تفسیر هدی / جلد یکم
«هُدًی لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ»
(بقره / ۱۸۵)
جلد یکم: درآمدی بر تفسیر و تأویل
چیستی، چگونگی و چرایی تفسیر و تأویل قرآن کریم و پیشفرضهای آن به شیوهٔ اختصاصی انس با هر آیهٔ شریفه
شناسنامه
تفسیر هدی / جلد یکم
(درآمدی بر تفسیر و تأویل)
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
عنوان و نام پديدآور | : | ستایش نخستین/ محمدرضا نکونام. |
مشخصات نشر | : | تهران : انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۴. |
مشخصات ظاهری | : | ۴ج. |
شابک | : | دوره۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۴-۲ : ؛ ج.۱۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۵-۹ : ؛ ج.۲۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۶-۶ : ؛ ج.۳ ۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۷-۳ : ؛ ج.۴۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۸-۰ : |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
یادداشت | : | کتابنامه به صورت زیرنویس. |
مندرجات | : | ج.۱. درآمدی بر تفسیر و تاویل: چیستی، چگونگی و چرایی تفسیر و تأویل قرآن کریم و پیشفرضهای آن به شیوه اختصاصی انس با هر آیهی شریفه.– ج.۲. چهرهی عشق (تفسیر سورهی حمد / آیهی ۱): نویافتههایی از مفهوم، معنا، مصداق، نور، حکم، عظمت، آثار، تفسیر و تأویل: بسم الله الرحمن الرحیم.– ج.۳. چهرهی حضرت حق( تفسیر سورهی حمد / آیهی۲ – ۵ ): تبیین تمامیت حمد، الوهیت، ربوبیت و مالکیت حق و کمال بندگی.– ج.۴. چهرهی بندگان (تفسیر سورهی حمد / آیهی ۶ – ۷): تبیین اصناف چهارگانهی محبوبان، محبان، مغضوبان و گمراهان. |
موضوع | : | تفاسیر (سوره فاتحه) |
موضوع | : | تفاسیر شیعه — قرن ۱۴ |
موضوع | : | قرآن — تأویل |
رده بندی کنگره | : | BP۱۰۲/۱۲/ن۸س۲ ۱۳۹۴ |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۲۱۸ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۳۹۷۲۶۱۴ |
(۴)
فهرست مطالب
پیشگفتار
کتاب وحی ۹
باطن قرآن کریم··· ۱۱
چهرهٔ حق تعالی ۲۰
کتاب زنده و حکیم··· ۲۰
کتاب فرازمانی ۲۱
کتاب ورود به تکوین··· ۲۲
شناسنامهٔ پدیدهها··· ۲۴
کتاب علم··· ۲۵
شناخت قرآن کریم به قرآن کریم··· ۲۶
تکنیک فهم قرآن کریم··· ۲۸
زبان وحی ۲۹
پراکندگی ظاهری آیات··· ۳۰
پاکی و صفا؛ ورودگاه فهم قرآن کریم··· ۳۲
روش تفسیری «تفسیر هدی»··· ۳۸
(۵)
فصل یکم: تفسیر قرآن کریم
معناشناسی تفسیر··· ۴۳
نقد نظرگاه المیزان··· ۵۸
فهم عمومی قرآن کریم و گفتهخوان خاص··· ۶۳
مباهله برای حقانیت قرآن کریم··· ۷۲
سند مستقیم کتاب خدا··· ۷۳
قرائت قرآن کریم··· ۸۳
نحوهٔ قرائت قرآن کریم··· ۹۴
اذن دخول قرآن کریم··· ۹۶
موسیقی قرآن کریم··· ۱۰۲
لزوم صفای باطن و استاد کارآزموده در دانش تفسیر··· ۱۱۸
امدادهای غیبی و عنایی خداوند··· ۱۳۲
جلوهگری آیات الهی ۱۳۴
نبود خط قرمز در فهم حقایق قرآن کریم··· ۱۳۸
عقلورزی بر آیات قرآن کریم··· ۱۴۷
برخی از اصول مهم تفسیری ۱۸۰
۱ ) وضع واژه برای یک معنا··· ۱۸۱
۲ ) استعمال واژه در معنای حقیقی ۱۸۹
۳ ) اهتمام به دانش اشتقاق··· ۱۸۹
۴ ) وجوه مختلف معنایی ۱۹۰
۵ ) دقت بر مرکز ثقل آیه··· ۱۹۵
۶ ) نبود محال در قرآن کریم··· ۱۹۶
۷ ) دقت به شمارگان واژگان··· ۱۹۷
(۶)
۸ ) تأمل در چیدمان آیات··· ۱۹۹
۹ ) ترجمه ناپذیری قرآن کریم··· ۲۰۱
۱۰ ) کثرت جعل در روایات قرآنی ۲۰۳
فصل دوم: تأویل قرآن کریم
ظهور و بطون قرآن کریم··· ۲۱۹
چیستی تأویل··· ۲۲۰
واژهشناسی تأویل در قرآن کریم··· ۲۲۲
چیستی باطن قرآن کریم··· ۲۲۸
انحراف در معنای تأویل··· ۲۳۱
نقد معناشناسی تأویل در المیزان··· ۲۳۳
مراتب تأویل··· ۲۳۹
رفع موانع یافت تأویل··· ۲۴۳
معناشناسی رسوخ··· ۲۴۴
واژهشناسی رسوخ··· ۲۴۶
عاطفه یا استینافی بودن واو در آیهٔ تأویل··· ۲۴۹
سیاسی و انحرافی بودن بحث استیناف واو··· ۲۵۹
راسخان در دانش··· ۲۶۰
نقد نظرگاه تفسیر المیزان··· ۲۶۶
عاطفه بودن واو··· ۲۷۲
دیدگاه فخر رازی و نقد دلایل ششگانهٔ وی ۲۷۴
معیار صدق تأویل··· ۲۸۳
تأویل در نگاه روایات··· ۲۹۰
* * *
(۷)
(۸)
پیشگفتار
تمامی ستایش ویژهٔ خدای تمام کمال، پروردگار عالمیان است. خدایا، رحمت کامل خود را بر محمد و خاندانش عنایت فرما و دشمنانشان را لعن نما.
کتاب وحی
قرآن کریم کتاب «وحی» حق تعالی است. «وحی» حقیقتی نزولی است که از حق به توسط مبادی آن، که فرشته باشد، در معانی و لفظ تعین مییابد و به نبی وا نهاده میشود بی آن که پیامبر نسبت به حقایق و الفاظ آن نقش فاعلی داشته و در آن دخیل باشد و رسول تنها زمینهٔ قابلی و پذیرای وحی است. پس وحی حقیقتی حقی، نزولی و قدسی است که به توسط نبی در ناسوت تعین میپذیرد.
وحی از سنخ حقایق است و جز حقیقت نیست و ساختار آن نزولی است. وحی از معنا تا لفظ، تمامی حقی و الهی است و جنبهٔ خلقی و بشری در آن نقشی ندارد. در وحی هیچ گونه دخالت بشری نیست و وحی
(۹)
قرآن کریم تنها توسط رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله دریافت شده؛ در حالی که به فنای تام و کامل عام رسیده و این حق تعالی است که سخن خویش را به توسط مبادی وحی در قالب واژگانی که از حق تعالی است به رسول خود رسانده است. در این مقام، جنبههای بشری بر آن حاکم نیست و در آن نه سرچشمهای خیالین راه دارد و نه زمان که چیزی را پس و پیش کند و نه موقعیتهای محدود بشری، بلکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در موقعیتی فرازمانی، وحی الهی که از سنخ معنا و حقایق است را با همان واژگان حقی و با جان خویش و نه خیال خود دریافت میدارد. آنچه دل رسول دریافت میدارد معانی و حقایق با الفاظ خاص است که توسط فرشتهٔ وحی به جان نبی سپرده میگردد و در آن تعین مییابد و همین جان پاک و عصمتی و حقی است که معانی و الفاظ دریافت شده را بدون دخالت عقل، ذهن، خیال و نفس، به حفظ الهی در خود نهادینه میکند و نبی هیچ گونه دخالتی در نزول، ساختار، واژگان، معنا و حقیقت وحی ندارد و تنها نقش پذیرندگی عام، درست و بدون رد دارد.
در فهم وحی نباید به مغالطهٔ خلط میان انسان و عنوان حقیقی پیامبر و رسول و مغالطهٔ خلط میان تکامل ناسوت و تجرد ملکوت گرفتار آمد. چنین گمانی که تکامل تمامی پدیدهها یا تمامی جنبههای پدیدههای ناسوتی را در بر میگیرد خطا و غیر علمی است؛ زیرا پیامبر عنوانی برای سِمت پذیرش و ارایهٔ وحی است که زمینهٔ الهی دارد و در امر حقی فربه شدن راه ندارد و این امر غیر از تکامل روز به روز انسان است؛ مگر آن که کسی باشد فربهی را برای حق و به تبع آن برای وحی هم قایل شود که
(۱۰)
خامی بسیار پیش میآورد. حقیقت وحی از سنخ نزول است و خداوند تمامی معانی و حقایق و واژگان قرآن کریم را بر دل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نهاده و چیزی را از آن حضرت فروگذار نکرده است و کسی که انکار کند معانی وارد بر دل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از خداوند نیست و جهت بشری در آن نقش دارد در حقیقت ناآگاهی نسبت به امر وحی دارد که به انکار حقایق میانجامد.
همچنین قرآن کریم دارای چهرهٔ تنزیلی و نزولی است و تدریج نزول در چهرهٔ تنزیل و چهرهٔ انزالی آن حقیقتی کامل و تمام است که افزونی و فربهی بر نمیدارد و اگر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از جهت بشری خویش که به کمال کامل رسیده است جلا یابند، قرآن کریم چون تمامی از حق است و جهتی خلقی در آن دخالتی ندارد، کمال نمییابد و کاملتر نمیشود.
همچنین مقام ختمی صلیاللهعلیهوآله بشری عادی و خطاپذیر نیستند، بلکه بشری هستند که تمامی جهت بشری در ایشان به کمال رسیده است و افزونپذیری علم در مرتبهٔ نفس انسان است و ارتباطی به وحی نازل الهی ندارد.
باطن قرآن کریم
قرآن عظیم همانطور که جسد و روح دارد، دارای ظاهر و باطن نیز هست. آنچه از الفاظ و عبارات آن فهمیده میشود ظاهر آن است، اما آنچه از اشارات آن به دست میآید که هماهنگ با الفاظ است و ظاهر
(۱۱)
مؤید آن میباشد، باطن قرآن نامیده میشود. هرچه انسان به باطن قرآن دسترسی پیدا کند او را به باطنی دیگر راهنمایی میکند تا آنجا که حضرات معصومین علیهمالسلام فرمودهاند: «ولبطنه بطن إلی سبعة أبطن»(۱).
قرآن کریم هم علوم انسانی را پاسخگوست و هم علوم تجربی را با خود دارد، اما کشف گزارههای علمی آن نیازمند تحقیقات گسترده به همراه صفای باطن و پاکی نفس است. قرآن کریم در جهت کاربردی خود میفرماید:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۲).
ـ و ما آنچه را برای گروندگان شروع بهبودی و رحمت است از قرآن فرو میفرستیم و ستمگران را جز کاستی نیفزاید.
آیا قرآن کریم برای مؤمنان شفابخش و برای ظالمان جز خسران نیست؟! یا میفرماید:
«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآَنِ مِنْ کلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کفُورا»(۳).
ـ و بهراستی در این قرآن از هرگونه حکایتی گوناگون آوردیم، ولی بیشتر مردم جز از سر کفرورزی و ناسپاسی سرپیچی ندارند.
این آیه میفرماید ما سرنوشت تمامی پدیدهها را برای همهٔ مردم، نه
- ابن ابی الجمهور احسایی، عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۰۷٫
- اسراء / ۸۲٫
- اسراء / ۸۹٫
(۱۲)
فقط مؤمنان آوردیم: «لِلنَّاسِ» و این بدان معناست که حتی کافران میتوانند این کتاب آسمانی را برای زندگی خود کاربردی سازند، ولی امت اسلامی قرآن کریم را مهجور گذاشته است:
«یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآَنَ مَهْجُورا»(۱).
ـ پروردگارا، بزرگان من، این قرآن را با آن که در میانشان است رها کردند.
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از این که مسلمانان قرآن کریم را کاربردی نمینمایند به درگاه خداوند شکوه مینمایند. قرآنی که برای همه آسان شده است:
«وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ»(۲).
ـ و بهقطع قرآن را برای یاد کردن آسان کردهایم؛ پس آیا یاد کنندهای هست؟!
قرآنی که چنین وصفی دارد:
«وَلَوْ أَنَّ قُرْآَنا سُیرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاْءَرْضُ أَوْ کلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی بَلْ لِلَّهِ الاْءَمْرُ جَمِیعا»(۳).
ـ و اگر قرآنی بود که کوهها بدان روان میشد یا زمین بدان پاره پاره میگردید یا مردگان بدان نهاد خود را ابراز میکردند. نه چنین است، بلکه همهٔ امور برای خداست.
قرآن کریم تنها کتابی است که کلام خداست و تنها کتاب آسمانی مصون مانده از تحریف است که قانون اساسی اسلام به شمار میرود.
- فرقان / ۳۰٫
- قمر / ۱۷٫
- رعد / ۳۱٫
(۱۳)
قرآن کریم از نیازهای آدمی و بشر بحث میکند و نیاز جامعه و انسان را در جهت استکمال فرد و مردم بررسی و برآورده میسازد و نیاز انسان حاضر و آیندهٔ او را روشن میسازد. این امتیاز و ویژگی منحصر به شخص قرآن کریم است که در میان کتابهای آسمانی و ادیان دیگر به چشم میخورد؛ با این خصوصیت که رسول آن خاتم انبیا صلیاللهعلیهوآله و کتاب آن ختم تاریخ اندیشه و تکامل بشر میباشد.
تمایز میان قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی در جهت تحریف، تفاوتی روبنایی است، بهطوری که اگر بر فرض محال، اصل آن کتابهای آسمانی دوباره از جانب انبیا بیواسطه به دست ما برسد، دیگر ایراد تحریف بر تورات و انجیل باقی نمیماند، ولی مقطعی بودن آن کتابها و استمرار حیات قرآن کریم تفاوتی است زیربنایی؛ بهطوری که اگر کتابهای آسمانی غیر از قرآن کریم، دوباره نازل شود، در جامعهٔ امروز کفایت نمیکند؛ زیرا عمر و مدت آنها به پایان رسیده، در حالی که قرآن کریم کتاب مستمر است و تاریخ بشر را میسازد.
این امر، خود علت دیگری برای تحریف کتابهای آسمانی است؛ زیرا متولیان آن کتابها، بعد از پیامبران الهی، بر حسب نیازهای جامعه و یا به عمد، بر آنها چیزهایی افزودند یا از آن حذف کردند. خاتمیت و پایانی بودن ارسال وحی آسمانی از جانب خدا ویژگی قرآن کریم است؛ بهطوری که هم پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، آخرین رسول و هم قرآن کریم، آخرین کتاب میباشد، با این اعتقاد که قرآن کریم در تمامی جهات، حکمی مسلم و اساسی ثابت خواهد بود.
با توجه به آنچه گفتیم و در عنوان «کتابی فرازمان» نیز خواهیم آورد دو
(۱۴)
تفاوت عمده میان قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی؛ مثل: تورات، انجیل و زبور وجود دارد؛ یکی آن که دیگر کتابهای آسمانی دستخوش تحریف واقع شده و جاعلان سودجو، الفاظ و عبارات آن را بر اساس میل و منافع شخصی خود تغییر دادهاند؛ اما قرآن عظیم به خاطر اهتمام و حفاظت همه جانبهٔ حضرات معصومین علیهمالسلام از تحریف لفظی و انحطاط محفوظ و مصون مانده؛ به گونهای که نه تنها یک کلمه بلکه یک حرف حتی یک نقطه از آن کم یا زیاد و بالا و پایین نشده است و قرآنی که در اختیار مسلمین و در دسترس همهٔ انسانها قرار دارد، به طور کامل همان قرآنی است که بر وجود نازنین حضرت خاتم پیامبران صلیاللهعلیهوآله نازل شده و محفوظ مانده است؛ چنان که خداوند میفرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(۱).
– چنین است که ما قرآن را فرو فرستادیم و چنین است که ما خود آن را نگاهداریم.
و دو دیگر آن که تمامی کتابهای آسمانی غیر از قرآن کریم، فصلی و مقطعی نازل شده است و منحصر و محدود و مختص به زمان و امّت معینی میباشد؛ اما قرآن کریم، محدود و مختص به شرایط زمان، مکان و مخاطبان معینی نیست، بلکه برای همهٔ عصرها، مقتضی با همهٔ شرایط، برای همهٔ انسانها حتی تمامی موجودات زمینی و آسمانی به صورت اکمل و جاوید و ابدی نازل شده است؛ چنان که میفرماید:
«مَا کانَ حَدِیثا یفْتَرَی وَلَکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَتَفْصِیلَ کلِّ شَیءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»(۲).
- حجر / ۹٫
- یوسف / ۱۱۱٫
(۱۵)
ـ (قرآن کریم) پدیدهای نیست که بتوان آن را به اندازهٔ بشری) بریده بریده ساخت، ولی تصدیقگر چیزی است که نزدش است و هر چیزی را به تفصیل و سعه بیان داشته و برای گروندگان، رهنمود و رحمت است.
روایات، دعاها، مناجات و زیارتنامههایی که از حضرات معصومین علیهمالسلام به ما رسیده و به عنوان گرانبهاترین میراث ماندگار بهرهٔ شیعه و پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام گردیده، قرین قرآن کریم است، اما متأسفانه بسیاری، از این دریای بیکران حقایق و گنج بیپایان خداوندی محروم هستند و معارف و علوم فراوانی را از دست دادهاند که بحمداللّه شیعه از این چشمه فیاض الهی سیراب است. از قرآن کریم و مأثورات که بگذریم، هر کتاب دیگری که به دست بشر نوشته شده و موجود است و به عنوان کتاب برتر از آن نام برده میشود؛ مانند: کتابهای ارسطو، افلاطون، ابن سینا، حافظ، سعدی و دیگر دانشمندان برجستهٔ بشریت در شرق و غرب عالم، هیچ یک از عیب و نقص دور نیست و باید در هر زمانی هر محقق و دانشمندی پیش از مطالعه و ارایه آن، نخست مدّت زیادی از عمر خویش را صرف تصحیح و نقد دادههای آن کند؛ چرا که نویسندگان و مؤلّفان این کتابها؛ هرچند نابغه و خارق عادت باشند، معصوم نبودهاند و ادراکات و دریافتهای عقلی و ذهنی آنها محدود و بشری میباشد نه حقانی و نامحدود و تنها قرآن کریم کلام خالق متعال و مخاطب آن معصوم، بلکه خاتم پیامبران الهی صلیاللهعلیهوآله است. حضرات
(۱۶)
معصومین علیهمالسلام یکی پس از دیگری در تفسیر، تأویل و بیان آن همّت گماشته و پاسخگوی پرسشهای آن بودهاند، بنابراین، آیه به آیه و واژه به واژهٔ آن کامل است. قرآن کریم آخرین کتاب نوشته شده توسط حق تعالی است که هم با دیگر کتابهای آسمانی و هم با کتابهای نوشته شده به دست بشر متفاوت است و نمیتوان، تورات، زبور، انجیل یا دیوان حافظ، مثنوی، اسفار و فصوص الحکم را در کنار آن آورد. قرآن کریم با کتابهای سنگین و پیچیدهٔ حوزوی یا دانشگاهی به کلی متفاوت است و به طور اساسی چنین تألیفاتی قابل قیاس با کلام حق تعالی نیست. قرآن کریم کتاب به معنای تألیف بشری نیست تا در عرض دیگر کتابها قرار گیرد و عیار آن سنجیده شود، بلکه ماجرا بسی فراتر از کاغذ و کتاب و نوشته و داستان است و ورای چنین اندیشه و گمانی است. مگر نه اینکه قرآن کریم پیام وحی، کلام حق و جلوهٔ اسما و صفات نامتناهی پروردگار است.
قرآن کریم پاکنویس تمامی کتابهای آسمانی پیشین است و خداوند آن همه کتاب به عنوان مشق نوشت و سپس یک پاکنویس درست کرد و همهٔ آنها را در سرنوشت تحریف قرار داد تا به هیچ وجه سالم آنها در دست کسی نباشند؛ گو اینکه به خدا برمیخورد که کسی آنها را بخواند؛ زیرا وقتی چنین کتاب مدرنی دارد، دیگر حاضر نیست کسی از آنها استفاده کند.
متأسفانه در آیات الهی آنطور که باید کار نشده وگرنه از این آیات حقایق، ربوبیات و مسایلی استخراج میشود که انسان به حیرت میافتد. انشاء اللّه در آینده که علم فراست، تعبیر، قیافهشناسی، کفشناسی و
(۱۷)
غیر آنها رواج خواهد یافت، مشاهده خواهد شد که قرآن کریم در این زمینهها چه معرکههایی دارد که از دید بشر امروز پنهان مانده و مورد غفلت واقع شده است.
مشکل مهم این است که دینمداران، قرآن کریم را به یک دست گرفتهاند و تنها آن را برای ثواب قرائت میکنند و میپندارند قرآن کریم همین است و بس و حال آنکه قرآن کریم نقشههای مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری، هم در زمینهٔ دانشها و علوم، و هم در امور معنوی و ربوبی دارد که باید در پی فهم آن برآمد. به طور مثال، اگر کسی نقشهٔ گنجی را ببیند که چیزی در آن نوشته شده است هرچه نگاه به خطوط و کلمات آن میکند چیزی از آن در نمییابد، ولی کسی که نسخهخوان است تا به آن نگاه میکند تمام کوچه پس کوچهها و بنبستهای نسخه را میشناسد.
نمیتوان گفت قرآن کریم تنها کتاب وعد و وعید و هدایت است. این سخن مانند این است که در مثال بالا با دیدن نقشهٔ گنج گفته شود این تنها چند خط کج و نامفهوم است. بلی، برای افراد نادان همینطور است، اما برای گنجشناس و نسخهخوان هر یک از این خطوط معنای خاص خود را دارد؛ پس: «علیکم بالقرآن»(۱). البته نباید گزارههای قرآن کریم را محدود به چند کتاب تفسیری تکراری دید که در آنها نیز چندان چیزی نیست که چنگی به دل زند، بلکه باید به متن قدسی قرآن کریم تمسک جست. در تمسک و پناه بردن به قرآن کریم باید به مطلبی بسیار مهم توجه داشت و
- کافی، ج ۲، ص ۵۹۹٫
(۱۸)
آن این که تمسک باید به متن قرآن کریم یا دستکم به راسخان در دانش باشد؛ نه به هر نوشته و کتاب یا تفسیری که از قرآن کریم میگوید.
متأسفانه در آیات الهی چنان که شایسته است، تحقیق نشده است، وگرنه میشود از آن حقایق، ربوبیات و مسائل فراوان و متنوع دیگری را استخراج کرد که گاه انسان را به دهشت میاندازد. برای نمونه، علم فراست، تعبیر، قیافهشناسی، کفشناسی، تفأل و مانند آن از امور غیبی نیست، بلکه علومی است که اگر در آینده دنیا را فرا گیرد، روشن میشود که قرآن کریم آنها را پیشتر بیان کرده است. همچنین تمام آیات الهی، کد، آدرس و دستور العمل و نسخه برای انجام کاری است. نقشههای مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری در قرآن کریم وجود دارد که باید در پی فهم آن برآمد. قرآن کریم میفرماید:
«وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ»(۱)
ـ و بهقطع قرآن را برای یاد کردن آسان کردهایم.
با این وجود، قرآن کریم نطاق و ظاهر و دلالت دارد، ولی در آینده، مردمی خواهند آمد که با عقل خود از قرآن کریم، علوم بسیاری را به دست خواهند آورد و ما را در این زمینه بدوی میدانند. قرآن کریم ظاهر و باطنی دارد و خداوند متعال هر چیزی را با نزول قرآن کریم برای بشر فرستاده است؛ پس «علیکم بالقرآن»، ولی متن خالص قرآن کریم را باید خواند و کتابهای تفسیری در این زمینه راجل و پیاده است.
حقیقت تمامی علوم در قرآن کریم وجود دارد و برای یافت حقایق یاد شده و استفاده از این کتاب آسمانی باید به قرآن کریم نزدیک شد و با آن
- قمر / ۱۷٫
(۱۹)
انس داشت و رفاقت نمود. ظرایف بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که آگاهی بر آن بدون مهندسی علمی دستنایافتنی است و تا تحقیقات عمیق علمی بر آن انجام نشود، بشر به علمی که سبب سعادت وی شود نخواهد رسید.
چهرهٔ حق تعالی
قرآن کریم چکیده و نازل شدهٔ حق تعالی و چهرهٔ اوست. البته نازل شدهٔ حق تعالی با حضرت حق تفاوت بسیار دارد، ولی باز از حق است و حق است و شناسنامهٔ حق است. در ژنتیک، میشود انسان را با باز نمودن ژن آن موشکافی و شناسایی نمود و چکیدهٔ آدمی به شمار میرود و به عکس، میتوان از انسان به آن چکیده و ژن رسید. قرآن کریم نیز چکیدهٔ حق است. اگر دست در دست قرآن کریم نهیم و با آن بالا رویم، به حق تعالی میرسیم و چنانچه از حق پایین آییم و حق تعالی را چکیده سازیم، قرآن کریم از آن به دست میآید. چنانچه کسی قرآن کریم و حق تعالی را مورد شناسایی قرار دهد، میبیند که قرآن کریم تنزل یافته از حق تعالی است و تمامی آیات آن همانند حق تعالی حی، زنده و حکیم است و تمامی اوصاف الهی را دارد که حقایق آن به صورت فعلی در پهنهٔ پدیدارها نمود دارد.
کتاب زنده و حکیم
قرآن کریم کتاب خداوند تبارک و تعالی است. قرآن کریم کتابی آسمانی است و تنها کتاب خداست که به وحی حق تعالی نقش یافته و به دست ما رسیده است.
(۲۰)
قرآن کریم کتابی است زنده، حکیم و خردمند: «وَالْقُرْآنِ الْحَکیمِ»(۱) که بر هر چیزی آگاه و شناساست و نوشتههای آن صرف علامت و نشانه نیست که حکایتی از معانی داشته باشد، بلکه افزون بر این، در ورای نوشتههایی که دیده میشود، حقیقتی خارجی برای آن است که وجود عینی دارد.
کتاب فرازمانی
قرآن کریم تنها کتاب ممتاز است که برای مردمان آخرزمانی آمده و منحصر به دورهای کوتاه نیست و دولت آن تا قیامت کشیده میشود و به اصطلاح «فرازمانی» است، به عکس دیگر کتابها، حتی کتابهای آسمانی پیشین که با گذشت زمان، کهنه میشود و فصلی و دورهای است و در دورههای نوظهور دیگر کارآمد نیست.
قرآن کریم کتاب پایانی است و میتواند کتاب تمامی زمانها باشد و در عین حال، تمامی نیاز انسان را برآورده سازد، با آن که انسان مراحل اولیهٔ رشد خود را طی میکند و پایانی بودن قرآن با ابتدایی بودن انسان منافات دارد، ولی حرکت طبیعی و فلسفی و عینی میتواند در سه جهت طولی، عرضی و عمقی باشد. تمامی اشیا و موجودات، در این سه جهت، رو به رشد هستند و حرکت خود را ادامه میدهند، ولی همهٔ پدیدههای مادی از جهت طولی حرکتی محدود دارند و میتوانند از جهت عرض و عمق به رشد خود ادامه دهند؛ برای نمونه، یک انسان، درخت یا حیوان، که حرکت طولی آن محدود است، بعد از زمان معمولی، دیگر رشد طولی
- یس / ۲٫
(۲۱)
ندارد و تمام رشد آن در جهت عرض و عمق است. موجودی که حرکت طولی خود را طی کرده باشد، تکامل طولی یافته و دیگر نیازی به چنین تکاملی ندارد و از آن پس باید در جهت عرض و عمق حرکت تکوینی خود را دنبال کند.
با حفظ این بیان است که پاسخ اشکال یاد شده را میتوان چنین داد: اسلام دین خاتم و قرآن کریم کتاب پایانی است؛ چون بشر تکامل طولی خود را پیدا کرده و مانند دورهٔ دیگر کتابهای آسمانی محتاج رشد طولی نیست؛ زیرا در این جهت ناقص نیست؛ هرچند تکامل عرضی و عمقی آن باقی است.
البته، حرکت عرضی ـ عمقی یادشده در نفس قرآن کریم نیست، بلکه انسان باید این عمق را در خود دنبال کند؛ پس قرآن در هر سه جهت، متکامل است؛ اما انسان چون در ابتدای رشد است، میتواند در هر سه جهت تکامل داشته باشد.
قرآن کریم نیاز تاریخ بشر را بر میآورد و انسان هرچه رشد یابد باید در عرض و عمق معانی و مبانی قرآن سیر نماید؛ پس باید گفت: قرآن کریم حرکت تاریخ است، ولی تاریخ تمام حرکت خود را به فعلیت نرسانده و قرآن کریم تمامی حرکت خود را به شکل قوه و استعداد در انسان موجود دارد و انسان هر قدر متعالی شود، باید نیاز خود را باز از قرآن کریم به دست آورد.
کتاب ورود به تکوین
قرآن کریم راه ورود به تکوین است و دانش آن را در خود دارد، اما باید
(۲۲)
این سفارش قرآن کریم را پیش چشم داشت که: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»(۱) و با سادهانگاری و سهلانگاری با این تنها کتاب خدا مواجه نشد. این آیه به معنای امر به محکم گرفتن کاغذی که با مرکب بر آن نوشته شده است نمیباشد، بلکه رهنمون میدهد که معنای آیات الهی را محکم بگیرید؛ معنایی که دور از دسترس نیست، بلکه حقایقی است که باید آن را در همین دنیا به دست آورد. حقایقی که در کتاب بیان شده است را باید محکم فرا گرفت؛ حقایقی که دارای مابإزا و مصداق خارجی است و باید تمامی موضوعات موجود در هستی را اخذ کرد تا بتوان قرآن کریم را استوار و پایدار گرفت. برای فهم قرآن کریم باید بستری مهیا شود که محکم گرفتن این تنها کتاب خدا همگانی شود.
اگر انسان تمام حقایق عالم را با استحکام اخذ کند، «کتاب» را که جمع شدهٔ آن است گرفته است. فرشته، جن و موجودات زمینی جزو همین حقایق هستند؛ بنابراین اگر انسان ملایکه را با استحکام دنبال کند، صاحب «خُذِ الْکتَاب» در یک رتبه شده است و اگر از همهٔ جهات، تمامی حقایق را در تمامی عوالم محکم بگیرد، همهٔ حقیقت قرآن کریم را گرفته که حقیقت قرآن کریم تنزل یافتهٔ حق مطلق است. چنانچه انسان حق نازل شده را که قرآن کریم است به محکمی نگیرد و حقیقت
- مریم / ۱۲٫
(۲۳)
قرآن کریم را که تمام عوالم هستی است دنبال نکند، نمیتواند حقیقت عظیم حق تعالی را درک کند. خداوند در قرآن کریم برای بندگان خود تجلی و ظهور نموده؛ چنانکه در روایت است:
«لقد تجلی اللّه لخلقه فی کلامه ولکن لا یبصرون»(۱).
ـ همانا خداوند در کتاب خود برای آفریدههایش عریان و نمایان گردیده است، ولی آنان به چشم علم نمیبینند.
باید قرآن کریم را محکم گرفت و آیهٔ شریفهٔ: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»(۲) به این مهم رهنمون میدهد و بر محکم گرفتن حقایق نهفته در این آخرین کتاب خدا سفارش مینماید. حقایقی که نباید آن را سهل و ساده گرفت و از آن بیاعتنا و سادهانگارانه رد شد. ورای این حقایق نازل شده حق تعالی است. اگر کسی بتواند این حقایق را بشکافد، میتواند به حق نیز برسد. البته عدهای از یک عالَم به آن حقیقت متعالی میرسند و برخی از همهٔ عوالم به حق راه مییابند.
اگر قرآن کریم میفرماید: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»؛ قرآن کریم را محکم بگیرید، به این معناست که همهٔ این حقایق را اعم از دنیا و ناسوت و غیر آن، با قوت و توان بگیرید که باطن عالم خداست؛ همانطور که باطن قرآن کریم خداست و قرآن کریم نازل شدهٔ حق است. بر اساس این آیه، رسیدن به قلهٔ کمالِ هر چیزی سخت است و امری آسان در عالم نیست. همینگونه است فهم قرآن کریم که چکیدهٔ تمامی عوالم هستی است و چهرهٔ خداوند به شمار میرود.
شناسنامهٔ پدیدهها
قرآن کریم شناسنامهٔ تمامی پدیدههای هستی است و تمامی
- ابن ابی جمهور احسایی، عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۱۶٫
- مریم / ۱۲٫
(۲۴)
حوادث و رخدادهای هر کسی و هر چیزی را میتوان از آیات آن به دست آورد:
«وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یابِسٍ إِلاَّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ»(۱)
ـ و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در ثبتکنندهای روشناست.
این گونه است که قرآن کریم کتاب ثبت تمامی کردار هر کسی است و میتوان آن را آینهٔ وجود خویش قرار داد:
«اقْرَءْ کتَابَک، کفَی بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسِیبا»(۲).
ـ تثبیتشدهات را به تدریج بخوان و فهم کن! کافی است که امروز خود مفتِّش و بررِّس خود باشی.
بر این پایه، بهترین کتابی که نسبت به سه اصل «خدا»، «انسان» و «جهان» سخنان بسیار و بیانی کامل و جامع دارد، قرآن مجید است.
کتاب علم
قرآن کریم بزرگترین و شگرفترین کتاب علمی است که هیچ نظیر و همتایی نمیتوان برای آن سراغ داشت و در حجمی کم، همهٔ مطالب را در خود جای داده است. تمامی امور عالم در قرآن کریم وجود دارد و میشود هرچه را که در عالم است از طریق قرآن کریم جستوجو کرد. قرآن کریم فشرده شدهٔ تمامی علوم است و هر دانشی در آن است. قرآن کریم سند و قبالهٔ هستی و عالم است که تمامی هستی را از شش طرف سند زده است و در نیستی نیز چیزی نیست تا سندی داشته باشد. از
- انعام / ۵۹٫
- اسراء / ۱۴٫
(۲۵)
عظمت قرآن کریم است که اسرار بسیار در آن یافت میشود، به عظمت اسرار هستی. قرآن کریم مانند نقشهٔ گنجی است که رمز آن آسان گشوده نمیشود. گنجنامهای به خطی مخصوص که خواندن آن کار هر کس نیست و تسلط ویژهٔ خود را میطلبد.
زبان قرآن کریم این گونه است که میتواند از هر چیزی بگوید. این خاصیت زبانی وحی آسمانی است که «حمالة الوجوه» است و گفتن از هر دانش را بر میتابد. خداوند در این کتاب به گونهای با بشر سخن گفته است تا برای او از هر دانشی گفته باشد و یک واژه تمامی واژگان را در خود داشته باشد. اگر کسی در هر دانشی که تخصص دارد به کتابی غیر از قرآن کریم در حد مصدر و مرجع توجه داشته باشد و به سخنی اعتماد کند، غافل است.
اهل بیت علیهمالسلام قرآن کریم را سند حجیت احادیث و پشتوانهٔ اعتبار آن دانسته و فرمودهاند روایتی را که با قرآن کریم تطبیق نداشته و هماهنگ نیست به دور افکنید یا به دیوار بزنید که این تعبیر، تندترین تعبیر دربارهٔ سخنی است که احتمال قداست از آن میرود، بر این پایه، در مراجعه به روایات، این قرآن کریم است که معیار حجیت آن میباشد.
قرآن کریم مانند لابراتوار و آزمایشگاه است که صحت و درستی هر چیزی حتی احکام فقهی را باید با تأیید آن خواست. قرآن کریم باید برای مسلمانان «امام مبین» و جلودار باشد.
شناخت قرآن کریم به قرآن کریم
همانگونه که برای شناخت هر چیزی باید به قرآن کریم مراجعه
(۲۶)
داشت، برای شناخت حقیقت قرآن کریم و به دست آوردن تکنیک فهم آن نیز باید به قرآن کریم مراجعه داشت و این تنها کتاب درست وحیانی شناسهٔ خود نیز میباشد و در معرفی خود و روش برگزیدهٔ تفسیری و تأویلی خویش از چیزی فروگذار نکرده است.
قرآن کریم را باید از قرآن کریم شناخت و بس و روایات نیز بیان قرآن کریم است و سندی مستقل و جدای از آن به شمار نمیرود، بلکه سند احادیث نیز قرآن است و بر روایات پیشی دارد. از همین روست که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن را در حدیث ثقلین مقدم میدارند:
«إنّی تارک فیکم الثقلین: کتاب اللّه وعترتی»(۱).
هر کتاب شاخصی که اعصار متمادی جلوهگری داشته و پیشتاز و منحصر بوده، خالی از نقص، کاستی و خطا نبوده و این تنها قرآن کریم است که از هر نقص و خطایی مصون است و کتابی است که مدل و همتا ندارد و برای شناخت آن نیز باید به خود آن که منبعی مطمئن است مراجعه داشت.
باید توجه داشت نهج البلاغه و صحیفهٔ سجادیه و دیگر آموزههای مکتب اهل بیت علیهمالسلام هیچ یک نمیتواند در برابر قرآن کریم و رقیب آن باشد، بلکه این کتابها تفصیلی از برخی آیات به هم پیچیده است و شرح و تبیین بعضی از آیات الهی قرآن کریم دانسته میشود؛ نه افزودهای بر آن، سنت و روایات اهل بیت علیهمالسلام تنزیل قرآن کریم و نازلهٔ آن است و هیچ گاه در مقابل آن قرار نمیگیرد و کسی نمیتواند چیزی از سنت بیاورد که در قرآن کریم نباشد.
- بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۰۴٫
(۲۷)
تکنیک فهم قرآن کریم
هویت و حقیقت زبان قرآن کریم به خودی خود آشکار است و خود با گفتهخوان زبان میگشاید، ولی راه آگاهی بر زبان قرآن کریم روش مدرسی معمول و مطالعهٔ این کتاب و آن کتاب نیست که چنین اموری بازیهای مدرسی است و چندان مشکلگشای فرد در نیل به معرفت نیست، بلکه برای دستیابی به معرفت و شناخت از قرآن کریم و آشنایی با زبان آن باید تکنیک فهم این زبان را داشت. ما روش مورد تأیید قرآن کریم برای تفسیر متن قدسی خود را روش «انس با آیات قرآن کریم» میدانیم. ابتدا باید با هر یک از آیات قرآن کریم اُنس گرفت و در پرتو قرائت و تحقیق و در کمال عشق، صداقت و صفا به آن نزدیک شد، بلکه میشود حتی با نگاه به کتاب قرآنِ بسته نیز با آن انس گرفت؛ چرا که قرآن وحی، زنده، تازه و رونده است. حتی انسان بیسواد نیز میتواند با بوییدن قرآن کریم با آن ارتباط برقرار کند. شایسته است هر کسی قرآن کریم را به همراه داشته باشد و آن را مطالعه و قرائت نماید و سعی نماید با آن انس داشته باشد و حتی شبها آن را بر بالین خود بگذارد. گاه میشود مؤمنی قرآن کریم را در خواب میبیند که آیات خود را برای او تلاوت میکند.
باید از سر عشق و مهر به استقبال قرآن کریم رفت و با آن دوست شد و انس گرفت تا بتوان میهمان حقایق آن شد. باید قرآن کریم را قرائت کرد و بارها قرائت کرد و از رهگذر قرائت قرآن کریم، با تنها کتاب آسمانی اُنس گرفت. قرائت کردن به معنای بیان کردن چیزی است که به فهم آمده و
(۲۸)
دانسته شده است؛ نه داشتن لقلقهٔ زبان. تأکید ما بر واژهٔ «فهم»، نوعی عطف تفسیری و توضیحی است. قرائتی که با فهم همراه است باب ورود به قرآن کریم و انس به این کتاب الهی است و هرچه میشود باید قرآن را اینگونه خواند و آن را فهم کرد. قرب به قرآن کریم هم سبب میشود علوم آن کشف شود و هم پرده از امور معنوی آن بر میدارد.
زبان وحی
زبان قرآن کریم که حقیقت وحی را بیان میدارد زبان آشکار و مبینی است که زبان حق است و بشری، تمثیلی و نمادین نیست تا نیازمند تعبیر باشد. قرآن کریم همانگونه که خود میفرماید عربی مبین است و به سبب روشنی و گویایی که دارد نه نیازمند تفسیر این و آن است و نه تعبیر. حقیقت آیات الهی حتی نیاز به حدیث و روایت نیز ندارد. قرآن کریم کتابی صامت، گنگ و مهمل نیست، بلکه زبان خداست و زبانی است که اعجاز دارد و روشن بودن آن نیز وجهی از اعجاز آن است. کلام خداوند نه مهمل است نه مجمل، نه مهآلود. البته این درست است که اگر کسی در ادراک ضعیف باشد و به صورت کامل بر زبان آن احاطه نداشته باشد، برای فراگیری بخشهایی از زبان قرآن کریم که آن را به کوشش عقل محدود و کوتاه خود درنمییابد به معلم که همان مقام عصمت است نیازمند میشود، ولی چنین آموزشی در ناحیهٔ آموزش زبان است و کاستی آن به ناآگاهی و محدود بودن فرد باز میگردد و نه به ابهام و اجمال زبان و خود آن زبان برای صاحبان زبان عصمتی گویاست. قرآن کریم کتابی است که خود مبین و آشکار است و میشود تمام آیات آن را با پیش
(۲۹)
فرضهای علمی لازم دریافت و تفسیر نیز تنها در آشنایی با زبان قرآن کریم نقش دارد و مؤثر است و پیشفرضهای آشنایی با زبان را از خود این زبان به روش انس با آن میتوان استخراج کرد.
قرآن کریم کتابی الهی است که زبان آن هیچ تشابهی ندارد و تمامی آیات آن محکم است و اگر از آیات متشابه سخن گفته میشود برای کسی است که زبان نمیداند؛ همانگونه که تمامی آیات آن برای مقام عصمت که زبان میداند محکم و مبین است. همانگونه که گفته شد نیاز به دانش تفسیر و تأویل از آن روست که زبان ظاهری و باطنی قرآن کریم را آموزش میدهد و فهم قرآن کریم را آسان میسازد.
قرآن کریم زبان وحی است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هم محتوا و معنا و هم واژگان قرآن کریم را با محتوای فرازمانی خود از حق تعالی گرفته و جنبهٔ حقی، الهی و قدسی در مرتبهٔ وحی هیچ گونه خلطی با زمینهٔ خلقی انسانی ندارد تا زبان آن بشری دانسته شود. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مخاطب قرآن کریم است؛ زیرا وحی وجه ربوبی و حقانی دارد، نه وجه بشری. نزول وحی امری الهی است و زبان وحی نیز حقی است و مقام ختمی صلیاللهعلیهوآله تنها پذیرای آن بوده است.
پراکندگی ظاهری آیات
قرآن کریم شناسهٔ هستی است و گوناگونی آن موقعیت منظم پدیدههای متفاوت را بیان میدارد. قرآن کریم شگرفترین کتاب وحی است که همهٔ معارف و حقایق تمامی عوالم ظهوری را از شروع خلقت تا قیامت در خود جای داده است. اگر قرآن کریم را با موجودی زمین و
(۳۰)
آسمان و هر آنچه هست تطبیق کنند، نه آیهای بدون مقابل وجود خارجی میماند و نه شیءای خارجی است که آیهای برای آن نازل نشده باشد و به بیان قرآن کریم: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یابِسٍ إِلاَّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ»(۱). عظمت قرآن کریم در این است که شناسهٔ تمامی پدیدههای هستی است و بر نظم خاص آن است که آیات و واژگان خود را چینش داده است و پراکندگی و گسستگی ظاهری آن از رهگذر این حقیقت است که موزون و منظم یافت میشود؛ اگرچه درک چنین نظمی خود به مقام عصمت نیاز دارد که بیانگر کامل قرآن کریم است و با اندیشههای محدود و کوتاه یافت نمیشود؛ هرچند صاحبان علم و معرفت دور از ادراک حقایق قرآن کریم نیستند.
جهان یک وحدت طبیعی است و ویژگی حقیقی آن نظمش میباشد که دارای مراتب بیپایان است؛ بهطوری که هر یک از تعینات آن، اثرات خاص خود را میبخشد و همهٔ مراتب از هماهنگی تام برخوردار است و نیز هر پدیدهای چینش خاص خود را دارد. پس جهان مجموعهای نامنظم نیست و چنین سخنی گزافهای بیش نیست که جهان علم و دانش گواه آن است. گوناگونی جهان عین نظم آن است. نظم؛ آن چینش طبیعی موزونی است که حرکت و غایت در آن نقش اساسی داشته باشد و هر یک از موجودات سیر طبیعی خود را دنبال کند نه آن که تمامی موجودات کلیشهای، تکراری و یکسان باشند.
بنابراین، همانطور که دربارهٔ قرآن کریم گفتیم: «این کتاب الهی شناسنامهٔ هستی است» میتوان معنای هستی و جهان را در مورد قرآن
۱- انعام / ۵۹٫
(۳۱)
کریم نیز آورد و گفت: قرآن وحدتی است که مراتب بیپایان دارد و دارای چینش طبیعی خاصی است که تفاوت و تکرار آن، خود حکایت از نظم ربوبی دارد. مطالب قرآن کریم موزون و متنوع است و در منتهای چینش منطقی و ترتیبی، چهرههای گوناگونی دارد و هر یک از موضوعات آن با هم نقش کاملی مییابد.
پاکی و صفا؛ ورودگاه فهم قرآن کریم
قرآن حکیم، افزوده بر ظاهر آن که همین الفاظ و عبارات آن است و در یکصد و چهارده سوره و در سی جزء میباشد و در پشت این نقاب ظاهر، چهرهای واقعی و باطنی حقیقی نیز دارد که اصل قرآن کریم است و این ظاهر حکایت کننده از او و علامت و راهنمایی بهسوی آن است. آن حقیقت زنده و موجود بالعیان، در عالم خارج دارای مصداق عینی و تشخص شهودی است که دارای عقل و ادراک و مشرف بر تمام هستی است، اما تنها در دسترس اولیای الهی و بندگان خالص و خاص خداوند است:
«لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»(۱).
ـ نسایندش جز پاکان.
و نیز میفرماید:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۲).
- واقعه / ۷۹٫
- اسراء / ۸۲٫
(۳۲)
ـ و ما آنچه را برای گروندگان شروع بهبودی و رحمت است از قرآن فرو میفرستیم و ستمگران را جز کاستی نمیافزاید.
قرآن کریم برای مؤمن نور، شفا، رحمت و سعادت است، اما همین کتاب نورانی برای زشتسیرتان جز خسران و زیان نمیباشد و اگر کسی به سلامت در محضر آن قرار نگیرد، ممکن است مصداق حدیث نبوی: «ربّ تال القرآن والقرآن یلعنه»(۱) شود. قرآن کریم در معرفی خود، خویش را شفا برای مؤمن به صورت قضیهای موجبه میآورد و میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و خسران خود برای ظالمان را به صورت حصر و سالبه میآورد و در ادامه میفرماید: «وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۲).
قرآن کریم با آن که بندگان را به لطف و امتنان خداوند رهنمون میسازد، تنها برای مؤمنان است که دارای اثر شفابخشی است، و برای ظالمان به صورت تبعی و ثانوی جز خسران ندارد؛ همانطور که پیامبران و کتابهای آسمانی برای کسی که پیروی و اطاعتپذیری دارد شأن هدایتگری را به صورت ذاتی و اولی دارند و برای نافرمایان، به صورت تبعی گمراه کننده میباشند، نه آنکه نسبت به آنان قصد خیر نداشته باشند. برای نمونه، نبیاکرم صلیاللهعلیهوآله و حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام برای جناب مقداد که شخصی ولایتپذیر بوده و نسبت به دستورات آن حضرات علیهماالسلام
- بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۱۸۴٫
- اسراء / ۸۲٫
(۳۳)
پذیرش بیشتری نسبت به دیگران داشته است جز خیر نبودهاند. او در ماجرای بیعت گرفتن از امیرمؤمنان علیهالسلام بدون هیچ شک و تأملی در کنار حضرت علی علیهالسلام میایستد برخلاف کسی مانند ابولهب که همواره با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دشمنی و ناسازگاری داشته است تا جایی که به نفرین خداوند گرفتار میشود:
«تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ»(۱).
دو دست ابولهب پیوسته کاهنده و هلاک است. او پیوسته کاهنده و هلاک است.
قرآن کریم هم شأن هدایتگری دارد و هم خسران و ضرر تبعی. از این رو، نباید نسبت به قرآن کریم عجله داشت یا بدون خلوص و برای ریا و خودنمایی به محضر قرآن کریم راه یافت؛ زیرا قرآن کریم همانگونه که برای صافیدلان شفا و رحمت است برای آنان که میخواهند با زرنگی از آن استفاده کنند و شیطنتی داشته باشند گمراه کننده است: «وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۲). در استخارهٔ آیات قرآن کریم به این نکته اشاره کردهایم که ریاکاران و حیلهگران با عمل به استخارهٔ آیات، ضرر میبینند و گرفتار میشوند. برای نمونه کسی که میخواهد با استخاره به قرآن کریم، خودروی تصادفی خود را به دیگری تحمیل کند، قرآن کریم گاه وی را به راهی هدایت میکند که شکستی برای وی پیش آید.
کمترین بیحرمتی و شیطنتی نسبت به چیزی یا کسی در ساحت قدسی قرآن کریم، بدبختی و بیچارگی فرد را موجب میشود. متأسفانه گاه میشود که عالمی دینی ساحت قدسی قرآن کریم را بهانهای برای
- مسد / ۱٫
- اسراء / ۸۲٫
(۳۴)
برخورد با دیگر عالمان قرار میدهد و به بهانهٔ دفاع از قرآن کریم، به شکستن ساحت قدسی و حرمت قرآن کریم و ظلم به این کتاب آسمانی روی میآورد که چنین فردی باید منتظر عاقبت ناخوشایندی که برای وی است باشد؛ چرا که وی به یکی از بدترین اقسام ظلم آلوده شده که همان تکذیب آیات الهی است؛ چنانکه میفرماید:
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کذِبا أَوْ کذَّبَ بِآَیاتِهِ إِنـَّهُ لاَ یـفْلـِحُ الْمـُجْـرِمـُونَ»(۱).
ـ پس کیست ستمکارتر از آن کس که دروغی بر خدای بندد یا آیات او را تکذیب کند؛ چنین است که مجرمان سعادت نمییابند.
بدترین ظلم این است که انسان به خداوند دروغ بندد و برای مبارزه با قرآن کریم از پیش خود مطلبی را پوشش علمی دهد و آن را جعل نماید یا آیات او را تکذیب نماید؛ در حالی که خود را مدافع و چه بسا مفسر قرآن کریم و مستحق جایزهٔ خدمت به آن میداند!
باید توجه داشت تکذیب با آگاهی از حقانیت همراه است و کسی که آیات الهی را تکذیب میکند جهل ندارد و میداند چه میگوید و آنچه را دروغ میخواند بهخوبی میشناسد؛ برخلاف انکار که میتواند از سر ناآگاهی و نادانی به محتوا و معنا صورت پذیرد.
تکذیب به نوعی با تصدیق به ضد همراه است و در مقولهٔ آگاهی قرار میگیرد. خداوند حال کسانی را که به تکذیب آیات الهی رو میآورند و دیگر این آیات بر روی آنان تأثیری جز افزایش قساوت قلب ندارد، چنین بیان میفرماید:
- یونس / ۱۷٫
(۳۵)
«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الاْءَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ ذَلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآَیاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتفکرُونَ»(۱).
ـ و اگر میخواستیم قدر او را به وسیلهٔ آن آیات بالا میبردیم، اما او به زمین دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو، داستانش چون داستان سگ است که اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی باز هم زبان از کام برآورد. این مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را برای آنان حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند.
قرآن کریم کتاب فرقان است: «وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ»(۲). فرقان بودن قرآن کریم موجب میشود ظالمان به گمراهی کشیده شوند. همانطور که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند:
«رُبَّ تالِ القُرآن و القُرآن یلعَنُه»(۳).
ـ چه بسا تلاوتکنندهٔ قرآن، در حالی که قرآن او را لعن میکند.
قرآن کریم تنها برای آنان که دلهای صافی دارند سودمند و مصداق «هُدًی لِلنَّاسِ»(۴) است.
قرآن کریم چون دارای عقل و شعور است، هر کس با او تماس برقرار
- اعراف / ۱۷۶٫
- بقره / ۱۸۵٫
- بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۱۸۴٫
- بقره / ۱۸۵٫
(۳۶)
میکند از نیت و ارادهٔ قلبی او آگاه است و بر این اساس، هر کس با اعتقاد و اخلاص، خود را برای استفاده و هدایت در محضر قرآن کریم قرار بدهد و با یقین به این که قرآن هادی، مربی، معلم و طبیب همهٔ دردهاست، قرآن مجید نیز راه مستقیم هدایت را به او نشان میدهد:
«هُدًی لِلْمُتَّقِینَ»(۱).
ـ برای صاحبان الهام و التفات، رهنمود است.
ولی اگر کسی از طریق نفاق و با شک و تردید با قرآن کریم معامله کند، قرآن نیز نتیجهٔ عمل او را به خود باز میگرداند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«من جعله أمامه قاده إلی الجنّة، ومن جعله خلفه ساقه إلی النّار»(۲).
ـ آن که قرآن کریم را راهنمای خویش قرار دهد، قرآن کریم او را به بهشت رهنمون شود و هر کس که آن را پشت سر اندازد، قرآن کریم او را به جهنم درآورد.
عظمت و بزرگی قرآن کریم تنها با انس و قرب صادقانه به آن درک میشود و نباید خود را به این طرف و آن جهت سرگردان کرد، بلکه باید تا عمر و توان باقی است از قرآن کریم در تمامی زمینهها بهره برد. برای ورود به ساحت قدسی قرآن کریم و آشنایی با آن باید اذن دخول آن را ـ که همان انس با قرآن کریم است ـ به دست آورد و به سلامت در پیشگاه معنوی قرآن کریم حاضر شد.
- بقره / ۲٫
- الکافی، ج ۲، ص ۵۹۸٫
(۳۷)
روش تفسیری «تفسیر هدی»
«تفسیر هدی» بر آن است تا برای نخستین بار، شیوهٔ تفسیری «انس با قرآن کریم» را تبیین و آیات قرآن کریم را بر اساس آن تفسیر نماید. ما این شیوهٔ تفسیری را تنها شیوهٔ تفسیری مورد تأیید قرآن کریم میدانیم و در این جلد ـ که حکم درآمد «تفسیر هدی» را دارد ـ با استناد به آیات قرآن کریم، چیستی و چگونگی این روش تفسیری و تأویلی مورد تأیید قرآن کریم را تبیین میکنیم و برخی از مهمترین اصول آن را شرح میدهیم.
جلد دوم تا چهارم این مجموعه تفسیر سورهٔ حمد و از جلد پنج تا پانزدهم، تفسیر سورهٔ بقره و ادامهٔ آن تفسیر دیگر سورهها را ارایه میدهد و نویافتههایی از مفهوم، معنا، مصداق، نور، حکم، عظمت و آثار آیات شریفهٔ آن را بیان میدارد. امید است خداوند توفیق تفسیر تمامی سورههای قرآن کریم را به ما عنایت فرماید که اگر چنین توفیقی نصیب شد، این تفسیر به بیش از یکصد و پنجاه جلد خواهد رسید.
البته اعتراف داریم این تفسیر در برابر عظمت قرآن کریم خُرد و ناچیز است و برای داشتن تفسیری شایسته باید شهر قرآن کریم ساخت و محققان و دانشمندان برجستهٔ تمامی رشتهها را در این شهر اسکان داد و با در اختیار گذاشتن امکانات گوناگون به آنان و آشناساختن ایشان به روش انس با قرآن کریم، راه را برای تحقیق علمی بر تمامی آیات قرآن کریم هموار نمود تا پرتوی از عظمت علمی این کتاب آسمانی بر ظلمت دیجور غیبت روشنا گیرد.
(۳۸)
راه ورود به قرآن کریم، انس صادقانه با باطن و حقیقت این کتاب وحیانی است. ما این روش را از کودکی داشتهایم و نخستین کتابی را که از دورهٔ نونهالی نگاه میکردیم، عشق میورزیدیم و انس داشتیم قرآن کریم بود. قرآن کریم نخستین مونس ما در ناسوت بوده است. در این دنیا بیش از همهٔ کتابها، با قرآن کریم بودهایم. در تفسیر حاضر، تنها بخش اندکی از یافتههای خود را که در این مدت داشته و شرایط برای بیان آن فراهم بوده است، آوردهایم. نکتههای تازهای از قرآن کریم که مرهون تلاش یا زحمت نیست، بلکه از دانشهای اعطایی و موهبتی قرآن کریم است که به لطف حق و دولت قرآن کریم بهرهٔ ما شده است و مصلحت آن بود که در این زمان، به دنیای علمی عرضه گردد.
ستایش برای خداست
(۳۹)
(۴۰)