توضیح المسائل : جلد یکم

توضیح المسائل جلد یکم احکام دینی برابر با فتاوای حضرت آیت‌الله العظمی حاج محمدرضا نکونام ادام الله ظله العالی

توضیح المسائل : جلد یکم


بخش چهارم: عبادت‌های موسمی

درآمد

عبادت‌ها را می‌توان بر دو دسته دایمی و موسمی دانست. عبادت دایمی همانند نماز است که در هر شرایطی بر انسان واجب می‌باشد؛ اما عبادت‌های موسمی، تنها با حصول شرایط ویژه بر مکلف لازم می‌گردد. مهم‌ترین این عبادت‌ها عبارت است از: روزه، حج و اعتکاف که احکام هر یک در این بخش می‌آید.

 


 

۷ ـ روزه

در همه ادیان توحیدی از روزه یاد شده است؛ به‌ویژه اسلام که برای آن جای‌گاهی برتر و پاداشی بس بزرگ قرار داده است. قرآن کریم می‌فرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکم(۱)؛ روزه بر شما واجب گردید چنان‌که بر پیشینیان شما واجب شده است».

در حدیث قدسی نیز آمده است: «روزه برای من است و خود پاداش آن را خواهم پرداخت.» روزه ماه مبارک رمضان که ویژه دین مقدس اسلام است، در میان روزه‌ها برتری کامل دارد.


 

تعریف روزه و اقسام آن

روزه، آن است که مسلمان برای انجام فرمان خداوند، از سپیده دوّم فجر تا

۱ـ بقره / ۱۸۳٫

(۴۶۴)

مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید.

روزه بر پنج‌گونه است: واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام، که احکام و ویژگی‌های هر یک در جای خود خواهد آمد.


 

نیت

م « ۲۲۲۱ » روزه عبادت است و نیت در آن لازم است، ولی نیاز نیست نیت را از دل بگذراند یا به زبان آرد و برای نمونه بگوید: فردا را روزه می‌گیرم قربةً الی الله، و همین که بخواهد برای انجام فرمان خداوند متعال از طلوع فجر تا مغرب کاری نکند که روزه را باطل کند بسنده است و برای آن‌که یقین کند همه مدت را روزه بوده، شایسته است اندکی پیش از طلوع فجر و کمی پس از مغرب هم از انجام کاری که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید.

م « ۲۲۲۲ » می‌توان در هر شب از ماه مبارک رمضان برای روزه فردای آن نیت کرد و هم‌چنین جایز است که شب نخست ماه، نیت روزه همه ماه را بنماید و نیازی به نوسازی دوباره آن در هر شب نیست.

م « ۲۲۲۳ » از آغاز شب ماه رمضان تا آشکار شدن فجر، هرگاه برای روزه فردا نیت کند، اشکال ندارد.

م « ۲۲۲۴ » اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است یا روزه واجب معین دیگری مانند نذر بر عهده اوست و پیش از ظهر متوجه شود؛ چنان‌چه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، نیت روزه کند و روزه او درست است و اگر کاری که روزه را باطل می‌کند انجام داده باشد یا پس از ظهر متوجه شود، روزه او باطل می‌باشد ولی باید تا مغرب، کاری که روزه را باطل می‌کند، انجام ندهد و پس از گذشتن ماه مبارک رمضان، روزه آن روز را قضا نماید.

م « ۲۲۲۵ » وقت نیت برای روزه مستحبی از آغاز شب تا هنگامی است که به اندازه نیت کردن به مغرب وقت مانده باشد؛ اگر تا این وقت‌کاری که روزه را باطل

(۴۶۵)

می‌کند انجام نداده باشد و نیت روزه مستحبی کند، روزه او درست است.

م « ۲۲۲۶ » کسی که پیش از اذان صبح در روزه معین واجب؛ مانند: روزه ماه مبارک رمضان یا روزه نذر، بدون نیت روزه خوابیده است، اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت کند، روزه او درست است.

م « ۲۲۲۷ » اگر در ماه مبارک رمضان به عمد بدون نیت روزه بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، روزه باطل است؛ هرچند پیش از ظهر بیدار شود، ولی باید در روز از انجام کارهایی که با روزه ناسازگار است خودداری کند و قضای آن را بگیرد؛ اما کفاره ندارد.

م « ۲۲۲۸ » اگر در ماه مبارک رمضان، نیت را فراموش کند؛ چنان‌چه پیش از اذان ظهر به یاد آرد و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و بی‌درنگ نیت کند، روزه درست است، ولی اگر پس از ظهر متوجه شود و نیت کند، درست نیست.

م « ۲۲۲۹ » کسی که بخواهد جز روزه ماه رمضان روزه دیگری بگیرد، اگر روزه‌ای که بر او واجب شده است چند گونه باشد، لازم است آن را معین نماید؛ برای نمونه، نیت کند که روزه قضا یا روزه نذر یا روزه کفاره می‌گیرد، ولی در ماه مبارک رمضان، نیاز نیست نیت کند که روزه ماه مبارک رمضان می‌گیرد و هم‌چنین در روزه مستحبی و روزه‌ای که زمان آن معین است، نیازی به تعیین نیست، بلکه اگر نداند ماه مبارک رمضان است یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیت کند، به عنوان روزه ماه رمضان شمرده می‌شود.

م « ۲۲۳۰ » اگر بداند ماه مبارک رمضان است و به عمد، نیت روزه غیر رمضان کند، روزه رمضان و روزه‌ای که قصد کرده است هیچ کدام واقع نمی‌شود و آن روزه باطل است؛ خواه بداند که در ماه مبارک رمضان غیر از روزه ماه رمضان درست نیست یا نداند.

م « ۲۲۳۱ » اگر برای نمونه با نیت روز نخست ماه روزه بگیرد و سپس بفهمد روز دوم یا سوم بوده، روزه او درست است.

(۴۶۶)

م « ۲۲۳۲ » اگر پیش از اذان صبح نیت کند و سپس بی‌هوش یا مست شود و در میان روز به هوش آید و هیچ‌گونه کاری که روزه را باطل می‌کند بجا نیاورده باشد، واجب است روزه آن روز را تا پایان بگیرد و نیاز نیست قضای آن را بجا آورد و اگر کاری که روزه را باطل می‌کند انجام داده است، قضای آن را بجا آورد.

م « ۲۲۳۳ » کسی که در سراسر روز بی‌هوش بوده؛ چنان‌چه در زمان روزه‌ای است که هنگام آن معین می‌باشد، روزه بر او واجب نبوده است و قضا نیز ندارد.

م « ۲۲۳۴ » روزه کسی که پیش از اذان صبح نیت کند و بخوابد و پس از مغرب بیدار شود، درست است.

م « ۲۲۳۵ » کسی که نداند یا فراموش کند که ماه مبارک رمضان است و پس از ظهر ـ با آن‌که افطار کرده است ـ متوجه شود، باید تا مغرب کارهایی را که با روزه ناسازگاری دارد انجام ندهد و روزه آن روز را پس از ماه مبارک رمضان قضا نماید و در صورتی که پیش از ظهر متوجه شود؛ چنان‌چه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و نیت کند، روزه او درست است.

م « ۲۲۳۶ » اگر بچه پیش از اذان صبح ماه مبارک رمضان بالغ شود، لازم است روزه آن روز را بگیرد و اگر پس از اذان صبح بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست و هم‌چنین است حکم دیوانه‌ای که عاقل شده است.

م « ۲۲۳۷ » نابالغی که از آغاز صبح نیت روزه داشته است؛ هرچند روزه بر او واجب نیست، اگر در میان روز بالغ شود و روزه بگیرد، روزه او درست است و قضا هم ندارد.

م « ۲۲۳۸ » کسی که برای بجا آوردن روزه مرده‌ای اجیر شده است یا روزه کفّاره دارد، اگر وقت گسترده است، می‌تواند برای خود یا دیگری روزه مستحب یا واجب دیگری بگیرد و چنان‌چه وقت تنگ باشد و روزه مستحبی بگیرد؛ هرچند گناه‌کار است، روزه او درست است.

م « ۲۲۳۹ » اگر فراموش کند روزه واجب دارد و وقت نیز تنگ باشد و روزه

(۴۶۷)

مستحبی بگیرد؛ چنان‌چه پیش از ظهر به یاد آورد، می‌تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند و اگر آن را پس از ظهر بداند، روزه او درست است. هم‌چنین است اگر پس از مغرب به یاد آورد.

م « ۲۲۴۰ » اگر جز روزه ماه رمضان روزه معین دیگری بر کسی واجب باشد؛ برای نمونه، نذر کرده باشد که روز معینی را روزه بگیرد؛ چنان‌چه به عمد تا اذان صبح نیت نکند، روزه باطل است، ولی اگر فراموش کند و پیش از ظهر آن را به یاد آورد، می‌تواند نیت کند.

م « ۲۲۴۱ » اگر نداند که روزه آن روز بر او واجب است یا فراموش کند و پیش از ظهر به یاد آرد؛ چنان‌چه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و نیت کند، روزه او درست است و در غیر این‌صورت، باطل می‌باشد و اگر پس از ظهر به یاد آورد، روزه باطل است، ولی کفاره ندارد و باید قضای آن را بگیرد.

م « ۲۲۴۲ » کسی که قضای روزه ماه رمضان یا روزه نذری خود را بر عهده دارد؛ خواه وقت آن گسترده باشد یا تنگ، اگر در میان روز حتی پس از ظهر نیت کند، روزه او درست است.

م « ۲۲۴۳ » اگر برای روزه واجب غیر معینی؛ مانند: روزه کفّاره، به عمد تا نزدیک ظهر نیت نکند و سپس نیت کند، روزه آن روز درست است.

م « ۲۲۴۴ » اگر روزه نگیرد یا تردید داشته باشد که روزه بگیرد یا نه، ولی تعمد در نگرفتن روزه یا نیت نکردن برای روزه نداشته باشد؛ چنان‌چه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و پیش از ظهر نیت کند، روزه وی درست است.

م « ۲۲۴۵ » اگر کافر در ماه رمضان، پیش از ظهر مسلمان شود و از اذان صبح تا آن هنگام، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، می‌تواند آن روز را روزه بگیرد و قضا نیز ندارد و اگر آن روز را روزه نگیرد، باید قضای آن را بجا آورد.

م « ۲۲۴۶ » اگر بیماری پیش از ظهر ماه رمضان بهبودی یابد و از اذان صبح تا آن هنگام، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد؛ می‌تواند نیت روزه کند و آن

(۴۶۸)

روز را روزه بگیرد و قضا هم ندارد و نیز می‌تواند آن روز را روزه نگیرد و در آینده آن را قضا کند و اگر پس از ظهر بهبودی یابد، روزه آن روز بر او واجب نیست و تنها لازم است قضای آن را بجا آورد.

م « ۲۲۴۷ » روزی را که شک دارد پایان شعبان است یا آغاز رمضان، واجب نیست روزه بگیرد و اگر بخواهد روزه بگیرد، نمی‌تواند نیت رمضان کند، ولی می‌تواند نیت کند که اگر رمضان است، روزه رمضان و اگر رمضان نیست، روزه قضا و مانند آن به‌شمار آید و نیز می‌تواند نیت روزه قضا یا مستحبی و مانند آن نماید و در هر صورت؛ چنان‌چه آشکار شود ماه رمضان بوده است، روزه ماه رمضان شمرده می‌شود.

م « ۲۲۴۸ » اگر در روزه واجب معینی مانند روزه رمضان از نیت روزه گرفتن بازگردد یا نیت کند چیزی بجا آورد که روزه را باطل می‌کند، روزه وی باطل است؛ هرچند از قصدی که نموده است باز گردد و توبه کند.

م « ۲۲۴۹ » در روزه مستحب و روزه واجبی که هنگام آن معین نیست؛ مانند: روزه کفاره، اگر از نیت روزه باز گردد یا بخواهد کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد یا تردید نماید که آن را بجا آورد یا نه؛ چنان‌چه آن را انجام ندهد و پیش از ظهر دوباره نیت روزه کند، درست است.


 

باطل کننده‌های روزه

م « ۲۲۵۰ » امور شمرده شده در زیر، روزه را باطل می‌کند:

خوردن و آشامیدن، جماع، استمنا؛ یعنی انسان با خود کاری کند که قصد بیرون آمدن منی از آن را داشته باشد؛ هرچند منی بیرون نیاید، دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و جانشینان معصوم ایشان، رساندن غبار انبوه به حلق، فرو بردن همه سر در آب، جنب ماندن، حیض و نفاس داشتن تا اذان صبح، اماله کردن با چیزهای روان، قی کردن.

(۴۶۹)

م « ۲۲۵۱ » اگر از روی عمد و اختیار، کاری کند که روزه را از بین می‌برد، روزه باطل می‌شود و در این زمینه، میان روزه ماه رمضان و غیر آن و نیز روزه واجب و مستحب تفاوتی نیست و چنان‌چه از روی عمد نباشد، اشکال ندارد، ولی اگر جنب بخوابد و به‌گونه‌ای که خواهد آمد تا اذان صبح غسل نکند، روزه او باطل است.

م « ۲۲۵۲ » اگر روزه‌دار از روی فراموشی، یکی از کارهایی که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و به گمان این‌که روزه وی باطل شده است؛ به عمد، دوباره یکی از آن‌ها را بجا آورد، روزه او باطل می‌شود.

م « ۲۲۵۳ » اگر به زور چیزی را در گلوی روزه‌دار بریزند یا سر او را در آب فرو برند، روزه او باطل نمی‌شود. هم‌چنین است در مورد دیگر باطل‌کننده‌ها؛ مگر آن که چنین زمینه‌هایی را به عمد برای خود پدید آورده باشد.

م « ۲۲۵۴ » اگر وادار شود کارهایی که روزه را باطل می‌کند انجام دهد؛ برای نمونه، به او بگویند: اگر غذا نخوری، زیان جانی به تو وارد می‌آید و او خود برای جلوگیری از زیان، چیزی بخورد، روزه وی باطل می‌شود.

م « ۲۲۵۵ » روزه‌دار نباید به جایی برود که می‌داند چیزی در گلوی وی می‌ریزند یا او را وادار می‌سازند که خود، روزه خود را باطل کند و چنان‌چه به آن‌جا رود و از روی ناچاری کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد یا چیزی را در گلوی وی بریزند، روزه او باطل می‌شود، ولی در صورتی که با تردید رود یا پس از رفتن، چیزی به خورد او ندهند روزه وی درست است.

یکم ـ خوردن و آشامیدن

م « ۲۲۵۶ » اگر روزه‌دار با توجه به این که روزه دارد به عمد چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می‌شود؛ خواه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد؛ مانند: نان و آب، و خواه معمول نباشد؛ مانند: خاک و شیره درخت، کم باشد یا زیاد و حتی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و یا نخ را با آب دهان تر کند و دوباره به دهان برده و رطوبت آن را فرو برد، روزه او باطل می‌شود؛ مگر آن‌که رطوبت

(۴۷۰)

مسواک یا نخ نسبت به آب دهان به قدری کم باشد که نگویند چیزی خورده است.

م « ۲۲۵۷ » اگر هنگامی که غذا می‌خورد پی ببرد که صبح شده، لازم است لقمه را از دهان بیرون آورد و چنان‌چه آن را به عمد فرو برد، روزه باطل است و کفاره هم بر او واجب می‌شود.

م « ۲۲۵۸ » اگر روزه‌دار از روی فراموشی چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۲۵۹ » روزه‌دار باید از تزریق موادی که برای تغذیه یا تقویت به‌کار برده می‌شود؛ مانند: آمپول‌های خوراکی یا نیروزا، خودداری کند.

م « ۲۲۶۰ » اگر روزه‌دار چیزی را که لای دندان مانده است به عمد فرو ببرد، روزه او باطل می‌شود.

م « ۲۲۶۱ » پیش از اذان، لازم نیست دندان‌ها را خلال نمود، ولی در صورتی که بداند چیزی که لای دندان مانده است در روز فرو می‌رود، واجب است آن را بشوید و خلال کند و اگر چنین نکند و چیزی فرو رود، باید روزه را به پایان برد و در آینده قضا نماید و در این صورت، چنان‌چه به عمد خلال نکند، روزه باطل می‌باشد و اگرچه چیزی پایین نرود، در صورتی که نمی‌داند غذا فرو خواهد رفت یا نه، پسندیده است خلال کند و چنان‌چه به‌گونه ناگهانی و سهوی فرو رود، روزه باطل نیست.

م « ۲۲۶۲ » فرو بردن آب دهان؛ هرچند با خیال و تصور ترشی و مانند آن در دهان گرد آید، روزه را باطل نمی‌کند.

م « ۲۲۶۳ » فرو بردن خلط سر و سینه تا به فضای دهان نرسیده است، اشکال ندارد، ولی اگر به فضای دهان برسد، واجب است از فرو رفتن آن جلوگیری شود.

م « ۲۲۶۴ » اگر روزه‌دار به‌گونه‌ای تشنه شود که بترسد از تشنگی بمیرد یا دچار بیماری شود یا به سختی افتد، می‌تواند به اندازه‌ای که از مشکل رها گردد، آب بیاشامد، ولی روزه او باطل است و باید آن را قضا کند.

م « ۲۲۶۵ » نمی‌توان روزه را به سبب ناتوانی خورد، ولی اگر ناتوانی به‌گونه‌ای

(۴۷۱)

باشد که تحمل آن بسیار سخت است، می‌توان روزه را خورد و هم‌چنین اگر از بیماری ترس داشته باشد که در صورت روزه گرفتن، نتواند آن را تحمل کند یا سختی بسیاری برای وی داشته باشد، می‌تواند روزه نگیرد، ولی اگر تا سال دیگر بهبودی یافت، باید قضای آن را بجا آورد.

م « ۲۲۶۶ » جویدن خوراک برای بچه یا پرنده و چشیدن آن که در آن غذا به حلق نمی‌رسد؛ هرچند به‌گونه ناگهانی به حلق برسد، روزه را باطل نمی‌کند، ولی اگر از آغاز بداند که آن غذا به حلق می‌رسد؛ چنان‌چه فرو رود، روزه باطل می‌شود و باید قضای آن را بگیرد و کفاره نیز بر او واجب است.

دوّم ـ نزدیکی (جماع)

م « ۲۲۶۷ » نزدیکی نمودن روزه را باطل می‌کند؛ از جلو باشد یا پشت، بچه باشد یا بزرگ.

م « ۲۲۶۸ » روزه نزدیکی کننده و کسی که با او نزدیکی شده است؛ هرچند تنها به اندازه ختنه‌گاه باشد و منی نیز بیرون نیاید، باطل است، و در کسی که ختنه‌گاه ندارد، اگر کم‌تر از آن نیز وارد شود، روزه باطل می‌گردد.

م « ۲۲۶۹ » نسبت به افراد سالم؛ اگر کم‌تر از اندازه ختنه‌گاه وارد شود و منی نیز بیرون نیاید، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۲۷۰ » اگر شک نماید که به اندازه ختنه‌گاه داخل شده یا نه، روزه درست است.

م « ۲۲۷۱ » اگر با آگاهی از باطل‌کننده بودن بخواهد نزدیکی داشته باشد؛ هرچند دخول نیز نشده باشد یا شک نماید که دخول داشته یا نه، روزه باطل است و قضای آن واجب می‌باشد؛ هرچند کفاره ندارد.

م « ۲۲۷۲ » اگر فراموش کند که روزه است و نزدیکی نماید یا در خواب باشد و با او نزدیکی شود یا به زور باشد و دارای اختیار نباشد؛ به‌گونه‌ای که نتواند از آن جلوگیری نماید، روزه باطل نمی‌شود، ولی چنان‌چه در میان انجام آن به یاد آورد یا اختیار یابد یا بیدار شود، لازم است بی‌درنگ از حالت نزدیکی بیرون رود و در

(۴۷۲)

صورتی که خود را کنار نکشد، روزه او باطل است. هم‌چنین است اگر با اختیار خود از ترس نزدیکی کند یا به او نزدیکی شود.

م « ۲۲۷۳ » روزه کسی که برای دور کردن زیانی که از دیگری به او می‌رسد، به نزدیکی تن می‌دهد، باطل است، ولی کفاره ندارد.

سوّم ـ استمنا

م « ۲۲۷۴ » اگر روزه‌دار استمنا کند و با خود، کاری انجام دهد که از انجام آن قصد بیرون آمدن منی را نماید، روزه باطل می‌شود؛ هرچند منی از او بیرون نیاید.

م « ۲۲۷۵ » اگر ناخواسته در خواب یا بیداری منی بیرون آید، روزه باطل نیست، ولی اگر به عمد، کاری کند که ناخواسته از او منی بیرون آید؛ چنان‌چه اطمینان داشته است که به سبب آن کار، ناخواسته منی بیرون می‌آید، روزه باطل می‌شود.

م « ۲۲۷۶ » هرگاه روزه‌دار بداند که اگر در روز بخوابد، محتلم می‌شود؛ یعنی در خواب از او منی بیرون می‌آید، می‌تواند در روز بخوابد؛ هرچند با نخوابیدن دچار زحمت و رنجی نشود و اگر بخوابد و محتلم شود، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۲۷۷ » اگر روزه‌دار در هنگام بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود، واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری کند.

م « ۲۲۷۸ » روزه‌داری که محتلم شده است می‌تواند ادرار نماید؛ هرچند بداند در این صورت مانده منی از مجرا بیرون می‌آید و چنان‌چه غسل کرده باشد نیز می‌تواند آن را انجام دهد و برای روزه اشکال ندارد؛ هرچند باید دوباره غسل نماید.

م « ۲۲۷۹ » روزه‌داری که محتلم شده اگر بداند منی در مجرا مانده است و پیش از غسل ادرار نکند و منی پس از غسل از او بیرون آید، روزه اشکال ندارد.

م « ۲۲۸۰ » هرگاه برای بیرون آمدن منی، کاری کند، هرچند منی نیز از او بیرون نیاید یا از خواسته خود بازگردد و کاری انجام ندهد، روزه باطل می‌شود و باید قضای آن روز را بجا آورد و اگر منی بیرون آید، افزون بر قضا، کفاره نیز واجب

(۴۷۳)

می‌شود و در هر دو صورت، باید در ماه رمضان در ادامه روز از آن‌چه روزه را باطل می‌کند، خودداری نماید.

م « ۲۲۸۱ » اگر بدون توجّه، کاری انجام دهد که سبب بیرون آمدن منی می‌شود یا توجّه نداشته باشد که چنین کاری بیرون آمدن منی را موجب می‌شود، روزه درست است.

م « ۲۲۸۲ » اگر روزه‌دار بدون این‌که بخواهد از او منی بیرون آید، با خود کاری انجام دهد و آرامش خاطر داشته باشد که منی از او بیرون نمی‌آید و ناگاه منی بیرون آید، روزه درست است، ولی اگر اطمینان ندارد؛ چنان‌چه از او منی بیرون آید، روزه باطل است.

چهارم ـ دروغ بستن به خدا و حضرات معصومان علیهم‌السلام

م « ۲۲۸۳ » اگر روزه‌دار با گفتن یا نوشتن یا اشاره و مانند آن به خدا، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و یا جانشینان آن حضرت علیهم‌السلام ، به عمد دروغ بندد، روزه باطل می‌شود؛ هرچند بی‌درنگ توبه کند، و دروغ بستن به دیگر پیامبران علیهم‌السلام و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز همین حکم را دارد.

م « ۲۲۸۴ » اگر شک داشته باشد که سخنی دروغ است یا نه و آن را به یکی از آنان نسبت دهد، همین حکم را دارد.

م « ۲۲۸۵ » اگر بخواهد چیزی را بگوید که نمی‌داند راست است یا دروغ، لازم است از کسی یا از کتابی که آن را آورده است بازگو نماید و نباید آن را به خدا یا حضرات معصومان علیهم‌السلام نسبت دهد، بلکه باید بگوید: چنین رسیده است که … .

م « ۲۲۸۶ » اگر چیزی را با این باور که راست است از زبان خدا یا معصومان علیهم‌السلام بازگو کند سپس بداند که دروغ بوده است، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۲۸۷ » اگر بداند دروغ بستن به خدا و حضرات معصومان علیهم‌السلام روزه را باطل می‌کند و چیزی را که می‌داند دروغ است به آنان نسبت دهد و سپس بداند که گفته وی راست بوده، روزه صحیح است.

(۴۷۴)

م « ۲۲۸۸ » اگر دروغی را که دیگری ساخته است، به عمد به خدا و حضرات معصومان علیهم‌السلام نسبت دهد، روزه باطل می‌شود، ولی چنان‌چه آن را از زبان کسی بازگو کند که آن را ساخته است، اشکال ندارد.

م « ۲۲۸۹ » اگر از روزه دار بپرسند که آیا حضرات معصومان علیهم‌السلام چنین چیزی فرموده‌اند و او در جایی که باید پاسخ منفی دهد، به عمد، پاسخ مثبت دهد یا در جایی که باید پاسخ مثبت دهد، جواب منفی دهد، روزه باطل می‌شود.

م « ۲۲۹۰ » اگر از زبان خدا یا حضرات معصومان علیهم‌السلام سخن راستی را بگوید و سپس آن را تکذیب نماید و بگوید دروغ گفته است، یا در شب دروغی را به آنان نسبت دهد و فردای آن روز که روزه است بگوید آن‌چه دیشب گفته، راست است، روزه باطل می‌شود؛ مگر آن که منظور وی بازگویی ویژگی خبر باشد.

م « ۲۲۹۱ » اگر در بازگویی دستورهای شرعی به عمد دروغ گوید؛ برای نمونه، واجبی را غیر واجب، یا حرامی را حلال کند و منظور وی نسبت دادن فتوا به مجتهد باشد؛ هرچند کار حرامی انجام داده است، روزه باطل نمی‌شود و کسی که از روی ناآگاهی مسأله مشکوکی را بازگو کند نیز همین حکم را دارد.

پنجم ـ رساندن غبار انبوه به گلو

م « ۲۲۹۲ » رساندن غبار غلیظ به حلق، روزه را باطل می‌کند؛ خواه غبار چیزی باشد که خوردن آن حلال است؛ مانند: آرد، یا حرام باشد؛ مانند: خاک و خواه به صورت گِل در آید یا به آن تبدیل نگردد.

م « ۲۲۹۳ » اگر به واسطه باد یا جارو کردن یا در جای کار، غبار انبوهی پدید آید و به آن توجه داشته باشد و بتواند مواظبت کند، ولی خود نگاه‌داری ننماید و غبار به حلق رسد، روزه باطل می‌شود.

م « ۲۲۹۴ » روزه‌دار باید از کشیدن سیگار، تنباکو و دیگر دودها پرهیز کند، ولی بخار، روزه را باطل نمی‌کند؛ مگر این‌که در دهان به صورت آب درآید و فرو داده

(۴۷۵)

شود که در این صورت، روزه را باطل می‌کند.

م « ۲۲۹۵ » اگر مواظبت نکند و غبار یا دود را به درون حلق برد؛ چنان‌چه یقین داشته که به حلق نمی‌رسد، روزه درست است.

م « ۲۲۹۶ » اگر فراموش کند که روزه است و مواظبت نکند، یا ناخواسته غبار و مانند آن به حلق رسد، روزه باطل نمی‌شود و در صورتی که می‌تواند، لازم است آن را بیرون آورد.

ششم ـ فرو بردن سر در آب

م « ۲۲۹۷ » اگر روزه‌دار به عمد، همه سر را در آب فرو برد؛ هرچند بخش‌های دیگر بدن از آب بیرون باشد، روزه باطل می‌شود و لازم است قضای آن را بگیرد. هم‌چنین است اگر چیزی مانند پلاستیک یا کلاه شنا دور سر را فرا گرفته یا سر به چیزی آغشته شده باشد که از رسیدن آب به آن جلوگیری کند.

م « ۲۲۹۸ » اگر آب همه بدن را فرا گیرد و بخشی از سر بیرون باشد، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۲۹۹ » اگر نیمی از سر را در یک مرتبه و نیم دیگر آن را در مرتبه دیگر در آب فرو برد به‌گونه‌ای که هیچ‌گاه همه سر زیر آب نباشد، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۳۰۰ » اگر شک نماید که همه سر زیر آب فرو رفته یا نه، روزه درست است، ولی در صورتی که بخواهد سر را زیر آب فرو برد و هنگام فرو بردن سر در آب شک نماید که همه سر زیر آب رفته است یا نه، روزه باطل می‌گردد.

م « ۲۳۰۱ » اگر همه سر زیر آب رود؛ هرچند مقداری از موها بیرون بماند، روزه باطل می‌شود.

م « ۲۳۰۲ » اگر همه سر را در مایعی جز آب؛ مانند: شیر یا آب مضاف فرو برد، روزه باطل نمی‌شود اما فرو بردن سر در گلاب، روزه را باطل می‌کند.

م « ۲۳۰۳ » اگر روزه‌دار ناخواسته در آب افتد یا او را در آب بیندازند و سر او زیر آب رود یا فراموش کند که روزه است و سر را در آب فرو برد، روزه باطل نمی‌شود،

(۴۷۶)

ولی اگر به یاد آورد، باید بی‌درنگ سر را از آب بیرون آورد.

م « ۲۳۰۴ » اگر با افتادن در آب، سر زیر آب می‌رود؛ چنان‌چه با توجه خود را در آب بیندازد و سر زیر آب رود، روزه باطل می‌شود و اگر اطمینان داشته باشد که با افتادن در آب، سر زیر آب نمی‌رود و خود رادر آب اندازد و سر زیر آب رود، روزه باطل نمی‌شود.

م « ۲۳۰۵ » اگر فراموش کند که روزه است و سر را در آب فرو برد؛ چنان‌چه در زیر آب به یاد آورد که روزه است، باید سر را بیرون آورد و چنان‌چه بیرون نیاورد، روزه باطل می‌شود.

م « ۲۳۰۶ » اگر کسی به زور، سر او را در آب فرو ببرد، روزه باطل نمی‌شود، ولی در صورتی که چیرگی و زور برداشته شود، لازم است بی‌درنگ سر را بیرون آورد و چنان‌چه بیرون نیاورد، روزه باطل می‌شود.

م « ۲۳۰۷ » اگر فراموش کند که روزه است و سر را به نیت غسل در آب فرو برد، روزه و غسل او درست است.

م « ۲۳۰۸ » اگر بداند که روزه است و سر را به عمد برای غسل در آب فرو برد؛ چنان‌چه روزه او روزه واجب غیرمعینی باشد؛ مانند: کفّاره، غسل درست است و روزه باطل می‌شود و چنان‌چه روزه او روزه ماه رمضان باشد، روزه و غسل او باطل است.

م « ۲۳۰۹ » اگر برای آن‌که کسی را از غرق شدن نجات دهد، سر در آب کند، روزه باطل می‌شود؛ هرچند نجات دادن غرق شده واجب باشد و لازم است قضای آن را بجا آورد.

م « ۲۳۱۰ » روزه غوّاصانی که بر سر خود کلاهک می‌گذارند و با آن زیر آب فرو می‌روند، باطل است.

هفتم ـ ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح

(۴۷۷)

م « ۲۳۱۱ » روزه جنب؛ اگر به عمد تا اذان صبح غسل نکند، باطل است، ولی اگر توانایی بر غسل ندارد یا وقت تنگ است، لازم است تیمم نماید.

م « ۲۳۱۲ » کسی که می‌خواهد در گستردگی وقت، قضای روزه ماه رمضان را بگیرد، در صورتی که تا اذان صبح جنب بماند؛ هرچند از روی عمد نباشد، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد و باید قضای آن را در روز دیگری بجا آورد.

م « ۲۳۱۳ » کسی که می‌خواهد قضای روزه ماه رمضان را بگیرد، هرگاه تا اذان صبح جنب بماند و به عمد نباشد و وقت تنگ باشد، می‌تواند آن روز را با تیمم روزه بگیرد.

م « ۲۳۱۴ » کسی که جنب است و می‌خواهد روزه واجبی بگیرد؛ چنان‌چه به عمد غسل نکند تا وقت تنگ شود، معصیت کرده، ولی واجب است تیمم کند و روزه درست است.

م « ۲۳۱۵ » اگر جنب در ماه رمضان، غسل را فراموش کند و پس از یک یا چند روز یا پس از گذشتن ماه رمضان به یاد آورد، لازم است روزه همه آن روزها را قضا نماید و اگر پس از چند روز به آن توجه نماید و نداند چند روز بوده؛ هرچند روزی را که یقین دارد جنب بوده است باید قضا نماید؛ برای نمونه، اگر نمی‌داند سه روز جنب بوده است یا چهار روز، باید روزه سه روز را قضا کند.

م « ۲۳۱۶ » کسی که در روزه واجب معینی؛ مانند: روزه ماه رمضان، برای هیچ یک از غسل و تیمم وقت ندارد، نباید خود را جنب کند و اگر خود را جنب کند، قضا و کفّاره بر او واجب می‌شود، ولی اگر گمان داشته است که جنب کردن خود بر او حرام نیست، لازم است آن را قضا نماید، ولی کفّاره ندارد.

م « ۲۳۱۷ » اگر تنها برای تیمّم وقت دارد، نباید خود را جنب کند و در صورتی که خود را جنب کرد، باید تیمّم بگیرد و قضای آن را نیز بجا آورد.

م « ۲۳۱۸ » اگر در ماه رمضان پس از جست‌وجو گمان کند که به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب کند و سپس بداند که وقت تنگ می‌باشد، واجب است با

(۴۷۸)

تیمم روزه بگیرد و روزه درست است، ولی اگر بررسی نکرده باشد، قضای آن روز واجب است.

م « ۲۳۱۹ » کسی که در شب ماه رمضان یا روزه واجب معین دیگری جنب است و می‌داند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی‌شود، نباید بدون غسل بخوابد و اگر بخوابد و تا صبح بیدار نشود، روزه وی باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می‌شود؛ مگر آن‌که نخوابیدن برای وی سختی پیش آورد یا نداند ماندن بر جنابت، حرام است و در صورتی که احتمال دهد بیدار می‌شود، می‌تواند بخوابد، ولی در مرتبه دوم که بیدار شد، نمی‌تواند بدون غسل بخوابد.

م « ۲۳۲۰ » هرگاه جُنب در شب ماه رمضان یا در روزه واجب معین دیگری بخوابد و بیدار شود؛ چنان‌چه عادت به بیدار شدن نداشته باشد، نباید پیش از غسل بخوابد؛ هرچند گمان کند که می‌تواند پیش از اذان صبح بیدار شود.

م « ۲۳۲۱ » کسی که در شب ماه رمضان یا در روزه واجب معین دیگری جنب است، اگر عادت و اطمینان به بیدار شدن پیش از اذان صبح دارد، می‌تواند بخوابد و پس از بیدار شدن غسل کند و چنان‌چه تا صبح خواب بماند، روزه وی درست است.

م « ۲۳۲۲ » روزه کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می‌داند یا گمان می‌کند که اگر بخوابد، پیش از اذان صبح بیدار می‌شود؛ هرچند توجّه نداشته باشد که پس از بیدار شدن باید غسل یا تیمم کند، چنان‌چه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند، درست است.

م « ۲۳۲۳ » کسی که در شب ماه رمضان یا در روزه واجب معین دیگری جنب است و می‌داند یا گمان می‌کند که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می‌شود و نخواهد پس از بیدار شدن غسل کند؛ چنان‌چه بخوابد و بیدار نشود، لازم است روزه آن روز را تمام کند و قضا و کفاره نیز بر او واجب است.

م « ۲۳۲۴ » اگر تردید داشته باشد که پس از بیدار شدن غسل کند یا نه؛ چنان‌چه بخوابد و بیدار نشود، روزه او باطل است و قضا و کفّاره نیز دارد.

(۴۷۹)

م « ۲۳۲۵ » اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و بداند یا احتمال دهد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح برای غسل کردن بیدار می‌شود؛ چنان‌چه بخوابد و بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا کند. هم‌چنین است اگر برای مرتبه سوم بخوابد و بیدار نشود، ولی در هیچ یک از این موارد، کفاره بر او واجب نمی‌شود.

م « ۲۳۲۶ » خوابی را که در آن محتلم شده است، نباید خواب نخست به‌شمار آورد، بلکه اگر از خواب بیدار شود و دوباره بخوابد، خواب نخست وی به‌شمار می‌آید.

م « ۲۳۲۷ » اگر روزه‌دار محتلم شود، واجب نیست در روز غسل کند و برای روزه اشکال ندارد؛ هرچند مستحب است دارای طهارت باشد.

م « ۲۳۲۸ » هرگاه در ماه رمضان، پس از اذان صبح بیدار شود و خود را محتلم ببیند؛ هرچند بداند پیش از اذان محتلم شده، روزه او درست است.

م « ۲۳۲۹ » چنان‌چه وقت روزه قضا به‌گونه‌ای تنگ باشد که اگر آن را باطل کند، دیگر زمانی برای گرفتن روزه قضا ندارد، اگر در این صورت، به عمد خود را جنب کند و تا اذان صبح به عمد غسل نکرده باشد، می‌تواند آن روز را با تیمم روزه بگیرد و قضا و کفاره نیز ندارد؛ هرچند معصیت کرده و چنین فردی مانند کسی است که در ماه رمضان تا اذان صبح جنب مانده و روزه او باطل است.

م « ۲۳۳۰ » کسی که می‌خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد، اگر پس از اذان صبح بیدار شود و خود را محتلم ببیند و بداند پیش از اذان محتلم شده، روزه او باطل است، ولی چنان‌چه وقت قضای روزه تنگ است یا برای نمونه، پنج روز روزه قضای رمضان دارد و پنج روز نیز به ماه رمضان مانده است، باید آن روز را روزه بگیرد.

م « ۲۳۳۱ » اگر زن در شب ماه رمضان، پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و به عمد غسل نکند یا اگر وظیفه وی تیمم است، تیمم ننماید، لازم است روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را نیز بگیرد. هم‌چنین در روزه قضای ماه

(۴۸۰)

رمضان، اگر به عمد غسل و تیمم را ترک کند، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد.

م « ۲۳۳۲ » اگر در روزه واجبی غیر از روزه ماه رمضان و قضای آن تا اذان صبح جنب بماند و غسل نکند؛ هرچند از روی عمد باشد، چنان‌چه وقت آن معین باشد؛ برای نمونه، نذر کرده است که آن روز را روزه بگیرد، روزه وی با گزاردن تیمم صحیح است و اگر مانند روزه کفاره، وقت آن معین نباشد، لازم است روزی غیر از آن را روزه بگیرد.

م « ۲۳۳۳ » اگر زن در ماه رمضان، پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و به عمد غسل نکند، در روزه ماه رمضان، روزه باطل است و در غیر آن باطل نیست؛ هرچند لازم است غسل کند و روزه آن روز را بگیرد.

م « ۲۳۳۴ » زنی که باید برای حیض یا نفاس تیمّم کند اگر در روزه ماه رمضان پیش از اذان صبح به عمد تیمّم نکند، روزه وی باطل است.

م « ۲۳۳۵ » اگر در روزه ماه رمضان غسل بر او واجب شود ولی آن را انجام ندهد تا وقت تنگ شود، لازم است تیمّم نماید و اگر تیمم نسازد، روزه باطل است.

م « ۲۳۳۶ » اگر زن در ماه رمضان، پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و برای غسل وقت نداشته باشد، باید تیمم کند و تا اذان صبح بیدار بماند. هم‌چنین است حکم جنبی که باید تیمّم کند.

م « ۲۳۳۷ » اگر زن در ماه رمضان، نزدیک اذان صبح برای هیچ کدام از غسل و تیمّم وقت نداشته باشد، لازم است پس از آن، غسل خود را نجام دهد و روزه او نیز درست است.

م « ۲۳۳۸ » اگر زن پس از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاک شود یا در بین روز، خون حیض یا نفاس ببیند؛ هرچند نزدیک مغرب باشد، روزه او باطل است.

م « ۲۳۳۹ » اگر زن، غسل حیض یا نفاس را فراموش کند و پس از یک یا چند روز به یاد آورد، لازم است روزه‌هایی را که گرفته است، قضا نماید.

م « ۲۳۴۰ » اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و در غسل کردن کوتاهی نماید و تا اذان غسل نکند و در تنگی وقت تیمم نماید؛ اگرچه معصیت

(۴۸۱)

نموده، روزه او درست است و لازم نیست روزه آن روز را قضا نماید، و اگر کوتاهی نکند و برای نمونه، منتظر باشد تا آب گرم شود و تا اذان غسل نکند؛ چنان‌چه در تنگی وقت تیمّم کرده باشد، روزه او درست است و مرتکب معصیت نیز نشده است؛ هرچند برای سه‌بار نیز بیدار شود و باز بخوابد و تا اذان صبح غسل نکند یا از تیمّم نیز ناتوان باشد.

م « ۲۳۴۱ » اگر زن در استحاضه است و غسل‌های خود را ـ به‌گونه‌ای که در احکام استحاضه گفته شد ـ بجا آورد، روزه او درست است و اگر غسل‌های خود را انجام ندهد، گناه کرده؛ هرچند روزه او درست است و قضا نیز ندارد.

م « ۲۳۴۲ » کسی که مسّ میت کرده؛ یعنی بخشی از بدن خود را به بدن میت رسانده است، می‌تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد و اگر هنگام روزه نیز میت را مس نماید، روزه او باطل نمی‌شود، ولی لازم است برای نماز غسل کند.

هشتم ـ اماله با چیز روان

م « ۲۳۴۳ » اماله با چیز روان؛ هرچند از روی ناچاری و برای درمان باشد، روزه را باطل می‌کند، ولی به کار بردن شیاف‌های درمان و شیاف‌هایی که برای تخلیه است، اشکال ندارد و نیز پرهیز از چیزی که مایع بودن آن مشکوک است لازم نیست، ولی باید از شیافی که برای تغذیه است خودداری نماید.

نهم ـ قی کردن

م « ۲۳۴۴ » هرگاه روزه‌دار به عمد قی کند؛ هرچند به واسطه بیماری و مانند آن ناچار باشد، روزه باطل می‌شود، ولی اگر به سهو یا ناخواسته قی کند، اشکال ندارد.

م « ۲۳۴۵ » اگر در شب چیزی بخورد که می‌داند به سبب آن ناخواسته در روز قی می‌کند، لازم است روزه آن روز را قضا نماید.

م « ۲۳۴۶ » اگر روزه‌دار بتواند از قی کردن خودداری کند؛ چنان‌چه برای او زیان و سختی به همراه نداشته باشد، لازم است از آن خودداری کند، ولی واجب نیست با فشار آوردن به خود از قی کردن خودداری کند.

(۴۸۲)

م « ۲۳۴۷ » اگر مگس یا چیز دیگری در گلوی روزه‌دار برود؛ چنان‌چه به اندازه‌ای پایین رود که به فرو بردن آن خوردن نگویند، نیاز نیست آن را بیرون آورد و روزه او درست است، ولی اگر این اندازه پایین نرود و بتوان آن را بیرون آورد، لازم است بیرون آورده شود؛ هرچند سبب قی کردن و باطل شدن روزه او گردد و چنان‌چه آن را فرو برد، روزه باطل است و باید کفاره جمع دهد؛ مگر آن‌که قی کردن برای او زیان یا سختی بسیاری به همراه داشته باشد.

م « ۲۳۴۸ » اگر چیزی را از روی فراموشی فرو دهد و به یاد آورد که روزه است؛ چنان‌چه بتواند آن را بیرون آورد، لازم است چنین کند و روزه درست است؛ هرچند به آغاز یا میان حلق رسیده باشد.

م « ۲۳۴۹ » اگر یقین داشته باشد که چیزی با آروغ زدن از گلوی وی بیرون می‌آید؛ به‌گونه‌ای که به آن قی کردن گویند، نباید به عمد آروغ بزند، بلکه اگر گمان نیز کند، همین حکم را دارد، ولی اگر نداند آروغ زدن اشکال دارد؛ هرچند به قی کردن بینجامد، اشکال ندارد.

م « ۲۳۵۰ » اگر آروغ زند و ناخواسته چیزی در گلو یا دهان بیاید، باید آن را بیرون بریزد.

م « ۲۳۵۱ » اگر روزه‌دار از روی آگاهی و عمد بخواهد کاری کند که روزه را باطل می‌کند؛ هرچند آن کار را نکند، روزه باطل است، ولی کفاره ندارد.


 

ناپسندها در روزه

چند چیز برای روزه‌دار مکروه است؛ از آن جمله:

م « ۲۳۵۲ » ریختن دارو در چشم و سرمه کشیدن، هرگاه مزه یا بوی آن به گلو رسد و هر کاری که روزه‌دار را کم‌توان می‌سازد؛ مانند: خون گرفتن، حمام رفتن و انفیه کشیدن؛ اگر نداند که به گلو می‌رسد و چنان‌چه بداند که به گلو می‌رسد، جایز نیست، و هم‌چنین بو کردن گیاه‌های خوش‌بو، نشستن زن در آب، به کار بردن شیاف، تر کردن لباسی که به تن دارد، کشیدن دندان و هر کاری که با انجام آن از

(۴۸۳)

دهان خون بیاید، مسواک زدن، بوسیدن همسر و هر کاری که شهوت را بر می‌انگیزد، بدون آن که بخواهد منی بیرون آید ـ ولی اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد، روزه را باطل می‌کند ـ و نیز بدون سبب آب یا چیزی در دهان قرار دادن.


 

قضا و کفّاره

م « ۲۳۵۳ » اگر در روزه ماه رمضان به عمد قی کند یا در شب جنب شود و به‌گونه‌ای که در مسأله پیش گفته شد، سه بار بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، تنها لازم است روزه آن روز را قضا کند.

م « ۲۳۵۴ » اگر به عمد اماله کند یا سر زیر آب برد یا غباری به گلو رساند، لازم است کفاره نیز بدهد و اگر هر کار دیگری که روزه را باطل می‌کند به عمد انجام دهد؛ چنان‌چه می‌دانسته است آن کار، روزه را باطل می‌کند، قضا و کفاره بر او واجب می‌شود.

م « ۲۳۵۵ » اگر از روی ندانستن مسأله، کاری انجام دهد که روزه را باطل می‌کند و می‌توانسته است مسأله را فرا بگیرد، قضا و کفّاره بر او واجب است.

م « ۲۳۵۶ » اگر به عمد به خدا و پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله دروغی بندد و بداند که حرام است، افزوده بر قضا، کفّاره نیز بر او واجب است؛ هرچند نداند روزه را باطل می‌کند.

م « ۲۳۵۷ » اگر یقین کند که مغرب شده است و افطار کند و سپس آشکار شود مغرب نبوده است، روزه او قضا ندارد؛ خواه تاریکی هوا سبب اشتباه نمودن وی باشد یا بودن ابر.

م « ۲۳۵۸ » اگر باور ندارد که مغرب شده است، نباید افطار کند؛ هرچند گمان به مغرب شدن داشته باشد ـ و اگر افطار کند، قضا و کفّاره واجب است؛ مگر در صورتی که آشکار شود مغرب بوده است.

م « ۲۳۵۹ » کسی که کفاره روزه ماه رمضان بر او واجب است، لازم است دو

(۴۸۴)

ماه روزه بگیرد یا شصت مستمند را سیر کند یا به هر کدام، یک مد طعام ـ که نزدیک به ده سیر است ـ بپردازد و اگر نتواند یک مد طعام بدهد، هر اندازه می‌تواند پرداخت نماید و اگر توان آن را هم ندارد، از خداوند بخشنده آمرزش خواهد و استغفار کند و اگر یک‌بار «استغفراللّه» بگوید، کافی است.

م « ۲۳۶۰ » کسی که می‌خواهد دو ماه را به عنوان کفاره ماه رمضان روزه بگیرد، لازم است سی و یک روزِ آن را پی در پی بگیرد و نباید هنگامی آن را آغاز کند که در میان آن، روزی مانند عید قربان ـ که روزه آن حرام است ـ قرار گیرد.

م « ۲۳۶۱ » کسی که باید پی در پی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یک روز را روزه نگیرد، باید روزه خود را از سر بگیرد و اگر هنگامی آن را آغاز کند که در میان آن به روزی برسد که روزه آن واجب است؛ برای نمونه، به روزی برسد که نذر کرده است آن روز را روزه بگیرد، لازم است روزه خود را از سر بگیرد.

م « ۲۳۶۲ » اگر در میان روزهایی که باید پی در پی روزه بگیرد، عذری؛ مانند: حیض یا نفاس یا سفری که از آن ناچار است برای او پیش آید، می‌تواند پس از برداشته شدن مانع، دنباله روزه‌ها را بگیرد و لازم نیست دوباره آن را از سر بگیرد.

م « ۲۳۶۳ » اگر کسی روزه خود را با چیز حرامی باطل کند؛ مانند: جماع حرام یا خوردن و آشامیدن حرام؛ خواه آن چیز خود حرام باشد؛ مانند: شراب و زنا، یا زمینه حرام شده باشد؛ مانند: خوراکی حلالی که برای بدن زیان‌آور است یا نزدیکی کردن با عیال خود در حیض، کفاره جمع بر او واجب می‌شود و باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام یک مد گندم یا جو یا نان و مانند آن بپردازد و چنان‌چه نتواند هر دو را با هم انجام دهد، هر کدام را که ممکن است، انجام دهد و اگر آن چیز، حرامی غیر از جماع، خوردن، آشامیدن و نسبت دروغ بستن به خدا و حضرات معصومان علیهم‌السلام باشد، کفاره تخییری به‌گونه‌ای که گذشت بر او واجب می‌شود.

م « ۲۳۶۴ » اگر روزه‌دار به عمد دروغی را به خدا و حضرات معصومان علیهم‌السلام نسبت دهد، کفاره جمع بر او واجب می‌شود.

(۴۸۵)

م « ۲۳۶۵ » اگر در یک روزِ ماه رمضان، چند بار جماع یا استمنا کند، یک کفاره بر او واجب می‌شود. البته، در صورتی که جماع او حرام باشد، برای هر بار، یک کفاره جمع واجب می‌شود.

م « ۲۳۶۶ » اگر روزه‌دار در یک روزِ ماه رمضان، چند بار کار دیگری غیر جماع که روزه را باطل می‌کند، انجام دهد، برای همه آن، یک کفاره بسنده است.

م « ۲۳۶۷ » اگر روزه‌دار، جماع حرام کند و سپس با حلال خود نزدیکی نماید، یک کفاره جمع کافی است و اگر روزه‌دار غیر از نزدیکی، کار دیگری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس با حلال خود نزدیکی نماید، برای هر دو، یک کفاره بسنده است.

م « ۲۳۶۸ » اگر روزه‌دار کار حلالی که روزه را باطل می‌کند انجام دهد: برای نمونه، آب بیاشامد و سپس حرامی که روزه را باطل می‌کند، انجام دهد؛ برای نمونه، خوراک حرامی بخورد، یک کفاره بسنده است.

م « ۲۳۶۹ » اگر روزه‌دار آروغ بزند و چیزی در دهان آید، نباید آن را فرو دهد و در غیر این صورت، روزه او باطل می‌شود و قضا و کفاره دارد و اگر خوردن آن چیز مانند خون، حرام باشد، کفاره جمع واجب می‌شود.

م « ۲۳۷۰ » اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد و در آن روز به عمد روزه خود را باطل کند، لازم است کفاره بدهد؛ یعنی دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت مستمند طعام دهد، ولی اگر نذر او مطلق باشد؛ مانند: روزه مستحبی، می‌تواند پیش از ظهر یا پس از آن افطار کند و روز دیگری را روزه بگیرد.

م « ۲۳۷۱ » اگر روزه‌دار به گفته شخص عادل آگاهی که می‌گوید مغرب شده است، افطار کند و سپس بداند که مغرب نبوده است، قضا بر او واجب می‌شود، ولی کفاره ندارد.

م « ۲۳۷۲ » اگر به گفته کسی که زمینه عدالت را ندارد و می‌گوید مغرب شده است افطار کند و سپس دریابد مغرب نبوده است، قضا و کفّاره بر او واجب

(۴۸۶)

می‌شود.

م « ۲۳۷۳ » اگر روزه‌دار در حالی که شک دارد مغرب شده است یا نه، روزه خود را افطار کند، قضا و کفّاره بر او واجب می‌گردد.

م « ۲۳۷۴ » کسی که به عمد، روزه خود را باطل کرده است، نمی‌تواند برای فرار از کفاره به سفر رود؛ هرچند پیش از ظهر باشد و کفاره با مسافرت از او برداشته نمی‌شود.

م « ۲۳۷۵ » اگر روزه‌دار از روی عمد روزه خود را باطل کند و سپس عذری مانند حیض یا نفاس یا بیماری برای او پدید آید، باز هم کفاره بر او واجب می‌باشد.

م « ۲۳۷۶ » اگر یقین کند که روز اول ماه رمضان است و به عمد روزه خود را باطل کند، سپس دریابد که پایان شعبان بوده است، کفاره بر او واجب نیست.

م « ۲۳۷۷ » اگر شک نماید که پایان رمضان است یا آغاز شوال، و به عمد روزه خود را باطل کند و سپس آشکار شود آغاز شوال بوده است، کفاره بر او واجب نیست.

م « ۲۳۷۸ » اگر روزه‌دار در ماه رمضان، زن خود را ـ که روزه‌دار است ـ وادار به جماع نماید، باید کفاره روزه خود و نیز کفاره روزه زن را بدهد، ولی اگر زن به آن راضی شود، لازم است مرد دو کفاره، و زن یک کفّاره بدهد.

م « ۲۳۷۹ » اگر زن، شوهر خود را وادار کند که با او جماع نماید، تنها یک کفاره بر زن واجب است و نیاز نیست کفاره شوهر را بدهد و بر شوهر نیز کفاره واجب نیست.

م « ۲۳۸۰ » اگر در ماه رمضان با زن خود که خواب است جماع نماید، یک کفاره بر او واجب می‌شود و روزه زن درست است و کفاره نیز بر او واجب نیست.

م « ۲۳۸۱ » اگر مرد، زن خود را وادار کند که غیر از جماع، کار دیگری انجام دهد که روزه را باطل می‌کند، کفاره زن بر او یا بر خود زن واجب نیست.

م « ۲۳۸۲ » کسی که به سبب مسافرت یا بیماری روزه نمی‌گیرد، نمی‌تواند زن روزه‌دار خود را وادار به جماع کند، ولی اگر او را وادار نماید، باید کفاره وی را

(۴۸۷)

بدهد.

م « ۲۳۸۳ » اگر بر کسی کفّاره واجب شود، لازم نیست بی‌درنگ آن را بجا آورد، ولی نباید در به‌جا آوردن آن کوتاهی کند یا آن را به اندازه‌ای تأخیر اندازد که بگویند در انجام حکم الهی کوتاهی و فروگذاری کرده است.

م « ۲۳۸۴ » اگر کفاره بر کسی واجب شود و چند سال آن را بجا نیاورد، چیزی بر آن افزوده نمی‌شود.

م « ۲۳۸۵ » کسی که برای کفاره یک روز باید به شصت مستمند طعام بدهد، در صورتی که به همه آن‌ها دسترسی دارد، نباید به هر کدام از آن‌ها بیش از یک مد طعام بدهد یا یکی را بیش از یک بار سیر نماید. چنان‌چه مستمندی زن و فرزند داشته باشد و اطمینان یابد که او طعام را به زن و فرزند خود می‌دهد یا به آن‌ها می‌خوراند، می‌تواند برای هر یک از فرزندان او؛ هرچند کودک باشند، یک مد طعام قرار داده و یک‌جا به وی تحویل نماید.

م « ۲۳۸۶ » کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته است؛ اگر پس از ظهر به عمد کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، گناه نموده و لازم است به ده مستمند، هر کدام یک مد طعام بدهد و اگر نمی‌تواند، گذشته از قضای دوباره آن، سه روز پی در پی روزه بگیرد.

م « ۲۳۸۷ » کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته است اگر وقت گسترده باشد، می‌تواند پیش از ظهر افطار کند و قضا را در هنگام دیگری انجام دهد.


 

موارد وجوب قضای روزه

م « ۲۳۸۸ » در موارد زیر تنها قضای روزه بر انسان واجب است و کفاره ندارد:

یکم ـ روزه‌دار در روز ماه رمضان به عمد قی کند.

دوم ـ در شب ماه رمضان جنب باشد و به‌گونه‌ای که در پیش گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم یا سوم بیدار نشود.

سوم ـ کاری که روزه را باطل می‌کند بجا نیاورد، ولی نیت روزه نکند یا ریا کند یا

(۴۸۸)

بخواهد روزه نباشد یا بخواهد کاری کند که روزه را باطل می‌کند.

چهارم ـ در ماه رمضان، غسل جنابت را فراموش کند و یک یا چند روز را با حالت جنابت روزه بگیرد.

پنجم ـ در ماه رمضان بدون آن‌که جست‌وجو کند صبح شده است یا نه، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس آشکار شود صبح بوده است. هم‌چنین است اگر پس از جست‌وجو شک یا گمان کند که صبح شده و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد.

م « ۲۳۸۹ » اگر پس از جست‌وجو یقین کند که صبح نشده است و چیزی بخورد و سپس آشکار شود که صبح بوده است، قضا واجب نیست.

ششم ـ کسی بگوید صبح نشده است و هنوز وقت هست و انسان به گفته او کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس آشکار شود که صبح بوده است.

هفتم ـ کسی بگوید صبح شده است و انسان به گفته او یقین نکند یا گمان کند شوخی کرده است و خود هم جست‌وجو نکند و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس دریابد که صبح بوده است.

م « ۲۳۹۰ » اگر در ماه رمضان به آسمان نگاه کند و مطمئن شود که صبح نشده است و غذا بخورد و سپس آشکار شود که صبح بوده، روزه درست است.

هشتم ـ به گفته کس دیگری که عادل بوده است افطار کند و سپس دریابد که مغرب نبوده است.

م « ۲۳۹۱ » اگر بر اساس گفته دروغ‌گویی افطار کند، قضا و کفاره بر او واجب می‌شود.

نهم ـ در هوای صاف به سبب تاریکی اطمینان یابد که مغرب شده است و افطار کند و سپس بداند که مغرب نبوده است.

م « ۲۳۹۲ » اگر شک داشته باشد که مغرب شده است، نمی‌تواند افطار نماید و در صورتی که افطار کند و سپس دریابد مغرب نبوده، قضا و کفاره واجب است.

(۴۸۹)

م « ۲۳۹۳ » اگر در هوای ابری به گمان این که مغرب شده است افطار کند و سپس بداند که مغرب نبوده است، نیازی به قضای آن نیست.

دهم ـ برای خنک شدن یا بدون جهت یا از روی تشنگی، آب را مضمضه کند یا آب در دهان بگرداند و ناخواسته فرو رود.

م « ۲۳۹۴ » اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد یا برای وضو مضمضه کند و ناخواسته فرو رود، قضای آن واجب نیست.

م « ۲۳۹۵ » اگر بداند که با مضمضه، ناخواسته یا از روی فراموشی آب در گلو فرو می‌رود، نباید مضمضه کند.

م « ۲۳۹۶ » اگر روزه‌دار برای درمانی که از آن ناچار نیست، در بینی یا گلو یا گوش خود دارو بریزد یا سرمه بکشد و نداند که دارو از آن به گلو می‌رسد، ولی به‌صورت ناگهانی به گلو برسد و پایین رود، روزه او درست است و قضا ندارد؛ اما در صورتی که بداند به گلو می‌رسد، روزه او باطل و قضای آن واجب است.

م « ۲۳۹۷ » مسواک زدن برای روزه‌دار مانند مضمضه، جایز است، ولی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و دوباره در دهان وارد کند، نباید بگذارد آب آن به حلق برسد؛ مگر این‌که آب مسواک به اندازه‌ای کم باشد که در دهان گم شود.

یازدهم ـ کسی با همسر خود بازی کند و بدون آن‌که قصدی داشته باشد، منی از او بیرون آید.

م « ۲۳۹۸ » اگر اطمینان داشته باشد که با این کار، منی بیرون نمی‌آید ولی ناگاه بیرون آید، روزه درست است و قضا ندارد.

دوازدهم ـ به سبب اکراه یا ناچاری یا تقیه افطار کند.

سیزدهم ـ در سحر ماه رمضان، آسمان افق صاف باشد و بدون نگاه کردن به آسمان غذا بخورد یا نگاه بکند و در این‌که صبح شده است یا نه، تردید داشته باشد و سپس آشکار شود صبح بوده است.

چهاردهم ـ اگر در ماه رمضان، بدون اطمینان به رسیدن وقت مغرب یکی از

(۴۹۰)

باطل‌کننده‌ها را انجام دهد و سپس آشکار شود که مغرب نبوده است.

م « ۲۳۹۹ » اگر جز آب چیز دیگری در دهان ببرد و ناخواسته فرو رود یا آب درون بینی ببرد و ناخواسته فرو رود، قضا بر او واجب نیست.

م « ۲۴۰۰ » مضمضه کردن زیاد برای روزه‌دار مکروه است و پس از مضمضه لازم است آب افزوده را از دهان بیرون بریزد و پسندیده است پس از آن آب دهان را نیز سه‌بار بیرون بریزد.


 

روزه قضا

م « ۲۴۰۱ » اگر دیوانه، عقل خود را باز یابد، واجب نیست روزه روزهایی را که دیوانه بوده است قضا نماید.

م « ۲۴۰۲ » اگر کافر به اسلام گراید، واجب نیست روزه‌های زمان کفر خود را قضا نماید و هم‌چنین واجب نیست قضای روزه روزی را که مسلمان شده است بگیرد.

م « ۲۴۰۳ » اگر پیش از ظهر مسلمان شود و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، می‌تواند روزه آن روز را بگیرد و چنان‌چه نگیرد، قضای آن واجب نیست، ولی اگر مرتد مسلمان شود، لازم است روزه‌های زمان ارتداد را قضا نماید.

م « ۲۴۰۴ » روزه‌هایی را که به واسطه مستی از دست رفته لازم است قضا شود؛ هرچند چیزی را که به‌واسطه آن مست شده است برای درمان یا بدون دلیل یا از روی اشتباه خورده باشد، بلکه حتی اگر پیش‌تر روزه را نیت کند و با مستی روزه را به پایان ببرد، باید قضا نماید.

م « ۲۴۰۵ » اگر برای عذری، چند روز روزه نگیرد و سپس شک نماید که چه هنگام عذر او از میان رفته است، می‌تواند اندازه کم‌تری را که گمان می‌کند روزه نگرفته است قضا نماید و واجب نیست اندازه بیش‌تر را قضا نماید؛ برای نمونه، کسی که پیش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمی‌داند عصر پنجم ماه رمضان از سفر برگشته

(۴۹۱)

است یا عصر ششم، باید پنج روز روزه بگیرد.

م « ۲۴۰۶ » کسی که نمی‌داند چه زمانی برای وی عذر پدید آمده است، می‌تواند اندازه کم‌تر را قضا نماید؛ برای نمونه، اگر در روزهای پایانی ماه رمضان مسافرت کند و پس از ماه رمضان بازگردد و نداند که شب بیست و پنجم ماه رمضان مسافرت کرده است یا شب بیست و ششم، می‌تواند اندازه کم‌تر را قضا کند.

م « ۲۴۰۷ » اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، می‌تواند قضای هر کدام را پیش از قضای روزهای دیگر بگیرد، ولی اگر وقت قضای رمضان سال پیش تنگ باشد، لازم است نخست قضای آن را بگیرد و در صورتی که قضای روزی از سال‌های پیش از آن را بگیرد، گناه کرده، ولی روزه درست است.

م « ۲۴۰۸ » اگر قضای روزه چند ماه رمضان بر او واجب باشد؛ به‌گونه‌ای که تأخیر یکی کفاره داشته و تأخیر دیگری کفّاره نداشته باشد، باید در نیت معین کند روزه‌ای را که می‌گیرد قضای کدام ماه رمضان است و اگر معین نکند که قضای سال پیش است، قضای آن به‌شمار نمی‌آید و کفاره تأخیر از او برداشته نمی‌شود.

م « ۲۴۰۹ » کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته است اگر وقت قضای روزه او تنگ نباشد، می‌تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید، ولی پس از ظهر جایز نیست.

م « ۲۴۱۰ » اگر قضای روزه غیر ماه رمضان را گرفته باشد؛ مانند: قضای روزه نذر، نباید پس از ظهر روزه را باطل کند.

م « ۲۴۱۱ » کسی که در قضای روزه ماه رمضان از شب نیت روزه داشته است یا وقت قضا تنگ باشد، جایز نیست روزه خود را باطل کند؛ خواه پیش از ظهر باشد یا پس از ظهر و اگر از شب نیت نکرده و وقت نیز داشته باشد، می‌تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل کند، ولی پس از ظهر نمی‌تواند.

م « ۲۴۱۲ » اگر روزه ماه رمضان را از شخص دیگری قضا نموده باشد، نباید پس از ظهر روزه را باطل کند.

م « ۲۴۱۳ » اگر به واسطه بیماری یا حیض یا نفاس، روزه ماه رمضان را نگیرد و

(۴۹۲)

پیش از گذشت زمانی که بتواند آن را قضا کند بمیرد، قضای آن روز بر عهده او نیست.

م « ۲۴۱۴ » اگر به واسطه بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و بیماری او تا ماه رمضان سال دیگر ادامه یابد، قضای روزه‌هایی را که نگرفته است بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام ـ که نزدیک ده سیر طعام؛ مانند: گندم، جو و غیر آن است ـ به مستمند بدهد.

م « ۲۴۱۵ » اگر به واسطه عذر دیگری مانند مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا ماه رمضان بعد باقی بماند، لازم است روزه‌هایی را که نگرفته است قضا کند.

م « ۲۴۱۶ » اگر به واسطه بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و پس از ماه رمضان، بیماری او از میان برود، ولی عذر دیگری یابد که نتواند تا رمضان دیگر قضای روزه را بگیرد، لازم است روزه‌هایی را که نگرفته قضا نماید.

م « ۲۴۱۷ » اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگیرد و پس از آن، عذر او از میان برود و تا ماه رمضان آینده به عمد قضای روزه را نگیرد، لازم است روزه را قضا کند و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند آن به مستمند بدهد.

م « ۲۴۱۸ » اگر در قضای روزه کوتاهی شود تا وقت تنگ گردد و در تنگی وقت عذری بیابد، باید قضای آن را بگیرد و برای هر روز، یک مد طعام به مستمند بدهد.

م « ۲۴۱۹ » اگر پس از رفتن عذر تصمیم داشته باشد که روزه‌های خود را قضا کند، ولی پیش از آن که قضا نماید، در تنگی وقت عذر دیگری یابد که پیش از ماه رمضان نتواند روزه خود را قضا نماید، قضا را در آینده بگیرد و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند آن به مستمند بدهد؛ هرچند هنگامی که عذر دارد تصمیم داشته باشد پس از برطرف شدن عذر، روزه‌های خود را قضا کند.

م « ۲۴۲۰ » اگر کوتاهی نکرده باشد و ناگاه در تنگی وقت عذری یافت شود، تنها قضای روزه را بگیرد و نیازی به دادن یک مد طعام نیست.

م « ۲۴۲۱ » کسی که توانایی قضای روزه را داشته ولی از روی ندانستن حکم قضای

(۴۹۳)

آن را تا رمضان آینده تأخیر انداخته است، باید گذشته از قضای روزه، یک مد طعام کفّاره دهد.

م « ۲۴۲۲ » اگر بیماری کسی چند سال به درازا کشد، باید پس از آن‌که بهبودی یافت؛ هر اندازه که تا ماه رمضان آینده برای گرفتن روزه قضای آخرین ماه رمضان زمان دارد، روزه بگیرد و در غیر این صورت، آن را در سال‌های دیگر انجام دهد و نیازی به گرفتن قضای روزه سال‌های پیش نیست، بلکه تنها برای هر روز از سال‌های پیش، یک مد طعام به مستمند بدهد.

م « ۲۴۲۳ » کسی که برای هر روز یک مد طعام به مستمند می‌دهد، می‌تواند کفاره چند روز را به وی دهد و اگر به اندازه‌ای نان دهد که گندم آن به اندازه یک مد باشد، کافی است و نیز می‌تواند پول آن را بدهد؛ هرچند پول آن را برای خرید نان هزینه نکند.

م « ۲۴۲۴ » اگر قضای روزه ماه رمضان را چند سال تأخیر اندازد، لازم است آن را قضا نماید و برای هر روز یک مد طعام به مستمند بدهد، ولی برای تأخیر چند سال چیزی بر او واجب نیست.

م « ۲۴۲۵ » اگر روزه ماه رمضان بدون عذر گرفته نشود، باید قضای آن را بجا آورد و لازم است برای هر روز، دو ماه روزه گرفت یا به شصت مستمند طعام داد و چنان‌چه تا رمضان آینده قضای آن را نگیرد، لازم است برای هر روز یک مد طعام نیز بدهد.

م « ۲۴۲۶ » اگر روزه رمضان را به عمد نگیرد و در روز چند بار کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد؛ برای نمونه، چند بار غذا بخورد یا جماع کند، یک کفّاره بسنده است.

م « ۲۴۲۷ » پس از مرگ پدر، پسر بزرگ‌تر باید قضای نماز و روزه او را به‌گونه‌ای که در بخش نماز گفته شد به‌جا آورد، ولی قضای روزه مادر بر پسر بزرگ‌تر واجب نیست.

(۴۹۴)

م « ۲۴۲۸ » اگر پدر، جز روزه ماه رمضان روزه واجب دیگری؛ مانند: روزه نذر را نگرفته باشد، لازم است پسر بزرگ‌تر آن را قضا نماید.

م « ۲۴۲۹ » اگر پسر بزرگ‌تر نداند که پدر وی روزه قضا بر عهده دارد یا نه، واجب نیست برای او روزه قضا بگیرد و اگر بداند، باید روزهایی را که یقین دارد، قضا نماید و قضا کردن بیش از آن لازم نیست.


 

روزه مسافر

م « ۲۴۳۰ » مسافری که در سفر باید نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت بخواند، نباید روزه بگیرد و مسافری که نماز را تمام می‌خواند؛ مانند: کسی که کار وی مسافرت است، یا سفر گناه انجام می‌دهد، باید در سفر روزه بگیرد.

م « ۲۴۳۱ » مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، ولی اگر برای فرار از روزه باشد، تا پیش از گذشت بیست و سه روز از آن مکروه است.

م « ۲۴۳۲ » اگر غیر از روزه ماه رمضان روزه معین دیگری بر کسی واجب باشد؛ برای نمونه، نذر کرده باشد که روز معینی را روزه بگیرد، نمی‌تواند در آن روز مسافرت کند؛ مگر این‌که ناچار از آن باشد و اگر در سفر باشد؛ چنان‌چه می‌تواند، باید قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

م « ۲۴۳۳ » اگر نذر کند روزه مستحبی بگیرد و روز آن را معین نکند، نمی‌تواند آن را در سفر بجا آورد، ولی چنان‌چه نذر کند که روز معینی را روزه مستحبی بگیرد؛ خواه در آن روز مسافر باشد یا نباشد، باید آن روز را روزه بگیرد؛ هرچند مسافر نیز باشد.

م « ۲۴۳۴ » مسافر می‌تواند برای برآورده شدن حاجت، سه روز در مدینه منوّره روزه مستحب بگیرد.

م « ۲۴۳۵ » کسی که نمی‌داند روزه مسافر باطل است؛ چنان‌چه در سفر روزه بگیرد و در میان روز از مسأله آگاه گردد، روزه باطل می‌شود، ولی در صورتی که تا مغرب پی نبرد، روزه درست است.

(۴۹۵)

م « ۲۴۳۶ » اگر فراموش کند که مسافر است یا روزه مسافر باطل می‌باشد و در سفر روزه بگیرد، روزه او باطل است.

م « ۲۴۳۷ » اگر روزه‌دار پس از ظهر مسافرت نماید، باید روزه خود را به پایان برد و نیاز نیست قضای آن را بجا آورد؛ هرچند در شب نیت سفر کرده باشد.

م « ۲۴۳۸ » اگر روزه‌دار پیش از ظهر مسافرت کند، روزه باطل است، ولی پیش از آن‌که به حدّ ترخُّص برسد نمی‌تواند روزه را افطار کند و اگر پیش از آن افطار کند، کفاره نیز بر او واجب می‌شود.

م « ۲۴۳۹ » اگر مسافر پیش از ظهر به وطن یا به جایی که می‌خواهد ده روز در آن بماند برسد؛ چنان‌چه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، لازم است آن روز را روزه بگیرد و اگر آن را انجام داده است یا پس از ظهر برسد، باید قضا کند.

م « ۲۴۴۰ » اگر مسافر پس از ظهر به وطن یا به جایی برسد که می‌خواهد ده روز در آن‌جا بماند، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد.

م « ۲۴۴۱ » مسافر و کسی که برای روزه گرفتن عذر دارد، ناپسند است در روز ماه رمضان نزدیکی نماید و در خوردن و آشامیدن خود را سیر کند.


 

کسانی که روزه بر آن‌ها واجب نیست

م « ۲۴۴۲ » کسی که به واسطه پیری نمی‌تواند روزه بگیرد یا برای او سختی دارد؛ هرچند به مرز سختی و ناتوانی نرسد، روزه بر او واجب نیست و چنان‌چه بتواند تا رمضان آینده بدون سختی روزه بگیرد، قضا واجب است، ولی چنان‌چه نتواند روزه را تا رمضان آینده قضا کند، واجب است برای هر روز یک مد طعام صدقه دهد.

م « ۲۴۴۳ » بر پسر یا دختری که تازه به سن بلوغ رسیده است و توان روزه گرفتن ندارد، روزه گرفتن واجب نیست و کفاره نیز ندارد، ولی قضا دارد.

م « ۲۴۴۴ » بر بیماری که بسیار تشنه می‌شود و نمی‌تواند تشنگی را تحمل کند یا برای او سختی دارد، روزه واجب نیست، ولی اگر تا رمضان آینده بتواند روزه بگیرد،

(۴۹۶)

واجب است قضای آن را بگیرد و چنان‌چه ناتوان باشد، واجب است برای هر روز، یک مد طعام صدقه دهد.

م « ۲۴۴۵ » بر زنی که زایمان او نزدیک است و روزه برای او یا فرزندش زیان دارد، روزه واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام به مستمند بدهد.

م « ۲۴۴۶ » زنی که بچه شیر می‌دهد و شیر او کم است؛ خواه مادر یا دایه او باشد یا بدون مزد شیر دهد، اگر روزه برای خود یا بچه‌ای که شیر می‌دهد زیان داشته باشد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام به مستمند دهد.


 

پی بردن به آغاز ماه

م « ۲۴۴۷ » آغاز ماه از پنج راه دانسته می‌شود:

یکم ـ خود، ماه را ببیند یا از جهتی برای انسان اطمینان پیدا شود.

دوم ـ دسته‌ای که از گفته آنان اطمینان پیدا می‌شود بگویند ماه را دیده‌اند. هم‌چنین است هر چیزی که به واسطه آن اطمینان پیدا شود؛ به عنوان نمونه، چنان‌چه ماه نو طوق‌دار دیده شود و گذشته از نیم دایره هلالی که نورانی است نیمه دیگر آن که تاریک است نیز با هاله‌ای از نور کم دیده شود، نشانه این است که روزِ پیش از آن روز آغاز ماه بوده و آن شب، شبِ دوم ماه است.

م « ۲۴۴۸ » اگر به دلیل دیده نشدن ماه در شب سی‌ام ماه گذشته، آن روز، روز سی‌ام شمرده شود و در شب سیزدهم ماه آینده، ماه به‌گونه بدرِ کامل دیده شود، نشانه این است که آن شب، چهاردهم ماه است و ماه گذشته، بیست و نه روز بوده است.

سوم ـ دو مردِ عادل بگویند.

م « ۲۴۴۹ » اگر دو مرد عادل بگویند ماه را در شب دیده‌اند؛ به شرط این‌که ویژگی گفته شده از سوی آن دو، دوگونه نباشد و گفتارشان تصدیق‌پذیر باشد، سخن آنان پذیرفته است.

(۴۹۷)

م « ۲۴۵۰ » اگر ویژگی ماه را دوگونه بگویند یا هوا ابری باشد یا آسمان صاف باشد، ولی هیچ کس جز این دو، ماه را نبیند یا یکی بگوید ماه را دیده و دیگری بگوید سی روز پیش ماه شعبان را دیده است، برای پی بردن به آغاز ماه کافی نیست.

م « ۲۴۵۱ » اگر گواهی دو کس که می‌گویند ماه را دیده‌اند مخالف داشته باشد؛ برای نمونه، گروه فراوانی از مردم شهر برای دیدن ماه بیرون آیند، ولی بیش از دو نفر عادل، کس دیگری نگوید که ماه را دیده است یا تنها گروهی برای دیدن ماه بیرون آیند و دو نفر عادل از میان آنان بگویند ماه را دیده‌اند و دیگران نبینند؛ چنان‌چه دو عادل دیگر در میان آن‌ها باشد که در پیدا کردن جای ماه و در تیزبینی و دیگر ویژگی‌ها مانند دو عادل نخست باشد، از گواهی دو عادل، به آغاز ماه پی برده نمی‌شود.

م « ۲۴۵۲ » اگر دو عادل در تشخیص بعضی ویژگی‌ها اختلاف داشته باشند، مانند آن که یکی بگوید ماه بلند بود و دیگری بگوید بلند نبود، می‌توان به گفته آنان به آغاز ماه پی برد.

چهارم ـ سی روز از آغاز ماه شعبان بگذرد.

م « ۲۴۵۳ » اگر سی روز از آغاز ماه شعبان بگذرد، به واسطه آن به آغاز ماه رمضان پی برده می‌شود یا چنان‌چه سی روز از آغاز رمضان بگذرد، به واسطه آن به آغاز ماه شوال پی برده می‌شود. این در هنگامی است که آغاز ماه پیش، برابر همین حکم دانسته شود.

پنجم ـ حاکم شرع یا مجتهد عادل حکم کند.

م « ۲۴۵۴ » اگر حاکم شرع یا مجتهد عادل حکم کند که آغاز ماه است؛ به این صورت که مجتهد عادل به آغاز ماه پی برد و سپس حکم کند که آن روز، آغاز ماه است، به آغاز ماه پی برده می‌شود.

م « ۲۴۵۵ » اگر حاکم شرع یا مجتهد عادل حکم کند که آغاز ماه است، کسی نیز که از او تقلید نمی‌کند باید برابر حکم او رفتار نماید، ولی کسی که می‌داند تشخیص

(۴۹۸)

حاکم شرع درست نبوده است، نمی‌تواند برابر حکم او رفتار نماید؛ اگرچه از او تقلید می‌نماید.

م « ۲۴۵۶ » اگر حاکم شرع بگوید دو عادل نزد من به دیدن ماه گواهی داده‌اند، کافی است.

م « ۲۴۵۷ » آغاز ماه با پیش‌گویی ستاره‌شناسان و آن‌چه در تقویم‌ها نوشته می‌شود پی برده نمی‌شود، ولی اگر از گفته آنان اطمینان یابد، باید برابر آن رفتار نماید.

م « ۲۴۵۸ » بلند بودن ماه یا زود یا دیر غروب کردن آن، نشانه این نیست که شب پیش، شبِ نخستِ ماه بوده است، ولی اگر ماه، پیش از ظهر دیده شود، آن روز، آغاز ماه شمرده می‌شود.

م « ۲۴۵۹ » اگر گمان شود که ماه در شب یا روز پیش قابل دیدن بوده و به جهتی مانند ابری بودن هوا دیده نشده است و در شب آینده طوق داشته باشد؛ آن شب، شب دوم به‌شمار می‌آید.

م « ۲۴۶۰ » اگر یقین داشته باشد که در شب و روز پیش در هنگام صاف بودن هوا نیز ماه قابل دیدن نبود، طوق داشتن ماه در شب برای پی بردن به آغاز ماه از شب پیش کافی نیست.

م « ۲۴۶۱ » اگر آغاز ماه رمضان برای کسی ثابت نشود، روزه آن روز واجب نیست، ولی اگر در آینده روشن شود که روزی را که روزه نگرفته آغاز ماه بوده است، باید آن را قضا کند.

م « ۲۴۶۲ » چنان‌چه دو مرد عادل بگویند که شب پیش ماه را دیده‌اند و در آینده دانسته شود که شب پیش آغاز ماه بوده است، باید روزه آن روز را قضا نماید.

م « ۲۴۶۳ » اگر در شهری آغاز ماه دانسته شود، برای مردم شهر دیگر کارآمد نیست؛ مگر این‌که آن دو شهر با هم نزدیک باشند یا اُفق آن‌ها یکی باشد یا در شهری که ماه دیده شده است، آفتاب زودتر از شهر دیگر غروب کند و آن شهر در شرق این شهر باشد.

(۴۹۹)

م « ۲۴۶۴ » اگر در شهری آغاز ماه دانسته شود، در شهرهای دیگری که در افق با او یکی می‌باشد نیز آغاز ماه ثابت می‌شود و منظور از یکی بودن افق آن است که اگر ماه در یک شهر دیده شود، در شهر دوم نیز ـ اگر مانعی مانند ابر نباشد ـ دیده می‌شود و هم افق بودن در جایی است که شهر دوم در غرب شهر نخست یا شمال یا جنوب آن باشد و در عرض به هم نزدیک باشد و اگر در شرق آن بود، گذشته از نزدیکی در عرض، از طول نیز بیش از ۸۸۰ کیلومتر دورتر نباشد.

م « ۲۴۶۵ » اگر دو شهر به هم نزدیک یا هم افق باشند، با هر وسیله ارتباطی که به آغاز ماه در یکی از آن دو شهر اطمینان حاصل شود، برای شهر دیگر کافی است.

م « ۲۴۶۶ » روزی را که آشکار نیست پایان رمضان است یا آغاز شوال، باید روزه بگیرد، ولی اگر پیش از مغرب پی ببرد که آغاز شوال است، لازم است افطار کند؛ هرچند نزدیک مغرب باشد.

م « ۲۴۶۷ » اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین کند، باید برابر گمان خود رفتار نماید، ولی چنان‌چه بتواند گمان بیش‌تری یابد، نمی‌تواند برابر گمان کم‌تر رفتار نماید و در صورتی که هیچ گمانی نیابد، باید ماهی را به عنوان ماه رمضان برگزیند و آن را روزه بگیرد و باید زمان آن ماه را در نظر داشته باشد و فاصله آن را تا ماه رمضان بعد یازده ماه قرار دهد، و چنان‌چه در آینده بر او روشن شود که پس از ماه رمضان بوده است، چیزی بر عهده او نیست، ولی اگر آشکار شود که پیش از ماه رمضان بوده است، باید روزه‌های ماه رمضان را قضا نماید.


 

گونه‌های روزه


 

روزه‌های حرام و مکروه

م « ۲۴۶۸ » روزه گرفتن در روز عید فطر و قربان حرام است. هم‌چنین است روزه روزی را که نمی‌داند پایان شعبان است یا آغاز ماه رمضان، اگر به نیت آغاز ماه رمضان روزه بگیرد.

م « ۲۴۶۹ » روزه مستحبی زن بدون اجازه شوهر درست نیست؛ هرچند حق

(۵۰۰)

شوهر از میان نرود.

م « ۲۴۷۰ » اگر شوهر به سبب این‌که روزه زن پایمال شدن حق خود را به دنبال دارد، وی را از روزه‌ای که به‌گونه‌ای بر خود واجب نموده است منع کند؛ چنان‌چه وقت روزه گسترده است، زن نباید روزه بگیرد، ولی اگر وقت روزه تنگ باشد، اجازه شوهر شرط نیست.

م « ۲۴۷۱ » روزه مستحبی فرزندان در صورتی که سبب آزار دیدن پدر و مادر یا پدربزرگ شود یا آن‌ها مخالف باشند جایز نیست و اگر او را از گرفتن روزه مستحبی باز دارند، واجب است روزه نگیرد.

م « ۲۴۷۲ » اگر فرزندان بدون اجازه پدر یا مادر روزه مستحبی بگیرند و پدر یا مادر در میان روز او را باز دارند، باید افطار نماید؛ هرچند مخالفت او مایه آزار آن‌ها نباشد.

م « ۲۴۷۳ » کسی که می‌داند روزه برای او زیان چشم‌گیری ندارد؛ هرچند دکتر وی بگوید زیان دارد، لازم است روزه بگیرد و کسی که اطمینان یا گمان دارد که روزه برای وی زیان دارد؛ هرچند دکتر بگوید زیان ندارد، باید روزه نگیرد، ولی باید در اطمینان پیدا کردن از سود و زیان روزه به وسواس یا امور غیرعادی دچار نگردد.

م « ۲۴۷۴ » اگر بدون اعتقاد به زیان روزه گرفتن روزه بگیرد و زیان داشته باشد، روزه درست است.

م « ۲۴۷۵ » اگر شک نماید که روزه برای او زیان دارد و دکتر چیره‌دست بگوید زیان دارد، باید از گفته او پیروی کند؛ مگر آن‌که روزه را با قصد قربت بگیرد و سپس آشکار شود زیان نداشته است.

م « ۲۴۷۶ » اگر گمان کند که روزه برای وی زیان چشم‌گیری دارد و از آن گمان برای وی ترس حاصل شود؛ چنان‌چه گمان او از دید مردم بجا باشد، نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد، درست نیست؛ مگر آن‌که قصد قربت نموده باشد و سپس روشن شود که زیان نداشته است.

(۵۰۱)

م « ۲۴۷۷ » کسی که روزه به اعتقاد خود برای او زیان ندارد، اگر روزه بگیرد و پس از مغرب بفهمد روزه برای او زیان داشته، روزه درست است.

م « ۲۴۷۸ » روزه روز عاشورا و روزی که شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است، ولی پسندیده است تا عصر عاشورا بدون قصد روزه از خوردن و آشامیدن خودداری کند.


 

روزه‌های مستحب

م « ۲۴۷۹ » روزه گرفتن در همه روزهای سال، غیر از روزه‌های حرام و مکروه ـ که دسته‌ای از آن گفته شد ـ مستحب است و روزه برخی از روزها بیش‌تر سفارش شده است؛ از آن جمله:

الف ـ پنج‌شنبه نخست و پنج‌شنبه پایان هر ماه و نخستین چهارشنبه‌ای که پس از روز دهم ماه است.

م « ۲۴۸۰ » اگر این روزها را روزه نگیرد، مستحب است قضا نماید و چنان‌چه به هیچ‌رو نتواند روزه بگیرد، مستحب است یک مد طعام یا ۶/۱۲ نخود نقره سکه‌دار برای هر روز به مستمند بدهد.

ب ـ سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه.

ج ـ همه ماه رجب و شعبان یا برخی از روزهای این دو ماه؛ هرچند یک روز باشد.

د ـ روز عید نوروز، ۲۵ و ۲۹ ذی قعده، چهارم تا نهم شوال، روز نخست تا نهم ذی‌حجه.

م « ۲۴۸۱ » اگر به واسطه روزه ضعیف شود؛ به‌گونه‌ای که نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند، روزه آن روز مکروه است.

هـ ـ عید سعید غدیر(۱۸ ذی‌حجه) و روز مباهله (۲۴ ذی‌حجه).

و ـ روز نخست، سوم و هفتم محرم.

ز ـ میلاد مسعود پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله (هفدهم ربیع‌الاول) و روز مبعث آن

(۵۰۲)

حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله (۲۷ رجب).

م « ۲۴۸۲ » اگر روزه مستحبی بگیرد، واجب نیست آن را به پایان رساند، بلکه اگر مؤمنی او را به غذا خوردن دعوت کند، مستحب است خواسته او را بپذیرد و در میان روز افطار نماید؛ هرچند بعدازظهر باشد.


 

موارد مستحب خودداری از باطل‌کننده‌های روزه

م « ۲۴۸۳ » در هشت مورد مستحب است از کارهایی که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید؛ هرچند روزه نگرفته باشد.

یکم ـ مسافر در سفر، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطن یا به جایی که می‌خواهد ده روز در آن‌جا بماند برسد.

دوم ـ مسافر پس از ظهر به وطن یا به جایی که می‌خواهد ده روز در آن‌جا بماند برسد.

سوم ـ بیماری که پیش از ظهر بهبود یافته است و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام داده باشد.

چهارم ـ بیمارانی که پس از ظهر بهبودی می‌یابند؛ هرچند تا آن ساعت چیزی نخورده باشند.

پنجم ـ زنی که در میان روز از حیض یا نفاس یا پس از ظهر از حیض پاک گردد.

ششم ـ کافری که پیش از ظهر یا پس از آن مسلمان شود، ولی پیش از مسلمان شدن، کاری انجام دهد که روزه را باطل می‌کند.

هفتم ـ کودکی که در میان روز بالغ شود.

هشتم ـ دیوانه‌ای که پس از ظهر عاقل شود.

افراد مشمول موارد ششم، هفتم و هشتم، اگر پیش از ظهر باشد و چیزی نخورده باشند می‌توانند روزه بگیرند.

م « ۲۴۸۴ » شایسته است روزه‌دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار بخواند، ولی اگر انتظار او را می‌کشند یا به اندازه‌ای گرسنه یا تشنه است که نمی‌تواند با حضور

(۵۰۳)

قلب نماز بخواند بهتر است نخست افطار کند، هرچند تا می‌تواند مستحب است نماز را در وقت فضیلت آن بگزارد.

(۵۰۴)


 

۸ ـ حج

درآمد

«حج»، آرمان و آزمون بزرگ الهی و زمینه‌ساز تحول معنوی و تحرک باطنی و وسیله سیر و سلوک حج‌گزاران به سوی خداوند متعال است. حج، افزون بر آثار معنوی و جاذبه‌های روحی، دارای منافع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز می‌باشد.

اسلام این گردهمایی بزرگ مسلمانان را با داشتن ملّیت‌های گوناگون در مراسم حج واجب کرده است تا آنان یک‌دیگر را بشناسند و هر یک از ارتباط با دیگری استفاده کنند و مشکلات جهان اسلام را شناسایی کنند و در برطرف کردن آن بکوشند و با یکپارچگی خود، زمینه‌های رشد و ترقی کشورهای مسلمان را فراهم آورند و بر آگاهی‌های خود بیفزایند.


 

شرایط وجوب حج

م « ۲۴۸۵ » کسی که شرایط زیر را دارا باشد، در طول عمر خود واجب است یک‌بار حج به‌جا آورد:

یکم ـ بالغ باشد.

دوم و سوم ـ عاقل و آزاد باشد.

(۵۰۵)

چهارم ـ به‌واسطه رفتن به حج مجبور نشود حرامی را مرتکب شود که در شرع ترک آن از حج مهم‌تر است، یا عمل واجبی را ترک کند که انجامش مهم‌تر از آن است؛ مانند آن‌که ناچار باشد از مسیر غصبی به مکه رود و مسیر دیگری نباشد.

پنجم ـ «مستطیع» باشد و توانایی برای رفتن به حج را داشته باشد.


 

شرایط استطاعت

م « ۲۴۸۶ » شرایط استطاعت عبارت است از:

الف ـ داشتن هزینه سفر و آن‌چه به حسب حال او و به اندازه کافی در راه مورد نیاز است.

ب ـ داشتن مخارج افراد تحت سرپرستی خود تا هنگام بازگشت.

ج ـ سلامت مزاج و توانایی انجام اعمال حج؛ به‌گونه‌ای که بدون سختی زیاد بتواند به مکه رود و حج بگزارد.

د ـ نبودن مانع در رفت و برگشت؛ پس اگر راه بسته باشد یا بترسد که جان، آبرو یا مال مهمی از او در خطر افتد، حج بر او واجب نیست، ولی اگر بتواند از مسیر دیگری برود؛ هرچند دورتر باشد، در صورتی که سختی زیادی نداشته باشد و غیرمتعارف نباشد، لازم است آن را برگزیند.

ه ـ داشتن وقت کافی برای انجام حج.

و ـ در اثر رفتن به حج، مال یا ملک یا کسب و پیشه‌ای را که برای ادامه معاش و افراد تحت سرپرست خود دارد از دست ندهد؛ پس اگر با رفتن به حج مجبور شود سرمایه یا منبع درآمد خود را که مورد احتیاج اوست هزینه حج کند و پس از بازگشت، چیزی که با آن زندگی کند نداشته باشد، مستطیع نیست.

م « ۲۴۸۷ » کسی که بدون داشتن خانه ملکی نیاز او برطرف نمی‌شود و سختی می‌بیند، هنگامی حج بر او واجب می‌باشد که هزینه تأمین خانه را داشته باشد و در صورتی که بتواند با خانه اجاره‌ای، وقفی و مانند آن زندگی کند، نداشتن

(۵۰۶)

خانه ملکی مانع واجب شدن حج نمی‌شود.

م « ۲۴۸۸ » زنی که می‌تواند به حج رود اگر پس از بازگشت، مالی از خود نداشته باشد و شوهر وی فقیر باشد و نتواند هزینه‌های او را بپردازد و ناچار شود که به سختی زندگی کند، حج بر او واجب نیست، ولی اگر شوهر قدرت مالی دارد و مخارج او را می‌دهد، با داشتن هزینه رفت و برگشت، مستطیع است.

م « ۲۴۸۹ » کسی که در راه حج برای خدمت، رانندگی، خبرنگاری و مانند آن اجیر می‌شود، یا به عنوان روحانی کاروان، ناظر، پزشک، پرستار و مانند آن به حج می‌رود و می‌تواند با انجام کار بدون زحمت حج کامل بجا آورد و هزینه افراد تحت سرپرست خود را تا هنگام بازگشت بپردازد، پس از پذیرفتن این خدمات، حج بر او واجب می‌شود و لازم نیست پس از بازگشت، سرمایه و ملکی داشته باشد.

م « ۲۴۹۰ » اگر مخارج سفر حج و خانواده وی را در مدّت حج بپردازند تا حج بجا آورد، ولی ملک او نکنند، در صورتی که اطمینان داشته باشد از او پس نمی‌گیرند و منّت و خواری به همراه ندارد، حج بر او واجب می‌شود.

م « ۲۴۹۱ » کسی که می‌تواند با قرض کردن حج بگزارد، مستطیع نیست و حج بر او واجب نمی‌باشد، ولی اگر مخارج گزاردن حج را به او ببخشند و شرط کنند که حج بجا آورد، در صورت عدم منت و ذلت و قبول کردن وی، حج بر او واجب می‌شود؛ هرچند قرض داشته باشد و هنگام برگشتن، مالی که بتواند با آن زندگی کند نداشته باشد.

م « ۲۴۹۲ » کسی که مخارج او را داده‌اند و حج بر او واجب شده و آن را بجا آورده است، چنان‌چه خود مستطیع شود، لازم نیست دوباره به حج برود.

م « ۲۴۹۳ » معیار در وجوب حج، استطاعت در مکانی است که در حال حاضر در آن زندگی می‌کند. پس اگر در وطن خود سکونت دارد و در آن‌جا مستطیع نیست،

(۵۰۷)

حج بر او واجب نمی‌باشد؛ هرچند به مقدار حج میقاتی(۱) مال داشته باشد، ولی در صورتی که برای کاری به میقات رود یا برای تجارت به جدّه رود و در آن‌جا استطاعت حج را با همه شرایط آن یابد، حج بر او واجب می‌شود و از حج واجب بسنده است.

م « ۲۴۹۴ » اگر سازمان حج و زیارت برای حج نام‌نویسی می‌کند و نمی‌توان بدون آن حج گزارد، کسی که هنگام ثبت‌نام، استطاعت مالی دارد، واجب است نام‌نویسی نماید؛ هرچند در همان سال، نوبت وی نگردد و اگر کوتاهی نماید و ثبت‌نام نکند، حج بر او ثابت شده است.

م « ۲۴۹۵ » اگر در حال حاضر استطاعت مالی ندارد، ولی می‌داند که به‌زودی مستطیع می‌شود و در آن وقت، دیگر ثبت‌نام نمی‌کنند؛ هرچند حج هم‌اینک بر او واجب نیست، ولی می‌تواند نام‌نویسی کند.

م « ۲۴۹۶ » اگر مستطیع شود و حج بجا نیاورد و سپس فقیر شود؛ هرچند به زحمت باشد، باید حج بجا آورد و اگر به هیچ قسم نتواند حج برود؛ چنان‌چه کسی او را برای حج اجیر کند، می‌تواند به مکه برود و حج کسی را که برای او اجیر شده است بجا آورد و در صورتی که منع قانونی نداشته باشد و بتواند، باید تا سال بعد در مکه بماند و برای خود حج نماید، ولی اگر بتواند اجیر شود و اجرت را نقد بگیرد و کسی که او را اجیر کرده است راضی شود که حج او در سال بعد انجام شود، باید سال اول برای خود و سال بعد برای کسی که اجیر شده است حج نماید.

م « ۲۴۹۷ » اگر در سال اولی که مستطیع شده است بدون سستی و تأخیر به مکه رود و در وقت معینی که حکم کرده‌اند به عرفات و مشعرالحرام نرسد؛ چنان‌چه در سال‌های بعد مستطیع نباشد، حج بر او واجب نیست، ولی اگر از سال‌های پیش

۱ـ «حج میقاتی» به حجی می‌گویند که کسی برای خود یا به نیابت دیگری از میقات قصد حج کند؛ در مقابل «حج بلدی» که انسان برای خود یا به نیابت دیگری از بلد و شهر خود به قصد حج حرکت می‌کند.

(۵۰۸)

مستطیع بوده و حج نگزارده است؛ هرچند به زحمت باشد، باید حج بجا آورد.

م « ۲۴۹۸ » اگر در سال اولی که مستطیع شده است به حج نرود و سپس فقیر شود یا به واسطه پیری یا بیماری یا عذر دیگری نتواند حج بجا آورد و از این‌که خود در آینده بتواند به حج رود ناامید باشد، باید نایب بگیرد، بلکه اگر در همان سالی که مستطیع شده است از رفتن به حج ناتوان باشد و از این‌که در آینده بتواند آن را انجام دهد نیز ناامید باشد، واجب است نایب بگیرد.

م « ۲۴۹۹ » اگر روزهای سفر حج روزهای کسب و کارش باشد؛ به‌گونه‌ای که با رفتن به حج نتواند قرض خود را به هنگام پرداخت نماید یا هزینه‌های زندگانی را در دنباله سال فراهم کند، حج بر او واجب نیست.

م « ۲۵۰۰ » هرگاه بده‌کار، هزینه‌های حج را داشته باشد، ولی با پرداخت بدهی خود توانایی بر گزاردن حج را نداشته باشد، مستطیع نیست؛ مگر این که بستان‌کار برای گرفتن مال خود شتابی نداشته باشد و وی نیز اطمینان داشته باشد که می‌تواند بدهی خود را در آینده ادا کند.

م « ۲۵۰۱ » اگر دارایی مورد نیاز برای گزاردن حج را به کسی دهند و با او شرط کنند که در راه مکه به کسی که دارایی را داده است خدمت کند، حج بر او واجب نمی‌شود، ولی اگر بپذیرد و خدمت به آن شخص نیز با انجام مناسک حج ناسازگار نباشد، گزاردن حج واجب می‌گردد.

م « ۲۵۰۲ » می‌توان از جانب دیگری برای انجام حج اجیر شد، به شرط این که از مسایل حج آگاه باشد؛ خواه پیش از آن، حج بجا آورده باشد یا نه، ولی اگر خود (اجیر) نتواند حج بجا آورد، نمی‌تواند آن را به دیگری واگذار کند؛ مگر در صورتی که صاحب هزینه اجازه دهد.

م « ۲۵۰۳ » با اجیر گرفتن برای بجا آوردن حج از طرف میت، عهده او (میت) ساقط نمی‌شود؛ مگر هنگامی که اطمینان یابد اجیر حج گزارده است.

م « ۲۵۰۴ » کسانی که مال زکات یا سهم امام به آن‌ها می‌رسد اگر مستطیع شوند، حج بر آن‌ها واجب شده است و می‌توانند با آن مال، حج بجا آورند.

(۵۰۹)

م « ۲۵۰۵ » کسی که نیاز به ازدواج دارد و تنها هزینه ازدواج را دارد و مالی افزوده بر آن ندارد، مستطیع نمی‌باشد و حج بر او واجب نیست.

م « ۲۵۰۶ » کسی که حج واجب را بجا آورده، مستحب است دوباره حج بگزارد، ولی اگر ازدحام بیش از حد حجّاج برای کسانی که هنوز حج بجا نیاورده‌اند مزاحمت بسیاری پدید آورد بهتر است به‌گونه موقت از انجام حج مستحبی خودداری کند و نوبت را به کسانی بدهد که می‌خواهند حج واجب بگزارند.

م « ۲۵۰۷ » کسی که از سوی دیگری برای حج اجیر شده است باید طواف نسا را نیز از طرف او یا به نیت آن‌چه بر عهده اوست بگزارد و اگر به این‌گونه حج بجا نیاورد، زنِ اجیر بر او حرام می‌شود.

م « ۲۵۰۸ » اگر طواف نسا را درست بجا نیاورد یا فراموش کند؛ چنان‌چه در میان راه یا پس از بازگشت به وطن به یاد آورد، باید ـ در صورتی که می‌تواند ـ باز گردد و آن را بگزارد و اگر سختی داشته باشد، دیگری را برای انجام آن نایب بگیرد تا زن بر او حلال شود.

م « ۲۵۰۹ » اگر هزینه‌های حج و زندگی کسانی را که مخارج آنان بر او واجب است داشته باشد ولی نیاز باشد هزینه‌های دیگری را نیز برای نگه‌داری آبروی خود به سبب گزاردن حج هزینه کند؛ چنان‌چه رفتن به حج در این صورت برای او سختی و مشقت (عُسر و حرج) به همراه دارد به گونه‌ای که به صورت عادی نمی‌توان آن را تحمل کرد، واجب نیست به حج رود.


 

نیابت در حج

م « ۲۵۱۰ » کسی که حج بر او واجب شده است؛ چنان‌چه آثار مرگ در او ظاهر شود، باید وصیت کند تا به‌جای او حج بجا آورند و اگر از دنیا رود، مخارج حج؛ به مقدار هزینه حجی که از میقات انجام می‌شود از اصل مال برداشته می‌شود و اگر نایب گرفتن از میقات ممکن نباشد، همه مخارج حج بلدی ـ از شهر خود ـ از اصل

(۵۱۰)

مال برداشته می‌شود، ولی اگر وصیت کرده باشد که از یک سوم دارایی او حج بگزارند، از آن برداشته می‌شود.


 

شرایط نایب

م « ۲۵۱۱ » در «نایب» چند شرط معتبر است:

یکم ـ بالغ باشد.

دوم ـ عاقل باشد.

سوم ـ شیعه دوازده امامی باشد.

چهارم ـ مورد اطمینان باشد که اعمال حج را صحیح انجام می‌دهد.

پنجم ـ هنگام نایب شدن، کردار و احکام حج را بداند.

ششم ـ در آن سال، حج واجب به عهده وی نباشد.

هفتم ـ از انجام حج یا بعضی از اعمال آن معذور و ناتوان نباشد و اگر اجیر شود تا از طرف دیگری حج بجا آورد و خود نتواند برود و بخواهد دیگری را از طرف خود بفرستد، باید از کسی که او را اجیر کرده است اجازه بگیرد.

م « ۲۵۱۲ » نیابت زن و مرد از یک‌دیگر جایز است. هم‌چنین کسی که تا حال حج نگزارده است می‌تواند نایب شود و کسی که از طرف دیگری برای حج اجیر شده است باید طواف نسا را از طرف او بجا آورد و در غیر این صورت، همسر(زن باشد یا مرد) بر موجر حرام می‌شود. بله، اگر نایب طواف نسا را به طور صحیح انجام ندهد، زن بر او حلال نمی‌شود و بر کسی که از طرف او نایب شده است، چیزی نیست.


 

اقسام حج

م « ۲۵۱۳ » حج بر سه قسم است: تمتّع، اِفراد و قِران.

«حج تمتّع» وظیفه کسی است که فاصله وطن وی تا مکه معظمه شانزده فرسخ یا بیش‌تر (نزدیک به ۹۶ کیلومتر) باشد. «حج افراد» و «حج قِران» نیز

(۵۱۱)

وظیفه کسی است که اهل مکه یا اطراف آن تا کم‌تر از شانزده فرسخ است. البته، در بعضی از موارد، وظیفه برخی از افراد بیمار یا معذور که نمی‌توانند حج تمتع بگزارند، حج اِفراد می‌باشد.

م « ۲۵۱۴ » هر سه قسم حج در بیش‌تر اعمال، مشترک است، ولی در حج تمتع، عمره پیش از حج و وابسته به آن و هم‌چون جزیی از آن می‌باشد که باید در یک سال و در ماه‌های حج بجا آورده شود، ولی در حج افراد و قران، عمره، مستقل و از حج جداست. هم‌چنین در حج تمتع در روز عید قربان، قربانی در منا واجب است و از اعمال آن می‌باشد و در حج قران قربانی از ابتدا تا روز عید در منا با احرام همراه است، ولی در حج افراد قربانی به هیچ وجه واجب نیست.


 

حج تمتّع

«حج تمتّع» مرکب از دو عمل عبادی؛ «عمره تمتع» و «حج تمتع» است که به ترتیب زیر بیان می‌شود:


 

۱ ـ عمره تمتّع

م « ۲۵۱۵ » در عمره تمتع، شش چیز واجب است:

یکم ـ نیت؛

دوم ـ احرام از یک میقات؛

م « ۲۵۱۶ » در احرام، سه چیز واجب است:

الف ـ نیت؛

ب ـ پوشیدن دو جامه احرام که یکی را ازار و دیگری را ردا می‌نامند؛

ج ـ تلبیه و گفتن لبیک به این‌گونه: «لَبَّیک، اللهمَّ لَبَّیک، لبَّیک لا شریک لَک لَبَّیک، أنَّ الحمْدَ وَالنِّعمَةَ لَک وَالمُلْک، لا شریک لَک لَبَّیک».

سوم ـ طواف خانه خدا؛

م « ۲۵۱۷ » حاجی از حجرالاسود، هفت مرتبه دور خانه خداوند متعال می‌گردد. به هر دور آن، یک «شوط» گفته می‌شود.

(۵۱۲)

چهارم ـ نماز طواف؛

م « ۲۵۱۸ » پس از تمام شدن طواف واجب، پشت مقام ابراهیم علیه‌السلام ، دو رکعت نماز به قصد «نماز طواف» خوانده می‌شود.

پنجم ـ سعی بین صفا و مروه؛

م « ۲۵۱۹ » پس از نماز طواف بین «صفا» و «مروه» که دو کوه معروف است، سعی گزارده می‌شود. سعی به این صورت است که از صفا شروع کند و به مروه برود و از مروه به صفا باز گردد. سعی باید هفت مرتبه باشد و هر مرتبه را یک «شوط» می‌گویند؛ به این شکل که از «صفا به مروه» یک شوط است و از «مروه به صفا» نیز یک شوط به حساب می‌آید؛ پس هفت شوط از صفا شروع و به مروه ختم می‌گردد.

ششم ـ تقصیر.

م « ۲۵۲۰ » پس از سعی، لازم است به قصد قربت و با نیت خالص، مقداری از ناخن‌های دست یا پا یا مقداری از موی سر یا شارب و یا ریش خود را بزند و تراشیدن سر و کندن مو کفایت نمی‌کند.


 

۲ ـ حج تمتّع

م « ۲۵۲۱ » واجبات حج تمتّع چهارده چیز است:

یکم ـ نیت؛

دوم ـ احرام حج تمتّع که مانند احرام عمره است؛ جز این‌که در احرام حج باید از مکه معظّمه به نیت حج تمتّع مُحرِم شود.

سوم ـ وقوف به عرفات؛ مُحرم به احرام حج، از اول ظهر روز عرفه ـ نهم ذی حجه ـ با قصد قربت در عرفات باشد و در آن جا نیت وقوف کند و تا مغرب شرعی در آن‌جا بماند.

چهارم ـ وقوف به مشعر؛ به این ترتیب که حاجی پس از انجام وقوف به عرفات، هنگام مغربِ شب عید به طرف «مشعر الحرام» کوچ کند؛ به‌گونه‌ای که نماز مغرب و عشا را در مشعر بخواند. وقوف به مشعر باید به قصد قربت انجام شود و وقت آن از

(۵۱۳)

طلوع فجر تا طلوع آفتاب است.

مستحب است شب دهم را نیز تا طلوع فجر به قصد قربت در مشعر به سر برد.

پنجم و ششم و هفتم ـ واجبات منا در روز عید قربان که عبارت است از:

الف ـ رمی جمره عقبه؛ انداختن هفت ریگ به آن به پیروی از حضرت ابراهیم علیه‌السلام که در این مکان، شیطان را رمی کرده است.

ب ـ قربانی؛ که می‌تواند شتر یا گاو یا گوسفند را قربانی کند و غیر از این سه حیوان، سایر حیوانات کفایت نمی‌کند.

ج ـ تراشیدن سر یا تقصیر (کوتاه کردن مو یا ناخن)؛ کسی که سال اول حج اوست باید سر خود را بتراشد، در غیر این صورت، میان این دو اختیار دارد، ولی زنان فقط باید تقصیر کنند.

هشتم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم ـ اعمال مکه مکرمه؛ این اعمال به ترتیب عبارت است از: طواف، نماز طواف، سعی بین صفا و مروه، طواف نسا و نماز طواف نسا.

سیزدهم و چهاردهم ـ اعمال منا در روزهای یازدهم، دوازدهم و برای بعضی سیزدهم ذی حجه؛ که عبارت است از:

الف ـ بیتوته و ماندن شب در منا؛

ب ـ رمی جمرات سه‌گانه (اولی، وسطی و عقبه)؛ در هر روز باید به هر یک از جمرات سه‌گانه هفت ریگ بزند.


 

عمره مفرده

م « ۲۵۲۲ » یکی از پسندیده‌های حج که بسیار به آن سفارش شده و در روایات از آن به «حج اصغر» تعبیر شده است، «عمره مفرده» می‌باشد که در همه اوقات سال می‌توان آن را به‌جا آورد و در این میان نسبت به عمره ماه رجب سفارش

(۵۱۴)

بسیاری شده است.

م « ۲۵۲۳ » واجبات عمره مفرده که باید در آن‌ها قصد قربت داشت، عبارت است از: نیت، احرام، طواف خانه خداوند متعال، نماز طواف، سعی بین صفا و مروه، تراشیدن سر یا تقصیر، طواف نسا و نماز طواف نسا.

صورت گسترده احکام حج و عمره در کتاب «مناسک حج» آمده است که در صورت نیاز، می‌توان به آن مراجعه کرد.

(۵۱۵)


 

۹ ـ اعتکاف

م « ۲۵۲۴ » «اعتکاف»؛ ماندن در مسجد است و این امر کردار خاصی دارد که به آن سفارش بسیاری شده و لازم است با قصد قربت برای عبادت خداوند عزَّوجلّ انجام پذیرد.

م « ۲۵۲۵ » انجام اعتکاف در هر موقع از سال ـ به‌جز روزهایی که روزه در آن حرام می‌باشد ـ صحیح است و بهترین وقت آن، «ماه مبارک رمضان»؛ به‌ویژه دهه آخر آن و سپس در ایام بیض ـ سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب ـ است.

م « ۲۵۲۶ » اعتکاف؛ هرچند عمل مستحبی است ولی به واسطه نذر و مانند آن واجب می‌شود و قصد عبادت نیز در آن شرط است.

م « ۲۵۲۷ » مستحب است شخصی که اعتکاف می‌کند، نماز و دعایی را که در این زمینه وارد شده است، به هر اندازه که می‌تواند، بجا آورد.


 

شرایط و احکام اعتکاف

م « ۲۵۲۸ » شرایط صحت اعتکاف عبارت است از:

الف ـ اسلام؛ اعتکاف از غیر مسلمان درست نیست و «ایمان» شرط قبولی آن است.

ب ـ عقل؛ اعتکاف افراد دیوانه، مست و بی‌هوش صحیح نیست.

ج ـ قصد قربت؛ اگر عمل برای غیر خداوند متعال باشد، درست نیست.

(۵۱۶)

د ـ روزه گرفتن؛ اگر شخصی به هر دلیل نتواند روزه بگیرد، اعتکاف او احکام اعتکاف شرعی را ندارد.

هـ ـ ماندن سه روز در مسجد؛ اگر کم‌تر از آن بماند یا قصد کند که کم‌تر بماند، اعتکاف او درست نیست و می‌توان بیش از سه روز نیز اعتکاف نمود.

م « ۲۵۲۹ » اعتکاف در یکی از چهار مسجد: مسجد الحرام، مسجد النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله ، مسجد کوفه، مسجد بصره و یا مسجدی که در آن نماز جمعه خوانده می‌شود یا مسجد جامع شهر انجام می‌شود و در غیر این مساجد نیز اشکال ندارد، ولی شرایط شرعی اعتکاف را در صورتی دارد که از مراکز عمده و گسترده شهر باشد و بر اثر کثرت و فراوانی جمعیت به برگزاری آن در مکان‌های متعدد نیاز باشد.

م « ۲۵۳۰ » کسی که اعتکاف می‌کند باید سه روز را پی در پی در مسجد بماند؛ مگر این‌که خارج شدن از مسجد ضرورت داشته باشد و اگر فراموش کند و بیرون رود اشکال ندارد و لازم است بی‌درنگ باز گردد.

م « ۲۵۳۱ » اگر در میان اعتکاف محتلم شود، باید بی‌درنگ برای غسل کردن از مسجد خارج شود و پس از غسل بدون تأخیر به مسجد باز گردد و برای غسل نیز تنها به‌قدر ضرورت و انجام واجبات آن بسنده نماید.

م « ۲۵۳۲ » زنان نیز می‌توانند اعتکاف داشته باشند. اعتکاف همسر نسبت به دو روز نخست، باید با اجازه شوهر باشد.

م « ۲۵۳۳ » اعتکاف فرزند؛ در صورتی که موجب اذیت پدر و مادر شود، باید با اجازه آنان باشد، ولی نسبت به روز سوم اجازه آنان شرط نیست و حتی نهی آنان نیز تأثیری ندارد و ماندن روز سوم واجب است.

م « ۲۵۳۴ » کسی که اعتکاف می‌کند لازم است در روز از انجام آن‌چه روزه را باطل می‌کند دوری نماید. هم‌چنین امور زیر؛ در شب باشد یا روز، موجب باطل شدن اعتکاف است:

۱ ـ نزدیکی؛ ولی لمس یا بوسه، حتی از روی شهوت اشکال ندارد.

(۵۱۷)

۲ ـ استمنا؛ خواه به شکل حرام باشد یا از راه حلال و در اثر نگاه یا لمس همسر.

۳ ـ بوییدن عطرها و بوهای خوش؛ هرچند با قصد لذت نباشد.

۴ ـ خرید و فروش در غیر موارد لازم.

۵ ـ مجادله و بحث به منظور برتری و خودنمایی؛ در امور دینی باشد یا دنیا.

م « ۲۵۳۵ » نمی‌توان اعتکافِ واجب را ترک نمود، ولی می‌توان اعتکاف مستحب را در دو روز اول برهم زد؛ بر این اساس، اعتکاف روز سوم واجب است و نمی‌توان آن را رها نمود.

م « ۲۵۳۶ » اعتکاف کننده می‌تواند در آغاز نیت شرط نماید که هرگاه عذر عرفی یا شرعی برای او پیدا شود، بتواند اعتکاف را رها نماید؛ در این‌صورت، هرگاه عذری یافت، می‌تواند آن را رها نماید؛ حتی در روز سوم.

م « ۲۵۳۷ » اگر اعتکاف را با انجام یکی از اموری که بیان شد باطل نماید، یکی از سه صورت زیر را دارد:

الف ـ اعتکاف واجب معین باشد؛ مانند نذر، در این صورت، قضای آن لازم است.

ب ـ اعتکاف، واجبِ غیرمعین باشد، باید آن را دوباره شروع کند و لازم نیست اعتکاف پیشین را تمام کند و دوباره از سر بگیرد.

ج ـ اگر اعتکاف مستحب باشد؛ چنان‌چه آن را در دو روز اول باطل کند، اشکال ندارد، ولی چنان‌چه آن را پس از دو روز باطل نماید، لازم است قضای آن را بجا آورد.

م « ۲۵۳۸ » اگر اعتکاف واجب را؛ هرچند در شب، به جماع باطل نماید، افزوده بر قضا باید کفّاره نیز بدهد و کفاره آن مانند کفاره باطل نمودن عمدی روزه ماه رمضان است و واجب است ترتیب در آن رعایت شود.

م « ۲۵۳۹ » در مواردی که قضای اعتکاف واجب می‌شود لازم نیست آن را به‌فوریت بجا آورد، ولی نباید در انجام آن سستی و مسامحه نماید.

(۵۱۸)

م « ۲۵۴۰ » اعتکاف نمودن برای دیگری و به قصد هدیه کردن ثواب به وی جایز است؛ خواه زنده باشد یا مرده، یک نفر باشد یا چند نفر.

م « ۲۵۴۱ » لازم نیست روزه برای اعتکاف باشد، بلکه می‌توان روزه ماه مبارک رمضان یا قضا یا استیجاری و مانند آن را بجا آورد.

م « ۲۵۴۲ » بهتر است در مدت اعتکاف در یک مسجد باشد، ولی در دو مسجد پیوسته به هم نیز اشکال ندارد.

م « ۲۵۴۳ » اعتکاف در جایی که آشکار نیست جزو مسجد است یا نه و از ظاهر حال نیز چیزی به دست نمی‌آید درست نیست.

م « ۲۵۴۴ » کودک ممیز (دارای تشخیص خوب و بد) نیز می‌تواند اعتکاف نماید.

م « ۲۵۴۵ » اعتکاف کننده می‌تواند در موارد زیر از مسجد بیرون رود:

الف ـ هرگونه کار ضروری شرعی یا عرفی؛ مانند: رفتن به دست‌شویی، غسل واجب و فراهم کردن نیازمندی‌ها.

ب ـ گواهی دادن در دادگاه، شرکت در نماز جمعه، تشییع جنازه و دیدار از بیمار.

م « ۲۵۴۶ » نشستن روی فرش غصبی باعث باطل شدن اعتکاف نمی‌شود.

م « ۲۵۴۷ » نمی‌توان کم‌تر از سه روز پیوسته و کامل اعتکاف نمود و روز از آغاز طلوع فجر تا غروب آفتاب است و همه مدت اعتکاف دست‌کم در سه روز و دو شب پیوسته انجام می‌گیرد.

م « ۲۵۴۸ » می‌توان در شبستان، سرداب و صحن مسجد اعتکاف نمود؛ مگر در جایی که دانسته شود یا ظاهر حال چنین باشد که جزو مسجد نمی‌باشد.

م « ۲۵۴۹ » پرداختن به امور مباح دنیایی و مطالعه مربوط به آن، برای اعتکاف کننده جایز است؛ هرچند رها کردن این امور و توجه به عبادت و طاعت مستحب است.

(۵۱۹)

(۵۲۰)

مطالب مرتبط