زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۳ ( بخش نهم )

زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۳

 

زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۳

بخش نهم

                                                        کاستی‌های

                                                         خلقت زن

(۲۲۲)

فصل یکم: آفرینش زن

ستم آفرینش به زن (!)

در ادامه بحث زن، گروهی درباره آفرینش و خلقت زن اشکالاتی را مطرح کرده و مطالبی را تحت عنوان «کاستی‌های خلقت زن» بیان نموده‌اند.

آن‌ها می‌گویند: گویا طبیعت و آفرینش هم جانب مرد را گرفته و به زن ستم روا داشته است؛ به طور مثال: در ازدواج، زن و مرد، هر دو باید از مواهب مشترکی برخوردار باشند، ولی به طور عملی چنین نیست: کام‌گیری و لذّت تنها نصیب مرد می‌شود و درد و سوز و ناله و فریاد -به ویژه در شب زفاف و هنگام زایمان – از آن زن است.

این زن است که باید مشکلات حمل و دشواری دوران بارداری را تحمّل کند و درد و ناله جان گداز زایمان را پشت سر بگذارد و گاه هم از اثر زایمان، دچار نقص و عوارض جسمی شود، یا از دنیا برود و عنوان شهید را هم یدک بکشد، ولی با این همه، فرزند از آن مرد و به نام اوست و او خود را به تنهایی صاحب فرزند می‌شناسد.

زن باید مدّت دو سال تمام، شیره جان خود را از شیرازه وجودش چون شهد در کام کودک بریزد و دم نیاورد یا آن که درگیر غسل‌های متعدّد و پی‌درپی زنانه باشد؛ به‌طوری که گاه با وجود موهای بلندی که خشک کردن آن بسیار مشکل است، باید در روز چندین‌بار غسل کند تا بتواند تکالیف دینی خود را انجام دهد.

بنابراین، آفرینش نیز، زن را به مبارزه فراخوانده، او را درگیر مشکلات و ناهنجاری‌های گوناگون ساخته و تحت عناوین مختلف، دچار رنج و زحمت نموده و

(۲۲۳)

در مقابل، بیش‌تر مواهب و لذّت‌های زندگی و نتایج آن را برای مرد در نظر گرفته است.

برای پاسخ به این توهّمات لازم است ابتدا در مقدمه بحث، نکاتی چند درباره آفرینش الهی و خلقت موجودات آورده شود و پس از آن به‌طور خلاصه به پاسخ این ایرادها پرداخته شود.

شگفتی‌های آفرینش

نخست: آفرینش موجودات

بشر در عمر طولانی خود، بعد از تلاش و کوشش‌های فراوان در راه بازیابی رمز و راز موجودات هستی و درک لطایف خلقت و پیچیدگی‌های آفرینش به عجز و ناتوانی خویش اعتراف کرده و به این نتیجه رسیده است که ره‌یافت کامل به عجایب خلقت، با وجود پیش‌رفت‌های هر روزه علمی، از دایره ادراک او بیرون است. امروزه دانشمندان از توانایی‌های علمی خود کم‌تر سخن سر می‌دهند؛ چراکه مجهولات علمی، آنان را به فروتنی و حیرت وا داشته است و هر چند در زمینه‌های مختلف افق‌های بسیاری بر آن‌ها گشوده شده، ولی پیوسته مجهولات فراوانی به آنان رخ می‌نماید.

اگر افرادی گمان کنند که دارای تمام علوم معقول و منقولند و مشکلی برای آنان باقی نمانده و به همه راز و رمزهای خلقت پی‌برده‌اند، اینان اشخاصی ناآگاه و نادان بیش نیستند. آنان که گمان می‌کنند عالم هستی در کف دستشان قرار دارد و همه زوایای کنگره وجود را به خوبی می‌شناسند، تهی مغز بوده و با این تصوّر نادرست تنها خود را از شگفتی‌های آفرینش محروم ساخته‌اند.

امروزه علما، دانشمندان الهی و دیگر اندیش‌مندان بشری در هر سطح و گروه و با هر مسلک و مرامی، با کمال دقّت و متانت به ذرّه‌ذرّه موجودات نگریسته و فکر خود را در راه رسیدن به تازگی‌های علم و اندیشه، نارسا می‌بینند و در این راه از هیچ

(۲۲۴)

کوششی دریغ نمی‌ورزند.

آن‌چه مورد اتّفاق همه این اندیش‌مندان است، پیچیدگی‌های فراوان خلقت است. بنابراین، توهّمات و قضاوت‌های ساده در این زمینه، حکایت از جهل و کوتاه‌فکری و ضعف علمی کسانی می‌کند که در این باره اشکالاتی را مطرح می‌سازند، بی‌آن که نسبت به این اسرار و رموز، زحمت و کوششی را بر خود هموار سازند؛ از این رو سزاست که آنان پیش از طرح هر توهّم، متانت لازم را دارا بوده و دست کم به جای گفتار جزمی و یقینی، از بیان پرسشی استفاده نمایند.

دوّم: نظام احسن خلقت

خلقت موجودات عوالم گوناگون، چنان کامل و سالم است که راه‌یابی به حریم مقدّس هر ذرّه‌ای از آن، نیازمند طهارت و قداستی بالا است. برای وصول بهتر به سراپرده رمز و راز موجودات باید دل و فکر انسان و حتّی نطفه او از آلودگی جهل و نادانی و ظلمت دور باشد و آدمی خود را از هوس‌ها و خواسته‌های شیطانی پاک سازد تا شاید اندکی با اسرار شگفت آفرینش آشنا شده و با آن آشتی کند. نظام احسن خلقت ـ که نام و نشان ذرّه‌ذرّه موجودات عوالم گوناگون است ـ از چنان صحّت و استحکامی برخوردار است که تصوّر کوچک‌ترین نقصی به آن راه ندارد.

هنگامی که قرآن کریم، سخن از «عصمت فعلی حق» پیش می‌آورد و می‌فرماید:

«لا یسئل عمّا یفعل؛(۱)

از آن‌چه خداوند انجام می‌دهد، پرسش نمی‌شود.» معنایش این نیست که نباید از آن‌چه خدا انجام می‌دهد، سخنی به میان آورد و پرسشی نمود، بلکه مقصود آن است که

۱- انبیا/۲۳٫

(۲۲۵)

جایی برای پرسش از کارهای حق وجود ندارد! زیرا درستی و کمال آن به گونه‌ای است که آدمی را به حیرت و اعجاب وامی‌دارد، چه رسد به آن که ایراد و اشکالی نسبت به آن در نظر آید.

قرآن کریم می‌فرماید:

«ما تری فی خلق الرّحمن من تفاوتٍ؛(۱)

در میان مخلوقات تفاوتی نمی‌بینی و همه موجودات در غایت کمال و نیکویی می‌باشند.» سپس می‌فرماید:

«فارجع البصر هل تری من فطورٍ؛(۲)

چشم بگشا و ببین که آیا قصور و سستی و کمبودی را می‌توانی پیدا کنی؟» آنگاه می‌فرماید:

«ثمّ ارجع البصر کرّتین ینقلب الیک البصر خاسئا و هو حسیرٌ؛(۳)

دیدگانت را دوباره باز کن و بر شاخه‌شاخه این درخت هستی با دقّت هرچه تمام‌تر نظر انداز و به خود مراجعه کن تا شرمنده و سر به زیر باز گردی و عصمت حق و پیراستگی ظهورات فعلی‌اش را به خوبی بازیابی.

پس هر عاقلی باید در مقابل چنین آفرینش وارسته از نقص و ایرادی سر به زیر افکند و خود را غرق عظمت و کمال آن ببیند. او باید هر پرسشی را زمینه برطرف سازی جهل خود دانسته و کوتاهی و نارسایی را تنها در اندیشه خویش بیابد و برای ره‌یافتن به لطایف موجودات کوشا باشد تا دریابد که همه افراد بشر از موقعیت یک‌سانی برخوردارند. آری، در این مقام، هر پرسشی که به منظور ایراد و مچ‌گیری از

۱- ملک/۳٫

۲- ملک/۳٫

۳- ملک/۵٫

(۲۲۶)

خلقت اشیا و افراد باشد، از اندیشه کوتاه یا سهل‌انگاری و ساده‌نگری است و انسان عاقل، تنها باید در پی قرب به هستی و حضور در محضر آن و آشنایی با رمز و راز خلقت باشد.

سوّم: آفرینش انسان

اگر چه جهانِ موجود و عالم کبیر دارای عظمتی شگرف است، ولی در مقایسه با هویت و حقیقت انسان، عالمی بس کوچک است. انسان، در کمیت، عالم صغیر است، ولی از نظر محتوا، عمق و پیچیدگی، جهانی بس بزرگ است و عنوان «عالم کبیر» به حق برازنده اوست.

معنای «عالم کبیر بودن» انسان این است که تمام موجودات هستی و پیچیدگی‌های شگرف خلقت، تنزیلی از انسان و نمودی جمیل از سیمای جمال اوست. همه عوالم هستی، خلاصه‌ای از انسان و عصاره حقیقت دل‌ربای اوست و آدمی خود حقیقت تمام نمای همه موجودات ما سوایی است؛ همان‌گونه که آئینه بی‌سمت و سوی جمال مطلق حق و چهره جمیل الهی نیز هست؛ پس انسان ظهور کامل و مظهر تام و تمام حق است و تمام موجودات، ظهوری از جلوه بی‌کران انسانند.

حقیقت نازنین انسان هنگامی که در ظرف بلورین خلقت شکل می‌گیرد و به عرصه «کثرت» کشیده می‌شود، به چهره استوار مرد و سیمای دل‌پذیر زن رخ می‌نماید. زن و مرد چهره‌ای از کثرت و تشخّص انسانند و با آن که هر دو ظهور کامل جمال و جلال حقّند، چهره نماد و نمود یک‌دیگر نیز هستند؛ به طوری که بدون یک‌دیگر مفهوم و معنا و مصداق و ثباتی ندارند.

نگاه ما در این جا به زن و مرد از نظر حیات و استمرار، چون بحث ما در احساس و عقل آن‌ها ـ نیست که سخن از کم و بیش پیش آید، بلکه می‌خواهیم بگوئیم: وجود هر

(۲۲۷)

یک بدون دیگری مساوی صفر است؛ زیرا تحقّق و عینیت انسان، در این دو پیکره حقیقت می‌یابد و حتّی در موارد استثنا هم این‌گونه است: جناب عیسی« علیه‌السلام » گرچه عنوان پدر را نداشته، ولی «فتمثّل لها بشرا سویا؛(۱) برای حضرت مریم، مردی کامل نمایان شد.» را یافته است و حضرت آدم« علیه‌السلام » با آن که پدر و مادر نداشته، ولی «نفخت فیه من روحی؛(۲) من از روح خودم در او(آدم) دمیدم.» چنین حقیقتی را حکایت می‌کند.

البته این سخن در رابطه با ویژگی‌های زن و مرد است و نباید درباره این ویژگی‌ها بی‌ادراک و تأمّل و به دور از آگاهی و دقّت حرفی بر زبان آورد؛ زیرا این کار ممکن است آدمی را به گم‌راهی بکشاند و درگیر توهّمات بی‌اساس سازد.

باید به تفاوت‌های طبیعی زن و مرد توجّه داشت و ارزش ثابت هر یک را در گرو همین امر دانست و این دو را با همه خصوصیات و چهره‌های گوناگون، با اهمّیت، ارزش‌مند و دارای جای‌گاه خاصّ خود شمرد. در همین راستا گذشته از ستم‌گری‌های طغیان‌گران و پیرایه‌های فکری و عملی ناآشنایان، تمام خصوصیات و ویژگی‌های به ظاهر دشوار و ناخوشایندی که طبیعت در وجود زن نهاده، کمال تمام و تمام کمال برای اوست.

صورت و ظاهر زن، سیرت و باطن و قوا و صفات او، انگیزه‌ها و اندیشه‌های زنانه و عواطف معصومانه زن، همه و همه، سزاوار این موجود است. او با همین امتیازات و ویژگی‌ها توانسته چرخ حیات آدمی را به حرکت درآورد و به آن استمرار بخشد و چلچراغ عالم و آدم را روشن نگاه دارد و از این الطاف الهی بر خود ببالد.

پس باید در این موجود آسمانی ـ زمینی و حورای انسی به دیده دقّت نگریست و

۱- مریم/۱۷٫

۲- حجر/۲۹٫

(۲۲۸)

ظرافت‌های او را با تأمّل تمام دنبال نمود و توهّمات بی‌اساس را از حریمش دور داشت.

اینک پس از این مقدّمات، جای آن است که به یکایک توهّمات یاد شده به‌طور خلاصه پاسخ داده شود. در فراز آینده به این امر می‌پردازیم.

(۲۲۹)

الف) عصمت فعلی آفرینش

ابتدا باید گفت: این جمله که «طبیعت هم، جانب مرد را گرفته و زن مظلوم واقع گردیده»، به کلّی بی‌اساس است؛ زیرا آفرینش، عصمت فعلی دارد و جانب‌داری در آن معنا ندارد. در مباحث علمی باید از این خطابه‌سرایی‌ها و شعارهای عامیانه پرهیز کرد و تنها بر برهان و دلیل گویا تکیه نمود.

هنگامی که خداوند می‌فرماید:

«ما تری فی خلق الرّحمن من تفاوتٍ؛(۱)

این حقیقت روشن می‌شود که حق، تحت دولت «خالق» با وصف خالقیت و به مقتضای علم و قدرت و حکمت، بر تمام موجودات، کسوت وجود و خلعت ایجاد پوشانده و آن‌ها را به رحمانیتش نسبت می‌دهد تا توهّم هرگونه جانب‌داری و نارسایی را از حریم خلقت آن‌ها دور سازد. رحمانیت بی‌کران حق، سایه گسترده خود را به‌طور یک‌سان بر سر هستی نگاه داشته و آن‌چه را که در استعداد و فعلیت هر موجودی لازم است، اعطا می‌نماید.

اثبات عصمت هستی

برای اثبات هر امری می‌توان جهات متفاوت آن را دنبال نمود و مبادی و اهرم‌های لازم را به کار گرفت و دلیل را به صورت عقلی یا نقلی، شرعی یا عقلایی و منطقی یا تجربی ارایه نمود؛ هم‌چنین ملاکات آن را به صورت کلّی یا خصوصیاتی را به‌طور جزئی در نظر آورد تا آن اعتقاد، مورد پذیرش قرار گیرد و یا اثبات شود.

همین‌طور می‌توان مشاهدات و روءیت‌های معنوی و غیر حسّی را در طریق اثبات

۱- ملک / ۳٫

(۲۳۰)

امری ـ که با این گونه حقایق مناسب باشد ـ قرار داد یا از حکایت و تاریخ و یا شریعت و دین به عنوان ملاک اثبات بهره جست. سنّت‌های مردمی، دلایل عامیانه و عقیده‌های قومی نیز می‌توانند در صورت صحّت، ملاک اثبات امری قرار گیرند. خلاصه، برای اثبات هر امری می‌توان روشی را به عنوان دلیل و برهان اتخاذ نمود و آن امر را به اثبات نشاند؛ چه طرف مقابل بپذیرد یا رد کند و چه روش اثبات درست باشد یا نادرست.

عصمت فعلی آفرینش را نیز می‌توان به وسیله راه‌های یادشده اثبات کرد و با دلایل گوناگون به دست آورد. این دلایل می‌توانند به صورت نقل، عقل، مشاهده و یا چهره‌های دیگر دلیل باشند؛ زیرا پهنه اندیشه و صفحه ذهن انسان و چهره همه اشیا و موجودات با زبان بی‌زبانی عصمت فعلی خود و همه خلق را حکایت می‌کنند و غزل صدق می‌سرایند.

اگر کسی توّهم کند که مسأله عصمت فعلی این چنین نیست، باید به او گفت: مجموعه هستی در اختیار همگان است و یک امر نایافتنی نیست. اگر صدق عصمت فعلی آفرینش را باور نداریم، می‌توانیم دست دراز کنیم و یکایک موجودات را آزمایش کنیم و یا از آن‌ها بپرسیم: تو، بله! همین تو، چه مشکل و یا نقصی داری؟ برای من بگو تا به رخ اهل توحید و صاحبان صدق بکشم!

آری، اگر عصمت فعلی مسلّم نیست و نقصی در هستی وجود دارد، باید شاهدی آورد و دست‌کم گوشه‌ای از خلقت و یا فردی از خلق را پیش کشید و به کمک گرفت، ولی اگر چنین کاری ممکن نباشد ـ که نیست ـ دیگر جایی برای ایراد و انکار باقی نمی‌ماند و اگر هم اشکال یا سوءالی پیش آید، باید تنها آن پرسش و شبهه را با فروتنی و دقّت دنبال نمود ـ همان‌طور که در این کتاب چنین روشی اتّخاذ شده است.

پس بهترین دلیل بر صدق عصمت فعلی آفرینش، قامت رسای هستی، قد دل‌آرای عالم و چهره تک‌تک موجودات است؛ زیرا هیچ نقص و نقض یا نقد و خدشه‌ای بر

(۲۳۱)

آن‌ها وارد نیست و این خود گویاترین دلیل عقلی بر عصمت فعلی آفرینش است.

جز این روش -که در لسان منطق، روش نقد و نقض نامیده می‌شود – با روش تحلیلی- که طریق اثبات مبدأ حکیم و تمامیت علّت و کمال اوست- و نیز بازیابی زمینه‌های شفّاف خلق ـ که این دو خود برهان لمّی و انّی هستند ـ هم می‌توان به عصمت فعلی آفرینش دست یافت؛ زیرا صدق عصمت حقّی به برهان لمّ، صدق عصمت خلقی و صدق عصمت خلقی به برهان انّ، صدق عصمت حقّی را در بر دارد.

هر یک از این دو طریق «نقض و تحلیل» و یا «برهان انّ و لمّ» به خوبی پاسخ گوی تمام مشکلات در این زمینه‌اند و خود تمام روش‌های استدلال و نوع دلیل و برهان را ـ همان‌طور که عنوان شد ـ در برداشته و کلید بازگشای همه آن‌ها می‌باشند.

ب) اشتراک در کام‌گیری و کام‌دهی

یکی از ایرادهایی که به خلقت زن وارد شده، این است که: کام‌گیری بیش‌تر برای مرد است و زن به طور اختیاری ـ ارادی از آن بهره‌ای نمی‌برد. این نیز توهّم بی‌اساسی است که از روی نادانی و ناآگاهی یا عناد و الحاد و حق ستیزی مطرح شده است.

هر یک از زن و مرد مشمول عطایای الهی بوده و در هیچ سمت و سویی کمبودی ندارند، گرچه در این عطایا کیفیت‌های گوناگونی بروز یافته و هر یک از این دو خصوصیت‌هایی منحصر به خود دارند.

زن و مرد نه تنها در کام‌گیری از یک‌دیگر مشترکند – و این صفتی بارز و از امتیازات و شگفتی‌های خلقت آن دو است – بلکه در کام‌دهی هم نقش مشترک دارند. البته این موهبت نیز کم‌تر از موهبت نخست نیست. توان کام‌گیری و کام‌دهی دو موهبت الهی و نشان از عنایت بی بدیل حق است که حق تعالی در این عاشق و معشوق، هم‌چون دیگر موجودات عالم هستی، قرار داده است.

(۲۳۲)

هر یک از این دو به دیگری کام می‌دهد و از این کام‌دهی خود نیز کام می‌گیرد و این کام‌گیری، غیر از کام‌گیری از یک‌دیگر است. این کام، هویتی جدا از حقیقت آن دو کام دیگر دارد. این سه صفت زمینه محدودی ندارند و تنها در جهات شهوانی خلاصه نمی‌شوند، بلکه از گستردگی بارزی برخوردارند و در تمام زمینه‌های کمال راه می‌یابند.

همه اعضا، جوارح، قوا و صفات زن و مرد از این سه وصف فراگیر برخوردار می‌شوند؛ به‌طوری که تمام زوایای وجود مرد و زن سبب حیات و نشاط یک‌دیگر می‌شود و در این زمینه، میان آن دو هیچ‌گونه نقص و زیادی یا افراط و تفریطی در جهتی از جهات پیش نمی‌آید.

ج) پنهان‌کاری زن در خواسته‌های جنسی

پیرایه‌های علمی و مرد سالاری خودخواهانه سبب شده که از زمان‌های پیشین مردم گمان کنند زن میل جنسی ندارد یا آن‌که خواسته‌های نفسانی او بی‌اهمّیت است. آنان اعتقاد داشتند که زن نباید چنین خواسته‌هایی داشته باشد و وجود یا ابراز آن با حیا، شرم و عفّت زن منافات دارد. زنان با تمام عطشی که در این زمینه داشتند، از ترس یا اعتقاد، انگیزه‌های درونی خود را پنهان و در خود خفه می‌کردند و حتّی نسبت به شوهر خویش توان اظهار چندانی نداشته و با احتیاط رفتار می‌کردند و چه بسا در تمام مدّت زندگی، خواهش‌های نفسانی و امیال و انگیزه‌های جنسی خود را پنهان و یا کتمان می‌ساختند. امروزه گرچه این امر حال و هوای دیگری دارد، ولی رسوبات آن فکر و فرهنگ هنوز هم دست کم در جامعه ما باقی است.

در گذشته، اظهار این‌گونه امور از سوی زن، در دید مردم عقب مانده و بی‌فرهنگ، عیب و ایرادی محسوب می‌شد و زن را در معرض اتّهام قرار می‌داد، ولی امروزه دیگر در دنیای معاصر، خبری از این کج‌اندیشی‌ها نیست؛ هرچند در میان مردمان سطحی و

(۲۳۳)

جوامع عقب‌مانده، باز هم کم و بیش این برداشت‌ها و برخوردها دیده می‌شود. گاه در میان مردم و خانواده‌های دور از فرهنگ هنوز این‌گونه افکار، رنگ و رویی دارد که باید با تبلیغات و آگاه سازی به این کمبودها و نادانی‌ها پایان داد تا زن و مرد در این زمینه اسیر تعصّبات جاهلانه نگردند.

البته بیان حقایق علمی و آگاهی از حظوظ نفسانی زن یا مرد و توان بهره‌گیری درست از آن با پرده‌دری‌های غرض‌آلود و به هم ریزی اخلاق و معنویت ـ چنان‌که در دنیای به اصطلاح متمدّن غرب رایج است ـ بسیار فاصله دارد. آری، نباید به بهانه آموزش و آگاهی، حریم عفاف و پاکی را درید؛ همان‌طور که نباید به بهانه عفاف و پاکی در نادانی و بی‌خبری ماند. جامعه دینی باید عفاف و عشق و کام‌یابی و پاکی را با هم دارا باشد و هنگامی جامعه اسلامی رشد می‌یابد که بتواند تدین و تمدّن را در یک عینیت عمومی و کلّی تحقّق بخشد.

سخن آخر این که: در زمینه تفاوت‌های زن و مرد، تنها امری که در دنیای علمی مورد بحث است و می‌تواند ارزش روانی ـ فلسفی داشته باشد و در لسان شریعت هم مطرح است، شدّت و ضعف مسأله جنسی و کمی و زیادی آن در زن و مرد است؛ به این معنا که به‌طور نوعی کدام یک از زن و مرد در امور جنسی تواناترند و قوّت شهوانی کدام یک بیش‌تر است که باید نسبت به آن بحث شود تا آگاهی کامل حاصل گردد.(۱)

د) اثرپذیری طبیعت از رفتار آدمی

آن‌چه از نقص و کمبود و سستی و ناتوانی در بعضی از زن‌ها یا مردها مشاهده می‌شود، تنها به جهت مسائل و علل جانبی است و از حریم طبیعت دور می‌باشد.

۱- این بحث در مجلّدات تفصیلی خواهد آمد.

(۲۳۴)

برای مثال، تمام کاستی‌ها، آلودگی‌ها و گناهان می‌توانند در نطفه و جنین اثرگذار بوده و نقش مهم داشته باشند. اهل گناه بر اثر طغیان ارادی یا آلودگی‌های فکری، خود به خود موجب بروز نواقص در فرزندان‌شان می‌شوند و هر یک از این نقص‌ها و کمبودهای جنبی در آینده موجب عوارض جسمی و روحی فراوانی برای فرزندان می‌گردد.

یکی از زیبایی‌های عالم طبیعت این است که تمام اندیشه‌ها و کردار گوناگون افراد، آثار وضعی و خصوصیات ویژه خود را دارد و آفرینش در مقابل برخوردهای مختلف، بی‌تفاوت نیست. همه مشکلات و نواقص فکری، جسمی و روحی انسان ریشه در اندیشه و عمل وی داشته و ارتباط مستقیم با عمل‌کردهای آدمی دارد. قرآن کریم به این حقیقت علمی اشاره دارد:

«و ما اصابکم من مصیبةٍ فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیرٍ؛(۱)

آن‌چه به آفرینش زن و مرد بستگی دارد، سلامت و صحّت کامل در تمام جهات جسمی، روحی و روانی است، ولی کاستی‌ها معلول کجی‌ها و نادرستی‌هاست. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که اگر کمبود یا نقصی در قوای جنسی و روحی ـ روانی برخی از زنان یافت می‌شود، در بعضی از مردان نیز چنین است و این امر منحصر به دسته خاصّی از انسان‌ها نیست.

ناتوانی در آمیزش یا تولید مثل، بعضی نقص عضوها، بیماری‌های مقاربتی و نارسایی‌های عمومی در آلت تناسلی و قوای جسمی، عوامل جنبی فراوانی دارد و به آفرینش زن و مرد مربوط نیست. بسیاری از مشکلات مقاربتی، دردهای قاعدگی،

۱- آن‌چه از سختی‌ها و مشکلات به شما می‌رسد، نتیجه کردار شماست و خداوند منّان بسیاری از کاستی‌ها را نادیده می‌گیرد؛         شوری/۳۰٫

(۲۳۵)

دردهای شدید زایمان، عارضه‌های دوران حاملگی، نازایی و سقط جنین‌ها می‌تواند ناشی از مشکلات گوناگون باشد، ولی تمام این امور از حریم آفرینش زن و مرد به دور است و علل و اسباب جانبی دارد. البته این علل و عوامل قابل پیش‌گیری و درمان است و با رشد فرهنگ و آموزش‌های عمومی بسیاری از آن‌ها از میان می‌رود.

در فراز آینده، برای روشن‌تر شدن پاسخ به توهّمات پیشین به بعضی از ویژگی‌های ازدواج به‌طور خلاصه اشاره می‌شود.

(۲۳۶)

فصل دوّم: ویژگی‌های جنسی زن و مرد

الف: عشق و لذّت

گرچه لذّت، کام‌گیری و کام‌دهی تنها انگیزه ازدواج نیست، ولی رکن عمده آن به شمار می‌رود. البته این لذّت به طور مشترک است و فقدان و کمبود آن غیر طبیعی و ناشی از عوارض جانبی است که می‌تواند از عوامل گوناگونی سرچشمه بگیرد. برخی از این عوامل، ازدواج‌های نامناسب، امراض و کاستی‌های موجود و عدم آگاهی از فنّ لذت‌یابی است؛ از این رو این امر نیز در سطوح مختلف نیازمند آموزش است.

غریزه جنسی در زن و مرد وجود دارد و به‌طور حقیقی می‌تواند فعّال باشد، ولی نوع بهره‌گیری از آن اکتسابی و نیازمند به آگاهی است. همان گونه که هر صاحب زبانی برای نوشتن و خواندن به منطق و ادبیات نیاز دارد، کام‌یابی نیز از ادبیات و منطق خاصّ خود برخوردار است که باید آن را آموخت. ممکن است کسی صدای خوبی داشته باشد، ولی چون دستگاه‌های موسیقی را نمی‌داند، نتواند به خوبی صدای خوش خود را پرورش دهد؛ همان طور که ممکن است کسی به‌طور طبیعی صاحب اندیشه باشد، ولی چون از علم منطق آگاهی ندارد، نتواند به اندیشه خود صورت علمی صحیحی ببخشد؛ هم‌چنین ممکن است زن یا مرد به واسطه عدم آگاهی‌های لازم نتوانند از قوای طبیعی خود بهره گیرند و لذایذ ممکن را دریابند. البته نباید مشکلات و کمبودها را هم در عدم کام‌یابی نادیده گرفت؛ بنابراین، سلامت و علم و آگاهی می‌تواند نهایت عشق و لذّت و کام و سرور طبیعی را برای زن و مرد به ارمغان آورد و در این امور تفاوتی میان این دو نیست.

(۲۳۷)

ب: میل جنسی و تفاوت زن و مرد

با آن که میل جنسی به طور مشترک در زن و مرد وجود دارد، ولی کیفیت آن متفاوت است و هر یک از آن‌ها در بروز این موهبت الهی ـ که از شاه‌کارهای ظریف خلقت است ـ کیفیت خاص و حال و هوای خود را دارند. هماهنگی در این میل و تجاذب، موجب بروز شور و سرور، مهر و محبّت و مستی می‌شود و عدم هماهنگی در آن به طور قهری مشکلات فراوانی را به بار می‌آورد. آفرینش در بروز میل جنسی در زن و مرد از تکرار و بیهوده‌کاری پیش‌گیری نموده و همین امر موجب ظرافت و اهمّیت آن گردیده است.

تمایلات نفسانی در برد کوتاه، احساس است که زمینه‌های سطحی دارد، و برد بلند کشش‌های روحی، عشق است که هرگز طغیان ندارد؛ اگرچه برد بلند شهوت و نفسانیت گاه هم‌چون برد کوتاه آن هم‌راه طغیان ظهور می‌کند. آن گاه است که هواهای نفسانی از مرزهای سطحی می‌گذرد و ریشه‌های عمیق فساد را در خود تنومند و گسترده می‌سازد.

بروز شهوت در مرد بعد از تحقّق زمینه و سلامت و فعلیت، در بسیاری از موارد، طغیانی قهری در برد کوتاه و بلند دارد. شتاب و سرعت، هم در جهت بروز و ظهور و هم در جهت اشباع و انصراف، از خصوصیات دیگر میل و شهوت در مرد است؛ در حالی که زن از این خصوصیت‌ها به دور است و حالتی کند در تحریک و بستری طولانی در اوج دارد.

زن با آن که در عشق کم‌تر ثبات می‌یابد، ولی در شهوت عمیق است و برد بلندش (عشق) در رابطه با برد کوتاه احساسش شکل می‌یابد. این نیز از لوازم ضروری طبع حسّاس اوست. میل مرد از تعدّد و تنوّع برخوردار است و در اشباع شهوت، گسیخته است؛ در حالی که میل زن متّصل، طولانی و مرحله‌پذیر است.

در زمینه انتخاب و گزینش، مرد بیش‌تر جهات مثبت را در نظر می‌گیرد و زن کم‌تر در بند این امر است و به‌طور غالب عواطفش زمینه ساز هر نوع انتخاب و تصمیم است.

(۲۳۸)

مرد در عشق و محبّت، پای‌بندی بیش‌تری از خود نشان می‌دهد، ولی در زن، زودنگری و تغییر، یک امر قهری است و با همین زودنگری یاری را برمی‌گزیند و می‌تواند به آسانی هم از او درگذرد.

زن می‌تواند عشق خود را به کینه تبدیل کرده و به معشوق خود کینه ورزد. گاه عشق و محبّتش تبدیل به حسّ انتقام‌گیری می‌شود که در این مرحله ممکن است هر کاری از او سر زند، ولی مرد در جهاتی از این امور محدود بوده و توان بعضی از کارهای زن را ندارد؛ چون حساب‌گری مرد به آسانی مجال این امر را به او نمی‌دهد و توان و اقتدار نوعی‌اش مانع تحقّق بعضی از این امور می‌شود. البته هیچ یک از این امور کلیت ندارد و تنها نوعیت آن مورد نظر است.

ج: زمینه‌های تحریک شهوت

یکی دیگر از ویژگی‌های ازدواج، بحث تحریک شهوت در زن و مرد است. تحریک شهوت در مرد، چندان نیازمند مبادی و مقدّمات پیچیده نیست؛ به طوری که زن می‌تواند در کوتاه‌ترین فرصت و به آسانی او را متحوّل سازد و تحریک نماید، ولی زن در این جهت از ظرافت و پیچیدگی خاصّی برخوردار است و جهات گوناگونی را داراست. زن برای فعلیت شهوت و لذّت، مبادی فراوانی را طلب می‌کند که این مبادی نیازمند شناسایی است و در بسیاری از جهات، نیازمند آموزش است. البته زن‌ها نیز در این زمینه نسبت به یک‌دیگر از مبادی متفاوتی برخوردارند و همه آن‌ها یک‌سان نیستند.

هر مردی نمی‌تواند به آسانی و بدون دقّت زنی را اشباع سازد. اشباع میل جنسی زن، نیازمند برخوردهای عاشقانه و تماس‌های ظریف و حساب شده است که در صورت ناآگاهی و عدم موفّقیت مرد و یا کاستی و ناتوانی‌اش، در زن حالت

(۲۳۹)

سرخوردگی بروز می‌کند. این گونه عوارض در جامعه فعلی ما به طور مشهود عینیت دارد و بسیاری از مشکلات زندگی خانوادگی در گرو عدم آگاهی یا ناتوانی‌های جنسی است.

به طورکلّی، شوق در زن، زود می‌روید و هوس در وجود او به‌طور مرموزی سرکشی می‌کند؛ در حالی که همین زن در پیدایش میل جنسی به کندی اشباع می‌گردد و چندان راضی به نظر نمی‌آید و اگر چه این نارضایتی را در بسیاری از مواقع پنهان می‌سازد، ولی در موارد بسیاری هم آن را به صورت‌های مختلف و در حالت‌های گوناگون آشکار می‌سازد.

طغیان شهوت در زن ممکن است با خطر بیش‌تری نسبت به مرد هم‌راه باشد. البته اوج گرفتن شهوت در زن کار چندان آسانی نیست و هر زنی در تداوم این امر، نیازمند مرد سالم، توانا و آگاه است. با این که زن در بروز این حالات در خود و همین‌طور در مرد، کم و بیش از خود هم‌کاری و هم‌یاری نشان می‌دهد، ولی بیش‌تر توقّع دارد که بروز این حالت‌ها در او از جانب مرد ظهور پیدا کند و به ویژه در این زمینه، دل‌باخته توان‌مندی‌های مردانه است.

د: طول مدّت مقاربت

طول مدّت مقاربت در زن و مرد متفاوت است و این تفاوت ممکن است مخاطراتی را در پی داشته باشد. در امر آمیزش باید به این تفاوت دقّت و توجّه داشت تا نسبت به وقوع مشکلات، پیش‌گیری لازم به عمل آید.

به طور نوعی، مرد در انزال سرعت دارد و زن به کندی این حالت را در خود احساس می‌کند. زن می‌تواند در حالت اشباع، تناوب داشته باشد، ولی مرد اوج واحدی به خود می‌گیرد و از تناوب و گسستگی به دور است و در بروز آن پیوستگی و شتاب

(۲۴۰)

دارد. مرد در این هنگام به زن می‌اندیشد، ولی زن می‌تواند در اندیشه‌های دیگری هم باشد و آن را در خود بپروراند. زن می‌تواند حالت مرد را دریابد، ولی مرد در این جهت کم‌تر موفّق است.

ه: کام‌یابی

کام‌یابی زن و مرد در گرو توجّه هر یک به دیگری است. رعایت همه اصول و قواعد عشق‌بازی، مبادی مجامعت و موازین زناشویی می‌تواند در کام‌یابی هر دو طرف نقش مؤثّری داشته و موجب سلامت آن‌ها و استمرار زندگی رضایت بخش باشد.

سلامت، توانایی و آگاهی زن و مرد در هماهنگی این امر مؤثر است و امراض جنسی و ناهماهنگی‌های مزاجی، خُلقی و روانی می‌تواند در عدم کام‌یابی هر یک نقش مؤثّری را بازی کند؛ به طوری که بی‌توجّهی یا خودخواهی هر کدام موجب عدم موفّقیت در این زمینه می‌شود.

مرد بیش‌تر به کام‌یابی خود توجّه دارد؛ بر خلاف زن که علاوه بر تمایلات نفسانی، جهات فراوان دیگری او را وادار می‌کند که توجّهش به مرد بیش‌تر از خودش باشد. کم‌تر موقعی می‌شود که زن خود را بدون لحاظ شوهرش احساس کند و کام‌یابی را در خود خلاصه نماید؛ مگر آن که بی‌علاقگی زن به مرد یا ناامیدی او از همسرش باعث انصراف او از این حالت شود. بسیار اتّفاق می‌افتد که شدّت و ضعف و تفاوت در تمایلات جنسی زن و مرد یا فاصله بیش از حدّ آن دو در زیبایی و یا پیری و زیادی سنّ مرد نسبت به زن علّت یأس و بریدگی زن از مرد می‌گردد.

و: هماهنگی در زناشویی

عدم تناسب لازم در زن و مرد از نظر اندام، سن و سال، زیبایی و نازیبایی، مزاج و

(۲۴۱)

خصوصیات روانی، موقعیت خانوادگی و تا حدّی مالی می‌تواند مشکلات فراوانی را به بار آورد. این موارد در دین مقدّس اسلام تحت عنوان «کفو و هم‌خوانی» به طور روشن آمده است.

علل عدم هماهنگی در زندگی زناشویی و امور جنسی می‌تواند مشترک باشد و هر یک از زن و مرد ممکن است دارای مشکلاتی باشند؛ چه در جهات جانبی و غیر طبیعی یا در جهات طبیعی. البته بسیاری از ناهماهنگی‌ها از ضعف و کاستی‌ها و عدم آگاهی یا ازدواج‌های نامناسب نشأت می‌گیرد که باید در این جهات، زمینه‌های پیش‌گیری را به طور عمومی در جامعه گسترش داد تا انگیزه‌های متقابل انس و الفت و تمایلات نفسانی و معنوی، بیش‌تر و بهتر خودنمایی داشته باشد.

اگر اصل «تناسب» در ازدواج رعایت شود، بسیاری از مشکلات زناشویی، به خصوص مشکلات تمایلات جنسی، از میان می‌رود.

اگر زمینه‌های اخلاقی، روانی، طبیعی، بهداشتی، آموزشی و مذهبی توسعه یابد و افراد جامعه پیش از ازدواج، حداقل به‌طور کلی با این امور آشنایی پیدا کنند، بسیاری از مشکلات آنان برطرف می‌شود.

زن و مرد باید از نظر هماهنگی در امور جنسی، میل شهوانی، لذایذ نفسانی و انواع مختلف آن، با هم تبادل فکری و عملی داشته و نسبت به یک‌دیگر شناخت لازم را پیدا کنند، قوانین طبیعی تجاذب را از نظر دور ندارند و نقاط برجسته و مثبت را مورد اهتمام قرار دهند. آن‌ها باید در رفع هرگونه کاستی و سستی کوشا باشند و ضعف و ناتوانی را از خود دور سازند و نسبت به یک‌دیگر با قوّت و توان مندی و صحّت و سلامتی کامل رفتار نمایند. آن‌ها باید در زمینه بهره‌گیری به طور کاربردی و بر اساس اصول روان شناختی آن، دقّت بیش‌تری به عمل آورده و موانع اخلاقی، درمانی و آموزشی را با بهره‌گیری از علم و دانش و سفارش‌های دینی برطرف نمایند.

(۲۴۲)

از آن‌چه تاکنون گفتیم، می‌توان نتیجه گرفت که: میل جنسی، کام‌یابی، لذّت‌بری و لذّت‌دهی، به طور مشترک در زن و مرد وجود دارد و چنین نیست که زن از آن بی‌بهره و مرد به وفور از آن بهره‌مند باشد. هر کمبودی در این جهات، معلول عوامل جانبی است و ارتباطی به آفرینش این دو ندارد و خلقت و طبیعت در تمام این جهات به قوّت، نقش اساسی خود را به‌طور کامل ایفا نموده است.

(۲۴۳)

فصل سوّم: دردها و رنج‌های زنانه

پرسش‌های روشن‌فکر مآبانه

بعد از توهّم پیشین، سخن از درد و آه و فریاد شب زفاف سرداده شده و از ازاله بکارت و درد آن، حاملگی و زایمان و مشکلات مربوط به آن، آلت ناموزون زن و مرد، خون و غسل و مشکلات فراوان آن و… سخنان بسیاری گفته شده است.

گویی صاحب قلم از خود زنان بیش‌تر احساس درد نموده و بیش‌تر به ادراک این امور دست یافته است! او دردها، تلخی‌ها و فراز و نشیب‌های خلقت زن را دنبال نموده است، بی آن که شیرینی‌ها، لذّت‌ها، نشاط‌ها، غرور و مستی شور آفرین و ظرافت‌های طبیعت زن را یافته باشد؛ در حالی که زنان، خود همه این مواهب تلخ و شیرین را به‌خوبی در خویش یافته و به آن خو کرده و از آن لذّت می‌برند.

در این بحث پرسش‌هایی نسبت به آفرینش زن مطرح می‌شود که ظاهر آن دور از نزاکت می‌نماید و ممکن است آدمی را به تعجّب وادارد، ولی در واقع بیان‌گر واقعیت‌های تلخی است که نمی‌توان به آسانی از آن گذشت؛ به‌طور مثال: چه اشکالی داشت که آن‌چه در آفرینش مرد وجود دارد، در آفرینش زن هم در نظر گرفته می‌شد و زن و مرد زندگی مشترک و سالمی می‌داشتند و از مساوات کامل و یک‌سان برخوردار می‌بودند.

چه می‌شد اگر زایمان و درد آن در کار نبود و گرفتاری‌های حاملگی پیش نمی‌آمد یا مدّت حمل کوتاه می‌شد تا از سنگینی آن کاسته شود و یا به جای حمل و زایمان تولّد انسان با تخم‌ریزی محقّق می‌گشت؟ و خلاصه چه می‌شد و چه می‌شد …؟

(۲۴۴)

در این زمینه پرسش‌ها و توهّمات فراوانی پیش می‌آید که مطرح کردن آن در مقام خود بسیار لازم و ضروری است، اگر چه تفصیل آن در این جا لزومی ندارد؛ امّا آن‌چه بیان شد، خلاصه‌ای از افکار ـ به اصطلاح ـ آزادی خواهان متجدّدمآب و افراد ساده‌اندیش بود که به‌طور واضح و آزاد عنوان شد. اینک باید این سخنان، نقد و بررسی شود تا با پاسخ به اشکالات و شبهات، مسائل به‌طور کامل روشن گردد.

به همین جهت، لازم است پاره‌ای از خصوصیات طبیعی و خلقتی زن مطرح شود و هم‌چنین دسته‌ای از بیانات شریعت و احکام دین در این زمینه عنوان گردد.

(۲۴۵)

پاسخ‌ها

پاسخ نخست: درد و مشکلات زنانه

همان گونه که «لذّت» از توافق و هماهنگی طبع و مزاج به وجود می‌آید، درد و الم، انعکاس‌های جسمی و مزاجی و یا نفسانی و روحی است که همگام با طبع آدمی نیست؛ درد و لذّت قابل شدّت و ضعف، کمی و زیادی و نیز دارای حیثیت‌های گوناگون است.

گاهی یک چیز برای انسان درد ایجاد می‌کند و در زمانی دیگر، همان چیز در جهتی دیگر برای او شادی‌آفرین و لذّت بخش می‌شود؛ به طور مثال: ممکن است گرسنگی مسلمانی را رنج دهد، ولی این رنج چون ایثار یا روزه‌ای را در بر دارد، موجب لذّت و نشاط نفسانی و معنوی او می‌گردد یا آن که مصرف دارویی برای کسی ملال‌آور باشد، ولی تصوّر این که آن دارو سلامتی را به ارمغان می‌آورد، فرد بیمار را شادمان می‌کند؛ پس همان طور که درد و لذّت، کمّیت‌های مختلفی دارند و قلّت و شدّت می‌پذیرند، دارای حیثیت‌ها و جهات گوناگونی نیز می‌باشند و واقعیت‌هایی مطلق یا بسیط نیستند.

این‌گونه نیست که هر دردی به‌طور کلّی مذموم و ناخوشایند باشد؛ همان‌گونه که هر لذّتی نمی‌تواند مفید، شایسته و ممدوح باشد؛ زیرا قوای آدمی و موقعیت ارزشی آن متفاوت است. ممکن است لذّت از چیزی و امری در مرتبه‌ای از نفس شیرین باشد، ولی مرتبه دیگر نفس، آن لذّت را نپذیرد یا این که آن را لذّت نداند و برایش ارزشی قائل نشود. لذایذ مختلف می‌توانند طبایع مختلف داشته و در جهات ارزشی هم متفاوت باشند. هم‌چنین وجود دردها و لذّت‌ها می‌تواند برای نفس و جان انسان و حیوان زیان بار یا سودمند باشد و برای تشخیص هر یک از این امور نیز معیارهای خاصّی وجود دارد.

(۲۴۶)

نکته دیگر آن که، لذّت و درد با تمام خصوصیاتشان از صفات نفسند و برای موجودی پدید می‌آیند که جان‌دار باشد. این امور در بخشی از «ممکنات» یافت می‌شوند، ولی «مقام وجوبی» و حضرت حق وارسته از تمام این «اوصاف امکانی» است، گرچه حق، عین ابتهاج ذاتی و ظهور فعلی است؛ چرا که حریمش غیر نمی‌پذیرد و درک این معنا هم‌چون وجود حضرت حق در خور اهل معرفت است.

پاسخ دوّم: دردهای طبیعی و غیرطبیعی

به طورکلّی دردها را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

یک. دردهایی که به طور مستقیم، علل ارادی و قسری (غیر طبیعی) دارند؛ مانند: امراض، شکستگی عضو و بریدگی اندام. این‌گونه دردها نمی‌توانند سودمند باشند، بلکه ممکن است ناهنجاری‌های غیرطبیعی را هم به دنبال داشته باشد.

دو. دردهایی که منشأ طبیعی دارند و آفرینش، آن‌ها را در آدمی به ودیعت نهاده است. این گونه دردها یا به طورکلّی سودمندند ـ چون درد هجر و سوز شوق و غم‌باری عشق ـ یا در جهتی منفعتی را در بردارند ـ چون آگاهی، توجّه، توقف و ایست‌های ذهنی که گاه دردمندی‌های مادّی و ناهنجار زمینه بروز آن‌ها می‌شود ـ و یا لذّتی نسبی را در زمانی دیگر به‌بار می‌آورند ـ مانند: ختنه ـ و یا از جهتی دیگر لذّت بخش می‌گردند؛ هم‌چون: ازاله بکارت که حیثیت درد با حیثیت لذّت در آن متفاوت است.

گاهی درد و رنج، لذّت و منفعت معنوی، فعلی و یا استقبالی را در بردارد؛ مانند: روزه که هر چند درد و رنج گرسنگی را هم‌راه دارد و به کاهش نیرو و سوخت انرژی آدمی منجر می‌شود، ولی همین رنجش خاطر و تحمّل مشقّت، موجب قوّت اراده، صفای باطن و سعادت مؤمن می‌شود، استحکام عقلی و لذّت معنوی را در پی دارد و از نظر جسمانی و سلامت مزاج و قوای نفسانی هم سودمند خواهد بود.

(۲۴۷)

این گونه تکالیف و اعمال مبارزاتی و مجاهدت‌های نفسانی تنها در خور توان انسان است و ارزش آن فقط از آن اوست و حیوانات به‌طور تشریعی از آن بی‌بهره‌اند؛ گرچه طبیعت برای آن‌ها نیز به‌طور قهری زمینه این‌گونه امور را پیش‌بینی کرده است و آنان هم برای تصفیه و سلامت جسم و نفس خود روش‌های طبیعی و غریزی گوناگونی را اعمال می‌کنند.

پاسخ سوّم: ختنه، ازاله بکارت و درد

ختنه برای مرد واجب و برای زن مستحب است. گرچه این عمل با نوعی درد هم‌راه است، ولی از نظر دفع مفاسد، امراض، عفونت‌ها و ارضای کامل در روابط مقاربتی منفعت‌های شناخته شده و ناشناخته‌ای در بر دارد که دنیای علمی و مراکز تحقیقاتی باید در بازیابی آن بکوشند. ختنه با آن که به‌طور عادی تا حدّی درد دارد، ولی انجامش یک تکلیف است و در جهت پیش‌گیری ضرورت دارد و مفسده‌ای هم در آن وجود ندارد؛ چه دنیای علمی امروز مصالح این امر را درک کرده باشد یا آن که از منافع آن بی‌اطّلاع باشد؛ چه به آن توصیه کند و یا به ترک آن سفارش نماید.

مشکلاتی که گاه در انجام این عمل پیش می‌آید، ناشی از نارسایی‌های سنّتی و یا ناآگاهی بشر است و ربطی به اصل عمل ندارد. البته می‌توان این عوارض را با آموزش‌های علمی به طور کلّی برطرف نمود و یا به پایین‌ترین میزان رساند.

در مورد ختنه، نظر دین تحقّق اصل عمل است و درد موضوعیت ندارد؛ همان‌گونه که امروزه این عمل بدون درد انجام می‌شود که نشان از موفّقیت بشر در این زمینه دارد؛ بر خلاف ازاله بکارت که درد در آن موضوعیت دارد، اگرچه نفس ازاله یک امر قهری است. در ختنه، آثار بعدی و مواهبی نسبت به آمیزش جنسی مطرح است و انجام آن جهت مقدّمی دارد، اگرچه نفس عمل قهری نیست و یک امر اختیاری است که سفارش

(۲۴۸)

شرعی در پی آن است و عقل کم‌تر می‌تواند نسبت به آن ادراک داشته باشد.

پس ازاله بکارت با ختنه در جهاتی تفاوت دارد: ازاله بکارت در صورت آمیزش قهری است، اگرچه هم‌راه درد هم نباشد، در حالی که ختنه هم‌راه درد است و یک امر اختیاری و غیر قهری است. وجود درد در تحقّق ازاله موضوعیت دارد و از مواهب خلقت است که از آثار آن ایجاد مهر و تحریک عواطف زن نسبت به شوهر یا فرزند می‌باشد؛ پس نباید در صورت امکان ـ هم‌چون امروزه ـ این امر بی‌درد و بدون عمل طبیعی شوهر انجام شود؛ زیرا گذشته از آن که انجامش توسط شوهر با کام‌یابی توأم است، سند شرافت زن و ایجاد تعهّد برای مرد در مورد همسر خود را هم‌راه دارد، ولی در ختنه تحقّق عمل یک امر شرعی است و درد در آن موضوعیت ندارد؛ زیرا آثار آن در غیر ظرف وقوع فعل تحقّق می‌یابد.

عمل ختنه در مرد و زن متفاوت است و در جای خود باید از منافع فراوان آن یاد کرد و به کیفیت و چگونگی آن نسبت به هر یک از دختر و پسر اشاره داشت تا اشتباهی پیش نیامده و آسیبی به وجود نیاید. این امر نسبت به دختر در خور توجّه بیش‌تری است و دقّت و آگاهی افزون‌تری را طلب می‌کند؛ چراکه بر اثر ناآگاهی از چگونگی تحقّق و آثار این حکم الهی، با برداشت‌های نادرستی که ممکن است از سوی ناآگاهان مطرح گردد، اشتباه گرفته خواهد شد؛ که در بحث «جهاز تناسلی زن» نسبت به آن اشاره خواهد شد.

امروزه در جوامع اسلامی این عمل برای دختران انجام نمی‌شود و چون یک امر استحبابی است، به دست فراموشی سپرده شده است تا جایی که کم‌تر کسی می‌تواند کیفیت آن را توضیح دهد، ولی هیچ یک از این امور از اهمّیت و ارزش آن نمی‌کاهد و موقعیت آن را خدشه‌دار نمی‌سازد. حال با توجّه به این اهمّیت، باید پاسداران احکام دین در جهت تحقیق آن و آگاهی همگان در این زمینه، هم‌چون دیگر احکام الهی، بکوشند تا این حکم الهی تحقّق عینی خود را باز یابد.

(۲۴۹)

پاسخ چهارم: درد؛ زمینه نشاط دختر

پرده بکارت و عمل ازاله آن، زحمت و مشقّت‌های دوران حاملگی، درد زایمان و اموری از این قبیل از نوع دردهای طبیعی است که آفرینش در نهاد زن قرار داده است. گرچه هر یک از این امور به نوعی هم‌راه خود درد و رنج و زحمت فراوانی دارند، ولی منافع و لذایذی را نیز در پی می‌آورند.

درد ازاله بکارت، در صورتی که زمینه طبیعی داشته و از دردهای جنبی نیز دور باشد، از نظر روان‌شناختی، فلسفی و تجربی، لذّت نفسانی دارد و می‌تواند با نشاط و سرور عقلانی هم‌راه شود. این امر غایت مطلوبی برای دختر به حساب می‌آید و این حالت منحصر به دختران است. کام‌یابی و لذّتی که در این زمینه نصیب عروس می‌شود، کم‌تر از لذّت عمل ازاله برای داماد نیست و با تحقّق آن زوج جوان در خود احساس موقعیت و غرور می‌نمایند و خود را در مرحله تازه‌ای از زندگی می‌یابند.

آگاهی دختر و پسر هنگام نزدیکی در شب زفاف در کم‌ترشدن این درد نقش دارد. دختر باید با آگاهی از واقعیت این امر طبیعی، ترس و شرم بی مورد را از خود دور کند و بدن و روان خود را در حالت طبیعی و شاد قرار دهد. پسر نیز باید مهربان و مسرور بوده و در جهت هماهنگ کردن کامل دختر با خود صبور و کوشا باشد.

بسیاری از مشکلات و دردهای ناهموار در این زمینه معلول جهل و ناآگاهی دختران و پسران است، وگرنه عمل ازاله پرده بکارت بهترین کامی است که آفرینش برای اعلان وحدت دو روح نسبت به تحقّق زندگی مشترک، به عنوان هدیه و عطیه الهی در نهاد زن و مرد قرار داده است.

اگر پیش‌گیری‌های لازم در ازاله بکارت به‌خوبی رعایت شود و از عوارض جنبی هم جلوگیری به عمل آید، آن مقدار درد طبیعی گذشته از آن که قابل تحمّل است، هم‌راه با لذّت بوده و دارای خواص و منافعی است. با توجّه به موقعیت خاصّ عمر دختر

(۲۵۰)

و پسر، یکی از این خاصیت‌ها، ایجاد محبّت و ادراک وحدت کامل میان زن و مرد از طریق احساس است.

تمام یافته‌های انسانی درباره حقایق خلقت و آثار طبیعت، اقتضایی و نوعی است و کلیت ندارد و اگر کلیت هم داشته باشد، دلیل اثباتی گویایی ندارد؛ زیرا چنین امری به آسانی نمی‌تواند در تیررس عقل و اندیشه قرار گیرد. پس هنگامی که گفته می‌شود: ازاله پرده بکارت زن توسّط شوهر و یا درد زایمان در مادر با دردهای دیگر متفاوت است و چنین دردهایی سبب قرب، وحدت و هم‌بستگی طبیعی می‌شود و تحریک عواطف انسانی را در بردارد، همگی بیان نوعیت‌های منطقی است. ازاله بکارت و تحریک و ایجاد چنین دردی که طبیعت به جهت عفاف و بهداشت برای شروع زندگی مشترک در زن قرار داده است، هم‌چون یک عقد و اعلان طبیعی است که فطرت و طبیعت، هماهنگ با شریعت از خود اظهار می‌دارند.

این درد چنان قرب و توجّهی را برای زن و مرد ایجاد می‌کند که گویی التیام دو روح و وحدت دو نفس را در بر دارد؛ چنان‌که درد زایمان نیز چنین رابطه‌ای را میان مادر و فرزند برقرار می‌سازد.

زن و مرد با کام‌دهی و کام‌یابی طبیعی به سبب قرب و وصول و وحدت کامل نفس انسانی، زندگی مشترک خود را آغاز می‌کنند و عواطف حدوثی به زمینه‌های استمراری زندگی مشترک، حیات می‌بخشند.

البته همان‌طور که عواطف، مختلف است و افراد و خصوصیات آن‌ها در این زمینه متفاوتند، ممکن است انواع دردها در ازاله بکارت و زایمان مختلف باشند و همان گونه که خصوصیت‌های روانی متفاوت است، پرده بکارت هم متفاوت باشد و حالات مختلفی را ایجاب نماید.

همان‌طور که لذّت ازاله بکارت برای زن، کم‌تر از لذّت انجام آن برای مرد نیست،

(۲۵۱)

به‌طور سنّتی و در عقیده مسلکی ـ گرچه در هر شرایطی مورد تأیید نخواهد بود ـ نیز لذّت شنیدن انجام و یا دیدن آثاری که حکایت از وقوع چنین عملی می‌کند، برای خویشان زن کم‌تر از لذّت آگاهی از وقوع آن برای فامیل شوهر نمی‌باشد. گرچه ممکن است این‌گونه لذایذ و کام‌یابی‌های نفسانی، از لذایذ عقلی نباشند، ولی به‌طور حتم از لذّت‌های واقعی و حظوظ نفسانی به شمار می‌روند.

پرده بکارت؛ عطیه الهی

پرده بکارت از نظر علمی دارای خواصّ طبیعی، آثار نفسی و ارزش اخلاقی است. این حقیقت عینی یک هدیه و عطیه الهی است که دختر می‌تواند به‌وسیله آن خود را باز یابد و به ارزش‌های معنوی خویش دست یابد و بر آن مباهات کند.

از نظر شریعت، پرده بکارت در دختر اهمّیت خاصّی دارد و فقدانش، به فرض وجود، موجب امکان فسخ عقد می‌گردد. در این هنگام مرد در صورت تمایل می‌تواند ازدواج را به هم زده و آهنگ جدایی سر دهد. پرده بکارت در صورت تنقیص و تجاوز از جانب فردی دیه شرعی هم خواهد داشت.

دنیای علمی پس از گذشت قرن‌های بسیار و پیش‌رفت‌های چشم‌گیر هنوز نتوانسته به آثار واقعی پرده بکارت به‌خوبی واقف گردد؛ به همین دلیل در میان اقوام و ملل و مذاهب و ادیان دیگر، بیش‌تر جهات اخلاقی آن مطرح است. آری، هنوز آدمی نتوانسته به بسیاری از ظرافت‌های آفرینش آگاهی پیدا کند و با وجود دست آوردهای فراوان، هنوز در نخستین پیچ و خم‌های وادی علم و آگاهی است.

انسان با این همه طمطراق علمی هنوز نتوانسته از طرح‌های جزئی و احکام و دستورات ابتدایی شریعت آگاهی یابد؛ به‌طوری که نمی‌تواند حتّی نسبت به پرده بکارت و ختنه زن و مرد و احکامی مانند آن چندان با اطمینان سخن بگوید؛ چرا که

(۲۵۲)

پرده بکارت گذشته از جهات اخلاقی و معنوی، دارای خواصّ واقعی نیز هست و یک ضرورت طبیعی برای دختر به حساب می‌آید که خلقت، آن را برای این الهه عشق و مستی پیش‌بینی کرده است. پرده بکارت در جهت مصونیت مهبل از امراض و عفونت‌های مختلف در سنین کودکی نقش مناسبی ایفا می‌کند.

موضوع ختنه نیز این‌گونه است. هر چند شریعت ختنه را برای مردان الزامی و نسبت به زن‌ها غیر الزامی دانسته، ولی هر دو از ملاک خاصّ خود برخوردارند. جامعه علمی با الهام از قوانین دینی باید به‌طور دقیق در جهت بررسی هر چه تمام‌تر این امر گام بردارد تا روشن شود که این حکم الهی نه تنها منافاتی با حقایق علمی و علوم تجربی ندارد، بلکه می‌توان از طرفی نسبت به خواص بهداشتی آن ـ مانند: پیش‌گیری از دسته‌ای امراض عفونی و میکروبی ـ و از طرف دیگر، زمینه‌های اوج کام‌یابی و خصوصیات و آثار روحی ـ روانی و عوامل مثبت دیگر آن تحقیق و جست‌وجو کرد.

آری، در جای خود باید به همه این عناوین و ملاک‌ها به‌طور کامل پرداخت تا دنیای علمی امروز، آشنایی بیش‌تری با مبانی بلند دین مقدّس اسلام پیدا کرده و در جهت بهره‌گیری هر چه افزون‌تر از آن گام بردارد.

از این روست که می‌گوییم: به‌طور کلّی، دردهای طبیعی – که آفرینش در انسان قرار داده است – بی‌منفعت و دور از مصلحت نیست، بلکه هر کدام گذشته از سودمندی، از جهتی لذّت است، هر چند حیثیت درد هیچ‌گاه حیثیت لذّت نمی‌باشد؛ همان‌طور که حیثیت طبع، حیثیت قسر (غیرطبع) نیست و هر یک جهت خاصّ خود را دارند.

البته بسیاری از دردهای به ظاهر طبیعی در قاعدگی، ازاله بکارت، دوران حاملگی و زایمان، طبیعی نیست و به ضعف یا امراض جنبی پنهانی و ناشناخته و یا ناآگاهی افراد

(۲۵۳)

از شیوه برخورد با این امور ارتباط می‌یابد؛ پس نباید تمام این‌گونه مشکلات و مصائب و درد و رنج‌ها را به دوش طبیعت گذارد و یا آن‌ها را به دور از حکمت و مصلحت دانست. پر واضح است که با تحقیق و بررسی بیش‌تر در هر یک از این امور، مصالح و آثار بیش‌تری کشف خواهد شد.

پاسخ پنجم: درد و مشکلات زایمان

پیش از آن که به توهّم و ایراد مطرح شده در این زمینه پاسخ داده شود، لازم است برای روشن شدن هر چه بیش‌تر آن، به چند مقدّمه بپردازیم، آن گاه به این شبهه پاسخ دهیم.

تولید مثل

از اتّحاد یاخته‌های جنسی مرد و زن تولید مثل محقّق می‌گردد. وظیفه طبیعی مرد و زن ایجاد این سلول‌هاست. مرد تولید «اسپرم» می‌کند. این اسپرم‌ها در میان تخمک‌های زن (اوول) زمینه اتّحاد را پیدا می‌کنند و اگر این اتّحاد شکل گرفت، تولید مثل محقّق می‌شود. توضیح و تشریح این اتّحاد و تولید، ظرافت آفرینش نطفه را نشان می‌دهد و شعور طبیعی خلقت را آشکار می‌سازد.

این عظمتی است برای زن که رشد اشرف مخلوقات را در رحم فراهم می‌کند و انسان را در درون خود به‌بار آورده و پرورش می‌دهد؛ بنابراین، زن مربّی تکوینی انسان است.

اسپرم مرد با اوول زن تفاوت گویایی دارد. تخمک، گِرد و کروی و اسپرم دراز است. تخمک، بی‌حرکت و اسپرم دارای حرکت است. با آن که تخمک بزرگ‌تر از اسپرم است، ولی تعداد آن به مراتب کم‌تر از اسپرم می‌باشد.

(۲۵۴)

تولید مثل در همه حیوانات این‌گونه نیست و هر یک از آن‌ها به مقتضای موقعیت و اهمّیت وجودی خود، نوع خاصّی از تولید مثل را دارند. در این امر، حیوانات دانی با حیوانات عالی متفاوتند. حیواناتی که موقعیت ادراکی و توان‌مندی‌های حیاتی بالایی دارند، زایمان می‌کنند و دسته‌ای از حیوانات که در مرتبه پایین‌تری قرار دارند، برای تولیدمثل، تخم می‌گذارند.

میکروب‌ها برای تولید مثل از طریق تجزیه خود استفاده می‌کنند. نر و ماده بعضی از حیوانات ـ مانند: کرم خاکی ـ هر دو تولید اسپرم می‌کنند. در بعضی از حیوانات دانی برای تولید مثل تماسی میان نر و ماده رخ نمی‌دهد؛ تنها نر و ماده، بعد از آمادگی، سلول‌های خود را در آب می‌ریزند و از تماس این تخمک‌ها با هم تولید مثل به وجود می‌آید.

رشد یافته‌ترین حیوانات، آن‌هایی هستند که زایمان دارند و در میان جان‌داران تنها انسان است که رشدش، هم‌چون دیگر جهات، از کیفیت خاصّی برخوردار است و دارای ویژگی‌های شگرفی می‌باشد.

نشانه‌های خداوند حکیم

شاید بعضی از عناوینی که در این صفحات می‌آید، از نظر برخی افراد، قدری مستهجن و نامتداول به نظر آید و طرح آن را در کتاب و نوشتار صحیح و مناسب ندانند، ولی حق آن است که نگرش و جهان‌بینی افراد نسبت به حقایق عالم هستی متفاوت است. اگر به واقعیت‌ها با دید مثبت و به عنوان حقیقت‌های علمی – معرفتی نگریسته شود، نه تنها بیان هیچ امر پنهانی، البته در جای خود زشت و ناپسند نیست، بلکه می‌تواند جهات مثبت و سازنده بسیاری نیز داشته باشد.

اگر فردی هستی را به عنوان آیه و نشانه‌ای از قدرت و حکمت حق بنگرد و عجایب

(۲۵۵)

خلقت را با این دید ارزیابی نماید، هرگز به مطالب این کتاب خرده نخواهد گرفت و نیازی به پوزش از او هم پیش نمی‌آید. می‌بینیم که صادق آل محمّد« صلی‌الله‌علیه‌وآله » در کتاب «توحید مفضّل» به عنوان حکیمی معصوم، در مقام تشریح عجایب و ظرافت‌های خلقت به عمل جماع و آلت زن و مرد ـ که به طور قهری حیوانات مشابه در این امر را هم شامل می‌شود ـ اشاره می‌کند. امام« علیه‌السلام » انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و به «مفضّل» ـ که یکی از برجسته‌ترین شاگردانش است ـ می‌فرماید:

«انظر الان یامفضّل! کیف جعلت آلات الجماع فی الذّکر و الانثی جمیعا علی ما یشاکل ذلک؛ فجعل للذّکر آلةً ناشزةً – ای: رافعة – تمتدّ حتّی تصل النّطفة الی الرّحم اذ کان محتاجا الی ان یقذف ماءه فی غیره، و خلق للانثی وعاءاًقعرا لیشتمل علی المائین جمیعا و یحتمل الولد و یتّسع له و یصونه حتّی یستحکم؛ الیس ذلک من تدبیر حکیمٍ لطیفٍ؟ سبحانه عمّا یشرکون»؛(۱)

ای مفضّل! بیندیش به موقعیت عمل جنسی و آلت تناسلی و نوع آمیزش زن و مرد و آن‌چه مربوط به آن دو است؛ پس خداوند برای آلت مرد، در زمان آمیزش به‌واسطه تحریک و جریان بیش‌تر خون و انبساط غضروف‌ها حالت ستبری، بزرگی و استحکام قرار داد تا [افزون بر التذاذ و کام‌یابی دو طرف] وصول نطفه به رحم امکان‌پذیر باشد؛ البته زمانی که بخواهد نطفه را وارد رحم کند [و در حالت عادی دوباره به حال طبیعی و جای اصلی خود باز می‌گردد و انتشار خود را از دست می‌دهد].

هم‌چنین خداوند حکیم برای زن، بر خلاف آلت مرد، آلتی به صورت ظرفی عمیق آفرید تا نطفه زن و مرد در یک جا جمع شود. خلقت این آلت به شکلی است که قابل اتّساع و ارتجاع است و می‌تواند کودک را در خود جای داده، او را حفظ و صیانت

۱- بحار، ج ۳، ص ۶۶، توحید مفضّل.

(۲۵۶)

نماید.

ای مفضّل! آیا این از تدبیر و نشانه‌های خداوند حکیم و لطیف نیست؟! خداوند منزّه است از این که در این امور برای او شریک قائل شوند و این عجایب را اتّفاقی و زاییده طبیعت بی‌روح و جان بدانند.»

به راستی اگر آلت رجولیت مردی انتشار نداشت یا انتشار داشت، ولی به حالت نخست بر نمی‌گشت، چقدر باعث خجالت و شرم ساری انسان می‌شد و چه مشکلاتی را به دنبال داشت؟ شاید بیان این مطلب، نامناسب به نظر آید، ولی در نظر اهل بصیرت و صاحبان حکمت از آیات و نشانه‌های خالق حکیم و تواناست که در تمام ظروف عالم خودنمایی می‌کند.

همین‌طور مطالب بلند، عمیق و بی‌پیرایه دیگری که آن حضرت در جای‌جای این کتاب عظیم توحیدی آورده است، هر خواننده‌ای را به دقّت و تأمّل وا می‌دارد و گرد و غبار غفلت و انکار و بی‌توجّهی به حق و نعمت‌های او را از چهره دل انسان پاک می‌کند؛ نعمت‌هایی که در طول حیات نسبت به آن‌ها بی‌توجّه و بی‌تفاوتیم و هرگز قادر به شکرگزاری اندکی از آن‌ها نیستیم.

جهاز تناسلی مرد

دستگاه تناسلی مرد به طور کلّی از دو بخش داخلی و خارجی تشکیل شده است. بخش نخست(داخلی) تولیدکننده اسپرم و بخش خارجی عامل وصول منی(نطفه) به رحم است. هر یک از این دو بخش دارای قسمت‌های مختلفی هستند که از ویژگی‌های خاصّ خود برخوردارند.

به طور کلّی دستگاه ادرار غیر از دستگاه تولید منی است. ادرار از کلیه به‌واسطه «حالب» به مثانه می‌ریزد و از آن‌جا از طریق مجرای مخصوص خود دفع می‌شود.

(۲۵۷)

مجرای خروجی ادرار و منی در زن از یک‌دیگر جداست. در مرد نیز گرچه مجرای خروجی هر دو یکی است، ولی هنگام خروج منی، مثانه به‌طور کلّی مسدود می‌گردد و به هیچ وجه ادرار خارج نمی‌شود.

آلت رجولیت حالت ارتجاعی دارد و در صورت تحریک غضروف‌ها، خون در مویرگ‌ها جاری می‌شود و با ارتعاش عروق و غضروف‌ها، استحکام، بزرگی، سفتی و سختی پیدا می‌کند. آلت در مردها با آن که دارای سایزهای متعدد، اندازه‌های مختلف و کیفیت‌های متفاوتی است و شکل‌های گوناگونی دارد، ولی در اصل تحقّق عمل، همگی یک‌سان بوده و نقش عمل جنسی را به‌خوبی ایفا می‌کنند و در این جهت تفاوتی میان آن‌ها نیست.

بنابراین، داستان‌سرایی‌های فراوانی که نسبت به آلت، به خصوص در مورد بزرگی و قطر و ضخامت آن، در زبان عامیانه و تاریخ و ادبیات آمده و به این امر اصالت داده است، به‌طور کلّی بی‌اساس می‌باشد. آلت در مردها در اصل کام‌یابی یک‌سان عمل می‌کند؛ هر چند ویژگی‌های یاد شده در نوع لذّت و گوناگونی کام‌یابی، بی‌اثر نیست و انواع خاصّی از آن، آثار خاصّ خود را دارد و برخورد زن‌ها نیز در تماس با آن‌ها یک‌سان نخواهد بود.

منی، این کیمیای هستی، شکلی چون ژله دارد، لزج و چسبنده است، رنگ و بوی مخصوصی دارد و در یک چرخش، از غده پروستات و کوپر و دیگر غدد و ترشّحات تخمی ساخته می‌شود. اسپرم جزو مهم و متمّم کمال آن است که در مایع پلاسمای سمینال ـ که خود آمیخته‌ای است از مواد مختلف ـ شناور است.

رابطه مستقیمی میان بیضه‌ها و آلت وجود ندارد و به‌طور غیر مستقیم با هم مرتبط می‌باشند. بیضه‌ها خود از رگ‌های مویی تشکیل می‌گردند و در جای‌گاهی کیسه‌ای شکل قرار دارند.

(۲۵۸)

جهاز تناسلی زن

آلت تناسلی زن وضعیت متفاوتی با جهاز تناسلی مرد دارد. دست معصومانه حضرت لطیف در خلقت، بهترین شیوه را در قالب‌ریزی و هماهنگی آن به عمل آورده است که هر عاقل هوش‌مندی را حیران و مبهوت می‌سازد.

فرج، اندام بیرونی آلت تناسلی زن و دامنه خارجی آن است و گذشته از انواع فراوان و گوناگونش، شکل و حالت خاصّی دارد و هر یک از آن‌ها خود به تنهایی دارای گوناگونی و خصوصیت و حالت‌های مختلف و فراوان می‌باشد و در سنین مختلف حالات متفاوتی به خود می‌گیرد.

پرده بکارت، پیش روی مهبل قرار دارد و مهبل به رحم متّصل و رحم هم با تخمدان‌ها مرتبط است که از آن «اوولِ» زن به وجود می‌آید. در مهبل دو لبه داخلی و خارجی وجود دارد که تحریک‌پذیر است و «ختنه استحبابی» زن مربوط به لبه خارجی است. اگر عمل ختنه در زن درست و به‌خوبی و درستی انجام گیرد، گذشته از پیش‌گیری از برخی مشکلات و امراض، موجب تحکیم لذّت در زمان نزدیکی و سبب زیبایی و تناسب موزون دستگاه تناسلی می‌شود. لبه‌های بزرگ خارجی فرج، لبه‌های کوچک داخلی دهانه مهبل را می‌پوشاند. گرچه قطر سوراخ مجرای مهبل‌ها متفاوت است و کیفیت‌ها و کمیت‌های گوناگونی دارد، ولی از هماهنگی خاصّی برخوردار است و نقش خود را در هر صورت به خوبی بازی می‌کند.

مجرای مهبل حالت ارتجاعی دارد و قابل انبساط و انقباض است و دیواره‌های آن از لایه‌های فراوانِ بر هم ریخته، موزون و پیوسته تشکیل شده و به آسانی باز و بسته و کوچک و بزرگ می‌شود، بی‌آن که برای این باز و بستگی و کوچک و بزرگ شدن در حال مجامعت و یا زایمان نیاز به کمک داشته باشد.

اگر در روایات، برای عمل طبیعی انبساط و انقباض، مأمورانی چون فرشتگان عنوان

(۲۵۹)

گردیده، منافاتی با عمل‌کرد طبیعت یا هر عضو مادّی ندارد. آری، اگرچه عوامل تجردی بر همه عوامل مادی اشراف دارند، ولی این اشراف منافاتی با شعور مرموز خلقت و عمل‌کرد طبیعی اعضای بدن یا هر عضو مادی دیگر ندارد.

از این رو آن‌چه در بعضی روایات به این صورت نقل شده، تنها به منظور بیان مطلب و تقریب ذهنی برای مردم عادی بوده است، اگر چه تمام علل و اسباب تکوینی می‌توانند زمینه اشراف فرشتگان مدبّر بر انسان را هم‌راه داشته باشند.

بخش دیگر اندام تناسلی زن، «رحم» است. رحم، این آشیانه و جای‌گاه جنین، با توجّه به حالت ارتجاعی و بافت عضلانی‌اش، قابلیت خاصّی برای اتّساع و بزرگ شدن دارد و در حال رشد جنین با هماهنگی خاصّی بزرگ شده، به قدر لازم وسعت می‌یابد و دیواره‌های آن نازک و کشیده می‌شود. بافت‌های اطراف دستگاه تناسلی زن و دیواره‌های مهبل هم نقش خاصّی را در این امر بازی می‌کنند. به‌راستی خلقتی با این تدبیر و حکمت، چگونه به زن ستم روا می‌دارد!

درد و پرده بکارت

پرده بکارت در مدخل مهبل وجود دارد و دارای شکل‌های هلالی، حلقوی، غربالی، قیفی بی‌سوراخ و متّسع می‌باشد که قسمت تحتانی مهبل را پوشانده است. البته برخی شکل‌های آن سوراخ مهبل را هم به طور کامل می‌پوشانند.

این پرده گاهی چنان بسته است که سوراخی باقی نمی‌گذارد و حتّی برای خروج خون قاعدگی نیازمند گشایش و عمل جرّاحی است. گاهی هم چنان گسترده است که بعد از دخول و مجامعت نیز سالم باقی می‌ماند و تا هنگام زایمان از بین نمی‌رود که این دسته از پرده‌ها را پرده‌های «حلقوی» می‌نامند.

پرده بکارت می‌تواند ضخیم یا نازک، نرم یا زمخت و سفت، محکم و قابل

(۲۶۰)

ارتجاع باشد. گاه ازاله این پرده در عمل آمیزش بدون خون‌ریزی انجام می‌شود و گاهی هم برای برطرف ساختن آن، به عمل جرّاحی نیاز هست.

این پرده در حیوانات عالی نیز کم و بیش یافت می‌شود؛ هرچند گونه کامل و دقیق آن از امتیازهای انسان است و بر ارزش و پیچیدگی این موجود زمینی ـ آسمانی می‌افزاید.

کم و زیاد بودن درد ازاله بکارت در زن بستگی به نوع آن دارد و ممکن است ازاله نوعی از آن درد نداشته باشد یا هم‌راه با درد کمی باشد.

(۲۶۱)

دوران حاملگی تا زایمان

با حرکت اسپرم و اوول و اتّحاد آن دو در لوله‌های مرتبط با رحم، عمل مقدّس لقاح انجام می‌شود و نطفه وارد رحم می‌گردد. بعد از نزدیکی، چند روز طول می‌کشد تا اسپرم و اوول به رحم برسند و رحم آماده گیرندگی و پرورش شود و آن دو در نقطه‌ای از رحم مشغول رشد گردند. آن گاه با همین تکثیر و رشد آهسته و پیوسته، اعضای بدن جنین ساخته می‌شود.

در حدود ۳۰ روز نخست، برای این موجود متحرّک، چهره مشخّصی جز صورت پدید نمی‌آید. در ماه دوم، بدن جنین شکل می‌یابد و در حدود چهار ماهگی صورت کامل انسانی به خود می‌گیرد و رشد بیش‌تری پیدا می‌کند.

در ماه ششم، رحم چنان بزرگ می‌شود که به ناف می‌رسد و در نه ماهگی به بالای شکم خواهد رسید.

به زبان قرآن کریم، سیر تکوینی نطفه با خون بسته شده‌ای که «عَلَقه» نام دارد، شروع می‌شود و سپس به گوشتی به نام «مُضغه» تبدیل می‌گردد و در مرحله بعد استخوان‌بندی پیدا می‌کند و پس از آن بر روی استخوان گوشت می‌روید؛ آن‌گاه انشای الهی حقیقت روح را در جنین می‌دمد و آن را به صورت انسانی کامل در می‌آورد و خداوند متعال به آن می‌بالد و به‌به سر می‌دهد و تنها غزل عشق و مستی خلقت را درباره این گل سر سبد آفرینش می‌سراید و زیر لب سرود «فتبارک اللّه احسن الخالقین»(۱) را ترنّم می‌کند. در بیانی ظریف، این آیه را این گونه می‌توان معنا کرد: به‌به! بارک اللّه به تو ای خدا! چه خلق کردی و چه خلقی ایجاد نمودی! ای بهترین آفریننده! آری، در سراسر قرآن کریم این بیان تنها یک بار، آن هم در مورد خلقت انسان

۱- مؤمنون / ۲۳٫

(۲۶۲)

آمده است.

جنین با آن که در تمام این مدّت در رحم قرار دارد، تماس مستقیمی با آن ندارد و با کیسه‌ای پر آب که آن را احاطه کرده، محافظت می‌گردد و به‌واسطه جفت خود، غذای مورد نیاز به او می‌رسد. جنین در این مدّت، اکسیژن و مواد غذایی را از خون مادر می‌گیرد و مواد زاید را از طریق همان جفت دفع می‌کند.

بعد از عمل لقاح، تخم در روزهای نخست، با حرکت خود سطحی از رحم را اشغال می‌کند و جوانه‌های کوچکی در رحم ایجاد می‌گردد که با آن زمینه اوّلیه ساختمان جفت ریخته می‌شود. جفت وسیله تغذیه جنین از خون مادر توسّط بند ناف است که بعد از تولّد طفل بند ناف را می‌برند و سپس جفت را خارج می‌کنند.

تولّد

عمل زایمان به‌واسطه هماهنگی سر جنین با لگن و عبور طبیعی سر از آن صورت می‌گیرد. جنین برای این‌که از لگن عبور نماید، کوچک‌ترین قطر سر خود را با بزرگ‌ترین قطر لگن مادر هماهنگ ساخته و حرکات متعدّد و مختلفی را وارد می‌سازد تا این گذرگاه حسّاس را پیروزمندانه طی کند.

در زمان نزدیکی زایمان بر اثر آمادگی رحم و سرعت و شدّت حرکت جنین و بروز خرُده دردها هم‌راه با ثقل جنین و رسیدن آن به مواضع حسّاس رحم، انقباضاتی در رحم ایجاد می‌شود که درد زایمان را پدید می‌آورد. درد با اتّصال و انفصال و کم و زیاد شدن هم‌راه است. این حرکات انقباضی رحم، نشان از نزدیک شدن زایمان دارد. در این هنگام، رحم متّسع و گشاده می‌شود و به‌واسطه این عوامل، عمل زایمان انجام می‌پذیرد و جنین با فشار از مجرای مهبل خارج می‌گردد.

(۲۶۳)

پاسخ به اشکال درد زایمان

پس از بیان مقدّمات لازم، اکنون به جواب شبهه مطرح شده در زمینه درد زایمان زن می‌پردازیم.

اصل زایمان، درد زیادی هم‌راه ندارد، بلکه در بسیاری از موارد، عوامل جنبی، امراض، ضعف‌ها و زندگی‌های ناسالم شهری و روستایی در جهات متفاوت، علّت درد فراوان می‌شود و کار را بیش از حدّ طبیعی مشکل می‌سازد. عدم پیش‌گیری‌های لازم، ترس، ناآگاهی و کمبودهای بهداشتی ـ درمانی مشکلات فراوانی را در امر زایمان به بار می‌آورد که گاهی هم منجر به مرگ مادر یا فرزند و یا هر دوی آن‌ها می‌شود.

مدّت طبیعی زایمان چند ساعت است، ولی عوامل مختلفی در طولانی شدن و کوتاهی آن دخالت دارد.

هر زایمان به طور طبیعی سه دوره مشخّص دارد: ابتدا شروع خرُده دردها که معلول انقباض‌های رحم می‌باشد و باعث باز شدن کامل دهانه زهدان می‌گردد. سپس از زمانی که دهانه زهدان به‌طور کامل باز می‌شود تا هنگام خروج جنین، سر جنین کم کم در لگن قرار می‌گیرد و رحم، جنین را به پایین می‌راند و همین امر سبب شدّت یافتن درد در این مرحله می‌شود.

دوره نهایی، آمدن جنین تا خروج جفت است. در این مرحله، بعد از آمدن جنین، اندکی از درد و انقباضات رحم کاسته می‌شود، ولی با گذشت زمان کوتاهی، دردهای نهایی پیدا می‌شود تا این که با خروج جفت، درد زایمان و انقباض‌های زهدان به پایان می‌رسد.

این سه دوره، در زایمان نخست حدود ۱۲ ساعت و در زایمان‌های بعدی حدود ۸ ساعت طول می‌کشد. کمی و زیادی دردها و کوتاهی و بلندی مدّت زایمان می‌تواند عوامل طبیعی، غیرطبیعی، جسمانی و یا روحی داشته باشد و آگاهی و عدم آگاهی زن از

(۲۶۴)

زایمان و مراحل و خصوصیات آن در بود و نبود این دردها نقش مهمّی دارد.

عوامل طبیعی کاهش درد زایمان

ابتدا باید دانست که بیش از نود درصد زایمان‌ها به طور طبیعی صورت می‌گیرد و تعداد اندکی هم که به طور طبیعی انجام نمی‌شود، بر اثر عدم آگاهی و کوتاهی در مراقبت‌های لازم و یا به علّت نواقص طبیعی، امراض و مشکلات جانبی است؛ امروزه درصدی از زایمان‌ها نیز به جهت فرار از درد زایمان که از طریق عمل جرّاحی بوده و به‌طور طبیعی صورت نمی‌گیرد، ولی به‌طور کلی تأکید پزشکان به زایمان طبیعی بوده و به دلیل عوارض جانبی، از زایمان غیرطبیعی تا حد مقدور، برحذر می‌دارند، پس هرگونه تشویق و یا توصیه بی‌مورد نسبت به زایمان غیرطبیعی، گذشته از آن‌که علمی نیست یک نوع انحراف در امر پزشکی است.

عوامل طبیعی ـ هم‌چون توانایی و سلامت زن و تعادل رشد جنین و طفل در رحم مادر ـ در کمی درد و کوتاهی مدّت زایمان نقش اساسی دارد و عوامل قسری و غیرطبیعی ـ مانند: فشار خون بالا یا پایین، بیماری قلبی و عروقی، قند و چربی در زن و یا مشکلاتی از قبیل: نارسایی‌های رحم و مقعد، عدم تعادل لگن، ضعف انقباضات زهدان، پاره شدن کیسه آب که از مهبل جریان پیدا می‌کند، عدم تناسب طبیعی میان جنبش سر کودک و لگن مادر و حرکت غیرطبیعی آن ـ سبب شدّت درد و طولانی شدن زمان زایمان می‌شود.

از عمده‌ترین عوامل روانی برای کاهش درد و طول مدّت زایمان و حفظ سلامتی مادر و فرزند، آگاهی زن از مسائل زایمان و زنانگی در طول مدّت حمل، نبود ترشّحات مختلف در او به خاطر عواقب احتمالی یا خیالی و وجود امید و نشاط در زن، به خصوص از جانب شوهر می‌باشد.

(۲۶۵)

بعد از زایمان و فراغت مادر از فرزند، مادر کم کم حالت عادی خود را بازمی‌یابد و رحم به تدریج جمع می‌شود و در عرض چند هفته به اندازه طبیعی خود برمی‌گردد و دهانه مهبل و دیواره‌های آن چینش طبیعی پیشین خود را باز می‌یابند.

پس در یک نتیجه‌گیری کلّی نسبت به زن و مشکلات زنانه باید گفت: این مشکلات دو جهت دارد: یکی، کاستی‌های غیر طبیعی و نواقص و مشکلات جانبی که قابل پیش‌گیری و درمان است و وجود هر چه بیش‌تر آن در زن از اهمال یا ناآگاهی است؛ دیگری، دسته‌ای از امور زنانه و صفات طبیعی که آفرینش، آن‌ها را برای زن پیش بینی نموده است. این‌ها گرچه برای زن ناهمواری‌ها و زحماتی را در بردارند، ولی در قیاس با ارزش‌ها و صفات حسن و امتیازاتی که به زن اعطا می‌کنند، ناموزون نیستند و باید با قاطعیت گفت: در این قسمت نیز طبیعت ظلمی بر زن روا نداشته است.

پاسخ ششم: قاعدگی و درد

قاعدگی دورانی است که به‌طور نوعی، زن در آن طی هر ماه به مدّت چند روز خون می‌بیند که به آن خون حیض و زن را در این ایام حائض گویند. در روزهای قاعدگی، دهانه رحم زن کمی به حالت رها و افتاده در می‌آید و برجستگی کم‌تری دارد. زن در این دوران، حالات گوناگونی هم‌چون: سوزش رحم، اضطراب، بی‌حوصلگی و عصبانیت در خود مشاهده می‌کند. خون در مهبل می‌تواند زمینه ایجاد میکروب‌ها و امراض مختلفی را فراهم سازد و عفونت رحم را در پی داشته باشد.

نزدیکی و عمل جنسی در این مدّت ممکن است زمینه مناسبی برای انتقال و سرایت امراض و عفونت‌ها به مرد باشد و سلامت او یا هر دوی آن‌ها را به خطر اندازد. یکی از عوامل حرمت شرعی مقاربت در این ایام، همین امر است؛ گذشته از این‌ها، آمیزش در این ایام می‌تواند باعث تورّم دیواره‌های رحم و افزایش خون قاعدگی گردد

(۲۶۶)

و جریان زیاد خون قاعدگی هم موجب سستی، ضعف و ناتوانی هر چه بیش‌تر زن شود تا جایی که ممکن است خون حیض او به خون استحاضه تبدیل شده و از ده روز نیز تجاوز کند.

قاعدگی در زنان به‌طور متوسط از حدود دوازده سالگی آغاز می‌شود. تخمک‌گذاری در رحم کم و بیش چند روز بعد از قاعدگی شروع می‌شود و این تخمک‌ها سبب پیدایش اوول می‌شوند. این کار برای تخمدان‌ها یک وظیفه طبیعی است و آن‌ها حتّی بدون تحریک جنسی هم تخمک می‌سازند و در رحم رها می‌کنند.

رحم آرام‌گاهی برای جنین و جای‌گاه پرورش آن است. رحم همیشه برای تخم‌گذاری آماده است و در صورت عدم شکل‌گیری جنین، تخمک‌ها هم‌راه با خون قاعدگی از مهبل خارج می‌شوند.

خون قاعدگی در زن علامت توان او در تولید مثل است. وجود این خون و امر قاعدگی رابطه مستقیمی با تولید مثل، زایمان و شیردهی دارد. این خون در زن نقش‌های حسّاسی بازی می‌کند: گاه به راحتی فرو می‌ریزد و زمانی با تبدیل شدن به جفت در دوران بارداری، منبع غذای کودک در رحم می‌شود و زمانی هم در دوره‌ای از شیردهی، مایه تولید شیر می‌گردد. همین خون، دلیل بارزی بر تمامیت و کمال خلقت است و اسراری را هم‌راه دارد: این خون سرخ رنگ -که در تولید مثل نقش مستقیم و حسّاسی ایفا می‌کند – گاهی فرو می‌ریزد و با ریزش خود، سلامت را برای زن به ارمغان می‌آورد و زمانی رنگ سفید و شفّافی به خود می‌گیرد و غذایی لذیذ و گوارا برای کودک می‌شود.

درد قاعدگی در دسته‌ای از زنان، بیش‌تر معلول عوامل و عوارض جنبی و قسری است و قاعدگی به طور طبیعی نباید درد چندانی داشته باشد، گرچه در بعضی از موارد هم‌راه با سوزش است.

(۲۶۷)

رابطه تنگاتنگی میان هورمون و تخمدان و قاعدگی وجود دارد؛ زیرا قاعدگی نتیجه فعّالیت تخمدان‌هاست. هورمون‌ها هنگام جدایی تخم از کیسه تخمدان‌ها خون قاعدگی را ایجاد می‌کنند که قاعدگی بی‌تخمک‌گذاری و تخمک‌گذاری بدون قاعدگی هم ممکن است چراکه رابطه قاعدگی با تخمک‌گذاری غیر از رابطه هورمون‌ها و تخمدان با خون قاعدگی است.

دستورات دل‌پذیر شریعت

شریعت اسلام برای صیانت زن و مرد و دوری از آلودگی‌های مادی و معنوی، قوانین خاصّی در تمام زمینه‌های لازم قرار داده است. شریعت، آگاه‌ترین مرجع به خصوصیات و امور مربوط به زن است و شایسته است که همه چهره‌های علمی جهان در تمام زمینه‌های شناخت ویژگی‌های زن از دین استمداد کنند و به احکام مقدّس اسلام دقّت بیش‌تری داشته و از آن به آسانی نگذرند؛ چه آن‌هایی که پیرو دین مقدّس اسلامند و چه کسانی که اعتقادات دیگری دارند؛ زیرا در مباحث علمی و از جمله بحث درباره کام‌یابی، نباید وابستگی‌های اعتقادی نقش داشته باشد.

اسلام درباره زن احکام و دستورهای دقیق و حساب شده‌ای دارد و در همه جهات با عنایت خاصّی نظر خود را به صراحت بیان داشته است؛ از مسأله طهارتِ «مَذْی» و «وَذْی» و دیگر ترشّحات پاک موجود در زن و مرد گرفته تا نجاست خون، منی و ادرار که برای هر یک از آن‌ها احکام دل‌پذیر و دستورات به جایی صادر کرده است.

پاسخ هفتم: مشکلات زن در خون‌های دستگاه تناسلی

به طور کلّی خون‌هایی که مربوط به دستگاه تناسلی زن است، به دسته‌های گوناگونی تقسیم می‌شود: از خون حیض، نفاس واستحاضه گرفته تا خون زخم، دمل، بکارت و

(۲۶۸)

دیگر خون‌ها؛ هم‌چون: خون یائسگی که عنوان شرعی و احکام خاصّی دارد. دین مقدّس اسلام برای خروج بعضی از این خون‌ها – مانند: حیض، استحاضه و نفاس – غسل قرار داده و تطهیر خون‌هایی مانند بکارت، دمل و زخم را با شست‌وشو کافی دانسته است. شریعت برای شناخت هر یک از اقسام این خون‌ها، به خصوص حیض، نفاس و استحاضه، شرایط و احکام خاصّی برشمرده و حتّی رنگ، شکل، بو و سردی و گرمی آن‌ها را هم ملاک و میزان قرار داده و برای هر یک خصوصیاتی بیان نموده است.

الف: خون نفاس

خون نفاس هم‌راه با خروج نخستین جزو نوزاد خارج می‌شود و بیش از ۱۰ روز جریان ندارد. خون بعد از ۱۰ روز و خون پیش از زایمان، خون نفاس نیست. در لسان شریعت، زنی که این خون را می‌بیند، «نَفساء» نامیده شده است.

گاهی خون نفاس به کم‌تر از ۱۰ روز نیز می‌رسد. خون پیوسته به خون نفاس می‌تواند استحاضه و حیض باشد که هر یک احکام خاصّ خود را دارند.

ب: خون حیض

خون حیض که همان خون دوران قاعدگی است شایع‌ترین خون در زن است و ربطی به زایمان ندارد و به طور طبیعی، زنان در هر ماه چند روزی این خون را می‌بینند. مدّت زمان حیض از ۳ تا ۱۰ روز است. بنابراین، خون‌های کم‌تر از ۳ روز و بیش‌تر از ۱۰ روز خون حیض نیست. زن در این حالت عنوان «حائض» به خود می‌گیرد و محدودیت خاصّی در عبادت و مجامعت و بعضی امور شرعی دیگر هم‌چون ممنوعیت از ورود در مسجد پیدا می‌کند؛ به‌طوری که تخلّف از این محدودیت، گناه است و کفّاره و جریمه‌های متفاوت در مقاطع خاصّ خود نیز دارد. خون حیض، گرچه ملازمه‌ای با

(۲۶۹)

بلوغ زن دارد، ولی ملازمه‌ای با وجود یا عدم حاملگی و شیر در زن ندارد.

به طور عادی و در غیر موارد استثنا ـ چون غیبت زن و یا عدم امکان اطلاع از پاکی او ـ در حال حیض، طلاق زن صحیح نیست و به مجرّد رؤیت و احساس پیدایش خون، عبادت او باطل می‌گردد. هم‌چنین به مجرّد رؤیت این خون، مجامعت بر زن و مرد حرام می‌شود و در هر حالی که باشند، باید به سرعت از آمیزش دوری نمایند.

دانشمندان علوم تجربی به اندازه شریعت به این امور اهمّیت نداده و ممنوعیت در این حد را نپذیرفته‌اند. گویی هرچند دنیای علمی عواقب ناگواری را برای نزدیکی در چنین شرایطی مطرح می‌کند، ولی هنوز به خوبی به اسرار این امر واقف نگردیده است.

شریعت، خون حیض را تحت عناوینی قرار داده و زنان حائض را بر این اساس تقسیم نموده و برای هر یک، عادت، وقت و عدد خاصّی را عنوان کرده است و آنان را تحت عناوین «مبتدئه، و قتیه عددیه، وقتیه، عددیه، مضطربه و ناسیه» بر شمرده است.

مبتدئه، زنی است که نخستین خون عادت ماهیانه خود را دیده است. وقتیه عددیه سالم‌ترین زن در عادت ماهیانه است که وقت و شماره روزهای عادتش مشخّص می‌باشد؛ به‌طور مثال: از نخستین روز هر ماه به مدت ۷ روز تمام خون می‌بیند.

وقتیه، زنی است که زمان عادتش در هر ماه مشخّص است و به‌طور مثال، ابتدای هر ماه عادت می‌شود، ولی مدّت معلومی ندارد و با نوسان هم‌راه است. عددیه هم زنی است که عادتش زمان مشخّصی ندارد، ولی عدد معلومی دارد؛ به‌طور مثال: هر ماه ۷ روز به طور متفاوت نسبت به مبدأ شروع، خون می‌بیند.

مضطربه عنوان زنی است که از نظر وقت و عدد به‌طور آشفته و نامنظّم خون می‌بیند. ناسیه هم زنی است که عادتش را فراموش کرده و نمی‌داند که عادت ماهیانه‌اش چه روزی و چند روز بوده است.

(۲۷۰)

گاه می‌شود که یک خون پیوسته، دو یا سه عنوان پیدا می‌کند؛ به این معنا که زن چند روز خون نفاس، چند روزی حیض و چند روزی خون استحاضه می‌بیند و زن در این ایام، نفساء، حائض و مستحاضه نامیده می‌شود.

گاه می‌شود که زن در یک ماه، دو خون حیض دارد، در صورتی که پاکی ۱۰ روز را در میان این دو زمان داشته باشد. خونی که دختر پیش از بلوغ و زن بعد از «یائسه شدن» می‌بیند، خون حیض نیست. یائسه به زنی گفته می‌شود که زمان دیدن خون حیضش به پایان رسیده است و دیگر حیض نمی‌بیند و اگر خونی هم ببیند، عنوان حیض ندارد. این امر مخصوص زنان سال‌مند است که عموم زن‌ها از پنجاه سالگی و زنان سیده از شصت سالگی این حکم را دارند.

یهود: زن حائض نجس است (!)

دین مقدّس اسلام، خون‌های زنانه را اذیت و آزار و زحمتی می‌داند که در مسیر طبیعی خلقت زن ضرورت دارد(۱) و همین خون، زنی را مادر، فرزندی را دارای غذا و در نهایت، زن را صاحب سلامت و رشد و کمال می‌سازد ـ اگرچه قدیسه‌هایی از زنان بی‌آن نیز در اوج کمال و طهارت می‌بوده‌اند ـ. این خون هر چند نجس است، ولی مقدّمه‌ای برای تطهیر و طهارت و کمال زن است؛ به‌طوری که زن بعد از غسل به درجه مطهّره و محبوبه الهی می‌رسد و امتنان حق را به خود جلب می‌نماید؛ زیرا در رابطه با احکام این خون‌ها چنین مشکلاتی وجود دارد: در جمع حیض و حاملگی یا نفاس و زایمان، جست‌وجو از استحاضه یا نفاس، تفاوت این دو با حیض، و خون مضطربه که خود عنوان اضطراب را هم‌راه دارد؛ در حالی که مردها با این مشکلات و

۱- قل هو اذی.        بقره/۲۲۲٫

(۲۷۱)

احکام و تکالیف بیگانه‌اند و تنها این زن است که در برخورد با آن باید صبور و پرهیزگار باشد و به طور طبیعی این امور امتنان حق را نسبت به زن طلب می‌کند.

پیش از اسلام و در دوره جاهلیت، مردم و به ویژه یهود، با برخوردی نادرست زن را در زمان حیض‌دیدن نجس دانسته و پرهیز کامل از او را واجب و لازم می‌شمردند. در تورات «شولاویان» باب ۱۵ آمده است: هر بستری که زن حائض در آن بخوابد، نجس است. زن حائض بر روی هر چه بنشیند، نجس است. هر کس دست به بستر زن حائض بزند، لباسش نجس می‌شود و باید آن را با آب بشوید و حتّی بعد از شستن هم تا شب نجس است. اگر این زن به چیزی دست بزند تا شب آن چیز نجس است و اگر مرد با او هم بستر شود، آن مرد هم تا یک هفته نجس است.

در دوران جاهلیت، مرد با زنی که عادت داشت، در یک مکان نمی‌نشست. با توجّه به این سابقه، مردم از پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » درباره حیض و زن حائض سوءال نمودند که قرآن مجید به همه این کج فکری‌ها خاتمه داد و فرمود:

«و یسئلونک عن المحیض قل هواذی فاعتزلوا النّسآء فی المحیض و لا تقربوهنّ حتّی یطْهُرْن فاذا تطهّرن فأتُوهنّ من حیث امرکم اللّه انّ اللّه یحبُّ التّوّابین و یحبّ المتطهّرین؛(۱)

[ای رسول ما!] درباره خون قاعدگی از تو سوءال می‌کنند. به آن‌ها بگو: این خون، آزردگی و رنجش است؛ پس در این زمان با زنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند و بعد از پاکی، همان گونه که خداوند شما را فرمان داده، [که به طور غیر متعارف نباشد] با آن‌ها آمیزش داشته باشید. [تحمّل رنج و آزار این دوران وسیله توجّه و آمرزش و پاکی جسم و جان آنان است و ] خداوند کسانی را که بسیار توبه می‌کنند و نیز پاک و

۱- بقره/ ۲۲۲٫

(۲۷۲)

پاکیزه‌اند، دوست دارد.

محیض نخست در آیه، همان خون حیض است و «یسئلونک عن المحیض»، یعنی از این خون می‌پرسند، و اگر مصدر میمی گرفته شود، مراد، پرسش از قاعده بودن زن است؛ و محیض دوم، زمان قاعدگی است که در این صورت، معنا چنین می‌شود: از این خون می‌پرسند؛ بگو اذیت و رنجش خاطری است و تنها از مقاربت با زنان در این هنگام پرهیز کنید تا پاک گردند.

همان طور که می‌بینید، در لسان قرآن، همه گفته‌های خرافی یهود و مردم زمان جاهلیت، جز عمل مقاربت، نادیده گرفته شده است؛ اگر چه در این آیه، طهارت و پاکی به قوّت خود محفوظ است و قرآن می‌فرماید: «خداوند پاکان را دوست دارد»، ولی این که پاکی خوب است، غیر از آن است که زن در حال عادت از موقعیت انسانی و زندگی محروم باشد.

این احکام مترقّی اسلام است که خرافات گذشتگان را به کلّی نابود می‌کند تا جایی که امروزه مردم یهود هم دیگر به گفته‌های تورات تحریفی اعتماد و اعتقادی ندارند و باید برای حمایت از زن به قرآن حکیم پناه برند؛ همان‌طور که همه جهانیان باید برای حلّ مشکلات خود در تمام موارد، به ویژه مسأله زن، از قرآن مدد جویند.

ج: خون استحاضه

استحاضه خونی است، سرد و متمایل به زرد، بی‌فشار و به طور غالب هم‌راه با سوزش. گاهی این خون خصوصیات و اوصاف دیگری هم دارد. زنی را که خون استحاضه می‌بیند، «مستحاضه» می‌گویند.

استحاضه به سه دسته تقسیم می‌شود: قلیله، متوسطه و کثیره. در استحاضه قلیله، برای هر نماز تنها یک وضو لازم است و استحاضه متوسطه روزی یک غسل را هم

(۲۷۳)

ایجاب می‌کند. استحاضه کثیره هم دو یا سه غسل لازم دارد.

این وضو و غسل‌ها برای تطهیر جسم و روح زن لازم است. خون استحاضه مانعی برای نماز، روزه، مجامعت و نزدیکی ایجاد نمی‌کند و تنها احراز صفات و شرایط استحاضه بودن خون لازم است. خونی که حیض، نفاس و خون زخم و جراحت و دیگر خون‌های عفونی نباشد، استحاضه به حساب می‌آید.

(۲۷۴)

غسل یا آب‌بازی؟

دین اسلام برای خروج منی، مجامعت و نزدیکی و پاک شدن از این خون‌ها با ویژگی‌های خاصّ خود، غسل قرار داده و تطهیر محل خروج ادرار را با شست و شو کافی دانسته است که این خود حکایت از دقّت و ظرافت قوانین این دین دارد؛ به طور مثال: زن در هیچ زمانی یافت نمی‌شود که وجودش نسبت به نیاز به غسل حیض، نفاس و… و حدود موازین آن احساس تردید و سردرگمی کند، و این از عظمت و استحکام قوانین سنجیده شریعت ناشی می‌شود؛ چرا که روشن می‌شود هیچ جهتی از جهات آدمی از دید دین پنهان نمانده است.

این قوانین از زمان‌های قبل و بیش از هزار سال پیش تدوین شده و هر چه دانش بشری پیش‌رفت می‌کند، حکمت و تازگی آن نمود بیش‌تری می‌یابد؛ در حالی که قوانین بشری از چنین ثبات و استمرار و دقّت و ظرافتی برخوردار نبوده و همواره توسط خود بشر در اندک زمانی تغییرات فراوانی پیدا می‌کند.

این که دین به دفع ادرار بعد از خروج منی و پیش از غسل به عنوان امری مستحبّی توصیه نموده، برای تطهیر مجرای آلت است. شریعت برای جنابت احکامی وضع کرده و زن و مرد جنب را تحت عناوین وجوب، حرمت، کراهت و استحباب، نسبت به بعضی از امور در محدودیت‌های خاصّی قرار داده تا موقعیت طهارت و پاکی روشن باشد.

اسلام انجام اموری از قبیل عبادت، قرائت قرآن کریم و ورود به مسجد و بارگاه مقدّس معصومین« علیهم‌السلام » را مشروط به طهارت و دوری از جنابت دانسته است. اسلام کمیت و کیفیت هر یک از اقسام خون‌های را که غسل لازم دارد، بیان نموده است که شناخت خصوصیات و مناط و ملاک هر کدام از این احکام، نیازمند کوشش‌های فراوان علمی و تحقیقی است.

(۲۷۵)

البته تمام ترشحات زنانه غسل ندارد و تنها برخی از این خون‌ها موجب غسل می‌شود. خون حیض و نفاس فقط بعد از قطع شدن، غسل دارد و استحاضه هم ممکن است برای بسیاری از زن‌ها پیش نیاید و برای آن‌هایی هم که پیش می‌آید، همیشگی نیست. بسیاری از موارد استحاضه بر اثر ضعف و کمبود و بیماری است و امکان پیش‌گیری از آن وجود دارد و زنان قوی و سالم چنین خونی به خود نمی‌بینند؛ بنابراین، این ترشحات به میزان قابل توجّهی کاهش می‌یابد و وجوب غسل در موارد باقی مانده برای زن زحمت و مشقّتی نخواهد داشت.

استحاضه قلیله غسل ندارد. تعداد غسل‌های متوسطه و کثیره را هم با روش‌های خاصّ شرعی می‌توان به حداقل رساند؛ پس این گونه نیست که این غسل‌ها برای زن دشوار باشد، گذشته از آن که می‌توان در صورت زحمت و مشقّت، تیمم را جای‌گزین آن نمود.

با این بیان روشن شد که غسل ـ چنان‌که گمان می‌شود ـ زحمت و مشقّت چندانی برای زن ندارد تا بتوان گفت: طبیعت و نوع آفرینش زن هم دست به دست تاریخ و فرهنگ و رسوم اجتماعی و دین داده‌اند تا بر زن تازیانه تحقیر و ستم بنوازند.

آری! حتّی می‌توان در یک اتاق مفروش با مقدار اندکی آب غسل‌نمود؛ زیرا غسل بر خلاف وضو نیاز به جریان یافتن آب بر روی پوست ندارد و برای آن صرف ترشدن پوست کفایت می‌کند. می‌توان دست‌ها را تر کرد و بر روی بدن کشید و تمام اعضای بدن را به ترتیب غسل، تر کرد و کمر را هم می‌توان با یک پارچه خیس غسل داد. بنابراین، مصرف آب فراوان و طی زمانی طولانی آب بازی است؛ نه غسل. اگر کسی دستورات دین را به درستی بفهمد و از کج فکری، خودخواهی و وسوسه و وسواس دست بردارد، خواهد دید که شریعت آسان‌ترین و بهترین راه را پیش پای بشر نهاده است.

(۲۷۶)

غسل و موهای بلند زن

پرسش دیگری که مطرح شد، این بود که: زن با داشتن گیسوانی بلند چگونه می‌تواند همه این غسل‌ها را به انجام برساند، در حالی که مردها بدون داشتن این مشکل، کم‌ترین غسل را دارند!

در پاسخ این اشکال باید گفت: این سخن نیز بی‌مورد است؛ زیرا اساسا غسل موهای سر واجب نیست و حتّی زن می‌تواند موهایش را خیس نکند؛ چنان‌که در متون فقهی ـ از جمله کتاب عُروه ـ آمده:

«والواجب فیه غسل ظاهر تمام البدن؛(۱)

آن‌چه در غُسل واجب است، شستن ظاهر همه بدن است» یا آمده است:

«ولا یجب غسل الشّعر؛

غسل و شست‌وشوی موها واجب نیست.» و پیداست که موهای سر جزو بدن نیست، اگر چه متّصل به بدن است؛ پس همین که سطح سر زن خیس شود، کافی است.

حال اگر گفته شود: مشکل است زن‌ها سر را بشویند و موها خیس نشود، پس چه شستن موها واجب باشد یا نباشد، به‌طور قهری، موهای زن هنگام غسل باید خیس شود، در جواب می‌گوییم: این مشکل برای زن‌هایی است که هم می‌خواهند موهای بسیار بلند و گیسوان کمند خود را داشته باشند و هم امکان استفاده از وسایل ساده خشک‌کن را نیز نداشته باشند، که امروزه چنین مواردی کم‌تر یافت می‌شود؛ و در هر صورت، عدم وجوب شستن موهای بدن، در شریعت امری مسلّم است و افزون بر شریعت، تکلیفی وجود ندارد.

۱- عروه، فصل غسل جنابت، ص۹۳٫

(۲۷۷)

جنابت و محدودیت

درباره خروج منی و احکام مربوط به آن ممکن است این پرسش‌ها مطرح شود:

یک. چرا منی، این کیمیای طبیعت ـ که علّت تکوّن انسان است و رشد و پرورش حقیقت آدمی به آن بستگی دارد ـ نجس به حساب آمده و خوردن آن حرام است؟

دو. چرا دین برای انزال و جنابت، غسل قرار داده است و اساساً چه رابطه‌ای میان جنابت و غسل وجود دارد؟

سه. چرا شریعت اسلام نسبت به افراد جنب محدودیت‌های بسیاری قائل شده و برای آنان احکام خاصّی قرار داده است؟

در پاسخ پرسش نخست می‌گوییم: نجاست، قذارت و آلودگی خاصّی است که شارع مقدّس نسبت به آن، «حکایت تأسیسی» دارد و از یافته‌های دینی است. البته این تعریف از نجاست با کثافت عرفی و آلودگی عادی متفاوت است. از این رو، شریعت برای هر یک از انواع نجاست، خصوصیات و احکامی را بیان نموده است؛ به طور مثال: منی گرچه در ظرف ظهور موقعیت خود، علّت تحقّق خلقت آدمی است، ولی در خارج از مواضع طبیعی‌اش، از نظر اسلام نجس است. کیمیای طبیعت بودنِ این ماده در ظرف تکوّن و خلقت، منافاتی با نجاست آن و ممنوعیت استفاده غیر شرعی از آن در ظرف خارج ندارد.

ممکن است چیزی در جهاتی به کار آید، در حالی که نجس باشد و برای بسیاری از مصارف هم مناسب نباشد؛ هم‌چون فضولات انسانی که در کشاورزی یا موارد دیگر قابل استفاده است، در حالی که نجس است و نباید مصرف خوراکی داشته و یا انسان در حال عبادت به آن آلوده باشد؛ همان‌طور که هر یک از اشیای موجود در طبیعت، موارد مصرف و موقعیت ارزشی محدودی دارند. در مورد منی هم شدّت و کثرت ترکیب‌های ماده هم‌راه با موقعیت خاصّ تحقّق آن در بدن چنین ارزش بالایی را هم‌راه با عنوان

(۲۷۸)

نجاست در خارج از مواضع طبیعی‌اش به آن می‌دهد؛ پس می‌شود گفت: گرچه منی در تکوّن انسان نقش دارد، ولی استفاده از همین ماده با اهمّیت، در غیر جای مناسب، بسیار ناپسند، زیان‌بار و خطرناک است. حال، شریعت، این موقعیت نامناسب را تحت عنوان نجس و حرام مطرح نموده است تا انسان از این کیمیای طبیعت تنها در مورد مناسب و به قدر لزوم بهره برداری نماید و در موارد ناپسند و زیان‌بار، هم‌چون خوردن، از آن دوری کند.

بنابراین، ممکن است چیزی نجس باشد، ولی از جهتی بسیار ارزش‌مند باشد؛ همان‌طور که می‌شود روح و نفس مجرّد در ظرف نزول و ظهور ربوبی هم جوار و متّحد با نجس گردد؛ مانند: روح حیوان‌های نجسی هم‌چون سگ و خوک.

پس تناسب امور و اشیا یک واقعیت است. این طور نیست که هر چیزی برای هرجا تناسب داشته و هر امری در تمام ظروف کارآیی یک‌سانی دارا باشد. دسته‌ای از مواد خوردنی‌اند و دسته‌ای برای خوردن مناسب نیستند؛ چیزهایی زیبایند و دسته‌ای هم دل‌ربا نمی‌باشند، و چیزهایی ناپسند و شماری گوارایند؛ چه به‌واسطه تفاوت طبع انسان‌ها یا تمیزی و آلودگی این امور و یا با توجّه به عناوین شرعی؛ از قبیل: نجاست، حرمت و ممنوعیت الزامی و غیر الزامی.

اگر کسی بگوید: من کثافت و نظافت را نمی‌شناسم، این خود گفته‌ای ناهنجار است؛ زیرا مفهوم این دو عنوان، بدیهی غیر قابل انکار است، اگرچه ممکن است در مصادیق آن‌ها تفاوت وجود داشته باشد.

اگر گفته شود: نجاست و حرمت و ممنوعیت شرعی را نمی‌شناسیم یا نمی‌پذیریم و یا نمی‌پسندیم، این امری معقول است که باید در مقام خود بدان پرداخت تا روشن شود که شریعت در پی وزان سالم و ارایه چینش طبیعی موجودات است و فرد عاقل نباید از این امر گریزان باشد. البته چه شریعت مورد پسند فردی باشد یا نباشد، در هر

(۲۷۹)

صورت، تناسب‌ها و ناپسندی‌ها ـ به ویژه در موارد خوردنی و آشامیدنی ـ قابل انکار نیست؛ مگر آن که از سر عناد و لجاجت و الحاد و سیاست بازی و بر اثر تکرار و مرور زمان، دسته‌ای به بدی‌ها عادت کرده باشند؛ همان طور که دنیای آلوده امروز، زنان را به خوردن کثافت‌هایی چون منی و ادرار آدمی و انواع ناپسندی‌ها وادار کرده است.

امروزه دنیای ـ به اصطلاح ـ متجدّد، ملاحت و معنویت را به بازی گرفته و حرمت و نجاست را نمی‌پذیرد و با این احکام الهی بیگانه است؛ به طوری که افرادی پلید در این جوامع به کردار ناشایست و شنیع خود دامن‌زده و با خوراندن نجاست خود به دسته‌ای از زن‌های آلوده هم‌چون خود، آنان را در نهایتِ تحقیر و ذلّت و پستی قرار می‌دهند! با کمال تأسّف، دنیای غرب که این همه سنگ دفاع از زنان را به سینه می‌زند، امروزه آشکارا به چنین رفتارهایی دامن می‌زند. از همین عمل‌کرد به خوبی روشن می‌شود که غرض آنان از هیاهوی آزادی زن، استثمار او، بهره‌کشی از زن و بهره‌برداری از این‌گونه ناهنجاری‌هاست.

غسل جنابت و آرامش نفس

در پاسخ سوءال دوم باید گفت: خروج منی و انزال موجب ارتعاشات نفسانی و انعکاس‌های مزاجی می‌شود.(۱) همین امر، آرامش روحی و سکون آدمی را به هم

۱- قال علی بن موسی الرّضا« علیه‌السلام »: «علّة غسل الجنابة للنّظافة و تطهیر الانسان نفسه ممّا اصابه من اذاه و تطهیر سائر جسده لانّ الجنابة خارجٌ من کلّ جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده کلّه و علّة التّخفیف فی البول و الغائط لانّه اکثر و ادوم من الجنابة فرضی فیه بالوضوء لکثرته و مشقّته و مجیئه بغیر ارادةٍ منه و لا شهوةٍ و الجنابة لا تکون الّا بالاستلذاذ منهم و الاکراه لانفسهم؛

علل‌الشّرایع، باب ۱۹۵، ص۲۸۱، ح۱٫

امام رضا« علیه‌السلام » می‌فرماید: علّت غسل جنابت پاکیزه شدن و پاک کردن نفس انسان از چیزهایی است که به او رسیده و او را آزرده است و نیز به منظور پاک کردن تمام جسم است؛ زیرا نطفه از تمام ک Á بدن خارج می‌شود و به همین دلیل تطهیر همه بدن واجب شده است. و علّت آسان‌گیری در بول و غائط آن است که موارد این‌ها بیش‌تر و همیشگی‌تر از جنابت است؛ از این رو خداوند به خاطر کثرت وقوع این دو و دشواری غسل برای آن‌ها و این که بول و غائط بدون اراده و شهوت خارج می‌شوند، به وضو راضی شده است، در حالی که جنابت محقّق نمی‌شود، مگر به این صورت که از آن لذّت می‌برند و خود را بدان وادار می‌کنند و اختیار آن در دست خود آن‌ها است ـ و جنابت در خواب گرچه کاملاً اختیاری نیز نباشد ولی ویژگی همیشگی نبودن و ارتعاش نفسانی را به‌طور معمول دارد ـ»

– قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »:«فاذا جامع الرّجل اهله خرج الماء من کلّ عرقٍ و شعرةٍ فی جسده…؛        علل‌الشّرایع،ص۲۸۲، باب ۱۹۵، ح۲٫

هر گاه مرد با همسرش بیامیزد، در ظرف انزال، نطفه از درون تمام عروق و پیازچه هر مویی از بدنش خارج می‌شود.»

(۲۸۰)

می‌ریزد و سبب ناملایمات درونی می‌گردد که رفع این عوارض و تحصیل آرامش و سکون مجدّد، غسل را طلب می‌کند؛ به‌طوری که می‌توان گفت: با جنابت، حقیقت روح آدمی قفل می‌شود و غسل کلید بازگشایی آن است؛ از این‌رو شارع مقدّس برای رفع این ناآرامی و زلزله نفسی و ریزش طبیعی در روح و جان، غسل را واجب کرده است؛ زیرا غسل، تطهیر جسم و روح با آب هم‌راه با نیت و قصد قربی و وصول الهی است. تحقّق این امر در انسان مؤمن، صفای روحی و شادابی روانی را ایجاد می‌کند؛ گذشته از آن که سبب گسترش بهداشت فردی و عمومی و نظافت بدن هم می‌شود. به همین جهت، آرامش روحی ـ روانی افراد مذهبی، از افراد غیر مذهبی ـ که با این حکم بیگانه‌اند ـ بیش‌تر بوده و ناراحتی‌های عصبی در آنان کم‌تر به چشم می‌خورد. آری، احکام مترقّی دین در جهت سالم‌سازی و آرامش روح و روان افراد جامعه و رعایت کمال آدمی می‌باشد.

اکنون ممکن است این پرسش پیش آید که: چنین ارتعاش نفسانی در دفع فضولات هم اتّفاق می‌افتد؛ پس چرا در این مورد، از نظر دین، غسل واجب نشده است؟

در پاسخ این پرسش هم باید گفت: هر چند این دو امر از جهاتی با هم تناسب دارند،

(۲۸۱)

ولی از چند جهت قابل توجّه با هم متفاوتند. جهات تفاوت را می‌توان در این عناوین برشمرد:

یک. دفع فضولات در واقع خروج زواید غیر ضروری و رسوبات میکروبی بدن می‌باشد و موجب راحتی انسان هم می‌گردد؛ در حالی که منی این چنین نیست، بلکه خروجش در واقع ریزش بخشی از قوای مفید و توان‌مندی انسان است.

دو. دفع فضولات سبب آرامش نفسانی است؛ در حالی که خروج منی رخوت و سستی را هم‌راه دارد.

سه. کیسه مخصوص جمع آوری فضولات (روده) تنها از فضولات و مواد زاید یک قسمت بدن پر می‌شود، ولی ریزش منی در کیسه مخصوص آن از سراسر بدن آدمی و همه وجود اوست و به همین علّت، فروریزی این ماده با ارتعاشات نفسانی و ضعف قوا هم‌راه است؛ به طوری که اگر این ریزش با لذّت هم‌راه نبود، هیچ کس به آن تن نمی‌داد و نسبت به مصرف این ماده حیات بخل می‌ورزید.

انزال منی هیجان تمامی شراشر وجود انسان را به دنبال دارد و تنها غسل با خصوصیت‌های قربی‌اش همه این ناملایمات نفسانی را رفع و قوا را متعادل می‌کند. همین امر علّت آرامش بیش‌تر اعصاب و روح و روان افراد مذهبی نسبت به افرادی است که از این احکام سرباز می‌زنند.

بنابراین، خروج فضولات هم گرچه انعکاس نفسی و دگرگونی حالات را به دنبال دارد، ولی با انزال به کلّی متفاوت است و از این رو اسلام با دفع فضولات، تنها طهارت را از دست رفته می‌داند و تحصیل آن را با وضو ایجاد ساخته است؛ گذشته از آن که اگر در دفع فضولات، مانند ریزش منی، غسل واجب می‌شد، به علّت کثرت وقوع آن، زحمت و مشکلات فراوانی را به هم‌راه می‌آورد و عدم تشریع این حکم از لطف و امتنان الهی هم حکایت می‌کند.

(۲۸۲)

در پاسخ پرسش سوم نیز به طور خلاصه باید گفت: همان طور که پیش‌تر گفته شد، عبادت حالتی معنوی است که در صورت تحقّق شرایط، به‌طور اقتضایی، قرب و وصول به حق را ایجاب می‌کند و جنابت و نجاست، مانعی است که سدّ تحصیل چنین قرب و وصولی می‌شود. به همین علّت، شریعت از باب ارشاد و امتنان نسبت به دسته‌ای از عبادت‌ها، با عزیمت و الزام و دستور اکید در ترک به نوع خاص، ترخیص در آن را ایجاب نموده تا مومن تلاش و کوشش بی مورد و تحصیل بی حاصلی را در این زمینه دنبال ننماید، بلکه برای رفع مشکل و تحصیل قرب، دست به یک اقدام ضروری و راه کار مناسب در جهت رفع مانع که جنابت است بزند؛ هم‌چنان‌که برای رفع حالت جنابت سفارش شده که با تعجیل و سرعت اقدام شود؛ به طوری که باید گفت: پیش از عبادت و هر کار دیگری به عنوان وجوب یا استحباب باید به غسل پرداخت؛ هر چند در غیر ظرف عبادت و بدون هر کاری هم، غسل مستحب و نیکوست.

(۲۸۳)

نمادی کلّی

طبیعت؛ بهترین حامی زن

بعد از بیان مسائل کلّی زنانگی و احکام آن، زمینه همه توهّمات به خوبی برطرف می‌گردد و شبهات مرتفع می‌شود.

طبیعت و آفرینش، زن را به مبارزه فرا نخوانده است، بلکه بهترین حامی اوست. اگر درد و سوز زن طبیعی باشد، گذشته از آن که دشوار و ناهموار نیست، دارای مصلحت و منفعت هم هست. دردهای غیر طبیعی نیز همواره عوامل خاصّ خود را دارند و به آفرینش زن مربوط نمی‌شوند و باید زنان، همسران آنان و خانواده‌ها و جوامع علمی در شناسایی و رفع این گونه مشکلات بکوشند.

شب زفاف و ازاله پرده بکارت و به خانه شوهر رفتن نیز خود دنیایی از آرزو و امید برای زن است. همین ازاله و درد، اوج عشق و شوق، محبّت و مهر ورزی و شور و سرمستی را در شب زفاف به هم‌راه دارد که نقطه اوج عزّت و کمال و سرور و شادمانی برای زن و مرد است و حقیقت انسان را در چهره این وصال به عرصه نمود کامل می‌رساند. بسیاری از نارسایی‌ها در این زمینه معلول عوارض جانبی است که باید در رفع آن‌ها کوشید تا همان‌طور که طبیعت پیش‌بینی کرده است، حقیقت، چهره خود را در قامت رسای انسان ظاهر سازد.

ثقل و حمل و زحمات دوران حاملگی نشانه عظمت و بزرگی زن است. زن در این کوشش و کنش مقدّس و الهی بر مرد مباهات می‌کند؛ چرا که در این مدّت «انسان» را در خود پرورش می‌دهد و زمینه ادامه وجود خویش را – که تحقّق انسان است – تحکیم می‌بخشد. زن می‌تواند این دوران را به آسانی پشت سر بگذارد و مشکلات

(۲۸۴)

خود را به طور طبیعی بر طرف نماید؛ البته به این شرط که عوارض جنبی و نابسامانی‌های فرهنگی و اجتماعی از حریم زن دور گردد و زمینه‌ای سالم برای ایفای نقش او محقّق شود تا او بتواند ارزش و موقعیت خود را باز یابد؛ هم‌چنان‌که شریعت، مرگ ناگاه در این طریق را برای زن، «شهادت» به حساب آورده است؛ پس این ارزش و اهمّیت زن است که انسان می‌پروراند و به همین جهت بهشت تنها زیر پای مادران قرار می‌گیرد.(۱)

پس این که فرزند به نام پدر شناسایی می‌شود و به مرد انتساب می‌یابد، به این معنا نیست که زن نصیبی از او نداشته باشد، بلکه این طرح برای آزادی و آسایش زن است. آری! تنها به مقتضای عدالت و در مقابل مسؤولیت‌هایی که طبیعت و شریعت بر دوش زن نهاده، مسؤولیتی بر دوش مرد گذارده شده‌است تا او با توانِ کاری خود، مشکلات فرزند را برطرف نماید و نیازمندی‌هایش را بر دوش گیرد و بار زن را در امر فرزندپروری سبک‌تر نماید؛ همان‌طور که در دوران حمل و شیردهی، این مادر و زن است که بار اصلی مسؤولیت فرزند را به دوش دارد.

کودک‌پروری و شیردهی هم ادامه تکامل مادر است. از نظر تکوین و تشریع، مادر و شیر او نقش عمده‌ای در تربیت فرزند دارند؛ به طوری که صفای مادر و سلامت شیر او می‌تواند فرزندانی سالم و کامل به جامعه ارایه کند؛ البته او به‌واسطه شیردادن حقّی معنوی بر فرزند و حقّی مادی ـ که طلب اجرت است ـ بر شوهر پیدا می‌کند که در شریعت به روشنی بیان شده است.

درباره درد قاعدگی و زایمان و دیگر دردهای موجود در زن نیز روشن شد که

۱- عن النّبی « صلی‌الله‌علیه‌وآله » انّه قال: «الجنّة تحت اقدام الامّهات»؛

مستدرک‌الوسائل، ج۱۵، باب۷۰، ص۱۸۰٫

(۲۸۵)

دردهای طبیعی، گذشته از آن که چندان زیاد و غیرقابل تحمّل نیست، پر فایده و سودمند نیز هست. دردهای غیرطبیعی قاعدگی و زایمان، عوامل قسری (غیرطبیعی) دارد و درمان‌پذیر است و باید افراد جامعه، زن‌ها و مراکز علمی در جهت رفع آن کوشا باشند.

خون‌های زنانه نیز به موجب خلقت زن برای تولیدمثل، زایمان و شیر ضرورت دارد و همه در جهت صفا، پاکی و طهارت اوست. هرگونه اختلال در این زمینه، کمبود به حساب می‌آید و باید در پی درمان آن برآمد. غسل هم مشکلی پیش‌روی زن قرار نمی‌دهد و شریعت روش تسهیل آن را بیان کرده است؛(۱) گذشته از آن‌که این غسل‌ها در تطهیر روح و جسم زن تأثیر به سزا دارد و در جهت پیش‌گیری از بیماری و بهداشت و سلامت او دارای نقش اساسی است.

هم‌چنین این که زن ـ مانند دیگر پستان‌داران ـ در زایمان شرایط خاصّی دارد و مدّت حمل وی طولانی بوده و تولید مثل او از طریق تخم‌گذاری نیست، کمال انسان، ارزش زن و اهمّیت نژاد آدمی را نشان می‌دهد؛ که این امر ـ پرورش جسم و روح انسان در درون مادر ـ از چنان استحکام و ظرافتی برخوردار است که در بیانی الهی، قابلیت تحسین حضرت حق را می‌یابد.

خلاصه، این ثقل و سنگینی، این حمل و زایمان و این درد و سوز طبیعی است که زن را مادر می‌کند و او را لایق عنوان مادری می‌سازد و مهر، محبّت، عاطفه و علاقه را در او بر می‌انگیزد؛ چنان‌که هیچ مردی نمی‌تواند این موهبت الهی را داشته باشد.

۱- در فراز «غسل یا آب بازی؟» این روش بیان شد.

(۲۸۶)

گنج امید و نشاط

پرده بکارت و درد ازاله آن، گنجی از امید و نشاط برای زن است. این عمل و این پرده بکارت است که دختر را به کمال خود می‌رساند و او را زن نموده و مقام شوهرداری و قابلیت فرزندپروری را به او می‌بخشد؛ پس زن شدن و زن بودن، نه تنها نقص به حساب نمی‌آید، بلکه کمال مخصوص زن است.

آری! پرده بکارت، حریم عفاف و پاکی یک دختر است و اگر تحت شرایط و قوانین خود ازاله شود، گذشته از آن که نقصی به شمار نمی‌رود، موقعیت مهمّ زن را نیز بیان می‌کند. البته اگر بکارت به طور نامطلوبی ازاله شود و حریم پاکی خدشه‌دار گردد، یک نقص است که این نقص، دیگر به اراده و اختیار انسان بستگی دارد و بر آفرینش زن ایرادی وارد نخواهد کرد.

این معجزه آفرینش است که ازاله بکارت و عمل نزدیکی و مقاربت و خروج فرزند از رحم و تولید مثل، هر یک در مقام خود بوده و وضعیت مناسبی دارند و مشکلی پیش نمی‌آورند. آری! با وجود این حمل و ثقل، زن در یک موقعیت ارزشی قرار دارد و از این استعداد، توان و عمل خود لذّت می‌برد و فقدان آن آزارش می‌دهد.

با مشاهده افرادی که در این جهات کمبودی دارند و از ثمرات طبیعی آن محرومند یا در بارداری آن‌ها تأخیر پیش می‌آید و یا نازایی دارند، در می‌یابیم که آن‌ها از چه نگرانی و اندوهی برخوردارند و چه غم‌بارگی‌هایی را به دوش می‌کشند. البته برخی از این کمبودها مشکلات و موانع غیر طبیعی می‌باشند که از عوارض غیر طبیعی ناشی می‌شوند و ربطی به عصمت آفرینش زن و انسان ندارند.

پس تمام «نمی‌شدها» اگر می‌شد، آفرینش زن و انسان دچار نابسامانی‌های فراوانی می‌گردید و حیات و بقای آدمی در مخاطره جدّی قرار می‌گرفت. همه آن‌چه شده، به جاست و آن‌چه نمی‌بایست می‌شد، نشده است و نواقص و مشکلاتی هم که توسط

(۲۸۷)

انسان در جامعه پیدا می‌شود، همگی، بر اثر عمل‌کردهای ناپسند خود انسان است و نباید آن را به حساب آفرینش و اصل خلقت انسان گذارد.

زن؛ تک بیت خلقت حق

آفرینش و خلقت زن ـ که از لطایف مقام خالقیت و ظرایف ظهور فعلی حق‌تعالی است ـ از هر نقص و عیب طبیعی به دور است و وصف حُسن، بلکه احسن را به حقیقت داراست. زن نیز چون مرد، انسان است و در جهات خاصّ خود، مکمّل اوست.

زن و مرد بدون یک‌دیگر نمی‌توانند تحقّق طبیعی داشته باشند و به کمال دست‌یابند. این پیوستگی موجب می‌شود که هر یک از این دو چهره کمال و نسخه عالم خلقت، دارای ویژگی‌های خاصّ خود باشند و در مسیر همین ویژگی‌هاست که قانون‌های متفاوتی، متناسب با آن‌ها پیدا می‌شود کوچک‌ترین جانب‌داری و جهت‌گرایی در آفرینش و یا قوانین تشریعی الهی وجود ندارد، بلکه هر امری در تکوین و تشریع به مقتضای موقعیت خاصّ زن و مرد لحاظ گردیده‌است.

اگر مشکلاتی در جامعه وجود دارد یا زنان گرفتار انواع نابسامانی هستند و یا حوادث شومی در تاریخ برای زن اتّفاق افتاده و برای مرد و زن نارسایی‌های عملی در کار بوده است، همه و همه، از سوء نیت و جهل و نادانی ناشی شده است. برای سلامت جامعه و آرامش بشر باید حقوق و حدود الهی مربوط به زن در نظر گرفته شود و از هرگونه جانب داری بی‌مورد و قطب‌گرایی و جهت‌گرایی زنانه و مردانه پرهیز شود.

بنابراین، مشکلات موجود جامعه و زنان، معلول عوامل غیرطبیعی و جانبی است؛ به همین دلیل نباید آفرینش زن را متّهم ساخت و به دین و قوانین شریعت بی‌اعتقاد شد و در رعایت مسائل و احکام اسلام کوتاهی کرد. هنگامی که در ذهن انسان توهّمی درباره خلقت و یا قوانین دینی پیدا می‌شود، باید در رفع آن بکوشد و نقص را در

(۲۸۸)

ادراک خود ببیند؛ نه در آفرینش و دین.

آفرینش جهان و انسان، کامل است و زن نیز خلقتی کامل دارد. از سویی مشکلات موجود را نباید به آفرینش نسبت داد، بلکه باید مشکل را در کاستی‌های خود جست‌وجو کرد و از سوی دیگر نباید معصیت و عریانی و بی‌بند و باری را رواج داد؛ چرا که آلودگی و نابسامانی جامعه و مردم را به دنبال خواهد داشت.

زن باید در جامعه رشد طبیعی خود را داشته باشد و نباید او را محدود ساخت؛ البته باید از اختلاط بی‌مورد و برخوردهای ناسالم هم پرهیز داشت؛ هم‌چنین نباید زن را خوراک تبلیغاتی سیاست‌بازی دسته‌ها و گروه‌های مختلف قرار داد، بلکه باید از شعار و خطابه در این زمینه پرهیز نمود و به واقعیت‌ها اهمّیت داد و در جهت تحقّق پاکی و بروز طهارت و رشد خوبی‌ها کوشید.

اگر شریعت، بدن زن را عورت به حساب آورده و درباره پوشش او ویژگی‌های خاصّی را عنوان نموده، برای حرمت زن و حفظ حریم پاکی و زیبایی اوست. دین می‌خواهد این موجود ملکوتی و انسان‌پرور، در چنگال زشتی‌ها و پلیدی‌ها قرار نگیرد و افراد آلوده به او طمع نورزند و به آمال ناپسند خود تحقّق نبخشند.

باید بر اساس تکوین، به منظور آسایش افراد، تحصیل طهارت جامعه و سعادت انسان، به زن ـ این صفا و رونق انسان و جهان ـ احترام گذاشت و حریم خاصّش را مشخّص نمود و از سوءنیت‌ها و کج روی‌ها نسبت به وی جلوگیری کرد؛ نه او را موجودی نامرئی به حساب آورد و تنها سزاوار صندوق‌خانه و پستوی خانه‌ها دید و نه او را دوشادوش مرد تا آغوش بی‌حرمتی‌ها و پرده‌دری‌ها کشاند؛ بلکه او باید در زمینه واقعی و محدوده طبیعی خود رشد کند. باید از هرگونه افراط و تفریط علم‌مآبانه و یا مجمل‌گویی درباره زن خودداری شود تا شخصیت گران‌مایه او دست‌خوش حوادث شوم جهل و انحراف نگردد. در این صورت است که می‌توان امید جامعه

(۲۸۹)

سالم و زندگی بهتری را در اندیشه پروراند و جامعه و مردم را برخوردار از انس و پاکی و محبّت و دوستی دانست؛ چراکه سلامت جامعه، بی سلامت زن هرگز میسّر نخواهد بود و فساد زن، فساد جامعه را در پی خواهد داشت و نابسامانی‌های موجود را افزون‌تر خواهد کرد.

(۲۹۰)

منابع جلد سوم

۱ ـ قرآن کریم

۲ ـ البروجردی، حسین، جامع الاحادیث الشیعة، قم، مطبعة علمیة، ۱۳۵۹ ق.

۳ ـ الحر العاملی، محمدبن‌الحسن، تفصیل وسائل الشیعه، الطبعة الرابعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق.

۴ ـ الحویزی، علی بن عبد جمعه العروسی، تفسیر نورالثقلین، الطبعة الثانیة، قم، دارالکتب العلمیة (اسماعیلیان)، ۱۳۸۳ ق.

۵ ـ الدیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۸ ق.

۶ ـ الصدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۶ ق.

۷ ـ ـــــــــ، ــــــــــــــــ، عیون اخبار الرضا« علیه‌السلام »، نجف، مطبعة‌الحیدریة، ۱۳۹۰ ق.

۸ ـ الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۰ ق.

۹ ـ الطبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، نجف اشرف، مطبعة‌الحیدریة، ۱۳۹۱ ق.

۱۰ ـ العاملی، محمد بن مکی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، طهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه، ۱۳۰۹ ق.

۱۱ ـ الفتّال النیسابوری، محمد، روضة الواعظین، قم، منشورات الرضی.

۱۲ ـ الفیض، محمدبن‌محسن، الوافی، الطبعة الاولی، قم، مکتبة آیة‌الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ق.

۱۳ ـ الکلینی، محمدبن‌یعقوب، فروع الکافی، طهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۵۰ ق.

(۲۹۱)

۱۴ ـ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، طهران، دارالکتب الاسلامیة.

۱۵ ـ النوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، طهران، مطبعة الاسلامیة، ۱۳۸۲ ق.

 

مطالب مرتبط