک و قطره قطره ببارد و بارش آن پیوسته نباشد.
م « ۲۰۱ » پاک شدن نجس با فواره، آمیختن و به هم زدن را لازم ندارد.
م « ۲۰۲ » اگر بو یا رنگ یا مزه آب کر با غیر نجاست دگرگون گردد؛ مانند آنکه مرکبی در آن ریخته شود، نجس نمیشود.
م « ۲۰۳ » اگر آب در برخورد با نجاست، بو یا رنگ یا مزه آن را به خود نگیرد، نجس نمیشود.
آب شیر
م « ۲۰۴ » اگر متنجّس زیر شیری که به کر پیوسته است شسته شود، پاک میگردد و آبی که از آن میریزد، اگر هنگام برخورد، به کر پیوسته باشد و از آن (متنجس)
(۷۲)
دگرگون نگردد و ذرّههای نجاست در آن دیده نشود، پاک است؛ هرچند پس از برخورد و در هنگام ریزش، به کر پیوسته نباشد.
یخ زدن آب کر
م « ۲۰۵ » اگر بخشی از آب کر یخ بزند و مانده آن به اندازه کر نباشد، آب در برخورد با نجاست، نجس میشود و هر مقدار که از یخ ذوب میشود نیز نجس میگردد.
اثبات آب کر
م « ۲۰۶ » باید به کر بودن مقدار آب اطمینان داشت و نداشتن اطمینان به نجس بودن آب در پاک بودن آن کافی است.
م « ۲۰۷ » کر بودن آب از سه راه دانسته میشود:
یکم ـ انسان، خود اطمینان یابد؛ هرچند برای به دست آوردن اندازه آن به اندازهگیری نیاز باشد.
دوم ـ شخص عادل یا راستگو و مورد اطمینان و یا کسی که انگیزهای برای دروغ گفتن ندارد از آن آگاهی دهد.
سوم ـ کسی که آب را در اختیار دارد؛ مانند: صاحبخانه، از کر بودن آن آگاهی دهد. البته، در صورتی که انگیزهای برای دروغگفتن نداشته باشد و با بودن چنین انگیزهای باید با جستوجو و بررسی، از گفته وی اطمینان حاصل نماید.
م « ۲۰۸ » اگر در کاسته شدن آب کر شک نماید، هنوز حکم کر را دارد و پاک و پاککننده است؛ هرچند نجاستی نیز به آن برسد یا اندازه آن با آب پیشین متفاوت باشد و اطمینان به کر بودن آن نداشته باشد.
م « ۲۰۹ » اگر در کر شدن آبی که کمتر از کر بوده است شک شود، آن آب حکم کر را ندارد و مانند آبی است که از آغاز به کر نبودن آن آگاهی داشته است.
(۷۳)
ب ـ آب قلیل
م « ۲۱۰ » آب قلیل آبی است که کمتر از کر باشد؛ مانند: آب ظرف یا حوض کوچک.
م « ۲۱۱ » آب جاری، چشمه و چاه که از زمین میجوشد و آب باران به هنگام باریدن؛ هرچند کم باشد، حکم آب قلیل را ندارد.
نجس شدن آب قلیل
م « ۲۱۲ » آب قلیل در برخورد با نجاست، نجس میشود.
م « ۲۱۳ » اگر آب از ظرفی مانند پارچ و آفتابه بر نجس بریزد، آبی که به آن میرسد نجس است؛ خواه همراه با نجس بماند یا به صورت پساب (غساله) از آن جدا گردد و آبی که در ظرف مانده یا به نجس نرسیده پاک است؛ هرچند آب ظرف و نجس به هم بپیوندد.
م « ۲۱۴ » اگر آب قلیل با فشار و از بالا به پایین ریخته شود، در صورتی که نجاست به پایین آن برسد، بالای آن نجس نمیشود و چنانچه فشار آب مانند فواره از پایین به بالا باشد و نجسی به بالای آن برسد، پایین آن نجس نمیشود، بلکه هر جایی که آب فشار دارد، در برخورد با نجاست ـ از هر سو که باشد ـ نجس نمیشود؛ حتی اگر آب، نجاست را بدون فشار جابهجا کند، قسمتی که نجاست در آن قرار ندارد پاک است؛ مگر آن که پس از جابهجایی، نجس یا آب متنجس با جای پاک برخورد داشته باشد.
احکام پساب (غساله)
م « ۲۱۵ » آبی که به نجاست میرسد و از آن جدا میشود «پساب» نام دارد. پساب هر چیز در حکم همان چیز است. بنابراین، اگر چیزی پاک باشد، پساب آن پاک، و اگر نجس باشد، پساب آن نیز نجس است.
م « ۲۱۶ » آب قلیلی که برای زدودن عین نجاست بر آن ریخته میشود نجس
(۷۴)
است؛ خواه همراه آن بماند یا به صورت پساب از آن جدا گردد.
م « ۲۱۷ » پساب هر چیزی که با شستن پاک میشود پاک است، پس چیزی که با یک بار شستن پاک میشود، پساب آن نیز پاک است و اگر با یکبار شستن پاک نگردد، پساب آن در شستن نخست نجس است.
پساب تطهیر
م « ۲۱۸ » پساب قلیلی که هنگام شستن محل ادرار و مدفوع جدا میشود، با پنج شرط پاک است:
یکم ـ بو، رنگ یا مزه نجاست به خود نگرفته باشد.
دوم ـ نجاستی از بیرون به آن نرسیده باشد.
سوم ـ همراه ادرار و مدفوع، نجاست دیگری مانند خون بیرون نیامده باشد.
چهارم ـ ذرّههای مدفوع در آن، با چشم قابل دیدن نباشد.
پنجم ـ بیش از اندازه معمول، نجاست به اطراف محل ادرار یا مدفوع نرسیده باشد.
پسابی که شرطهای یاد شده را داراست پاک است و ترشح آن، چیزی را نجس نمیکند؛ هرچند از کثیفترین آبهاست.
ج ـ آب جاری
م « ۲۱۹ » آب «جاری» آبی است که بهطور طبیعی از زمین میجوشد و روان است؛ خواه در فضای سرپوشیده باشد یا روباز، شعبهای از دریا باشد یا از برف انبوه کوهها؛ بر زمین روان باشد یا از زمین در آید، که در اصل همه این گونهها مانند بسیاری از قناتها و چشمهها جوشندگی وجود دارد.
م « ۲۲۰ » احکام آب جاری (روان) بیشتر مانند آب کر است، با این تفاوت که در
(۷۵)
کر، اندازه و در جاری، جوشش از زمین دخالت دارد.
م « ۲۲۱ » اگر آبی از زمین بجوشد و از کر کمتر باشد؛ مانند: برخی چشمهها، جاری است.
م « ۲۲۲ » آبی که مانند نهر روان است، ولی جوشندگی ندارد یا از مادّه و محل جوشش خود جدا شده است، اگر از کر کمتر نباشد، در حکم آب کر است و چنانچه از آن کمتر باشد؛ خواه روان باشد یا ساکن، قلیل است.
طهارت و نجاست آب جاری
م « ۲۲۳ » اگر آب جاری کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد، تا هنگامی که بو، رنگ یا مزه آن بهواسطه نجاست تغییر نکند، پاک است.
م « ۲۲۴ » اگر نجاستی به آب جاری برسد، آن بخش که بو، رنگ یا مزه نجاست را به خود میگیرد، نجس و بخشی که دگرگون نمیشود، پاک است. پس چنانچه بخش پاک آن به چشمه یا قنات پیوسته باشد، پاک و پاککننده است؛ هرچند از کر کمتر باشد و در صورتی که به اندازه کر باشد، پاک و پاککننده است؛ هرچند به چشمه یا قنات پیوسته نباشد.
م « ۲۲۵ » اگر نجاستی به آب روان برسد، بخشی که بو، رنگ یا مزه نجاست به خود نگرفته، پاک است؛ هرچند کمتر از کر باشد و به چشمه یا قنات نیز پیوسته نباشد.
چشمه غیر روان
م « ۲۲۶ » آبهای غیر روانی که اندوخته زمینی دارد و هرگاه آب از آن برداشته شود باز از زمین میجوشد، حکم آب جاری را دارد و اگر نجاستی به آن برسد، تا هنگامی که بو یا رنگ یا مزه آن دگرگون نشده، پاک است.
آب مانده کنار نهر
م « ۲۲۷ » آب مانده کنار رودخانه که به آب رودخانه پیوسته است، حکم آب جاری را دارد و اگر نجاست به آن برسد، تا هنگامی که به واسطه نجاست تغییر
(۷۶)
نکرده، پاک و پاککننده است.
جوشش موسمی آب جاری
م « ۲۲۸ » چشمه یا قناتی که به صورت موسمی جوشش دارد و پس از مدتی از جوشش باز میماند، آب آن در هنگام جوشش، جاری و در غیر آن، اگر به اندازه کر باشد، کر است و در غیر این صورت، آب قلیل بهشمار میرود.
آب حوضچهها
م « ۲۲۹ » آب حوضچه حمام و دیگر حوضهای کوچک ـ به هر صورتی که باشد ـ اگر از کر کمتر و به منبعی که آب آن به اندازه کر است پیوسته باشد، در حکم آب کر است و در برخورد با نجس، اگر تغییری نکند، نجس نمیشود.
م « ۲۳۰ » اگر آب حوضچه و منبع به هم پیوسته و هر دو با هم به اندازه کر باشد، در حکم کر است.
م « ۲۳۱ » اگر آب داخل حوضچه، منبع و لولهها با هم به اندازهای کر باشد، همه آن در صورت اتصال، حکم آب کر را دارد؛ هرچند بدون لحاظ دیگری به اندازه کر نباشد.
آب روان بدون جوشش
م « ۲۳۲ » آب روانی که از زمین نمیجوشد و کمتر از کر است، قلیل است و با برخورد با نجاست، نجس میشود.
آب لوله
م « ۲۳۳ » آبی که از شیر ساختمان یا دوش حمام میریزد؛ اگر منبع کر داشته باشد ـ چنانکه امروزه دارد ـ یا با آب لولهها به اندازه کر باشد، حکم آب کر را دارد، و چون جوششی ندارد، آب جاری بهشمار نمیآید؛ هرچند روان باشد و تفاوتی میان دوش حمام و شیر ساختمان نیست.
آبی که از درون ظرفی میریزد که زیر شیر آب است، در هنگام اتصال، حکم آب
(۷۷)
کر را دارد؛ هرچند اندازه آن ظرف، کمتر از کر باشد.
د ـ آب باران
م « ۲۳۴ » آب باران در حکم آب جاری است و اگر تنها یکبار بر متنجّس ـ که عین نجاست در آن نیست ـ مانند لباس و فرش باشد یا زمین و بدن آدمی ـ ببارد، آن را پاک مینماید و در مثل پارچه و فرش، به فشار دادن نیاز ندارد. البته، لازم است باران به مقداری ببارد که گفته شود باران میآید و قطرهقطره و نمنم نبارد.
م « ۲۳۵ » ظرفی که با لیسیدن سگ، نجس شده است، اگر پس از خاک مال کردن، یکبار زیر باران قرار گیرد، پاک میشود.
پاشیدن باران (ترشّح)
م « ۲۳۶ » اگر باران بر نجاستی مانند خون ببارد و به جای دیگری تراوش نماید، ولی نجاست به آن نرسد، پاک است.
باران و سقف یا بام نجس
م « ۲۳۷ » اگر نجاست بر سقف یا روی بام باشد، تا هنگامی که باران میبارد، آبی که به نجس رسیده و از روی بام یا ناودان فرو میریزد، پاک است و چنانچه پس از بندآمدن باران، نداند آبی که میریزد به چیز نجس رسیده یا نه، باز هم پاک است و در صورتی که بداند به نجاست برخورد کرده است، آب، ناودان و جایی که آب فرو میریزد، نجس میشود.
باران و زمین نجس
م « ۲۳۸ » اگر باران بر زمین نجس ببارد و نجاست بر آن نماند، پاک میشود و چنانچه باران بر زمین روان شود و به جای نجسی که زیر سقف است برسد، آن را نیز پاک میکند.
باران و آرد یا خاک نجس
م « ۲۳۹ » خاک نجسی که به هنگام بارش باران به گِل تبدیل میشود، پاک میگردد؛ خواه به واسطه باران به گل تبدیل شود یا به گونهای دیگر.
(۷۸)
م « ۲۴۰ » اگر آرد نجس به واسطه باران به خمیر تبدیل گردد یا خاک نجس و مانند آن با باران آمیخته شود، پس از خشک شدن نیز پاک میباشد.
م « ۲۴۱ » در همه نمونههای گفته شده، باید باران به اندازهای باشد که به آسانی با خاک یا آرد آمیخته شود و اندک و نمناک بودن آن کافی نیست.
گرد آمدن آب باران
م « ۲۴۲ » اگر به هنگام باریدن باران، چیز نجس در جایی شسته شود که باران گرد آمده است، آن چیز پاک میشود و آب گرد آمده نیز پاک باقی میماند؛ به شرط آن که بو، رنگ یا مزه نجاست بهخود نگیرد.
م « ۲۴۳ » اگر بر آب نجسی که کمتر از کر است باران ببارد یا آب باران به آن بریزد، پاک میگردد.
آب باران با واسطه
م « ۲۴۴ » اگر بر فرش یا چیز پاکی که روی زمین نجس یا چیز نجس دیگری است باران ببارد تا به نجس برسد؛ بهگونهای که نجاستی در آن نماند، زمین یا چیز دیگر پاک میگردد؛ بدون آنکه فرش یا چیز پاک نجس شود.
باران پیوسته به آب قلیل
م « ۲۴۵ » آبی که کمتر از کر است با پیوستن مستقیم یا غیرمستقیم به آب باران که در حال بارش است، حکم آب کر را دارد و با تمام شدن بارش باران یا جدا شدن آن از باران، در حکم آب قلیل است.
ه ـ آب چاه
م « ۲۴۶ » آب چاهی که جوشش دارد؛ هرچند اندک و کمتر از کر باشد، پاک کننده است.
م « ۲۴۷ » اگر متنجس در آب چاه شسته شود، پاک میگردد و نیازی به کشیدن اندازهای از آن نیز نمیباشد و آب چاه نجس نمیگردد؛ مگر آن که با رسیدن
(۷۹)
نجاست به آن، بو، رنگ یا مزه نجاست را به خود بگیرد.
م « ۲۴۸ » اگر آب چاه در برخورد با نجاست، بو، رنگ یا مزه نجس به خود بگیرد، با کشیدن آب از چاه به اندازهای که ویژگیهای ذکر شده از میان برود، پاک میگردد؛ هرچند کمتر از کر باشد یا آب کشیده شده به اندازهای که در کتابهای فقهی گفته شده است، نباشد.
م « ۲۴۹ » اگر آب چاه به اندازهای که در مدارک روایی گفته شده است کشیده شود، ولی ویژگیهای نجس از میان نرود، لازم است به اندازهای آب کشیده شود که این ویژگیها از میان برود. احکام ذکر شده در صورتی است که چاه، جوشش خود را از دست نداده باشد.
م « ۲۵۰ » اگر آب چاه جوشش خود را برای همیشه یا در فصلی از دست بدهد و آبی که در آن مانده است بیشتر از کر یا به اندازه آن باشد، مانند آب کر است و اگر کمتر باشد، حکم آب قلیل را دارد.
م « ۲۵۱ » حکم آب چاه عمیق یا نیمه عمیق یا عادی یکسان است؛ خواه کشیده شدن آب به وسیله موتور باشد و آب بدینگونه جایگزین گردد یا آب، خود جوشش داشته باشد.
اگر آب چاه جوشش داشته باشد، حکم آب جاری را دارد و اگر جوشش نداشته باشد و به اندازه کر باشد، در حکم آب کر است و در غیر اینصورت، حکم آب قلیل را دارد.
م « ۲۵۲ » اگر نجاستی در چاه بریزد و آب، بو، رنگ یا مزه آن را به خود نگیرد، آب چاه، پاک و پاک کننده است و در غیر این صورت، نجس میشود و به هر شیوهای که ویژگیهای نجس از آن گرفته شود، پاک میگردد؛ خواه خود دگرگون شود یا با کشیدن آب، یا با جوشش خود و خواه آب دگرگون شده با آب تازهای آمیخته شود یا نه، در هر صورت، به شرط جوشش آب؛ هرچند جوشش آن کم
(۸۰)
باشد، با از میان رفتن ویژگیهای نجس؛ به هر شیوهای که ممکن است، پاک میشود.
آب مضاف
پاکی و ناپاکی آب مضاف
م « ۲۵۳ » آب مضاف، نجس را پاک نمیکند و ساختن وضو و غسل با آن باطل است؛ هرچند به هنگام ناچاری باشد.
م « ۲۵۴ » اگر نجاست به آب مضاف برسد، آن را نجس میسازد؛ هرچند آب مضاف بیشتر از کر باشد.
م « ۲۵۵ » آب مضاف فراوانی مانند دریاچه به صرف رسیدن نجاست به بخش کمی از آن نجس نمیگردد.
م « ۲۵۶ » اگر نجاست به مایعات روان و مذاب زیرزمینی مانند نفت برسد، همان بخش آلوده به نجاست را نجس میسازد.
م « ۲۵۷ » بر مایعات روان و مذاب زیرزمینی، واژه مضاف یا آب مضاف اطلاق نمیگردد.
م « ۲۵۸ » آب مضافی که نجس گردیده است، اگر بهگونهای با آب کر یا روان آمیخته شود که دیگر به آن آب مضاف نگویند و نام مطلق به خود بگیرد، پاک میشود.
دیگر احکام آب مطلق و مضاف
شک در آب مطلق و مضاف
م « ۲۵۹ » آبی که مطلق بوده و نمیتوان دانست که مضاف گردیده است یا خیر، یا آبی که در مطلق بودن آن شک است، در حکم آب مطلق است و نجس را پاک میکند و ساختن وضو و غسل با آن صحیح است؛ مانند: سیلابها و آب گلآلود
(۸۱)
رودخانه و برخی از آبهایی که با چیز کثیفی آمیخته گردیده است.
م « ۲۶۰ » آبی که مضاف بوده و نمیتوان دانست که مطلق گردیده یا خیر، در حکم آب مضاف است و نجس را پاک نمیکند و ساختن وضو و غسل با آن باطل است.
م « ۲۶۱ » اگر نمیداند که آب مطلق است یا مضاف و نمیداند که پیشتر نیز مطلق بوده است یا مضاف، یا مطلق و مضاف بودن آن را میداند ولی نمیداند کدام یک از دو عنوان پیشتر بوده است، نجاست را پاک نمیکند و وضو و غسل با آن باطل است و در صورتی که به اندازه کر یا بیش از آن باشد و نجاست به آن برسد، نجس نمیشود و اگر کمتر از کر باشد، نجس میگردد.
پساب نجس
م « ۲۶۲ » چیز نجس در صورتی که با آب قلیل شسته شود، پساب آن در شستن نخست نجس است، ولی اگر با آب کر یا روان شسته شود و نجاستی در آن نماند، نجس نیست و نیازی به فشار دادن یا بیرون آوردن آب از آن ندارد، پس برای پاکنمودن چیزی با آب کر و جاری، تنها لازم است نجاست از آن برطرف شود.
م « ۲۶۳ » نجس با یکبار شستوشو با آب کر یا جاری پاک میگردد؛ خواه در آب فرو رود یا نه و لزوم ریختن آب بر نجس و تکرار آن با فشار دادن و بیرون آوردن آب از آن، ویژه آب قلیل است.
آب نیم خورده
م « ۲۶۴ » نیم خورده سگ، خوک و کافر؛ خواه اهل کتاب باشد یا ناصبی یا مشرک و بتپرست، نجس و خوردن آن حرام است.
م « ۲۶۵ » نیم خورده جانوران حرام گوشت نجس نیست، ولی خوردن آن ناپسند است.
م « ۲۶۶ » نیم خورده حایضی که به پاکی و ناپاکی اهمیت نمیدهد نجس
(۸۲)
نیست، ولی خوردن آن ناپسند است.
م « ۲۶۷ » نیم خورده مؤمن در صورت تمیزی و بهداشتی بودن میتواند شفابخش و سبب درمان باشد.
آب چاله
م « ۲۶۸ » اگر آب؛ خواه آب باران باشد یا غیر آن، در چالهای گرد آید و بهاندازه کر باشد، حکم آب کر را دارد و اگر کمتر از کر باشد، به هنگام باریدن باران، در حکم آب جاری و پس از قطع بارش، در حکم آب قلیل است.
پاک نمودن ظرف آلوده به لعاب سگ
م « ۲۶۹ » ظرفی که سگ لیس زده یا از آن، آب یا چیز روانی از آن خورده است خاکمال میگردد و سپس اگر سهبار با آب قلیل یا یکبار با آب کر یا جاری یا آب لولهکشی شسته شود، پاک میگردد.
م « ۲۷۰ » با رسیدن دیگر عضوهای سگ یا آب دهان آن به ظرف، خاکمالی لازم نیست.
م « ۲۷۱ » در خاکمالی، بههم آمیختن خاک و آب و گلمالی نیاز نیست، بلکه انجام خاکمالی لازم است؛ هرچند گلمالی بهجای خاکمالی بسنده است.
م « ۲۷۲ » اگر سگ، چیز خشکی را به گونهای بخورد که اطراف دهانش به ظرف آن نرسد، به خاکمالی نیازی ندارد و اگر آب دهانش به آن ظرف نرسد، نجس نمیشود.
پاک نمودن ظرف دهانه تنگ
م « ۲۷۳ » اگر دهانه ظرفی که سگ به آن دهان زده است تنگ باشد؛ بهگونهای که به صورت عادی خاکمالی آن ممکن نباشد، باید پارچهای را به چیزی پیچیده و خاک را با آن به درون ظرف بمالند یا خاک را در ظرف ریخته و به سختی تکان دهند تا به خاک آغشته گردد و اگر نتوان آن را با هیچ روشی خاکمالی نمود، آن ظرف پاک
(۸۳)
شدنی نیست و نباید در کارهایی که استفاده از آن به طهارت لازم دارد، بهکار برده شود.
پاک نمودن ظرف آلوده شده با خوک و موش صحرایی
م « ۲۷۴ » ظرفی را که خوک یا موش صحرایی از آن چیزی خورده یا آن را لیس زده است باید هفتبار با آب قلیل شست و در آب کر یا روان تنها یکبار شستن بسنده است و در هر دو صورت، به خاکمالی نیازی ندارد.
پاکنمودن ظرف شراب آلود
م « ۲۷۵ » ظرفی که به شراب آلوده شده است، اگر سه بار با آب قلیل شسته شود، پاک میگردد، ولی در آب کر یا جاری به یک بار شستن بسنده میشود.
پاک نمودن کوزه نجس
م « ۲۷۶ » کوزهای که از گِل نجس ساخته شده یا شراب یا آب نجس یا مایع نجس دیگری در آن فرو رفته است؛ اگر در آب کر یا روان گذاشته شود، به هر جای آن آب برسد، پاک میشود و چنانچه بخواهند باطن آن پاک شود، به اندازهای در آب کر یا روان گذاشته میشود تا آب در همه آن فرو رود و تنها نفوذ خیسی در آن کافی نیست و در صورتی که همه آن، سهبار با آب قلیل شسته شود، سطح ظاهری آن پاک میگردد، ولی درون آن با آب قلیل پاک نمیشود.
م « ۲۷۷ » اگر بیرون کوزه نجس با آب قلیل یا کر یا جاری شسته شود و در آن آب بریزند و آب به لایه درونی کوزه برسد، آب درون کوزه نجس میگردد.
پاک نمودن ظرف نجس
م « ۲۷۸ » ظرف نجس با آب قلیل به دو شیوه پاک میگردد:
یکم ـ ظرف را سهبار پر از آب کنند و بیرون بریزند.
دوم ـ سهبار مقداری آب در آن ریخته شود و در هر بار، آب را بهگونهای درون آن بگردانند که به همه نجس برسد و سپس بیرون ریخته شود که اگر این کار، یکبار با آب کر یا روان یا آب لولهکشی انجام شود، کافی است.
(۸۴)
پاک نمودن ظرفهای بزرگ
م « ۲۷۹ » اگر ظرف بزرگی مانند دیگهای بزرگ، خمره یا چیز بزرگی که قابل انتقال نباشد مانند تنور نجس شود، میتوان آن را به یکی از سه صورت زیر پاک نمود:
الف ـ اگر آب حکم کر را دارد و ظرف نجس مانند بشکه آب است که زیر آن سوراخ یا دارای شیر است، تنها با رسیدن آب و بیرون آمدن پساب، پاک میشود و نیازی به چندبار شستوشو نیست.
ب ـ اگر همین ظرف قابل جابهجا شدن باشد، سهبار آب قلیل بهگونهای در آن ریخته شود که به همه جای آن برسد و بیرون بریزد.
ج ـ اگر ظرف قابل جابهجا شدن نباشد و زیر ظرف نیز سوراخ نیست، سهبار آب قلیل در آن ریخته شود و پساب آن با ظرف یا دستمالی برداشته و بیرون ریخته شود. در این صورت، تنها در بار سوم، خود ظرف، دستمال یا کاسه کوچک پاک میگردد؛ هرچند در بار نخست و دوم، باید ظرف کوچک یا دستمال و دستی که به پساب آلوده شده است، آب کشیده شود.
پاک نمودن فلز ذوب شده
م « ۲۸۰ » فلز نجسی که ذوب شده یا هنگام ذوب شدن نجس شده است، اگر سطح ظاهری آن پس از سرد و جامد شدن آب کشیده شود، پاک میگردد.
پاک نمودن حصیر نجس
م « ۲۸۱ » حصیری که با نخ یا چیز نجس دیگری بافته شده است، پس از برداشته شدن عین نجاست؛ اگر آب کر یا جاری به همه جای نجس برسد، پاک میگردد و اگر با آب قلیل شسته شود، باید سهبار بر آن ریخته شود و پساب آن نیز بیرون آید.
پاک نمودن صابون، حبوبات و گوشت
م « ۲۸۲ » اگر ظاهر صابون، گوشت و حبوبات؛ مانند: برنج و گندم نجس شود، با
(۸۵)
یکبار شستوشو با آب کر یا روان پاک میگردد و به چندبار شستوشو نیازی نیست، ولی با آب قلیل، سهبار ریختن آب لازم است؛ خواه آب بر آن ریخته شود یا در ظرفی قرار گیرد و آب بر آن ریخته شود و سپس آب آن کشیده شود و اگر نجاست به درون آن نفوذ کرده باشد، با رسیدن آب کر یا جاری به همه آن پاک میگردد و نیازی به خشک کردن ندارد، ولی نمیتوان نجاست درون آن را با آب قلیل پاک نمود، مگر آن که چنان آب بر آن بریزد که از رسیدن آب به همه بخشهای نجس اطمینان یابد.
لباس و رنگ نجس
م « ۲۸۳ » اگر لباس یا چیز پاکی با چیزی نجس رنگ شود، میتوان آن را با آب کر و جاری یا با ریختن سهبار آب قلیل پاک نمود، به شرط آنکه آب مضاف نگردد.
غذای نجس لای دندان
م « ۲۸۴ » اگر غذای نجس در فضای دهان یا لای دندان باشد و آب دهان به همه خردههای آن برسد پاک میشود و نیازی به تکرار و چندبار آب رساندن ندارد.
پاک نمودن موی سر و صورت
م « ۲۸۵ » موی سر و صورت با ریختن سه بار آب قلیل پاک میشود و اگر مو به اندازهای بلند است که پساب آن خودبهخود بیرون نمیآید، وارد آوردن فشار برای خارج کردن پساب به هنگام شستن آن لازم است.
پاک نمودن زمین
م « ۲۸۶ » زمینی که نجس شده است با آب قلیل پاک میشود، به این صورت که اگر سهبار آب بر سطح ظاهری شن، ماسه یا خاک ریخته شود؛ بهگونهای که از بالا به پایین یا از درازا یا ستبرا (پهنا) روان شود، کافی است.
م « ۲۸۷ » اگر زمین نجس هموار باشد، با سهبار رسیدن آب قلیل و برداشتن پساب پاک میگردد؛ البته پسابِ نخست در هر صورت ـ زمین هموار باشد یا
(۸۶)
ناهموار ـ پاک نیست.
م « ۲۸۸ » اگر پساب به درون زمین فرو رود، جای پایانی رسیدن آب پاک نمیشود و اگر به پاک نمودن زیر زمین نیاز باشد، میتوان آب را به پایینتر از جایی که به پاکی نیاز دارد رساند یا از اطراف جای نجس شده خاکبرداری کرد.
پاک نمودن زمین سخت
م « ۲۸۹ » زمین سنگ فرش، آجر فرش، موزاییک و هر زمین سختی که آب در آن فرو نمیرود؛ مانند: آسفالت، یا آب بر آن روان نمیگردد، با سهبار شستن با آب قلیل پاک میشود.
م « ۲۹۰ » اگر آبی که بر زمین نجس ریخته میشود، خودبهخود و در پی پدیدهای طبیعی مانند سراشیبی و باد یا غیرطبیعی از آن بیرون رود، پاک میشود و اگر بیرون نرود، با برداشتن پساب آن، همه زمین پاک میگردد؛ خواه نجس ادرار باشد یا چیزی دیگر.
پاک نمودن نمک و سنگ نمک
م « ۲۹۱ » اگر سطح ظاهری درون سنگ نمک و مانند آن نجس شود، تنها با رسیدن آب کر یا روان یا با رسیدن سهبار آب قلیل بر جای نجس پاک میشود.
م « ۲۹۲ » اگر نمک کوبیده نجس شود، با رسیدن آب به آن، هر اندازه از نمک که میماند پاک است؛ مانند آنکه نمک را در ظرفی بریزند که سوراخ دارد و آب را بر آن روان سازند که پس از بیرون رفتن آب هر اندازه نمک که در کاسه میماند، پاک است.
پاک نمودن قند و شکر
م « ۲۹۳ » اگر قند و شکر و مانند آن نجس شود، پس از شستن آن با کر یا جاری یا سهبار آب قلیل، هراندازه که از آن میماند، پاک است.
م « ۲۹۴ » ملاک در همه موارد گفته شده در بالا، رسیدن آب کر یا جاری یا
(۸۷)
سهبار آب قلیل به متنجس و ماندن اندازهای از آن، پس از بیرون رفتن آب از آن میباشد.
۲ ـ زمین
م « ۲۹۵ » زمین، کف پا و کفشی را که با راه رفتن نجس شده است با پنج شرط پاک میکند:
یکم ـ زمین پاک باشد؛
دوم ـ زمین خشک باشد؛
سوم ـ نجاست از زمین به آن رسیده باشد؛
چهارم ـ عین نجاست؛ مانند: ادرار، مدفوع و خون یا متنجس؛ مانند: گِل نجس شده، با راه رفتن یا مالیدن بر زمین یا هرگونه برخورد دیگری با زمین برداشته شود؛
پنجم ـ زمین پاککننده باید از گونه زمینی باشد که پا یا کفش بر آن نجس شده است؛ مانند: خاک، سنگ، سیمان، آجرفرش، موزاییک و مانند آن؛ پس با راه رفتن بر فرش، حصیر، سبزه، چوب و آسفالت پاک نمیشود.
م « ۲۹۶ » برای پاک شدن کف پا و کفش، کمی راه رفتن یا به زمین کشیدن آن کافی است و اگر نزدیک به هفت متر و نیم باشد، بهتر است.
م « ۲۹۷ » نیاز نیست کف پا و زیر کفش خیس باشد تا زمین آن را پاک کند. البته، زمین باید خشک باشد.
م « ۲۹۸ » زمین در صورتی پاککننده است که با راه رفتن یا کشیدن پا یا کفش بر زمین، عین نجاست از بین برود و بخشی از اطراف آن که بهصورت عادی به نجس آلوده میشود و به زمین یا خاک میرسد با از میان رفتن نجاست پاک میگردد.
م « ۲۹۹ » اگر پس از راه رفتن، بو یا رنگ نجاست در کف پا یا زیر کفش بماند، اشکال ندارد، ولی اگر ذرّههای کوچکی از نجاست که به چشم میآید و میتوان با راهرفتن آن را از میان برد در آن بماند، باید بیشتر راه برود تا پاک شود، مگر اجزایی که جز با آب برداشته نمیشود.
(۸۸)
م « ۳۰۰ » سطح فرو رفته یا داخلی کفش و بخشی از کف پا که بر اثر عارضهای یا به هر جهتی به زمین نمیرسد، با راه رفتن پاک نمیشود.
م « ۳۰۱ » کسی که با دست و زانو راه میرود، اگر نجاستی به سبب راه رفتن به دست یا زانوی وی برسد، با راه رفتن پاک میشود.
زیر عصا، کف پای مصنوعی، نعل چهار پایان، چرخ اتومبیل و مانند آن نیز همین حکم را دارد.
م « ۳۰۲ » کف جوراب با راه رفتن پاک نمیشود، مگر آن که جوراب به عنوان کفش استفاده شود و همیشه با آن راه رود.
۳ ـ آفتاب
م « ۳۰۳ » آفتاب با شش شرط، زمین، ساختمان و چیزهایی مانند در و پنجره ـ که بخشی از ساختمان بهشمار میرود ـ و نیز مانند میخی که بر دیوار کوبیده شده است را پاک میکند:
یکم ـ بخش نجس ساختمان خیس باشد، پس اگر آن بخش خشک باشد، باید آن را بهگونهای خیس کنند.
دوم ـ چنانچه عین نجاست در آن باشد باید پیش از هر چیز آن را از میان ببرد.
سوم ـ چیزی مانند پرده ضخیم یا ابر از تابش مستقیم آفتاب جلوگیری نکند.
م « ۳۰۴ » اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر انبوه بتابد و بخش نجس را خشک کند، پاککننده نمیباشد، ولی اگر آفتاب از پشت آن دسته از چیزهایی بتابد که از تابش مستقیم آن جلوگیری نمیکند؛ مانند: شیشه، پرده نازک و ابر کمپشت پاککننده است.
چهارم ـ آفتاب، خود چیز نجس را خشک کند؛ پس اگر برای نمونه، آفتاب و باد با هم آن را خشک کند، پاک نمیشود، مگر آنکه سبب دوم ـ مانند باد ـ به اندازهای
(۸۹)
کماثر باشد که از دید مردم، سبب خشکشدن آن بهشمار نیاید.
پنجم ـ آفتاب، آن بخش از ساختمان که نجاست در آن فرو رفته و نیز روی آن را در یکبار و با هم خشک کند. پس اگر آفتاب یکبار به روی زمین یا ساختمان نجس بتابد و سطح ظاهری آن را خشک کند و بار دیگر درون آن را خشک نماید، تنها روی آن پاک میگردد و درون آن نجس باقی میماند.
ششم ـ آن که میان درون و بیرون زمین یا ساختمان که آفتاب بر آن میتابد، هوا یا جسم پاک دیگری فاصله نباشد؛ مانند: بلوکهای سیمانی که میان آنها خالی است.
بخشهای جدای زمین و ساختمان
م « ۳۰۵ » بخشهایی که از زمین یا ساختمان جدا شده است، با تابیدن آفتاب پاک نمیگردد؛ خواه همان عنوان اولی را داشته باشد؛ مانند: تکه سنگ که بخشی از زمین شمرده میشود و خواه عنوان دیگری داشته باشد؛ مانند: کوزه، مهر و تسبیح که دیگر به آنها زمین نمیگویند.
حصیر
م « ۳۰۶ » آفتاب، حصیر نجس را پاک نمیکند، ولی درخت، گیاه و میوهای که هنوز چیده نشده است را پاک مینماید.
شک در شرایط
م « ۳۰۷ » اگر آفتاب بر زمین نجس بتابد، سپس در یکی از شرایط پاک نمودن آن شک شود؛ برای نمونه، شک نماید که آیا زمین هنگام تابیدن آفتاب خیس بوده یا نه، یا پیش از تابیدن آفتاب بر آن، نجاست برداشته شده یا نه، آن زمین نجس است.
تطهیر دو طرف دیوار
م « ۳۰۸ » اگر آفتاب، تنها به یک طرف دیوار نجس بتابد، طرف دیگر که آفتاب به آن نتابیده است پاک نمیشود، مگر آنکه دیوار بهاندازهای نازک باشد یا آفتاب به اندازهای شدید باشد که با تابش آفتاب به یک طرف، طرف دیگر هم خشک شود.
(۹۰)
۴ ـ استحاله (تبدیل یافتن)
م « ۳۰۹ » اگر جنس نجس، بهگونهای دگرگون شود که به چیز پاکی تبدیل گردد، پاک میشود. این پدیده «استحاله» نام دارد؛ مانند آن که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمکزار فرو رود و پس از مدتی مانند نمک شود یا آب نجس بخار شود؛ ولی اگر جنس آن دگرگون نشود و تنها صورت آن تبدیل یابد، پاک نمیشود؛ مانند آن که گندم نجس آرد یا نان شود.
بخار و دود
م « ۳۱۰ » بخار، دود و شعلهای که از چیز نجس یا متنجس برمیخیزد پاک است، ولی اگر بخار به صورت عرق و مایع درآید یا دود متراکم شود، نجس است؛ پس خردههای چربی و روغنی که از دود نجس یا متنجس بهطور متراکم بر رویههای کناری ظرف انباشته میشود و به صورت ماده و جرم بر آن مینشیند، نجس است.
کوزه، آجر و زغال نجس
م « ۳۱۱ » کوزه، آجر و مانند آن، اگر از گل نجس ساخته شده باشد، همچنین زغالی که از چوب نجس به دست آمده، نجس است؛ هرچند مردم به آن چوب نگویند.
م « ۳۱۲ » اگر در دگرگونی چیز نجس شک نماید، آن چیز نجس است، مگر آن که شک وی متعارف نباشد.
۵ ـ دگرگونی شراب (انقلاب)
پدیده «انقلاب» آن است که برای نمونه، شراب بهگونهای سرکه شود.
م « ۳۱۳ » اگر شراب در طول زمان و به خودی خود یا به سبب چیزی که در آن ریخته میشود؛ مانند: سرکه یا نمک، دگرگونی یابد و مستکنندگی خود را از دست بدهد یا به سرکه تبدیل شود، پاک میگردد و قابل مصرف است، ولی اگر شراب با سرکه یا آب فراوانی که کمتر از کر است؛ بهگونهای آمیخته شود که دیگر به آن شراب
(۹۱)
نگویند و دگرگونی و انقلاب نیافته باشد، پاک نمیشود و آب و سرکه افزوده را نیز نجس میسازد؛ زیرا سبب پاکی، انقلاب و تبدیل شراب به سرکه است؛ نه حل شدن شراب در چیز دیگر؛ بهگونهای که از بین برود.
م « ۳۱۴ » با دگرگون شدن شراب به سرکه، همانگونه که عنوان شراب از آن گرفته میشود، نجاست آن هم از میان میرود، ولی اگر نجاست دیگری از بیرون به همراه شراب باشد با دگرگونی از میان نمیرود؛ پس شرابی که از انگور نجس تولید میگردد، با تبدیل شدن به سرکه پاک نمیگردد، و نیز چندگانگی ظرفها در آن دخالتی ندارد، مانند آنکه انگور نجس پس یا پیش از دگرگون شدن به سرکه در ظرف دیگری ریخته شود.
م « ۳۱۵ » سرکهای که از انگور، کشمش و خرمای نجس تولید میشود نجس است.
م « ۳۱۶ » پوشال و چوب ریز خوشه انگور یا خرما که به صورت طبیعی همراه آن در شراب موجود است، پس از تبدیل شدن شراب به سرکه پاک میگردد.
م « ۳۱۷ » اگر پیش از آنکه شراب به سرکه تبدیل شود، خیار، بادمجان و مانند آن نیز در آن بریزند با انقلاب به سرکه، همه آن پاک میگردد.
م « ۳۱۸ » کشمش و خرمایی که در غذا ریخته میشود و همراه آن میجوشد، پاک، و خوردن آن جایز است.
۶ ـ کم شدن دو سوم آب انگور
م « ۳۱۹ » آب انگوری که به خودی خود یا با آتش یا بهگونهای دیگر به جوش آید ولی دو سوم آن کم نشود، اگر مستکننده باشد، نجس، و خوردن آن حرام است، و اگر مستکننده نباشد؛ هرچند نجس نیست، خوردن آن حرام است.
م « ۳۲۰ » کمشدن دو سوم آب انگور سبب پاکی آن میگردد و خوردن آن حلال
(۹۲)
است، مگر آنکه پس از کمشدن دو سوم آن، بداند باز هم مستکننده است که در این صورت، نجس و خوردن آن حرام است و تنها با تبدیل شدن به سرکه است که پاک و حلال میشود.
م « ۳۲۱ » اگر پیش از جوش آمدن آب انگور، مقداری از آن کم شود؛ هرچند دو سوم یا بیشتر باشد، حکم پاکشدن و حلال شدن جوش آمده آن را ندارد و مانده آن چنانچه به جوش آید، احکام پیشین را دارد.
م « ۳۲۲ » اگر نداند آب انگور به درجه جوش رسیده است یا خیر، پاک و خوردن آن حلال است؛ مگر آن که بداند مستکننده است، که در این صورت، نجس و خوردن آن حرام است؛ هرچند از به جوش آمدن آن آگاهی نداشته باشد.
م « ۳۲۳ » اگر در آبی که از غوره انگور گرفته میشود چند دانه رسیده انگور باشد؛ بهگونهای که آب غوره را شیرین نسازد و به آن آب انگور نگویند، در صورت جوشیدن و ناپدید گردیدن در آن، پاک و حلال است.
م « ۳۲۴ » اگر دانههای انگور در مایعی که در حال جوشیدن است بیفتد و بهجوش آید و پخته شود، ولی در آن ناپدید نگردد، آب درون آن نجس و خوردن آن حرام است، ولی اگر دانههای انگور در آن ناپدید شود، آن مایع نجس و حرام نمیگردد.
م « ۳۲۵ » اگر چند دیگ شیره را در یک محل و به صورت همزمان بپزند، میتوان یک کفگیر برای همه آن بهکار برد؛ هرچند همه دیگها با هم به جوش نیاید و پس از پاک شدن همه شیرهها، کفگیر نیز به تبع آن پاک میشود.
م « ۳۲۶ » اگر مایعی که نمیداند آب غوره است یا آب انگور، به جوش آید، نجس نمیگردد و میتوان آن را برای خوردن استفاده نمود.
م « ۳۲۷ » اگر در رعایت مسایل شرعی یا ندانستن مسأله از ناحیه عامل فروش و توزیع، در شیره یا آبغوره بودن مایعی شک نماید، به آن اعتنا نمیشود و پاک و حلال است.
(۹۳)
م « ۳۲۸ » اگر انگور را برای کاری مانند سبزه شدن در میان تیزاب (اسید ازتیک) یا اسیدی دیگر بگذارند تا هنگامی که از جوشیدن آن آگاه نشود، پاک است و میتواند آن را بهکار برد.
۷ ـ انتقال
«انتقال» فرایندی است که طی آن خون یا عضوی از حیوان به تن حیوان دیگری انتقال یابد؛ بهگونهای که از آن شمرده شود. انتقال دارای گونهها و حکمهای گوناگونی است.
انتقال خون
م « ۳۲۹ » اگر خون حیوان جهنده به درون بدن حیوانی که خون جهنده ندارد مانند پشه انتقال یابد و خون آن بهشمار آید، پاک میگردد.
م « ۳۳۰ » خونی که پشه از انسان میگیرد و به درون بدن خود مکش مینماید، بهگونهای که خون آن بهشمار میآید، پاک است: بر خلاف مانند زالو که خون مکش شده از بدن وی شمرده نمیشود و به آن خون زالو نمیگویند. بنابراین، خونی که زالو از انسانی مکیده است، خون انسان به شمار میرود و نجس است.
م « ۳۳۱ » اگر پشهای را بکشد و نداند خونی که از پشه بیرون آمده، تازه از انسان مکیده شده یا از خود پشه بوده، پاک است.
م « ۳۳۲ » اگر بداند که پشه خون را از او مکیده است، ولی آن خون از پشه شمرده شود، پاک است؛ هرچند زمان مکیدن خون و بیرون آمدن خون از پشه، به هم بسیار نزدیک باشد.
م « ۳۳۳ » اگر بداند که پشه خون او را مکیده است ولی شک نماید که خون بدن آن شمرده میشود یا نه، نیازی به دوری از آن نیست، اما اگر بداند که خون بدن پشه شمرده نمیشود، نجس است.
(۹۴)
۸ ـ اسلام
م « ۳۳۴ » اگر کافر از روی باور، به عربی یا به زبانی دیگر بگوید: «أَشهَدُ أَنّ لا إلهَ إلاّ اللّه وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه»، مسلمان میشود و بدن، آب دهان و بینی و عرق او پاک است.
م « ۳۳۵ » اگر کافر به هنگام مسلمان شدن، لباس نجس بر تن داشته باشد که با عین نجس همراه است، باید آن را از میان ببرد و آن بخش را آب بکشد و اگر عین آن از میان رفته باشد، باید جای آن را آب بکشد؛ هرچند پس از مسلمان شدن، عین آن را از میان برده باشد.
م « ۳۳۶ » باید از لباسهایی که به هنگام کفر، با بدن کافر برخورد نموده؛ بهگونهای که یکی از آن دو ـ بدن یا لباس ـ مرطوب بوده و نجس را سرایت میداده است، پرهیز نمود و آن را پاک کرد؛ هرچند به هنگام اسلام آوردن نیز آن را بر تن داشته باشد.
م « ۳۳۷ » اگر کافر شهادتین را بگوید، ولی دانسته نشود که به آن باور دارد یا خیر، مانند مسلمان است و پاک میباشد، اما چنانچه دانسته شود به آن باور ندارد، باید از وی پرهیز گردد.
م « ۳۳۸ » اگر کافر در درون خود به معنای شهادتین باور داشته باشد، تا آن را بر زبان نیاورد حکم مسلمان را ندارد؛ هرچند او خود میتواند به احکام اسلامی رفتار نماید.
۹ ـ تبعیت
م « ۳۳۹ » «تبعیت» آن است که چیز نجسی در پی پاک شدن نجس همراه آن، پاک شود؛ برای نمونه، هنگامی که شراب به سرکه تبدیل میشود، ظرف همراه آن نیز
(۹۵)
پاک میگردد. برخی از موارد تبعیت عبارت است از:
الف ـ تبدیل شدن شراب به سرکه
م « ۳۴۰ » اگر شراب به سرکه تبدیل شود، هر جای از ظرف آن که شراب به هنگام جوش آمدن به آن رسیده است پاک میشود و پارچه و چیزی هم که به صورت عادی بر آن قرار میگیرد، اگر با خیسی شراب نجس شده باشد، پاک میگردد، ولی اگر شراب به هنگام جوشیدن سرریز شود و پشت ظرف را آلوده نماید، پس از تبدیل به سرکه، پشت آن پاک نمیگردد.
م « ۳۴۱ » ابزاری مانند کفگیر که برای پختن آب انگور به کار میرود، پس از انقلاب و دگرگونی شراب به سرکه پاک میگردد؛ خواه کفگیر درون ظرف باشد یا بیرون از آن.
م « ۳۴۲ » حکم تبعیت ظرف و چیزهای همراه از شرابی که انقلاب یافته است، درباره ظرف و چیزهای همراه آب انگوری که جوش آید و با کم شدن دو سوم آن پاک شود نیز ثابت است.
ب ـ تبعیت (پیروی) در اسلام و کفر
بچه کافر در دو مورد با تبعیت پاک میشود:
یکم ـ یکی از پدر، پدربزرگ، مادر یا مادربزرگ کودک مسلمان شوند.
دوم ـ بچه به دست مسلمانی اسیر گردد و هیچ یک از پدران وی همراه او نباشد.
در صورتهای گفته شده، اگر بچه کافر بودن خود را در سن تمییز آشکار نماید، حکم کافر را دارد و در حکم مسلمان نمیباشد.
ج ـ غسل دادن مرده
م « ۳۴۳ » مرده مسلمان نجس نیست؛ بنابراین، تخته یا سنگی که مرده را روی آن غسل میدهند و پارچهای که ناحیه شرمگاهی را با آن میپوشانند و پیراهنی که مرده را از زیر آن غسل میدهند و دستی که او را غسل میدهد و نیز کیسه و صابونی که مرده با آن شسته میشود و چیزهای دیگری که به همراه اوست، اگر
(۹۶)
نجاستی از خارج یا از مرده به آن نرسد، پاک است و پس از پایان غسل، نیاز به پاک نمودن ندارد.
م « ۳۴۴ » اگر از خارج یا از مرده نجاستی به جسد رسیده باشد، کسی که مرده را با دست متنجس آب میکشد؛ بهگونهای که هر دو ـ مرده و دست وی ـ در آب قرار میگیرد، دست هم پس از پاک شدن آن پاک میشود.
م « ۳۴۵ » اگر لباس متنجس و مانند آن را با آب قلیل پاک نماید و آن را به اندازه عادی فشار دهد تا آبی که در آن است بیرون رود، آب اندکی که به همراه آن میماند پاک است.
م « ۳۴۶ » پس از جدا شدن آب از ظرف نجسی که با آب قلیل پاک شده، اندک آبی که به همراه ظرف میماند پاک است.
۱۰ ـ از بین رفتن اصل نجاست
م « ۳۴۷ » حیوانی که عین آن نجس نیست، اگر به نجاستی مانند خون یا متنجسی مانند آب نجس آلوده شود، با از بین رفتن نجاست، پاک میشود.
م « ۳۴۸ » هر گاه درون بخشهایی از بدن انسان؛ مانند: دهان، بینی و گوش به نجاستی آلوده شود، با از میان رفتن نجاست، پاک میشود؛ برای نمونه، خونی که از لثه بیرون میآید با حل شدن در آب دهان پاک میشود و نیازی به آب کشیدن درون دهان نیست؛ هرچند بخشی از آن طبیعی نباشد؛ مانند: اینکه دندان مصنوعی در دهان با غذای نجس یا خونی که از لای دندان بیرون آمده است برخورد کند که در این صورت، نیازی به آبکشیدن آن نیست و دندان مصنوعی تا در دهان است، حکم طبیعی آن را دارد؛ خواه همانند دندان مصنوعی حرکت داشته باشد یا نداشته باشد.
م « ۳۴۹ » اگر غذا بین دندانها باشد و درون دهان به خون آلوده شود؛ چنانچه نداند خون به غذا رسیده یا خیر، پاک است و اگر بداند، غذا نجس میشود و خوردن آن حرام است؛ هرچند دهان پس از خوردن غذای نجس پاک شود.
(۹۷)
م « ۳۵۰ » اگر شک شود که پارهای از یک بخش بدن از برون بدن شمرده میشود یا از درون آن؛ مانند: بخشی از لب و پلک چشم که هنگام بستن روی هم میآید، به هنگام نجس شدن، حکم درون بدن را دارد و لازم نیست آب کشیده شود.
م « ۳۵۱ » اگر نجس خشک باشد، با برخورد به چیزی آن را نجس نمیکند، و تنها اگر یکی از آن دو خیس باشد؛ بهگونهای که خیسی آن به دیگری سرایت کند، با برخورد به دیگری نجس میشود.
م « ۳۵۲ » اگر غبار نجس از فرش یا لباس گرفته شود، تنها در صورتی که بر جای خیس بنشیند، آن را نجس میسازد.
م « ۳۵۳ » اگر در نجس بودن گرد و غبار یا تری جایی که گرد و غبار نجس بر آن نشسته است شک شود، پاک است، ولی اگر در گرفته شدن غبار نجس از چیزی مانند قالی شک شود، آن را با برخورد به خیسی نجس میسازد.
۱۱ ـ استبرای حیوان نجاستخوار (قرنطینه)
م « ۳۵۴ » ادرار، مدفوع و عرق حیوان حلال گوشتی که به خوردن نجاست انسان یا حیوان حرام گوشت عادت کرده، نجس است و خوردن گوشت آن حرام میباشد. به این حیوان در اصطلاح «جلاّل» گفته میشود.
م « ۳۵۵ » حیوان جلاّل با استبرای از نجاست پاک میشود و «استبرا» آن است که حیوان نجاستخوار از خوردن دوباره نجاست باز داشته شود و برای مدّتی خوراک پاک به آن داده شود تا این ویژگی را از دست بدهد.
م « ۳۵۶ » به صورت عادی و تقریبی، شتر به مدت چهل روز؛ گاو، بیست روز؛ گوسفند، ده روز؛ مرغابی، پنج روز و مرغ خانگی سه روز قرنطینه میشود تا استبرا گردد و اگر پس از گذشت این مدّت، هنوز به آن «نجاستخوار» گفته شود و ترک عادت نیافته باشد، باید به اندازهای از خوردن نجاست جلوگیری شود که دیگر به آن، نجاستخوار نگویند.
م « ۳۵۷ » اگر همراه غذا، پودر یا شیر نجس به حیوان داده شود؛ هرچند در رشد
(۹۸)
آن تأثیر داشته باشد، اشکال ندارد و فراوردههای گوشتی و لبنی حیوان یا تخم آن پرنده پاک است، مگر آنکه همه غذای آن از پودر یا شیر نجس باشد.
م « ۳۵۸ » هرگاه حیوان، نجاستی غیر از مدفوع انسان و جانوران حرام گوشت بخورد، ادرار (بول) و مدفوع آن نجس نمیشود و گوشت آن حرام نیست، مگر مدفوع حیوانی که از شیر خوک تغذیه نموده و با آن رشد یافته است.
۱۲ ـ غایب شدن مسلمان
م « ۳۵۹ » اگر لباس مسلمان یا چیزی مانند ظرف و فرش ـ که در اختیار اوست ـ نجس شود و او غایب گردد و در دسترس نباشد، در صورتی که هفت شرط زیر با هم جمع گردد، نیازی به پرهیز از آن نیست و حکم پاک را دارد:
یکم ـ وی چیزی را که لباس یا وسایل او را نجس کرده است نجس بداند؛ برای نمونه، اگر لباس خیس وی به تن کافری از اهل کتاب برخورد نماید، ولی وی او را نجس نداند، پس از غایب شدن مسلمان و در دسترس نبودن وی، نمیتوان آن لباس را پاک دانست.
دوم ـ وی بداند که آن چیز نجس شده است.
سوم ـ دانسته شود که وی چیز نجس شده را در کاری که شرط آن پاکی است بهکار میبرد؛ برای نمونه، ببیند با آن لباس نماز میخواند.
چهارم ـ آن مسلمان بداند شرط کاری که با آن انجام میدهد پاکی است؛ برای نمونه، اگر نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد، نمیتوان آن لباس را پاک دانست.
پنجم ـ به نجسی و پاکی اعتنا نماید.
ششم ـ احتمال دهد وی آن نجس را آب کشیده است؛ بنابراین، اگر یقین داشته باشد که مسلمان لباس نجس خود را آب نکشیده است، نباید آن را پاک بداند.
هفتم ـ وی بالغ یا ممیز باشد و نجسی و پاکی را تشخیص دهد.
(۹۹)
م « ۳۶۰ » همه احکام گفته شده در باب لباس و وسایل مسلمان غایب در رابطه با بدن وی نیز ثابت است.
۱۳ ـ بیرون رفتن خون متعارف از حیوان
م « ۳۶۱ » بیرون رفتن خون متعارف از بدن حیوان حلال گوشت سبب پاک شدن خون مانده در بدن حیوانی که ذبح شرعی شده است میگردد.
مسایل تکمیلی طهارت
راه پی بردن به طهارت
م « ۳۶۲ » از چهار راه میتوان به پاک شدن نجس آگاه شد:
یکم ـ انسان خود اطمینان یابد که نجس پاک شده است. البته، این نوع از اطمینان، تنها برای افراد عادی حاصل میشود؛ پس شخص وسواس که برخلاف دیگران به زودی اطمینان نمییابد، لازم نیست اطمینان یابد، بلکه اگر به صورت عادی رفتار کند یا بر پایه گفته دیگران به پاک شدن چیزی اطمینان نماید، بسنده است.
دوم ـ شخص عادل یا راستگو از پاک شدن آن آگاهی دهد.
سوم ـ کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید پاک شده است.
چهارم ـ مسلمانی، چیز نجس را به جهت پاک شدن آب کشد؛ هرچند روشن نباشد که درست آب کشیده است یا خیر.
م « ۳۶۳ » در همه موارد یاد شده، شخصی که چیز نجس در اختیار او بوده است نباید به رعایت نکردن پاکی و نجسی متهم باشد.
م « ۳۶۴ » کسی که وکیل شده است تا لباسی را آب بکشد و لباس نیز در اختیار اوست، اگر بگوید آن را آب کشیدهام، چنانچه تنها از گفته او گمان به پاکی آن شود، آن لباس پاک است.
(۱۰۰)
م « ۳۶۵ » اگر لباس را به خشکشویی فرد مسلمانی بدهد تا آن را شسته و پاک نماید، گفته او پذیرفته است.
م « ۳۶۶ » اگر کسی به وسواس گرفتار شده است؛ بهگونهای که هنگام آب کشیدن نجس به طهارت اطمینان نمییابد، میتواند به گمان خود بسنده نماید.
احکام ظرفها
م « ۳۶۷ » خوردن و آشامیدن از هر چیزی که با پوست مردار یا حیوان نجس؛ مانند: سگ و خوک ساخته شده حرام است و نباید آن را در وضو و غسل و کارهایی که پاکی شرط انجام آن است به کار برد.
م « ۳۶۸ » خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و هرگونه کاربرد دیگری از آن مکروه است؛ چنانچه زیور کردن مردان به طلا مکروه است و مناسب شأن مسلمان نیست.
م « ۳۶۹ » ساخت و پرداخت ظرف طلا و نقره و مزد گرفتن برای آن اشکال ندارد.
م « ۳۷۰ » خرید و فروش ظرف طلا و نقره برای خوردن و آشامیدن و دیگر کاربردهای آن اشکال ندارد و بهایی که فروشنده میگیرد حلال است.
م « ۳۷۱ » بهکار بردن گیره استکان، بادگیر قلیان، غلاف شمشیر، عطردان، سرمهدان و ظرفهایی که از طلا و نقره ساخته شده است، اگر در فرد یا جامعه روحیه استکباری ایجاد نکند، اشکال ندارد.
م « ۳۷۲ » به کار بردن ظرفی که رویه آب طلا یا نقره به آن دادهاند اشکال ندارد.
م « ۳۷۳ » به کار بردن فلزی که آن را با طلا و نقره میآمیزند و از آن ظرف میسازند؛ خواه طلا و نقره آن بیشتر باشد یا کمتر یا به صورت یکسان، اشکال ندارد.
م « ۳۷۴ » لازم نیست خوراکی که در ظرف طلا یا نقره است، در ظرف دیگری
(۱۰۱)
ریخته شود تا از آن استفاده گردد.
پس از بازاندیشی احکام پاکی و نجسی، احکام طهارت شرعی؛ یعنی وضو، غسل و تیمّم در ادامه میآید.
(۱۰۲)
(۱۰۳)